قرآن تجلى حق ، و صراط مستقيم بر هر خير است . قرآن ماءدبه
اى است كه براى اغتذاى روح انسانى گسترده شده است تا اين وديعه الهى در نظام هستى
لوح محفوظ حق يعنى نفس ناطقه ربانى بواسطه اغتذاى از آن با حفظ حدود الهى در مسير
تكاملى انسانى به كمال مطلق اتصال وجودى يابد، و با اشتداد جوهرى نفسانى در مدارج
قرآنى به معارج انسانى و قله شهود تام نزد رب مطلق وصول يابد.
قرآن تجلى اعظم حق است كه سر تجلى و تنزل آن را بايد در خلقت وجود انسان جستجو
نمود، كه نه معناى آيات آن را نفاد است و نه مفاهيم هر حرف آن را انتهايى است و نه
انسان را در قابليت وى حد يقف ؛ و لذا قرآن معاد است .
قرآن كتاب مكتوب صورت كتبيه انسان كامل است و قرآن كتاب مكنون صورت عينيه او است .
و هر كسى به هر اندازه كه قرآنى است به همان مقدار انسان است زيرا كه انسانيت را
همانند قرآن معارج غير متناهى است و اگر در كلام قدوسى حضرت ام الانوار و الفضائل ،
فاطمه انسيه حوراء آمده است كه در فهم هيچ چيزى از قرآن معطلى ندارد كه تمام اسرار
كتاب بى پايان حق برايش مكشوف است پس او را مقام لا يقفى انسانى است كه از هر گونه
قيد و بند رهايى يافته است و به عبوديت مطلقه رب مطلق در آمده است كه فرمود:
و الحمد لله الذى ... لم يجعلنى اءعبد شيئا غيره ...
اگر قرآن دين صمد محمدى است و صديقه كبرى ، سيده نساء اولين و آخرين به همه مدارج
آن معارج يافته تا به قله رفيع معرفت شهودى آن دست يافته است پس او را در هيچ چيز
از امر الهى تحير نيست كه فرمود: و لا متحيرة فى شى ء من
اءمره ، و الحمد لله الذى هدانى الى دينه .
پس مقامات انسان همان درجات آيات قرآن در همه عوالم وجودى تا به علم ذاتى حق كه
اعلى درجه قرآنى است مى باشد.
قرآن جفر جامع انسان است و جفر مقام است پس قرآن مقام جمعى انسانى است ، لذا در قوس
صعود معاد انسان است كه انسان بسوى قرآنى شدن در حركت اشتدادى جوهرى است تا انسانى
قرآنى گردد كه ((لا يمسه الا المطهرون ))،
يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا،
((و سقيهم ربهم شرابا طهورا.))
قرآن در مرتبه هويت ذاتيه الهيه همان علم ذاتى حق است كه در مقام انزال ، از آن غيب
ذاتيه تنزل نمود و در اولين مرتبه ظهور به عالم مشيت قدم نهاده است تا با طى مراتب
به صدر مشروع محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) تنزل يافت كه ((انا
انزلناه فى ليلة القدر)) چه اينكه فرمود: ((انا
اعطيناك الكوثر)) و در مورد ارتباط ((انا
انزلناه فى ليلة القدر)) كه ليلة القدر فاطمه است و همان
بنيه محمديه است ، با ((انا اعطيناك الكوثر))
و ((الم نشرح لك صدرك )) درست تدبر كن
تا روشن شود كه چرا فرمود:
و الحمد لله الذى ... لم يجعلنى جاهدة لشى ء من كتابه .
فافهم .
جناب شيخ اكبر محيى الدين بن عربى را در فتوحات مكيه در بيان حضرت شهادت عبارتى است
كه از جمله آن اين است :
و فى القيامة منابر على عدد كلمات القرآن ، و منابر على عدد
حروفه يرقى فيها العلماء بالله ، العاملون بما اعطاهم الله من العلم بذلك فيظهرون
على معارج حروف القرآن و كلماته بسور تلك الحروف و الكلمات و الايات و السور و
الحروف الصغار منه ؛ و به يتميزون على اهل الموقف فى هذه الامة لان اءناجيلهم فى
صدورهم فيا فرحة القرآن بهؤ لاء فانهم محل تجليه و ظهوره ...
اهل قرآن را در قيامت منابرى از نور است كه درجات منبرها يعنى پله هاى آنها به عدد
آيات قرآن است ، و همچنين منابرى بر عدد كلمات قرآن و منابرى بر عدد حروف قرآن است
و هر كسى به مقدار آنچه از قرآن در سينه اش حفظ كرده است بر اين منابر صعود مى كند
و بدين صعود وجودى از اهل موقف متميزند زيرا كه محل تجلى و ظهور قرآن اند. و همه
قاريان كتاب الله در صفوف مختلف با سكوت تام به تلاوت آيات و سور و كلمات و حروف
قرآن گوش فرا مى نهند. و در صف اول در پيشگاه حق متعال در مجلس تلاوت ، گروهى قرار
دارند كه شبيه ترين آنها به حق اند در صورت قرآن بر آمده (مثل ابر بر آمده ) كه با
سكوتى خاص از ديگران متميزند و ساعتى لذت بخش تر براى آنان به غير از اين نيست . پس
كسى كه قرآن را با همه روايات در آن بنحو حفظ و علم و عمل ظهور تام دهد بدانچه كه
خداوند تعالى براى او از قرآن نازل فرمود دست مى يابد و امامت لايق او مى گردد و بر
صورت الهيه جامع خواهد بود. پس عيبه علم و وعاء معرفت ، كلمه علياى وجود، فاطمه
معصومه بر صورت الهيه جامعه است . البته مثل شيخ اكبر مثل بلبلى است كه از فيض گل
سخن آموخت وگرنه اين همه قول و غزل در منقار وى تعبيه نشده بود.
68- بسى از خويشتن تشويش دارم |
|
همه از نفس كافر كيش دارم |
69- اگر جنگيدمى با نفس كافر |
|
كجا اين وحشتم بودى بخاطر |
70- چنان در حسرتم كز اءخگر دل |
|
همى ترسم كه سوزد ((دفتر دل
)) |
71- رسيده كشتى عمرم به ساحل |
|
نمى دانم از اين عمرم چه حاصل |
72- مرا پنجاه و پنج است عمر بيگنج |
|
تو گيرش پنج هزار و پانصد و پنج |
73- كه كركس سال عمرش ار هزار است |
|
وليكن عاقبت مردار خوار است |
كركس لاشخور را گويند كه تا هزار سال هم عمر مى كند. اين نحوه فرمايش پند و اندرز
گرفتن از كلمات وجودى نظام هستى است كه طعام جان انسان اند.