چون احكام شرعيه را مصالح و حكمتى واقعى است و بر ما مستور
است لذا شريعت از اسرار آن پرده برمى دارد زيرا عقل را در فهم آن حقايق به نحو
مستقل دست بازى نيست .
لذا شيخ اكبر فرمود: آنچه را كه شرع مذمت نمود بر اساس حكمتى است كه فقط خداوند آن
را مى داند يا كسى كه حق او را بدان آگاه كرده باشد همانند تشريع قصاص براى مصلحت
ابقاى نوع انسانى و منع كردن متخلف ؛ زيرا به لوازم اينها، او عالم است . البته
بدين معنى نيست كه شرع آن را حسن يا قبيح قرار داده باشد بدون اينكه اقتضاى آن چنين
باشد كه لازمه آن ترجيح بدون مرجح باشد كه اشاعره بدان تفوه نموده اند.
و تكوينيات را نيز به تشريعيات مقايسه فرماييد. (كلمه 80 هزار و يك كلمه ) اما
موجودات تكوينى در نظام عالم كه بر اساس احسن كل شى ء خلقه و
اتقن كل شى ء خلقه خلق شده اند مظاهر وجودى حق اند و آئينه هايى اند كه هر
ان فان جمال الهى در آنها متجلى است . و لذا در ترد حكماى الهى و عارفان بالله عالم
يكپارچه نور و جمال و بهاء است كه عشق آبادش مى نامند.
همچنان كه در كتاب تدوينى همه الفاظ آن وحى است و بدون طهارت نمى شود آنها را مسح
نمود كه انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون
بدون طهارت باطن نمى شود بدانها مسح كرد و به اسرار وجوديشان راه يافت .
((الهى در خلقت شيطان كه آن همه فوائد و مصالح است در خلقت
ملك چه باشد.))
((الهى ديده را به تماشاى جمال خيره كرده اى ، دل را به
ديدار ذوالجمال خيره گردان )).
((الهى اگر گلم و يا خارم از آن بوستان يارم
)).
((الهى ديده از جمالت لذت مى برد و دل از لقاى ذوالجمال
)).
((الهى ظاهر كه اينقدر زيبا است باطن چگونه است
)).
الهى لو لا الشيطان لبطل التكليف سبحانك ما احسن صنعك .
((الهى حسن عبدالله ، عبدالله خراب آبادى بود و حال
عبدالجمال عشق آبادى شد.))
((الهى شكرت كه به هر سو ور مى كنم كريمه ((فاينما
تولوا فثم وجه الله )) برايم تجلى مى كند)).
((الهى با اجازه ات نام عالم را ((عشق
آباد)) گذاشته ام .
20- جهان را وحدت صنع است و تدبير |
|
مر او را وحدت نظم است و تقدير |
21- ندارد اتفاقى نظم دائم |
|
نه بر آن وحدت صنع است قائم |
22- پس از اتقان صنع دلربايش |
|
نگر در غايت حسن و بهايش |
23- كه زينت غايت حسن و بهايى است |
|
فزون از دلربايى جان فزايى است |
در ترجمه شرح تجريد جناب علامه شعرانى (ص 149) آمده است :