زهره ستاره رقصان و مطربان است كه رقص او زَهره انسان را مى
برد.
رامح اسم ستاره اى است كه از چند ستاره تشكيل شده است و مثل شخصى را مى ماند كه در
دست او نيزه اى باشد.
83- چنان در پيشه ام ستوار بودم |
|
كه روز و شب همى در كار بودم |
84- بدست خويشتن چندى رسائل |
|
نوشتم از بزرگان اوائل |
85- به عمرى در پى جمع كتابم |
|
كتاب من فزوده بر حجابم |
86- چو با خود آمدم زان گير و دارم |
|
بگفتم اى يگانه كردگارم |
87- دلى كو با جنابت نيست ماءنوس |
|
بيفتد سرنگون چون ظل معكوس |