و در ابيات مذكور دفتر دل مى فرمايد كه در تفسير قرآن و
آشنايى با آن آنچنان هستم كه خودم يك دوره تفسير قرآنم كه مراد از اين تفسير، تفسير
انفسى قرآن است نه تفسير آفاقى كه در عبارات و ظواهر قرآن ساحل پيمايى مى شود، كه
البته آن را هم طى نموده اند.
در غزل بحر وحدت ديوان نيز گويد:
همه عشق و همه شورم همه عيش و همه سورم |
|
كه از آيات قرآنى بجانم هست مخزنها |
و در الهى نامه فرمود:
((الهى شكرت كه به زيارت حقيقت طلعت دلاراى كتابت تشرف يافته
ام .))
((الهى شكرت كه فهم خطاب محمدى روزيم شده است .))
در تفسير آفاقى ، قرآن در بيرون از جان انسان مطرح است ؛ ولى در تفسير انفسى از اول
فاتحه تا آخر ناس بايد در حقيقت جان انسان پياده شود. فتدبر.
46- بسالى چند اندر علم ابدان |
|
بنزد او ستاد طب فنان |
مراد از ((اوستاد طب )) حضرت علامه
كبير شعرانى رحمة الله عليه است .
47- ز قانونچه گرفته تا بقانون |
|
فرا بگرفته ام مضبوط و موزون |
حضرت مولى در زندگينامه خويش از اوستاد طب چنين سخن مى گويد:
المعلم العصر، فخر العلم ، مفخر الاسلام ، آية الله العليم العلام العلامة ذى
الاستاذ الاعظم حاج ميرزا ابوالحسن شعرانى افاض الله علينا من بركات انفاسه القدسية
النفسية . اين قهرمان علمى در گردآورى علوم منحصر به فرد بود. احدى را از
علماى معاصرمان نديدم كه در جمع علوم و احاطه بر آنها، همتاى او باشد. او اديبى
بارع و صاحب قلم رصين و قولى ثقيل در فنون ادبى فارسى و عربى بود. و زبانهاى
فرانسوى و عبرى و تركى را تمام و كمال مى دانست و به انگليسى هم به مقدارى كه نيازش
را به آن برآورده سازد آشنايى داشت . او فقيه مجتهد جامع تمام شرايط فقهيه ، فيلسوف
الهى متبحر، حكيم متضلّع در حكمت متعاليه و مشائيه و اشراقيه ، متخصص در علوم
رياضيه به ويژه در علم فلك بود.
طبيبى بود كه شرح الاسباب و قانون شيخ رئيس را درس مى داد.
كتابهايى كه در رشته پزشكى در محضر علامه شعرانى تتلمذ فرمود عبارتند از:
1- قانونچه محمد بن محمود چغمينى 2- شرح الاسباب نفيس بن عوض بن حكيم طبيب 3- تشريح
كليات قانون شيخ رئيس .
حضرت استاد شعرانى در آغاز شروع به درس قانونچه ، با گفتار متينش به طور موجز نصيحت
فرمودند: براى عالم دينى شايسته است به تشريح و طب ، عارف باشد تا توهم ننمايد كه
كليه اش زير چانه اش آويزان است . علاوه يك عالم دينى در مسائل ديات و قصاص و
حدود و اشباهها به علم تشريح بسيار نيازمند است .
مكرر مى فرمود: به لطف خداوند در رشته هاى هيئت و رياضى و نجوم در فهم از فارسى
هيئت تا مجسطى و قانون بيرونى و زيج بهادرى ، و در طب و تشريح از قانونچه تا قانون
بوعلى و ديگر كتابهاى اين رشته ها معطلى ندارم يعنى آن مُنّه و قوه در استخراج
مطالب آنها را دارم . ذلك فضل الله يؤ تيه من يشاء.
48- دگر هم شد فنونى پاى بندم |
|
كه شايد بر جنون خود بخندم |
49- فنونى هر يك علم غريب است |
|
نه هر كس را به نيل آن نصيب است |
مراد از اين فنون ((علوم غريبه اوفاق ، جفر، رمل ، علم حروف
، علم عدد و زبر، و بينات و ديگر شعب ارثماطيقى است . استاد حضرت مولى در اين رشته
ها جناب علامه آقا محمد حسن الهى طباطبايى رحمة الله عليه و از او متبحرتر جناب حجت
الحق آقا سيد مهدى قاضى طباطبايى فرزند بزرگوار حضرت آيت الحق و اليقين جناب علامه
كبير آقا سيد على قاضى قدس الله سره القدسى بودند.
مكررا حضرت مولى از جناب آقاى قاضى در اين رشته ها در قلم و بيان به بزرگى و عظمت و
تبحر ياد مى فرمودند.
(به لطيفه هاى 103 الى 107 مآثر آثار ج 1 مراجعه بفرماييد.)
50- دلم از آشنا غرقاب خون است |
|
چه پندارى كه از بيگانه چونست |
مراد از ((آشنا)) يعنى علوم متعارف و
معهود كه آشناى همه اند. و مراد از ((بيگانه
)) علوم غريبه است . فتدبر.
51- به تعليقات اسفار و اشارات |
|
ترا باشد فتوحات و بشارات |
تعليقات بر اسفار ملا صدرا از بدو تا ختم با ذكر مآخذ اسفار و تصحيح دقيق آن با
چندين نسخه قديمى و معتبر و با ارزش به ((مفاتيح الاسرار
لسلاك الاسفار)) نام دارد كه تا حال دو جلد آن توسط وزارت
ارشاد چاپ شده است و اميد است بقيه مجلدات نيز مبيضه گردد و در دسترس محققان و
انديشمندان قرار گيرد.
تعليقات بر اشارات حضرت مولى دچار حادثه اى شده است كه شرح آن چنين است كه از زبان
مبارك حضرتش نقل مى كنم . فرمود:
((ما چهار دوره اشارات به شرح خواجه را تدريس كرديم و در هر
دوره اى با تصحيح دقيق و تعليقات و شرحى محققانه همراه بود و نسخه اشارات من با اين
زحمات ساليان متمادى از تعليم و تدريس ، بسيار ارزنده و مهم بود. روزى در پايان درس
اشارات ، آقا طلبه اى آمده و از من اشاراتم را جهت زيراكس مطالبه نمود كه من با همه
عشق به كتابم ، آن را دو دستى تقديم وى نمودم و او نيز وعده داد كه هر چه زودتر آن
را در همان روز زيراكس برمى دارم و به شما برمى گردانم . آنروز غروب شد و آن شب هم
روز شد و او نيآورد، و خدا مى داند كه آن شب بر من چه گذشت . بالاخره هفته و ماه و
سال هم گذشت و اين طلبه خوش انصاف نيآورد، تا يك سال بعد او را در سه راه موزه كنار
حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها ديدم و از او سوال كردم كه آيا شما همان
آقايى باشيد كه اشارات مراجهت زيراكس برده باشيد؟ وى در جواب گفت حاج آقا بله ولى
من آن را به شما برگرداندم . عرض كردم آقا جان من كه نمى توانم قسم بخورم ، شما اگر
به من برمى گردانديد كه جسارت نمى كردم ، گفت شايد منزل در لاى كتابهايم باشد كه
پيدا مى كنم و تقديم مى دارم . گفتم آقا من به شما قول مى دهم و به جلاله قسم ايراد
مى كنم كه باهم به منزل برويم و شما كتابم را به من بدهيد و من يكدوره آن را زيراكس
مى كنم و به خدمت شما تقديم مى كنم . گفت حاج آقا منزل اينجا نيست زيرا من مدتى است
كه از قم رفتم و نام يكى از شهرهاى خوزستان را برد كه در آنجا بسر مى برم .
بالاخره كتاب اشارات را با آن همه تعليقات و حواشى آن كه به حقيقت آن حواشى يك شرح
مبسوط بر آن بود بدين صورت از دست من در بردند...
سپس دگر بار حضرتش به حواشى و تصحيح اشارات پرداختند كه فرمود آن كار اولى چيز ديگر
بود.
52- حواشى بر شفا هم آنچنان است |
|
كه مر اهل بصيرت را عيان است |
در اين مورد حضرتش فرمود: ((تصحيح يك دوره كامل شفا شيخ رئيس
از اول طبيعيات تا آخرالهيات آن ، به خصوص الهيات و كتاب نفس آن در ضمن تدريس از
روى چندين نسخه الهيات و چند نسخه نفس تصحيح كامل نموده ايم و بر هر يك تعليقات و
حواشى داريم . از جمله نسخى كه در اين امر مهم ما را كمك شايان نموده است نسخه
طبيعيات شفاى جناب استادم آية الله شعرانى بوده است كه به تصحيح مرحوم ميرزا حسن
كرمانشاهى و ديگر اساتيد فن است .
53- به تمهيد و به مصباح فنارى |
|
حواشى باشدم مثل درارى |
ديگر از آثار علمى با ارزش حضرتش ، تصحيح و تحشيه تمهيد القواعد صائن الدين معروف
به ابن تركه است . تمهيد القواعد اولين كتاب درسى عرفانى است و رساله اى بسيار وزين
است در حقيقت وزان آن با مصباح الاءنس در عرفان وزان شواهد ربوبيه با اسفار در حكمت
متعاليه است . حضرتش به چهار دوره تدريس آن در حوزه علميه قم كه هر دوره اش حدود
چهار سال به طول انجاميد دست يافتند و آن را از روى چند نسخه تصحيح كامل نموده است
و يك دوره كامل بر آن حواشى و تعليقات دارند كه خود به منزله يك دوره شرح بر آن است
.
يك دوره كامل بر مصباح الاءنس اين فنارى تعليقات به نام ((مشكوة
القدس على مصباح الاءنس )) مرقوم فرمودند كه به منزله يك
دوره شرح بر آن است كه مقدار بسيار كم و ناچيز آن در پايان مصباح الاءنس به طبع
اخير چاپ شده است كه اميد است در وقت مناسب به خودش مصباح الاءنس با حواشى حضرت
مولى كه در حين تدريس دوره دوم مصباح تا 66 صفحه به دستخط مباركش زيراكس مى شد و ما
به زيارت آن نائل شده ايم به زيور طبع آراسته گردد. شايان ذكر است كه حضرتش مصباح
الاءنس را به مدت پنج سال پى در پى در محضر حضرت علامه رفيعى قزوينى تتلمذ كرده اند
كه به امر مبارك استادش ، اين درس به صورت دو به دو بود. و خود حضرت مولى آن را
در حوزه علميه قم به مدت هشت سال براى چندين نفر از عزيزان به خصوص جناب عارف و اصل
حضرت حجت الاسلام سمندرى نجف آبادى و جناب عارف و اصل حضرت آقاى دكتر امامى نجف
آبادى كه خود هم اكنون عهده دار تدريس علوم الهيه به نفوس شيقه به كمال اند؛ تدريس
فرمودند. و دوره دوم تدريس آن نيز در تاريخ 24/7/70 برابر با هفتم ربيع الثانى 1412
قمرى آغاز شد كه تا صفحه چهل و نهم اين كتاب به طبع انتشارات فجر در طى صد و هشتاد
و چهار جلسه ادامه يافت و در تاريخ 26/11/71 با كسالت حضرت مولى تعطيل شد.
درارى جمع درى يعنى درخشان و روشن مثل كوكب درى يعنى ستاره درخشان . و شايد نظر
باشد به تنظير تعليقات تمهيد و مصباح به نثر الدرارى كه تعليقات حضرتش بر منطق شرح
منظومه حاجى سبزوارى است .
54- به شرح قيصرى كو بر فصوص است |
|
حواشى ام همانند نصوص است |
شرح فصوص الحكم قيصرى را در تهران در محضر جناب استاد علامه فاضل تونى رحمة الله
عليه تتلمذ فرمود و در حوزه علميه قم به چهار دوره تدريس آن نيز دست يافت كه هر
دوره اش چهار سال به طول انجاميد و در يكى از اين چهار دوره آن را براى شاگردان
املاء مى فرمود و آنان مى نوشتند. در مورد شرح قيصرى بر فصوص مى فرمايد:
((يك دوره تمام از بدو تا ختم آن بر آن تعليقات و حواشى به
عربى داريم . علاوه بر اين كه يك دوره آن را به فارسى شرح مبسوط و مفصل نموده ايم .
شرح فصوص قيصرى را در اثناى تدريس از روى چندين نسخه خطى و غير خطى آن و شروع عديده
فصوص الحكم چون شرح قاسانى و شرح جامى و شرح عبدالغنى نابلسى ، و شرح بالى و ديگران
تصحيح كرده ايم و از جمله نسخى كه از مآخذ تصحيح آن بوده است نسخه استادم جناب آية
الله حاج ميرزا احمد آشتيانى (قدس سره ) بود كه در تصرف و تملك حقير است و به خط
مبارك آن جناب در محضر شريف استادش مرحوم آقا ميرزا هاشم اشكورى در اثناى تدريس
تصحيح شده است و از بدو تا ختم آن مزين به حواشى آقا ميرزا هاشم و استادش آقا ميرزا
محمد رضاى قمشه اى و نيز حواشى خود استاد آقا ميرزا احمد آشتيانى به خط آن بزرگوار
است . مراد از نصوص در مصراح دوم ، نصوص الحكم جناب صدرالدين قونوى است .
55- فصوص فارابى و شيخ اكبر |
|
نمودم شرح ز اول تا به آخر |
در اين مقام فرمود: ((ديگر از آثار علمى اين خوشه چين خرمن
بزرگان كه در آن زحمت بسيار كشيده است و روزگارى بسر برده است شرح فصوص الحكم
فارابى و تصحيح و ترجمه آن است . فصوص الحكم فارابى كه تقريبا برزخى بين فلسفه
مشا و اشراق و صحف عرفانى و حكمت متعاليه است از روى چند نسخه خطى و چاپى تصحيح
نموده ام و آن را يك دوره شرح كامل مبسوط و مفصل ، و تدريس نموده ايم و در اكثر
مباحث به مطالبه عاليه عرفانى و حكمت متعالى متعرض شده ايم و به بسيارى از آيات و
روايات در آن به عنوان استشهاد و توفيق بين شريعت و حكمت تمسك جسته ايم
)). و نام آن ((نصوص الحكم بر فصوص
الحكم )) مى باشد.
فصوص الحكم جناب شيخ اكبر كه متن شرح فصوص قيصرى و ديگر شرحها همانند شرح فصوص
قيصرى ، شرح فرمود كه آن را در آمل در نيمه دوم شب براى دو نفر از مشتاقان كمال و
عرفان ، تدريس مى فرمود و ((ممد الهمم فى شرح فصوص الحكم
)) نام دارد و اين شرح نيز در دست طبع قرار گرفته كه بزودى
در دسترس عاشقان كوى حقيقت قرار مى گيرد.
56- به تعليقات تحرير مجسطى |
|
چنانكه بر اكر شرحى و بسطى |
57- يكى بر ((اكرمانالاؤ وس
)) است |
|
دگر بر ((اكرثاوذوسيوس ))
است |
حضرت مولى فرمايد: ((ديگر از آثار علمى ما تصحيح مجسطى
بطليموس و تعليقه و تحشيه بر آن و بر شروح آن چون شرح نظام الدين نيشابورى و شرح
محمد على رياضى كه از اصحاب رصدخانه زيج محمد شاهى بوده است ، مى باشد. و ديگر از
آثار علمى اين كمترين ، تصحيح و تعليقه ((اكرمانالاؤ س
)) در مثلثات كروى به تحرير خواجه نصير الدين طوسى است . اين
كتاب شريف به اصطلاح فن از متوسطات است يعنى از كتب رياضى درسى دوره دوم است ، اين
كتاب را مدت سه سال در حوزه علميه قم تدريس كرده ام و آن را از روى چندين نسخه كه
در تصرف راقم است در اثناى تدريس تصحيح نموده ام و بر آن تعليقات بسيار از آغاز تا
انجام دارم كه در حقيقت يك دوره شرح كامل بر آن است و از جمله نسخى كه ما را در
تدريس و تصحيح آن مدد كرده است نسخه اى عتيق و مصحح و محشى به حواشى مرحوم محمد
باقر يزدى متعلق به جناب استادم علامه حاج ميرزا محمد حسين طباطبايى صاحب الميزان
(قدس سره ) بوده است كه فتوكپى شده آن در تصرف راقم است .
و ديگر از خدمات علمى داعى تصحيح و تعليقه و تدريس دو كتاب ((اكرثاوذوسيوس
و مساكن )) به تحرير خواجه نصير الدين طوسى است كه به تدريس
هر يك در حوزه علميه قم توفيق يافته ام و ((اُكَر))
را از روى چند نسخه مخطوط مصحح و محشى كه تعلق به راقم دارند تصحيح و تدريس نموده
ايم و على حده بر هر يك از دو كتاب ياد شده تعليقاتى داريم و از جمله نسخى كه ما را
در اين امر مهم كمك نموده است نسخه ((اكرثاوذوسيوس
)) به تصحيح و تحشيه مرحوم عبدالحسين طهرانى بوده است كه
تعلق به داعى دارد.
58- اصول اوقليدس را سراسر |
|
نمودم تحشيه تا شكل آخر |
در مورد اصول اقليدس فرمود: ((ديگر از كارهاى علمى نگارنده
تصحيح كامل و تعليقات بر ((اصول اقليدس ))
به تحرير خواجه نصير الدين طوسى است .
اصول ياد شده را تا كنون سه دوره (چهار دوره ) كمال در حوزه علميه قم تدريس نموده
ايم و آن را از روى چندين نسخه خطى و شرح و حواشى آن كه در تصرف حقيرند تصحيح نموده
ايم . ابتدا يك دوره صدور مقالات آن را شرح كرده ايم و بعد از آن يك دوره كامل بر
اشكال مقالات ، تعليقاتى داريم كه در حقيقت به منزله يكدوره شرح بر آن است . از
جمله نسخى كه در تصحيح و تدريس ، ما را بسيار كمك كرده است نسخه مرحوم عبدالحسين
طهرانى است كه به خط آنجناب در اختيار راقم است )).
59- به شرح كامل ((زيج بهادر))
|
|
بسى سر برده ام بيخواب و بيخور |
در اين مورد فرمود: ((و ديگر از آثار علمى اين خوشه چين خرمن
بزرگان شرح يك دوره مسايل رياضى هيوى ((زيج بهادرى
)) است . بر زيج بهادرى علاوه بر يك دوره شرح آن ، تعليقات
مفيد بسيارى داريم كه در طول نه سال استخراج تقويم در اثناى پيش آمد مسائل رياضى
هيوى بدانها رسيده ايم و در حواشى زيج بهادرى متعرض بدانها شده ايم . اين شرح و
حواشى شايد براى اهل فن بسيار مفيد بوده باشد، در اين شرح تمام مسائل زيج مذكور را
به قواعد مثلثات مسطحه و كرويه كه اكثر آن بر مبناى كروى است ، مبرهن نموده ايم
)).
60- به چندين رشته در علم اوائل |
|
نوشتم من بسى كتب و رسائل |
كتب جمع كتاب است . و نيز فرمود: ((ديگر از كارهاى علمى
نگارنده تصحيح و تعليقه شرح عبدالعلى بيرجندى بر زيج الغ بيك است كه آن را با دو
نسخه ديگر از همين شرح و نيز با شرح خود ملا على قوشچى بر زيج الغ بيك تصحيح كرده
است و در سنين استخراج بر آن تعليقات مفيد يادداشت كرده است و در اين عمل زحمت علمى
بسيار كشيده است .
و ديگر از آثار علمى اين حقير تصحيح شرح ملا عبدالعلى بيرجندى بر اسطرلاب خواجه
نصير الدين طوسى و تصحيح خود بيست باب اسطرلاب خواجه و هفتاد باب رساله خاتميه در
اسطرلاب علامه شيخ بهايى است . راقم يك دوره كامل ، به تدريس اسطرلاب از روى دو
نسخه مذكور و آلت اسطرلاب كه به خواست داعى فقط براى تعليم و تدريس ساخته شده است
توفيق يافته است . بدوا يك دوره شرح اسطرلاب مذكور را از روى نسخه اى كه متعلق به
جناب استادم علامه شعرانى رضوان الله عليه بوده است ، استنساخ نموده چنانكه چندين
كتاب و رساله ديگر را، و سپس نسخه هاى متعدد از اين شرح به توفيقات الهى براى ما
فراهم شد كه توانستيم يكدوره نسخه صحيح آن را تحصيل كنيم .))
تعليقات بر ((تحفة الاءجله فى معرفة القبلة
)) سردار كابلى ، تعليقات بر شرح چغمينى ، و رساله اى در ميل كلى ، و رسائل
ديگر در ظل (تانژانت ) و تكسير دائره در نسبت محيط دائره به قطر آن ، مطالب رياضى ،
پيرامون فنون رياضى ، سى فصل در دائره هنديه ، معرفة الوقت و القبلة ، تعيين قبله
مدينه به اعجاز رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم )، تعيين بعد بين مركزين ، در
صبح و شفق ، در علم هيئت و ديگر رشته هاى رياضى در 112 درس ، و تعليقات بر رساله
قبله ملا ظفر مرقوم فرمودند كه به فهرست آثار شريف حضرتش مراجعه گردد. علم اوائل
يعنى همان علم پيشينيان است كه در رياضيات و هيئت و نجوم مى باشد.
61- نمودم نقد عمر خويش تزييف |
|
كه اينك باشدم بسيار تاءليف |
62- چه حاصل ار يكايك را كنم ياد |
|
كه در هاون چه سودى سُودن باد |
نقد عمر تنظير عمر شريف شان به طلا و نقره است .
كتب و رسائل ديگر حضرتش در فن ارثماطيقى و شعب آن است كه نام برخى از آنها در فهرست
آثار حضرتش آمده است ، همانند: 1- دروس اوفاقى در علم اوفاق كه تا هفتاد و پنج درس
نوشته شده است و رساله اى در علوم غريبه و ايضا رساله اى ديگر در علوم غريبه و
رساله اى در بعض شعب ارثماطيقى ، و رساله اى در جفر و علم حروف و علم اعداد، و
رساله اى در رمل كه نام آن در فهرست آثار حضرتش نيامده است .
((سودن باد در هاون )) يكى از ضرب
المثلهاى ادبى است ...
63- گهى با جيب و ظلم كار بودى |
|
شب و روزم عروسم يار بودى |
مراد از ((جيب و ظل )) دو شكل سينوس و
تانژانت است ، و مراد از ((عروس ))
شكل هندسى است كه در كتابهاى رياضى و هندسى به تفصيل بحث شده است .
64- ز ظل مستوى قدم دو تا شد |
|
گه بگرفتن جيب عصا شد |
اقسام ظل از ظل اول (ظل معكوس و ظل منكوس و ظل منتصب )؛ و ظل دوم كه آن را ظل مستوى
و ظل مبسوط نيز مى نامند در درسهاى 81 الى 83 (از ص 577 الى ص 602) دروس هيئت و
ديگر رشته هاى رياضى ج 2 آمده است كه به بحث ظل (تانژانت ) معروف است .
بحث جيب و تمام جيب را در درس 62 دروس هيئت و نكته 908 هزار و يك نكته مطرح فرمودند
كه مراجعه گردد. و طرح اين مباحث در مقام خروج از محل كلام است . و در مصراع دوم ،
انسان عصا به دست گرفته و قد خميده و دولا را به جيب تشبيه فرمود.
65- گهى ((ربع مجيب ))
بود دستم |
|
گهى ((ذات الحلق ))
را كار بستم |
ربع مجيب و ذات الحلق از آلات نجومى اند كه شرح آن در نكته هاى 667 - 458 - 679 -
704 - 961 - 999 هزار و يك نكته آمده است كه حضرت مولى در مقام استخراج و محاسبات
به آنها اشتغال داشت .
66- گهى درس شفا بود و اشارات |
|
گهى بحث قضا بود و تجارات |
67- گهى در گفتن اسفار دل خوش |
|
گهى از سفتن اشعار دل خوش |
68- گهى در محضر استاد لاتين |
|
سه لا آن باشد و سه سى بود اين |
اشعار را به در تشبيه فرمود يعنى همانگونه كه در سفتن و سوراخ كردن در هنر مى
خواهد، گفتن اشعار نيز به هنرمندى نيازمند است .
((سه لا)) و ((سه
سى )) لغات فرانسوى مى باشند. ((لاتين
)) زبان فرانسه است .
در اين مورد حضرت مولى فرمودند: ((در ابتداى اءمر، آقايى آمد
پيش من و گفت : مى خواهم صرف و نحو بخوانم و گفت ماهيانه چقدر به شما بدهم كه صرف و
نحو بخواهم ؟ گفتم والله وقتى براى اين كارها ندارم . بعد ديدم ايشان زبان فرانسه
مى دانند. گفتم آقا پس حالا كه اينطور است ، يك روز من به شما درس عربى ياد مى دهم
يك روز هم شما به من فرانسه تعليم بدهيد. اينجور مبادله مى كنيم كه ديگر شما به ما
پول ندهيد و من هم كه پول ندارم بدهم درس فرانسه بخوانم . سوال كردم ، چطور است ؟
ايشان قبول كرد و درسش را شروع كرد.))
69- علاقه با ((كُولِد اژه
)) و ((لاءروس ))
|
|
چنان بودى كه با مغنى و قاموس |
كتاب ((كولداژه )) دستور زبان
استدلالى فرانسه است و همانند كتاب مغنى در نحورا مى ماند كه قواعد دستور زبان
فرانسه است چه اينكه مغنى ما قواعد نحوى را بيان مى كند. و كتاب ((لاروس
)) نيز كتاب لغت فرانسه است همانند اينكه قاموس كتاب لغت
عربى است .
70- گهى در جدول اوفاق بودم |
|
گهى با اطلس آفاق بودم |
جداول اوفاقى را در محضر حضرت آية الحق آقا سيد مهدى قاضى تتلمذ داشتن كه بعد از آن
، خود نيز مشغول تاءليف و تدريس آن بودند. اطلس آفاقى را در امور علم شريف نجوم و
هيئت مشغول بودند كه چه شبهايى را بر اساس اطلس و نقشه هاى آسمانى و شناسايى ستاره
ها به روز آورده اند. لذا در بيت بعدى فرمود:
71- بسى با نقشه هاى آسمانى |
|
نمودم آسمان را ديدبانى |
72- بسى شبها نشستم گاه و بيگاه |
|
كه از سير كواكب گردم آگاه |
73- به قدر و طول و عرض و برج و صورت |
|
جهتها يك به يك مى يافت صورت |
اصطلاحات هيوى و نجومى است . ستاره ها را به شش قدر تقسيم كرده اند كه از قدر اول
تا قدر ششم مى باشد. طول و عرض ستاره را در علم شريف هيئت در كتاب شريف دروس هيئت و
ديگر رشته هاى رياضى آمده است كه درسهاى يازدهم الى سيزدهم آن مطرح شده است كه طول
كوكب از اول حمل ، و عرض آن از دائره منطقة البروج محاسبه مى گردد. برج از اول حمل
تا آخر حوت است كه تقسيم دائره منطقة البروج به دوائر عرض ، به دوازده برج است كه
در درس چهاردهم دروس هيئت بحث شده است . و صورت مربوط به اجتماع كواكب در هر برج
است . مثلا در برج حمل ، اجتماع كواكب به صورت حمل است كه برجها را به صورت اجتماع
كواكب در هر برخى نامگذارى نموده اند. صورت كواكب بطور دسته جمعى در حركت است ولى
برج ها به جاى خود ثابت و برقرارند.
74- من و ماه و شبانگاه و ستاره |
|
بروى يكديگر اندر نظاره |
75- مرا با شاهدان آسمانى |
|
به شبها بود بس راز نهانى |
ترجيح بند ديوان يكى از شواهد اين مدعى است كه فرمود:
در شبى حال بود و بيدارى |
|
گريه بود و حضور و اذكارى |
در خجسته سحرگه آنشب |
|
از سرا آمدن برون بارى |
سر ببالا نموده ام ناگاه |
|
متحير ز صنعت بارى |
لشكر بى شمار استاره |
|
ماه ميكردشان علمدارى |
ديده ام كهكشان و بر ساوش |
|
حامل راءس غول غدارى |
((كهكشان )) همان راه شيرى است . و
((بر ساوش )) اسم ستاره اى است .
((راءس غول غدارى )) چند ستاره اند كه
مثل سر يك غول غدارى را مى مانند كه بر ساوش آنها را به دست خود گرفته است . و لذا
در بيت بعدى كهكشان به خندق و بر ساوش به جناب امير المؤ منين يعنى حيدر و راءس غول
غدار به سر عمرو بن عبدود تشبيه شده است لذا فرمود:
گفتم آن خندق است و آن حيدر |
|
وين سر عمرو عبدود بارى |
يك طرف ايستاده قيقاوس |
|
سهمگين رزمجوى جبارى |
قيقاوس همان كيكاوس است كه يك سرى ستاره اند. جبارى هم اسم ستاره است كه دم او مثل
شعله آتش ملتهب است كه در بيت بعدى آمد:
ملتهب بود آنچنان گويى |
|
دم او بود شعله نارى |
بود قنطورس سلحشورش |
|
يكه تازى سپاه سالارى |
قنطورس اسم ستاره است .
قوس آنسان كمان گرفت بدست |
|
صد چو آرش غلام او آرى |
ستاره هاى برج قوس به طورى به هم اجتماع دارند كه مثل آن است كه شخصى كمان به دست
گرفته است ، و آنچنان با صلابت است كه همه جنگاوران پيشين همچون آرش كه داستان آن
در شاهنامه فردوسى آمده است ، همانند غلام قوس اند.
مثل جوزا كمر ببست چنانك |
|
كمر او مگر بُدى تارى |
جوزا را دو پيكر و تواءمان هم گويند كه مثل دو سرباز كمر بسته و آماده به رزم اند
كه كمر جوزا خيلى جمع و جور شده است .
شير از هيبتش ستان گشته |
|
همچو بر آب حوت مردارى |
ستاره هاى برج اسد را شير گويند كه اين ستاره ها در مقابل جوزا ستان اند همانند
ماهى كه در آب مرده باشد و ستان شده باشد.
زُهره از صنج زَهره ميبردى |
|
رامح از نيزهاى بسيارى |