بحثهائى از جلد دهم الغدير
عبد الله بن عمر
بخارى روايت مفاضله را از طريق عبد الله ( پسر عمر بن خطاب ) نقل نموده است . عبد
الله بن عمر از دشمنان قسم خورده على بن ابى طالب ( ع ) است . وى مى گويد : " خلفاى
اين امت - كه صالحانى بىنظيرند - 12 نفر هستند : ابو بكر ، عمر ، عثمان ، معاويه ،
يزيد ، سفاح ، منصور ، جابر ، مهدى ، امين ، سلام وامير العصب " . ( 1 ) عبد الله
بن عمر براى بيعت با يزيد 100 هزار درهم از معاويه گرفت . ( 2 ) وى همچنين با عبد
الملك بن مروان نيز بيعت كرد . ( 3 ) حجاج بن يوسف امير عبد الملك بود و در طول
امارتش 120 هزار نفر را كشت ( 4 ) و 80 هزار نفر را - كه 30 هزار نفر از آنها زن
بودند - به زندان انداخت . ( 5 ) هنگامى كه حجاج بن يوسف در مكه نماز جماعت مى
خواند ، عبد الله بن عمر نيز به نماز او حاضر مى شد و به وى اقتدا مى كرد . ( 6 )
معاويه
هر چند همه با روحيات و جنايات وحشتناك معاويه كاملا آشنائى داشته و نيازى به معرفى
او و خاندان معلوم الحالش نيست ، ليكن از آن جائى كه راويان كذاب حد و مرزى در حرفه
جعل حديث قائل نيستند ، براى معاويه نيز مناقب و فضايل بسيارى ساختهاند . ( 7 )
يكى از آنها اين است كه پيامبر فرمود : " خداوند در وحى خود ، جبرئيل و من و معاويه
را امين دانسته است ، و معاويه - به دليل اينكه علم بسيارى دارد و در خصوص كلام
پروردگار امين است - نزديك بود ( به جاى من ) به نبوت مبعوث گردد . . . " . ( 8 )
فيروز آبادى وعجلونى مى گويند : " در باب فضايل معاويه حتى يك حديث صحيح هم وجود
ندارد " . ( 9 ) ابن تيميه نيز مى گويد : " گروهى به جعل فضايل معاويه پرداختند و
در اين باره احاديثى را از قول پيامبر ( ص ) نقل نمودند كه تمامى آنها دروغ است "
( 10 ) فرمايشات پيامبر درباره معاويه رسول خدا ص - با آگاهى از ضمير نا پاك معاويه
- مى فرمايند : " خدايا ! معاويه وعمرو بن عاص را به آتش دوزخ در انداز . . . " . (
11 ) طبرى ونصر بن مزاحم نيز نقل كردهاند كه پيامبر ( ص ) ابو سفيان و معاويه
ويزيد را لعن فرمودهاند . ( 12 ) همچنين حديث معروفى از پيامبر ( ص ) ذكر شده كه
حفاظ عامه آن را در كتب خويش نقل نمودهاند . پيامبر مى فرمايد : " هنگامى كه
معاويه را بالاى منبر من ديديد او را بكشيد " . ( 13 ) صحابه پيامبر ( ص ) نيز
سخنان تندى عليه معاويه گفتهاند كه بسيارى از آنها در
كتاب الغدير درج شده است . ( 14 ) ذكر كشتارها و جناياتى كه معاويه در طول سلطنت
خويش نمود از حوصله اين ارواق خارج است . علت اصلى دشمنى معاويه با على اين بود كه
على عليه السلام وى را مانند عثمان والى شام ننمود . على ( ع ) در اوايل خلافت خود
جرير را نزد معاويه فرستاد تا او موضع معاويه درباره خلافت خودش آگاه شود . معاويه
به جرير گفت : " من نظرى دارم . . . ( و آن اينكه ) به على بنويسى كه خراج شام و
مصر را از آن من سازد و هنگام مرگش بيعت ( با كسى را ) بر گردن من تحميل ننمايد . (
در اين صورت ) من خلافت را به تسليم مى كنم و به او خواهم نوشت كه خليفه است . . .
" . ( 15 ) اما امير المؤمنين على عليه السلام فردى نبود كه زمام امورش را به دست
فرد تبهكارى چون معاويه بدهد . هنگامى كه معاويه از جواب مثبت على ( ع ) مأيوس شد
، پيراهن عثمان را علم نمود و به معاندت با على ( ع ) پرداخت . وى همه جا مى گفت
على ( ع ) در قتل عثمان دست داشته است و حال آنكه در زمان كشته شدن عثمان ، على ( ع
) در خارج از مدينه بود . ( 16 ) معاويه در ستيز به على ( ع ) ، جناياتى مرتكب شد
كه قلم از بيان آن عاجز است . طبرى و ديگران مى گويند : " بنى اميه هنگامى كه مى
شنيدند بر نوزادى نام " على " را گذاردهاند ، آن نوزاد را بى درنگ مى كشتند " . (
17 ) معاويه هميشه در آخر خطبه نماز جمعه مى گفت : " خدايا ! ابوتراب ( = على ) در
دين تو ملحد شده است و ( مردم را ) از راه تو باز داشته . خدايا ! او را به شدت لعن
نما و به عذابى دردناك عذابش كن ( اللهم إن ابا تراب الحد في دينك وصد عن سبيلك ،
فالعنة لعنا وبيلا وعذبه عذابا اليما ) . معاويه براى تمامى عمالش نوشته بود كه
اين جملات را بالاى منبرها بگويند . ( 18 ) سپاهيان معاويه در جنگ صفين 25 هزار نفر
از اصحاب على ( ع ) را كشتند . ( 19 ) جمعى از اين كشته شدگان ، از صحابه باوفاى
پيامبر اكرم ( ص ) بودند . يك بار
يكى از سپاهيان معاويه به هاشم مرقال گفت : " . . جنگ ما با شما به اين دليل است كه
دوست شما ( على ) نماز نمى خواند ! خود شما هم نماز نمى خوانيد . خليفه ما را ( =
عثمان را ) همين رفيق شما كشت و خود شما هم او را كمك كرديد . . . " ( 20 ) نحوه
تهديد نمودن معاويه در خصوص مخالفينش ، به خوبى نمايانگر شدت جنون بىپرواى اوست .
وى درباره عمير بن قره ( كه از صحابه پيامبر است ) مى گويد : " آنگاه كه دستم به
عمير رسيد بايد در گوشهايش سرب گداخته ريخته شود " . ( 21 ) و بالاخره همين عمير
مانند هزاران تن ديگر به دست عمال معاويه مظلومانه كشته شد . عمرو بن حمق خزاعى نيز
از كسانى است كه فقط به جرم شيعه بودن سر از بدنش جدا شد . معاويه دستور داد سر
عمرو بن حمق را در بازار شهر نصب كنند تا مايه عبرت ديگران باشد . ( 22 ) معاويه
ويزيد مجتهد هستند ! ابن حجر هيتمى در دفاع از جنايات و خلافت معاويه مى گويد : "
معاويه مجتهد بوده و به اجتهاد خود عمل كرده است " . ( 23 ) بلى ، لفظ اجتهاد را
بدين گونه مبررى براى تبهكاريها كردهاند . ابن حزم نيز مى گويد : " قاتل على ( ع )
مجتهد است ( 24 ) وعمار نيز به دست يك مجتهد به قتل رسيد " . ( 25 ) ابن كثير نقل
كرده كه : " يزيد امامى است مجتهد " . ( 26 )
پىنوشتها:
( 1 ) تاريخ الخلفاء ج 210 ، كنز العمال ج 6 / 67 .
( 2 ) سنن بيهقى ج 8 / 159 ، حلية الاولياء ج 1 / 296 ، البداية والنهاية ج 9 / 5 .
( 3 ) فتح البارى ج 5 / 19 .
( 4 ) صحيح ترمذى ج 9 / 64 ، تاريخ ابن عساكر ج 4 / 80 ، تيسير الوصول ج 4 / 36 .
( 5 ) تاريخ ابن عساكر ج 4 / 80 ، المستطرف ج 1 / 66 .
( 6 ) طبقات ابن سعد ج 4 / قسمت اول / 11 ، بدائع الصنائع ج 1 / 156 ، المحلى ج 4 /
213 .
( 7 ) در جلد يازدهم الغدير بحثى تحت عنوان مناقب مجعول معاويه آمده است .
( 8 ) تاريخ ابن عساكر 7 / 322 .
( 9 ) كشف الخفاء ج 2 / 420 ، سفر السعاده ج 2 / 248 .
( 10 ) منهاج السنه ج 2 / 207 .
( 11 ) كتاب صفين ص 219 ، مسند احمد بن حنبل ج 4 / 421 . در مسند احمد بجاى نام
معاويه وعمرو عاص ، فلان و فلان آمده است . با كتاب صفين مقابله بفرماييد .
( 12 ) تاريخ طبرى ج 11 / 357 ، تذكرة الخواص ص 209 ، كتاب صفين ص 220 .
( 13 ) تاريخ بغداد ج 12 / 181 ، تاريخ طبرى ج 11 / 357 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى
الحديد ج 1 / 348 ط قديم [ = ج 4 / 33 ط جديد ] ، كتاب صفين ص 216 ، 221 ، كنوز
الحقائق ص 9 ، تهذيب التهذيب ج 2 / 428 .
( 14 ) الغدير ج 10 / 139 - 177 .
( 15 ) الامامة والسياسه ج 1 / 59 ، كتاب صفين ص 52 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى
الحديد ج 1 / 250 ط قديم [ = ج 3 / 84 ط جديد ] .
( 16 ) مجمع الزوائد ج 7 / 230 .
( 17 ) تهذيب التهذيب ج 7 / 319 .
( 18 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 356 ط قديم [ = ج 4 / 56 ، 57 ط جديد
] .
( 19 ) كتاب صفين ص 558 ، البداية والنهايه ج 7 / 275 ، تاريخ الخميس ج 2 / 309 ،
روضة المناظر ج 11 / 129 .
( 20 ) تاريخ طبرى ج 6 / 24 ، كتاب الصفين ص 354 ، شرح نهج لبلاغه ابن ابى الحديد ج
2 / 278 ط قديم [ = ج 8 / 36 ط جديد ] .
( 21 ) الاصابه ج 3 / 35 .
( 22 ) المحبر ص 490 .
( 23 ) الصواعق المحرقه ص 129 - 131 .
( 24 ) المحلى ج 1 / 484 مسألة 2079 ، ( الغدير ج 1 / 323 ) .
( 25 ) الفصل ج 4 / 161 ، ( الغدير ج 1 / 328 ) .
( 26 ) البداية والنهايه ج 8 / 223 ، ج 13 / 10 .