سيرى در الغدير

محمد امينى نجفى

- ۱۰ -


بحثهائى از جلد هشتم الغدير

مناقب جعلى خلفاء

راويانى كه به حديث سازى و نشر اكاذيب اشتغال داشته‌اند مناقب بسيارى براى ابوبكر جعل كرده‌اند . به شهادت تاريخ ، كليه مناقب و فضائلى كه به ابوبكر نسبت داده‌اند دروغ محض است . در جلد هفتم الغدير به 28 نمونه از اين مناقب جعلى اشاره شده ، ( 1 ) و در جلد هشتم نيز 42 نمونه ديگر از فضائل دروغين ابوبكر و 11 نمونه از مناقب مجعول عمر - كه زاييده تخيل طرفداران آنها مى باشد - مورد بررسى قرار گرفته است . در اين جلد پيرامون حكومت و سياست مالى عثمان ، نحوه برخورد وى با مخالفين و همچنين بدعتهاى او به تفصيل سخن رفته است . اين مختصر گنجايش آن را ندارد كه درباره عثمان در دوره قبل از خلافتش بحثى داشته باشيم ، فقط همين كافى است كه بدانيم وى با اينكه همسر ام كلثوم بود ، پيامبر او را حتى از دفن دخت خود ( ام كلثوم ) محروم كرد . ( 2 ) عثمان در طول خلافت خويش بدعتهاى بسيارى در احكام الهى نمود كه شرح آن در جلد هشتم الغدير آمده است . آنچه كه مى خوانيد چهار نمونه از اين بدعتهاست :

قضاوتها و بدعتهاى عثمان

1 - عبيد الله بن عمر ، هرمزان و دختر خرد سال او را بدون هيچ گناهى به قتل رساند . ( 3 ) عثمان بجاى اينكه وى را به مجازات برساند ، بر فراز منبر رفت و گفت : " قضاى الهى چنين بوده كه عبيد الله ( فرزند عمر بن خطاب ) هرمزان را بكشد . با اينكه هرمزان مسلمان بوده ، و ليكن اكنون ديگر وارث ندارد و وارث او شما مسلمين هستيد و من نيز امام شما هستم و او را عفو مى كنم . . . " . ( 4 ) 2 - مردى با زنى از قبيله جهينه ازدواج كرد . زن پس از شش ماه بچه‌اى به دنيا آورد . شوهرش نزد عثمان رفت وقضيه را به او گفت . عثمان امر كرد كه زن را سنگسار كنند . على عليه السلام پس از با خبر شدن از ماجرا نزد عثمان آمد و به وى گفت : تو چه مى كنى ؟ حكم اين زن سنگسار نيست ، خداى تبارك و تعالى مى فرمايد : " وحمله و فضاله ثلاثون شهرا " و جاى ديگر مى فرمايد : " والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين " ، پس دوره شيردان 24 ماه است و دوره باردارى شش ماه . عثمان گفت : به اين مطلب پى نبرده بودم . سپس دستور داد زن را برگردانند . ولى كار از كار گذشته بود ، چرا كه زن نگون بخت را سنگسار كرده بودند . . . " . ( 5 ) در اين واقعه حكم جاهلانه عثمان منجر به مرگ اندوهبار زن بىگناه گرديد . ( 6 ) 6 - پيامبر ( ص ) هنگامى  كه از مدينه خارج مى شدند نماز خود را شكسته مى خواندند ( يعنى نمازهاى چهار ركعتى را ، دو ركعت مى خواندند ) . ( 7 ) حتى خلفاى قبل از عثمان نيز ( ابوبكر وعمر ) در مسافرت نماز خود را شكسته بجاى مى آوردند ، ولى عثمان اين سنت پيامبر ( ص ) را تغيير داد و در مسافرت نماز را كامل بجا آورد . ( 8 ) عبد الله بن عمر در اين خصوص مى گويد : نماز مسافر دو ركعتى است و هر كس كه سنت پيامبر ( ص ) را ترك كند [ و يا با آن مخالفت نمايد ] كافر است . ( 9 ) 4 - يك بار عثمان در نماز عشاء ، - در ركعت اول و دوم - حمد و سوره نخواند و قضاى آن را در ركعت سوم و چهارم بجاى آورد . ( 10 ) عثمان و پايه گذارى حكومت اموى به عبارتى مى توان حكومت عثمان را سر آغاز حكومت بنى اميه نام گذارد . در قرآن از بنى اميه به عنوان " شجره ملعونه " ياد شده است . ( 11 ) پيامبر ( ص ) نيز مى فرمود : " بنى اميه وبنى حنيفه وبنى ثقيف ، شر عرب هستند " . ( 12 ) عثمان فرزندان اميه وابوسفيان را بر جان و مال و ناموس مسلمانان مسلط نمود ( 13 ) و بيت المال مسلمين را در اختيار آنان قرار داد . عثمان خود مى گويد : " اگر كليدهاى بهشت در دست من بود ، آنها را به بنى اميه مى دادم تا اينكه آخرين نفر آنها نيز وارد بهشت گردد " ، ( 14 ) گويا عثمان سوگند خورده بود كه كاملا به وصاياى ابو سفيان عمل نمايد . يك بار ابوسفيان به عثمان گفت : " . . . حال كه خلافت به دست تو رسيده ، " همچون گوى " ( = توپ ) با آن بازى كن وبنى اميه را ميخها ( و ستونهاى استوار ) خلافت گردان ، اين خلافت چيزى جز پادشاهى نيست و من چيزى از بهشت و دوزخ نمى دانم . . . " . ( 15 ) ابو سفيان در اواخر عمر خود كور شده بود ، در آن ايام نيز نزد عثمان آمد و از وى پرسيد : آيا كسى ( به جز من و تو ) در اينجا هست ؟ عثمان گفت : نه . ابو سفيان گفت : " خدايا كار را به همان وضع جاهليت برگردان . . . " ، ( 16 ) و عثمان در حكومت خود چنان كرد كه از اسلام چيزى جز نام آن باقى نماند . چپاول بيت المال ، ضرب و شتم مخالفين ، اعطاى امارت بلاد به بنى اميه و بدعتهاى او كار را به جائى رساند كه برادرش وليد - در محراب نماز مسجد كوفه - شراب استفراغ مى كرد . ( 17 ) عثمان داماد خود مروان بن حكم را امير مدينه نمود . مروان اذيت و آزار مردم را از حد گذراند . هم او بود كه سنت فحاشى به امير المومنين على بن ابى طالب ( ص ) را بر منابر سنت كرد . ( 18 ) پيامبر ( ص ) وقتى حكم ( پدر مروان ) را مى ديد مى فرمود : " واى بر امت من از آنچه كه در صلب اين ( مرد ) است " ، ( 19 ) مروان فردى بود بد دهن ، فحاشى ( 20 ) وقسى القلب . دقيقا يك چنين فردى مورد احتياج عثمان بود تا پايتخت حكومت خود ( مدينه ) را كنترل كند ! عثمان چنان مروان را به خود نزديك كرده بود كه در حقيقت مروان پس از عثمان ، شخص اول حكومت محسوب مى شد . صلحاى كوفه نيز گرفتار دست سعيد بن عاص شده بودند . عاص بن سعيد يكى از مشركينى است كه در جنگ بدر كشته شده است . ( 21 ) عثمان اينك فرزند وى ( سعيد بن عاص ) را - براى انتقام گرفتن از مسلمين - امير كوفه نموده است . امارت سعيد بن عاص يعنى زدن افراد و تبعيد آنها . عبد الله بن ابى سرح نيز بر امارت مصر گمارده شده است . وى برادر رضاعى ( شيرى ) عثمان مى باشد . فرياد مصريان از دست ظلمهاى او بلند شده بود . ( 22 ) يك بار مردم نامه‌اى به عثمان نوشتند و از تعديات وى شكايت كردند ، ولى عثمان به شكايت آنها توجهى ننمود ، در عوض عبد الله بن ابى سرح يكى از شكايت كنندگان را آنقدر زد تا وى را كشت . ( 23 )

سياست مالى عثمان

پيامبر ( ص ) بنى شمس وبنى نوفل را سزاوار خمس نمى دانست و حتى هنگامى  كه عثمان بن عفان وجبير بن مطعم اندكى از خمس را مطالبه نمودند پيامبر ( ص ) چيزى به آنها نداد . ( 24 ) زمانى كه عثمان به حكومت رسيد نه تنها خمس را بلكه بيشتر بيت المال را در آباد كردن املاك و خانه‌هاى خود به مصرف رسانيد و اموال مسلمين را ميان بنى اميه و خاندان خودش تقسيم نمود . ( 25 ) اقلام زير نمونه اى از بذل و بخششهاى خليفه از بيت المال مسلمين است : 1 - عثمان 200 هزار درهم به ابو سفيان بخشيد . ( 26 ) 2 - 100 هزار درهم به عموى خود ( حكم بن ابى العاص ) داد ( 27 ) و تمامى  صدقات قبيله قضاعه را از آن وى ساخت . ( 28 ) 3 - عثمان خمس غنائم آفريقا را - كه بالغ بر 500 هزار دينار بود - ( 29 ) به داماد خود ( مروان بن حكم ) داد . ( 30 ) همچنين هنگامى  كه دختر خود را به ازدواج مروان در آورد 100 هزار دينار به وى بخشيد ( 31 ) 4 - حارث بن حكم نيز پسر عمو و داماد عثمان بود . وى برادر مروان مى باشد . عثمان 300 هزار درهم به حارث بخشيد ، شترانى را كه بابت صدقه بودند به وى داد ( 32 ) و بازارى را كه پيامبر ( ص ) صدقه جاريه قرار داده بود به تيول حارث در آورد . ( 33 ) 5 - عثمان 100 هزار درهم به سعيد بن عاص داد ، وقتى به وى اعتراض شد كه چرا اين كار را كردى ، او گفت : من با سعيد بن عاص خويشاوندى دارم . ( 34 ) 6 - عثمان به برادر مادرى خود ( وليد بن عقبه ) 100 هزار درهم از بيت المال كوفه داد . ( 35 ) 7 - عثمان كليه غنائمى  مرا كه در مغرب آفريقا [ از طرابلس غرب تا طنجه ] گرفته شده بود به عبد الله بن ابى سرح بخشيد و حتى يك مسلمان را در آن شريك نكرد . ( 36 ) همچنين در جنگ اول آفريقا نيز غنيمت هنگفتى نصيب مسلمانان شد كه عثمان خمس خمس آن را ( 1 / 25 ) كه 100 هزار دينار بود به وى داد . ( 37 ) 8 - عبد الله بن خالد از نوادگان اميه مى باشد . او داماد ديگر عثمان است ، عثمان 300 هزار ( و به قولى 400 هزار ) درهم به وى داد و همچنين به هر يك از خويشاوندان او 10 هزار درهم ( يا به قول بلاذرى 100 هزار درهم ) بخشيد ( 38 ) همچنين هنگامى  كه عثمان دختر خود را به ازدواج عبد الله بن خالد در آورد دستور داد كه 600 هزار درهم از بيت المال بصره به وى بدهند . ( 39 ) 9 - در بيت المال صندوقى پر از جواهرات وجود داشت كه عثمان مقدارى از آن را برداشت و به نزديكانش داد . مردم به عثمان اعتراض كردند . عثمان گفت : اين ( جواهرات ) مال خداست و من به هر كس كه بخواهم آن را مى دهم و به هر كس كه بخواهم نمى دهم ( . . . هذا مال الله أعطيه من شئت وأمنعه من شئت ) ( 40 ) 10 - يك بار ابو موسى پيمانه‌اى از طلا و نقره نزد عثمان آورد ، عثمان تمامى  آنها را در ميان زنان و دختران خود تقسيم نمود . ( 41 ) * * * برخى از خزانه داران بيت المال - كه نمى توانستند چپاولهاى عثمان را تحمل كنند - يكى پس از ديگرى از شغلهاى خود كناره مى گرفتند . عبد الله بن مسعود خزانه دار بيت المال در كوفه بود . يك روز كليدهاى بيت المال را به زمين انداخت و به مردم گفت : " من تا امروز فكر مى كردم خزانه دار مسلمين هستم ، اگر قرار باشد خزانه دار عثمان و خاندانش باشم حاجتى به اين شغل ندارم " . ( 42 ) در يكى از روزهاى جمعه در حالى كه عثمان نماز جمعه را مى خواند ، مسئول صدقات بازار مدينه با كليدهاى خزانه آمد و فرياد زد : " اى مسلمانان ! عثمان گمان كرده كه من خزانه دار او و خويشاوندان او هستم ، ولى من خزانه دار مسلمين بودم . بگيريد اين هم كليدهاى بيت المال شما " ، سپس كليدها را به طرف عثمان انداخت . ( 43 ) همچنين پس از آنكه عثمان 100 هزار درهم از بيت المال به مروان داد ، زيد بن ارقم با كليدهاى بيت المال نزد عثمان آمد و گفت : . . . اگر 10 درهم به مروان مى دادى زياد بود چه برسد به 100 هزار درهم . عثمان گفت : اى " ابن ارقم " كليدهاى بيت المال را ( همين جا ) بگذار ، ما كس ديگرى را ( براى خزانه دارى ) پيدا خواهيم كرد . ( 44 )

دارائيهاى خليفه و نزديكان

او بررسى ميزان دارائى افرادى كه از بركت وجود عثمان به ثروتهاى هنگفت رسيدند ( 45 ) از حوصله اين نوشتار خارج است و ما در اينجا اجمالا به ثروت چند تن از آنها و سپس خود عثمان اشاره مى نماييم :

 1 - اموال زبير بن عوام : بخارى مى گويد : " زبير يازده خانه در مدينه ، دو خانه در بصره ، يك خانه در كوفه و يك خانه در مصر داشت . نقدينه زبير هنگام مرگش 59 ميليون درهم بود " . ( 46 ) علاوه بر اين زبير هزار اسب ، هزار بنده و هزار كنيز داشت . ( 47 ) 2 - اموال طلحة بن عبيد الله : املاك وى 30 ميليون درهم ارزش داشت . هنگام مرگ نقدينه او 200 هزار دينار طلا و 000 / 200 / 2 درهم ود . علاوه بر اين 300 بار شتر طلا ( يا به قول بعضى 300 پوست گاو پر از طلا ) از وى به جا ماند . ( 48 ) بلاذرى مى گويد : " عثمان يك بار در زمان حكومتش 200 هزار دينار به طلحه بخشيد " . ( 49 ) 3 - اموال عبد الرحمن بن عوف : در ميان دارائى وى قطعه طلاى بسيار بزرگى وجود داشت كه دست تمامى  مردانى كه اين طلا را با تبرهاى خود مى شكستند تاول زد . ثروت وى هنگام مرگ عبارت بود از : يكصد اسب ، هزار شتر ، 10 هزار گوسفند و 000 / 560 / 2 درهم . وى چهار زن داشت كه به هر زن ربع ثمن ( 1 / 32 ) اموال عبد الرحمن رسيد ، كه عبارت بود از 80 هزار دينار ( و به قولى 100 هزار دينار ) . اگر بخواهيم قول دوم را بپذيريم نقدينه وى در هنگام مرگ 000 / 200 / 3 دينار طلا بوده است . ( 50 )

4 - اموال سعد بن ابى وقاص : وى قصر مجللى در وادى عقيق براى خود بنا كرده بود كه در همان قصر درگذشت . سعد بن ابى وقاص هنگام مرگ 250 هزار درهم از خود باقى گذاشت . ( 51 ) 5 - يعلى بن اميه . نقدينه وى 500 هزار دينار طلا و اموال غير نقدى وى 100 هزار دينار بود . ( 52 ) 6 - زيد بن ثابت ( = مدافع نمونه عثمان ) . وى آنقدر طلا و نقره از خود به جاى گذارد كه آنها را با تبر مى شكستند . قيمت زمينها و اموال ديگر وى 100 هزار دينار بود . ( 53 ) بلاذرى مى گويد : عثمان يك بار 100 هزار درهم به زيد بن ثابت بخشيد . ( 54 ) لازم به تذكر است كه زبير وطلحه وعبد الرحمن بن عوف وسعد بن ابى وقاص كسانى بودند كه عثمان را به خلافت رسانيدند . اموال عثمان : ابن سعد در كتاب طبقات مى گويد : دارائى عثمان هنگام مرگ عبارت بود از : 000 / 500 / 30 درهم ، 150 هزار دينار طلا ، هزار شتر ، صدقاتى در خيبر و براديس ووادى القرى به ارزش 200 هزار دينار . ( 55 ) ذهبى مى گويد : " عثمان هزار بنده داشت " . ( 56 ) مسعودى نيز مى گويد : " عثمان ساختمانى در مدينه براى خود بنا نمود كه ديوارهاى آن از سنگ وساروج و درهاى آن از درخت ساج وسرو ساخته شده بود ، عثمان وقتى كشته شد تعداد بسيارى است و شتر از خود به جاى گذارد " . ( 57 )

فهرست برخى از بذل و بخششهاى عثمان و همچنين بعضى از ذخيره هاى مالى كه به بركت وجود او انباشته گرديد : نام دينار مروان 000 / 500 عد الله بن ابى سرح 000 / 100 طلحه 000 / 200 عبد الرحمن بن ابى عوف 000 / 560 / 2 يعلى بن اميه 000 / 500 زيد بن ثابت 000 / 100 عثمان ( خليفه ) 000 / 150 عثمان ( خليفه ) 000 / 200 - جمع دينار 000 / 310 / 4 نام درهم حكم بن ابى العاص 000 / 300 خاندان حكم 000 / 020 / 2 حارث بن حكم 000 / 300 سعيد بن عاص 000 / 100 وليد بن عقبه 000 / 100 عبد الله بن خالد 000 / 300 عبد الله بن خالد 000 / 600 ابو سفيان 000 / 200 مروان بن حكم 000 / 100 طلحه 000 / 200 / 2 طلحه 000 / 000 / 30 زبير 000 / 800 / 59 سعد بن ابى وقاص 000 / 250 عثمان ( خليفه ) 000 / 500 / 30 - جمع درهم 000 / 770 / 126


پى‏نوشت‏ها:

1 - الغدير ج 7 / 237 - 329 .
2 - صحيح بخارى - باب يعذب الميت ببكاء أهله ، وباب يدخل قبر المرأة - ج 1 / 331 ، 346 ، مسند احمد بن حنبل ج 3 / 126 ، 228 ، 229 ، 270 ، مستدرك الصحيحين ج 4 / 47 ، سنن بيهقى ج 4 / 53 . . .
3 - تاريخ طبرى ج 5 / 42 ، انساب الاشراف ج 5 / 24 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 141 ، الرياض النضره ج 2 / 198 ، الاصابه ج 3 / 619 ، العبر ج 1 / 20 .
4 - انساب الاشراف 5 / 24 .
5 - الموطأ - كتاب حدود / ح 11 - ج 2 / 825 ، سنن بيهقى ج 7 / 442 ، 443 ، تفسير ابن كثير ج 4 / 157 ، در المنثور ج 6 / 40 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 15 . . .
6 - تاريخ يعقوبى ج 2 / 150 .
7 - مسند احمد بن حنبل ج 2 / 44 ، سنن ابن ماجه ج 1 / 330 ، احكام القرآن ( تأليف جصاص ) ج 2 / 310 ، زاد المعاد ج 2 / 29 . همچنين مراجعه شود به صحيح بخارى - باب الصلاة بمنى - ج 1 / 281 ، صحيح مسلم ج 2 / 145 ، 146 . . . درباره نماز مسافر در الغدير ج 8 / 98 - 119 به طور مبسوط تحقيق شده ومصادر مربوطه به تفصيل درج گرديده است .
8 - صحيح بخارى - باب الصلاة بمنى - ج 1 / 281 ، صحيح مسلم ج 2 / 145 ، 146 ، مسند احمد بن حنبل ج 2 / 148 ، سنن بيهقى ج 3 / 126 ، احكام القرآن ( تأليف جصاص ) ج 2 / 310 .
9 - احكام القرآن ج 2 / 310 ، المحلى ج 4 / 266 ، 270 . عبد الله بن عمر على رغم گفته خود - براى آنكه رضايت عثمان را جلب نمايد - نماز را در سفر ، هنگام جماعت تمام مى خواند و وقتى به منزل مى رفت آن را به صورت دو ركعتى اعاده مى كرد [ الموطأ ج 1 / 149 ، المحلى ج 4 / 270 ] .
10 - البدايع الصنايع ج 1 / 111 .
11 - تاريخ طبرى ج 11 / 355 ، 356 ، تفسير قرطبى ج 10 / 286 ، تفسير نيسابورى ج 15 / 51 ، 55 ، در المنثور ج 4 / 191 . . . .
12 - تطهير الجنان ص 143 .
13 - انساب الاشراف ج 5 / 25 ، 26 .
14 - مسند احمد بن حنبل ج 1 / 62 .
15 - الاستيعاب ج 2 / 690 . همچنين مراجع بفرماييد به : مروج الذهب ج 1 / 440 .
16 - تاريخ ابن عساكر ج 6 / 407 .
( 17 ) الأغانى ج 4 / 176 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 142 ، اسد الغابة ج 5 / 91 ، 92 .
18 - تطهير الجنان ص 142 .
19 - اسد الغابه ج 2 / 34 ، الاصابه ج 1 / 346 ، كنز العمال ج 6 / 40 .
20 - الاستيعاب - ذيل ترجمة اسامه - ج 1 / 30 .
21 - طبقات ابن سعد ج 2 / قسمت اول / 11 ، اسد الغابه ج 2 / 310 .
22 - انساب الاشراف ج 5 / 26 .
23 - همان مأخذ .
24 - صحيح بخارى - باب ما من النبى على الأسارى من غير أن يخمس - ج 5 / 28 ، سنن بيهقى ج 6 / 340 ، 341 ، سنن ابى داود ج 2 / 31 ، مسند احمد بن حنبل ج 4 / 81 ، المحلى ج 7 / 328 ، الاموال ( تأليف بو عبيد ) ص 331 ، النزاع والتخاصم ص 34 .
25 - تاريخ يعقوبى ج 2 / 150 .
26 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 67 ط قديم [ = ج 1 / 199 ط جديد ] .
27 - المعارف ( تأليف ابن قتيبه ) ص 194 ، مرآة الجنان ج 1 / 85 ، محاضرات راغب ج 2 / 212 ، العقد الفريد ج 2 / 265 ، العبر ج 1 / 23 .
28 - انساب الاشراف ج 5 / 28 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 145 .
29 - تاريخ ابى الفدا ج 1 / 169 ، تاريخ طبرى ج 5 / 50 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 143 ، البداية والنهايه ج 7 / 152 .
30 - علاوه بر مآخذ شماره پيشين رجوع بفرماييد به : انساب الاشراف ج 5 / 25 ، 27 ، 28 ، طبقات ابن سعد ج 3 / قسمت اول / 44 ، الامامه والسياسه ج 1 / 32 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 67 ط قديم [ = ج 1 / 199 ط جديد ] ، المعارف ص 195 ، تاريخ الخلفاء ص 156 ، صواعق المحرقه ص 68 .
31 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 67 ط قديم [ ج 1 / 199 جديد ] .
32 - انساب الاشراف ج 5 / 52 .
33 - المعارف ص 195 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 67 ط قديم [ = ج 1 / 198 ط جديد ] ، محاضرات راغب ج 2 / 212 ، العقد الفريد ج 2 / 265 .
34 - انساب الاشراف ج 5 / 28 .
35 - انساب الاشراف ج 5 / 30 ، العقد الفريد ج 2 / 276 .
36 - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 67 ط قديم [ = ج 1 / 199 ط جديد ] .
37 - اسد الغابه ج 3 / 173 ، البداية والنهايه ج 7 / 151 ، 152 .
38 - المعارف ص 195 ، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 66 ط قديم [ = ج 1 / 198 ط جديد ] ، انساب الاشراف ج 5 / 58 .
39 - تاريخ يعقوبى ج 2 / 145 .
( 40 ) انساب الاشراف ج 5 / 88 .
( 41 ) الصواعق المحرقه ص 68 .
( 42 ) انساب الاشراف ج 5 / 30 .
( 43 ) تاريخ يعقوبى ج 2 / 145 ، 146 .
( 44 ) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 / 67 ط قديم [ = ج 1 / 199 جديد ] .
( 45 ) مروج الذهب ج 1 / 434 .
( 46 ) صحيح بخارى - كتاب جهاد ، باب بركة الغازى في ماله - ج 5 / 21 . در صحيح بخارى نقدينه زبير - در هنگام مرگ - 52 ميليون درهم ذكر شده است كه بنا به گفته‌هاى قبلى بخارى ، اشتباهى در جمع زدن صورت گرفته است . اين اشتباه در تمامى  شروح صحيح بخارى تذكر داده‌اند .
( 47 ) مروج الذهب ج 1 / 434 .
( 48 ) طبقات ابن سعد ج 3 / قسمت اول / 158 ، دول الاسلام ج 1 / 17 ، خلاصة التهذيب ص 152 ، مروج الذهب ج 1 / 434 ، العقد الفريد ج 2 / 283 ، الرياض النضره ج 2 / 344 - 346 .
( 49 ) انساب الاشراف ج 5 / 7 .
( 50 ) طبقات ابن سعد ج 3 / قسمت اول / 96 ، مروج الذهب ج 1 / 434 ، تاريخ يعقوبى ج 2 / 146 ، صفة الصفوه ج 1 / 138 الرياض النضره ج 2 / 385 .
( 51 ) طبقات ابن سعد ج 3 / قسمت اول / 105 ، مروج الذهب ج 1 / 434 .
( 52 ) مروج الذهب ج 1 / 434 .
( 53 ) مأخذ شماره پيشين .
( 54 ) انساب الاشراف ج 5 / 52 .
( 55 ) طبقات ابن سعد ج 3 / قسمت اول / 53 .
( 56 ) دول الاسلام ج 1 / 12 .
( 57 ) مروج الذهب ج 1 / 433 ، 434 .