سوم ـ روابط خانواده
پس از ازدواج، بايد شالوده خانواده را بر اساسى محكم و پايدار پىريزى كنيم و از
اين رو، نكاتى چند را بايد مورد نظر قرار دهيم:
1 ـ ارزشها;2 ـ محبّت;3 ـ گذشت.
ارزشها
زوجين نبايد نظريه شخصى خود را بر ديگرى تحميل كنند.
اگر چنين كنند، بايد مطمئن باشند كه ديگرى زير بار نمىرود.
بنابراين، بايد ارزشها و الگوها را پيدا كنند و سعى كنند، مقيّد به آن ارزشها
باشند.
به بيان ديگر، آنچه حق است، مطرح است و تسليم شدن به حق مطرح است، و در اين صورت،
خواه ناخواه، نظرها به طور نسبى، به يكديگر نزديك مىشوند و اين بحث برمىگردد به اين
كه هر يك از زوجين بايستى بينشى صحيح داشته باشند كه در قسمت «راه و رسم مشخص
زندگى» كتاب حاضر به آن اشاره شده است.
حاكم كردن ارزشها در خانواده، نظر شخصى نيست، بلكه تلاش طرفين است.
حرف حق نبايد بين زوجين تفاوت ايجاد كند، و نه تنها بين اين زوجين كه همه زوجين به
نقطه مشتركى، در ثبوت خانواده و تربيت فرزند و اهداف زندگى مىرسند.
مهم اين است كه ما اين بينش صحيح را داشته باشيم.
نظر من و نظر تو، مطرح نيست، حق مطرح است و كوشش در راه رسيدن به حق، و اينچنين
زندگى، چقدر خوش و زيبا و پرمعنا و عاقبت به خير خواهد بود.
2 ـ محبّت
مىگويند، اساس خلقت و آفرينش را محبّت تشكيل مىدهد.
محبت، واژههايى مختلف دارد; مانند عشق، دوستى، نيكى و نظاير آن.
عاليترين واژه محبت، «عشق» است و والاترين عشقها، عشق به پروردگار است.
گرچه انسانِ خدا، همه هستى را به عنوان آيات خدا دوست دارد، امّا بعد از عشق به
پروردگار، از بهترين و والاترين عشقها، عشق زوجين و عشق در خانواده و بين همسران و
كودكان و به عكس است.
اگر زوجين خانواده را محيط عشق قرار دهند، محيط خانواده، به گلستانى معطر و پرگل
تبديل خواهد شد، و گلها و ميوههاى اين باغ، كه همان فرزندان باشند، ميوههايى سالم و
شاداب و مطمئن خواهند بود.
از محبت تلخها شيرين شوداز محبت مسها زرين شوداز محبت دردها صافى شودوز محبت دردها
شافى شوداز محبت دار تختى مىشودوز محبت بار بختى مىشوداز محبت لجن گلشن مىشودبى
محبت روضه گلخن مىشوداز محبت نار نورى مىشودوز محبت ديو حورى مىشوداز محبت حزن شادى
مىشودوز محبت غول هادى مىشوداز محبت نيش نوش مىشودوز محبت بشر موسى مىشوداين محبت
هم نتيجه دانش استكى گزافه بر چنين تختى نشستالبته، در اشعار بالا، منظور از محبت،
عشق پاك به پروردگار است، اما در پناه آن عشق، همه عشقهاى ديگر شكل مىگيرد، و گفتيم
كه والاترين عشق، پس از عشق به پروردگار، عشق در خانواده و بين خود والدين و بين
والدين و فرزند و برعكس بين فرزند با پدر و مادر است.
تمام تلاش زوجين بايد حاكم كردن عشق در محيط خانواده باشد.
آوردهاند كه مردى با زنى ازدواج كرد.
شروع زندگى با عشق و محبت بود.
در چشم زن، لكّهاى كوچك بود، اما در پناه اين عشق، مَرد، لكه چشم زن را نمىديد.
مدتى گذشت و رابطه مرد و زن، برهم خورد و بدبينيها حاكم شد.
در اين موقع، مرد متوجه لكه شد.
از زن پرسيد:
اين خال از چه موقع در چشم تو به وجود آمده؟ زن جواب داد:
از همان موقع كه به من بدبين شدى.
3 ـ گذشت
گرچه نتيجه طبيعى عشق، گذشت است و در عشق، عاشق در معشوق محو مىشود، امّا به هر
حال، گذشت، يعنى خطاى ديگرى را اغماض كردن.
البته، واضح است كه عمل صواب يا سخن درست ديگران گذشت نمىخواهد، گذشت در برابر خطاى
ديگران است.
در قرآن كريم نمونههاى زيبايى از گذشت آمده است; من جمله:
(والعافين عن النّاس).
(=همانان كه از مردم درمىگذرند.) و يا از صفات انسانِ خدا آمده است:
(وإذا مرّوا باللّغو مرّوا كراماً).
(=وچون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مىگذرند.)ي و اصو ناديده گرفتن خطاى ديگران،
نشانه كمال تعالى انسان و رسيدن به فضاى اسماى ساتر، غفور و عفوّ و ديگر اسماى
پروردگار است.
انسانِ خدا، در برابر بديها و نادانيهاى ديگران، با كينه برخورد نمىكند، بلكه با
دلسوزى و نظر اصلاحطلبانه.
در اين جا يك سؤال ظريف و در همان حال، جالب پيش مىآيد و آن اين كه، با همسرم كه
مرتب بد و اشتباهكارى مىكند، چگونه برخورد كنم؟ جواب را به صورت زير مطرح مىكنيم:
ياوّ:
اشتباههاى كوچك و بىاهميت را بزرگ جلوه ندهيم و از كاه، كوهى نسازيم و سهويات و
مسائل پيش پا افتاده را نديده بگيريم.
ثانياً:
در اشتباههاى بزرگتر، عالمانه و پخته عمل كنيم و در محيط محبت و دوستى.
البته، به هر حال رعايت تكليف الهى در روابط خانوادگى نيز ضرورى است، اما آداب و
احكام انجام تكليف نيز مهم است.
مواظب باشيم كه از عكسالعملهاى فورى خوددارى كنيم و محيط را نا امن نكنيم.
داد و فرياد و عصبانيت، نتيجه معكوس مىدهد.
و به هر حال، نبايد در زندگى خانوادگى مشاجره باشد.
ثالثاً:
بيشتر با عمل خود، به همسرمان همه چيز را بياموزيم تا با حرف.
و خلاصه، با فعل خود او را پند دهيد.
نتيجه
محيط خانه بايستى محيطى جذّاب و شيرين باشد و بهترين ساعات عمر بايستى در خانه
و خانواده بگذرد; چرا كه همه سرمايههاى مادى و معنوى ما (خانه و زندگى و همسر و
فرزندان) همه در اين محيط گرد آمدهاند.
اگر محيط خانه غمانگيز است، عيب از صاحبخانه است و صاحبخانه خطاكار است كه نمىتواند
خانه خويش را جايگاه مسرّت و خوشى كند.
حقيقت اين است كه در دنيا هيچ چيز نيست كه مكرّر و يكنواخت باشد.
مردم كوتهبين همه چيز را يكنواخت و يكجور مىبينند و نمىتوانند در هر يك از مظاهر
حيات، دقايق حال را، كه در لباسهاى مختلف جلوه مىكند، پيدا كنند.
بدين جهت، شما اگر هوشيار و خردمند باشيد، خوشبختى را در خانه مىجوييد و با كمى
دقت، در آن جا وسايل خوشى و سرگرمى و لذت و تفريح خود را فراهم مىكنيد.
بهترين ساعات عمر آن است كه در خانه بگذرد.
در همه مراحل عمر، خانواده براى انسان سرچشمه مسرّت است.
كودك در روزگار طفوليت كه تازه چشم به دنيا گشوده است، در آن جا آرامش و سعادت را
در آغوش مادر و دامان پدر مىيابد.
پس از آن، در دوره جوانى، كه بهار زندگى است و روح انسانى به آفتاب عشق و زناشويى
گرم مىشود، باز هم لذت و فراغت را در خانه، در پناه همسر محبوب و مهربان خود پيدا
مىكند.
در مرحله پيرى، كه گلهاى طلايى آمال، پژمرده و فرسودگى شروع مىشود، باز هم ساعاتى
كه در خانواده و با همسر يا ميان فرزندان مىگذرد، قرين مسرّت و خوبى است و انسان
احساس مىكند كه در كانون روحش، از زير طبقات خاكستر، جرقههاى نشاط و اميد جستن
مىكند و اطفال كوچك با صورت نورانى و قيافه معصوم خود ستارگانى هستند كه پيران
سالخورده، فروغ نشاط را از آنها اقتباس مىكنند.
آنان كه روحشان سرشار از عشق پاك است، از همه چيزهاى خانواده لذت مىبرند و براى
آنان فضاى خانه، چون بهشت است كه هر ساعت و دقيقه مسرّتى تازه در آن مىيابند.
البته، علاقه ما به خانه از آن جهت است كه ساكنان خانه را دوست داريم; زيرا
گفتهاند:
«از كوچه ليلى مىگذرم و بىاختيار در و ديوار را مىبوسم.
گمان نكنيد كه من ديوارها را مىپرستم، بلكه روحم از عشق كسى كه در اينجا زندگى
مىكند لبريز است و ديوارها را به ياد و نام و عشق او مىبوسم.»
بلى، خانواده سرچشمه خوشبختى است از اين رو كه افرادش يكديگر را دوست مىدارند و
داراى منافعى مشتركند و با يكديگر يكدل و يكرنگ.
نفاق و ريا ندارند و به يكديگر دروغ نمىگويند.
وقتى به دور هم مىنشينند، گفتگوهايشان مسرّتبخش است، و لبخندهاشان در اثناى صحبت،
چون طليعه فجر سعادت، پرتو اميد و نشاط را در اعماق قلوبشان نفوذ مىدهد.
آنان خوشبختند، براى اين كه رشته محبت و وفا، به يكديگر ارتباطشان داده است.
چند توصيه براى حفظ عشق و محبت در محيط خانه و خانواده
1 ـ هر وقت همسر خود را مىبينيد، به او خسته نباشيد بگوييد و از يكديگر و كار و
زحمتى كه همسر داشته، تقدير كنيد و همديگر را ببوسيد.
2 ـ در موقع كار، گاهى به يكديگر تلفن بزنيد و از احوال يكديگر جويا شويد.
3 ـ در امور خانه به همسر كمك كنيد.
4 ـ در روزهايى چون سالگرد تولد، عقد، عروسى و نظاير آن به يكديگر هديه بدهيد.
5 ـ گاهى با گل يا هديه به منزل بياييد و به يكديگر هديه تقديم كنيد.
6 ـ در مسافرتها براى يكديگر هديه بگيريد.
7 ـ صفات خوب يكديگر را تعريف كنيد و صفات بد را ناديده بگيريد.
8 ـ پاكيزه و خوشبو و خوشلباس باشيد و خانمها به آرايش در منزل و پاكيزگى خود و
محيط منزل، بسيار اهميت بدهند.
بدن انسان بايستى هميشه پاكيزه و خوشبو باشد.
9 ـ به همديگر احترام بگذاريد و حتى الامكان از شوخيهايى كه شأن شما را كم كند،
بپرهيزيد.
10 ـ همسرتان را با همسران ديگر مقايسه نكنيد; نه در ذهن خود، او را با ديگرى
مقايسه كنيد (مرغ همسايه غاز است) و نه پيش خود او و يا در برابر ديگرى; چرا كه هر
كسى يك مجموعه تواناييها دارد كه با توانايى ديگران نبايد مقايسه شوند.
11 ـ به خويشاوندان همسرتان احترام بگذاريد و عيوب آنان را به رو نياوريد و مخصوصاً
پدر و مادر هر يك از زوجين، بايد مورد محبت و احترام ديگرى باشند.
اين هم وظيفه اخلاقى و انسانى است و هم در همسر تأثير مىگذارد.
12 ـ آخرين وصيت خضر به موسى اين بود:
هميشه عيوب و خطاى خود را در نظر داشته باش و عيوب و خطاهاى ديگران را ببخش.
چهارم ـ كودك
در اين قسمت، مطالبى درباره كودكان به بحث گذاشته مىشود كه داراى عناوين زير
است:
1 ـ محيط خانواده;2 ـ رفتار و يادگيرى;3 ـ ارتباط والدين با كودك:
ياوّ ـ محبت والدين;ثانياً ـ انتظارات والدين;ثالثاً ـ شخصيت دادن به كودك.
4 ـ محيط نامتعادل در خانواده;5 ـ شخصيتهاى عصبى.
1 ـ محيط خانواده
يكى از عوامل اصلى و تعيينكننده در آينده و تربيت كودك، محيط خانواده است، و
مىتواند در رشد و شخصيت كودك، اثرات مثبت يا منفى داشته باشد.
ميزان نفوذ والدين در كودك، به غير از جنبههاى ارثى و ژنتيك، در ساختار آينده كودك،
نقشى تعيين كننده دارد.
در محيط متعادل خانوادهاى كه امنيت، قانونمندى، احترام، محبت، آداب و رسوم صحيح و
نظاير آن و خلاصه راه و رسم مشخص حاكم باشد، و ارزشها، حاكم باشند و در جهت خير و
صلاح و در يك بيان، خانواده در جهت حق باشد، كودك، در كمال سلامتى تن و روان بزرگ
مىشود و در جهت حق خواهد رفت.
و اگر محيط خانواده، امنيت نداشته باشد، قانونمندى در آن نباشد، كينهها و بىاحترامى
متقابل، و آداب و رسوم غلط، و خلاصه، راه و رسمهاى غلط حاكم باشد، ضد ارزشها حاكم
باشد، و سرانجام در يك بيان، محيط خانواده در جهت ناحق باشد، كودك در بيمارى تن و
روان بزرگ مىشود و عاقبت به خير نخواهد رفت.
در قسمتهاى پيشين اشاره كرديم كه در محيط خانواده، بايد حق حاكم باشد و تلاش طرفين
بايد بر حاكم كردن راه حق باشد، نه نظريههاى فردى و مجازها.
اين كه همسر، ديگرى را متهم كند يا بگويد:
«من درست مىگويم، تو غلط.»
به هيچ وجه درست نيست.
بلكه بايد هر دو در جهت حق تلاش كنند و من و تو در ميان نباشد.
آن وقت است كه نقطه نظرها به همديگر نزديك مىشود.
اگر پدر و مادر و حتى فرزند در جهت حق باشند، هماهنگيها بيشتر است.
2 ـ رفتار و يادگيرى
كودكان، در محيط خانواده، قاعدتاً از دو راه آموزش مىيابند:
يكى از راه گفتار والدين، و دوم از راه اعمال والدين.
اما بايد توجه داشت كه كودك، بيشتر تحت تأثير اعمال والدين است تا تحت تأثير گفتار.
البته، تذكر عالمانه و با روش منطقى خوب است، اما پدر و مادر بايد سعى كنند به طور
هماهنگ، در عمل خود، كودك را آموزش دهند.
تذكرها بايد در محيطى دوستانه، منطقى، و آرام صورت گيرد هرگونه خشونت و برخوردهاى
مقطعى، ناصواب است و حتى نتيجه معكوس دارد.
يادگيرىهابا تذكر والدينبا عمل والدين(تا حدى سازگار)با روش صحيحبا روش غير
صحيحالگوى خوبالگوى بديادگيرى و رفتاراختلالات يادگيرىفرزند خوباختلالات رفتارىخوب
كودك (بيماريهاى روان تنى)(سلامتى تن وروان) (بيماريهاىروانتنى)
3 ـ ارتباط والدين با كودك
محبت والدين
از نيازهاى اساسى روانى كودك، محبت است.
اگر كودك از والدين، محبت ببيند، در زندگى آينده نيز با محبت خواهد بود و اعتماد به
نفس و اعتماد به ديگران و محبت به ديگران خواهد داشت.
به عكس، كودكى كه در محيط محبت و صميميت، رشد نكند، در آينده شخصيتى پر كينه و
ناسازگار خواهد بود.
البته، بايد مواظب باشيم كه محبت به كودك در حد منطق و عقل باشد.
افراط، يعنى محبت بيجا، و تفريط، يعنى بىمهرى، هر دو غلط است.
والدين بايد متوجه رشد كودك باشند و احتياجات و امكانات و تمايلات و استعدادهاى
كودك را در نظر بگيرند و به خصوص به اقتضاى رشدش با او برخورد و عمل يكنند.
نكته بسيار با ارزش اين است كه والدين معمو با ندانمكاريهاى خود نسبت به خود و
فرزندشان، باعث بروز مشكلاتى در زمينه زندگى خانوادگى و تربيت فرزند مىشوند و گرنه
در محبت و دوستى والدين نسبت به فرزند شكى نيست.
بايد علم خانواده و علم تربيت فرزند را آموخت و سپس به كار گرفت.
پدر يا مادرى فكر نكنند كه چون پول زيادى دارند، فرزندشان سعادتمند مىشود (خود به
خود) و يا پدر و مادرى فكر نكنند كه اگر تحصيل كرده هستند، بايد فرزندشان سعادتمند
شود.
اينها ممكن است يكى از شرايط باشد، اما همه شرايط براى سعادت فرزند نيست.
سعادت فرزند هنگامى تأمين مىشود كه دانش آن را داشته باشيم و آن را در عمل و به طور
صحيح پياده كنيم.
در غير اين صورت، موفق نخواهيم بود.
بىمهرى والدين به فرزند، به صورتهاى مختلف است:
مسائل روحى و عاطفى خود والدين، نداشتن محبت، كار زياد والدين و نرسيدن به فرزندان،
ناسازگارى خانوادگى، نداشتن تفريح و استراحت كافى، فشارهاى اقتصادى، خشونت در رفتار
و نظاير آن.
عكس العمل كودك در برابر بىمهرى والدين، به صورت اختلالات رفتارى و بيماريهاى
روانتنى تظاهر مىكند كه هر كدام مىتواند سالها و گاهى تا آخر عمر كودك را در رنج و
عذاب نگاه دارد.
انتظارهاى والدين
گاهى والدين، از كودك، انتظارهايى واقعبينانه دارند، كه صحيح است.
اما بيشتر والدين، از فرزند خويش انتظارهايى به دور از واقع و بدون بصيرت صحيح
دارند; يعنى توجه نداشتن به استعدادها، امكانات و مسائل محيطى.
چنين والدينى، در حقيقت، بيش از معمول فرزند را تحت فشار قرار مىدهند كه اين، درست
نيست.
ارج نهادن به شخصيت كودك
هميشه در ارتباط با كودكان، بايد او را يك انسان بدانيم و دست كم نگيريم، و
هرگز كودك خود را تحقير نكنيم و به او شخصيت بدهيم، و او را به حساب آوريم به
نظراتش احترام بگذاريم.
بايد به كودك برحسب توانايىاش مسئوليت بدهيم و به چشم بدبينى به او نگاه نكنيم.
4 ـ محيط نامتعادل در خانواده
محيط نامتعادل در خانواده براى كودك از گذر عوامل زير به وجود مىآيد:
نبودن الگوى خوب والدين براى فرزند
اگر پدر و مادر مىخواهند فرزند خوبى داشته باشند، بايد خودشان خوب باشند، و
ارزشها و الگوهاى صحيح را بدانند و به آن برسند و در محيط خانواده عمل كنند و در حد
شعار و حرف نباشند.
اشاره كرديم كه محيط خانواده بايد در جهت رسيدن و پياده كردن راه حق باشد، نه نظرات
فردى و تقليد از روشهاى غلط ديگران.
مشكلات رفتارى والدين با يكديگر
بايد ارتباط والدين به گونهاى باشد كه امنيت و آرامش را در خانواده، حاكم
نمايد، تا در محيط امنيت، آموزش و اهداف خانواده و تربيت كودك بهتر عملى شود.
پدر و مادر، بايد سعى كنند كه هماهنگ باشند و تضادّ ميان خود را حتى الامكان كم
كنند تا هم خود راحت زندگى كنند و هم با كودكان بهتر برخورد كنند.
در جرّ و بحثهاى خانوادگى، كودك از نظر روحى، خيلى آسيب مىبيند.
امنيت خانواده، شرط اوّل ارتباط با كودك است.
هماهنگ نبودن والدين در ارتباط با كودك
گفتيم كه پدر و مادر بايد به الگوى حق و صواب گردن نهند كه در اين صورت در مورد
فرزند هماهنگ خواهند بود.
اما اگر پدر، يك روش را در پيش گيرد و مادر روش ضد آن را، فرزند سردر گم مىشود و
آسيب مىبيند، و چند بار تذكر داديم كه نظرات شخصى مطرح نيست بايد هرچه را حق است،
قبول كنيم.
مشكلات رفتارى والدين با كودك
هر گونه عدم تعادل در رفتار با كودك، غلط است، و از هر گونه افراط و تفريط بايد
به شدت پرهيز كرد.
مبنا بايد حق و اعتدال باشد.
هر گونه محبت بيجا يا هرگونه خشونت با كودك، ناصواب است.
5 ـ شخصيت عصبى
مدتها بود كه «فرويد»، سركوبى غرايز را در كودك، به خصوص و حتى در بزرگسالان،
از عوامل اصلى عقدههاى شخصيتى و بيماريهاى روحى و روانى مىدانست.
اما عقايد فرويد در چند دهه اخير، قدرى تضعيف شده و عقايد بعدى، در چگونگى پيدايش
شخصيتهاى عصبى، قدرى تغيير كرده است به خصوص «كارن هورناى» نظريههاى خوبى را ارائه
كرده است كه خلاصه آن را در اين جا مىآوريم:
كودك يا هر كسى، تحت تأثير عواملى مانند تحقير، ترس، ظلم، اجحاف، الگوهاى غلط و
فشارهاى روانى، دو نوع عكسالعمل نشان مىدهد:
عكس العمل اوّل:
هماهنگىسه نوع واكنش در عكس العمل اوّل داريم:
طغيانگوشهگيرىاز اينها ممكن است يكى، يا هر سه عكس العمل وجود داشته باشد، اما
يكى غالبتر است.
نكته مهم اين است كه هر يك از عكس العمل غالب شود، به هر حال، همه مجازىاند، ولى
نتايج حاصل از آنها ـ كه همان مشكلات تن و روان باشد ـ واقعى و حقيقى است.
عكس العمل دوم:
خشم و نفرتدر عكسالعملدوم (كهتحتتأثيرعكس العمل اوّلنيزهست)سهنوعواكنشداريم:
كشمكشدروناضطراب
نتيجه اين موضعگيريها
نتيجه اين موضعگيرىها، اين خواهد بود كه كودك با هركس، در برابر خود واقعى، خود
بىنقص و تخيّلى (خود ايدهآل) را مىشناسد و مىكوشد تا خود واقعى را نبيند (امّا
مىبيند و از آن رنج مىبرد).
و از طرفى، مرتباً مىكوشد تا خود ايدهآل (= خود نمايشى و مجازى) را ارائه دهد و در
اين راه با دو مشكل رو به رو مىشود:
مشكل اوّل:
عناد نسبت به خود واقعى، ميل به آزار خود، تحقير خود، توقع بسيار از ديگران و
ترس از تماس با ديگران.
مشكل دوم:
اين مشكل را «تعكيس» مىگويند; يعنى او مىكوشد مشكلات خود واقعى را به عوامل
خارجى نسبت دهد; يعنى مىكوشد، كلّيّه جريانات ذهنى خود را به يبيرون منعكس كند و به
آنها واقعيت خارجى بدهد، مث در مورد احساس حقارت، گمان مىبرد كه ديگرى او را تحقير
مىكند.
نتيجه كلّى
چنين كسى، مبدّل به يك شخصيت عصبى مىشود، در انواع ترس به سر مىبرد، شخصيتش
ضعيف است، تنبلى و سستى دارد، در كارها پيشرفت ندارد و از خود، يأس، نارضايتى و ميل
به آزار و تحقير ديگران نشان مىدهد.
3 ـ بهداشت و سلامتى بدن:
اوّل ـ تغذيهدوم ـ بهداشت و پيشگيرىسوم ـ ورزش
اوّل ـ تغذيه
از ابزارى كه مربوط به غرايز انسانى است و پروردگار متعادل، براى انسان قرار
داده، امر تغذيه است.
دانستن آداب و احكام صحيح تغذيه و بهرهگيرى صحيح از آن، مىتواند تن را در جهت
اعتدال و صحت قرار دهد و ما را براى رسيدن به اهداف عالى حيات، كمك كند.
هر گونه افراط و تفريط در امر تغذيه، باعث بروز مشكلات و بيماريهايى مىشود كه
مىتواند به طور نسبى، موانعى بر سر راه تعالى ما به وجود آورد.
از طرفى، كمبود غذا، موجب كندى رشد و نمو شده، اختلالات جسمى پديد مىآورد و باعث
ضعف و بيحالى و عدم نشاط مىشود.
و از طرف ديگر، پرخورى و افراط در غذا، باعث مىشود كه مواد غذايى اضافى، در بدن
رسوب كرده، مشكلات جدى و حتمى بر سر راه سلامتى ما به وجود آورند.
با توجه به نكات بالا، بايستى آداب و احكام تغذيه را به خوبى بدانيم و سپس در عمل،
به كار گيريم و بدانيم كه اگر در غذاى خود، صحت و سلامتى را در نظر گيريم و مخصوصاً
حلال و حرام را رعايت كنيم، بىگمان در مقام تعالى و بهبود وضعيت كلى خود، كه رسيدن
به هدف اعلاى حيات است، خواهيم بود ـ ان شاء الله.
آداب و احكام غذا خوردن
1 ـ قبل از شروع غذا، به حرام و حلال بودن غذا توجه كنيم و مواظب باشيم كه
غذايى كه از راه حرام تهيه شده، يا شبههناك است صرف نكنيم.
2 ـ با «بسم الله» آغاز كنيم و بعد از صرف غذا، شكر نعمت پروردگار را با ذكر «الحمد
لله» به جاى آوريم و براى بركت بيشتر نعمتهاى پروردگار، دعا كنيم.
3 ـ پرخورى نكنيم، تعادل در صرف غذا را رعايت كنيم و بدانيم كه پرخورى، اثرات دراز
مدت و اثرات فورى دارد.
اثرات فورىاش، سنگين شدن بعد از غذا، دلدرد، نفخ و گاز زياد، سوء هاضمه، خواب زياد
و تنبلى است و اثرات درازمدتش، چاقى و رسوب چربى در عروق و عوارض بسيار جدى قلبى و
عروقى است.
4 ـ شتاب زده، غذا نخوريم.
افرادى كه در غذا خوردن عجله مىكنند، به بيماريهاى مختلف گوارشى و سوء هاضمه مبتلا
خواهند شد.
غذا را بايد خوب جويد، تا به ذرات ريز قابل هضم و جذب، تبديل شود وگرنه در اينجا هم
مشكلات هاضمهاى به وجود مىآيد.
5 ـ رعايت بهداشت دستها، سفره، غذا و وسايل مربوط به غذا، مثل ظروف غذا و قاشق و
چنگال بايد بشود; چرا كه در اثر رعايت نكردن بهداشت، آلودگيهاى ميكربى و انگلى،
سلامتى ما را تهديد مىكند.
6 ـ سعى كنيد درجه حرارت مواد غذايى، بسيار بالا نباشد و درجه آن تا حدودى با درجه
حرارت بدن تطبيق داشته باشد.
ي7 ـ كام گرسنه شويد و بعد مبادرت به صرف غذا نماييد و قبل از سير شدن، ديگر نخوريد
و حداقل پرخورى نكنيد.
8 ـ از سبزيهاى تازه مصرف نماييد، امّا از شستن كامل و ضدعفونى بودن آنها مطمئن
شويد.
9 ـ مرتباً ميوه بخوريد و در صورت عدم تحمل، خوردن آبميوه يا كمپوت بلامانع است،
اما در حال عادى، خود ميوهها را صرف كنيد.
خوردن آبميوه يا كمپوت و يا آبميوههاى كنسرو شده، در حالت سلامت دستگاه گوارش،
توصيه نمىشود.
حتى خوردن ميوه خام، براى حفظ هضم و جذب صحيح غذا و جلوگيرى از بيماريهاى گوارشى
توصيه شده است.
10 ـ تخم مرغ، كه يك ماده غذايى سرشار از پروتئينهاست، از كلسترول هم غنى است و لذا
نبايد در مصرف آن زيادهروى كرد.
11 ـ سعى كنيد در حال غذا خوردن و بلافاصله پس از آن، از مصرف آب خوددارى كنيد; چرا
كه با رقيق كردن اسيد معده، هضم غذا را مختل مىكند.
12 ـ صبحانه كامل ميل كنيد و ناهار متعادل، و شام، كم و در حد غذاى حاضرى (مثل
لبنيات).
13 ـ بين غذاها ـ يعنى زمان بين صبحانه تا ناهار و زمان بين ناهار تا شام ـ حتى
الامكان، چيزى نخوريد مگر ميوه يا چاى; چرا كه خوردن، در فاصله زمانى غذاها، اشتهاى
شما را كم مىكند.
14 ـ سعى كنيد غذاهاى سرخكردنى، كمتر مصرف كنيد و روغن مايع، بيشتر استفاده كنيد.
روغنهاى جامد، بيشتر در عروق دستگاههاى بدن، ميل به رسوب كردن دارند.
15 ـ از شيرينى و مواد قندى و شكر، حتى الامكان كمتر استفاده كنيد.
16 ـ از اضافه كردن نمك (منظور نمك اضافى است) به غذا، حتى الامكان خوددارى كنيد;
زيرا نمك زياد، باعث فشار خون، بيماريهاى قلبى و كليوى مىشوند.
17 ـ اغلب آب لولهكشى شهرها، آلودهاند (آلوده به مواد انگلى، املاح سنگين، ميكربها
و ويروسها)، لذا بهتر است از دستگاههاى كوچك تصفيه در منزل استفاده كنيد، يا آب را
بجوشانيد.
18 ـ در مورد نان، بهتر است از نانهايى استفاده كنيد كه در آن تخمير به وجود آمده;
زيرا نانهاى بدون تخمير، باعث سوء هاضمه و مشكلات دستگاه گوارش مىشود.
19 ـ با شكم پر، ورزش نكنيد و از حركات سنگين بعد از غذا خوددارى كنيد.
20 ـ بعد از صرف غذا، دندانها را مسواك كنيد.
21 ـ غذا را به اندازه نياز، در بشقاب بريزيد تا ضمن اين كه غذاى شما زياد نيايد،
باعث پرخورى نيز نشود.
22 ـ هنگام غذا، از صحبت كردن، تماشاى تلويزيون، مشاجره و بحث خوددارى كنيد و حتى
الامكان موقع صرف غذا، با نشاط باشيد.
چربىها
از سوختن يك گرم چربى، 9 كالرى انرژى ايجاد مىشود.
چربيها دو نوعند:
چربيهاى مرئى و چربيهاى نامرئى.
چربيهاى مرئى، مثل كره، دنبه، خامه و روغن با چشم ديده مىشوند.
اما چربيهاى نامرئى، با چشم ديده نمىشوند; مانند چربى تخم مرغ و چربى لبنيات.
مصرف بيش از حد چربى، براى بدن ضرر دارد.
چربى خون، شامل كلسترول و تيرى گليسيريد است و وجود چربى در خون و بدن، براى حفظ
سلامتى لازم است.
كلسترول هم از طريق غذا تأمين مىشود و هم بدن، خود، كلسترول مىسازد.
به طور متوسط، در روز به 400 ميلىگرم كلسترول، احتياج است.
در جدول زير، ميزان كلسترول مواد غذايى آمده است.
نوع غذامقدار غذامقدار كلسترول موجود (برحسب ميلىگرم)تخم مرغ1 عدد متوسط305
گرمميگو100 گرم144 ميلىگرمجگر90 گرم372 ميلىگرمجگر مرغ90 گرم400 ميلىگرممغز90
گرم1810 ميلىگرمكليه (=قلوه)90 گرم690 ميلىگرمقلب90 گرم274 ميلىگرمگگوشتمرغبدون
پوست90 گرم86 ميلىگرمگوشت گوسالهبىچربى90 گرم83 ميلىگرمگوشت گاو بىچربى90 گرم77
ميلىگرمگوشت ماهى90 گرم77 ميلىگرمتن ماهى100 گرم61 ميلىگرمگوشت جوجه بدون پوست90
گرم54 ميلىگرمشير كامل1 ليوان34 ميلىگرمماست كمچربى1 ليوان12
ميلىگرمكره1قاشقچايخورى12 ميلىگرمبستنى خامهدار1 قاشق21 ميلىگرمشير بىچربى1 ليوان5
ميلىگرممارگارين1قاشق چايخورى3 ميلىگرمسفيده تخم مرغ1 عددـــــــاگر ميزان كلسترول
تا 200 ميلىگرم درصد باشد، مطلوب است و اگر تا 250 ميلىگرم درصد باشد، بايد قدرى در
مصرف چربى پرهيز كنيم، و اگر از 250 ميلىگرم درصد بيشتر باشد، حتماً بايد در رژيم
خود مصرف چربى را محدود كنيم.
فيبرهاى غذايى، ضمن اين كه در هضم و جذب غذا مؤثرند، مانع جذب بسيار كلسترول در
روده مىشوند.
فيبرهاى غذايى در ميوهها و خرما و سبزيجات و حبوبات هستند.
اقدامات ديگر مؤثر در كم كردن چربى خون عبارتند از:
1 ـ به جاى گوشت قرمز، از گوشت سفيد استفاده كنيد.
2 ـ لبنيات كمچربى مصرف كنيد.
3 ـ به جاى روغن جامد، از روغن مايع استفاده كنيد.
4 ـ ورزش روزانه انجام دهيد و پيادهروى كنيد.
تيرى گليسريد نيز، مثل كلسترول، نبايد در بدن زيادتر از معمول باشد، اما خطرش قدرى
از خطر كلسترول كمتر است.
مواد قندى
مواد قندى از كربن، هيدروژن و اكسيژن تشكيل شدهاند و منبع اصلى توليد انرژى در
بدنند.
اين مواد، براى اكسيداسيون چربيها و ساختن بعضى از آمينو اسيدها لازم هستند.
منابع مهم مواد قندى عبارتند از:
نشاسته، شكر و سلولز.
نشاسته:
اين مادّه به مقدار فراوانى در غلات و برنج موجود است.
در سيب زمينى نيز مقاديرى نشاسته وجود دارد.
شكر:
مواد شكرى شامل منوساگاريدها (كلوگز، فروكتوز و گالاتوز) و دى ساكاريهها (سوكرور،
لاكتوز و مالتوز) هستند.
سلولز:
مادّه ليفى موجود در ميوهها و سبزيها و غلات است و نقش مؤثرى در هضم و جذب غذاها
دارد.
ايجاد بعضى بيماريها، مثل سرطان روده بزرگ، سرطان روده، يبوست، آترواسكلروز، در
كمبود سلولز افزايش مىيابد.
پروتئينها
از سوختن هر گرم مواد پروتئين، 4 كالرى انرژى ايجاد مىشود.
دو نوع مواد پروتئينى در طبيعت وجود دارد:
پروتئينهاى حيوانى:
شامل انواع گوشتها، تخم مرغ، كشك، غذاهاى دريايى (ميگو و ماهى)، مرغ، گوشت
پرندگان و ... است.
پروتئينهاى گياهى:
شامل حبوبات (عدس، نخود، لوبيا، ماش، لپه و دانه سويا و ...) است.
پروتئينها، مواد انرژىزا هستند كه براى رشد و نمو بدن بسيار ضرورىاند و كمبود مصرف
آنها در برنامه كودكان باعث توقف رشد و ايجاد اختلالاتى، مانند كمخونى مىگردد.
بايد سعى شود در برنامه غذايى آنان روزانه از مواد پروتئينى نامبرده استفاده شود.
لازم به ذكر است كه بالغين به علت توقف رشد و نمو، بايد از مواد پروتئينى، خصوصاً
گوشت، در حد مورد نياز روزانه مصرف كنند نه بيشتر.
مصرف پروتئين به مقدار زياد، مُضّر است و اضافى آن تبديل به اوره مىشود و از بدن
دفع مىگردد و همچنين مصرف بسيار مواد پروتئينى باعث بالا رفتن فشار خون، كلسترول و
اسيداوريك و ناراحتيهاى كليه مىشود.
بالا بودن اسيداوريك سبب بيمارى نقرس مىشود كه با درد مفاصل همراه است.
ويتامينها
ويتامينها موادى هستند كه در بدن ايجاد انرژى يا كالرى نمىكنند و فقط موادى
محافظ يا حفظ كنندهاند.
ويتامينها مواد مورد نياز بدنند كه بدن قادر به ساختن آنها نيست و اين مواد بايد از
طريق غذاها به بدن برسند.
كمبود هر يك از آنها بيماريهايى را سبب مىشود كه درمانش مشكل يا غير ممكن است.
در اين صورت، با تنظيم يك رژيم مناسب غذايى بايد از بروز كمبود ويتامينها پيشگيرى
كرد.
ويتامينها به دو دسته تقسيم مىشوند:
الف ـ ويتامينهاى محلول در آب، مثل c , b ;ب ـ ويتامينهاى محلول در چربى شامل
a,d,e,k.
ويتامينهاى محلول در چربى در كبد انسان ذخيره مىشوند، اما ويتامينهاى محلول در آب،
محلى براى ذخيره ندارند و چنانچه به بدن نرسند عوارض گوناگونى ايجاد مىكنند.
ويتامين a
براى ديد چشم، به ويژه در تاريكى مورد نياز است.
اين ويتامين در جگر، كره، پنير، روغن و كبد ماهى موجود است.
اين ويتامين در سبزيجات، به صورت بتاكاروتن وجود دارد كه در بدن به ويتامين aتبديل
مىشود.
مهمترين آن مواد عبارتند از:
هويج، سبزيها و ميوهها.
در صورت نرسيدن اين ويتامين به بدن، عوارضى چون تارى ديد در شب (=شبكورى)، اختلال
در رشد و ترميم استخوانها و ناراحتى پوستى و مخاطى مىشود.