پناه عالميان خواهرت پناه ندارد |
|
بجز تو اى شه خوبان اميدگاه ندارد |
اگر اجازه دهى صف كشيده از پى ات آييم |
|
كه اين سپاه نگويد حسين سپاه ندارد |
اى يادگار مادرم اى مهربان برادرم |
|
آهسته رو آهسته تر آهسته رو آهسته تر |
كرده وصيت مادرم تا من ببوسم حنجرت |
|
- در وقت ميدان رفتنت آهسته رو آهسته تر
|
اى يادگارم مادرم اى مهرباان برادرم |
|
آهسته رو آهسته تر آهسته رو آهسته تر |
صبرى نما تا خواهرت قرآن بگيرد بر سرت |
|
در وقت ميدان رفتنت آهسته رو آهسته تر |
- خدايا! - آقا به جانب ميدان آمد، اين زن و بچه ها دارند نگاه مى
كنند. - خدايا! مى شود دو مرتبه آقايمان را ببينيم ؟! - آمد و آن
فرمايشات را فرمود: