پايه هاى علمى و منطقى عقائد اسلامى

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۳ -


برخى ديگر از فوايد كبد: 1ـ هر گاه از پلكانى بالا برويد عضلات شما احتياج به يك ماده سوختنى دارند كه بتوانندبه انرژى تغيير شكل دهند، در اين موقع بلافاصله «كبد» ميانجيگرى مى كند، قسمتى از ذخيره روزانه كليكوژن نشاسته حيوانى را با گلوگز كه غذاى عضلات است مبادله كرده و آن را درون خون سرازير مى كند.
2ـ كبد انسان در هر ثانيه مى بايد خود را از چنگ ده ميليون گلبول قرمز نجات دهد، سيزر آنها را فاسد كرده و پس از آن با تلاش خستگى ناپذير، تركيبات آنها را تعمير و اصلاح كند تا در ساختن سلولهاى تازه خون به كار آيند.
3ـ اگر خراش و بريدگى ساده اى در انگشت شما ايجاد شد و بيم آن مى رود كه قواى شما در معرض تحليل قرار گيرد، اگر كبد وجود نداشته باشد تا ماده اى به نام پروتئين ايجاد كند كه موجب انعقاد خون گردد اين برديگ، زندگى تان را مورد مخاطره قرار مى دهد.
روده: غذا پس از آن كه با تغييرات فيزيكى و شيميايى از معده به صورت «كيموس» درآمده وارد روده مى شود.
سطح داخلى تمام روده را مانند حوله، برجستگيهاى بيشمارى مى پوشاند، اين برجستگيها به «پرز» معروفند. وجود اين برجستگى ها، سطح داخلى روده را بسيار زياد مى كند و عمل جذب را آسان مى سازد; گذشته از اين، برجستگيها به علت حركت دائمى كه دارند مايع موجود در مجاورت آنها زده مى شود، و در تسريع عمل هضم مؤثر است.
در پاى هر يك از برجستگيهاى روده گروهى سلول وجود دارد كه شيره معده ترشح مى كنند كه هضم مواد را پايان مى دهد.
مواد قابل هضم از ديواره روده مى گذرند، روده ها در كيسه اى كه دو لايه است «صفاق» ناميده مى شود قرار گرفته است كه آنها را از عفونت محفوظ مى دارد. اگر روده در ميان صفاق كه پرده اى ظريف و مرطوب و صاف است قرار نمى گرفت حركات آن در حفره شكم غير ممكن مى گشت(1).

برخى از آيات الهى در دستگاه نفس

هدف دستگاه تنفس رساندن هواى تازه به حبابچه ها، براى انتقال اكسيژن آن به خون از يك طرف، و خارج كردن هواى اكسيژن گرفته شده، از طرف ديگر است.
ساختمان ريه: ريه مانند اسفنج داراى خانه هاى ذره بينى كه تعداد آنها را در دو ريه يك فرد انسان ششصد ميليون عدد تخمين مى زنند. اگر سطح ديواره خانه هاى مذكور پهن در كنار هم گسترده شود برابر 200 متر مربع، يعنى 25 برابر سطح پوست بدن مى شود(2).
هر يك از اين خانه ها يا حبابهاى تنفس، شبكه اى از مويرگها به شكل تار عنكبوت دارد. اين شبكه آنقدر ريز و ظريف است كه سلولهاى قرمز خون از خلال آن تك تك مى گذرند. از خلال ديواره لطيف اين ساختمانهاست كه خون «اينو دريد كربنيك» زايد را پس داده «اكسيژن» تازه را دريافت مى دارد، در هر چند دقيقه تمام ذخيره خون بدن بايد از خلال اين شبكه خونى ذره بينى بگذرد. بطور كه در يك سمت اين شبكه خون به رنگ سياه مايل به آبى و تيره و در سمت ديگر خون به رنگ آلبالويى روشن وجود دارد(3).
اين عضو لطيف اسفنجى در هر شبانه روز در حدود 28000 مرتبه باز و بسته مى شود، و ساليانه در حدود چهار هزار تن خون را تصفيه كرده و از خود عبور مى دهد(4).

برخى از آيات الهى در خون آبراه غذارسانى به سرتاسر بدن

خون اكسيژن جذب شده را به سلولهاى بدن مى رساند، براى اين كه بخشهاى دور، بدون اكسيژن نمانند; بايد خون از مايع راكد بودن به مايع جارى بودن تبديل شود مرتباً اكسيژن را به سلولها برساند.
خون اكسيژن را از ريه ها به بافت ها حمل كرده و «انيدريد كربينك» را از بافت ها به ريه ها مى آورد تا از آنجا دفع گردد.
خون همچنين مواد غذايى را از روده به تمام قسمت هاى بدن حمل كرده و فضولات آنها را به كليه مى برد تا از آنجا به خارج دفع گردد.
خون گرماى توليد شده در عضلات فعال را در سراسر بدن توزيع مى كند، و به اين ترتيب به تنظيم درجه حرارت بدن كمك مى كند.
خون ترشحات داخلى را از غددى كه در آنها توليد مى شوند به بافت هايى كه بر آنها عمل مى كنند انتقال مى دهد.
خون يك نقش حياتى در نگهدارى تعادل آب و املاح بازى مى كند.
خون با مصونيت در برابر امراض و نيز با حفظ بدن در برابر باكتريهاى مهاجم مربوط است.
مأموران پخش ارزاق در بدن: در خون هر انسان، ميلياردها موجود جاندار كه گلبول قرمز ناميده مى شوند زندگى مى كنند، اين جانداران ماموريت دارند كه مواد حياتى (آب، غذا، هوا) را ميان پنجاه هزار ميليارد سكنه كشور تن تقسيم و تحويل نمايند و مواد دفعى آنان را جمع و توسط ريه به بيرون كشور گسيل دارند(5)
در هر ثانيه قريب 3 ميليون از گلبولهاى قرمز شما مى ميرند و 3 ميليون گلبول قرمز در هر ثانيه به وجود مى آيند.
تمام گلبولهاى بدن در ظرف 3 ماه عوض مى شوند، تولّد و مرگ بر آنها حكومت دارد.
مأموران دفاع از كشور تن: در خون هر فرد انسانى علاوه بر گلبولهاى قرمز، جانداران زيادى نيز بنام گلبول سفيد زندگى مى كنند كه ماموران دفاع، يا ارتش كشور تن را تشكيل مى دهند.
تعداد گلبولهاى سفيد همواره در خود بين 5 هزار تا 9 هزار در هر ميليمتر مكعب است(6) ولى بطور ثابت در همه خون همواره «هفتادو پنج ميليارد» گلبول سفيد وجود دارد.(7)
گلبولهاى سفيد در حكم «گروه حمله» بدنند و قادرند باكتريها و ساير ذرات خارجى را در ميان گرفته هضم كنند. هجوم ميكروبها به هر نقطه از بدن باعث مى شود كه گلبولهاى سفيد مجاور وارد عمل شوند. گلبولهاى سفيد همواره با جريان خون به نقطه ورود ميكروبها مى رسند، و از مويرگها خارج شده وارد بافتها مى شوند و باكتريها را در ميان گرفته و از بين مى برند.
حجم خون و ميزان مواد مختلفه آن به وسيله فعاليت كليه ها كه براى دفع مايع از خون و عمل آبگيرى انجام مى گيرد هميشه ثابت است.
در هر دقيقه تقريباً 1200 سانتى متر مكعب خون از كليه عبور مى كند، از دو كليه كه نيم كيلو وزن دارند در مدت معينى به همان اندازه خون عبور مى كند كه از 50 كيلو ماهيچه خون مى گذرد.
كليه آدمى به رنگ جگر است و در حدود 10 تا 5/12 سانتى متر طول، و 5 تا 5/7 سانتى متر عرض، و 5/2 تا 5 سانتى متر ضخامت دارد، و وزنش در حدود 250 گرم است و به شكل لوبياست.
خون در كليه، در مجاورت صافى وسيعى قرار مى گيرد، پس از عبور از صافى مقدارى از آن تبديل به ادرار و دفع مى شود و بقيه دوباره جذب مى گردد.
صافى كليه، لوله هاى نازك ميان تهى هستندكه تعداد آنها در هر كليه بين (يك ميليون، و يك و نيم ميليون) تخمين زده شده، كه خون از داخل آنها گذشته و تصفيه مى شود بطور كلى در هر دقيقه قريب 120 سانتى متر مكعب مايع از دانه هاى «مالپيگى» تراوش مى شود كه در يك روز به قريب 4 ليتر مى رسد، ولى 99 درصد اين مقدار مجدداً در لوله پيچ و خم و لوله هتله جذب مى شود و به خون باز مى گردد(8).

برخى از آيات الهى در قلب

همانطور كه بيان شد خون آبراهى است كه توسط آن اكسيژن لازم و مواد غذائى به سرتاسر اجزاء بدن مى رسد.
گردش خون در رگها و مويرگهاى سرتاسر بدن نياز به عامل محرك و پمپاژ دارد، قلب در بدن انسان و ساير حيوانات اين وظيفه را بعهده دارد.
قلب از اول عمر انسان يا هر حيوان ديگر تا آخر عمر آن بدون كوچكترى وقفه و كمترين تعطيل و استراحت فعاليت مى كند: اگر شخصى 50 سال عمر متوسط داشته باشد اين تلمبه (قلبش) حدود «دو ميليارد بار» كار مى كند، و مقدار خونى كه بيرون مى ريزد «سيصدهزار تن» است و اين از عجايب خلقت و از اسرار دستگاه آفرينش است.
كارى كه قلب در هر دقيقه انجام مى دهد، معادل كارى است كه براى بلند كردن وزنه اى 35 كيلوگرمى به اندازه 30 سانتى متر از سطح زمين انجام مى گيرد.
اين مقدار قريب دو برابر انرژى است كه ماهيچه هاى قوى بازو يا پا مى تواند توليد كند ولى قلب چنين كارى را بطور نامحدود انجام ميدهد، و حال آنكه ماهيچه هاى دست و پا كمتر از اين كار انجام ميدهند ولى به سرعت خسته مى شوند.
قدرت غيرعادى ماهيچه قلب; و اين كه مى تواند كار سخت انجام دهد و خسته نشود اين عضو را مورد توجه فراوان فيزيولوژيستها قرار داده است(9)
در سرعت نيز كار قلب بى سابقه و حيرت انگيز است، جريان خونكه از قلب شروع مى شود 7500 كيلومتر راه (يعنى مسافت بين تهران ـ نيويورك) را فقط در مدت يك ساعت در عروق و شرائين مى پيمايد.
به موجب محاسبه متخصصين، مقدار حجم خونى كه ظرف يك سال بوسيله قلب تلمبه زده مى شود قريب 2600000 ليتر است كه براى حمل آن دست كم 81 تانكر لازم است(10) تعداد ضربان قلب، نسبت معكوس با جثه حيوان دارد; مثلا تعداد ضربان قلب براى يك فيل در حدود 20 بار در دقيقه است، و براى يك خرگوش 150 بار و براى يك موش ممكن است 700 بار در دقيقه باشد.
هر چه حيوان كوچكتر باشد زندگى سريعترى دارد، ضربانهاى قلبش سريعتر، و حركات تنفسش تندتر، و حركتش به تناسب جثه سريعتر است.
از اين رو طول عمر را اگر به جاى محاسبه تعداد سالها، از روى تعداد ضربانهاى قلب به حساب آورند چيز ثابتى خواهد شد.
با اين حساب پشه كه قلبش در هر دقيقه 1000 بار مى زند با فيل كه قلبش 20 بار در دقيقه مى زند قابل مقايسه خواهد بود، زيرا ضربانهاى قلب پشه در يك روز معادل ضربانهاى قلب 7 هفته فيل است. در واقع عموم پستانداران به آن اندازه عمر مى كنند كه قلبشان در حدود يك ميليارد بار مى زند(11)
بدن يك انسان متوسط القامه قريب 50 تريليون سلول دارد و حال آنكه بدن يك فيل بزرگ 6500 كاتريليون سلول دارد.
يك پشه كوچك بيش از هفت ميليارد سلول ندارد(12).
ساختمان قلب: قلب داراى چهار حفره است كه دو تا از آنها (دهليزها) خون را دريافت كرده و دو تا از آنها (بطنها) خون را بيرون مى رانند.
دهليز راست خون را از بدن و دهليز چپ خون را از ريه ها دريافت مى دارند. بطن راست خونى را كه به ريه ها مى رود از خود خارج مى كنند و بطن چپ خونى را كه به بدن مى رود. تنها عمل قلب پمپ زدن خون است.(13)

برخى از آيات الهى در دستگاه هاى ادراك

بينائى: ديده دريچه اى است براى انسان كه بر روى جهان گشوده شده، وسيله اى است براى ديدن مناظر نزديك و دور تا آنجا كه نيروى ديد بتواند نفوذ كند. اعضاى ديگر انسان تنها آنچه را كه با آن لمس دارند درك مى كنند، و ادراك آنها از موجودات جهان تنها به اندازه حجم بدن بوده و ويژه سطح ملموس جسم يا اجسامى است كه بدن را احاطه كرده است.
چشم يا مركز بينايى در سر; يعنى بلندترين جايگاه بدن قرار داده شده تا ديد آن احاطه بيشتر داشته و مناظر بيشترى در برابر آن قرار گيرد چشم به ترتيبى كه گفته شد ارزشمندترين عضو خارجى انسان يا هر حيوان ديگرى است كه در ميان محفظه استخوان جمجمه و در داخل گودى استخوان محكم سر قرار گرفته كه آن را از آسيب ضربه ها حفاظت مى كند و هر گاه ضربه سختى بر سر وارد بشود كره چشم چون در ميان لايه اى از چربى فرو رفته در تماس با استخوان سر صدمه نمى بيند. كره چشم غالباً در حال حركت است. حركات چرخشى چشم توسط شش ماهيچه مختلف انجام مى گيرد. اعصاب اين ماهيچه ها فرمان حركت را از سومين و چهارمين و ششمين اعصاب جمجمه اى دريافت مى دارند.
هماهنگى و تطابق ماهيچه هاى دو چشم با همديگر چنان كامل و دقيق است كه روى نقطه بسيار كوچكى، ديد هر دو چشم با هم قرار مى گيرد و در تمام چرخشهاى دو چشم، هيچ گاه دو بينى اتفاق نمى افتد چشم تنها عضوى است كه بافت آن همانند بلور، حاكى ماوراى آن است كه براى عملكرد آن اهميت فراوان دارد.
در چشم انسان 7 پرده موجود است، يكى از آنها پرده شبكيه است كه عكس و شبح اشياء در آن منعكس مى شود.
در ساختمان اين پرده شش هزار سنگريزه مخروطى شكل آلى به كار رفته، و سى و شش هزار سنگريزه استوانه اى شكل سطح آن را مفروش نموده است. ظرافت بى مانند و لطافت حيرت انگيز اين پرده و تغذيه مستمر و ساير اسرار آن بر شگفتى ساختمان آن مى افزايد.
عدد امواج طيف رنگ قرمز نور، كه در هر ثانيه در چشم داخل مى شود، چهار صد و پنجاه و هشت هزار ميليارد است و عدد امواج رنگ بنفش كه در هر ثانيه وارد چشم مى شود هفتصد و بيست و هفت هزار ميليارد مى باشد.
چشم يك ميليون خط تلفنى مستقل در عصب بينايى دارد كه به مغز مى پيوندد(14)
هماهنگى نظامهاى پيچيده چشم: تمام تشكيلات عجيب بينايى ازمردمك چشم گرفته تا پرده هاى مختلف آن; مخروط ها، اعصاب بينايى و عضلات حركات چشم همه بايد در آن واحد موجود باشند، زيرا اگر يكى از اين نظامهاى پيچيده ناقص باشد بينايى چشم غيرمقدور خواهد بود.
با اين وصف آيا مى شود تصور كرد همه اين عوامل خود به خود جمع آمده و هر يك از آنها وضع نور را طورى تنظيم كرده است كه با عوامل ديگر هماهنگ بوده و نيازهاى ديد را رفع كند؟!

شنوائى

پرده گوش مجراى آن را كاملا مسدود كرده است، امواج صوتى كه به اين پرده برخورد مى كند ارتعاشاتى به وجود مى آورند كه در پايان كار، درون مغز به عنوان صوت تعبير مى شوند.
در گوش ميانى كه بلافاصله بعد از پرده گوش شروع مى شود سه استخوان ظريف و كوچك مانند زنجير به دنبال يكديگر قرار دارند كه ارتعاشات را به پرده دريچه بيضى شكل واقع بين گوش ميانى و حفره هاى گوش داخلى انتقال مى دهند.
تعداد واحدهاى عصبى كه در شكاف لوله هاى پيچاپيچ حلقه حلزونى شكل گوش وجود دارد، بظاهر شش هزار (6000) عدد است، ولى از چه مقدار «نورون» تشكيل شده، خدا مى داند. اين قدر هست كه هر شخص معمولى سى و چهار هزار (34000) نوع آهنگ را مى تواند تشخيص بدهد، و تشخيص هر نوع آهنگ به گيرنده وعصب خاصى نيازمند است(15)

ذائقه

تعداد حفره هاى ريز كه در سطح زبان قرار دارد و هر كدام بوسيله يك رشته عصب با مغز ارتباط دارد، حدود سه هزار(3000) حفره است كه ذرات طعم دار در داخل حفره، مانند پريز در محل اتصال برق جاى گرفته، جريان الكتريكى داير و عكس العمل آنها به مغز مخابره مى گردد، و مغز مزه طعم خوراك را از مزه هاى چهارگانه و مزه هاى تركيبى و ساير مزه هاى گوناگون مى فهمد. حسّ چشيدن مزه ميان اعضاى بدن تنها در زبان قرار داده شده تا هنگام خوردن، انسان مزه خوردنى و نوشيدنى را حس كند، و از خوردن لذت ببرد، و از خوردن غذاهاى نامطبوع اجتناب كند.

شامه

ساختمان و طرز كار دستگاه دريافت بو همانند جوانه هاى چشايى زبان است، كه داراى نوكهاى موئينه است كه در سطح داخلى بينى پراكنده اند(16).
تعداد سلولهاى گيرنده بو در حدود دو ميليون (2000000) تا چهار ميليون (4000000)است(17)
هر سرى از گيرنده هاى بو، ويژه نوعى از بوهاست.
گروهى از شيمستها حدود سى هزار (30000) نوع بو را تعيين كرده اند.
دقت گيرنده هاى بو باندازه اى است كه وجود بوئى و لو10000001 كه در هوا پخش شده باشد درك مى كند(18)

لامسه

پوست بدن عامل نيروى لامسه است.
شبكه اى از اعصاب پيچيده پيامهايى را از سطح پوست اخذ و به مغز مخابره مى كنند. گيرنده هاى مختلفى ما را در جريان احساسهاى گوناگونى مى گذارند; بعضى از آنها احساس فشار عده اى احساس درد و پاره اى ديگر عامل احساس سرما و گرما مى باشد همچنين اعصاب ديگرى فرمان مغز را به پوست منتقل مى كنند.
ساختمان پوست: پوست داراى پيچيده ترين مكانيزم علمى و فنى است كه تاكنون شناخته شده است.(19) نظر به اين كه بافتهاى زنده بدن هيچ گاه سكون و آرامش ندارند، بايد سلولها داراى يك مقدار معين رطوبت باشند بدن چون در مجاورت هوا قرار دارد، پوست و پوشش بدن سدى است كه مانع از بخار شدن رطوبت بدن مى گردد.(20)
تاكنون هيچ كس نتوانسته پوستى مانند پوست بدن انسان كه آب در آن نفوذ ندارد اختراع كند، پوست بدن داراى هزاران سوراخ است، با اين وصف طورى ساخته شده است كه هر گاه شخصى صدها ساعت در آب بماند آب از سوراخهاى پوست داخل نخواهد شد(21)
غده هاى توليد عرق: غدد توليد عرق در تمام سطح پوست، غير از لبها، گسترش يافته اند، تعداد آنها كلا به 3 ميليون (3000000) مى رسد. در كف دست و پاها اين غده ها خيلى نزديك هم قرار دارند. هر غده عبارت از يك لوله ساده پيچاپيچ مى باشد و به وسيله رگهاى خونى پيچ در پيچ احاطه شده است(22)
نتيجه فعاليت دستگاه ترشح عرق بدن آن است كه گرماى بدن همواره به صورت ثابتى در حدود 37 تا 38 درجه باقى مى ماند.(23)

برخى از آيات الهى در دستگاه اعصاب (يا سازمان مخابراتى بدن)

در شبانه روز ميليونها پيغام توسط دستگاههاى اعصاب از نقاط مختلف بدن به مغز و بالعكس مخابره مى شود. سيستم ارتباط تلفن و تلگراف و راديو و تلويزيون به اهميت سيستم ارتباطى بدن انسان نيستند.
سلسله اعصاب داراى تجهيزات قوى انتقال دهنده و گيرنده هاى حساس و خطوط رابط ميان نقاط دور بدن و مركز براى مبادله است كه پيامها را جور و هماهنگ مى سازد و آنها را با سرعت و امانت به همه نقاط بدن مى رساند. اين انتقال غالباً در مدتى كمتر از يك ثانيه انجام مى گيرد.
تعداد خطوط رابط بين نقاط مختلف بدن با مغز بى شمار است; مثلا تنها جسم «يك ميليون» خط تلفنى مستقل در عصب بينايى دارد
دستگاه عصبى به دو دسته تقسيم مى شود:
1ـ دستگاه عصبى خودكار 2ـ دستگاه عصبى جسمى.
عمل دستگاه عصبى خودكار در مورد كارهاى غير ارادى بدن، مانند ضربان قلب و گوارش و هضم و تنفس و غيره مى باشد و عمل دستگاه عصبى جسمى برقرار كردن رابطه بدن با دنياى خارج است.
محسوسات انسان از خارج از بدن كه توسط حواس پنجگانه دريافت مى شود توسط سلسله هاى اعصاب به مغز مخابره مى شود.
هر كدام از حواس پنجگانه داراى رشته هاى مخصوص عصبى هستند كه مخصوص مخابره آن نوع از محسوسات است كه توسط آن حس ادراك مى شود.
دستگاه عصبى خودكار به دو دسته تقسيم مى شود:
1ـ اعصاب سمپاتيك 2ـ اعصاب پاراسمپاتيك.
عمل اين دو نوع اعصاب در جهت مخالف يكديگر است; مثلاً تحريك اعصاب سمپاتيك قلب باعث سرعت ضربان قلب مى شود، در صورتى كه تحريك عصب پاراسمپاتيك ضربان آن را كند مى كند(24)

برخى از آيات الهى در مغز (مركز فرماندهى بدن)

نيروى مغز: دانشمندان شگفت انگيزترين ماشين را دستگاه مغز آدمى مى دانند.
اگر قرار باشد يك دستگاه الكترونيكى كارهاى مغز انسان را انجام دهد بزرگى آن به اندازه عمارت «امپايراستيت بيلدينگ» (بزرگترين آسمانخراش جهان) خواهد بود.
برقى كه اين دستگاه مصرف خواهد كرد به اندازه نصف مصرف برق شهر نيويورك مى شود، در عين حال تمام آب آبشار «نياگارا» براى خنك كردن لامپهاى آن مورد نياز خواهد بود، كتابچه راهنمايى كه براى تنظيم و كنترل اين ماشين عظيم چاپ شود قطرش دو هزار برابر كتابچه تلفن معمولى در مى آيد(25)
بايگانى اطلاعات: بر اساس حسابهايى كه شده هر نفر عادى قادر است حدود «ده ميليون ميليون» خاطره را در مغز جاى دهد، و به عبارت ديگر، چنانچه مجموعه خاطرات نوشته شده را به صورت كتابهايى با قطع عادى منتشر نماييم. بطور متوسط ـ خاطرات يك نفر عادى كتابخانه اى خواهد شد كه در حدود چندين ميليون جلد كتاب در آن باشد(26)
كورتكس مغز انسان كه بيشتر از چند ميليمتر قطر ندارد، در هر ذره آن ميلياردها مسائل و اسرار گنجانيده شده است.
در كتابخانه هاى بزرگ بيرون آوردن كتاب مورد نظر با وجود مراجعه به فهرست هاى مرتب مقدارى وقت لازم دارد ولى در بيرون كشيدن مطلب مورد نظر از محفظه مغز با آن همه محفوظات زياد حيرت انگيز گاهى آناً صورت مى گيرد و هيچ گونه فهرستى در كار نيست.
از كارهاى شگفت انگيز مغز آن است كه ميان ميليونها قيافه و يا ميليونها صدا، آناً قيافه و يا صداى كسى را از ديگرى مى شناسد(27)
مساله حافظه يكى از بزرگترين اسرار دانش است.
مغز شما تمام اعمال را عيناً بخاطر مى سپارد، البته به نظر ما بعضى وقايع حتى چند ثانيه بعد فراموش شده اند، اما در حقيقت اين طور نيست و تحت شرايط معينى دوباره به ياد مى آيند; مثلا ديده شده است كه اشخاص در وضع و حالت خاصى مسائل ـ ظاهراً فراموش شده ـ كودكى خود يا آوازهاى قديمى را به خاطر مى آورند(28)

برخى از آيات الهى در دستگاههاى حركت

ماهيچه ها عامل تمام حركات بدن است; ماهيچه كار خود را به وسيله «خاصيت كشش» با انقباض و انبساط كه منجر به كوتاه شدن فاصله دو نقطه اتصال عضله مى شود انجام مى دهد.(29) انقباض ماهيچه يكى از عجيب ترين پديده هاى جهان زيست شناسى است. اين كه ماده نرم ژلاتين مانندى، ناگهان سخت مى شود، و تغيير شكل مى دهد، و هزارها برابر وزن خود را بلند مى كند و قادر است در هر دقيقه صدها بار اين عمل را تكرار كند; معجزه آسا است. ماهيچه از تارهاى نازكى ساخته شده كه با چشم غيرمسلح نيز ديده مى شود اگر يكى از تارها را زير ميكروسكوپ نگاه كنيم خطهاى افقى در آن تشخيص مى دهيم كه نشان مى دهند ماهيچه خود مجموعه اى از تارهاى كوچكتر يا تارچه هاست(30)
در حدود ششصدو پنجاه (650) ماهيچه در بدن است و روابط پيچيده با يكديگر دارند(31) ماهيچه ها بر دو گروه تقسيم مى شوند. ماهيچه ها هميشه بطورى ترتيب يافته اند كه هر دو ماهيچه يا هر دو گروه ماهيچه عكس هم كار مى كنند; مثلا اگر يك ماهيچه در بازو عمل خم كردن را انجام مى دهد، ديگرى عمل راست كردن آن را به عهده دارد.

برخى از آيات الهى در دستگاه توالد

دستگاه توالد يكى از بخشهاى اعجاب انگيز مجموعه بدن انسان است، كه به وضوح از آفرينش حكمت آميز آفريدگار حكايت مى كند.
دقت در دستگاه توالد اناث و ذكور، ما را در برابر فصل گويايى از كتاب توحيد و معرفت آفريدگار قرار مى دهد، كه چگونه هر كدام مكمل ديگرى بوده، و همانند دو قسمت مختلف يك كارخانه هستند، كه براى توليد يك محصول معين، تشريك مساعى نموده، و هر كدام بخشى از فعاليتهاى مربوط به آن را انجام مى دهد. و فعاليت در يكى از دو بخش، مقدمه فعاليت بخش ديگر و فعاليت بخش ديگر مكمل فعاليت بخش قبلى است; مراحل حيرت انگيز هر دو بخش ما را به حكمت آفرينش آشنا ساخته و خداى جهان را به ما مى شناساند.

برخى از آيات الهى در قيافه انسانها (تمايز قيافه انسانها)

«هوالذى يصور كم فى الارحام كيف يشاء لااله الا هو العزيز الحكيم» ـ آل عمران / 6
خداست كه شما را در رحمهاى مادران، آن گونه كه بخواهد تصوير مى كند، جز خداوند عزيز حكيم (كه هر كار را به حكمت انجام مى دهد) خدايى نيست. چه حكمت بزرگى در آفرينش قيافه و چهره انسانها به كار رفته، كه از همديگر شناخته مى شوند

ميلياردها افراد انسان، در عين حال كه همه ذرات و ساختار بدن آنها، از قوانين دقيق منظم ـ حاكم بر همه انواع انسان ـ متابعت مى كند، هر كدام داراى قيافه و چهره ويژه اى مى باشد كه مايه شناسايى او از ميليونها و ميلياردها انسانهاى ديگر است. در افراد يك نوع فراورده كه از يك ماده و محصول يك ماشين است كوچكترين فرقى نيست، چگونه است؟ ميلياردها انسان كه از حيث ماده و فرمول آن و همه دستگاه ساختمان آنها تحت يك سرى قوانين منظم آفريده شده، آنقدر با هم تفاوت قيافه دارند كه ميان ميلياردها انسان، يك نفر هم نمى توان يافت كه هيچ تفاوتى در قيافه آنها نباشد حتى دو قلوها كه شبيه هم هستند با دقت مى توان تفاوتى در آنها يافت. اگر همه انسانهاى آفريده شده در طول زمان آفرينش به ترتيب، گردآورى شوند باز از همديگر متفاوت خواهند بود.
مى گويند خطوط سر انگشتان انسانها هم چنين است; خطوط سرانگشت هيچ انسانى با خطوط سرانگشت هيچ انسان ديگرى منطبق نمى شود; در عين حال كه خطوط انگشتان دست راست هر انسانى با خطوط انگشتان دست چپ او كاملا مطابق است.

توجه به آيات الهى در تشكيلات بدن سائر حيوانات

آنچه گفته شد راجع به تشكيلات بدن انسان بود. بدن هر نوع از حيوانات از كوچك و بزرگ اعم از حشرات و چرندگان و خزندگان و پرندگان و حيوانات دريائى، داراى تشكيلات خاصى است كه مانند تشكيلات بدن انسان پيچيده و يا پيچيده تر از آنست.
بدن برخى از آنها با وجود جثه كوچك داراى دستگاههاى بسيار قوى تر از دستگاههاى بدن انسان مى باشد، كه متناسب با زندگى خاص او آفريده شده است.

برهان هشتم خداشناسى: برهان جمال

زيبائيها و ظرافتهايى كه در آفرينش به كار رفته از حد توصيف بيرون است. طبيعت چنان زيباست، كه هيچ نقاش و صورتگر چيره دستى نمى تواند به آن زيبايى و ظرافت منظره اى را ترسيم كند. ميان تابلوهاى نقاشى آن تابلو زيباتر و ارزشمندتر شمرده مى شود كه به مناظر طبيعت شبيه تر باشد.

پى‏نوشتها:‌


1 . بدن انسان، ترجمه دكتر ا. شكى ص 78
2 . تن آدمى، ترجمه دكتر محمود بهزاد، ص 173
3 . مقاله دكتر صاجيع مجله دانشمند سال دوم شماره 1
4 . خداشناسى و افكار روز
5 . فيزيولوژى انسان، ترجمه كرده فيزيولوژى دانشگاه تهران ص 215-227
6 . اقتباس از كتاب فيزيولوژى، ترجمه گروه فيزيولوژى دانشگاه تهران ص 215-217
7 . تن آدمى، ترجمه دكتر بهزاد ص 239
8 . كتاب «تن آدمى» ترجمه دكتر بهزاد ص 302
9 . تن آدمى، ترجمه دكتر بهزاد ص 200
10 . مجله تهران مصور شماره 1101
11 . «تن آدمى» ترجمه دكتر بهزاد، ص 380-384
12 . «تن آدمى» ترجمه دكتر بهزاد، ص 384
13 . اقتباس از «فيزيولوژى انسان» ص 251-268
14 . برنهارد كاتس در مقاله جريان عصبى
15 . خداشناسى و افكار روز
16 . بدن انسان، ترجمه دكتر ا. شكى، 235
17 . مجله دانشمند، سال چهارم، شماره 11.
18 . مجله دانشمند، سال چهارم، شماره 11
19 . مجله دانشمند سال 7، شماره 9.
20 . اقتباس از كتاب «بدن انسان»، دكتر سپرول، ترجمه دكتر ا. شكى.
21 . مجله دانشمند، سال 1، شماره 5.
22 . مجله دانشمند، سال 7، شماره 9.
23 . تن آدمى، ترجمه دكتر بهزاد، ص 376
24 . بدن انسان، تاليف اريث سپرول ترجمه دكتر ا.شكى ص 192 و 193
25 . مجله خواندنيها، تاريخ، 14/2/42
26 . مجله دانشمند، سال 6 شماره 9
27 . مقاله دكتر منصور اشرفى در مجله مكتب اسلام، سال 9 شماره 6
28 . مقاله مغز و اسرار بى انتهاى آن، ترجمه بايگان، مجله دانشمند سال 3 شماره 8
29 . بدن انسان، ترجمه دكتر بهزاد، ص 254
30 . تحقيقى درباره ماهيچه نگارش زنت گيوركى، از كتاب شناخت حيات ترجمه دكتر بهزاد ص 309-312
31 . تن آدمى ص 137 بدن انسان ص 254