13)
احترام به پيشكسوتان و هم نوعان
در اين باب سخن بسيار است و دردها فراوان
احترام به پيشكسوت معلم و مربى در اسلام آنقدر سفارش شده است كه احترام
آنها به اندازه والدين مى باشد. اين حديث معروف را هم شنيده ايد:
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) فرمود: من علمنى
حرفا فقد صيرنى عبدا
يا در جاى ديگر مى فرمايند: الابائه ثلاثه ابا
يولدك ، ابا يزوجك و ابا يعلمك
مقام معلمى كمتر از مقام انبياء نيست بالاخره هر كسى براى آموختن علمى
يا مستقيما يا غير مستقيم به بزرگى اقتدا مى كند و از آن الگو مى گيرد.
و اين حق معلمى است بر گردن متعلم .
در مداحى هم اين مقوله مستثنى نمى باشد.
ليكن چقدر اين مهم در قاطبه مداحان مراعات مى شود. قضاوت با خود
برادران عزيز مداح .
اما يك نكته قابل ذكر است .
احترام به مداحان و پيش كسوتانى كه توان مداحى را از دست داده اند از
ارزش و اعتبار زيادى برخوردار است . ولى متاءسفانه بسيارى از برادران
مداح جوان به اين مقوله كم توجه و در برخى از جاها بى توجه هستند.
البته اين احترام بايد متقابل باشد. بزرگان و يا به عبارتى پيرغلامان
هم بايد الگوهايى مناسب براى مداحان جوان باشند تا مردم تصور نكنند كه
اين قشر با هم اختلاف دارند.
چند تذكر:
1) خد را برتر از مرثيه خوانهاى بزرگتر و ساير مداحان ندانيم و در
مقابل بزرگان و پيش كسوتان متواضع باشيم .
2) از تحقير مداحان ديگر جدا خوددارى نماييم بارها ديده شده است كه
عنوان شده كه مثلا روى فلان مداح را كم كردم .
3) تجربيات و آموزه هاى خود را در اختيار ديگران قرار دهيم و در اين
مورد سخاوتمند باشيم كه خير و بركت نزد خداوند است .
كه زكوه العلم نشره برخى ها براى در
اختيار قرار دادن يك بيت شعر هم دريغ مى نمايند گمان مى كنند فقط
خودشان هستند و بس .
4) همانطور كه از ديگران انتظار احترام داريم بايد به ديگران احترام
كنيم . موارد متعددى مشاهده شده است كه ذاكر اباعبدالله جواب سلام حتى
بزرگتر از خودش را هم نمى دهد و با بى حرمتى از كنار احترام مردم مى
گذرد.
5) اگر در مجلسى نشيسته ايم كه مدحى در حال اجراى برنامه است ما بيشتر
از همه با حديث (او بكاء او يبكاء او تباكى
را عمل كنيم ) بنده فيلم مستند در اختيار دارم يكى از مداحان پيش كسوت
كه اتفاقا هم از صدا و هم از سوز كافى برخوردار بوده و همه مستمعين
گريه مى كردند ولى سه تن از هم قطارانمان از اول تا آخر مجلس يا مشغول
حرف زدن هستند يا خنديدن . خدا شاهد است كه بعد از آن چقدر به ما رجوع
و از اين عمل ناپسند گلايه و شكوه داشتند همان مستمع ديگر در مجلس آن
آقايان نمى نشيند يا بى تفاوت بوده اند ببينيد چقدر ضرر دارد.
6) از غلو در مورد اشخاص و ذكر القاب ناماءنوس جدا پرهيز نماييم .
14) انصاف در نقل مطالب و
انصاف در توسل و روضه
منظور از انصاف در نقل مطالب و مصائب و مناقب اهل بيت (عليهم
السلام ) خوددارى از افراط كه همان اغراق و غلو است و شديدا مورد نكوهش
حضرات معصومين (عليهم السلام ) است و تفريط كه همان گفتارهاى مادون
شئونات محمد و آل محمد است يعنى اينكه نه آنان را در حد الوهيت كه خاص
پروردگار است بدانيم و نه آنان را آنقدر پايين بياوريم كه با موجودات
ديگر تشبيه و تمثيل بياوريم و نبايد اعتقادات مؤ منين را راجع به اهل
بيت (عليهم السلام ) بر شك و وسوسه بياندازيم كه ندانند بالاخره راجع
به اهل بيت (عليهم السلام ) كدام حد را بپذيرند.
امام حسين (عليه السلام ) روز عاشورا در آخرين وداع فرموده اند اى اهل
بيت من پس شكوه مكنيد و چيزى بر زبان نياوريد كه ارزش شما را بكاهد و
در شاءن شما نباشد. اين هشدار درس مهمى است كه مداحان ، شعرا و خطباى
محترم بايد آن را فراموش نكنند. يكى از موارد انصاف در روضه اين است كه
شهادت آن بزرگواران ضعف تلقى نشود زيرا خود امام (عليهم السلام ) مى
فرمايند اميدوارم آنچه خدا براى ما اراده فرموده است خير باشد چه كشته
شويم و چه پيروز گرديم . لذا بى انصافى است كه كسى آنقدر نا آگاه باشد
كه با معلومات كم بخواهد در بيان و توصيف و ذكر و مديحه و مرثيه تفريط
يا افراط نمايد.
انصاف در نقل مطالب شناخت حدود آداب و مقام و شئونات و مراتب اهل بيت
(عليهم السلام ) است اينكه كسى در حق آنان غلو نكند. و حسين الهى و
زينب الهى و اكبر الهى بگويد نه آنقدر آنان را پايين بياورند كه با
پرنده و گل و گياه كه همه خلقت براى آنها خلق شده آنان را قياس و تشبيه
كنند.
حضرت امير (عليه السلام ) مى فرمايد:
((آل محمد را با هيچ احدى ابدا مقايسه نكنيد.))
وقتى قياس اهل بيت عليهم السلام حتى با فردى غير از امام صحيح نيست .
آن وقت نبايد آنها را با ساير موجودات قياس نمود.
چه زيبا گفت شاعر:
ديشب جمال رويت تشبيه ماه كردم |
|
تو به ز ماه بودى من اشتباه كردم |
اما انصاف در توسل و روضه :
معمولا در بسيارى از جلسات اعم از ايام مواليد و وفيات اهل بيت (عليهم
السلام ) ، ختم ، مجالس دعا و هيات هفتگى بويژه در شهرهاى بزرگ بالاخص
تهران بزرگ معمولا تعداد مداحان زياد است .
بارها ديده شده است براى يك دقيقه بيشتر خواندن برخى از آقايان مداح با
هم مقابل چشم صدها نفر نزاع مى كنند. لازمه رعايت اين مهم طهارت نفس ،
اخلاص در عمل ، ادب و شعور بالاست .
برادرم چه عيبى دارد اگر مداحى در كنار شما نشسته به او احترام كنيد پس
از مقدمه و مختصر روضه مجلس را واگذار كنيد. اگر عميق فكر كنيم مى
بينيم لذتى كه در گريه كردن و گوش دادن است در خواندن نيست . بارها
شنيده شده بسيارى از مقامات به خاطر نرفتن منبر اعطا شده است .
در احوالات نظام رشتى نقل كرده اند كه روضه خوان بسيار قهارى بوده است
در بستر احتضار افتاده است . و سخت گريه مى كند سؤ ال كردند چرا اينقدر
گريه مى كنى شما اين همه اشك براى ابا عبدالله و اهل بيت (عليهم السلام
) از مردم گرفته ايد فرمودند گريه من براى اين است كه اين گريه گرفتن
براى چه بوده است . براى شهرت بود يا خدا، براى خودنمايى بود يا اخلاص
.
يا در احوالات شيخ ذبيح الله محلاتى گفته شده است . بعد از روضه يكى از
مداحان جوان در روز تاسوعا كه روضه كه روضه ابوالفضل (عليه السلام )
خوانده بود و به قول ما مجلسش نگرفته بود آقا روضه موسى بن جعفر
خواندند و مردم همه گريه كردند. ولى همگى سؤ ال برايشان بود كه چه
اتفاقى افتاده در لحظات آخر عمرش سؤ ال كردند. فرمودند براى اينكه آن
مداح جوان ناراحت نشود، براى اينكه او خراب نشود من دست به اين عمل زده
ام و مزد اين عمل را هم گرفته ام .
بعضى از مداحان آنقدر شهوت دارند كه اگر ده نفر مداح هم نشسته باشند
دريغ از يك تعارف مردم براى همه حركات و سكنات ما تحليل دارند. يا برخى
ديگر بعد از اينكه بى انصافى مى كنند و همه مجالس را به تنهايى اداره
مى كنند بعدا ديده شده كه تعريف مى كنند رفتم فلان مجلس چند نفر مداح
بودند حال همه آنها را گرفتم مجلس را ريختم به هم به شكلى كه هيچ كس
جراءت نداشت بعد از من مداحى كند. تو را به خدا آيا اين اعمال ، كردار
و رفتار نزد اهل بيت عليهم السلام ارزش دارد آيا اين گونه حركات مرضى
امام زمان (عليه السلام ) است .
البته در اين باب حرف زياد است ولى چون بناى ما به خلاصه گويى است به
همين قدر بسنده مى نمائيم .
15) احترام و روابط نزديك
با مراجع و علماى دينى
در كتاب خاطرات (همفر) جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى ديده ام .
كه يكى از برنامه هاى استعمار براى از بين بردن اسلام بر هم زدن رابطه
دوستى مردم با علما و مراجع دينى است در جاى ديگر از مشكلات استعمار را
دل بستگى و علاقه شديد مردم به عالمان دين بر بنيان عقيده و ايمان مى
داند.
در ادامه اشاره مى كند در كتاب (چگونه اسلام را نابود كنيم ) دستور
العملهايى آمده كه يكى از اين دستورات اين است . بايد اساس هر گونه
رابطه مردم با علماى دين و اساس هر گونه جماعتى را با اشاعه اتهاماتى
به علما و مراجع و ائمه جماعات و جمعه بر هم زنيم .
و از استقبال و احترام مردم به اين جامعه كاست مخصوصا لازم است دلايلى
بر فسق و فجور علما ارائه داد تا هر گونه رابطه اى بين آنها و مردم به
سبب سوء زن و دشمنى با آنها از ميان برود.
لذا با توجه به اهميت موضوع توجه عزيزان را به موارد ذيل جلب مى نمايم
.
حضور مداحان در پاى منابر وعظ و نصحيت حداقل چند دقيقه آخر بسيار اثر
گذار است .
متاءسفانه مداحان وقتى وارد جلس مى شوند ابتدا به آبدارخانه مى روند
وقتشان را براى گفتن لطيفه و مزاح و شوخى مى گذارنند ولى حاضر نيستند
حتى يك قال الصادق و قال الباقر بشنوند ما اگر تابع ولايتيم مگر نمى
بينيد مراجع ما امام ما، رهبر ما پاى منبر شاگردان خود مى نشيند. از
اول منبر تا آخر منبر. پس ما چطور نمى توانيم مگر در مواقعى كه واقعا
وقت مداح محدود است و دير به منبر مى آيد.
2) وقتى علماى دينى مخصوصا مراجع و بزرگان اين قافله در مجلس حضور
دارند براى مداحى يا بايد ايستاد يا حتى المقدور بر منبر نبايد نشست .
روى صندلى باشد و اگر منبر است پله اول را انتخاب نمائيم .
3) مجلسى كه منبرى روضه مى خواند و انصافا برخى خوب هم مى خوانند با
مقدمه چينى بى جا مجلس ساخته شده را خراب نكنيم .
4) هنگام ختم جلسه براى دعا حتما به هر روحانى كه در مجلس نشسته تعاريف
كنيم . گر چه اكثر وعاظ اينقدر بزرگوار هستند كه احترام مى كنند و قبول
نمى كنند.
5) همانطور كه بسيارى از علما و روحانيون و حتى رهبر انقلاب و مراجع
پاى منبرهاى مداحان كه خيلى ها فقط سواد خواندن و نوشتن دارند مى
نشينند. اين بايد متقابل باشد.
6) بايد هر مداحى حداقل ماهى يك بار به ديدن مرجع تقليد خود برود و از
او كسب فيض نمايد.
7) يكى از دلايلى كه مردم بر مداحان قديم مثل مرحوم اكبر ناظم ، مرحوم
علامه حاج احمد شمشيرى ، و مداحان فعلى حاج غلامرضا ساز كار، حاج على
انسانى و... احترام مى كنند بخاطر رابطه آنها با علما و مراجع است اكثر
علما و وعاظ تهران در مجمع الذاكرين حسينى كه با مديريت داعينه برادر
ارزشمندمان حاج غلامرضا سازگار است در ماه مبارك رمضان در فاطميه و
غيره شركت مى كنند.
8) احترام و رابطه متقابل علما و وعاظ و مداحان باعث رونق مجالس اهل
بيت و خنثى شدن توطئه بد خواهان مى شود كه الان اين شايعه وجود دارد كه
وعاظ و مداحان چشم ديدن يكديگر را ندارند.
9) تاءكيد بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در رابطه با علماى دين اين
اهميت را دو چندان مى كند.
10) يكى از جاهايى كه عمر انسان تباه مى شود بى احترامى به علماى دين
است كه در كتاب ارزشمند معادشناسى علامه فقيد محمد حسين حسينى طهرانى
رضوان اله در جلد چهارم در حديث معروف سلمان ، پيامبر فرمود يا سلمان
يكى از علائم آخرالزمان اين است كه مردم احترام بزرگان و عالمان دينى
را پاس نمى دارند.
و در حديثى ديگر مى فرمايند: بى احترامى بر عالمان دين باعث كوتاه شدن
عمر مى شود.
بخش اول آداب مداحى به پايان رسيده است گرچه آداب مداحى در اين چند بند
خلاصه نمى شود و براى ذكر همه آداب و اعمال و رفتار مداحى اهل بيت
عليهم السلام بايد به طور مستقل چند جلد كتاب نوشته شود اما چون وعده و
بناى ما خلاصه گويى است انشاءالله همين چند مورد اگر توجه و مراعات شود
بسيارى از مشكلات حل خواهد شد و اميدواريم عزيزان علاقه مند پيرامون
اين فصل يعنى آداب و اخلاق مداحى بيشتر مطالعه نمايند.
بخش دوم : اصول مداحى اهل البيت عصمت و طهارت
(عليهم السلام )
براى اين بخش و تبيين اصول مداحى در صدد برآمديم از بيانات
ارزشمند و گرانمايه مقام معظم رهبرى كه در جمع مداحان اهل البيت در
سالروز ولادت حضرت صديقه اطهر (س ) در سالهاى 63 تا 70 مطرح فرموده اند
بدون دخل و تصرف تقديم علاقه مندان نمائيم .
1- اصل محتوا در مداحى
اهل بيت (عليه السلام )
يكى از چيزهايى كه بايد در اشعار مداحان باشد مفاهيم بلند
اسلامى در باب توحيد يا در باب نبوت است . و بهترين اشعار قدما در باب
توحيد و نبوت همين مدايحى است كه شعراى بزرگ ما در مقدمه ديوانها و
مثنوى هايشان گفته اند. انسان حقيقتا با مضامين قوى و روشنگر اين اشعار
پيغمبر (ص ) با امام (عليه السلام ) يا فاطمه زهرا (سلام الله عليهما)
را مى شناسد. البته آن طور كه بايد نمى شود شناخت و ما نمى توانيم آن
بزرگواران را درست بشناسيم لكن در آن حدى كه ممكن است مى توان آنها را
شناخت . مثلا راجع به اميرالمؤ منين (عليه السلام ) وقتى شعرى خوانده
مى شود ما آدمهاى پايين و متوسط هم مقام معنوى على (عليه السلام ) يعنى
آن چيزى كه ما خبر كمى از آن داريم هم عبادت اميرالمؤ منين (عليه
السلام )، هم مظلوميت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) هم عدل او، هم ضعيف
پرورى او، هم دشمن ستيزى او و هم جهاد او را مى توانيم بشناسيم . ما
وقتى پانزده سال ، بيست سال پيش اين حرفها را مى زديم ، خيلى ها مى
شنيدند، اما نمى فهميدند ما چه مى گوييم . مى گفتيم فقط نپردازيد به خط
و خال خيالى چهره ائمه (عليهم السلام ). در تعريف زلف امام (عليه
السلام ) يا ابروى امام (عليه السلام ) و يا چشم امام (عليه السلام )
شعرهايى مى خواندند، حال اينكه اينها تعريف نيست . حالا اگر اميرالمؤ
منين (عليه السلام )، ابرويش كمانى باشد يا كمانى نباشد، در شخصيت او
چه اثرى مى گذارد؟ زلف او افشان باشد يا نباشد، مگر چه اثرى مى گذارد
كه بياييم در قصيده اى راجع به اميرالمؤ منين را زلف آن حضرت بگوئيم ؟
آن وقت مى گفتند و مى خواندند، لكن اكنون به نظرم كم شده و انشاالله كه
اين چيزها حالا نباشد. وقتى مى گفتيم آقا اينها را چرا مى گوييد؟ تعجب
مى كردند و مى گفتند كه پس چه بگوييم ؟ آن روز وقتى مى گفتيم آقا از
مسائل زندگى على بگوئيد، از برجستگى هاى علمى او بگوئيد برايشان روشن
نبود. اما امروز براى همه ، زندگى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) روشن
است . زهد او در زمان حكومت ، چيز كمى نيست كه يكى نفرى حاكم باشد و
تمام لازمه قدرت در كف اقتدار او باشد، بيت المال دست او باشد، قدرت
دست او باشد، شمشير دست او باشد، نفوذ كلمه دست او باشد، اما زندگى
شخصى اش آنچنان باشد كه خود او به ياران نزديكش بگويد شماها نمى توانيد
مثل من زندگى كنيد. آنقدر سخت است كه به عثمان بن حنيف مى گويد:
الاوانكم لا تقدرون على ذلك . آن وقت
غذايش به گونه اى باشد كه راوى از اصحاب اميرالمؤ منين (عليه السلام )
به قنبر خادم آن حضرت بگويد: چرا اين غذا را به اين پيرمرد مى دهى ؟
على (عليه السلام ) پيرمرد شده چرا اين نان جوين سخت خشك را به مرد شصت
ساله مى دهى ؟ قنبر در جواب گفت اين كار را من نمى كنم ، بلكه خود او
اين نان را داخل كيسه اى مى گذارد و كيسه را مى بندد، گاهى هم مهر مى
كند كه كسى باز نكند نان را با روغن مخلوط كند.
اين بعد از زندگى حضرت را بيان كنيد تا مقايسه بشود بين اميرالمؤ منين
(عليه السلام ) و خصوم اميرالمؤ منين (عليه السلام ) در تاريخ و امروز.
آن كسانى كه امروز در دنيا داعيه حمايت از مظلومان و مستضعفان و ملت ها
و آزادى و حقوق بشر دارند، چگونه زندگى مى كنند؟ آيا در جوامع آنها
فقير و مستمند نيست ؟ آيا سر گرسنه اى بر بالين نهاده نيست ؟ امروز شما
اين چيزها را خودتان مى توانيد خوب تصور كنى و بعد براى ديگران به
تصوير در آوريد. جهاد اميرالمؤ منين (عليه السلام ) كه از همان اول ،
از دوران كودكى ، از يازده سالگى يا دوازده سالگى و تا آخر عمر با
دشمنان خدا مشغول مبارزه بود و در اين راه جان داد خيلى چيز مهمى است .
اين را يك شاعر بسيار خوب مى تواند بيان كند و يك گوينده به خوبى مى
تواند در ذهن مردم و تا اعماق دل و جانشان نفوذ بدهد. اين پيوند عاطفى
خودتان با ائمه (عليهم السلام ) و مسائل اخلاقى را حفظ كنيد. از لحاظ
مضمون بايد سه ركن در مدح شعر خواننده و مداح وجود داشته باشد. من از
آقايان مداحان محترم خواهش دارم در ركن اول هم چون روش سابق و معمول
مداحان ابتدا غزل و قصيده را برگزينند كه در آن از اخلاق انسانى ذكرى
شده باشد، آن هم به روش مناسب و صداى خوب شما تا مردمى كه گوش مى
دهند كاملا تحت تاءثير قرار بگيرند. در ركن دوم ، معارف اسلامى را از
توحيد و از انقلاب و از مسائل انقلاب و مسائل مربوط به زندگى ائمه ، از
ابعاد مبارزه و ابعاد انقلابى مطرح كنند، و در ركن سوم هم كه ذكر مصيبت
است بايد البته با بعد انقلابى مطرح بشود، و حتما بايد مصيبت ذكر بشود.
گاهى در بعضى از روضه خوانى ها مصيبت اصلا ذكر نمى شود. مصيبت يعنى آن
واقعه اى كه اتفاق افتاده بايد تشريح شود. جامعه مداح بايد از زبان خوب
، شعر عالى و محكم و گويا و محتواى خوب ، شعر اخلاقى ، تاريخى و
اعتقادى ، شعر مربوط به توحيد و نبوت و ولايت كه درباره همه اينها شعر
هست بهره بگيرد. در زبان فارسى از شعراى قديم گرفته تا شعراى امروز،
آنقدر شعر خوب و حكمت آميز وجود دارد كه اگر كسى بخواهد ده سال تكرارى
نخواند مى تواند در تمام موضوعات شعرهاى خوب و حكمت آميز اعم از
اعتقادى و اخلاقى و مصيبت و مدح و مسائل اجتماعى و مسائل انقلاب و
امثال اينها را بيرون بياور. نكته اى ديگر انتخاب شعر يا مضمون و آهنگ
است . آقايان بايد شعرهاى خوب را انتخاب كنند. البته شعرهايى كه خوانده
شد خوب بود و من مى پسندم . بعضى از آنها خيلى خوب بود. گاهى ديده مى
شود براى مردمى كه سرا پا گوش هستند شعر را از نظر آهنگ خيلى زيبا مى
خوانند اما از نظر مضمون خيلى ضعيف و پيش پا افتاده است ، مردم را تحت
تاءثير هم قرار مى دهد، اما اين كافى نيست . شما اگر شعر قوى خوش مضمون
، صحيح و محكم و متقن را كه مضمون خوبى داشته باشد بخوانيد، سطح فكر
مردم را بالا مى بريد. در كار مداحى حتما بايد سه ركن رعايت شود. يكى
مسائل اخلاقى است كه حالا دارد فراموش مى شود. يك روزى بود كه خود ما
خيلى با طرح مسائل اخلاقى در منبر موافق نبوديم . من وقتى ديوان صائب
را با تجديد چاپ دريافت كردم با اينكه ديوان صائب را سال ها پيش مكرر
نگاه كرده ديدم چقدر غزل اخلاقى بسيار جالب در اين ديوان هست كه باب
شماست . اين چيز خيلى مهمى است و هيچ شاعرى بهتر از اين نگفته است .
بنده قرص و محكم عرض مى كنم كه بهتر از آنچه من در ديوان صائب ديدم
البته از مجموع آنچه كه شعراى سبك هندى گفتند هيچ كس نگفته است . مطلب
ديگر راجع به تصوير دنيا از نظر انسان است . آن ديد ظريف و مو شكاف به
سبك هندى شعر صائب خيلى قيمت دارد و شما وقتى يك بيت از آنرا بخوانيد
دلها را منقلب مى كنيد مثلا: از رباط تن چو بگذشتى دگر معموره نيست .
اين سفرى كه در دنيا سير مى كنيم آخرين رباط ما است آخرين كاروان سراى
ما است . از رباط تن چو بگذشتى دگر معموره نيست . زاد راهى برنمى دارى
از اين منزل چرا؟ شما ببينيد چه طور اين شعر انسان را منقلب مى كند. و
هزاران بيت از اين قبيل است . قسمت ديگر معارف اسلامى ماست كه امروز با
معارف انقلابى كه ما به آن سياست مى گوييم انطباق پيدا مى كند. هيچ
شعرى نبايد از اين مطالب خالى باشد اينها معارف اسلامى است . اين هيهات
منا الذله را كه امروز به زبان مردم افتاده است و در زمان طاغوت كمتر
بر زبانى جارى مى شد فراموش نكنيد. آن موقع چون واقعا همه ذليل بوديم
هيهات نداشت . ذليل اجانب و استكبار ذليل دربار، ذليل دولت ذليل ساواك
ذليل پليس نقش خودمان همه ذلت بود همه زور مى گفتند خودمان هم با
خودمان زور مى گفتيم و لذا اين جمله بر زبانى جارى نمى شد اگر هم كسى
مى گفت خيلى جدى نبود گاهى از اوقات كه از زبان مرحوم مدرس يا آيت الله
كاشانى و شخصيتهايى از اين قبيل يك كلمه از اين قبيل كلمه اى نقل مى
كردند كه مثلا مرحوم كاشانى مى گفت . چقدر براى ما بزرگ مى آمد و تعجب
مى كرديم كه اينها اين قدر جراءت داشتند عزت را در عمل شان تجسم دادند
كه اين كلمه را گفتند و ذلت را قبول نكردند. شما حالا نگاه كنيد جامعه
ما يك زبان و يك صدا در مقابل همه استكبار عالم اين سر بلندى و عزت را
نشان مى دهد و اين هيهات منا الذله را در عمل نشان مى دهد.