ديباچه
زبان به اين دليل كه اصلى ترين وسيله
ارتباط انسان ها با يك ديگر به شمار مى آيد، اهميت و ارزش بسيارى دارد.
زبان به همان ميزان كه مى تواند در خدمت كمال و سعادت انسان باشد، در
صورت كنترل نشدن ، دين و دنياى او را تباه مى كند. يكى از جلوهاى زبان
زيبا سخن گفتن است . زيبا سخن گفتن در ميان همه زيبايى هاى جهان ،
جايگاهى ويژه دارند؛ زيرا هم نظم ظاهرى واژه ها و تركيب آنها مى تواند
زيبا باشد و هم ديگر زيبايى ها به وسيله آن بيان مى شود. قرآن كريم و
سخنان معصومان (عليه السلام )، نمونه هاى والايى از سخن زيبا هستند.
سخن زيبا، سخنى است كه افزون بر زيبايى ظاهرى ، بر خاسته از انديشه و
همراه با ادب اسلامى باشد.
كلام هميشه ماناى امام زين العابدين (عليه السلام ) مى تواند الگوى
مناسبى براى زيباگويى باشد. ايشان حقوق زبان را چنين بر مى شمارد:
فا
كرامه عن الخنى و تعويده على الخير و حمله على الاءدب و اجمامه الا
لموضع الحاجه و المنفعه للدين و الدنيا و اعفاوه عن الفضول الشنعه
القليله الفائده التى لا يومن ضررها مع قله عائدتها. و يعد شاهد العقل
و الدليل عليه و تزين العاقل بعقله و حسن سيرته فى لسانه و لاقوه الا
بالله العلى لعظيم ؛(1)
اكرام كردن زبان [دور نگه داشتن آن ] از سخنان ناروا و زشت ؛ عادت دادن
آن به خوبى ها؛ راهنمايى آن در مسير ادب ؛ بستن زبان مگر هنگام نياز و
منافع دين دنيا؛ دور كردن و حفظ زبان از سخنان بسيار، پست و كم فايده
كه انسان از زيان هاى آن در امان نيست .
زبان ، شاهد و راهنماى عقل است و زيباى انسان عاقل ، به عقل اوست .
زيبايى باطن و درون انسان در زبان او قرار دارد و هيچ قدرتى جز تكيه بر
خداوند برتر و بزرگ نيست .
براى اداى حقوق زبان ، بايد اين نعمت بزرگ را در راهى كه آفريدگار
پسنديده است ، به كار گرفت و البته پاسداشت زبان ، در گرو حفظ آن از
واژگان نامناسب است . از اين رو، پيش از هر سخن ، بايد درباره سود و
زيان آن انديشيد. سپس دريچه دهان را به سوى واژگان گشود كه عزت و آبروى
ظاهر و باطن آدمى در گرو آن است . كنترل زبان ، قدرت و توفيق الهى مى
خواهد و بايد از خداوند بخواهيم به ما توفيق بهره بردارى پسنديده از
اين نعمت بزرگ را عنايت كند.
اين پاسداشت و شكر نعمت ، در رسانه ملى كه زبان ، كاركرد بيشترى در آن
دارد، پر رنگ تر مى نمايد؛ چون گفت و گوهاى پخش شده از آن ، مى تواند
سرچشمه آموزش درست يا نادرست شود. از اين رو برنامه ريزان و برنامه
سازان بايد نهايت دقت و وسواس را در آن نشان دهنده تا منشاء اثر سازنده
در فرهنگ اسلامى گردند.
در راستاى برجسته سازى ((نيش و نوش هاى زبان
))، پژوهشگر ارجمند، خانم ((شكيبا
سادات جوهرى )) كوشيده است رهنمودهاى لازم را از
آيات قرآنى و آموزه هاى روايى جست وجو كند. با سپاس از تلاش بى شايبه
ايشان ، اميد كه به بهترين شكل ممكن از يافته هاى پژوهشى اين كتاب
استفاده شود.
انه
ولى التوفيق
اداره كل پژوهش
مركز پژوهش هاى اسلامى صدا و سيما
پيش گفتار
اللهم ... و لا لسنتنا عن الخوض فى الباطل من غير ما آفه مخرسا؛(2)
بار پروردگارا! زبان ما را از فرو رفتن در نادرستى بازدار.
زبان ، اساسى ترين عضو وجود آدمى است . جايگاه والاى زبان در عزت
آفرينى و نيز در سقوط انسان ها، بر كسى پوشيده نيست . در طول تاريخ ،
زبان ، مؤ ثرترين و آسان ترين ابزار براى ارتباط، ترجمه و بيان احساس
هاى درونى ، آموزشى ميراث فكرى بشر و انتقال فرهنگ و تجربه ها از يك
نسل به نسل ديگر بوده است . زبان ، وسيله است و بديهى است كاربرد هر
وسيله و كارآيى آن ، به نوع استفاده از آن بستگى دارد. زبان مى تواند
چون شمشير برنده اى عمل كند و سر گوينده اش را بر باد دهد يا نابينايى
را از افتادن در چاه رهايى بخشد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
كم
من انسان اءهلكه لسان ؛(3)
چه بسيار انسانى كه زبان ، او را نابود ساخت .
زبان را مى توان سخن گو و نماينده ديگر اعضاى بدن آدمى دانست كه مى
تواند آسايش و راحتى آنها را فراهم كند يا درد سر ساز باشد، چنان كه
امام صادق (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما
من يوم الا و كل عضو من اءعضاء الجسد يكفر اللسان يقول : نشد تك الله
اءن نعذب فيك
(4)
روزى نيست ، مگر اين كه هر يك از اعضاى بدن در برابر زبان فروتنى مى
كنند و مى گويند: تو را به خدا سوگند مى دهيم كه مبادا به خاطر تو ما
عذاب ببينيم .
اى زبان ! تو بس زيانى مر مرا |
|
چون توى گويا، چه گويم من تو را |
اى زبان !هم آتش و هم خرمنى |
|
چند اين آتش در اين خرمن زنى |
در نهان ، جان از تو افغان مى كند |
|
گرچه هر چه گويى اش آن مى كند |
اى زبان ! هم گنج بى پايان تويى |
|
اى زبان ! هم رنج بى درمان تويى
(5) |
شايسته است اين شمشير دودم را همواره زير نظر داشت تا از آثار زيان بار
آن در امان باشيم . اميرمؤمنان على (عليه السلام ) سفارش مى كند:
و
ليخزن الرجل لسانه فان هذا اللسان جموع بصاحبه
(6) مرد بايد از زبانش مراقبت كند؛ چون در برابر
صاحبش سركش است .
بنابر اين روايت ، زبان عضوى سركش است كه اگر صاحبش ، آن را به خود
واگذارد، نه تنها به ديگران زيان مى رساند، بلكه خود او را نيز زخمى مى
كند. زبان هم گل دارد هم خار؛ هم اصلاح مى كند هم خراب ؛ هم راست مى
گويد هم دروغ . دمى خدايى است و لحظه اى ديگر شيطانى ؛ البته اگر لجام
آن را رها سازيم . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد:والله
ما اءرى عبدا يتقى تقوى تنفعه حتى يخزن لسانه
(7)؛ به خدا سوگند بنده پرهيزكارى را نمى بينم
كه تقوايش به او سود رساند، مگر اين كه زبانش را نگه دارد.
از سوى ديگر، زبان ، ترجمان قلب آدمى است و آنچه در وجود اوست ، بر
زبانش ظاهر مى شود. به تعبير ديگر، زبان ، آيينه تمام نماى وجود آدمى
است ؛ اگر جز ناپاكى و ناگفتنى از زبان جارى نمى شود، نشانه سنگ دلى و
كدورت قلب است . امام على (عليه السلام ) در اين باره مى فرمايد:
لايستقيم ايمان عبد حتى يستقيم قلبه و لا يستقيم قلبه حتى يستقيم لسانه
(8)؛ ايمان بنده اى پايدار نمى شود، مگر اين كه
قلب او استوار گردد و قلبش درست نمى گردد تا اين كه زبانش استوار و
درست شود.
زبان با وجود كوچكى ، مسئوليت سنگينى براى انسان ايجاد مى كند، زيرا
وظيفه بزرگى به عهده آن گذشته شده است و چه وظيفه اى بزرگ تر و سنگين
تر از اين كه كفر و ايمان تنها با زبان آشكار مى شود. زبان با گفتن
شهادتين ، بزرگ ترين جزء از اجزاى ايمان را به جا مى آورد و با انكار
آن ، آدمى را در شمار كافران جاى مى دهد.
امام سجاد (عليه السلام ) مى فرمايد:
زبان انسان هر روز صبح بر تمام اعضا و اندام هاى بدن وارد مى شود و از
آنها احوال پرسى مى كند كه چگونه صبح كرديد؟ همه پاسخ مى دهند: به خير
و خوبى ، به شرطى كه تو ما را به حال خود واگذارى . هم چنين مى گويند:
از خدا درباره ما بترس و او را در حالى كه سرزنش مى كنند، سوگند مى
دهند و مى گويند: ما به واسطه تو به ثواب و عقاب مى رسيم ؛ يعنى اگر تو
(زبان ) مرتكب گناه نشوى ، ما پاداش خود را مى گيريم ، ولى اگر تو
مرتكب گناه شوى ، ما نيز به واسطه تو در عذاب خواهيم بود(9).
رسول خدا (صلى الله عليه و اله )نيز مى فرمايد:
خداوند، زبان را به نوعى عذاب گرفتار مى كند كه هيچ يك از اعضاى را آن
چنان عذاب نمى كند. پس زبان مى گويد: پروردگارا! تو مرا به عذابى مبتلا
ساختى كه هيچ چيز به عذاب نكردى . در اين حال به زبان گفته مى شود: از
تو كلمه اى خارج شد و به شرق و غرب جهان رسيد و به واسطه همان يك كلمه
، خون بى گناهى ريخته شد و مال محترمى از بين رفت و به حريم ديگران
تجاوز شد. قسم به عزت و جلالم كه تو را به عذاب دردناك و شديدى عذاب مى
كنم كه تا كنون هيچ يك از اعضا و جوارح را آن گونه عذاب نكرده باشم
(10).
زبان ، سرچشمه گناهان فراوانى است . اين هشت پاى دهشتناك ، با پايى ،
غيبت و با پاى ديگر، سخن چينى مى كند. با يكى تهمت و افترا مى زند و با
پاى ديگرش تجسس و عيب جويى مى كند. با آن يكى فحش و ناسزا مى دهد و با
پاى ديگرش نيز مشغول توهين و تحقير و تمسخر مى شود. دروغ ، دغل بازى ،
حقه بازى و سرزنش نيز از پاهاى ديگرش پديد مى آيد و اين همه آسيب ، از
آتش خانمان سوز زبان بر مى خيزد. هر يك از اعضاى بدن ، اسباب و
امكاناتى مى خواهند تا به انحراف و كجى كشيده شوند، ولى تنها زبان است
كه به راحتى و بدون مقدمات ، راه گناه و خطا مى پويد و مرتكب معصيت مى
شود؛ گناهانى كه نه تنها براى افراد، بلكه براى اجتماع نيز زيان آور
است . به همين علت ، اسلام با توصيه هاى فراوان ، از پيروانش خواسته
است سخن نابه جابر زبان جارى نكنند و از هر كلمه و كلامى كه شخصيت
ديگران را مى شكند، بپرهيزند كه خود، نوعى ستمگرى است :
اللهم اءعنى على صالح النيه و مرضى القول
(11)؛ بار خدايا! مرا به قصد و نيت شايسته و
گفتار پسنديده يارى كن .
شخصيت آدمى از صفاتى تشكيل مى شود كه خود آن صفات ديدنى نيست ، ولى اثر
آن را در كارهاى انسان مى توان ديد. اين سفات دو گونه اند: برخى از
آنها به آفريننده جهان مربوط است كه آموختنى و در اختيار انسان نيست ،
مانند اصل عقل ؛ بخشى ديگر در اختيار انسان است كه مى تواند آنها را در
بعد مثبت با كوشش به دست آورد، مانند دانش (فضايل اخلاقى ) و در بعد
منفى از خود دور كند، مانند: دروغ (رذايل اخلاقى ). بسيارى از صفات خوب
وبد، با سخن گفتن به وجود مى آيد و سكوت ، پرده اى است كه روى آنها مى
افتد. پس با سخن گفتند، پرده به يك سو مى رود و عيب و هنر آدمى نمودار
مى شود.
پيامبر اعظم (صلى الله عليه وآله ) فرمود:
الجمال فى اللسان
(12)؛ زيبايى در زبان (انسان ) است . اين سخن ،
در برگيرنده همه زيبايى هايى است كه شخص يا شخصيت انسان را تشكيل مى
دهد و نبايد آن را در معنايى محدود زندانى كرد. امام على (عليه السلام
) نيز فرمود:
تكلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه
(13) سخن بگوييد تا شناخته شويد. همانا مرد، زير
زبانش پنهان است .
هم چنين ايشان در كلامى گهربار مى فرمايد:
قلت
اءربعا اءنزل الله تصديقى بها فى كتابه . المرء مخبوء تحت لسانه فاذا
تكلم ظهر فاءنزل الله تعالى (و لتعر فنهم فى لحن القول )(14)و(15)؛
چهار سخن گفته ام كه خداوند در قرآن تصديقم فرمود: [يكى از آنها اين
است كه :] مرد زير زبانش پنهان است و هنگامى كه سخن بگويد، آشكار مى
شود. خداوند هم در قرآن فرموده است : ((ايشان را
در آهنگ گفتارشان مى شناسى )).
امير مؤمنان على (عليه السلام ) در سخنانى ديگر فرمود:
اللسان ميزان انسان
(16)؛ زبان ، ترازوى سنجش انسانيت است . و
فرمود:
اللسان ترجمان الجنان
(17) زبان ترجمان راز دل است و
الانسان لبه لسانه
(18) حقيقت انسان ، زبان اوست و
و
عبارتك تنبئى عن معرفتك
(19)؛ واژه هايى كه مى گويى ، نشان دهنده كمال و
معرفتت است و
اللسان ترجمان العقل
(20)؛ زبان ، مترجم انديشه انسان است و
فضل
الرجل يعرف من قوله
(21)؛ كمال و رتبه مرد، از گفتارش شناخته مى
شود، و
اللسان معيار اءطاشه الجهل و اءرجحه العقل
(22)؛ زبان ، معيار (نمودار هويت انسانى ) است
كه نادانى اش ، او را سبك و خردش ، او را سنگين مى كند.
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
الكلام اظهار ما فى قلب المرء من الصفا و الكدر و العلم و الجهل قال
امير المؤمنين (عليه السلام ): المرء مخبوء تحت لسانه فزن كلامك و
اءعرضه على العقل و المعرفه فان كان لله و فى الله فتكلم به و ان كان
غير ذلك فالسكوت خير منه
(23)؛
سخن ، آشكار كننده چيزى است كه بر قلب مى گذرد؛ از صفا و تيرگى و دانش
و نادانى . امير مؤمنان [على ] (عليه السلام ) فرمود: مرد زير زبانش
پنهان است . پس سخنت را وزن كن و آن را به خرد و معرفت عرضه دار. اگر
سخت براى خدا و در راه خداست ، بگو و اگر جز اين باشد، خاموشى از سخن
گفتن بهتر است .
از روايات به دست مى آيد كه زبان ، پلى است كه از يك سو به باطن انسان
و از سوى ديگر به ظاهر او بستگى دارد. اسرار درون انسان ، از آن سوى پل
به وسيله زبان به اين سو منتقل مى شود. پس زبان ، آشكار كننده صفات
درونى انسان و ترازوى بسيار دقيقى است كه نشان دهنده سبك يا سنگين وزنى
آدمى است . مثلا كسى از راه عادى نمى داند شخصى كه در كنارش نشسته ،
داناست يا ندان . همين كه سخن گويد، از گفتار شناخته مى شود.
بنابراين ، راستگو از صفاى دل و مردى خود خبر مى دهد و دروغ گو، پستى و
تيرگى دل خويش را آشكار مى سازد. نيز تهمت زن ، از نامردى و سخن چين ،
از فرومايگى و خوارى خود خبر مى دهد. پس از روشن شدن اين وضعيت ، دروغ
گو، سخن چين و غيبت كننده هر چه داد و فرياد كنند كه من غير از باطنم
هستم ، داد و فريادشان به گوش اهل دانش نمى رسد و آنها با زبان قال يا
حال مى گويند قسمت را باور كنيم يا دم خروس را. با اين بيان ، معلوم شد
كه زبان و شخصيت ، رابطه اى مستقيم با هم دارند و بى شخصيتى يا با
شخصيتى آدمى ، زير زبانش پنهان است .
فصل اول : زيبايى هاى زبان
نشانه الهى و حق گويى زبان
تفاوت زبان و لهجه ها از نشانه هاى الهى است :
و من
آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتكم و الوانكم ان فى ذلك لآيات
للعالمين
(24).
از نشانه هاى الهى ، آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف زبان ها و رنگ
هاى شماست . به درستى كه در آن ، نشانه هايى براى دانشمندان است .
چه قدر زيباست كه آدمى ، زبان فصيحى براى حق گويى داشته باشد و راه
سعادت را به ديگران بنمايد، چنان كه در قرآن كريم مى خوانيم :
فانما يسرناه بلسانك لتبشر به المتقين و تنذر به قومالدا(25)؛
به درستى كه ما آن (قرآن ) را به زبان تو آسان كرديم تا با آن ،
پرهيزكاران را نويد و مردم ستيزه جو را بيم دهى .
چگونگى بهره مندى از اين وسيله عزت آفرين يا ذلت بخش ، به اختيار و
اراده آدمى ترسيم مى شود و زبان ، در روز قيامت بر رفتارهاى ناپسند و
گناه آلود انسان شهادت مى دهد؛
يوم
تشهد عليهم اءلسنتهم و اءيديهم و اءرجلهم بماكانوا يعملون
(26)؛
روزى كه زبان ها و دست ها و پاها به آنچه عمل كرده اند، شهادت مى دهند.
بزرگان و اولياى الهى نيز براى بهره گيرى بهينه از زبان ، از خداوند
يارى مى طلبيدند. براى نمونه ، حضرت ابراهيم (عليه السلام ) مى فرمايد:
و
اجعل لى لسان صدق فى الآخرين
(27)؛
خدايا! براى من زبان راست گويى در ميان ديگران قرار ده .
زيباگويى
زيبايى در همه ابعاد خود از ديدگاه اسلام مطلوب است . خداوند
نيز به اين صفت توصيف شده است كه
اللهم انى اءسئلك من جمالك باءجمله و كل جمالك جميل
(28)؛ خدايا! از زيباترين زيبايى هايت مسئلت
دارم و همه زيبايى هاى تو زيباست . جهان هستى هم كه جلوه اى از صفات
الهى است ، جميل قلمداد شده است
(29). زيبايى هاى جهان آفرينش ، مانند آسمان و ستارگانش
، تركيب چهره انسان ، زيبايى جان داران و منظره هاى طبيعى و نيز زيبايى
هايى كه محصول فكر و ذوق بشرى است ، همگى ستايش شده و جملگى به خواست
الهى مستند است .
در ميان همه اين زيبايى ها، سخن زيبا جايگاه ويژه اى دارد. شايد يك
علتش اين باشد كه هم خود مى تواند به دليل ويژگى هاى لفظى و ادبى و
تركيب واژگان مناسب آنها در جمله ، زيبا باشد و هم ديگر زيبايى هاى
جهان با سخن بيان مى شود. پس سخنى كه مى خواهد بيانگر زيبايى ها باشد،
اگر خودش نيز زيبا ادا شود، اهميت و ارزش بيشترى مى يابد. خداوند در
قرآن كريم براى سخن زيبا و نيكو، ارزش فراوان قائل شده و با بيانى
سرشار از عطوفت و صميميت ، از بندگان خود خواسته است سخنشان را به
برترين صورت به زبان آورند:
قل
لعبادى يقولوا التى هى اءحسن
(30)؛ به بندگانم بگو برترين سخن را بگويند.
يعنى سخن پسنديده اى كه موجب خشنودى شنونده شود، همان گونه كه آدمى
دوست دارد ديگران با او سخن بگويند.
بديهى است قرآن كريم در اين باره ، گوى سبقت را از همگان ربوده و
دانشمندان سخن شناسى را در شرق و غرب جهان ، به شگفتى واداشته است . از
گذشته هاى دور، نمونه هايى از سخن زيبا و شيوا در ميان بشر وجود داشته
و با گذشت زمان ، بر كم و كيف آنها افزوده شده است ، ولى هيچ يك را
يارى عرض اندام در برابر قرآن نيست . پس از قرآن ، سخنان پيشوايان
معصوم (عليهم السلام ) نيز ويژگى هاى بالا را در افقى محدودتر داراست ؛
يعنى هم خود آن بزرگواران به گونه اى زيبا سخن گفته و هم ديگران را به
زيبا گويى فراخوانده اند. نهج البلاغه نمونه روشنى از سخن زيباست .
امام على (عليه السلام ) كه در عالى ترين مرتبه سخنورى قرار دارد،
توانايى خود را در قالب عبارتى كوتاه و تشبيهى جالب چنين بيان كرده است
:
و
انا لامراء الكلام و فينا تنشبت عروقه و علينا تهدلت غصونه
(31)؛
ما (اهل بيت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ))، فرمان روايان سخن هستيم
. درخت سخن در وجود ما ريشه دوانيده و شاخ و برگش بر ما آويخته است .
((سليمان بن مهران )) مى
گويد: روزى امام صادق (عليه السلام ) به شمارى از پيروان خود فرمود:
معاشر الشيعه ، كونو النازينا و لا تكونوا علينا شينا، قولوا للناس
حسنا و احفظوا السنتكم عن الفضول و قبيح القول
(32)؛
اى گروه شيعه ! زينت ما باشيد و مايه ننگ ما نباشيد. با مردم ، نيكو
سخن بگوييد. زبان هايتان را نگه داريد و آن را از پرگويى و سخن زشت باز
داريد.
سخن زيبا، آثار و بركات فراوانى دارد. كسى كه زبان خود را به زيبا گويى
عادت دهد، از اين بركات بهره مند مى شود. امام زين العابدين (عليه
السلام ) به پنج نمونه از آثار آن اشاره كرده است :
القول الحسن يثرى المال و ينمى الرزق و ينسى فى الاءجل و يحبب الى
الاءهل و يدخل الجنه
(33).
سخن زيبا، مال و ثروت را زياد مى كند؛ روزى را افزايش مى دهد؛ مرگ را
به تاءخير مى اندازد؛ آدمى را محبوب خوانده اش مى سازد و او را وارد
بهشت مى كند.
امام على (عليه السلام ) نيز در دو روايت ، خوش زبانى را موجب افزايش
دوستان و كم شدن دشمنان و ايمنى از سرزنش ها معرفى مى كند:
عود
لسانك لين الكلام و بذل السلام ، يكثر محبوك و يقل مبغضوك
(34)؛ زبانت را به نرم گويى و سلام دادن عادت ده
، تا دوستان تو بسيار و دشمنانت اندك شود. نيز فرموده است :
عود
لسانك حسن الكلام تاءمن الملام
(35)؛ زبانت را به زيباگويى عادت ده تا از سرزنش
در امان بمانى .
ويژگى هاس سخن زيبا
سخن زيبا بايد از انديشه نيكو سرچشمه گيرد. انديشه ورزى ، يكى
از گران بهاترين نعمت هاى الهى است . شايسته است انسان پيش از هر كار،
درباره پى آمدهاى آن به خوبى بينديشد و جنبه هاى نيك و بدش را درست
ارزيابى كند. روشن است كه سخن گفتن نيز از اين قاعده بيرون نيست .
نسنجيده سخن گفتن ، افزون بر زشتى ظاهرى ، چه بسا موجب بى آبرويى و
رسوايى گوينده شود و نشانه نادانى او به شمار آيد و خطر و زيانى را
متوجه او سازد. از اين رو، امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
فكر
ثم تكلم تسلم من الزلل
(36) بينديش . سپس سخن بگو تا از لغزش ها در
امان باشى .
در سخن ديگر، انديشيدن پيش از سخن گفتن را نشانه خردمندى ، و ناپخته
سخن گفتن را علامت بى خردى دانسته ، فرموده است :
لسان
العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه
(37).
زبان خردمند در آن سوى قلب اوست ، ولى قلب ابله در آن سوى زيانش قرار
دارد.
هم چنين كلام زيبا بايد با ادب اسلامى همراه باشد. ادب ، يعنى انجام
دادن عمل مشروع اختيارى ، همراه با ظرافت و زيبايى
(38). شايسته است انسان هنگام سخن گفتن ، ادب اسلامى را
رعايت كند؛ يعنى به گونه اى حرف بزند كه در سخن او به شخصيت ديگران
اهانت نشود و مقصود خود را در نهايت احترام و فروتنى بيان كند. از عباس
، عموى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله ) پرسيدند: شما بزرگ تريد يا
رسول خدا؟ عباس كه سنش از پيامبر بيشتر بود، در پاسخ گفت :
((رسول خدا بزرگ تر است ، ولى من پيش از ايشان
به دنيا آمده ام
(39))).
ملاك زيبايى سخن ، تنها زيبايى لفظ و ظاهر آن نيست ، بلكه لازم است
كردار انسان نيز گفته اش را تصديق كند واين ، زمانى است كه گوينده از
راه سخن ، ادعايى را مطرح مى كند. براى نمونه ، در قالب زيباترين
الفاظ، از وفا و محبت دم بزند. اگر عمل او چنين سخنى را تصديق نكند،
سختى از سر نفاق و تزوير خواهد بود و ديگر نمى توان آن را سخن زيبا
ناميد. خداوند در قرآن مى فرمايد:
يا
اءيها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون كبر مقتا عند الله اءن
تقولوا ما لا تفعلون
(40)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنانى مى گوييد كه انجام نمى دهيد.
اين گناه بزرگى نزد خداست كه آنچه را به جا نمى آوريد، بگوييد.
البته سخن بايد از روى راستى باشد. زشتى دروغ ، زيبايى ظاهرى خبر دروغ
را هر چند فصيح بيان شود، تحت تاءثير قرار مى دهد. امام على (عليه
السلام ) مى فرمايد:
شرالقول الكذب
(41)؛ بدترين سخن ، دروغ است .
حفظ زبان
شخصى خدمت رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) آمد و عرض كرد: به من
سفارشى كن . حضرت فرمود: زبانت را حفظ كن . براى مرتبه دوم گفت : مرا
سفارشى كن . فرمود: زبانت را حفظ كن . براى مرتبه سوم آن مرد گفت : مرا
سفارشى كن . حضرت فرمود: زبانت را حفظ كن . واى بر تو! مردم با صورت به
آتش دوزخ پرتاب نمى شوند، مگر به سبب آنچه زبان هايشان چيده ، درويده و
عمل كرده است
(42).
امام صادق (عليه السلام ) نيز مى فرمايد:
فى
حكمه آل داود: على العاقل اءن يكون عارفا بزمانه مقبلا على شاءنه حافظا
للسانه
(43)
در حكمت خاندان حضرت داوود آمده است : بر اهل انديشه است كه زمان خود
را بشناسد، مشغول كار باشد، در حد شاءن خود زندگى كند و زبانش را براى
رسيدن به منافع دنيا و آخرتش حفظ كند.
حضرت على (عليه السلام ) هم مى فرمايد:
من
حفظ لسانه اءكرم نفسه
(44) كسى كه زبانش را حفظ كند، خود را بزرگوار و
اهل كرامت قرار داده است .
اگر زبان انسان حفظ نشود، آدمى از جنبه هاى گوناگون در معرض لغزش قرار
مى گيرد. كسانى كه با توجه به زمان ، مكان و مخاطب خود سخن مى گويند،
بر ارج خود نزد ديگران مى افزايند. به راستى ، سلامت روحى ، جسمى و
عقلى آدمى در دنيا و آخرت ، در گرو حفظ زبان است . زبان بايد مهار شود
تا سعادت انسانى تاءمين شود. رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) مى
فرمايد:
اءمسك لسانك فانها صدقه تصدق بها على نفسك . ثم قال : و لا يعرف عبد
حقيقه الايمان حتى يخزن من لسانه
(45)
زبانت را نگه دار. همانا حفظ زبان ، صدقه اى است كه به خويشتن مى دهى و
جانت را حفظ مى كنى . انسان ، واقعيت امان را نمى شناسد، مگر اين كه
ابعاد از زبان را حفظ كند.
زبان و صداقت
راست گويان نزد خداوند ارزش والايى دارند و در برابر صدقشان
پاداش مى گيرند. در قرآن آمده است :
ليجزى الله الصادقين بصدقهم
(46)؛ خداوند به راست گويان براى صداقتشان پاداش
دهد.