مراحل اخلاق در قرآن كريم

آيت الله عبدالله جوادى آملى

- ۹ -


بخش دوم: مراحل مانع‏زدايى از سير و سلوك

سامان‏دهى مباحث اخلاقى

در بخش يكم كتاب، موانع نظرى و عملى سير و سلوك آدمى به سوى خداى سبحان بررسى شد و به اجمال، راههاى مانع‏زدايى نيز تبيين شد. در اين بخش نيز بحث در باره مانع‏زدايى از سير و سلوك است، ليكن مراحل اين مانع‏زدايى كه بر اساس ترتيب كتاب ارزشمند «اوصاف الاشراف‏» مرحوم خواجه نصير الدين طوسى (قدس سره) تنظيم شده، تبيين مى‏شود.

محقق طوسى در كتاب «اوصاف الاشراف‏» باب اول را به «مقدمات و مبادى سير و سلوك‏» اختصاص داده و در باره ايمان، نيت، صدق، انابه و اخلاص بحث مى‏كند و باب دوم را به بحث مانع‏زدايى از سير و سلوك اختصاص داده و نخست از توبه و سپس از زهد، فقر (1) ، رياضت، مراقبت و تقوا سخن مى‏گويد. اين روش قابل نقد است; زيرا، چنانكه گذشت، بخشهاى ابتدايى علم اخلاق آشنايى با رذايل اخلاقى و راههاى زدودن آنهاست. بنابراين، مباحث‏باب دوم بايد در آغاز مباحث‏سير و سلوك مطرح شود.

تنظيم مطالب در باب دوم كتاب اوصاف‏الاشراف نيز قابل نقد است; چنانكه نظم تدوينى برخى ادعيه نيز قابل تامل است; مثلا، اولين مناجات از «مناجات خمس عشرة‏» (2) كه از امام سجاد (صلوات‏الله‏عليه) نقل شده، در ترتيب كنونى آن، «مناجات تائبان‏» و آخرين آن، «مناجات زاهدان‏» است; در حالى كه اگر اين پانزده مناجات پانزده مرحله، يا منزلت‏باشد، مناجات زاهدان، در رديف مناجاتهاى اوليه است ، نه آخرين مناجات; يعنى، انسان، نخست توبه مى‏كند و زهد مى‏ورزد و از رذايل مى‏رهد و سپس به فضايل بار مى‏يابد كه عاليترين فضيلت، «حب لقاء الله‏» و بالاتر از آن، «حب الله‏» است.

همان طور كه فقيه كارشناس يا اصولى صاحب نظر، مسائل فقهى يا اصولى را سامان مى‏بخشد و مرتب مى‏كند، عالم اخلاق نيز بايد با بررسى هاى كارشناسانه، درجات سير و سلوك را از ادعيه و مناجاتها كاملا استنباط كند. پس همان طور كه عالمان اخلاق بايد آيات، روايات و سيره معصومين (عليهم السلام) را سامان ببخشند، ادعيه و اذكار را نيز بايد سامان بدهند; زيرا تبيين مراحل و مراتب ادعيه نياز به بحثهاى علمى دارد.

اما حكيم سبزوارى در كتاب «منظومه‏» به تبعيت از صاحبان «حكمت متعاليه‏» راهى را پيموده است كه از روش خواجه نصير دقيقتر است. وى در بخش اخلاق كه آخرين بخش منظومه ايشان است، «توبه‏» را به عنوان اولين شرط ذكر كرده است; زيرا تا انسان به اين فكر نباشد كه براى نيل به مقصد راهى هست و او بايد اين راه را طى كند، ديگر سخن از اخلاص، انابه، صدق و... بى مورد است. اگر كسى در مسير مستقيم نباشد; يعنى بر اساس «واجب‏» و «مستحب‏» حركت نكند و از «حرام‏» و «مكروه‏» اجتناب نداشته باشد، اصلا سالك نيست و قيام و اقدام چنين انسانى از بحث‏خارج است; چون راه لقاى حق يكى بيش نيست و آن هم انجام واجبها و مستحبها و ترك حرامها و مكروها و توبه از آنهاست. از اين رو اگر مشرك، فاسق و نيز انسان خوب بخواهند موحد، عادل و خوبتر بشوند، اولين وظيفه آنان توبه است كه خواجه طوسى آن را به عنوان اولين مرتبه در باب دوم ذكر مى‏كند.


پى‏نوشت‏ها:

1. محقق طوسى بعد از مرحله زهد، مقام فقر را كه يكى از اوصاف سالكان كوى حق است، ذكر مى‏كند.فقر به معناى نخواستن است، نه نداشتن و تهيدستى بر اثر تنبلى و كار نكردن. بنابراين، روح فقر به زهد برمى‏گردد. پس كسى كه تن‏پرور است و كار نمى‏كند و يا اين كه براى مال، حرمت قائل نيست‏سالك نيست. چون قرآن كريم، مال را مايه «قيام‏» جامعه مى‏داند:

«و لا تؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قياما و ارزقوهم فيها و اكسوهم و قولوا لهم قولا معروفا» (سوره نساء، آيه 5)

سالك الى الله مى‏كوشد مال را از راه حلال فراهم سازد و در راه حق صرف كند و نيز كمبود ديگران را، براى خدا ترميم كند; كه در اين صورت قهرا از خطر

«و تحبون المال حبا جما» (سوره فجر، آيه 20)

و

«الذى جمع مالا و عدده يحسب ان ماله اخلده‏» (سوره همزه، آيات 2-3)

نجات مى‏يابد. پس فقير كسى است كه مال‏دوست نيست، ولى بر اثر تلاش و كوشش، مال را تحصيل و با آن، مشكلات خود و جامعه را برطرف مى‏كند، انفاق و صدقات دارد و روح اقتصادى جامعه را تقويت مى‏كند، ولى خود همانند اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) با بهره‏اى اندك زندگى مى‏كند. فقر و درويشى اهل سير و سلوك به اين معناست و فقر و درويشى به اين معنا، به تعبير محقق طوسى، رفع و ازاله مانع از سير و سلوك است.

2. مفاتيح الجنان.