كشاورزى يكى از منابع مالى اهل بيت (ع)
تا اين جا درباره اهميت كار و كوشش از نظر اسلام و اين كه پيشوايان دينى كار
مىكردند، بحث شد. اكنون درباره كشاورزى كه يكى از منابع مالى اهل بيت (ع) است به
بحث مىپردازيم چرا كه عنوان (كار و كوشش) كه در بحث قبل گذشت عنوان عامى است و
چنان كه اشاره شد شامل كشاورزى، تجارت، و... نيز مىشود. از اين رو مباحثى به
اختصار در مورد ارزش كشاورزى و سپس مصاديق كشاورزى اهل بيت از نظر خوانندگان گرامى
مىگذرد.
اهميت كشاورز از ديدگاه اسلام
درباره اهميت كشاورزى و خودكفايى همين بس كه در سخنان پيشوايان اسلام كشاورزان
به عنوان گنجهاى الهى در روى زمين معرفى شدهاند اسلام كشاورز را ستوده و او را
شرافتمند دنيا و آخرت مىداند. يزيد بن هارون مىگويد: از امام ششم (ع) شنيدم كه
فرمود: كشاورزان گنجهاى مردم هستند. غذاى پاكيزه را كه خداوند ارزانى داشته زراعت
مىكنند و آنها در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديكترند و آنها را به
نام (مباركها) صدا مىزنند. 243
در حديث ديگرى آمده است كه يزيد بن هارون واسطى مىگويد: از امام صادق (ع)
درباره ارزش و شخصيت كشاورز سؤال كردم، حضرت در جواب فرمود: كشاورزان گنجينههاى
خدا در روى زميناند. 244
در حديث ديگرى مىخوانيم از امام ششم (ع) درباره اين آيه كه خداى متعال
مىفرمايد: «توكل كنندگان بايد فقط بر خدا توكل كنند.» سؤال شد مقصود از متوكلين
چيست؟ فرمود: كشاورزان 245 كه گويا امام صادق (ع) يكى از مصاديق بارز متوكلان را
ذكر كرده است .
اميرمؤمنان (ع) نيز به قشر كشاورز اهميت زيادى داده است، آن جا كه در عهدنامه
تاريخى خود به مالك اشتر (استاندار مصر) مىنويسد: خراج و ماليات را دقيقاً زير نظر
بگير! به گونهاى كه صلاح ماليات دهندگان باشد... بايد كوشش تو در آبادى زمين بيش
از كوشش در جمع آورى خراج باشد، زيرا كه خراج جز با آبادانى به دست نمىآيد و آن كس
كه بخواهد ماليات را بدون عمران و آبادانى مطالبه كند شهرها را خراب و بندگان خدا
را نابود مىسازد و حكومتش بيش از مدت كمى دوام نخواهد داشت... و ويرانى زمين تنها
به اين علت است كه كشاورزان و صاحبان زمين فقير مىشوند.246
امام صادق (ع) فرمود رسول گرامى اسلام (ص) هنگام وفاتش به على (ع) وصيت كرد و
فرمود: اى على در حضور تو به كشاورزان ستم نشود؛ 247
در حديث ديگرى نيز از آن حضرت مىخوانيم كه فرمود: اميرالمؤمنين (ع) هميشه به
عمال و كارمندانش سفارش كشاورزان را مىكرد. 248
اميرمؤمنان (ع) در مورد ضرورت و اهميت بهرهبردارى از منابع طبيعى خدادادى
مىفرمايد: «كسى كه آب و خاك (يعنى نيروى طبيعى) در اختيار دارد و نيروى انسانى خود
را براى بهرهبردارى به كار نمىبندد و با فقر و گدايى مىگذارند لعنت و نفرين خدا
بر او باد. 249
فعاليت اهل بيت (ع) در زمينه كشاورزى
اين همه تجليل از كشاورزى كه در روايات اسلامى آمده است و به عنوان نمونه
احاديثى از نظرتان گذشت، بيانگر اهميت اين كار است و اكنون به بيان مواردى
مىپردازيم كه پيشوايان دينى به كشاورزى اشتغال مىورزيدند و از عوايد آن استفاده
مىكردند.
پيامبر اكرم (ص) و كشاورزى
امام صادق (ع) فرمود:
پيغمبر هميشه هستههاى خرما را در دهن مكيده و مىنشاند. 250
ابن اثير مىنويسد: عجوه يك نوع خرمايى است بزرگتر از «صيحانى» كه رنگش متمايل
به سياهى است و از چيزهايى است كه پيغمبر (ص) با دست خود آن را كاشت. 251
سمهودى هم آن جا كه انواع خرما را نام مىبرد، اين مطلب را از ابن اثير نقل
مىكند: 252
در فدك يازده درخت خرما وجود داشت كه پيامبر (ص) آنها را به دست خود كاشته بود.
فرزندان حضرت فاطمه (س) ميوه آنها را به حجاج اهدا مىكردند و از بركت آنها، ثروت
سرشارى عايد آنها مىشد تا اين كه در زمان متوكل عباسى «عبدالله بن عمر بازيار»
شخصى به نام «بشران بن ابى اميه ثقفى» را به مدينه فرستاد و او اين درختها را قطع
كرد و چون به بصره بازگشت، فلج شد. 253
رسول اكرم (ص) به درختكارى و زراعت علاقه فراوانى داشت و در فرصتهايى كه به دست
مىآمد خود شخصاً درخت مىكاشت يا زمين را براى افشاندن بذر مهيا مىكرد كه اين
مطلب ضمن روايات متعددى آمده است:
حضرت على (ع) باغچهاى را كه پيغمبر اكرم (ص) براى آن حضرت درختكارى نموده بود و
على (ع) خود آن را به دست خويش آب مىداد به دوازده هزار درهم فروخت. 254
عمربن خطاب مىگفت: براى رسول خدا (ص) سه مورد غنيمت اختصاصى بود: غنايم بنى
نضير كه معمولاً پيامبر (ص) خود مصرف مىكرد؛ فدك كه درآمد آن را به مصرف فقراى در
راه مانده مىرساند؛ و خيبر كه آن حضرت درآمد آن را به سه بخش تقسيم كرده بود: دو
بخش آن براى مهاجران بود و يك بخش آن را بين خويشاوندان خود تقسيم مىكرد و اگر
چيزى از آنها زياد مىآمد ميان مهاجران فقير قسمت مىكرد. موسى بن حارثى از ابن
عفير روايت كرد كه پيامبر (ص) درآمد غنايم بنى نضير را كه ويژه خود آن حضرت بود بين
خويشاوندان خود تقسيم مىكرد و به هر كس كه مصلحت مىدانست لطف مىكرد. در ميان
نخلستانهاى بنى نضير مقدار زيادى زراعت مىشد كه معمولاً پيامبر (ص) مصرف ساليانه
جو و خرماى همسران خود و فرزندان عبدالمطلب را از آن جا تأمين مىكرد. و اضافه آن
هم صرف خريد اسلحه و اسب براى جنگ مىشد. پيامبر ابو رافع را بر اموال بنى نضير
گماشته بود و او گاهى ميوههاى نورس و نوبر براى آن حضرت مىآورد. صدقات آن حضرت از
همين محل و همچنين از اموالى كه مخيريق به آن حضرت هبه كرده بود، تأمين مىشد. 255
اميرمؤمنان (ع) و كشاورزى
مىدانيم كه بخش عمدهاى از عمر پر بركت على (ع) در دوران حكومت خلفاى سه گانه
گذشت، دورانى كه در نظر ابتدايى، دوران فراغت آن حضرت به نظر مىرسيد، اما اگر به
دقت بررسى كنيم خواهيم ديد كه دوران باز دارى على (ع) از تصدى خلافت دوران
كنارهگيرى آن حضرت از ساير شئون جامعه اسلامى نبود، بلكه در اين فترت امام (ع) به
انجام خدمات علمى و اجتماعى بسيارى موفق شد كه تاريخ نظير آن را براى ديگران ضبط
نكرهاست .
على (ع) از جمله افرادى نبود كه به جامعه و نيازهاى آن تنها از يك دريچه و آن هم
دريچه خلافت بنگرد، كه اگر آن را به روى او بستند هر نوع مسؤوليت و تقيد را از خود
سلب كند. آن حضرت به رغم آن كه از تصدى رهبرى سياسى بازداشته شد براى خود
مسؤوليتهاى مختلفى قايل بود و از آن رو از انجام وظايف و خدمات ديگر شانه خالى نكرد
و از طريق مختلف به صحنه خدمت وارد شد.
اهم اشتغالات اميرالمؤمنين (ع) در دوره خلفاى سه گانه به قرار زير بود:
الف: دفاع از حريم عقايد و اصول اسلام در برابر تهاجمات علمى علماى يهود و نصارا
و پاسخگويى به سؤالات و دفع شبهات آنان؛
ب: هدايت و راهنمايى دستگاه خلافت در مسائل دشوار، بويژه امور قضايى؛
ج: انجام خدمات اجتماعى كه يكى از آنان كشاورزى و درختكارى است .
اميرالمؤمنان (ع) بسيارى از خدمات و انفاقات خود را از اين طريق انجام مىداد كه
از جمله آنها آزاد كردن بردگان است، چرا كه آزاد ساختن بندگان از مستحباب مؤكد در
اسلام است كه رسول گرامى اسلام (ص) فرمود:
هر كس مؤمنى را آزاد سازد، خداوند در برابر هر عضوى از آن بنده، عضوى از شخص
آزاد كننده را از آتش جهنم آزاد مىسازد 256.
اميرمؤمنان (ع) در اين زمينه نيز همچون ساير خدمات و فضايل پيشگام بود و موفق شد
از حاصل دسترنج خود (و نه از بيت المال) هزار بنده را بخرد و آزاد سازد.
امام صادق (ع) به اين حقيقت گواهى داده و فرموده است:
على (ع) هزار بنده از دسترنج خود در راه خدا آزاد ساخت. 257
امام ششم (ع) درباره كاركردن و كشاورزى آن بزرگوار فرمود:
«اميرمؤمنان (ع) بيل مىزد و نعمتهاى نهفته در دل زمين را استخراج مىكرد.»258
در حديث ديگرى آمده است كه امام باقر (ع) فرمود:
«مردى نزد حضرت على (ع) يك وسق، 259 هسته خرما ديد. پرسيد هدف از گردآورى اين
همه هسته خرما چيست؟ فرمود: همه آنها به اذن الهى درخت خرما خواهند شد. راوى
مىگويد امام (ع) آن هستهها را كاشت و يك دانه تباه نشد و نخلستانى پديد آورد.»
260
اميرمؤمنان (ع) و حفر قنات
رسول خدا (ص) در «ذى العشيره» از زمينهاى (ينبع) قطعهاى به على (ع) داد و عمر
نيز در زمان خلافت قطعه ديگرى را به آن اضافه نمود و على (ع) نيز قطعه ديگرى را
خريد و به آن افزود كه در نتيجه، اموال على (ع) در ينبع چشمههاى متفرقهاى بود.
اين زمين از جمله زمينهاى موات بوده است كه خود حضرت در آن جا چشمه كنده و آب
درآورده بود. اموال اميرمؤمنان (ع) در ينبع متفرق بود از جمله: «عين البحير» 261،
«عين ابى نيزر» و «عين نولاء» كه حضرت آن را با دست خود احداث كرده است .262
آن حضرت در ينبع صد چشمه درآورد و براى حاجيان خانه خدا وقف نمود و چاههايى در
راه مكه و كوفه حفر كرد و مسجد فتح را در مدينه و مسجدى را در مقابل قبر حمزه و در
ميقات و كوفه و بصره و آبادان بنا
كرد. 263
جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (ع) نقل كرده است كه عمر زمينى را در ينبع به
على بن ابيطالب داد، سپس آن حضرت زمينهايى خريده به آن ضميمه نمود و در آن چشمهاى
احداث كر د و در حالى كه مشغول كندن چشمه بود ناگهان آب مانند گردن شتر بالا زد
حضرت فرمود: به ورثه مژده دهيد. آن گاه آن را براى فقرا و مساكين و ابن سبيل و دور
و نزديك در حال جنگ و صلح وقف نمود تا ذخيره روزى باشد كه روىهايى سفيد و صورتهايى
سياه مىشود. 264
قنات ابى نيزر
نمونهاى ديگر از كشاورزى اميرمؤمنان (ع) را مىتوان عين (قنات) ابى نيزر نام
برد.
ابونيزر از اصحاب رسول خدا (ص) و زندگى او در عهد آن حضرت بود. گفتهاند ابونيزر
از فرزندان نجاشى بود كه اسلام آورد و با پيغمبر زندگى مىكرد. 265
محدث قمى مىگويد: استاد ما در كتاب مستدرك از كتاب كامل مبرد نقل مىكند كه
ابونيزر از شاهزادگان عجم بود و در نزد من صحيح آن است كه از فرزندان نجاشى پادشاه
حبشه بود و در كودكى به اسلام رغبت كرد و نزد رسول خدا آمده است اسلام آورد و با آن
حضرت زندگى مىكرد و بعد از وفات رسول خدا با على (ع) و فرزندان او بود. ابو نيزر
مىگويد: من از طرف على (ع) عهدهدار سرپرستى دو مزرعه «ابى نيزر» و «بغيبفه» بودم.
روزى على (ع) آمد و گفت: طعامى نزد تو يافت مىشود؟ گفتم: طعامى هست كه آن را براى
اميرالمؤمنين شايسته نمىدانم؛ كدويى است از كدوهاى مزرعه كه آن را با روغن بدبويى
پختهام. فرمود: همان را بياور. پس دست خود را در آب شست و مقدارى از آن خوراك را
ميل نمود، آنگاه دوباره به سوى آب برگشت و دستهاى خود را با ريگ پاكيزه كرد و آن
دو را به هم گرفت و مقدارى آب خورد و فرمود: اى ابونيزر دستهاى پاكيزهترين
ظرفهاست. سپس دستها را به شكم ماليد و فرمود: «من ادخله بطنه النار فابعده الله:
كسى كه شكمش او را به آتش ببرد از رحمت خدا بىنصيب باد.» پس كلنگ را برداشت و به
سوى چشمه سرازير شد و به كار مشغول گرديد. چندى كلنگ مىزد و از آب اثرى نبود پس
بيرون آمد و نفسى كشيد و عرق از پيشانى گرفت و ديگر بار بالنگ به سوى چشمه برگشت و
كلنگ مىزد و همهمه مىكرد تا آن كه آب مانند گردن شتر جستن گرفت و جارى شد. على
(ع) با شتاب بيرون آمد و گفت: «اشهد الله انهاصدقه» خدا گواه باشد كه اين مزرعه وقف
است»...266
خلاصه سخن
خلاصه اين كه از روزى كه اميرالمؤمنين (ع) وارد مدينه منوره شد گاهى مشغول جنگ و
جهاد در راه خدا و اسلام و گاهى در كارهاى توليدى از قبيل كشاورزى و درختكارى و
گاهى براى حوايج روزمره خود و خانوادهاش در باغها و مزارع ديگران كار مىكرد و مزد
مىگرفت، مخصوصاً در بيست و پنج سال خانه نشينى كه از كارهاى اجتماعى و سياسى كنار
گذاشته شد، قهراً در اجتماعات كمتر ديده مىشد. مگر در مواقع ضرورى كه براى حفظ
كيان اسلام مجبور مىشد در اجتماعات شركت كرده و با رأى قطعى و علم محيط خود اسلام
و مسلمين را يارى نموده و از مشكلات نجات دهد. امام در اين مدت فراغت پيدا كرد، و
به امور كشاورزى و درختكارى و حفر قنوات و در آوردن چشمهها در اطراف مدينه مشغول
شد و بدين وسيله املاك متعدد و باغها و مزارع فراوانى احداث كرد به طورى كه از خود
آن حضرت نقل شده است كه فرمود: زمانى را به ياد مىآورم كه در حضور رسول خدا (ص) از
گرسنگى سنگ برشكم مىبستم در حالى كه (اكنون) صدقه مال من ساليانه به چهل هزار
دينار مىرسد. 267
و در جاى ديگر فرمود: صدقه من امروز به چهل هزار مىرسد. 268
مرحوم مجلسى از سيد بن طاووس نقل مىكند كه على (ع) فرمود: اگر صدقه من امروز
ميان بنىهاشم تقسيم شود، همه را كفايت خواهد كرد. 269
مراد از صدقه در اين حديث زكات نيست، بلكه وقفهايى است كه آن حضرت وقف كرده بود
و صدقه جاريه قرار داده بود و حاصل غله آنها اين مقدار مىشد. 270
شافعى مىنويسد:
والى مدينه (نوشته و وقفنامه) صدقه على بن ابيطالب را بيرون آورد و گفت: اين
نوشته را از آل ابى رافع گرفتهام كه پيش آنها بوده است. سپس والى دستور داد آن را
براى من قرائت كردند. 271
شخصى به نام عبدالاعلى مىگويد: به امام صادق (ع) گفتم مردم عقيده دارند كه شما
مال زيادى داريد. فرمود: من از اين مطلب ناراحت نمىشوم. اميرالمؤمنين (ع) روزى
مىگذشت و مردمى كه آن جا بودند نگاه مىكردند، در حالى كه على (ع) پيراهن پارهاى
در برداشت. گفتند على مال و ثروتى ندارد. حضرت اين سخن را شنيد و به كسى كه
صدقههاى او را سرپرستى مىكرد دستور داد، صدقهها را جمع كرده و بفروشند و همه را
نقد كنند سپس دستور داد همه را يك جا گرد آوردند و همان اشخاص را خواست و نشان داد
كه اين همه مال (كه مانند خرما روى هم انباشته شده بود) صدقه مال من است و دستور
داد بين فقرا تقسيم كنند. 272
در حديث ديگرى آمده است: به اميرالمؤمنين (ع) خبر رسيد كه طلحه و زبير مىگويند
على فقير است و مالى ندارد. حضرت به وكلاى خود دستور داد غلهاش را جمع كنند. سال
كه رسيد آنها را خدمت حضرت آوردند و مقدار صدقه صد هزار درهم معين شده بود. آنها را
در مقابل خود ريخت و دنبال طلحه و زبير فرستاد آمدند. فرمود: به خدا سوگند هيچ كس
در اين مال حقى ندارد. (همه از خود من است) از نزد حضرت بيرون رفتند و مىگفتند على
مال و ثروت دارد. 273
اميرمؤمنان (ع) اموال زيادى داشت كه سيد رضى مىنويسد: پيامبر (ص) بعضى اموالش
را به حضرت على (ع) داد. 274
اموال ديگر را هم از طرقى كه يادآور شديم به دست آورد و به هر حال در مدينه
اموال فراوانى داشت. از جمله نوشتهاند: (در مدت اقامت و خلافت على (ع) در
كوفه)روزى اسامة بن زيد به اميرمؤمنان (ع) پيغام داد كه سهم مرا از اموال مجاهدان
بفرست. او اضافه كرد من پيوسته طرفدار تو بودم و اگر در كام شير درندهاى بودى من
نيز خود را به تو مىرساندم.
اميرمؤمنان (ع) در پاسخ او نوشت: اين اموال متعلق به مجاهدان است، ولى من در
مدينه مالى دارم هر قدر خواستى از آن بگير. 275
مرحوم صاحب جواهر در كتاب خمس ضمن بحثى كه مىگويد: «دنيا و آنچه در آن است مال
محمد (ص) و آل او مىباشد»، در حديثى از امام صادق (ع) نقل مىكند كه آن حضرت
فرمود: «اين كه من از شما درهمى مىگيرم بدان جهت است كه مال شما را پاك كنم وگرنه
من در مدينه جزء كسانى هستم كه بيشترين مال را دارند. 276
هنگامى كه على (ع) در كوفه بود مخارج او و خانوادهاش از غله املاك ينبع به دست
مىآمد. 277
اشكال
ابن ابى الحديد مىگويد: عثمانيه 278 در مقام اشكال تراشى به على (ع) مىگويند:
ابوبكر از دنيا رفت و هيچ درهم و دينارى از خود به ارث نگذاشت و حال آن كه على (ع)
از دنيا رفت در حالى كه مزارع زيادى از خود به ارث گذاشت (پس ابوبكر زاهدتر از او
بوده است).
جواب
جواب اين اشكال چنين داده شده است كه همه مىدانند على (ع) چشمهها را با دسترنج
خود در «مدينة»، «ينبع» و «سويقه» درآورده است و زمينهاى موات زيادى را احيا نمود.
سپس آنها را از ملك خود بيرون كرد و براى مسلمانان صدقه قرار داد و از اين املاك در
هنگام مرگ در ملكش چيزى باقى نماند.
مگر نمىبينى كتابهاى سيره و تاريخ را كه نزاع زيد بن على و عبدالله بن حسن را
درباره صدقههاى على (ع) نقل كردهاند در حالى كه على (ع) براى بچههاى خود چيزى
باقى نگذاشت مگر چند غلام و كنيز و هفتصد درهم كه اندوخته بود تا براى خدمت در خانه
خود خدمتكارى بخرد، 279كه قيمتش 28 دينار بود... و ابوبكر نيز چيزى باقى نگذاشت چون
كه زنده نماند و اگر زنده بود او هم همين كار را مىكرد.
مگر نمىبينى كه عمر چهل هزار درهم براى «ام كلثوم» 280 مهر قرار داد و پرداخت.
زيرا عمرش طولانى شد تا ثروتمند شد، ولى با اين فرق كه بعضى از راه تجارت دارا شدند
و بعضى از راه كشاورزى و بعضى از فئ (ظاهراً مرادش از جمله آخر عثمان باشد)، امام
على (ع) برترى دارد زيرا كه با دست خود كاركرد و زمين را شخم زد و آبيارى كرد و
درختكارى نمود( تا صاحب ثروت گرديد). همه اينها را خودش كار كرد و خود انجام داد و
(در آخر) براى خود و فرزندانش هم چيزى باقى نگذاشت، چرا كه هر چه داشت وقف نمود.
رسول خدا (ص) نيز از دنيا رفت در حالى كه مزارع زياد و بزرگى در خيبر و فدك و
بنى النضير و وادى نخله و ظائف داشت كه بعد از رحلتش صدقه شد: به سبب خبرى كه
ابوبكر نقل كرده است (كه در بحث صدقات رسول خدا (ص) ذكر شده است) ابن ابى الحديد
سپس مىگويد: اگر اميرمؤمنان به اين جهت كه باغ و نخل داشت مورد سرزنش قرار بگيرد و
براى او عيبى محسوب شود پس رسول خدا (ص) هم اين گونه بود و حال اين كه اگر كسى اين
را بر پيغمبر خرده بگيرد، سبب كفر و الحاد اوست. 281
امام سجاد (ع) و كشاورزى
آن حضرت نيز مانند ديگر ائمه عليهم السلام مزرعه داشت و مشغول كشاورزى بود و
افرادى هم بودند كه براى آن حضرت كارهاى كشاورزى را انجام مىدادند. به عنوان نمونه
مىتوان به حديثى كه مرحوم شيخ حر عاملى از امام صادق (ع) نقل كرده است، اشاره كرد:
وى مىنويسد: امام سجاد (ع) به كسى كه كارهاى حضرت را انجام مىداد و ناظر دخل و
خرج بود و در شب خرماها را چيده بود فرمود: اين كار را انجام مده، مگر نمىدانى
رسول خدا (ص) از درو كردن (زراعت) و چيدن (ميوه) در شب نهى فرموده است... 282 و
همان گونه كه در بحث املاك ائمه گذشت امام سجاد (ع) در محلى به نام «عنابه» در
اطراف مدينه مزرعهاى داشت كه هنگام ميوه در آن جا اقامت مىكرد. 283
امام باقر (ع) و كشاورزى
داستان ديدار محمد بن منكدر با امام باقر (ع) يكى از داستانهاى معروف و مشهور
است، ولى به طور مختصر آن را يادآور مىشويم:
محمد بن منكدر (274) مىگويد:
محمد بن على بن الحسين (ع) را ديدم، مىخواستم او را موعظه كنم، اما او مرا
موعظه كرد. از او پرسيدند چگونه تو را موعظه كرد، گفت: در وقتى كه هوا گرم بود به
يكى از نواحى مدينه مىرفتم. ابوجعفر محمد بن على به من برخورد. او كه مردى تنومند
و سنگين وزن بود، در حالى به من رسيد كه بر دو غلام سياه يا دو برده تكيه داده بود.
با خود گفتم: سبحان الله، پيرمردى از بزرگان قريش در اين ساعت گرما با اين حالت در
پى دنياست! من بايد او را نصيحت كنم.
نزديك او رفتم و به او سلام كردم. او همچنان نفس زنان و عرق ريزان جواب داد.
گفتم: خداوند حال تو را نيكو گرداند، پيرمردى هستى از بزرگان قريش. در اين ساعت
گرما و با اين ناراحتى چگونه مشغول به دنياى خويش هستى؟ چه مىبينى اگر مرگت برسد و
تو در اين حال باشى؟ او گفت: اگر مرگ من برسد و من در چنين حالتى باشم مرگ من در
وقتى فرا رسيده كه مشغول به اطاعت خدا هستم، اطاعتى كه بدان وسيله خود و خانوادهام
را از تو و ساير مردم بىنياز نمايم.
تنها چيزى كه من از آن مىترسم اين است كه در حالى مرگ من برسد كه مشغول معصيت
خدا باشم. گفتم: راست گفتى، خداوند تو را مشمول رحمت خود گرداند. من مىخواستم تو
را موعظه كنم ولى تو مرا نصيحت كردى.284
امام صادق (ع) و كشاورزى
ابوعمرو شيبانى گويد: حضرت صادق (ع) را ديدم در حالى كه لباسى خشن بر تن و بيلى
در دست داشت و در باغ خود كار مىكرد و عرق از پشتش مىريخت. عرض كردم فدايت شوم
بيل را به من بدهيد به جاى شما كار كنم. فرمود: من دوست دارم مرد در راه تهيه معاش
و به دست آوردن روزى حرارت آفتاب را ببيند و رنج آن را تحمل كند. 285
در حديث ديگرى آمده است ابوبصير گفت: از امام ششم (ع) شنيدم كه مىفرمود: من در
بعضى از املاك خود به قدرى كار مىكنم تا عرق كنم و حال آن كه هستند كسانى كه آن
كار را انجام مىدهند (اما من خود كار مىكنم) تا خداوند بداند من طالب روزى حلال
مىباشم. 286
در روايت ديگرى از فضل بى ابى قره نقل شده است كه گفت: بر امام صادق (ع) وارد
شديم در حالى كه در باغچه خود مشغول فعاليت بود عرض كرديم فدايت شويم اجازه
بفرماييد اين كار را ما و يا غلامانتان انجام دهيم. فرمود: نه. مرا به حال خود
بگذاريد، زيرا دوست دارم كه خداى عزوجل مرا در حالى ببيند كه با دست خويش كار
مىكنم. و براى كسب حلال، خود را به زحمت انداختهام. اميرالمؤمنين (ع) در شدت گرما
به دنبال رفع نيازهاى زندگىاش مىرفت، به اين منظور كه خداوند او را ببيند در راه
كسب حلال خود زحمت مىكشد. 287
مرحوم شيخ طوسى در حديثى از قول هشام بن احمر نقل مىكند كه گفت: خدمت امام صادق
(ع) رسيدم و خواستم درباره مفضل بن عمر از وى سؤال كنم در حالى كه روز بسيار گرمى
بود و از شدت گرما عرق بر سينهاش جارى بود و در باغ خود مشغول كار بود. قبل از اين
كه سؤال كنم، حضرت جواب مرا داد...288
در حديث ديگرى آمده است كه شخصى به نام اسماعيل بن جابر گفت: خدمت امام صادق (ع)
رسيدم در حالى كه در باغ خود بيلى به دست گرفته و با آن راه آب را باز مىكرد و
مشغول آبيارى بود و لباسى همانند كرباس پوشيده بود كه گويى از تنگى بر بدنش دوخته
شده است. 289
كسانى هم بودند كه در مزرعه آن حضرت كار مىكردند و در امر كشاورزى كمك مىكردند
و اجرت و مزدشان را مىگرفتند، چنان كه در حديثى آمده است:
شخصى به نام شعيب مىگويد: گروهى را براى كاركردن در باغى كه از آن امام صادق
(ع) بود به كار واداشتم تا عصر كار كنند، وقتى كه از كار فارغ شدند حضرت به (معتب)
فرمود: مزدشان را قبل از اين كه عرق آنها خشك شود بپرداز. 290
امام هفتم (ع) و كشاورزى
از على بن ابى حمزه روايت شده كه گفت: امام هفتم (ع) را ديدم كه در مزرعه خود
مشغول كار بود. به او گفتم فدايت شوم شما چرا كار مىكنيد؟ كارگران شما كجايند؟
فرمود: اى على بن ابى حمزه كسى كه از من و پدرم بالاتر بود با دست خود در زمينش كار
مىكرد. پرسيدم او كيست؟ فرمود: رسول خدا (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و همه پدران و
اجداد ما كه با دست خود كار مىكردند و اين كار سيره همه انبيا و پيامبران و رسولان
و اوصيا و جانشينان پيامبران و مردان شايسته است. 291
امام هشتم (ع) و كشاورزى
حموى مىنويسد: در اطراف مدينه محلى بوده است به نام «خاخ» كه در آن جا منازل
محمد بن جعفر بن محمد و على بن موسى الرضا (ع) و ديگران قرار داشته و مزرعه محمد بن
جعفر و امام رضا (ع) «حضر» نام داشت. 292
بنابراين ائمه معصومين (ع) املاك و مزرعههايى داشتند و خودشان در آنها مشغول
كشاورزى بودند كه حموى در مورد ديگر مىنويسد: نقمى محلى است در اطراف مدينه كه ملك
آل ابى طالب بوده است. 293 از مواردى كه به عنوان نمونه گذشت بخوبى روشن مىشود كه
يكى از طرق تأمين معاش و گذراندن زندگى اهل بيت پيامبر (ص) و نيز كمك كردن به
ديگران كشاورزى بوده است .
آنچه گذشت بيانگر اين مطلب است كه پيامبر و ائمه معصومين (ع) مانند ساير مردم
كار مىكردند و اين كه پيامبر (ص) شخصاً درخت خرما مىكاشت و اميرمؤمنان و ائمه (ع)
به شغل كشاورزى علاقه وافرى داشتند و خود به اين كار مبادرت مىورزيدند، براى اين
بود كه مردم را به اين نكته مهم توجه دهند كه زندگى آنها وابسته به كار و توليد است
و يكى از منابع مالى آنان كشاورزى بود كه هم به زندگى خود مىرسيدند و هم به زندگى
ديگران .
پاسخ به يك سؤال
با توجه به آنچه درباره اهميت كار و كشاورزى گفته شد ممكن است اين سؤال براى
بسيارى مطرح شود كه چرا امروز پيشوايان دينى به كارهاى توليدى همچون زراعت و مانند
آن نمىپردازند تا الگوى ديگران باشند. در پاسخ مىتوان گفت: توجه به اين نكته لازم
است كه احترام فوقالعادهاى كه اسلام براى كار با دست قايل شده مفهومش اين نيست كه
كارهاى سازنده فكرى همچون تعليم، تربيت، رهبرى و راهنمايى مردم از ارزش و احترام
فوق العاده بىبهرهاند تا بتوان دانشمندان و استادان دانشگاه و نويسندگان و
پيشوايان فكرى مردم را متهم به عدم انجام كار مثبت كرد، بلكه بعكس هدف اصلى اين
احترام فوقالعاده براى كارگر و كشاورز اين است كه هرگز نقش كار و كشاورزى را در
پيشرفت يك جامعه زنده فراموش نكنيم و مقام كارگر و كشاورز را كم نشمريم. و گرنه
پيشوايان فكرى و مربيان يك جامعه قطع نظر از ارزشهاى انسانى، سهم بسيار مهمى در
پيشبرد جنبههاى مادى جامعه نيز دارند، زيرا آنها با پايهريزى يك مجتمع صالح، دعوت
به همبستگى، درستكارى، تعاون و مانند اينها جامعه را براى رسيدن به هدفهاى عالى
تقويت مىكنند و تأثير غير مستقيم كوششهاى آنها (همانند تأثير غير مستقيم عمل يك
طبيب ماهر و دلسوز در افزايش بازده اقتصادى كارگران) قابل انكار نيست. خيلى روشن
است كارگرى كه بيمار مىشود نه تنها بازده اقتصادى ندارد بلكه به صورت يك مصرف
كننده در مىآيد. ولى بر اثر تلاش طبيب، سلامت خود را بازيافته قادر به توليد
مىشود. آيا مىتوانيم به اين پزشك يا دانشجوى طب بگوييم تو عمل مثبتى ندارى و بايد
حتماً بروى در زمينهاى زراعتى كار كنى!؟ همچنين دانشمندى كه مردم را به وحدت،
درستكارى، تعاون، جديت در طريق توليد و مبارزه با كم كارى و بيكارى دعوت مىكند،
گاه باز ده عمل جامعه را چندين برابر مىكند. و به ديگر سخن علت طرح اين گونه
سؤالها از آن جا سرچشمه مىگيرد كه مفهوم كار براى بيشتر پرسش كنندگان روشن نيست،
از اين رو بايد توجه داشت كه كار بر سه قسم است:
الف: كارهاى توليدى مانند كشاورزى، بافندگى، دامدارى؟...
ب: كارهاى خدماتى مانند پزشكى، پرستارى، رانندگى، رفتگرى، باربرى و...
ج: كارهاى فرهنگى و عقيدتى مانند ارشاد و هدايت مردم، شغل اساتيد دانشگاهها،
دانشجويان، فرهنگيان، نويسندگان و... از اين رو كار منحصر به كار توليدى نيست و اگر
مفهوم كار تنها همان كارهاى توليدى باشد، بايد علما و دانشمندان، پيشوايان دينى،
اساتيد دانشگاهها و نويسندگان و...را در شمار كسانى كه بيكار هستند به حساب آورد،
با اين كه اين گونه نيست و اگر كسى بداند مفهوم كار چيست و كارگر كيست اين نوع
سؤالها را مطرح نمىكند.