منابع مالى اهل بيت (ع)

نورالله على دوست خراسانى

- ۹ -


كشاورزى يكى از منابع مالى اهل بيت (ع)

تا اين جا درباره اهميت كار و كوشش از نظر اسلام و اين كه پيشوايان دينى كار مى‏كردند، بحث شد. اكنون درباره كشاورزى كه يكى از منابع مالى اهل بيت (ع) است به بحث مى‏پردازيم چرا كه عنوان (كار و كوشش) كه در بحث قبل گذشت عنوان عامى است و چنان كه اشاره شد شامل كشاورزى، تجارت، و... نيز مى‏شود. از اين رو مباحثى به اختصار در مورد ارزش كشاورزى و سپس مصاديق كشاورزى اهل بيت از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد.

اهميت كشاورز از ديدگاه اسلام

درباره اهميت كشاورزى و خودكفايى همين بس كه در سخنان پيشوايان اسلام كشاورزان به عنوان گنج‏هاى الهى در روى زمين معرفى شده‏اند اسلام كشاورز را ستوده و او را شرافتمند دنيا و آخرت مى‏داند. يزيد بن هارون مى‏گويد: از امام ششم (ع) شنيدم كه فرمود: كشاورزان گنجهاى مردم هستند. غذاى پاكيزه را كه خداوند ارزانى داشته زراعت مى‏كنند و آنها در روز قيامت برترين مقام را دارند و به خدا نزديكترند و آنها را به نام (مباركها) صدا مى‏زنند. 243

در حديث ديگرى آمده است كه يزيد بن هارون واسطى مى‏گويد: از امام صادق (ع) درباره ارزش و شخصيت كشاورز سؤال كردم، حضرت در جواب فرمود: كشاورزان گنجينه‏هاى خدا در روى زمين‏اند. 244

در حديث ديگرى مى‏خوانيم از امام ششم (ع) درباره اين آيه كه خداى متعال مى‏فرمايد: «توكل كنندگان بايد فقط بر خدا توكل كنند.» سؤال شد مقصود از متوكلين چيست؟ فرمود: كشاورزان 245 كه گويا امام صادق (ع) يكى از مصاديق بارز متوكلان را ذكر كرده است .

اميرمؤمنان (ع) نيز به قشر كشاورز اهميت زيادى داده است، آن جا كه در عهدنامه تاريخى خود به مالك اشتر (استاندار مصر) مى‏نويسد: خراج و ماليات را دقيقاً زير نظر بگير! به گونه‏اى كه صلاح ماليات دهندگان باشد... بايد كوشش تو در آبادى زمين بيش از كوشش در جمع آورى خراج باشد، زيرا كه خراج جز با آبادانى به دست نمى‏آيد و آن كس كه بخواهد ماليات را بدون عمران و آبادانى مطالبه كند شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود مى‏سازد و حكومتش بيش از مدت كمى دوام نخواهد داشت... و ويرانى زمين تنها به اين علت است كه كشاورزان و صاحبان زمين فقير مى‏شوند.246

امام صادق (ع) فرمود رسول گرامى اسلام (ص) هنگام وفاتش به على (ع) وصيت كرد و فرمود: اى على در حضور تو به كشاورزان ستم نشود؛ 247

در حديث ديگرى نيز از آن حضرت مى‏خوانيم كه فرمود: اميرالمؤمنين (ع) هميشه به عمال و كارمندانش سفارش كشاورزان را مى‏كرد. 248

اميرمؤمنان (ع) در مورد ضرورت و اهميت بهره‏بردارى از منابع طبيعى خدادادى مى‏فرمايد: «كسى كه آب و خاك (يعنى نيروى طبيعى) در اختيار دارد و نيروى انسانى خود را براى بهره‏بردارى به كار نمى‏بندد و با فقر و گدايى مى‏گذارند لعنت و نفرين خدا بر او باد. 249

فعاليت اهل بيت (ع) در زمينه كشاورزى

اين همه تجليل از كشاورزى كه در روايات اسلامى آمده است و به عنوان نمونه احاديثى از نظرتان گذشت، بيانگر اهميت اين كار است و اكنون به بيان مواردى مى‏پردازيم كه پيشوايان دينى به كشاورزى اشتغال مى‏ورزيدند و از عوايد آن استفاده مى‏كردند.

پيامبر اكرم (ص) و كشاورزى

امام صادق (ع) فرمود:

پيغمبر هميشه هسته‏هاى خرما را در دهن مكيده و مى‏نشاند. 250

ابن اثير مى‏نويسد: عجوه يك نوع خرمايى است بزرگتر از «صيحانى» كه رنگش متمايل به سياهى است و از چيزهايى است كه پيغمبر (ص) با دست خود آن را كاشت. 251

سمهودى هم آن جا كه انواع خرما را نام مى‏برد، اين مطلب را از ابن اثير نقل مى‏كند: 252

در فدك يازده درخت خرما وجود داشت كه پيامبر (ص) آنها را به دست خود كاشته بود. فرزندان حضرت فاطمه (س) ميوه آنها را به حجاج اهدا مى‏كردند و از بركت آنها، ثروت سرشارى عايد آنها مى‏شد تا اين كه در زمان متوكل عباسى «عبدالله بن عمر بازيار» شخصى به نام «بشران بن ابى اميه ثقفى» را به مدينه فرستاد و او اين درختها را قطع كرد و چون به بصره بازگشت، فلج شد. 253

رسول اكرم (ص) به درختكارى و زراعت علاقه فراوانى داشت و در فرصتهايى كه به دست مى‏آمد خود شخصاً درخت مى‏كاشت يا زمين را براى افشاندن بذر مهيا مى‏كرد كه اين مطلب ضمن روايات متعددى آمده است:

حضرت على (ع) باغچه‏اى را كه پيغمبر اكرم (ص) براى آن حضرت درختكارى نموده بود و على (ع) خود آن را به دست خويش آب مى‏داد به دوازده هزار درهم فروخت. 254

عمربن خطاب مى‏گفت: براى رسول خدا (ص) سه مورد غنيمت اختصاصى بود: غنايم بنى نضير كه معمولاً پيامبر (ص) خود مصرف مى‏كرد؛ فدك كه درآمد آن را به مصرف فقراى در راه مانده مى‏رساند؛ و خيبر كه آن حضرت درآمد آن را به سه بخش تقسيم كرده بود: دو بخش آن براى مهاجران بود و يك بخش آن را بين خويشاوندان خود تقسيم مى‏كرد و اگر چيزى از آنها زياد مى‏آمد ميان مهاجران فقير قسمت مى‏كرد. موسى بن حارثى از ابن عفير روايت كرد كه پيامبر (ص) درآمد غنايم بنى نضير را كه ويژه خود آن حضرت بود بين خويشاوندان خود تقسيم مى‏كرد و به هر كس كه مصلحت مى‏دانست لطف مى‏كرد. در ميان نخلستانهاى بنى نضير مقدار زيادى زراعت مى‏شد كه معمولاً پيامبر (ص) مصرف ساليانه جو و خرماى همسران خود و فرزندان عبدالمطلب را از آن جا تأمين مى‏كرد. و اضافه آن هم صرف خريد اسلحه و اسب براى جنگ مى‏شد. پيامبر ابو رافع را بر اموال بنى نضير گماشته بود و او گاهى ميوه‏هاى نورس و نوبر براى آن حضرت مى‏آورد. صدقات آن حضرت از همين محل و همچنين از اموالى كه مخيريق به آن حضرت هبه كرده بود، تأمين مى‏شد. 255

اميرمؤمنان (ع) و كشاورزى

مى‏دانيم كه بخش عمده‏اى از عمر پر بركت على (ع) در دوران حكومت خلفاى سه گانه گذشت، دورانى كه در نظر ابتدايى، دوران فراغت آن حضرت به نظر مى‏رسيد، اما اگر به دقت بررسى كنيم خواهيم ديد كه دوران باز دارى على (ع) از تصدى خلافت دوران كناره‏گيرى آن حضرت از ساير شئون جامعه اسلامى نبود، بلكه در اين فترت امام (ع) به انجام خدمات علمى و اجتماعى بسيارى موفق شد كه تاريخ نظير آن را براى ديگران ضبط نكره‏است .

على (ع) از جمله افرادى نبود كه به جامعه و نيازهاى آن تنها از يك دريچه و آن هم دريچه خلافت بنگرد، كه اگر آن را به روى او بستند هر نوع مسؤوليت و تقيد را از خود سلب كند. آن حضرت به رغم آن كه از تصدى رهبرى سياسى بازداشته شد براى خود مسؤوليتهاى مختلفى قايل بود و از آن رو از انجام وظايف و خدمات ديگر شانه خالى نكرد و از طريق مختلف به صحنه خدمت وارد شد.

اهم اشتغالات اميرالمؤمنين (ع) در دوره خلفاى سه گانه به قرار زير بود:

الف: دفاع از حريم عقايد و اصول اسلام در برابر تهاجمات علمى علماى يهود و نصارا و پاسخگويى به سؤالات و دفع شبهات آنان؛

ب: هدايت و راهنمايى دستگاه خلافت در مسائل دشوار، بويژه امور قضايى؛

ج: انجام خدمات اجتماعى كه يكى از آنان كشاورزى و درختكارى است .

اميرالمؤمنان (ع) بسيارى از خدمات و انفاقات خود را از اين طريق انجام مى‏داد كه از جمله آنها آزاد كردن بردگان است، چرا كه آزاد ساختن بندگان از مستحباب مؤكد در اسلام است كه رسول گرامى اسلام (ص) فرمود:

هر كس مؤمنى را آزاد سازد، خداوند در برابر هر عضوى از آن بنده، عضوى از شخص آزاد كننده را از آتش جهنم آزاد مى‏سازد 256.

اميرمؤمنان (ع) در اين زمينه نيز همچون ساير خدمات و فضايل پيشگام بود و موفق شد از حاصل دسترنج خود (و نه از بيت المال) هزار بنده را بخرد و آزاد سازد.

امام صادق (ع) به اين حقيقت گواهى داده و فرموده است:

على (ع) هزار بنده از دسترنج خود در راه خدا آزاد ساخت. 257

امام ششم (ع) درباره كاركردن و كشاورزى آن بزرگوار فرمود:

«اميرمؤمنان (ع) بيل مى‏زد و نعمت‏هاى نهفته در دل زمين را استخراج مى‏كرد.»258

در حديث ديگرى آمده است كه امام باقر (ع) فرمود:

«مردى نزد حضرت على (ع) يك وسق، 259 هسته خرما ديد. پرسيد هدف از گردآورى اين همه هسته خرما چيست؟ فرمود: همه آنها به اذن الهى درخت خرما خواهند شد. راوى مى‏گويد امام (ع) آن هسته‏ها را كاشت و يك دانه تباه نشد و نخلستانى پديد آورد.» 260

اميرمؤمنان (ع) و حفر قنات‏

رسول خدا (ص) در «ذى العشيره» از زمين‏هاى (ينبع) قطعه‏اى به على (ع) داد و عمر نيز در زمان خلافت قطعه ديگرى را به آن اضافه نمود و على (ع) نيز قطعه ديگرى را خريد و به آن افزود كه در نتيجه، اموال على (ع) در ينبع چشمه‏هاى متفرقه‏اى بود. اين زمين از جمله زمينهاى موات بوده است كه خود حضرت در آن جا چشمه كنده و آب درآورده بود. اموال اميرمؤمنان (ع) در ينبع متفرق بود از جمله: «عين البحير» 261، «عين ابى نيزر» و «عين نولاء» كه حضرت آن را با دست خود احداث كرده است .262

آن حضرت در ينبع صد چشمه درآورد و براى حاجيان خانه خدا وقف نمود و چاه‏هايى در راه مكه و كوفه حفر كرد و مسجد فتح را در مدينه و مسجدى را در مقابل قبر حمزه و در ميقات و كوفه و بصره و آبادان بنا

كرد. 263

جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (ع) نقل كرده است كه عمر زمينى را در ينبع به على بن ابيطالب داد، سپس آن حضرت زمينهايى خريده به آن ضميمه نمود و در آن چشمه‏اى احداث كر د و در حالى كه مشغول كندن چشمه بود ناگهان آب مانند گردن شتر بالا زد حضرت فرمود: به ورثه مژده دهيد. آن گاه آن را براى فقرا و مساكين و ابن سبيل و دور و نزديك در حال جنگ و صلح وقف نمود تا ذخيره روزى باشد كه روى‏هايى سفيد و صورتهايى سياه مى‏شود. 264

قنات ابى نيزر

نمونه‏اى ديگر از كشاورزى اميرمؤمنان (ع) را مى‏توان عين (قنات) ابى نيزر نام برد.

ابونيزر از اصحاب رسول خدا (ص) و زندگى او در عهد آن حضرت بود. گفته‏اند ابونيزر از فرزندان نجاشى بود كه اسلام آورد و با پيغمبر زندگى مى‏كرد. 265

محدث قمى مى‏گويد: استاد ما در كتاب مستدرك از كتاب كامل مبرد نقل مى‏كند كه ابونيزر از شاهزادگان عجم بود و در نزد من صحيح آن است كه از فرزندان نجاشى پادشاه حبشه بود و در كودكى به اسلام رغبت كرد و نزد رسول خدا آمده است اسلام آورد و با آن حضرت زندگى مى‏كرد و بعد از وفات رسول خدا با على (ع) و فرزندان او بود. ابو نيزر مى‏گويد: من از طرف على (ع) عهده‏دار سرپرستى دو مزرعه «ابى نيزر» و «بغيبفه» بودم. روزى على (ع) آمد و گفت: طعامى نزد تو يافت مى‏شود؟ گفتم: طعامى هست كه آن را براى اميرالمؤمنين شايسته نمى‏دانم؛ كدويى است از كدوهاى مزرعه كه آن را با روغن بدبويى پخته‏ام. فرمود: همان را بياور. پس دست خود را در آب شست و مقدارى از آن خوراك را ميل نمود، آن‏گاه دوباره به سوى آب برگشت و دستهاى خود را با ريگ پاكيزه كرد و آن دو را به هم گرفت و مقدارى آب خورد و فرمود: اى ابونيزر دستهاى پاكيزه‏ترين ظرفهاست. سپس دستها را به شكم ماليد و فرمود: «من ادخله بطنه النار فابعده الله: كسى كه شكمش او را به آتش ببرد از رحمت خدا بى‏نصيب باد.» پس كلنگ را برداشت و به سوى چشمه سرازير شد و به كار مشغول گرديد. چندى كلنگ مى‏زد و از آب اثرى نبود پس بيرون آمد و نفسى كشيد و عرق از پيشانى گرفت و ديگر بار بالنگ به سوى چشمه برگشت و كلنگ مى‏زد و همهمه مى‏كرد تا آن كه آب مانند گردن شتر جستن گرفت و جارى شد. على (ع) با شتاب بيرون آمد و گفت: «اشهد الله انهاصدقه» خدا گواه باشد كه اين مزرعه وقف است»...266

خلاصه سخن‏

خلاصه اين كه از روزى كه اميرالمؤمنين (ع) وارد مدينه منوره شد گاهى مشغول جنگ و جهاد در راه خدا و اسلام و گاهى در كارهاى توليدى از قبيل كشاورزى و درختكارى و گاهى براى حوايج روزمره خود و خانواده‏اش در باغها و مزارع ديگران كار مى‏كرد و مزد مى‏گرفت، مخصوصاً در بيست و پنج سال خانه نشينى كه از كارهاى اجتماعى و سياسى كنار گذاشته شد، قهراً در اجتماعات كمتر ديده مى‏شد. مگر در مواقع ضرورى كه براى حفظ كيان اسلام مجبور مى‏شد در اجتماعات شركت كرده و با رأى قطعى و علم محيط خود اسلام و مسلمين را يارى نموده و از مشكلات نجات دهد. امام در اين مدت فراغت پيدا كرد، و به امور كشاورزى و درختكارى و حفر قنوات و در آوردن چشمه‏ها در اطراف مدينه مشغول شد و بدين وسيله املاك متعدد و باغها و مزارع فراوانى احداث كرد به طورى كه از خود آن حضرت نقل شده است كه فرمود: زمانى را به ياد مى‏آورم كه در حضور رسول خدا (ص) از گرسنگى سنگ برشكم مى‏بستم در حالى كه (اكنون) صدقه مال من ساليانه به چهل هزار دينار مى‏رسد. 267

و در جاى ديگر فرمود: صدقه من امروز به چهل هزار مى‏رسد. 268

مرحوم مجلسى از سيد بن طاووس نقل مى‏كند كه على (ع) فرمود: اگر صدقه من امروز ميان بنى‏هاشم تقسيم شود، همه را كفايت خواهد كرد. 269

مراد از صدقه در اين حديث زكات نيست، بلكه وقفهايى است كه آن حضرت وقف كرده بود و صدقه جاريه قرار داده بود و حاصل غله آنها اين مقدار مى‏شد. 270

شافعى مى‏نويسد:

والى مدينه (نوشته و وقفنامه) صدقه على بن ابيطالب را بيرون آورد و گفت: اين نوشته را از آل ابى رافع گرفته‏ام كه پيش آنها بوده است. سپس والى دستور داد آن را براى من قرائت كردند. 271

شخصى به نام عبدالاعلى مى‏گويد: به امام صادق (ع) گفتم مردم عقيده دارند كه شما مال زيادى داريد. فرمود: من از اين مطلب ناراحت نمى‏شوم. اميرالمؤمنين (ع) روزى مى‏گذشت و مردمى كه آن جا بودند نگاه مى‏كردند، در حالى كه على (ع) پيراهن پاره‏اى در برداشت. گفتند على مال و ثروتى ندارد. حضرت اين سخن را شنيد و به كسى كه صدقه‏هاى او را سرپرستى مى‏كرد دستور داد، صدقه‏ها را جمع كرده و بفروشند و همه را نقد كنند سپس دستور داد همه را يك جا گرد آوردند و همان اشخاص را خواست و نشان داد كه اين همه مال (كه مانند خرما روى هم انباشته شده بود) صدقه مال من است و دستور داد بين فقرا تقسيم كنند. 272

در حديث ديگرى آمده است: به اميرالمؤمنين (ع) خبر رسيد كه طلحه و زبير مى‏گويند على فقير است و مالى ندارد. حضرت به وكلاى خود دستور داد غله‏اش را جمع كنند. سال كه رسيد آنها را خدمت حضرت آوردند و مقدار صدقه صد هزار درهم معين شده بود. آنها را در مقابل خود ريخت و دنبال طلحه و زبير فرستاد آمدند. فرمود: به خدا سوگند هيچ كس در اين مال حقى ندارد. (همه از خود من است) از نزد حضرت بيرون رفتند و مى‏گفتند على مال و ثروت دارد. 273

اميرمؤمنان (ع) اموال زيادى داشت كه سيد رضى مى‏نويسد: پيامبر (ص) بعضى اموالش را به حضرت على (ع) داد. 274

اموال ديگر را هم از طرقى كه يادآور شديم به دست آورد و به هر حال در مدينه اموال فراوانى داشت. از جمله نوشته‏اند: (در مدت اقامت و خلافت على (ع) در كوفه)روزى اسامة بن زيد به اميرمؤمنان (ع) پيغام داد كه سهم مرا از اموال مجاهدان بفرست. او اضافه كرد من پيوسته طرفدار تو بودم و اگر در كام شير درنده‏اى بودى من نيز خود را به تو مى‏رساندم.

اميرمؤمنان (ع) در پاسخ او نوشت: اين اموال متعلق به مجاهدان است، ولى من در مدينه مالى دارم هر قدر خواستى از آن بگير. 275

مرحوم صاحب جواهر در كتاب خمس ضمن بحثى كه مى‏گويد: «دنيا و آنچه در آن است مال محمد (ص) و آل او مى‏باشد»، در حديثى از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود: «اين كه من از شما درهمى مى‏گيرم بدان جهت است كه مال شما را پاك كنم وگرنه من در مدينه جزء كسانى هستم كه بيشترين مال را دارند. 276

هنگامى كه على (ع) در كوفه بود مخارج او و خانواده‏اش از غله املاك ينبع به دست مى‏آمد. 277

اشكال

ابن ابى الحديد مى‏گويد: عثمانيه 278 در مقام اشكال تراشى به على (ع) مى‏گويند: ابوبكر از دنيا رفت و هيچ درهم و دينارى از خود به ارث نگذاشت و حال آن كه على (ع) از دنيا رفت در حالى كه مزارع زيادى از خود به ارث گذاشت (پس ابوبكر زاهدتر از او بوده است).

جواب‏

جواب اين اشكال چنين داده شده است كه همه مى‏دانند على (ع) چشمه‏ها را با دسترنج خود در «مدينة»، «ينبع» و «سويقه» درآورده است و زمينهاى موات زيادى را احيا نمود. سپس آنها را از ملك خود بيرون كرد و براى مسلمانان صدقه قرار داد و از اين املاك در هنگام مرگ در ملكش چيزى باقى نماند.

مگر نمى‏بينى كتابهاى سيره و تاريخ را كه نزاع زيد بن على و عبدالله بن حسن را درباره صدقه‏هاى على (ع) نقل كرده‏اند در حالى كه على (ع) براى بچه‏هاى خود چيزى باقى نگذاشت مگر چند غلام و كنيز و هفتصد درهم كه اندوخته بود تا براى خدمت در خانه خود خدمتكارى بخرد، 279كه قيمتش 28 دينار بود... و ابوبكر نيز چيزى باقى نگذاشت چون كه زنده نماند و اگر زنده بود او هم همين كار را مى‏كرد.

مگر نمى‏بينى كه عمر چهل هزار درهم براى «ام كلثوم» 280 مهر قرار داد و پرداخت. زيرا عمرش طولانى شد تا ثروتمند شد، ولى با اين فرق كه بعضى از راه تجارت دارا شدند و بعضى از راه كشاورزى و بعضى از فئ (ظاهراً مرادش از جمله آخر عثمان باشد)، امام على (ع) برترى دارد زيرا كه با دست خود كاركرد و زمين را شخم زد و آبيارى كرد و درختكارى نمود( تا صاحب ثروت گرديد). همه اينها را خودش كار كرد و خود انجام داد و (در آخر) براى خود و فرزندانش هم چيزى باقى نگذاشت، چرا كه هر چه داشت وقف نمود.

رسول خدا (ص) نيز از دنيا رفت در حالى كه مزارع زياد و بزرگى در خيبر و فدك و بنى النضير و وادى نخله و ظائف داشت كه بعد از رحلتش صدقه شد: به سبب خبرى كه ابوبكر نقل كرده است (كه در بحث صدقات رسول خدا (ص) ذكر شده است) ابن ابى الحديد سپس مى‏گويد: اگر اميرمؤمنان به اين جهت كه باغ و نخل داشت مورد سرزنش قرار بگيرد و براى او عيبى محسوب شود پس رسول خدا (ص) هم اين گونه بود و حال اين كه اگر كسى اين را بر پيغمبر خرده بگيرد، سبب كفر و الحاد اوست. 281

امام سجاد (ع) و كشاورزى

آن حضرت نيز مانند ديگر ائمه عليهم السلام مزرعه داشت و مشغول كشاورزى بود و افرادى هم بودند كه براى آن حضرت كارهاى كشاورزى را انجام مى‏دادند. به عنوان نمونه مى‏توان به حديثى كه مرحوم شيخ حر عاملى از امام صادق (ع) نقل كرده است، اشاره كرد:

وى مى‏نويسد: امام سجاد (ع) به كسى كه كارهاى حضرت را انجام مى‏داد و ناظر دخل و خرج بود و در شب خرماها را چيده بود فرمود: اين كار را انجام مده، مگر نمى‏دانى رسول خدا (ص) از درو كردن (زراعت) و چيدن (ميوه) در شب نهى فرموده است... 282 و همان گونه كه در بحث املاك ائمه گذشت امام سجاد (ع) در محلى به نام «عنابه» در اطراف مدينه مزرعه‏اى داشت كه هنگام ميوه در آن جا اقامت مى‏كرد. 283

امام باقر (ع) و كشاورزى‏

داستان ديدار محمد بن منكدر با امام باقر (ع) يكى از داستانهاى معروف و مشهور است، ولى به طور مختصر آن را يادآور مى‏شويم:

محمد بن منكدر (274) مى‏گويد:

محمد بن على بن الحسين (ع) را ديدم، مى‏خواستم او را موعظه كنم، اما او مرا موعظه كرد. از او پرسيدند چگونه تو را موعظه كرد، گفت: در وقتى كه هوا گرم بود به يكى از نواحى مدينه مى‏رفتم. ابوجعفر محمد بن على به من برخورد. او كه مردى تنومند و سنگين وزن بود، در حالى به من رسيد كه بر دو غلام سياه يا دو برده تكيه داده بود. با خود گفتم: سبحان الله، پيرمردى از بزرگان قريش در اين ساعت گرما با اين حالت در پى دنياست! من بايد او را نصيحت كنم.

نزديك او رفتم و به او سلام كردم. او همچنان نفس زنان و عرق ريزان جواب داد. گفتم: خداوند حال تو را نيكو گرداند، پيرمردى هستى از بزرگان قريش. در اين ساعت گرما و با اين ناراحتى چگونه مشغول به دنياى خويش هستى؟ چه مى‏بينى اگر مرگت برسد و تو در اين حال باشى؟ او گفت: اگر مرگ من برسد و من در چنين حالتى باشم مرگ من در وقتى فرا رسيده كه مشغول به اطاعت خدا هستم، اطاعتى كه بدان وسيله خود و خانواده‏ام را از تو و ساير مردم بى‏نياز نمايم.

تنها چيزى كه من از آن مى‏ترسم اين است كه در حالى مرگ من برسد كه مشغول معصيت خدا باشم. گفتم: راست گفتى، خداوند تو را مشمول رحمت خود گرداند. من مى‏خواستم تو را موعظه كنم ولى تو مرا نصيحت كردى.284

امام صادق (ع) و كشاورزى‏

ابوعمرو شيبانى گويد: حضرت صادق (ع) را ديدم در حالى كه لباسى خشن بر تن و بيلى در دست داشت و در باغ خود كار مى‏كرد و عرق از پشتش مى‏ريخت. عرض كردم فدايت شوم بيل را به من بدهيد به جاى شما كار كنم. فرمود: من دوست دارم مرد در راه تهيه معاش و به دست آوردن روزى حرارت آفتاب را ببيند و رنج آن را تحمل كند. 285

در حديث ديگرى آمده است ابوبصير گفت: از امام ششم (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: من در بعضى از املاك خود به قدرى كار مى‏كنم تا عرق كنم و حال آن كه هستند كسانى كه آن كار را انجام مى‏دهند (اما من خود كار مى‏كنم) تا خداوند بداند من طالب روزى حلال مى‏باشم. 286

در روايت ديگرى از فضل بى ابى قره نقل شده است كه گفت: بر امام صادق (ع) وارد شديم در حالى كه در باغچه خود مشغول فعاليت بود عرض كرديم فدايت شويم اجازه بفرماييد اين كار را ما و يا غلامانتان انجام دهيم. فرمود: نه. مرا به حال خود بگذاريد، زيرا دوست دارم كه خداى عزوجل مرا در حالى ببيند كه با دست خويش كار مى‏كنم. و براى كسب حلال، خود را به زحمت انداخته‏ام. اميرالمؤمنين (ع) در شدت گرما به دنبال رفع نيازهاى زندگى‏اش مى‏رفت، به اين منظور كه خداوند او را ببيند در راه كسب حلال خود زحمت مى‏كشد. 287

مرحوم شيخ طوسى در حديثى از قول هشام بن احمر نقل مى‏كند كه گفت: خدمت امام صادق (ع) رسيدم و خواستم درباره مفضل بن عمر از وى سؤال كنم در حالى كه روز بسيار گرمى بود و از شدت گرما عرق بر سينه‏اش جارى بود و در باغ خود مشغول كار بود. قبل از اين كه سؤال كنم، حضرت جواب مرا داد...288

در حديث ديگرى آمده است كه شخصى به نام اسماعيل بن جابر گفت: خدمت امام صادق (ع) رسيدم در حالى كه در باغ خود بيلى به دست گرفته و با آن راه آب را باز مى‏كرد و مشغول آبيارى بود و لباسى همانند كرباس پوشيده بود كه گويى از تنگى بر بدنش دوخته شده است. 289

كسانى هم بودند كه در مزرعه آن حضرت كار مى‏كردند و در امر كشاورزى كمك مى‏كردند و اجرت و مزدشان را مى‏گرفتند، چنان كه در حديثى آمده است:

شخصى به نام شعيب مى‏گويد: گروهى را براى كاركردن در باغى كه از آن امام صادق (ع) بود به كار واداشتم تا عصر كار كنند، وقتى كه از كار فارغ شدند حضرت به (معتب) فرمود: مزدشان را قبل از اين كه عرق آنها خشك شود بپرداز. 290

امام هفتم (ع) و كشاورزى

از على بن ابى حمزه روايت شده كه گفت: امام هفتم (ع) را ديدم كه در مزرعه خود مشغول كار بود. به او گفتم فدايت شوم شما چرا كار مى‏كنيد؟ كارگران شما كجايند؟ فرمود: اى على بن ابى حمزه كسى كه از من و پدرم بالاتر بود با دست خود در زمينش كار مى‏كرد. پرسيدم او كيست؟ فرمود: رسول خدا (ص) و اميرالمؤمنين (ع) و همه پدران و اجداد ما كه با دست خود كار مى‏كردند و اين كار سيره همه انبيا و پيامبران و رسولان و اوصيا و جانشينان پيامبران و مردان شايسته است. 291

امام هشتم (ع) و كشاورزى

حموى مى‏نويسد: در اطراف مدينه محلى بوده است به نام «خاخ» كه در آن جا منازل محمد بن جعفر بن محمد و على بن موسى الرضا (ع) و ديگران قرار داشته و مزرعه محمد بن جعفر و امام رضا (ع) «حضر» نام داشت. 292

بنابراين ائمه معصومين (ع) املاك و مزرعه‏هايى داشتند و خودشان در آنها مشغول كشاورزى بودند كه حموى در مورد ديگر مى‏نويسد: نقمى محلى است در اطراف مدينه كه ملك آل ابى طالب بوده است. 293 از مواردى كه به عنوان نمونه گذشت بخوبى روشن مى‏شود كه يكى از طرق تأمين معاش و گذراندن زندگى اهل بيت پيامبر (ص) و نيز كمك كردن به ديگران كشاورزى بوده است .

آنچه گذشت بيانگر اين مطلب است كه پيامبر و ائمه معصومين (ع) مانند ساير مردم كار مى‏كردند و اين كه پيامبر (ص) شخصاً درخت خرما مى‏كاشت و اميرمؤمنان و ائمه (ع) به شغل كشاورزى علاقه وافرى داشتند و خود به اين كار مبادرت مى‏ورزيدند، براى اين بود كه مردم را به اين نكته مهم توجه دهند كه زندگى آنها وابسته به كار و توليد است و يكى از منابع مالى آنان كشاورزى بود كه هم به زندگى خود مى‏رسيدند و هم به زندگى ديگران .

پاسخ به يك سؤال

با توجه به آنچه درباره اهميت كار و كشاورزى گفته شد ممكن است اين سؤال براى بسيارى مطرح شود كه چرا امروز پيشوايان دينى به كارهاى توليدى همچون زراعت و مانند آن نمى‏پردازند تا الگوى ديگران باشند. در پاسخ مى‏توان گفت: توجه به اين نكته لازم است كه احترام فوق‏العاده‏اى كه اسلام براى كار با دست قايل شده مفهومش اين نيست كه كارهاى سازنده فكرى همچون تعليم، تربيت، رهبرى و راهنمايى مردم از ارزش و احترام فوق العاده بى‏بهره‏اند تا بتوان دانشمندان و استادان دانشگاه و نويسندگان و پيشوايان فكرى مردم را متهم به عدم انجام كار مثبت كرد، بلكه بعكس هدف اصلى اين احترام فوق‏العاده براى كارگر و كشاورز اين است كه هرگز نقش كار و كشاورزى را در پيشرفت يك جامعه زنده فراموش نكنيم و مقام كارگر و كشاورز را كم نشمريم. و گرنه پيشوايان فكرى و مربيان يك جامعه قطع نظر از ارزشهاى انسانى، سهم بسيار مهمى در پيشبرد جنبه‏هاى مادى جامعه نيز دارند، زيرا آنها با پايه‏ريزى يك مجتمع صالح، دعوت به همبستگى، درستكارى، تعاون و مانند اينها جامعه را براى رسيدن به هدفهاى عالى تقويت مى‏كنند و تأثير غير مستقيم كوششهاى آنها (همانند تأثير غير مستقيم عمل يك طبيب ماهر و دلسوز در افزايش بازده اقتصادى كارگران) قابل انكار نيست. خيلى روشن است كارگرى كه بيمار مى‏شود نه تنها بازده اقتصادى ندارد بلكه به صورت يك مصرف كننده در مى‏آيد. ولى بر اثر تلاش طبيب، سلامت خود را بازيافته قادر به توليد مى‏شود. آيا مى‏توانيم به اين پزشك يا دانشجوى طب بگوييم تو عمل مثبتى ندارى و بايد حتماً بروى در زمين‏هاى زراعتى كار كنى!؟ همچنين دانشمندى كه مردم را به وحدت، درستكارى، تعاون، جديت در طريق توليد و مبارزه با كم كارى و بيكارى دعوت مى‏كند، گاه باز ده عمل جامعه را چندين برابر مى‏كند. و به ديگر سخن علت طرح اين گونه سؤالها از آن جا سرچشمه مى‏گيرد كه مفهوم كار براى بيشتر پرسش كنندگان روشن نيست، از اين رو بايد توجه داشت كه كار بر سه قسم است:

الف: كارهاى توليدى مانند كشاورزى، بافندگى، دامدارى؟...

ب: كارهاى خدماتى مانند پزشكى، پرستارى، رانندگى، رفتگرى، باربرى و...

ج: كارهاى فرهنگى و عقيدتى مانند ارشاد و هدايت مردم، شغل اساتيد دانشگاه‏ها، دانشجويان، فرهنگيان، نويسندگان و... از اين رو كار منحصر به كار توليدى نيست و اگر مفهوم كار تنها همان كارهاى توليدى باشد، بايد علما و دانشمندان، پيشوايان دينى، اساتيد دانشگاهها و نويسندگان و...را در شمار كسانى كه بيكار هستند به حساب آورد، با اين كه اين گونه نيست و اگر كسى بداند مفهوم كار چيست و كارگر كيست اين نوع سؤال‏ها را مطرح نمى‏كند.