منابع مالى اهل بيت (ع)

نورالله على دوست خراسانى

- ۵ -


كمكهاى مالى ائمه (ع) به نيازمندان

پيشوايان دينى غير از مبالغى كه به شعرا و... مى‏دادند به قشرهاى محروم و مستضعف جامعه نيز كمكهاى فراوانى مى‏كردند كه در تاريخ به طور تفصيل ثبت و ضبط شده است و ما نمونه‏هايى از آنها را از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرانيم.

كمكهاى مالى اميرالمؤمنين (ع)

امير مؤمنان (ع) به نيازمندان كمكهاى فراوانى مى‏كرد كه در بحث‏هاى آينده اشاره خواهد شده .

كمكهاى مالى امام حسن مجتبى (ع)

پيشواى دوم نه تنها از نظر علم، تقوى، زهد و عبادت مقامى برگزيده و ممتاز داشت، بلكه از لحاظ بذل و بخشش و دستگيرى از بيچارگان و درماندگان نيز در عصر خود زبانزد خاص و عام بود. هيچ فقيرى از در خانه آن حضرت دست خالى بر نمى‏گشت. هيچ آزرده دلى شرح پريشانى خود را نزد آن بزرگوار نمى‏كرد. جز آن كه مرهمى بر دل آزرده او مى‏نهاد.

روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود. مرد فقيرى از او كمك مالى خواست عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقير گفت: مرا نزد كسى راهنمايى كن كه كمك بيشترى به من بكند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسين بن على (ع) و عبدالله جعفر، كه در گوشه‏اى از مسجد نشسته بودند اشاره كرد و گفت: نزد اين چند نفر جوان كه در آن جا نشسته‏اند برو و از آنها كمك بخواه. وى پيش آنها رفت و اظهار مطلب كرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از ديگران كمك مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: ديه‏اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به كلّى عاجز گردد؛ يا بدهى كمرشكن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنيايد؛ و يا فقير و درمانده گردد و دستش به جايى نرسد. آيا كدام يك از اينها براى تو پيش آمده است؟ گفت: اتفاقاً گرفتارى من يكى از همين سه چيز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دينار به وى داد. به پيروى از آن حضرت، حسين بن على (ع) چهل و نه دينار و عبدالله بن جعفرچهل و هشت دينار فه وى دادند. فقير موقع بازگشت، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كرد؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هيچ نپرسيدى پول را براى چه منظور مى‏خواهم؟ اما وقتى پيش آن سه نفر رفتم يكى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سؤال كرد و من هم جواب دادم و آن گاه هر كدام اين مقدار به من عطا كردند. عثمان گفت: اين خاندان كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فصيلت‏اند. نظير آنها را كى مى‏توان يافت ؟77

مورد ديگر

امام مجتبى (ع) گاهى مبالغ قابل توجهى پول را يكجا به مستمندان مى‏بخشيد به طورى كه مايه شگفت واقع مى‏شد.

مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى‏سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى‏نظيرى ثبت كرده‏اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمى‏خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بى اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشته‏اند: «حضرت مجتبى (ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم نقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگه داشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد. 78

سائلى از آن امام چيزى خواست. پنجاه هزار درهم و پانصد دينار به وى داد...»79

كمكهاى مالى امام حسين (ع)

اداى دين اسامة بن زيد

اسامة بن زيد سخت بيمار بود. امام حسين (ع) براى عيادت او تشريف برد و اسامه اظهار اندوه و تأثر كرد. امام از سبب اندوه او پرسيد. پاسخ داد: شصت هزار درهم مقروض هستم و سبب اندوه من همين است. حضرت پرداخت آن را تقبل نمود. اسامه گفت: مى‏ترسم مديون از دنيا بروم. امام در حال حيات او قرضش را ادا كرد. 80

شعيب بن عبدالرحمن نقل مى‏كند: پس از شهادت امام حسين (ع) علامتى در پشت آن حضرت يافتند. علت را كه از امام سجاد (ع) سؤال كردند پس از گريه‏اى طولانى فرمود: اين نشانه چيزهايى است (مواد غذايى) كه شبها بر دوش خود مى‏گذاشت و به منازل فقرا مى‏برد. 81

كم به مرد باديه نشين‏

مردى باديه نشين به مدينه آمد، سؤال كرد كه بهترين مردم در اين جا كيست؟ گفتند: حسين بن على (ع). داخل مسجد شد. ديد حضرت مشغول نماز است. در برابر امام ايستاد و اين اشعار را در مدح و سخاى او خواند: كسى كه امروز اميد خود را در خانه تو قرارداده و حلقه در خانه‏ات را بزند نااميد نمى‏شود. تو با جود و بزرگوارى و محل اعتماد، پدر تو قاتل فاسقان بود. اگر نياكان شما آنچه آورده‏اند نياورده بودند، آتش دوزخ ما را فرا گرفته بود.

وقتى نماز امام (ع) تمام شد به قنبر فرمود: آيا از مال حجاز چيزى باقى مانده است؟ عرض كرد: آرى چهارهزار دينار. فرمود: آن را بياور كه كسى نزد ما آمده كه سزاوارتر به تصرف در آن مال است. سپس حضرت به خانه رفت و رداى خود را كه از برد بود از تن بيرون آورد، پولها را در آن ردا پيچيد و پشت در ايستاد (كه سائل او را نبيند و خجالت نكشد) و از شرم روى مرد باديه نشين به خاطر كم بودن پولها دست خود را از شكاف در بيرون كرد و زرها را به او عطا فرمود. و اين اشعار را در عذرخواهى از كمى پول ايراد فرمود:

«اين را بگير و بدان كه من نسبت به تو مهربان هستم. اگر كارى به دست ما بود (بيش از اين امكانات داشتيم) ابرهاى كرم ما بر تو مى‏باريد. ولى روزگار، ما را به تنگى گرفتار كرده و تهيدست هستيم.»

آن مرد پولها را گرفت و گريه كرد. حضرت فرمود: مثل اين كه عطاى ما را كم شمردى كه گريه مى‏كنى؟ عرض كرد: نه، بلكه به اين گريه مى‏كنم كه دست با اين جود و سخا، چگونه در ميان خاك خواهد رفت. 82

پاداش معلم‏

ابن شهر آشوب مى‏نويسد: عبدالرحمن سلمى به يكى از فرزندان امام حسين سوره «حمد» را تعليم كرد و چون آن فرزند آن سوره را براى پدر و مادر خواند، امام به آن مرد يك هزار دينار پول و يك هزار دست جامه داد و دهانش را نيز پر از «در» كرد. و چون به آن حضرت اعتراض شد، در پاسخ فرمود: كجا مى‏تواند اينها عطاى او (يعنى تعليم سوره حمد او) را جبران كند. سپس اين دو شعر را انشا فرمود: هنگامى كه دنيا بر تو بخشيد، تو هم به مردم ببخش پيش از آن كه از دستت برود، زيرا نه بخشش وجود آن را از بين مى‏برد هنگامى كه رو كند و نه بخل آن را براى تو نگاه مى‏دارد آن گاه كه برگردد. 83

مردى باديه نشين خدمت امام حسين (ع) آمد، گفت: يابن رسول الله ضمانت كردم ديه كامله‏اى را بپردازم ولى توان اداى آن را ندارم. با خود گفتم، سراغ كريم‏ترين مردم مى‏روم و از او سؤال مى‏كنم. و كسى را كريم‏تر از اهل بيت رسول خدانديديم. حضرت فرمود: اى برادر عرب من سه مسأله از تو مى‏پرسم اگر به يكى پاسخ دادى، يك سوم و اگر به دو تا پاسخ دادى، دو سوم و اگر به هر سه جواب دادى، تمام آن مال را به تو خواهم داد.

اعرابى گفت: يابن رسول الله آيا شخصى مثل تو كه از اهل دانش و شرف هستى از مثل من سؤال مى‏كنى؟ فرمود: آرى. من از جدم رسول خدا (ص) شنيدم كه مى‏فرمود: خدمتگزارى و احسان به اندازه شناخت و معر فت شخص است. عرض كرد: هر چه خواستى سؤال كن، اگر بدانم جواب مى‏دهم وگرنه از تو ياد مى‏گيرم. فرمود: افضل اعمال چيست؟ گفت: ايمان به خدا. فرمود: چه چيزى انسان را از هلاكت نجات مى‏دهد؟ گفت: توكل و اعتماد به خدا. فرمود: زينت مردم در چيست؟ گفت علمى كه به همراه او حلم باشد. فرمود: اگر اين علم را نداشت؟ گفت مالى كه با مروت و جوانمردى باشد. فرمود: اگر اين را هم نداشت؟ گفت: فقر و پريشانى كه با آن صبر و شكيبايى باشد فرمود: اگر اين را هم نداشته باشد؟ گفت: صاعقه‏اى از آسمان بيايد و او را بسوزاند كه اهليت و شايستگى غير اين را ندارد. 84

كمكهاى مالى امام سجاد (ع)

آن حضرت نيز مانند ساير ائمه از درماندگان دستگيرى مى‏كرد كه به ذكر چند مورد بسنده مى‏شود:

1- امام چهارم (ع) هزينه صد خانواده تهيدست مدينه را عهده‏دار بود؛ 85

2- گروهى از اهل مدينه از غذايى كه شبانه به دستشان مى‏رسيد، گذران معيشت مى‏كردند، اما آورنده غذا را نمى‏شناختند. پس از درگذشت على بن الحسين (ع) تازه متوجه شدند شخصى كه شبانه مواد غذايى و خواروبار براى آنان مى‏آورده، على بن الحسين (ع) بوده است ؛86

3- او شبانه به صورت ناشناس انبان نان و مواد غذايى را شخصاً به دوش مى‏كشيد و به در خانه فقرا مى‏برد و مى‏فرمود: صدقه پنهانى، آتش خشم خدا را خاموش مى‏سازد. 87 اهل مدينه مى‏گفتند ما صدقه پنهانى را هنگامى از دست داديم كه على بن الحسين (ع) درگذشت. 88

حضرت سجاد (ع) در طول سالها به قدرى انبان حاوى آرد و ديگر مواد غذايى را به دوش كشيده، شخصاً به در خانه فقرا برد كه شانه حضرت كوفته شده و پينه بسته بود، به طورى كه پس از شهادت آن حضرت، هنگام غسل دادن جنازه‏اش اين كوفتگى توجه حاضران را جلب كرد و وقتى از علت آن پرسيدند، پاسخ شنيدند كه اين، اثر حمل شبانه كيسه‏ها و انبانهاى پر از مواد غذايى به درخانه فقراست. 89

امام سجاد (ع) واداى دين محمد بن اسامة

از جمله كمكهاى مالى آن حضرت جهت اداى ديون مردمى بود كه بدهكار بودند و از جمله آنان محمد بن اسامة بن زيد است كه حضرت بدهى او را پرداخت.

شبلنجى مى‏نويسد: محمد بن اسامة بن زيد گريه مى‏كرد. امام سجاد (ع) به او فرمود: چرا گريه مى‏كنى؟ گفت: پانزده هزار دينار بدهكارم. فرمود: قرض تو را ادا مى‏كنم. و سپس آن را پرداخت. 90 كسى به آن حضرت ناسزا گفت. خدمتكاران حضرت به طرف او رفتند تا بر او حمله كنند. امام (ع) فرمود او را رها كنيد... بعد به او فرمود: اى مرد حاجتى دارى؟ (از اين برخورد امام) خجالت كشيد. حضرت جامه‏اش را به او داد و دستور داد هزار درهم به او دادند. او برگشت در حالى كه با صداى بلند مى‏گفت: شهادت مى‏دهم تو پسر رسول خدايى. 91

كمكهاى مالى امام باقر (ع)

آن حضرت نيز مانند ديگر ائمه به نيازمندان كمك مى‏كرد كه چند مورد از نظر خوانندگان ارجمند مى‏گذرد:

1-... حسن بن كثير گويد: به امام باقر (ع) از فقر و احتياج و بى‏وفايى برادران و دوستان شكايت بردم. فرمود: بد برادرى است آن برادرى كه در زمان توانگرى حق تو را نگه دارد و در هنگام فقر و احتياج رشته دوستى خود را از تو ببرد. سپس به غلامش دستور داد كيسه‏اى كه هفتصد درهم در آن بود آورده (به من داد) و فرمود اين را خرج كن و هرگاه تمام شد مرا آگاه ساز؛ 92

2-... عمرو بن دينار و عبدالله بن عبيد بن عمير مى‏گويند: ما حضرت ابى جعفر محمد بن على (ع) را ديدار نكرديم جز اين كه به سوى ما خرجى و پوشاك و پول مى‏آورد و مى‏فرمود: اين براى شما آماده شده بود پيش از آن كه مرا ديدار كنيد؛ 93

3- ابو نعيم نخعى از سليمان بن قرم روايت كرده كه گفت: امام باقر (ع) به ما نيكى مى‏كرد، از پانصد درهم تا هشتصد درهم تا هزار درهم. (يعنى از پانصد درهم كمتر نمى‏داد) و چنان بود كه از بخشش و احسان به برادران و كسانى كه به او رو مى‏آوردند و اميدواران به كرمش و آرزومندان خسته نمى‏شد. 94

كمكهاى مالى امام صادق (ع)

امام صادق (ع) و بودجه مخصوص‏

امام صادق (ع) اموالى در اختيار بعضى از اصحابش، جهت رفع اختلافات مالى شيعيان قرار مى‏داد تا با پرداخت آن مال، نزاع خاتمه يابد. از اين رو به مفضل (يكى از ياران خود) فرمود: هنگامى كه بين دو تن از پيروان ما نزاعى مى‏بينى از مال من غرامت بپرداز تا با يكديگر صلح كنند. 95

به همين جهت در روايات آمده است كه شخصى مى‏گويد: من و دامادم درباره ميراثى نزاع مى‏كريم كه مفضل به ما رسيد و وقتى متوجه شد كه نزاع و مشاجره ما به خاطر چيست، ما را به منزل خود دعوت كرد و با چهارصد درهم ميان ما صلح برقرار ساخت و هنگامى كه پول را پرداخت، گفت: بدانيد كه اين از مال من نبود، ولى امام صادق (ع) به من دستور داده است كه هرگاه بين دو نفر از شيعيان اختلاف و مشاجره‏اى پيش آيد، با پولى كه از خود آن حضرت است در ميان آنان صلح و صفا ايجاد كنم. 96

كمكهاى مالى مخفيانه امام صادق (ع)

امام صادق (ع) مخفيانه به كسانى كمك مى‏كرد كه نمى‏دانستند آن بزرگوار به آنان مى‏بخشد كه يك نمونه از نظرتان مى‏گذرد:

ابوجعفر خثعمى گويد: امام صادق (ع) كيسه‏اى به من داد و فرمود اين را به فلان مرد از بنى‏هاشم بده و به او نگو كه من آن را داده‏ام. كيسه را به او دادم و گفت: خدا دهنده آن را پادش نيكو دهد كه گاه گاه چنين كيسه‏اى براى ما مى‏فرستد و ما با آن زندگى مى‏كنيم، اما جعفر با اين كه مال فراوانى دارد درهمى به من كمك نمى‏كند. 97

كمكهاى مالى امام صادق (ع) به دشمن

گاهى امام صادق (ع) به كسانى كمك مى‏كرد كه دشمن او بودند و قصد جانش را مى‏كردند. به عنوان نمونه مى‏توان أفطس را نام برد.

حسن بن على، ملقب به أفطس با محمد بن عبدالله معروف به نفس زكيه بر ضد حكومت منصور دوانيقى قيام نمودند. پس از حوادثى نفس زكيه شكست خورد و كشته شد و حسن أفطس هم مخفى شد. مدتى بدين منوال گذشت. وقتى امام صادق (ع) به عراق آمد و با منصور ملاقات داشت، امام از فرصت استفاده نمود و براى نجات أفطس از گرفتارى به منصور دوانيقى فرمود:

آيا ميل دارى با انجام عمل خيرى درباره يكى از فرزندان رسول اكرم راهى به روى خود بگشايى؟ عرض كرد: آرى. فرمود: فرزند آن حضرت، حسن بن على را مورد عفو قرار بده. منصور دوانيقى پذيرفت و او را عفو كرد. اما همين شخص (حسن بن على) درباره امام به كار ناروايى دست زد و قصد جان حضرت را كه رد كه با اين همه امام او را مورد مهر و محبت قرار مى‏داد و از او حمايت مى‏كرد و از كمك مالى به او نيز دريغ نمى‏ورزيد. به گونه‏اى كه مرحوم شيخ طوسى از سالمه، كنيز امام صادق (ع) روايت كرده است كه در ساعات آخر زندگى امام صادق (ع) در كنار بسترش بودم. حضرت لحظه‏اى از حال رفت. وقتى به حال آمد، فرمود: به حسن بن على ملقب به أفطس هفتاد دينار بدهيد و به فلان و فلان هم اين مبلغ. سالمه مى‏گويد: به حضرت عرض كردم آيا به كسى مى‏بخشى كه مى‏خواست با كارد تو را بكشد؟ امام فرمود: مى‏خواهم از آنان نباشم كه خدا درباره‏شان مى‏فرمايد: و آنها كه پيوندهايى را كه خدا به آن امر كرده است برقرار مى‏دارند و از پروردگارشان مى‏ترسند و از بدى حساب (روز قيامت) بيم دارند. 98

كمكهاى مالى امام هفتم (ع)

امام هفتم (ع) نيز مانند ساير ائمه معصومين (ع) از امتيازات و ويژگيهاى خاصى برخورداربود كه يكى از آن ويژگيها بخشندگى حضرت بود، به گونه‏اى كه در آن زمان نيازمندان، گرفتاران و درماندگان براى رهايى از فقر تنها به او رو مى‏آوردند و آن بزرگوار هم تا آن جا كه در توان داشت به بيچارگان انفاق مى‏نمود بدون اين كه از كسى انتظار سپاسگزارى داشته باشد، بلكه فقط براى رضاى خدا اين كار را انجام مى‏داد و هميشه سعى مى‏كرد وقتى به آنان كمك مى‏كند به طور ناشناس در رفع نيازشان بكوشد تا كسى كه به او كمك مى‏شود احساس ذلت و خوارى نكند. از اين رو در تاريكى شب از خانه خارج مى‏شد و به مستمندان كمك مى‏كرد به طورى كه آن شخص نمى‏دانست از كجا به او كمك مى‏شود. بغدادى درباره سخاى حضرت مى‏نويسد: موسى بن جعفر سخى و كريم بود و وقتى كسى او را اذيت مى‏كرد براى او كيسه پولى كه هزار دينار در آن بود مى‏فرستاد و كيسه‏هاى پولى كه سيصد، چهارصد، و دويست دينار در آن بود در مدينه تقسيم مى‏كرد. 99

كيسه‏هاى پولى كه حضرت براى نيازمندان مى‏فرستاد، ضرب المثل شده بود تا آن جا كه مردم مى‏گفتند: عجب است از كسى كه كيسه‏هاى موسى (ع) به او رسيده، باز هم از كمبود و فقر شكايت مى‏كند. 100

مورخين گروه زيادى از كسانى را كه مورد احسان امام (ع) قرار مى‏گرفتند نام برده‏اند كه به چند مورد بسنده مى‏شود:

عيسى بن محمد مغيث قرظى مى‏گويد: در جايى از جوانيه 101كنار چاهى به نام ام عظام، هندوانه، خيار و كدو كاشته بودم. نزديك بهره‏بردارى و رسيدن محصول بود كه ناگهان ملخ‏ها تمام زراعت‏ها را از بين بردند و من علاوه بر قيمت دو شتر، صد و بيست دينار در آن جا خسارت ديدم. وقتى كه نشسته بودم ناگهان امام موسى بن جعفر (ع) وارد شد و سلام كرد. به من فرمود: «حالت چطور است» گفتم: مانند كسى كه تمام باغهايش را يكجا آتش زده باشند. مزرعه‏ام را ملخ فرا گرفت و محصول آن را خورد.

فرمود: چقدر خسارت ديدى؟ گفتم: صد و بيست دينار بعلاوه بهاى دو شتر. حضرت به حسابدارش فرمود: اى عرفه، براى ابن مغيث صدوپنجاه درهم آماده كن. آن گاه به عيسى فرمود پس سى دينار با دو شتر سود تو شد. 102

مرد فقيرى بر امام وارد شد و درخواست بخشش و كمك كرد. امام (ع) خواست او را امتحان كند و به اندازه معرفتش او را گرامى دارد. فرمود:

اگر به تو بگويند در دنيا چه آرزو دارى، چه خواهى خواست؟ گفت: آرزو خواهم كرد كه خداوند تقواى در دين و اداى حقوق برادران دينى را به من مرحمت كند. امام (ع) از جواب او خوشش آمد و دستور داد تا هزار دينار به وى مرحمت كردند. 103

كمكهاى مالى امام هفتم (ع) به دشمن‏

سبب گرفتارى موسى بن جعفر (ع) اين شد كه هارون پسرش محمد (امين) را براى تعليم به جعفر بن محمد بن اشعث سپرد. يحيى بن خالد بر مكى بر جعفر حسد برد و با خود گفت اگر خلافت به محمد امين برسد وزارت از دست من و فرزندانم بيرون خواهد رفت. از اين رو در صدد برآمد تا به وسيله‏اى دست جعفر بن محمد بن اشعث را از كار كوتاه كند و جعفر از كسانى بود كه قايل به امامت موسى بن جعفر (ع) بود. يحيى بدين منظور با جعفر از در دوستى وارد شد و زياد به خانه‏اش رفت و آمد مى‏كرد و خصوصيات زندگى و كارهاى او را با اضافاتى كه براى تأثير در دل هارون خود وى بر آن مى‏افزود، هر روز به هارون گزارش مى‏داد تا اين كه روزى به برخى از نزديكان خود گفت: آيا مرد تنگدستى از خاندان ابيطالب سراغ نداريد كه من به وسيله او اطلاعاتى از وضع موسى بن جعفر كسب كنم. او را به على بن اسماعيل بن جعفر بن محمد راهنمايى كردند و على بن اسماعيل كسى بود كه موسى بن جعفربا او انس داشت و به او احسان مى‏فرمود و گاه گاهى اسرار خود را به او باز مى‏گفت.

يحيى بن خالد مالى براى على بن اسماعيل فرستاد و او را به رفتن به بغداد تشويق كرد و چون آماده رفتن شد، حضرت موسى بن جعفر (ع) مطلع شد. او را طلبيد و به او فرمود: اى برادرزاده به كجا مى‏روى؟ پاسخ داد: به بغداد. حضرت پرسيد: براى چه مى‏روى؟ گفت: من بدهكارى دارم و خود، مرد فقيرى هستم.

حضرت فرمود: من بدهى تو را مى‏پردازم و زياده بر آن نيز به تو خواهم داد و وعده‏هاى ديگرى هم به او داد. على بن اسماعيل اعتنايى نكرد و آماده حركت شد. موسى بن جعفر كه از تصميم او آگاه شد او را خواست و به او فرمود: تو تصميم رفتن دارى؟ آرى. چاره‏اى نداريم .

حضرت به او فرمود: اى برادرزاده نگران نباش و از خدا بترس. كودكان مرا يتيم مكن. و در پايان سخن دستور داد سيصد دينار اشرفى و چهار هزار درهم ديگر نيز به او بدهند. على بن اسماعيل به بغداد آمد و يحيى بن خالد وضع موسى بن جعفر را از او تحقيق كرد و با مطالبى كه خود بر آن اضافه كرد همه را به هارون گزارش داد. آن گاه خود على بن اسماعيل را به نزد هارون برد. هارون حال عمويش (موسى بن جعفر) را پرسيد و او زبان به سعايت و بدگويى آن حضرت گشود و آنچه يحيى بن خالد گفته بود همه را بازگفت و بر آن افزوده، گفت: اموالى از مشرق و مغرب برايش مى‏آورند و او خانه‏هاى مخصوص جمع اموال دارد كه آنها را در آن خانه‏ها نگهدارى مى‏كند و مزرعه‏اى را به سى هزار دينار خريد و آن را يسيره نام نهاد و چون سى هزار دينار را به نزد صاحب آن مزرعه بردند گفت: من اين سكه را نمى‏خواهم و بايد دينارهايى را كه مى‏خواهيد به من بدهيد سكه‏اش چنين و چنان باشد موسى بن جعفر دستور داد آن دينارها را برگرداندند و سى هزار دينار ديگر به همان اوصافى كه صاحب مزرعه خواسته بود به او داد.

هارون اين سخنان را شنيد و دستور داد دويست هزار درهم به او بدهند كه آن را از برخى نقاط شرقى دريافت كند، فرستادگان على بن اسماعيل براى دريافت پول رفتند. على بن اسماعيل همان طور كه در انتظار رسيدن پولها به سر مى‏برد براى قضاى حاجت رفت. ناگهان به اسهالى دچار شد... و به حال مرگ افتاد و در همان حال كه مشغول جان كندن بود اموال را آوردند، با حسرتى فراوان بدانهانگريست و گفت: من كه در حال مردن هستم اينها را براى چه كار مى‏خواهم...104

شيخ مفيد مى‏نويسد: حضرت موسى بن جعفر (ع) مهربان‏ترين مردم به خانواده و خويشاوند خود بود و از فقراى مدينه در شبها تفقد مى‏كرد و سبدهايى كه در آن پول، طلا و نقره و آرد و خرما بود براى ايشان مى‏برد و آنها نمى‏دانستند از كجا مى‏آيد و چه كسى مى‏آورد.105

كمكهاى مالى امام هشتم (ع)

اين شهر آشوب درباره آن حضرت مى‏نويسد:

امام هشتم (ع)... زياد احسان مى‏كرد... و بيشتر صدقه‏هاى او در شبهاى تاريك بود.106

مرحوم كلينى در كافى مى‏نويسد: شخصى به نام يسع بن حمزه گفته است: روزى در مجلس على بن موسى الرضا (ع) بودم. گروه زيادى اجتماع كرده و از مسائل حلال و حرام سؤال مى‏كردند. ناگاه مرد بلند بالايى وارد شد و پس از سلام، عرض كرد من از دوستان خانواده شما هستم .از مكه بيرون آمدم و پول خود را گم كردم و چيزى ندارم كه برگردم، اگر صلاح مى‏دانيد مبلغى كه مرا به وطنم برساند به من عطا كنيد تا آن گاه كه به وطنم رسيدم آن رإ؛((ّّ صدقه دهم؛زيرا نيازمند آن نيستم (و در وطن از نعمت ثروت بهره‏مندم). حضرت فرمود: بنشين. خدا تو را بيامرزد. آن گاه رو به مردم كرد و براى آنها سخن گفت تا اين كه مردم متفرق شدند و جز سليمان جعفرى و خثيمه و من كسى به جا نماند. آنگاه حضرت وارد اطاق شد و بعد از ساعتى از بالاى در دست مباركش را بيرون آورد و فرمود: اين دويست دينار را بگير و در مخارجت صرف كن و به آن تبرك بجو و لازم نيست از طرف من صدقه بدهى و از اين جا بيرون رو كه نه من تو را ببينم و نه تو مرا. آن مرد بيرون رفت. سليمان عرض كرد: فدايت شوم، تزحم كردى و بخشش نمودى، چرا خود را از او پنهان داشتى؟ فرمود: از ترس اين كه مبادا از من خجالت كشد. آيا نشنيده‏اى كه پيغمبر (ص) فرمود: كسى كه صدقه را پنهان بدهد مثل اين است كه هفتاد حج به جا آورد و كسى كه گناه را آشكار كند خوار و ذليل است و كسى كه پنهان انجام دهد بخشوده است. آيا كلام پيشينيان را نشنيده‏اى كه گفته‏اند هر گاه به منظور حاجتى پيش او مى‏رفتم در حالى بر مى‏گشتم كه آبرو من محفوظ مانده بود. 107

كمكهاى مالى امام جواد (ع)

از ابوهاشم روايت كرده‏اند كه گفت: يك بار ابوجعفر (ع) (امام جواد) سيصد دينار به من داد و فرمود آن را براى يكى از پسر عموهايش ببرم و گفت: بدان كه او به تو خواهد گفت مرا به كسى راهنمايى كن تا با اين پولها از او متاعى بخرم. در اين صورت تو او را راهنمايى كن. ابوهاشم گفت: من دينارها را نزد پسر عموى امام (ع) بردم و او به من گفت: اى ابوهاشم مرا به معامله‏گرى كه با اين پولها متاعى بخرم راهمايى كن. من نيز اطاعت كردم. 108

سهل بن زياد از ابن حديد نقل مى‏كند كه گفت: به همراه عده‏اى به سفر حج رفتيم، در ميان راه راهزنان به ما حمله كردند. چون وارد مدينه شدم خدمت حضرت جواد (ع) رسيدم و او را از حادثه‏اى كه براى ما پيش آمده بود با خبر كردم. دستور داد لباسى به من بدهند. سپس دينارهايى داد و فرمود: اين دينارها را به اندازه آنچه كه از همراهانت برده‏اند ميان آنها تقسيم كن. ابن حديد مى‏گويد: پولها را ميان همراهانم تقسيم كردم، درست به اندازه همان مالى بود كه برده بودند. نه كمتر، نه بيشتر. 109

كمكهاى مالى امام حسن عسكرى (ع)

حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان

يكى از موضع‏گيريهاى امام عسكرى (ع) در برابر حكومتهاى وقت، حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه از ياران خاص و نزديك آن حضرت بود. با يك مطالعه در زندگانى آن حضرت، اين مطلب بخوبى آشكار مى‏شود كه گاهى برخى از ياران امام، از تنگناى مالى، در محضر امام شكوه مى‏كرد و حضرت، گرفتارى مالى آنان را برطرف مى‏ساخت و گاه حتى پيش از آن كه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مى‏كرد. اين اقدام امام مانع از آن مى‏شد كه آنان زير فشار مالى، جذب دستگاه حكومت ستمگر عباسى شوند. در اين زمينه مى‏توان براى نمونه چند مورد زير را ياد كرد:

1- «ابوهاشم جعفرى» مى‏گويد: از نظر مالى در مضيقه بودم. خواستم وضع خود را طى نامه‏اى به امام عسكرى (ع) بنويسم ولى خجالت كشيدم و صرفنظر كردم. وقتى كه وارد منزل شدم، امام صد دينار براى من فرستاد و طى نامه‏اى نوشت: هر وقت احتياج داشتى، خجالت نكش، و پروا مكن، و از ما بخواه كه به خواست خدا به مقصود مى‏رسى.110

2- «على بن زيد علوى» مى‏گويد: امام عسكرى (ع) مبلغى پول به من داد و فرمود: با اين پول كنيزى بخر، زيرا كنيز تو مرده است. وقتى كه به منزل برگشتم ديدم كنيز مرده است. 111

3- «ابو طاهر بن بلال» يك سال به حج مشرف شد و در مراسم حج مشاهده كرد كه «على بن جعفر» مبالغ هنگفتى انفاق كرد. وقتى كه از حج بازگشت، جريان را به امام گزارش كرد. امام در پاسخ نوشت: «قبلاً دستور داده بوديم صد هزار دينار به وى بدهند سپس مجدداً بالغ بر همين مبلغ براى او حواله كرديم، ولى او براى رعايت حال ما نپذيرفت.» بعد از اين جريان «على بن جعفر» به حضور امام شرفيات شد، به دستور حضرت سى هزار دينار به وى پرداخت گرديد. 112

اين روايت نشان مى‏دهد كه «على بن جعفر» مبالغ درشتى در حجاز توزيع مى‏كرده است، و اگر چه مورد مصرف آنها در روايت معين نشده، ولى حجم بزرگ پولها نشان مى‏دهد كه اين، يك برنامه وسيع و طراحى شده بود و طبعاً شيعيان نيازمند و شخصيتهاى بزرگ و برجسته و مبارز شيعه از آن برخوردار مى‏شده‏اند و اين برنامه با آگاهى و هدايت و حمايت مالى امام اجرا مى‏شده است .

البته پرداخت چنين مبلغ‏هايى با توجه به محدوديت امام، نبايد موجب ترديد يا انكار گردد، زيرا به رغم آن كه فعاليتهاى اجتماعى و سياسى امام به شدت تحت كنترل حكومت عباسى بود، رقمهاى قابل توجهى از شيعيان مناطق مختلف، توسط نمايندگان امام به آن حضرت مى‏رسيد. مثلاً تاريخ مى‏گويد: شخصى از «جرجان» به محضر امام رسيد و اموالى را كه شيعيان آن منطقه فرستاده بودند به پيشكار امام به نام «مبارك» تسليم كرد، 113 يا شخصى كه از منطقه جبل (قسمتهاى كوهستانى ايران تا قزوين و همدان) با راهنمايى يك نفر علوى به حضرت امام (ع) رسيده بود، چهار هزار دينار به امام تقديم كرد. 114 نماينده امام در قم (احمد بن اسحق) صد و شصت كيسه طلا و نقره كه از شيعيان آن شهر تحويل گرفته بود، به امام تسليم كرد.115 غير از اينها اموال و وجوه قابل توجهى نيز توسط نمايندگان امام عسكرى (ع) جمع آورى شده بود كه تحويل آنها تا زمان شهادت حضرت به تأخير افتاد و طبعاً به پيشگاه حضرت ولى عصر تقديم شد كه مى‏توان به عنوان نمونه از اموال فراوانى ياد كرد كه در اختيار «ابراهيم بن مهزيار» بوده و پس از مرگ او پسرش «محمد» به نماينده امام عصر تحويل داد. 116 همچنين مى‏توان از هفتصد دينارى كه نزد يكى از اهالى جبل بوده، 117 و نيز از پانصد دينارى كه در اختيار يكى ديگر از شيعيان به نام «عمران همدانى» بوده، 118 نام برد.

نمى‏از يم

آنچه درباره ككهاى مالى خاندان پيامبر (ع) گذشت به عنوان نمونه و نمى‏از يمى بود. جهت اطلاع بيشتر درباره كمكهاى مالى امام معصوم (ع) چه مواردى كه زينت بخش كتاب شد و چه مواردى كه به خاطر اختصار و روشن بودن موضوع به طور مشروح بحث نشده، به منابع مربوط مراجعه فرماييد. 119 چرا كه اينها خاندانى هستند كه كمك به ديگران، جود و سخاوت و... منش وروش‏شان بوده است. آنان كه به فرموده امام هادى (ع) «ريشه‏هاى كرم و جوانمردى و سخاوت‏اند، عادت و شيوه آنها نيكى، احسان، ذلت، سرشت و فطرتشان كرم و بخشش و بزرگوارى است.» 120

بازگشت به سخن اول‏

گرچه گزارش هداياى پيامبر (ص)، و صله‏ها و كمكهاى مالى ائمه معصومين (ع) به طول انجاميد، اما چنان كه در آغاز اين بحث گفته شد، مقصود از گزارش آنها اين است كه به حجم بالاى آنها توجه داشته باشيم و تصور نكنيم كه همه آنها از منبع واحدى (همچون بيت المال) بوده است، بلكه با توجه به ميزان بسيار زياد آنها، در جست و جوى منابع متعددى (از آن جمله اموال شخصى، موقوفات و امثال اينها) براى آنها باشيم.

اينك در اين جا وقت آن رسيده است كه ببينيم اهل بيت (ع) چند نوع مال در اختيار داشتند.