بخش دوم :هدايا وكمكهاى مالى اهل بيت (ع)
هداياى پيامبر(ص)
چند سؤال اساسى
با توجه به آنكه پيامبر و ائمه معصومين (ع) همانند ساير مردم نياز به غذا ، لباس
و مسكن داشتند و خود آنان مردم را تشويق به اهميت دادن به مسائل اقتصادى مىكردند،
چند سؤال در اين جا مطرح مىشود:
پيامبر اسلام و اهل بيت او از چه طريقى نيازمنديهاى مادى خويش را تأمين
مىكردند؟ آيا آنان صرفاً از بيتالمال استفاده مىكردند؟
آيا فعاليتهاى اقتصادى از قبيل : كشاورزى ، دامدارى و تجارت داشتند؟ كمكهاى
مالى آنان به نيازمندان از چه طريقى تهيه مىشد؟
توضيح اين كه رسول گرامى اسلام (ع) و خاندان آن حضرت كمكهاى مالى فراوانى به
فقرا، مستمندان ، نيازمندان مىكردند. بردههايى را مىخريدند و در راه خدا آزاد
مىكردند كه در روايتى آمده است امير مؤمنان (ع) هزار برده در راه خدا خريد و آزاد
كرد.( 33)
امام سجاد (ع) نيز بردگانى در راه خدا آزاد كرد. آن بزرگوار بردگانى را خريدارى
كرده، مدتى تحت آموزش و تربيت قرار مىداد و سپس آزادشان مىكرد و آنان به صورت
انسانهاى نمونه به فعاليت فرهنگى و تربيتى مىپرداختند و پس از آزادى نيز ارتباطشان
با امام قطع نمىشد. «على بن طاووس» ضمن اعمال ماه رمضان مىنويسد: على بن الحسين
(ع) شب آخر ماه رمضان بيست نفر برده ( يا اندكى بيشتر يا كمتر) را آزاد مىكرد و
مىگفت : خداوند در هر شب ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار نفر از اهل دوزخ را از
عذاب آتش آزاد مىكند و در شب آخر به تعداد كل شبهاى رمضان آزاد مىكند. دوست دارم
خداوند ببيند كه من در دنيا بردگان خود را آزاد مىكنم تا بلكه مرا در روز رستاخيز
از آتش دوزخ آزاد سازد.
امام هيچ خدمتگزارى را بيش از يك سال نگه نمىداشت . وقتى كه بردهاى را در اول
يا وسط سال به خانه مىآورد شب عيد فطر او را آزاد مىساخت و در سال بعد به جاى او
شخص ديگرى را مىآورد و باز او را در ماه رمضان آزاد مىساخت، و اين روال تا آخر
عمر او همچنان ادامه داشت . امام بردگان سياه پوست را (با وجود آن كه به آنان نياز
نداشت ) مىخريد و در مراسم حج به عرفات مىآورد و آن گاه كه به سوى مشعر كوچ
مىكرد آنان را آزاد مىكرد و جوايز مالى به آنان مىداد. (34)
پولها و لباسهايى به شعرا به عنوان جايز مىدادند . همچنين در زمان پيامبر اسلام
هيأتها و نمايندگانى از اعراب مىآمدند و اظهار اسلام مىكردند، پيامبر هم هدايايى
به آنها مىداد و كمكهاى ديگرى كه در مباحث آينده به عنوان نمونه بيان خواهد شد.
اين كمكها از چه طريقى بود؟ از بيتالمال ؟ و اگر از بيتالمال استفاده مىكردند
تمام اين هزينهها را از آن جا بر مىداشتند؟ يا مبلغى از آنها را؟ مخصوصاً گاهى
ائمه (ع) پولهاى فراوانى به عنوان صله وجايزه به شعراى شيعى و مدافع ولايت مىدادند
كه شايد براى برخى قابل تصور نبود . آيا اينها از چه محلى بود؟
پاسخ
در پاسخ اين سؤالها ذهنيت عمومى در جامعه ما اين است كه تأمين معاش و زندگى
پيامبر اسلام (ع) و ائمه (ع) از محل بيتالمال بوده و اگر بخششها يا كمهايى هم نسبت
به فقرا يا نيازمندان داشتند، آن هم از منبع بيتالمال و وجوه عامه بوده كه در
اختيار آنان بوده است و نسبت به آن ولايت داشتند. اما بررسيها و پژوهشها در تاريخ
زندگى پيشوايان اسلام نشان مىدهد كه آن بزرگواران اموال و دارايىهاى شخصى نيز
داشتند و همه جا و در همه موارد ، از بيتالمال استفاده نمىكردند . هدف اين كتاب
جست و جوى پاسخ اين سؤالها و پيگيرى و شناسايى منابع درآمد پيامبر اسلام (ع) و اهل
بيت آن حضرت و مشخص ساختن اين نكته است كه چقدر و در چه مواردى از بيتالمال ، و در
كدام مواردى از اموال و دارايىهاى شخصى استفاده مىكردند؟
اينك پيش ازآن كه اين موضوع بررسى شود، از باب مقدمه از هداياى پيامبر اسلام و
صلهها و بخششهاى امامان به شعرا و نيز از كمكهاى مالى آن پيشوايان به افراد مختلف
ياد مىكنيم تا حجم بالاى آنها روشن گردد و توجه پيدا كنيم كه اين مبالغ نمىتوانست
از منبع واحدى باشد و طبعاً از منابع مختلف تأمين مىشده است .
هداياى پيامبر به هيأتهاى نمايندگى قبايل عرب
هيأتهاى نمايندگى قبايل مختلف عرب براى اظهار اسلام، و اعلام انقياد قبايل خويش
، بيشتر در سال نهم هجرت و احياناً پيش يا پس از آن به حضور رسول اكرم (ص) شرفياب
مىشدند و اسلام و انقياد قبايل خود را به عرض مىرساندند و مورد لطف ومحبت شخص
رسول اكرم (ص) واقع مىشدند، وآن حضرت هدايا و جوايزى به آنان عنايت مىكرد كه براى
نمونه چند مورد از نظرتان مىگذرد:
1- هيأت نمايندگى ثعلبه
در سال هشتم هجرت پس از بازگشت رسول خدا (ص) از «جعرانه»، چهار نفر از «بنى
ثعلبه » نزد رسول خدا آمدند وگفتند ما فرستادگان قبيله خود هستيم و همه اسلام
آورديم . رسولخدا(ص) دستور داد از آنان پذيرايى كردند و پس از چند روز اقامت هنگامى
كه براى خداحافظى شرفيات شدند، به بلال فرمود تا به آنان جايزه دهد و بلال به هر
كدامشان پنج اوقيه(35)نقره جايزه داد و سپس به بلاد خويش برگشتند. (36)
2- هيأت نمايندگى محارب
اين هيأت كه ده مرد بودند، در سال دهم در حجة الوداع به حضور رسول خدا (ص)
رسيدند و در سراى رمله، دختر حارث منزل داده شدند. بلال براى ايشان روز و شب غذا
مىبرد و اسلام آوردند وگفتند اسلام بنى محارب در عهده ما و در آن موسمها رسول خدا
را دشمنى سرسختتر از آنان نبود. در ميان اين هيأت مردى از همان دشمنان سر سخت بود
كه چون رسول خدا او را شناخت ،گفت : شكر خدا را كه مرا زنده داشت تا به تو ايمان
آورم . رسول خدا گفت : اين دلها در دست خداست . رسول خدا آنان را نيز جايز داد و
بازگشت.(37)
3- هيأت نمايندگى جعدة بن كعب
از بنى جعدة بن كعب «رقادبن عمرو» نزد رسول خدا آمده و اسلام آورد و رسول خدا در
«فلج» آب و زمينى به او داد و براى وى سندى نوشت كه به گفته صاحب طبقات ، نزد بنى
جعده محفوظ بوده است . (38)
4- هيأت نمايندگى قشيرين كعب
پيش از حجة الوداع ، و پس از غزوه «حنين» چند نفر از بنى قشير از جمله ثور بن
عروه بر رسول خدا وارد شدند و اسلام آوردند و رسول خدا به «ثور» قطعه زمينى بخشيد و
براى وى سندى نوشت. و نيز قرة بن هبيرة را جايزهاى داد و بردى مرحمت فرمود و او را
سرپرست زكاتهاى قبيله قرار داد.(39)
5- هيأت نمايندگى تغلب
شانزده مرد تغلبى از مسلمانان و نصرانيانى كه بر خود صليب زرين آويخته بودند بر
رسول خدا وارد شده و در خانه رمله، دختر حارث منزل كردند. رسول خدا با نصرانيان
مصالحه كرد كه بر دين خود باقى بمانند ولى فرزندان خود را به نصرانيت در نياورند.
مسلمانان را هم جوايزى عطا فرمود. (40)
6- هيأت نمايندگى طيّى
پانزده مرد از قبيله طى ... براى ديدار رسول خدا به مدينه آمدند . سرورى اين
گروه رازيدالخيل بن مهليل كه ازبنى نبهان بود، به عهده داشت . رسولخدا در مسجد بود،
اعضاى هيأت شتران خود را در جلوى خان مسجد بسته ونزد حضرت آمدند. رسول خدا اسلام را
برايشان عرضه داشت وچون اسلام آوردند به هر يك پنج اوقيه نقره جايزه داد و به
زيدالخيل دوازده و نيم اوقيه داد. رسول خدا درباره زيدالخيل مىفرمود: هيچ مردى از
عرب نزد من به فضل ياد نشد جز اين كه او را كمتر از آن يافتم كه مىگفتند ، مگر
زيدالخيل كه او را بيش از آن يافتم كه توصيف مىكردند و او رازيدالخير ناميد
وسرزمين فيد و زمينهاى ديگرى را براى ارتزاق به او واگذار كرد و در اين باره به او
نوشتهاى هم داد. زيد با قوم خود بازگشت و چون به جايى كه به آن فرده مىگفتند
رسيد، به تب مبتلا گشت و پس از سه روز در همان جا درگذشت . بعضى هم، مرگ او را در
آخر خلافت عمر دانستهاند. (41)
7- هيأت نمايندگى مراد (42)
فروة بن مسيك مرادى ، از ملوك كنده جدا شد و بر رسول خدا وارد شد و ، از آن حضرت
پيروى كرد ونزد سعد بن عباده منزل گزيد و به فرا گرفتن قرآن و احكام اسلام پرداخت.
رسول خدا او را دوازده اوقيه جايز داد و بر شترى مرغوب سوار كرد و حلهاى از بافته
عمان بخشيد و عامل خود بر قبيلههاى :مراد، زبيد و مذحج گردانيد و خالدبن سعيد بن
العاص را همراه او براى دريافت صدقات (زكات) فرستاد و به او نوشتهاى در اندازههاى
زكات داد . فروه همچنان عامل صدقات بود تا رسول خدا وفات يافت. (43)
پيامبر وصد شتر به آتش افروز جنگ حنين
... پس از تمام شدن جنگ حنين (44) و طائف پيامبر اكرم (ص) نقشه تسليم شدن و
اسلام آوردن «مالك بن عوف» (آتش افروزجنگ حنين و طائف) را ريخت. از وضع او پرسيد:
گفتند به طائف پناه برده و با قبيله ثقيف همكارى مىكند. پيامبر فرمود: اين پيام را
از من به او برسانيد كه اگر اسلام آورَد و به ما بپيوندد من كسان او را آزاد
مىسازم و يكصد شتر نيز به او مىبخشم . نمايندگان هوا زن، پيام پيامبر (ص) را به
او رسانيدند و او كه وضع ثقيف را متزلزل مى ديد، و ازقدرت روز افزون اسلام آگاهى
داشت، تصميم گرفت از طائف خارج شود و به مسلمانان بپيوندد، ولى از اين مىترسيد كه
ثقيف از تصميم وى آگاه شوند و او را در داخل بازداشت كنند ، از اين رو براى اجراى
مقصد خويش چنين نقشه كشيد: دستور داد در نقطه دورى از طائف كجاوهاى براى او آماده
كنند، سپس از آن نقطه با سرعت هر چه زيادتر به جعرانه آمد و اسلام آورد و پيامبر
طبق وعدهاى كه به او داده بود با وى رفتار كرد (صدشتر به او داد و كسان او را آزاد
ساخت)، سپس او را سرپرست مسلمانان قبيلههاى نصر، ثماله و سلمه قرار داد. او بر اثر
غرور فطرى و افتخارى كه از ناحيه اسلام به دست آورده بود زندگى را بر قبيله ثقيف
تنگ كرده ، آنها را در مضيقه اقتصادى قرار مىداد، او خود را شرمنده الطاف پيامبر
ديده و اشعارى در سماحت بى نظير و بلند نظرى پيامبر سرود كه آغاز آنها اين است :
من هرگز در ميان تمام مردم جهان مانند محمد را نه ديدهام و نه شنيدهام ...(45)