بخش اول :مباحث مقدماتى
مباحث مقدماتى
ترديدى نيست كه پيامبر و ائمه معصومين (ع) باصرفنظر از امتيازاتى كه داشتند در
بقيه شئون زندگى مادى خويش مانند افراد عادى و معمولى بوده و از غرايز ، عواطف ،
احساسها، نيازها، و علاقههاى طبيعى و عادى برخوردار بودند و مانند ساير مردم غذا
مى خوردند، راه مىرفتند، استراحت مىكردند، از اين رو قرآن اين گونه بهانه گيريهاى
دشمنان اسلام درباره پيامبر اسلام را كه انتظار داشتند آن حضرت فاقد جنبههاى بشرى
باشد، رد كرده چنين مىفرمايد:
«و گفتند چرا اين پيامبر غذا مى خورد و در بازار راه مىرود، نه سنت فرشتگان
دارد و نه روش پادشاهان ؟ چرا فرشتهاى براى او نازل نشده كه همراه وى مردم را
انذار كند؟ (و گواه صدق دعوت او باشد) يا گنجى از آسمان براى او فرستاده شود يا
باغى داشته باشد كه از (ميوه) آن بخورد (و امرار معاش كند) . و ستمگران گفتند شما
تنها از يك مجنون پيروى مىكنيد.» 6
قرآن در جاى ديگر پس ازبيان بهانهگيرى و سرزنشهاى يهود و مشركان در اين زمينه،
كه فكر مىكردند پيامبر به خاطر وحى ، از حد طبيعى بشرى خارج مىشود و او نبايد
بخورد و بياشامد وبميرد ، در رد نظريه آنان مىفرمايد: «ما پيامبران را پيكرهايى كه
غذا نخورند قرار نداديم و آنها هرگز عمر جاويدان نداشتند. »7 و در جاى ديگر
مىفرمايد: «ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه غذا مىخوردند
و در بازارها راه مىرفتند. » 8
بنابراين پيامبران نيز در مسايل مربوط به زندگى مادى همچون ساير مردم بودند،
قرآن درباره پيامبر اكرم (ص) مىفرمايد: «بگو من فقط بشرى هستم چون شما(امتيازم اين
است كه ) بر من وحى مىشود.» 9
از اين رو پيامبر نيز براى گذران زندگى و تأمين معاش خويش در تلاش و تكاپو بودند
تا روزى حلال به دست آورند و نيازمند ديگران نباشند و بتوانند به اين نياز فطرى خود
و افراد تحت تكفل خويش پاسخ دهند.
نقش اقتصاد در زندگى بشر
همان گونه كه مى دانيم مسأله «اقتصاد» از اصول اساسى و مسائل مهم زندگى
انسانهاست كه در تمام ادوار و در همه اجتماعات نقش مهمى دارد و چرخ زندگى بشر به
دور آن مى چرخد.
اسلام به مسائل اقتصادى اهميت فراوانى داده است و وجود ابواب متعدد مربوط به
مبدلات مالى در فقه و قوانين اسلامى، حكايت از اين دارد كه اقتصاد در اسلام ارزش
فراوان دارد.
اهميت مسائل اقتصادى تنها از اين نظر نيست كه تأمين آزادى و استقلال و حيات مادى
مردم بدون آن امكان ندارد، بلكه از اين نظر نيز هست كه پيوند نزديكى با مسائل
زيربنايى جامعه حتى با مسائل «اخلاقى» دارد. جريان يك اقتصاد سالم در پيكر اجتماع
همچون جريان خون سالم در كالبد يك انسان است . ممكن است در حال عادى توجه به نقش
گردش خون در حيات يك انسان نداشته باشيم، اما به هنگامى كه مجراى شاهرگهاى كسى به
خاطر اختلاف در سيستم ضد انعقاد با لختهاى خون بسته مىشود بلافاصله عكس العمل
شديد آن ظاهر مىگردد . عضوى كه مجراى خونش بسته شده فوراً فلج مىشود و اگر اين
عضو از اعضاى فعالى همانند قلب يا دستگاه تنفس باشد مرگ ناگهانى را حتماً با خود
همراه خواهد داشت . از طرف ديگر فقر اقتصادى عوارضى در پيكر اجتماع درست همانند «كم
خونى» و «فقرالدم» همراه دارد. در بيمارى فقرالدم چشم درست نمىبيند، گوش قدرت
شنوايى را از دست مىدهد، زبان به لكنت مىافتد، دست و پاها مىلرزد و مغز هم قدرت
انديشيدن را ندارد. يك اجتماع كه با فقر اقتصاد، يا يك سيستم مالى ناسالم دست به
گريبان است ، توانايى و مهارت را از دست مىدهد و گرفتار نارساييهاى مرگبارى در همه
زمينهها مىشود. يك سياستمدار انقلابى، يك فرمانده شجاع، يك فيلسوف بزرگ ، يك
دانشمند ماهر و يك شاعر نكته پرداز و يك تكنسين ورزيده هرگز قادر به انجام رسالت
خود در جامعه نيست مگر اين كه حداقل يك زندگى اقتصادى مناسب داشته باشد.
نقش مسائل اقتصادى در شكل اخلاقى جامعه
چنان كه اشاره شد حتى مسائل اخلاقى نيز به مقدار قابل ملاحظهاى تحت تأثير عوامل
اقتصادى قرار دارند. ممكن است اين سخن براى بعضى از علماى اخلاق، گران آيد كه اين
گونه مسائل معنوى چه ارتباطى مىتواند با مسائل اقتصادى داشته باشد، ولى با توجه به
اين نكته تجربى و حسى «كه نگهدارى ارزشهاى اخلاقى همچون شهامت ، صراحت، مناعت طبع،
راستگويى، امانت، و استقلال شخصيت، براى يك انسان گرسنه كار بسيار دشوارى است » ،
جاى هيچ گونه شكى باقى نمىماند. آنكس كه گرسنه است الزاماً گرفتار دروغ و تزوير و
تقلب نمىشود و ايمان خود را از دست نمىدهد، اما زمينه ابتلاى به اين انحرافات
اخلاقى در انسانهاى گرسنه بسيار آمادهتر است و اين يك امر حسى و تجربه است .
همچنين جاى شك نيست كه نيازهاى مادى و فقر اقتصادى ، انسان را به كارهاى زشتى همچون
چاپلوسى، تملق، ثناخوانى افرادى كه شايسته سرزنشاند و عيب جويى از آنها كه لايق
ستايش نيستند، تشويق مىكند.
فقر اقتصادى ، انگيزه گناه
اسلام فقر اقتصادى را انگيزه گناه و بىنيازى مادى را مايه كمك به تقوا و معنويت
شمرده است . پيامبر گرامى اسلام (ص) مىفرمايد: «بىنيازى كمك خوبى براى تقوا و
پرهيزكارى است.» 10
و در سخنى از امام صادق (ع) مىخوانيم :
بىنيازى كه تو را از ستم باز دارد بهتر است از فقرى كه تو را به گناه وا دارد.
11
اميرمؤمنان (ع) به فرزندش حسن مجتبى (ع) فرمود:
انسانى را كه به دنبال تأمين غذاى خود مىرود سرزنش مكن، چون كسى كه غذايش فراهم
نباشد خطايشها زياد خواهد شد. 12
نقش نان در عبادت
پيامبر اكرم (ص) فرمود: نان را كه فرآورده كشاورزى است عزيز داريد چه آن كه
عوامل آسمانى و زمينى و بسيارى از آفريدههاى الهى در ايجاد آن مؤثر بودهاند. 13
در حديث ديگرى مىخوانيم : امام رضا (ع) از جدش نقل فرمود كه سلمان ابوذر را به
منزلش دعوت كرد و دو قرص نان نزد او آورد . ابوذر آنها را زير و رو مىكرد، سلمان
گفت براى چه آنها را زير و رو مىكنى؟ گفت مىترسم پخته نباشند. 14 سلمان سخت در
خشم شد و گفت چه قدر جرأت دارى كه اين نانها را زير و رو مىكنى؟ به خدا سوگند آبى
در آن كار كرده كه فرشتگان از زير عرش آوردند و آن را به باد سپردند و باد به ابر
ريخته و ابر بر زمين باريده و به كمك رعد و فرشتگان به جاى خود رسيده و زمين و چوب
و آهن و بهائم و آتش و هيزم و نمك و آنچه نتوان بر شمرد در آن كار كرده، تو از كجا
حق شكر آن رامىتوانى بجا بياورى؟ ابوذر گفت به سوى خدا توبه مىكنم و آمرزش
مىطلبم از كارى كه كردم و از تو به خاطر انجام كارى كه آن را دوست نداشتى عذر
خواهم. 15
پيامبر اكرم (ص) ديد عايشه تكه نانى كه به زمين افتاده بود مىخواهد زير
پابگذارد. پيامبر آن را برداشت و خورد. 16 و فرمود: اى عايشه با نعمتهاى خدا خوب
همسايه باش چون آنها وقتى ازمردمى فرار كنند كم بر مىگردند. 17
حديثى جالب
رسول مكرم اسلام به اندازهاى مسأله اقتصاد را (كه يكى از آنها نان است) پرارزش
و مهم معرفى كرده كه شايد اين روايت به نظر بعضىها عجيب بيايد. او در حال نيايش با
خدا مىگويد:
بار خدايا نان را براى ما مبارك گردان و آن را زياد كن . ميان ما و نان جدايى
نينداز، زيرا اگر نان نباشد نه نماز مىگزاريم، نه روزه مىگيريم و نه ساير واجبات
را انجام مىدهيم.18
در حديث ديگرى فرمود:
نان را بو نكنيد تا خوب آن را امتحان و اختيار كنيد آنگونه كه حيوانات درنده آن
رابو مىكنند، زيرا نان مبارك است . خداى عزوجل به خاطرنان (باران) آسمان را پى در
پى بر شما فرستاد و به خاطر نان (علف) چراگاه را رويانيد . با بودن نان نماز
مىخوانيد. روزه مىگيريد . حج و زيارت خانه خدا را انجام مىدهيد. 19
در غزوه خندق مسلمانان گرفتار قحطى و گرسنگى شديد بودند و خانوادهها هر چه
مىتوانستند براى آنها مىفرستادند... و پيامبر و اصحاب آن حضرت سيزده چهارده روز
عملاً درمحاصره بودند . به طورى كه تقريباً همگى درمانده و عاجز شدند. پيامبر عرض
كرد: پروردگارا تو را به عهد و پيمانت سوگند مىدهم آيا مىخواهى عبادت نشوى؟20
مقصود اين است كه اگر از نظر مواد غذايى هم انسان در مضيقه باشد آنگونه كه بايد
خدا را عبادت نخواهد كرد.
نان قوام بدن
امام صادق (ع) فرمود:
قوام و استوارى بدن بر نان پايهريزى شده است . 21
در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است :
روح انسان زمانى قرار و آرام دارد كه قوت و خرجى خود را تأمين كرده باشد. 22
خلاصه اين كه نيازهاى مادى و معيشتى از مسائلى نيست كه انسان آنها را ناديده
انگارد وبىتوجه بگذارد . كسى كه عبادت مىكند بايد از نيروى بدنى برخوردار باشد و
از نظر معيشت تأمين شود تا عبادت كند.
تأمين نيازهاى مادى و معيشتى از ابتدايىترين نيازهاى هر جامعهاى است .
سه چيز از نيازهاى عمومى است
امام صادق (ع) فرمود:
سه چيز است كه همه مردم به آن نيازمندند:
امنيت؛ عدالت؛ رفاه و فراوانى . 23
در روايت ديگرى آمده است كه به مفضل فرمود: ... بدان كه اساس معيشت انسان در
زندگى او نان است و آب . 24
امام هشتم (ع) فرمود:انسان وقتى خوراك سال خود را تأمين كند پشتش از بار زندگى
سبك مىگردد و آسوده خاطر مىشود . سپس فرمود: حضرت باقر و حضرت صادق (ع) تا زمانى
كه قوت سال خود را تأمين نمىكردند، خانه يا ملك نمىخريدند. 25
درحديث ديگرى آمده است : معمر بن خلاد از حضرت رضا (ع) سؤال كرد: اندوختن گندم
ساليانه چطور است ؟ فرمود: من خود اين كار را مىكنم، يعنى قوت ساليانه مورد نيازم
را يكجا تهيه مىنمايم. 26
همچنين در ذيل اين آيه شريفه كه قرآن از قول حضرت موسى نقل مىكند كه گفت:
«پروردگارا هر چه خير و نيكى بر من فرستى به آن نيازمندم . 27 از امام صادق (ع)
سؤال شد : حضرت موسى از خدا چه خواست ؟ فرمود: طعام. 28
خلاصه بحث
نتيجه اين كه اسلام معتقد است رسالتش تنها در مسائل اخلاقى و تكميل جهات معنوى
انسانها منحصر نمىشود ، بلكه به جنبههاى اقتصادى و لذايذ طبيعى آنها عنايت و توجه
دارد، چرا كه تكميل حيات معنوى و انجام عبادات بدون معاش و نيروى جسمى و سلامت بدن
امكان پذير نيست؛ زيرا نياز بدن انسان به مواد غذايى يك امر ضرورى و طبيعى است كه
هر كس ناگزير از خوردن طعام و غذا و نان و ... است . از اين رو چنان كه گذشت در
روايات متعددى درباره مواد غذايى مخصوصاً نان و احترام اين موهبت الهى تأكيد زيادى
شده است .
تذكر لازم
اقتصاد در اسلام اصل است نه زير بنا.
شكى در اين نيست كه انسان مركب است از جسم و جان ، و از ديدگاه اسلام اقتصاد
تنها نيمى از سعادت انسان را تأمين مى كند ، نه تمام زندگى او را ، و فرق اساسى
ميان نظام اقتصادى اسلام با نظامهاى كمونيستى و سرمايهدارى اين است كه هرگز اسلام
به اصالت اقتصاد معتقد نيست، بلكه آن را يكى از اركان مهم زندگى انسان مىداند كه
با عوامل ديگر، سعادت انسان را تأمين مىكند البته بر خلاف كمونيستها كه اقتصاد را
زيربنا مىدانند . بهترين دليل بر اين كه ، اقتصاد در اسلام به صورت يك اصل - نه
زير بنا - مطرح است اين است كه اكثر كتابهاى فقهى درباره مسائل و قوانين اقتصادى
دور مىزنند. بابهاى فقه مانند مكاسب ، شفعه ، اقاله ، صلح، مضاربه ، مزارعه،
مساقات، اجاره، جعاله، عاريه، دين، رهن ، حجر، ضمان، حواله ، هبه ، وقف ، صدقه ،
ارث ، زكات و خمس و ... همه پيرامون موضوعات و مباحث اقتصادى و مالى است و اين،
حكايت از اين دارد كه اسلام براى اقتصاد اهميت خاصى قايل است و در قرآن مجيد آمدن
لفظ زكاة بعد از لفظ صلوة دليل اين مسأله است كه ميان معاش و معاد پيوند محكم و
ناگسستنى وجود دارد.
به بيان ديگر از آنچه گذشت مىتوان نتيجه گرفت كه درنظام اسلامى انسان «حيوان
اقتصادى » نيست و بلكه انسان مقام رفيع و بلندى دارد و تنها به خاطر شكم آفريده
نشده است تا كارى كه حيوانات انجام مىدهند انجام دهد. 29 بلكه او موجودياست گرامى
كه تمام جهان به خاطر او خلق شده است . 30 ولى با اين همه نبايد مسأله اقتصاد را به
طور كلى ناديده انگاشت . بلكه بايد اقتصاد و وسائل زندگى از قبيل غذا، مسكن و مانند
اينها را به عنوان مقدمه تكامل انسان به حساب آوريم و در تحصيل آن بكوشيم از اين
بعد كه وسيله است نه هدف.
پيامبران و ائمه معصومين (ع) هم در اين جهت با ساير مردم مساوى هستند، از اين رو
آنان نيز براى تأمين معاش خويش در تكاپو و تلاش بودند.
ضرورت مسكن براى انسان
مسأله مسكن نيز از مسائلى است كه براى تمام مردم لازم و ضرورى است . پيامبر اكرم
(ص) نيز مانند ساير مردم مسكن و خانه شخصى داشت ، گرچه خانههاى آن حضرت بسيار محقر
بوده است . 31 ولى بىترديد داشتن مسكن ازمسائلى است كه نقش مهمى را در زندگى انسان
ايفا مىكند . مسأله ضرورت مسكن براى انسان تا آنجا مورد توجه پيشوايان دين بوده
است كه در برخى از روايات فروختن زمين، خانه، ... مورد نكوهش ومذمت قرار گرفته مگر
در صورتى كه انسان زمين، باغ، خانهاى كه مىفروشد، پول آن را در چيزى مشابه همان
صرف كند و اگر با آن چيز ديگرى خريدارى كند يا در مورد ديگرى مصرف كند برايش مبارك
نخواهد بود و از آن جا كه اگر بيش از اين در اين باره به بحث بپردازيم از موضوع
اصلى خارج خواهيم شد، جهت اطلاع بيشتر به منابع رواياتى كه به عنوان نمونه درپاورقى
آمده است مراجعه فرماييد.32