مقدمه حضرت استاد آيت الله جعفر سبحانى
بسم الله الرحمن الرحيم
كاوشى نو در حيات اقتصادى خاندان رسالت
از نيمه نخستين سده هجرى، بويژه پس از شهادت امير مؤمنان على (ع) در محراب
عبادت،موجى از مهر و مودت به خاندان رسالت، جامعه اسلامى را فرا گرفت و هر چه زمان
مىگذشت، علاقه به اين خاندان جوانه بيشترى زد، و حتى كوششهاى معاويه و فرزند پليدش
و پس ماندگان مروانيان، درست نتيجه معكوس بخشيد.
ولاى اهل بيت نهالى بود كه وحى الهى آن را در قلوب مؤمنان غرس كرد و دوستى با
خاندان رسالت را به عنوان اجر رسالت معرفى نمود و فرمود: «قل لا أسئلكم عليه أجراً
الا المودة فى القربى: (1) بگو پاداشى براى خود جز محبت شما به خاندانم،
نمىخواهم.» مهرى كه البته سود آن به خود محب باز مىگردد، نه به محبوب، زيرا مهر
ورزى به انسانهاى كامل، سبب تحول در انسان محب مىگردد. اين گفتار الهى بسان سخن
پزشك دلسوز به بيمار است كه پس از معاينه دقيق و نسخهنويسى مىگويد: من از تو مزد
طبابتى جز عمل به اين نسخه، نمىخواهم.
از طرف ديگر، تا پيامبر زنده بود اين نهال را با گفتار و رفتار خود، آبيارى كرده
و طى سخنان و پيامهايى، مقام و منزلت اهل بيت را آشكار ساخت و در يكى از گفتارهاى
بس فصيح و بليغ خود فرمود: «خاندان من بسان كشتى نوح است؛ هر كس بر آن سوار شد نجات
يافت و هر كس آن را ترك گفت غرق گرديد.» يعنى در عصر فتنهها، كه امواج كوبنده آن
همه چيز را درهم مىكوبد، محل امنى جز سايهسار ولايت اهل بيت، و پيروى از آنان
نيست و هر نوع رويگردانى از آنان مايه گمراهى است .
رسول گرامى در يكى از گفتارهاى خود ملاك بهرهگيرى از شفاعت خويش را، محبت اهل
بيت خود مىداند و مىفرمايد: «شفاعتى لامتى لمن أحب اهل بيتى» ؛ (2) يعنى شفاعت من
از آن كسى است كه خاندان مرا دوست بدارد.
ممكن است افراد سطحى نگر، تصور كنند كه «اين نوع سفارشها از روح عاطفى پيامبر
سرچشمه گرفته است» ولى يك چنين نگرش، دور از حقيقتنگرى است، چه آن حضرت، به گواه
تاريخ، اين سفارشهاى مؤكد را درباره افراد بس محدودى از ذريه خود انجام داده است كه
مهر آنان مايه هدايت، و شاخص رستگارى است. آن گروه از فرزندانش كه در قله كمال و
معرفت قرار گرفتهاند، و بسان خود رسول گرامى، علت غايى خلقت و آيينه تمام نماى
اسماء و صفات الهى مىباشند، و طبعاً هر نوع گرايش به آنها، سبب رستگارى انسان، و
گرايش وى به فضايل و كمالات مىشود.
آرى پيامبر، گاه و بى گاه عاطفه شخصى خود را ابراز مىكرد و درباره حسنين (ع) كه
از شانه پيامبر (ص) بالا مىرفتند مىفرمود: «انهما ريحانتاى فى الدنيا: اين دو، گل
معطر در باغ زندگى من هستند.»
ولى سخنان آن حضرت درباره اهل بيت خود، بر محور طهارت آنان از گناه و لغزش (3) و
آگاهى گسترده آنان از قرآن (4) دور مىزند .
بر اثر اين مقام والا، و حفظ حرمت صاحب رسالت، خدا صدقه را بر آنان حرام كرد و
خمس در آمد مسلمانان را در اختيار آنان قرار داد كه آن را علاوه بر رفع نيازمنديهاى
بستگان پيامبر، در امر رهبرى امت، و حفظ كيان اسلام، هزينه كنند.
على بن راشد به حضرت هادى (ع) مىگويد: از پدر بزرگوارت امام جواد (ع) اموالى
نزد اين جانت است، تكليف آنها را روشن فرماييد.
حضرت هادى (ع) در پاسخ او چنين مىفرمايد: «ما كان لابى بسبب الامامة فهولى و
ماكان غير ذلك فهو ميراث على كتاب الله و سنة نبيه:( 5) امولى كه پدرم به سبب مقام
امامت در اختيار داشت تنها در اختيار من قرار مىگيرد، و اموال شخصى پدرم بايد طبق
كتاب و سنت پيامبر ميان و ارثان او تقسيم گردد.»
بنابراين اموال عمومى، مربوط به «جهت امامت» بوده كه در هر زمان قائم به شئون
امامت و رهبرى، در مصالح عمومى، بر طبق مقتضيات زمان هزينه نمايد، و مقام امام
زاهدان و پارسايان كه دنيا را سه طلاقه نموده بالاتر و والاتر از آن است كه اين
اموال را جز در شرايط خاصى به مصرف شخصى برساند. افتخار آن بزرگواران اين است كه به
عالىترين مقام از نظر معرفت رسيده و رهبرى امت بر دوش آنان نهاده شده و هزينههاى
لازم در اين راستا در اختيار آنان قرار گرفته است .
ذهنيت نااستوار
در فرهنگ اسلامى سخن از «خمس» و «انفال» زياد به ميان آمده و خاطرنشان شده است
كه خداى متعال، خاندان رسالت را در بهرهگيرى از «زكات» منع كرده، در مقابل خمس و
انفال را در اختيار آنان قرار داده است .
اين سخن، در عين داشتن حقيقت، ذهنيت ديگرى را نيز به دنبال داشته و آن اين است
كه خاندان رسالت منبع درآمدى جز اين دو، نداشتهاند و تمام نيازمنديها، حتى جوايزى
كه به افراد مىدادند، و يا كمكهاى مالىاى كه به افراد مىكردند، همه و همه از
اين دو منبع تأمين مىشد. اين انديشه، به صورت يك انديشه جزئى پا برجا، اما به صورت
كلى صحيح نيست، زيرا تاريخ زندگى آنان بر خلاف اين امر گواهى مىدهد.
بزرگانى كه پيوسته مردم را به كار و كوشش، دعوت مىكردند و كشاورزى را كيميايى
اكبر مىخواندند، و افراد فارغ و بيكار را نكوهش و سربار مردم بودن را بكلى مذمت
مىكردند، هرگز ممكن نيست خود پوياى اين راه نباشند.
هر چند تاريخ، فعاليت اقتصادى پيامبر را در دوران بعثت و هجرت ضبط نكرده است،
ولى تاريخ زندگى آن حضرت قبل از بعثت و همچنين زندگى امامان در اين قسمت درخشندگى
خاصى دارد.
كتابى كه هم اكنون پيش رو داريد اين موضوع را به نحو مستدل مورد بررسى قرار داده
و با دلايل تاريخى و اسناد استوار ثابت نموده است كه امامان، علاوه بر خمس و انفال،
خود نيز در امور اقتصادى در حد توان كوشا بودند و در آمدههاى شخصى آنان را مىتوان
در امور زير خلاصه كرد:
1- نحلهاى كه پيامبر گرامى (ص) در اختيار خاندان على (ع) قرار داد (فدك و
غيره).
2- هدايايى كه مردم از پاكيزهترين و حلالترين اموال خود به حضورشان تقديم
مىكردند.
3- درآمدهايى كه از طريق فعاليتهاى كشاورزى، باغدارى، حفر قنات و غيره عايدشان
مىشد.
4- تجارت و بازرگانى كه به وسيله نمايندگان خود صورت مىدادند.
اگر تاريخ مىگويد كه امام معصوم به كميت اسدى يا دعبل خزاعى جوايزى پرداخت، و
دهها نظير آن، همگى به احتمال قوى از اموال شخصى خود حضرت پرداخت مىگرديد.
از آن جا كه اين بخش از سخن، هدف اصلى از نگارش كتاب است، در اين جا دامن سخن را
كوتاه نموده و توفيق نويسنده متعهد و كوشا؛ يعنى جناب حجة الاسلام آقاى عليدوست
خراسانى را كه با اين اثر بر افتخارات قلمى خود افزود، از خداوند بزرگ طلب مىكنيم.
البته مؤلف محترم، اين توفيق را از پيوند و ارتباط علمى با مؤسسه امام صادق (ع)
دارد، چه، دوره آموزش فن نويسندگى و روش تحقيق را در اين مؤسسه گذرانده است - و خود
به نيكى و قدردانى از آن ياد مىكند - و در واقع از محصولات علمى اين مؤسسه است .
ضمناً از دانشمند محترم حجة الاسلام و المسلمين جناب آقاى مهدى پيشوايى، نويسنده
معروف حوزه علميه قم سپاسگزارى مىشود كه تدريس فن نويسندگى و روش تحقيق و تربيت
پژوهشگران جوان و مستعد را در اين مؤسسه به عهده داشته است و مؤلف كتاب را در نگارش
آن، كمك بسزايى نموده و از هر نوع راهنمايى دريغ نورزيده است .
قم - مؤسسه امام صادق (ع) ، جعفر سبحانى ، 18 شعبان المعظم 1420 ه'، برابر
78/9/5