اءيها الناس ! من اءفطر منكم صائما مؤ
منا فى هذا الشهر، كان له بذلك [عندالله ] عتق رقبه و مغفره لما مضى من ذنوبه .
فقيل : يا رسول الله ! و ليس كلنا نقدر على ذلك . فقال (عليه السلام ):
اتقوالنار، ولو بشق تمره . اتقوا النار ولو بشربه ماء.
اءيها الناس ! [من حسن منكم فى هذا الشهر خلقه كان له جوازا على الصراط يوم تزل فيه
الاءقدام . و] من خفف منكم فى هذا الشهر عما ملكت يمينه ، خفف الله عليه حسابه . و
من كف فيه شره ، كف الله عنه غضبه يوم يلقاه . و من اءكرم فيه يتيما، اءكرمه الله
يوم يلقاه .
و من وصل فيه رحمه ، وصله الله برحمته يوم يلقاه . و من قطع فيه رحمه ، قطع الله
عنه رحمته يوم يلقاه و من تطوع فيه بصلاه ، كتب الله براءته من النار. و من اءدى
فيه فرضا، كان له ثواب من اءدى سبعين فريضه فيما سواه من الشهور. و من اءكثر فيه
الصلاه على ، ثقل الله ميزانه يوم يخفف الموازين . و من تلافيه آيه من القرآن ، كان
له مثل اءجر من ختم القرآن فى غيره من الشهور.
اءيها الناس ! ان اءبواب الجنان فى هذا الشهر مفتحه . فاساءلوا ربكم اءن لايغلقها
عليكم . و اءبواب النيران مغلقه . فاساءلوا ربكم اءن لايفتحها عليكم . و الشياطين
مغلوله . فاساءلوا ربكم اءن لايسلطها عليكم .
قال اءميرالمؤ منين (عليه السلام ): فقمت فقلت : يا رسول الله ، ما اءفضل الاءعمال
فى هذا الشهر؟ فقال : يا اءباالحسن ، اءفضل الاءعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم
الله عز و جل .
ثم بكى . فقلت : يا رسول الله ما يبكيك ؟ فقال : اءبكى لما يستحل منك فى هذا الشهر.
كاءنى بك و اءنت تصلى لربك و قد انبعث اءشقى الاءولين و الآخرين شقيق عاقر ناقه
ثمود، فضربك ضربه على قرنك فخضب منها لحيتك .
فقلت : يا رسول الله ، و ذلك فى سلامه من دينى ؟ فقال : فى سلامه من دينك .
ثم قال : من قتلك يا على ، فقد قتلنى . و من اءبغضك فقد اءبغضنى و من سبك فقد سبنى
، لانك منى كنفسى ؛ روحك من روحى و طينتك من طينتى و اءنت وصيى و خليفتى على اءمتى
...(206)
حالا كه پيغمبر شما را ندا كرده ، چه قسم جوابش مى دهى ؟ لبيك مى گويى ؟
يعنى مى گويى كه حاضرم به خدمات تو يا رسول الله ، حاضر بودن طوع و رغبت ؟ يا خير،
مثل كسانى كه فرموده شده در حقشان :
و ما اءنت بمسمع من فى
القبور(207)
گوش شنوا ندارى ؟
ماه مبارك مهمان است . چه قسم مهمان ؟ مهمانى كه مثل حضرت پيغمبر جارچى او باشد.
حالا چه قسم مهماندارى مى كنى ؟ بايد او را، يعنى مهمان را، عزيز دارى كه ماه مبارك
است ؛ سلامش كنى ، اكرامش بكنى ، روى عبوس به او نشان ندهى ، تغير به او نكنى ،
استقبالش كنى .
حالا منظورم اين است كه مى خواهم سلام حقيقى به او بكنيم ، نه سلام چاپى . بگو سلام
كن به اين نحو:
السلام عليك يا شهر الله الاءكبر و يا عيد
اءوليائه . السلام عليك يا اءكرم مصحوب من الاءوقات و يا خير شهر فى الاءيام و
الساعات ... السلام عليك من قرين جل قدره موجودا و اءفجع فقده مفقودا.(208)
در اين ماه مبارك شب قدر است كه
ليله القدر خير من اءلف شهر.(209)
پس سلام بر تمام ماه و او به خصوص بايد كنيم :
السلام عليك و
على ليله القدر التى هى خير من اءلف شهر.
در سلام گفتيم
عيد اولياء الله . پس تمام ماه مبارك
عيد اولياى خداست ، نه اينكه همان عيد فطر، عيد باشد. او عيد شكم پرستان و عامه ناس
است كه بخورند.
گفتم سلام حقيقى بكنم ، سلام حقيقى به ماه مبارك ؛ سلام حقيقى آن است كه از دستت
سلامت باشد.
هل تسلمون على شهر رمضان و تعهدون باءن
لاتقتلونه و لاتشتمونه و تؤ ذونه و لاتضربونه ؛ آيا سلام بر شهر رمضان مى
كنيد و عهد مى كنند كه نكشيد او را و دشنام ندهيد و اذيت نكنيد و نزنيدش ؟ يا هيچ
عهدى نمى كنى ؟ يا عهد مى كنى و مى شكنى ؟ آخر ماه مبارك كجا سلامت بماند از دست تو
كه فنجان بازى مى كنى در قهوه خانه ها تا صباح هرزگى مى كنى ، معصيتهاى رنگارنگ از
زنا و بدتر از زنا - كه غيبت است - و ساير محرمات مى كنى ؟!
اين است كه ماه مبارك را سر جدا كرده اند، كشته اند؛ حالا سلام بكن و بگو: اى ماه
خدا، تو را نمى كشم ، سر نمى برم ، دشنام نمى دهم ، نمى زنم ! بياييد با ماه مبارك
بيعت كنيم . بگوييد: اى ماه عزيز، اى ماه عزيز، اى مهمان تازه رسيده ! شمشير به تو
نمى كشيم !
بارى ؛ حضرت پيغمبر بعد از آنكه ندا كرد، در آن فقراتى فرمود. از جمله فرمود:
هو شهر دعيتم فيه الى ضيافه الله . و جعلتم فيه من اءهل
كرامه الله .
هر چه داريم از خداست . پس دائما از خوان نعمت او مى خوريم ، ولى با وجود اين بخصوص
مى فرمايد: وعده داريد بياييد. ميهمان وعده اى هستيد، نه مهمان نزولى . و معلوم است
كه ميهمان وعده اى اكرم است ؛ يعنى بايد او را مكرم تر داشت از ميهمان نزولى .
لاءنك وعدته اليك .
پس تو مهمان مكرم خدايى در مهمانخانه معظم الهى . وعده گير كيست ؟ واعد مثل رسول
الله ؛ مضيف ، مضيف الهى ؛
هو شهر دعيتم فيه الى ضيافه الله
. حالا مى خواهم وصف اين مضيف كنم ، ببينم ماها در اين خانه چيزى نصيب داريم
يا نه ؟ موائد اين ميهمانخانه بسيار است .
يكى اينكه اگر در آن يك واجب به جا بياوريد، فرموده است براى شما هفتاد واجب مى
نويسم .
من عمل فيه فريضه ، كتب له سبعون فريضه اءداها فى
غيره .
دويم آنكه مستحباتى كه در اين ماه كه ميهمانخانه است ، به جا مى آورى ، ثواب واجب
را به تو مى دهند. در حديث است كه زيادتى ثواب و فضل واجبات بر مستحبات در ساير
اوقات ، مثل فضل حضرت پيغمبر است بر امت خودش .
سيم آنكه جزئيت را در اين ميهمانخانه كل قرار داده اند. مثل آنكه ثواب تلاوت يك آيه
از قرآن ، مثل ثواب تلاوت تمام قرآن است . و قرآن ثوابش به هر حرفى ده حسنه است . و
حروف او سيصد و بيست و سه هزار و يك است . در غير ماه مبارك ، هر حرفى ده حسنه است
. و در ماه رمضان غير از خدا كسى عددش را نمى داند.
و از جمله موائد شهر الله اين است كه
جعل نومكم عباده
؛ قرار داده كه خواب شما عبادت باشد. حالا هر خوابيدن و بيدار شدن يك عبادت باشد،
يا آنچه از روز يا شب بخوابد يك عبادت باشد، ظاهر اين است كه هر خوابيدن يك عبادت
باشد. حالا كه شماها ميل به عبادت خدا نداريد، اقلا خواب كنيد، از مجالس بطالين
بهتر است .
باز هم لطف خود را زياد فرمود و قرار داد كه نفسهاى شما در آن تسبيح باشد؛ يعنى
ثواب تسبيح داشته باشد.
و اءنفاسكم فيه تسبيح . در هر
روز و شبى بيست و يك هزار و ششصد نفس آدمى مى كشد. هر نفسى ثواب يك تسبيح دارد. پس
هر شبانه روزى ثواب بيست و يك هزار و ششصد ثواب در نامه عملت مى نويسند!
و از عجايب صنع الهى اين است كه نفسها را موافق حركت فلك الافلاك قرار داده است كه
فلك الافلاك در شبانه روزى بيست و يك هزار و ششصد فرسخ سير مى كند. هر يك نفس از
انسان ، يك فرسخ حركت فلك الافلاك است به حركت خودش و فرسخ خودش .
اينكه گفتيم ، هر كس يقين به او نداشته و ندارد، حالا جديدالاسلام بشود؛ و اگر
دارد، يقينش را كامل كند. معلوم است كه به اين چيزها يقين امثال ماها زياد باشد
بشود؛ زيرا كه يقينمان به حد كمال نرسيده است . آن كس كه يقين كامل داشت ، چنان كسى
بود كه مى فرمود:
لو كشف الغطاء، ما ازددت يقينا.
و از جمله كيفيات اين ميهمانخانه اين است كه زمان را براى تو زياد كرده است ، و آن
ليله القدر است كه
ليله القدر خير من اءلف شهر كه
بهتر است از سى هزار روز.
باز لطف را فوق الطاف برده و تو يك نفر را قرار داده است كه اجر و ثواب چندين نفر
را ببرى . و بيان آن است كه هر كسى ، كسى را قربه الى الله افطار بدهد، به او مى
دهد ثواب آن شخص را، يعنى ثواب روزه او را دارد.
كان له مثل
عمل الصائم .
حالا افطار چقدر است ، اقلش آن است كه گرسنه صائم - يعنى صائم گرسنه - سير شود، نه
آنكه يك خرما و يك انگشت حلوا بدهى . بى مروت ! اين را بده يك فقيرى نان بخورد و
رخت بگيرد ثمرى كند، نه اينكه مال را ضايع مى كنى و نمى دانى كه چه كرده اى !
همه اوضاع شريعت مطهره متبدل شده . در زمان حضرت رسول (صلى الله عليه و آله )
بسيارى بودند كه قادر بر اطعام تمام به يك شخص نبودند و فقير بودند. اغلب صحابه عرض
كردند:
يا رسول الله ! لسنا نقدر على ذلك ؛ اءى : اطعام
الطعام . حضرت فرمود:
اتقوا النار ولو بشق تمره .
اتقوالنار ولو بشربه ماء.
پس اين كار غير مرغوب مشهور در ميان مردم الآن ، به آن كيفيت بود، نه اينكه حالا
اغنيا چنان كنند. بلى ، اگر فقيرى باشند قادر بر زياده از آن نباشند، چنان است كه
ذكر شد. صحابه حضرت پيغمبر در كمال فقر بودند. بسا بود كه ساتر عورت هم نداشتند.
مثل آن پيش نمازى كه حضرت او را فرستاده بود به جايى امامت كند، وقت ركوع عورتينش
پيدا بود. زنها گفتند:
واروا عوره امامكم
(210) پيراهنى به او دادند. گفت :
ما
استفدت فائده بعد الاسلام بمثل هذا القميص الذى واريت معه عورتى .(211)
بارى ؛ خرما و حلوا را به يك فقير بده . راه دين را كج مرو.
و چون از جمله موائد و فوائد اين ماه رمضان ، افطار دادن روزه داران شد، و گفتم اين
شهرالله شريكى دارد كه ثارالله است ، حالا مى خواهم يك قسمى از افطار به اين روزه
دار بدهيم . اميد است كه خدا ما را در اجر او شريك كند. بلى ، والله ! يك روزه اى
براى خدا گرفت كه هيچ كس هم چه روزه نگرفته و نخواهد گرفت . به نظرم مى آيد كه
امروز افطار بدهيد آن روزه داران را كه از سيدالشهدا افطار خواستند و حضرت خواست كه
افطار بدهد.
آن تشنه لب كه آب خواست ، حضرت على بن الحسين (عليه السلام ) بود كه از حضرت آب
خواست ، حضرت انگشتر به دهان مبارك او گذاشت . دفعه دويم آب خواست ، حضرت زبان مقدس
به دهان او گذاشت .
مصيبت تشنگى آن مظلوم به امام (عليه السلام ) چقدر تاءثير كرده كه براى او اهون از
قتل و شهادت او شده . بعد از آنكه آب خواست ، عرض كرد:
يا
اءبه ! العطش قد قتلنى و ثقل الحديد اءجهدنى . فهل الى شربه من الماء سبيل ؟
حضرت اول گريه كرد.
فبكى و قال : واغوثاه ! يا بنى ! قاتل
قليلا. فما اءسرع ماتلقى جدك فيسقيك بكاءسه الاءوفى ؛ فرزند! برگرد، قتال كن
تا بميرى ، شهيد شوى ، از اين تشنگى خلاص شوى .
ببين الم و درد تشنگى على اكبر چقدر بود كه گويا حضرت به او مژده مى داد كه كم
مانده كه از اين تشنگى عظيم خلاص شوى .
لاحول و لاقوه الا بالله العلى العظيم .
مجلس سوم
بسم الله الرحمن الرحيم
سبحانك يا الهى و بحمدك . لااءحصى ثناء عليك . اءنت كما
اءثنيت على نفسك . يا مبدى ء الاءفكار و العقول ، و يا واهب النفوس العقول . النفس
شعله من شعلات جلال جبروتك . و العقل قطره من قطرات بحار ملكوتك . تلاءلاء فى ظلم
الليالى اءنوار حكمتك الباهره . و استبان على صفحات الاءيام آثار سلطنتك القاهره .
نحمدك على نعمائك المتواتره . و نشكرك على آلائك المتكاثره
المتظافره . و نصلى و نسلم على نبيك محمد ذى الشرف الاءقدس و مجمع سلسله الفخار فى
المحل الاءنفس ؛ سيد الاءولين و الآخرين ، و المبعوث رحمه للعالمين ؛ و على اءهل
بيته الاءئمه الراشدين و الساده الاءكرمين و القماقمه الاءنجبين ، عليهم اءفضل
صلوات المصلين بدوام السموات و الاءرضين .
اءيها الناس ! ان اءنفسكم مرهونه باءعمالكم ، ففكوها
باستغفاركم ، و ظهوركم ثقيله من اءوزاركم ، ففففوا عنها بطول سجودكم .
اءيها الناس ! هذا كلام نبيكم و هو (صلى الله عليه و آله )
يخاطبكم . اى مردمان ! اين كلام پيغمبر شماست . هر چند خجالت مى كشم كه كلام
او را بخوانم ، خودم و تو گوش به فرمايش او ندهيم .
الآن مى گوييم امت پيغمبر هستيم . مى ترسيم در بازار حقيقت ، اين قول را از ما قبول
نكنند. به جهت آنكه حقيقتا امتى الآن نمى بينيم . بدى ء
الاسلام غريبا. و سيعود كما كان .
اسلام غريب شده است . محمد بن عبدالله (صلى الله عليه و آله ) دينش بى كس شده است
. كاش همان بى كس شده بود و كسى متعرض او به شر نمى شد. از داخل و خارج به او ضربت
مى زنند، بلكه ضربتها مى زنند.
حالا اگر ميل غريب نوازى دارى ، گوش به كلام صاحب دين بده . مى فرمايد: اى مردمان !
جانهاى شما به گرو عملهاى شماست . فك رهن كنيد، از گرو بازشان كنيد به استغفار كردن
خودتان .
استغفار دائم لازم و خوب است ، خصوصا در ماه رمضان ؛ زيرا كه براى آن در اين ماه
عزيز خصوصياتى هست . ولكن اغترار الناس قد اءمات الاستغفار.
غرور مردم استغفار را ميرانده است و اسمش را از ميان برده است ؛ ديگر حيقيتى براى
استغفار واگذار نكرده . تو كه غرور دارى ، استغفار براى تو ثمر ندارد.
اغتروا و الاستغفار لمن لاغرور له . از غرور مردم مى
ترسم ، عن قريب هلاكشان مى كند!
مردم مى گويند معصيت خدا را مى كنيم و گريه بر سيدالشهدا نجاتمان مى دهد. اين
حرفشان تير ديگرى است بر سيدالشهدا مى زنند كه اذيت اين بر سيدالشهدا بالاتر است از
اذيت هاى تيرهاى كفار!!
كسى معصيت كند و خيال كند كه گريه بر سيدالشهدا مى كنم نجات مى يابم ، نجات ندارد،
بلكه سيدالشهدا از او بيزار است ، بيزار است !!
هر كس معصيت كند در اين اماكن متبركه ، البته بيرون برود جاى ديگر، اين بزرگواران
را اذيت نكند. همان خون دلها كه دارند كفايتشان مى كند. بيرون برويد، بيرون برويد،
بد همسايه اى هستيد، اذيت ائمه (عليهم السلام ) نكنيد!
به يك طايفه از اهل معصيت ، امروز دو سفارش دارم و آن شرابخوارها هستند:
سفارش اول آنكه داخل صحن نشوند كه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام ) و حضرت جواد
(عليه السلام ) را اذيت مى كند. اگر بگويى بدشان نمى آيد و اذيت نمى كندشان ، پس مى
گويى امام نيستند؛ زيرا كه كسى كه از معصيت بدش نيايد، امام نيست .
سفارش ديگر آنكه نگذارند خواهر شرابخوار يا مادرش يا دخترش يا ساير محارمش ، با او
تنها در يك خانه خلوت بمانند. حضرت فرمودند كه اينها پيشش ننشينند.
خلاصه امروز كار ديگرى داريم . بيان ميهمانخانه اى كه تازه پيدا شده كردم فى الجمله
. باز هم از اين ميهمان خانه بگوييم .
گويا بعضى تا حال مخبر نشده اند والا تشريفات اين ماه عزيز بيشتر از اينهاست . حضرت
فرمود:
رب صائم ليس حظه من الصوم الا الجوع و العطش ؛ يعنى :
چه بسيار روزه دار است كه نيست حظش در اين ماه مبارك ، مگر گرسنگى و تشنگى .
بارى ؛ ان الله اءراد من صيامكم التقوى و الاءهليه ؛
خداوند عالم اراده كرده است از روزه شما پرهيزكارى و اهليت شما را خواسته است ،
بلكه دل سنگت فى الجمله نرم شود؛ والا صرفه آب و نان ملاحظه نشده است .
خلاصه ؛ اين ميهمانخانه كه تازه پيدا شده است كه پيغمبر ندا كردند:
هذا شهر دعيتم فيه الى ضيافه الله . و جعلتم من اءهل كرامه
الله . اين شهرالله مثل حج بيت الله است . از طواف و هروله و غيرها، هر چه
حج بيت الله دارد، شهر الله هم دارد. حالا اجزاء ضيافه الله را بيان كنيم قدرى .
گذشت كه هر فريضه در اين ماه ، ثواب هفتاد فريضه دارد. اگر قضا كند نمازى را، از
براى هر نمازى ثواب هفتاد نماز مى دهند. شنيدى ؟! حالا اقلا روزى يك روز نماز قضا
بكن ، بدبخت ! به دست وارث نده كه به جا بياورند يا به جا نياورند، و بر فرضى كه به
جا آورند درست به جا بياورند يا نه . بعضى از علما از اصل نماز نيابت از ميت را
جايز نمى دانند، بلكه زير استنابت را زده اند. شايد واقعا حق با اين بعض باشد.
بارى ؛ كارى نكنى كه آخر كار بميرى بى صلاه مرده باشى ، يا مستخف به صلاه باشى !
حضرت پيغمبر قسم خورده است و فرموده است :
من مات مستخفا على الصلاه ، والذى نفس محمد بيده ، فقد مات
على غير دينى .؛
يعنى : كسى كه بميرد مستخف بر نماز - يعنى امر نماز را سهل و سبك بشمارد - قسم به
آن كسى كه جان محمد در دست اوست ، بر غير دين اسلام مرده است . براى يك روز نماز كه
در اين ماه مبارك قضا بخوانى ، ثواب هفتاد روز مى دهند. ملتف الطاف الهى باش !
با آنچه كه از لطف فوق الطاف خدايى در اين مضيف شهر رمضان مى آيد به نظرم ، نماز
جماعت است . اما خود نماز جماعت در غير ماه رمضان ، گاهى ركعتى هزار ركعت است ،
گاهى ركعتى دو هزار ركعت ، گاهى صد هزار ركعت . و در ماه مبارك دو مقابل مى شود. پس
در مسجد جامع با امام عادل ، نماز جماعت هفتصد هزار مقابل مى شود، با شرايط نماز؛
يعنى شرايط صحت او.
اينجا مطلبى ديگر هم داريم و آن اين است كه ما در اين ماه مبارك يك نماز مى خوانيم
، خداوند هفتاد مقابل كرم مى فرمايد مى دهد. شصت و نه تا را از باب فضل و كرم لطف
مى كند. حالا ببينيم اگر اصل نماز قبول نشد، آيا آن شصت و نه ثواب فضلى را داريم يا
نه ؟ ظاهر اين است كه اگر قبول هم نشود اصل نماز، آن ثواب شصت و نه تا را خداوند
عالم لطف مى كند مى فرمايد. پس آن ، قبول است يقينا. و چون آن قبول است ، آن نماز
ناقص هم از بركت آن قبول خواهد شد.
و از جمله موائد در اين مهمانخانه كه تازه باز شده است ، قرآن بود و تلاوت آن . هر
ختم قرآنى در ماه مبارك ، شش هزار و ششصد و شش ختم قرآن است در غير ماه رمضان . و
هر آيه ثواب يك ختم تمام دارد. مثلا قل هو الله اءحد
يك آيه است ، الله الصمد يك آيه است ،
مدها متان يك آيه است ، ثواب يك ختم قرآن دارد. و خود
قل هو الله احد ثواب يك ختم قرآن دارد. در ثواب قرائت
قل هو الله اءحد بايد گفتگو شود. هر سه دفعه اگر كسى
او را بخواند، ثواب يك ختم قرآن دارد.
و از اجزاى اين ميهمانخانه ، دادن چيزى براى خدا كه آن را صدقه مى گويند. هر مثقال
ذره ثواب سنگينى كوههاى بزرگ براى او هست
(212).
هر سجده براى او قصرى هست در بهشت . نمى دانم آن سجده اى كه حضرت مى كرد، آيا در
عمرت چنين سجده كرده اى يا نه ؟
سجده ها چند تايند: سجده نماز، سجده سهو، سجده شكر و نحو اينها. اين سجده كه مى
فرمايد، آن سجده ظهور عظمت و جلال الهى است در قلب ، قائما
كان اءم راكعا و ساجدا. اين ، سجده ظهور عظمت الهى است .
يك كلمه بگويم از مخلوق الهى ، شايد از عظمت الهى تاءثير در دلت بكند. يك ستاره
كوچكى در طرف بنات النعش است اسمش سها است . خيلى جوان ، تيز چشمى باشد آن را مى
بيند. غرض ؛ كوچكتر از سها ستاره اى نيست . آن ، ملاحظه شده است چهارده مقابل زمين
است . تاءمل در عظمت الهى خوب كردى ؟! حالا صولت پادشاه ظاهرى از نظرت برود!
هرگز عظمت الهى به نظرت جلوه گر شده است يا نه ؟ هرگز پيشانى عفر بر خاك كردى يا نه
؟ هرگز بر خاك زمين سجده كردى در عمرت ؟
امام جعفر صادق (عليه السلام ) بسته اى خاك تربت سيدالشهدا در خريطه زردى داشت .
چون وقت نماز مى شد، آن را باز مى كرد و بر سجاده مى ريخت و به سجده ، پيشانى مبارك
بر آن مى گذاشت . جناب تو تشخص دارى بر زمين نمى گذارى !
سيدالساجدين - عليه افضل صلوات المصلين - در صحراها به سجود مى رفت ، سجده مى كرد.
راوى گفت : بر سنگ درشتى سجده كرده بود. شمردم هزار مرتبه با شهيق و بكاء مى گفت :
لا اله الا الله حقا حقا. لا اله الا الله عبوديه و رقا.
سجدت لك يا رب تعبدا و رقا. و چون سر برداشت ، ديدم اشك صورت و ريش مباركش
را فرو گرفته است . شنيدى ؟ آخر تو هم يك وقتى در اين ماه مبارك سر به سجده بگذار.
در اين ماه مبارك حالتى پيدا كن ، خدا را با گريه و زارى بخوان ، بلكه كارهاى خرابت
درست شود.
بارى ؛ تا حال وصف ميهمانخانه كرديم ، حالا ببينيم راه به اين ميهمانخانه چه قسم
است . آيا راهى داريم ، يا راهى نداريم ؟ در عصر پنجشنبه ، شب جمعه كه خداوند عالم
آمرزيدنيهاى مخصوص دارد، كارى بكنيم بلكه آمرزيده شويم . ملاحظه كردم : آمدم در اين
دنيا. چندين سال است در اينجا كسب كردم . نمى دانم نفعى بردم يا نبردم . سرمايه ام
رفته است . مرا آورده اند براى زراعت ؛ الدنيا مزرعه الآخره
. نه تخمى ، نه كشتى ، نه صيفى ، نه شتوى . فردا وقت درو است ، نمى دانم چه
درو مى كنم ؟
دنيا درياى سياه است . در اين دنيا آمده ام ، كشتى ام طوفانى شده است . در گرداب
بلاها افتاده . نمى دانم غرق مى شود يا به ساحل مى رسد؟ اى شريكها، اى همدردها، اى
رفيقها، بياييد، بياييد! مى گويند امروز خدا ميهمانخانه بنا كرده است . بياييد
ببينيم راهمان مى دهند.
جمع شديم در عالم معنا. ان شاء الله جمع شديم كه برويم . ديدم مردم هر يك از درى
داخل ميهمانخانه شدند. مثل طايفه متقين از درى ، طايفه صالحين از در ديگرى ، طايفه
مخبتين از در ديگرى ؛ همين طور ساير طوايف لكن ما مى بينيم درى نداريم كه داخل شويم
!
واعد ميهمانخانه كيست ؟ حضرت پيغمبر است . او ندا كرده است :
هو شهر دعيتم فيه الى ضيافه الله .
زبانم نمى آيد بگويم ، مى ترسم بگويد: كجا مى آييد؟! من از شماها وعده نگرفته ام ،
چرا وعده نگرفته ام ؟ به جهت آنكه خدا به من فرموده : فاءعرض
عمن تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحياه الدنيا(213)؛
اعراض كن اى پيغمبر، از كسى كه پشت و اعراض از ذكر ما كرده است و اراده نكرده در
اين عالم مگر تعمير دنيا و زندگانى آن را.
مى ترسم از آنها باشيم كه لم يرد الا الحياه الدنيا
در حقشان فرموده است ، مى ترسم كه همه حالات و عباداتمان براى حيات دنيا باشد و
اصلا خدا در آنها منظور نباشد!
بارى ؛ برآورد كردم : در ميهمانخانه الهى بعضى داخل شدند بى مانع . بعضى قدرى تاءمل
داشتند، توقف كردند. هم چه مى خواستند برگردند، نزديك بود ماءيوس شوند، ندا از جانب
خداوند تعالى رسيد:
يا عبادى الذين اءسرفوا على اءنفسهم لاتقنطوا من رحمه الله
(214)؛ بياييد اى بندگان من كه اسراف بر جانهاى خودتان در
معاصى كرديد، نااميد از رحمت خدا نشويد، بياييد!
اينها از ((باب الانابه )) داخل شدند.
مانديم ماهايى كه باب الانابه نداريم و گناهكار هستيم . ديدم بعضى خيلى ماءيوس و
دلشكسته شدند. ندا دادند: بياييد كه مضطرب شده ايد! بياييد! همچنان كه بعضى از
ترسانها عرض كردند: يا رسول الله ! گناهان خيلى داريم ؟ خطاب الهى رسيد:
واذا جاءك الذين يؤ منون بآياتنا فقل سلام عليكم كتب ربكم
على نفسه الرحمه اءنه من عمل منكم سوءا بجهاله ثم تاب من بعده و اءصلح فاءنه غفور
رحيم
(215)
خاطر جمع شديم كه با اين مضطريين داخل شديم در ميهمانخانه الهى .
مى ترسيم اين قابليت را هم نداشته باشيم . بياييد سائلى كنيم .
الهى ! وقف السائلون ببابك .
ديدم بعضى از سائلها را نمى گذارند كه دم در بروند. مى ترسيم ما را هم نگذارند
برويم به جلو. حالا بيايد باز پناه ببريم به اين در خانه . و
لاذ الفقراء بجنابك .
مى ترسيم قابل اين هم نباشيم ؛ در احاديث است در وقت خوردن ، اين طوافها را - يعنى
گربه هايى را كه در وقت شب و روز دور شما طواف مى كنند - نااميد نكنيد. عرض مى كنيم
: خدايا! تو امر فرموده اى كه ما گربه ها را كه نگاه به طعام مى كنند، نااميد نكنيم
. خدايا! ما طواف و نگاه كنيم ، ما را نااميد نكن ! باز كار ما تمام نشده . وقت تنگ
شد. ديگر تتمه مطلب بماند.
گفتم بهترين خاكها، تربت سيدالشهدا است ؛ تا هفتم طبقه زمين نورانيت دارد جهتش آن
است كه يك سجده بر آن از يك نفرى شده است كه از اول عالم تا انقراض آن ، چنين سجده
نشده است و نخواهد شد.
آن سجده كننده حضرت ابى عبدالله الحسين (عليه السلام ) بود.
و آن سجده چه وقت بود؟ آن وقتى بود كه راوى گفت : چون كه حسين (عليه السلام ) آن
جراحتها از ضرب تير و شمشير به او رسيد و مانند قنفذ(216)
شده بود، نيزه اى زد صالح بن وهب - لعنه الله - بر خاصره او،
فسقط الحسين عن فرسه الى الاءرض على خده الاءيمن و هو يقول : بسم الله و بالله و
على مله رسول الله .