در محضر علامه طباطبايى

محمد حسين رخشاد

- ۱۲ -


پروردگارشان به آنان باده اى پاك مى نوشاند.
جواب : اين آيه ى شريفه درباره ى (( ابرار )) است .
سؤال 507: (( ابرار )) چه كسانى هستند؟
جواب : آيه ى گذشته و آيات پيش از اين ، ابرار را معرفى مى كنند خداوند متعال مى فرمايد:
ان الابرار يشربون من كاءس كان مزاحها كافورا، عينا يشرب بها عباد الله يفجرونها تفجيرا، يوفون بالنذر و يخافون يوم كان شره مستطيرا، و يطعمون طعام على حبه مسكينا و يتيما و اءسيرا، انما نطعمكم لوجه الله ...و جزائهم بما صبروا جنه و حريرا...و سقئهم ربهم شرابا طهورا (661)
همانا نيكان از جامى مى نوشند كه آميزه اى از كافور دارد، چشمه اى كه بندگان خدا از آن مى نوشند و به دلخواهشان جارى مى كنند، همان بندگانى كه به نذر خود وفا مى كنند، و از روزى كه گزند آن فراگيرينده است مى ترسند، و بر اساس ‍ دوستى خدا به بيچاره و يتيم و اسير خوراك مى دهند (و مى گويند) ما تنها براى خشنودى خدا به شما خوراك مى دهيم ...خداوند به پاس صبر و شكيبايى كه آنان كردند، بهشت و پرنيان پاداششان مى دهد...و پروردگارشان باده اى پاك به آنان مى نوشاند.
آيه ى ديگر نيز ابرار را به كسانى كه از لحاظ اعتقاد و اخلاق و عمل پاك هستند، معرفى مى كند و درباره ى پاكى آنان از لحاظ اعتقاد و داشتن ايمان كامل مى فرمايد:
ولكن البر من ءامن بالله و اليوم الاخر و الملئكه و الكتب و النبيين (662)
بلكه نيكى آن است كه انسان به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب آسمانى و پيامبران ايمان آورد.
و درباره ى پاكى آنان از لحاظ عمل مى فرمايد:
واتى المال على حبه ذوى القربى و اليتمى و المسكين و ابن السبيل و السائلين و فى الرقاب و اقام الصلواه و اتى الزكوه (663)
و مال خود را بر اساس دوستى خدا به خويشاندان و يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان و گدايان و در راه آزاد كردن بردگان بدهد، و نماز را بر پا دارد، و زكات را بپردازد.
و درباره اخلاق پسنديده آنان مى فرمايد:
و الموفون بعهدهم اذا عهدوا و الصبرين فى الباساء و الضرا و حين الباس اولئك الذين صدقوا و اولئك هم المتقون (664)
و آنان چون كه عهد بندند، به عهده خود وفا مى كنند، و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايند، آنانند كسانى كه راست گفته اند، آنان همانا پرهيزكارانند.
جمله ى (الذين صدقوا) صدق بر ايمان و عمل را شامل مى شود.
فايده ى اندك جلوه دادن در ديد كافران
سؤال 508: اندك جلوه دادن مسلمانان در ديد كافران چه فايده داشت كه خداوند سبحان مى فرمايد:
و اذ يريكم هم التقيتم فى اعينكم قليلا و يقللكم فى اعينهم ليقضى الله امرا كان مفعولا و الى الله ترجع الامور (665)
و آن گاه كه چون با هم برخورد كرديد، آنان را در ديدگان شما اندك جلوه داد و شما را نيز در ديدگان آنان كم نمودار ساخت ، تا خداوند كارى را كه انجام شدنى بود تحقق بخشد و كارها تنها سوى خدا باز گردانده مى شود.
جواب : خداوند متعال دو مقصود داشت : يكى تحقق جنگ ، و دوم شكست كفار، كه با كم نمودار ساختن مسلمانان در ديد كافران زمينه آن دو فراهم گرديد: (ليقضى الله امر كان مفعولا).
معناى برترى داشتن بنى اسرائيل بر تمام جهانيان
سؤال 509: آيا از آيه شريفه زير مى توان استفاده كرد كه بنى اسرائبل از تمام جهانيان افضل هستند؟ خداوند مى فرمايد:
يبنى اسرائيل اذكروا نعمتى التى انعمت عليكم و انى فضلتكم على العلمين (666)
اى فرزندان اسرائيل حضرت يعقوب - عليه السلام - آن نعمتم را بر شما ارزانى داشتم ، و اين كه شما را بر جهانيان برترى دادم ياد كنيد.
جواب : از سياق آيه ى شريفه تنها بر مى آيد كه خداوند متعال گروهى از آن ها را تفضيل و برترى داده است ؛ زيرا حدود هشت هزار شخصيت از ميان بنى اسرائيل به پيامبرى رسيده اند، كه حضرت موسى و عيسى - عليه السلام - نيز از آنان هستند.و لازم نيست تفضيل فرد فرد بنى اسرائيل باشد، يا اين كه شايد مراد تفضيل آنان بر اهل عالم عصر خودشان باشد، نه بر اهل تمام عالم هاى بعد از خودشان .
ولى الله
سؤال 510: آيا ولى الله داريم ؟
جواب : بله ، خداوند متعال مى فرمايد:
الا ان اوليا الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (667)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.و از زبان حضرت يوسف - عليه السلام - نيز مى فرمايد:
انت ولى فى الدنيا و الاخره توفنى مسلما (668)
اى خدا تنها تو در دنيا و آخرت مولاى منى ، مرا مسلمان بميران .يعنى در حالى كه مسلمان باشم روحم را قبض نما، و اين درخواست مرگ از خدا نيست ، بلكه طلب اسلام در هنگام توفى و قبض روح است .
معناى ولايت در قرآن
سؤال 511: معناى (( ولايت )) در گفتار خداوند متعال چيست و آن جا كه مى فرمايد:
الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمت الى النور (669)
خداوند سرپرست كسانى است كه ايمان آورده اند، آنان را از تاريكى ها به سوى نور بيرون مى آورد.
جواب : معناى ولايت خدا بر بنده طورى شده كه اراده او اراده خدا، و رضاى او رضاى خدا، و خشم او خشم خدا گردد، و از خود هيچ اراده و اختيارى نداشته باشد.و به گونه اى گردد كه خود در جاى ديگر مى فرمايد:
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (670)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است ، و نه آنان اندوهگين مى شوند.
بنابراين ، ولايت مانند دوستى ، طرفينى است : يكى ولايت خداوند متعال بر بنده ؛ و ديگرى ولايت بنده به سوى خداوند سبحان و در آيه شريفه (الا ان اوليا الله ) ولى در بنده استعمال شده و مقصود ولايت بنده به سوى خداوند سبحان است ، ولى در آيه (الله ولى الذين امنوا) به معناى ولايت خدا بر بنده و مقصود آن است كه اراده خدا اراده بنده ، و خشنودى خدا خشنودى بنده گردد.
تفاوت لاخوف عليهم و لا هم يحزنون
سؤال 512: معناى (لا خوف عليهم ) و (لا هم يحزنون ) و تفاوت آن دو چيست ؟
جواب : (لا خوف عليهم ) يعنى (( لا يخافون )) و از مخاوف و مهاول قيامت ايمن هستند، و (لا هم يحزنون ) يعنى حزن و اندوه ندارد.
معناى (و وجدك ضالا فهدى )
سؤال 513: معناى جمله ى (و وجدك ضالا فهدى ) (671) در سوره ى (( الضحى )) چيست ؟
جواب : (ضالا) در اين جا به معنى گمراه نيست ، بلكه به معناى گمنام و ناشناخته است .يعنى (( و وجدك غير معروف )) خداوند متعال تو را گمنام يافت ، بعد معروفت كرد، و آوازه ى رياست او چنان كه مشاهده مى كنيم عالم گير شد.
معناى لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت
سؤال 514: مقصود از (كسبت ) و (اكتسبت ) در آيه ى شريفه ى (لها ما كسبت و عليها ما اكتسبت (672) )؛ (آن چه به دست آورده به سود اوست ، و آن چه با اصرار و پافشارى كسب نموده به زيان اوست ) چيست ؟
جواب : (كسبت ) مطلق صدور فعل را شامل مى شود، و (اكتسبت ) صدور فعل به نحو تكلف و با اصرار و زور است كه با مخالفت و تمرد و معصيت سازش دارد.
معناى علم در قرآن كريم
سؤال 515: منظور از (( علم )) در قرآن چيست ؟
جواب : مقصود خداشناسى و معرفت است .
سؤال 516: آيا علم ، خود عمل است ؟
جواب : خير، علم ، فهم و درك است .
سؤال 517: علمى كه در آيه ى شريفه و روايات ذيل مطرح است ، چه نوع علمى است ؟ خداوند سبحان مى فرمايد:
يرفع الله الذين امنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجت (673)
خدا (رتبه ) كسانى از شما را كه ايمان آورده اند و كسانى را كه به آنان علم عطا شده است (بر حسب ) درجات بلند گرداند.
و نيز در روايت آمده است :
العلم نور يقذفه الله فى قلب من يشاء (674)
دانش ، نورى است كه خداوند در قلب هر كس كه بخواهد مى افكند.
جواب : علم نافع ، علمى است كه در انسان ، نور معرفت و ايمان به خدا و شناسايى اسماء و صفات الهى را ايجاد مى كند.
سؤال 518: آيا علوم رياضى و طبيعى در عرف قرآن علم نيستند؟
جواب : در عرف قرآن كريم خير، قرآن آن ها را علم نمى نامد، مثلا آيا مى توانيم گفتار خداوند متعال را كه مى فرمايد:
(و الذين اوتوا العلم (675) ) (و كسانى كه به آنان علم عطا شده است ) را به (( كسانى كه به آنان رياضى و فيزيك عطا شده )) معنا كنيم ؟!
معناى ونفخت فيه من روحى
سؤال 519: منظور از (روحى ) كه خداوند متعال در قرآن به خود نسبت مى دهد، چيست ؟ آن جا كه مى فرمايد:
(و نفخت فيه من روحى (676) )
و از روح خود در بشر دميدم .
جواب : نسبت روح به خدا نسبت تشريفى است مانند (( بيتى )) .
سؤال 520: هل الارواح متساويه فى الافراد (677) ؟
جواب : روح به نحو كلى متواطى نيست ؛ بلكه داراى افراد مختلف است مانند روح كامل و اكمل و ناقص .و دليل اختلاف مراتب الروح هو اختلاف الاتلاف الافراد فى الكفر و الايمان و الطاعه و العصيان ؛ لانها اوصاف للروح ، لاللبدن .(678)
و كتاب و سنت نيز در موارد فراوان ، تفاوت انسان ها را به روح مى داند.از جمله خداوند متعال در قرآن مردم را به دو دسته تقسيم نموده و مى فرمايد:
ولعصر ان الانسن لفى خسر الا الذين ءامنو و عملو الصلحت و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر (679)
سوگند به عصر، كه واقعا انسان دستخوش زيان است ، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده و همديگر را به حق و شكيبايى سفارش كنند.
هم چنين در جاى ديگر مردم را به سه دسته تقسيم نموده و مى فرمايد:
و كنتم ازوجا ثلثه فاصحب الميمنه ما اصحب الميمنه ؟ و اصحب المشمه ما اصحب المشمه ؟ و السبقون السبقون ، اولئك المقربون (680)
و شما سه دسته مى شويد: ياران دست راست ، چه ياران دست راست ؟! و ياران دست چپ ، چه كسانى هستند ياران چپ ؟! و سبقت گيرندگان مقدمند.آنانند كه مقربان (درگاه الهى ) هستند.
نيز در جاى ديگر باز مردم به دو دسته تقسيم كرده و مى فرمايد:
فاما الذين شقوا ففى النار...و اما الذين سعدوا ففى الجنه (681)
پس كسانى كه تيره بخت شده اند در آتش اند...و كسانى كه نيك بخت شده اند در بهشت هستند...
راز اضافه روح و...به خدا
سؤال 521: آيا اضافه (( بيت )) و (( روح )) به خداوند متعال چنان كه مى فرمايد: (ان طهرا بيتى ) (682) ؛ (كه خانه ام (كعبه ) را پاكيزه نماييد.) و نيز مى فرمايد: (نفخت فيه من روحى (683) )؛ (از روح خود در آن دميدم ) اضافه ى تشريفى است يا واقعيت دارد، يعنى آيا واقعا خداوند بيت و يا روح دارد؟
جواب : خداوند متعال مالك همه ى اشياء است ، چنان كه مى فرمايد:
(له ، ما فى السموت و الارض (684) )
تمام آن چه در آسمان ها و زمين است از آن اوست .
و همه ى اشياى خارجيه هيچ استقلال و امتيازى از خود ندارند و قائم به او هستند، بنابراين اگر (( بيت )) ، و (( ارض )) و (( عبد )) را به خود نسبت مى دهد و مى فرمايد: (بيتى ) (بيت الله ) و (ارضى )، (روحى ) و (عبدى ) در عين حال كه همگى واقعيت دارد، يك نوع تشريف و اكرام مضاف نيز هست .
شجره ى ملعونه در قرآن كريم
سؤال 522: مقصود از (الشجره الملعونه فى القرآن (685) )؛ (درخت لعنت شده در قرآن ) چيست ؟
جواب : از سياق آيات و نيز از روايات (686) استفاده مى شود كه مراد (( بنى اميه )) است .
پيامدهاى غصب خلافت
سؤال 523: آيا از آيه ى (سنريهم ءايتنا فى الافاق و فى انفسهم ...) (687) ؛ (به زودى نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در درون جانشان ...به آنان خواهيم نمود) استفاده ى دوام مى شود؟
جواب : دوام رويت را نمى رساند، استقبال از آن استفاده مى شود.
سؤال 524: بر اساس آيه ى گذشته ، مسلمانان بعد از رحلت پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - چه آياتى را ديدند؟
جواب : اختلافات و غصب خلافت ، همه آيات الهى بود كه براى آن ها روشن شد.
فصل : 13 - مباحث اخلاقى عرفانى
مراحل سير و حركت انسان به سوى كمال مطلق
سؤال 525: مراحل سير و حركت انسان به سوى حضرت حق و كمال مطلق و رسيدن به حيات طيبه چگونه است ؟
جواب : نفس انسانى در بدو پيدايش در اين جهان لا يعلم است ، چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:
و الله اخرجكم من بطون اءمهتكم لا تعلمون شيئا (688)
خداوند شما را از شكم مادر بيرون آورد در حالى كه هيچ چيز نمى دانستيد.
و فاقد همه كمالات علمى و عملى است ، و تمام حالات و ملكات در او بالقوه وجود دارد؛ ولى انسان مى تواند در اثر ايمان و عمل صالح و ارتباط با خدا و انس با او و مقربان درگاه او و اشتغال به ذكر و توجه باطنى به سوى حضرت حق سير نموده و با حركت و سير معنوى و ترقى و تكامل و سلوك ، مدارج كمال به سوى حضرت حق را يكى پس از ديگرى طى كند.خداوند متعال مى فرمايد:
(فمن كان يرجوا لقا ربه فليعمل عملا صلحا (689) )
پس هر كس خواهان ملاقات پروردگار است ، بايد عمل صالح انجام دهد.
و نيز مى فرمايد:
(الا الى الله تصير الامور (690) )
هان ! تمامى امور فقط به سوى خدا بازگشت مى كند.
و در پايان سير كه حركت و سير به آخر رسيد، حقانيت و يگانگى خداوند يگانه را عيانا با ديده ى باطنى مشاهده نمايد، چنان كه مى فرمايد:
فكشفنا عنك غطاءك فبصرك اليوم حديد (691)
پس پرده از جلوى ديدگانت برداشتيم ، لذا امروز ديدگانت تيز (بين ) است .
اين جاست كه خواهد ديد علم و قدرت و حيات و ملك و تمامى صفات كمال از آن ذات مقدس حق سبحانه است ، و از همين راه ، حقيقت اشيا چنان كه هستند براى او آشكار و مكشوف خواهد شد، كه :
(الا له الخلق و الامر (692) )
هان ! خلق و امر از آن (عالم ) اوست .
مراحل سير و شرط آن
سؤال 526: مراحل سير الى الله و شرط آن چيست ؟
جواب : مراحل سير سالك آن است كه ابتدا از عالم طبيعت و كثرات بيرون مى آيد و به عالم برزخ و مثال وارد مى شود، و سپس استاد او را با دستوراتى كه گفتند و ديده ايم ، به عالم تجرد عقلانى و نور وارد مى كند:
(و ان الى ربك المنتهى (693) )
و پايان هر چيز فقط به سوى پروردگار توست .
در تمام مراحل سير و سلوك از ابتدا تا انتها، گذشت براى سالك مطلوب و معتبر است ، يعنى گذشتن از همه چيز و اين كه واقع را ببيند و خود را مالك چيزى نداند و همه را از آن خدا ببيند و بداند كه : (لله ما فى السموت و ما فى الارض (694) )
تمامى آن چه در آسمان و زمين است ، از آن خداست .
و حقيقت عبوديت هم همين است كه انسان به مقامى برسد كه خداوند متعال را غنى مطلق بداند و به فقر ذاتى خود و موجودات دست يابد و به فناى خويش برسد و حقيقت توحيد را با همه ى عوالم وجود و با همه ى مظاهر اين جهان مشاهده نمايد، چنان كه مى فرمايد:
(( لله ما فى السموات و ما فى الارض ))
(تمامى آن چه در آسمان و زمين است ، از آن خداست .
و نيز مى فرمايد:
الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العلمين (695)
هان ! (جهان ) خلق و امر (= ملك و ملكوت ) از آن اوست .منزه و برتر است خداوند كه پروردگار عالميان است !
هم چنين مى فرمايد:
و من لم يجعل الله له نورا فما له من نور (696)
و هر كس كه خداوند براى او نور قرار نداده است ، نورى ندارد.
معناى تخلق باخلاق الله
سؤال 527: تخلق باخلاق الله (697) ) چگونه حاصل مى شود؟
جواب : اخلاق حميده و نيز احكام الهى همه بر طبق فطرت توحيد است كه انسان در خلقت بدان مفطور گرديده است ، چنان كه مى فرمايد:
فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها (698)
پس روى و تمام وجود خود را به سوى دين بر پا دار، همان سرشت خدايى كه خداوند همه ى مردم را بر آن سرشته است .
بنابراين ، هر كس از راه ايمان و عمل صالح از حجاب و تاريكى شك و ترديد بيرون آمده و به فطرت توحيد و نور يقين راه يافته باشد؛ و نيز كسى كه بينش فطرت او گرد حجاب برنداشته و تمام افعال و اقوال و حالات و ملكات او را طبق فطرت و موافق با آن است (انبيا و اوصيا - عليهم السلام -) متخلق به اخلاق الهى است .و در اين صورت مى داند كه چه بگويد و چه نگويد، و چه بكند و چه نكند، و چگونه باشد و چگونه نباشد.
راه رسيدن به كمالات عاليه
سؤال 528: راه رسيدن به كمالات عاليه چيست ؟
جواب : از قرآن و سنت به دست مى آيد كه طريق رسيدن به كمالات عاليه ، انقطاع كلى از ما سوى الله است .و ملاك وصول به آن ، رفع تعلقات يعنى بريدن از همه چيز، حتى از خود و خواسته هاى خويشتن است .
راه هاى خود سازى
سؤال 529: مگر چند راه به خدا داريم كه خداوند در قرآن كريم (( سبل )) را با صيغه ى جمع ذكر نموده و مى فرمايد:
(و الذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا (699) )
و كسانى كه درباره ى ما بكوشند، به يقين آنان را به راه هاى خود رهنمون مى گرديم .
جواب : در روايت آمده است :
(( الطرق الى الله بعدد انفاس الخلائق (700) ))
به شماره ى خلائق به سوى خدا راه وجود دارد.
بنابراين هر كس طريقى خاص به خداى متعال دارد.
سؤال 530: يعنى براى هر فردى راهى غير از شرع وجود دارد؟
جواب : پس شرع چيست ؟ يعنى راه هاى معرفت خداوند سبحان با بيان معصوم و پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - و امام - عليه السلام - به شماره ى خلائق است . يكى از راه هاى معرفت نفس است كه بهترين راه و وجه موصل و اقرب طرق است ، و راه هاى ديگر هم داريم .
اساسا در تقرب الى الله تعالى در شرع بياناتى داريم بيانات نبى اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و ائمه هدى - عليهم السلام - بيانات شرعى است ، و طريق معرفت نفس در آيات و روايات بيان شده است ؛ ولى عموم علماى عامه اين را عنوان كرده اند كه طريق معرفت نفس اقرب است ولى در شرع بيان نشده است ، و عرفا از پيش خود بدان عمل كرده اند، و مرضى خدا قرار گرفته است ، و از اين راه مشايخ هر كدام راهى را كه نزديك تر تشخيص داده اند به مريدانشان القاء كرده و دستور داده اند و اين (( طريقت (701) )) ناميده شده است .
و كار به جايى رسيده كه (( شريعت )) در يك طرف ، و (( طريقت )) در طرف مقابل قرار گرفته است ، و علت اين امر را همان عدم بيان شرع دانسته اند.ليكن صحيح اين است كه آيات كريمه و روايات اين راه را بيان كرده اند.
تلازم علم و عمل
سؤال 531: آيا علم و عمل و درجات آن دو با هم تلازم دارند؟
جواب : علم و عمل با هم يك نوع ارتباط دارند و علم ، عمل را در پى دارد.
سؤال 532: آيا علم علت تامه براى عمل است ؟
جواب : علت تامه نيست و نمى تواند باشد؛ خداوند سبحان مى فرمايد:
و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا (702)
و با آن كه دل هايشان بدان يقين داشت ، از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند.
علم يك نوع اقتضا است براى عمل ، نه تمام علت و علت تامه .خداوند متعال هم مى فرمايد كه آنان نفسشان يقين داشت ولى با اين حال انكار كردند.اگر رابطه ى علم و عمل عليت بوده ، و علم علت باشد، تخلف صورت نمى گرفت پس علم علت تامه براى عمل نيست .
سؤال 533: اگر آنان واقعا معرفت داشتند، مخالفت نمى كردند.
جواب : ولى خداوند سبحان مى فرمايد:
(و استيقنتها انفسهم ) و يقين همان معرفت است .
سؤال 534: پس چه چيز موجب مى شود كه انسان بر خلاف علمش ، عمل كند؟
جواب : هوى و هوس و پيروزى از تمايلات نفسانى ، محرك انسان به سوى عمل خلاف مى گردد، و اراده از آن ها منبعث مى شود.
چه چيز موجب محبت حضرت حق مى شود؟
سؤال : 535: چه چيز موجب محبت حضرت حق مى شود؟
جواب : ذكر و ياد او.ذكر موجب زيادى معرفت ، و زيادى معرفت موجب زيادى محبت مى گردد تا مرحله فنا كه در اين صورت خوف و ترس از نامطلوب در او نمى ماند.خداوند سبحان مى فرمايد:
الا ان اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (703)
آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است و نه آنان اندوهگين مى شوند.
معناى مراقبه
سؤال 536: مراقبه به چه معناست ؟
جواب : مراقبه يعنى توجه باطنى انسان به خدا و روى نگرداندن از آن در همه ى احوال است .مراقبه كمالى است كه انسان را به مقصد نزديك ، بلكه به مقصد مى رساند. مراقبه اين است كه انسان در اوقات بيدارى از اول صبح تا هنگام خواب از ياد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و كردارش براى خداوند متعال و جلب رضاى او باشد، او را همه جا حاضر و بر كارهاى خود ناظر بداند و خويشتن را در محضر او بيابد.در روايت آمده است :
اعبدوالله كاءنك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك (704)
خدا را آن گونه عبادت كن كه گويى او را مى بينى و اگر تو او را نمى بينى ، او تو را مى بيند.
كليد اشياء در مراقبه است ، تا مراقبه نباشد و درست صورت نگيرد بقيه ى كارها و دستورات در سير و سلوك ، هيچ و بى اثر است .
كمال توبه و معرف واقعى
سؤال 537: كمال توبه و معرفت واقعى چيست ؟
جواب : كمال توبه براى هر كس ميسر نيست ؛ زيرا توبه رجوع به صفت عزت خداوند متعال است و عزت خدا همان خويشتن داراى اوست و اين كه نمى خواهد كسى در مقابلش اناگو باشد.تائب بايد به مقامى برسد، كه من و تو در ميان نبيند، و غير حق از ماسوى و حتى خود را نيابد.و معرفت هم بدون رسيدن به مقام عزت حاصل نمى شود، چنان كه در مناجات شعبانيه مى خوانيم :
و الحقنى بنور عزك الابهج فاءكون لك عارفا، و عن سواك منحرفا.(705)
و مرا به نور درخشان صفت عزتت بپيوند، تا شناساى تو گشته ، و از غير تو منحرف گردم .
يعنى از ما سوى چشم بپوشم و غير تو را نبينم .
مراحل توبه
سؤال 538: مراحل توبه چيست ؟
جواب : توبه دو بازگشت از خداوند متعال به بنده و يك بازگشت از بنده به سوى خداوند سبحان است .نخست خداوند به بنده توبه و رجوع نموده و او را متوجه گناهش مى كند، سپس بنده به سوى خداوند توبه و بازگشت مى كند، آن گاه خداوند با مغفرت به سوى بنده رجوع نموده و توبه ى او را مى پذيرد و او را مى آمرزد.خداوند سبحان مى فرمايد:
لقد تاب الله النبى و المهجرين و الانصار...ثم تاب عليهم ليتوبوا ان الله هو التواب الرحيم (706)
به يقين خدا به پيامبر و مهاجران و انصار رجوع نمود...پس خدا به آنان توفيق توبه داد، تا توبه كنند، بى ترديد خدا توبه پذير و مهربان است .
آثار گناهان در پديدهاى طبيعى
سؤال 539: آيا گناهان در موجودات نيز اثر مى گذارند؟ براى نمونه خسوف و كسوف نيز مربوط به اعمال بندگان است ؟
جواب : هر پر كاهى كه در ته چاهى حركت مى كند، موج بر مى دارد و تا به آسمان ها اثر دارد.خداوند متعال مى فرمايد:
و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركت من السماء و الارض (707)
و اگر مردم آبادى ها ايمان آورده و به تقوا گرايند، قطعا بركاتى از آسمان و زمين بر ايشان مى گشاييم .
از اين آيه ى شريفه استفاده مى شود كه تقوا در جلب خيرات و نزول بركات ، و گناهان در رفع و منع آن ها اثر دارند، بنابر اين در كسوف خورشيد و خسوف ماه نيز كه از جمله خيرات و بركات هستند، اثر دارند.علماى نجوم نوشته اند: خسوف تا سه ماه در موجودات از قبيل نباتات و حيوانات اثر بد مى گذارد و به حال آن ها ضرر دارد، چه رسد به گرفتگى خورشيد با آن فوايدى كه نور خورشيد براى موجودات دارد.
آثار ويژه هر يك از گناهان
سؤال 540: در دعاى كميل مى خوانيم :
اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم ، اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم .(708)
خداوندا! گناهانى را كه پردها را مى درد بر من ببخشاى .خدايا، گناهانى را كه عذاب ها را نازل مى كند بر من بيامرز.
آيا از اين جملات استفاده مى شود كه هر كدام از گناهان اثر خاصى دارند؟
جواب : بله ، چنان كه گناهان با هم فرق دارند، تبعات و آثار آن ها نيز فرق دارند، و هر گناهى اثر خاصى دارد كه در دعا به بعضى از آن ها اشاره شده است .
معناى وسيع مغفرت
سؤال 541: آيا در مغفرت ، تحقق گناه لازم است ، تا اطلاق غفران بر خداوند صحيح باشد؟
جواب : تحقق گناه ثابت در اطلاق غفران بر خداوند متعال لازم نيست ؛ زيرا در جايى از قرآن كريم با اين كه عمل در مقام اضطرار است و معصيت نيست ، تعبير به مغفرت نموده و مى فرمايد:
فمن اضطر فى مخمصه غير متجانف لاثم فان الله غفور رحيم (709)
پس هر گاه كسى در روزگار مجاعت (710) و سختى از روى اضطرار و ناچارى بى آن كه به گناه متمايل باشد (اگر از آن چه منع شده است بخورد)، بى ترديد خدا بسيار آمرزنده و مهربان است .
چگونه توبه باعث آمرزش گناه مى شود؟
سؤال 542: چگونه توبه باعث آمرزش گناهان مى گردد و توبه كنندگان مورد عذاب واقع نمى شود؟
جواب : زيرا خداوند متعال به وسيله توبه از آن ها خشنود مى گردد، و در حقيقت توبه نظير آب كرى است كه همه چيز را پاك مى كند.خداوند مى فرمايد:
(ان الله يحب التوبين و يحب المتطهرين (711) )
به راستى كه خداوند توبه كنندگان و پاكيزه كنندگان را دوست مى دارد.
سؤال 543: براى نمونه كسى كه هفتاد سال گناه كرده ، چگونه با توبه پاكيزه مى گردد؟
جواب : وقتى خداوند متعال از ذات وجود گناهكار راضى شد، گناه را به حسنه و كار نيك مبدل مى سازد و به آن مى فرمايد:
(( كونى حسنات (712) ))
به حسنه و كار نيك تبديل شو.
الا من تاب و امن و عملا صلحا فاولئك يبدل الله سيئاتهم حسنت و كان الله غفورا رحيما (713)
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند، پس خداوند بدى هايشان را به نيكى ها تبديل مى كند، و خدا همواره آمرزنده ى مهربان است .
چنان كه در مقابل ، (( حبط )) (714) نيز داريم .
سؤال 544: آيا از اين فعل ، انقلاب ماهيت لازم نمى آيد؟
جواب : خير، عملى كه كرده مورد رضاى خدا نبوده ، با توبه ، خدا از او راضى مى شود، و ذات كه پاك شد، اثر آن نيز پاك مى گردد.
مغفرت ، مهم ترين حاجت
سؤال 545: در فرازى از مناجات شعبانيه مى خوانيم :
الهى ، ما اظنك تردنى فى حاجه قد افنيت عمرى فى طلبها منك .
معبودا، گمان نمى كنم كه مرا كه عمرم را در راه درخواست يك حاجت از تو، تلف كردم - محروم كنى .
منظور چه حاجتى است كه يك عمر مورد طلب قرار گرفته است ؟
جواب : مقصود طلب مغفرت است .(715)
علمى بودن فعل نفسانى
سؤال 546: آيا امكان دارد فعل نفسانى ، غير علمى باشد؟
جواب : نفس مدبر بدن است و يك سلسله قوى و عواملى دارد، بنابراين تمام افعال با واسطه يا بى واسطه ، فعل نفس ‍ است ، ولى همه ى افعال نفس ، تابع علم نيست ، مانند جحود، التزام ، جزم و تبانى .
سؤال 547: آيا جحد و انكار علمى نيست ؟
جواب : يعنى فعل ارادى مسبوق به علم نيست ، زيرا مبادى فعل ارادى ، مانند علم به فائده و شوق و...را ندارد.
روش كسب فضايل اخلاقى
سؤال 548: در حالات مرحوم حاجى سبزوارى آورده اند كه پسر ايشان از دنيا رفت و هيچ تزلزلى براى او حاصل نگشت .اين چه نوع قوت قلب است ؟!
جواب : نزد مرحوم آقا سيد حسين بادكوبه اى - رحمة الله - كتاب (( شفاء )) ابن سينا را مى خوانديم ، و محل درس ‍ در پشت بام مدرسه بادكوبه در نجف اشرف بود.همين كه درس را شروع كردند، يك نفر خبر آورد كه فرزندشان از دنيا رفته .فرمودند: بعد از درس مى آيم ، و هيچ تزلزل پيدا نكردند.
و مرحوم حاج سيد على قاضى - رحمة الله - خانه ى زيبايى داشت ، يكى از اهل كوچه با ايشان برخورد كرده بود و ايشان با حال خنده به او فرموده بود: خانه خراب شد!
سؤال 549: آيا اين گونه حالات ها را مى شود كسب كرد؟
جواب : در علم اخلاق گفته اند كه اين گونه حالات از راه تكرار عمل به دست مى آيد، مثلا آدم ترسو بايد به جاهاى هولناك برود تا تدريجا براى او عادى شود و ملكه ى شجاعت را پيدا كند.و هم چنين درباره ى صبر گفته اند: فوايد صبر را ملاحظه كند و اعمالى را كه موجب حصول ملك ى صبر مى شود، انجام دهد تا به ملكه ى صبر دست يابد.
طاعت و بندگى
سؤال 550: آيا منظور از طاعات و بندگى ، ذكر و توجه به خداست ؟
جواب : البته همين طور است ، و اين مسلم است ؛ زيرا دين حكم است ، و اوامر و نواهى حكمند، و خداوند سبحان مى فرمايد:
(ان الحكم الا لله (716) )
حكم و فرمانروايى تنها براى خداست .
پس دين تنها براى خداست ، و با حضور و ذكر و توجه به او صورت مى گيرد.
ذكر قلبى
سؤال 551: مراد از ذكر در اين آيه ى شريفه كه مى فرمايد:
رجال لا تلهيهم تجره و لا بيع عن ذكر الله و اقام الصلوه و ايتاء الزكوه (717)
مردانى كه نه تجارت و نه داد و ستد آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و پرداختن زكات ، باز نمى دارد.
ذكر لفظى است ، يا ذكر قلبى ؟
جواب : ذكر قلبى منظوراست ؛ زيرا ذكر در اين جا در برابر اقامه ى صلاه و ايتا زكات قرار گرفته است و آن ها از قبيل ذكر علمى و لفظى هستند، به خصوص نماز كه از قبيل ذكر لفظى است و در سوره جمعه از آن به (ذكر الله ) تعبير شده است ، آن جا كه مى فرمايد:
(فاسعوا الى ذكر الله (718) )
پس به سوى ياد خدا بشتابد.يعنى به سوى نماز جمعه بشتابد.
بنابراين : منظور از (ذكر الله ) در اين آيه ى شريفه به قرينه ى مقابله با بر پا داشتن نماز و پرداختن زكات ، ذكر قلبى است ، يعنى مردانى كه تجارت و كسب ، بيع و معامله ، بازار و اشتغال به كار، آنان را ذكر قلبى و انس با ياد خدا و نيز از اقامه ى نماز در اوقات خود، و از اداى زكات و ساير عبادات باز نمى دارد.خداوند مى فرمايد:
(الا بذكر الله تطمئن القلوب (719) )
هان ! تنها با ياد خدا دل ها آرام مى گيرد!
معناى اعراض از ذكر
سؤال 552: در تفسير آيه ى شريفه ى (من اعرض عن ذكرى )؛ (هر كس از ياد من دل بگرداند...) فرموده ايد: (( سبيل خدا، ذكر خداست ، و عبادت بدون خطور و حضور قلبى ، اعتراض از ذكر خداست .(720) )) آيا اين استفاده از كلام شما درست است ؟
جواب : تقريبا.
سؤال 553: آيا از كسانى كه در راه خدا نيستند (اهل معصيت و اهل غفلت ) نيز بايد اعراض كرد؟
جواب : بله ، از آن ها هم بايد اعراض كرد.خداوند سبحان خطاب به پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - مى فرمايد:
فاعرض عن من تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا (721)
پس از هر كس كه از ياد ما روى برتافته و جز زندگى دنيا را اراده نكرده است ، روى برتاب .
سؤال 554: آيا اين خطاب متوجه ديگران هم مى شود؟
جواب : بله (لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه ...(722) ) (قطعا براى شما در (اقتدا به ) رسول خدا، الگويى نيكوست ...)
سؤال 555: منظور از اعراض از اهل غفلت چيست ؟
جواب : معاشرت نكردن و نيز پيروى ننمودن از آنان .
غريم لا يقضى دينه
سؤال 556: معناى اين جمله چيست كه در بعضى روايات آمده است : (( انسان هر چه عبادت انجام دهد، نبايد از خود راضى باشد (723) ))
جواب : اين رضايت و خشنودى از خود همان (( عجب )) است ، و مقصود از اين روايت آن است كه انسان همواره نسبت به اعمال خود ناراضى باشد.در روايت ديگر درباره ى خداوند متعال آمده است :
(( غريم لا يقضى دينه ))
خداوند، طلبكارى است كه هيچگاه بدهى او پرداخت نمى گردد.
يعنى خداوند نسبت به بندگان خويش حقوقى دارد كه هيچ كس كما هو حقه و چنان كه بايد نمى تواند آن را ادا كند.
حضرت استاد - رحمة الله - در جلسه اى ديگر مى فرمودند: صحيح نيست كه عبارت معروف (( ما عرفناك حق معرفتك (724) )) (خدايا تو را چنان كه تويى نشناخته ايم ) از لسان معصومين - عليهم السلام - نسبت به خداوند متعال صادر شود، و در هيچ يك از مجامع روايى از آن حضرات نقل نشده است .بلكه صحيح همان عبارت (( ما عبدناك حق عبادتك (725) )) (خدايا، تو را چنان كه شايد نپرستيده ايم ) مى باشد.
معناى (آتيناه حكما و علما)
سؤال 557: مقصود از (( حكم )) و (( علم )) در آيه ى (اتينه حكما و علما)؛ (به او حكمت و دانش عطا كرديم ) چيست ؟
جواب : گويا منظور از (( حكم )) مسائل دينى و مراد از (( علم )) معارف است ، كه درباره ى حضرت موسى و يحى و يوسف و برخى ديگر از پيامبران - عليهم السلام - آمده است .(726)
معناى احسان و مقامات محسنين
سؤال 558: خداوند سبحان درباره ى حضرت يوسف - عليه السلام - مى فرمايد:
و لما بلغ اشده اتينه حكما و علما و كذلك نجزى المحسنين (727)
و چون به حد رشد رسيد، او را حكمت و دانش عطا كرديم .و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم .
محسنين چه كسانى هستند؟
جواب : محسنين يعنى نيكو كاران ، يعنى كارى كه مى كنند نيك است و بدكار نيستند.
خود حضرت يوسف - عليه السلام - به خود محسن مى گويد.آن جا كه خطاب به برادرانش فرمود:
انا يوسف و هذا اخى قد من الله علينا انه من يتق و يبصر فان الله لا يضيع اجر المحسنين (728)
من يوسفم و اين برادر من است ، به راستى كه خدا بر ما منت نهاده است ، بى گمان هر كه تقوا و صبر پيشه كند، خدا پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.
سؤال 559: آيا از جمله ى (فان الله لا يضيع اجر المحسنين ) مى توان استفاده كرد به هر محسن و نيكوكارى چنين پاداش ‍ داده مى شود؟
جواب : اين تعميم براى هر كس نيست كه هر محسنى خواه پيغمبر باشد يا غير پيغمبر، پاداش جزاى او يكى باشد.
سؤال 560: (المحسنين ) جمع محلى به لام است و افاده ى عموم مى كند، يعنى براى هر محسن چنين است .
جواب : از عبادت (فان الله لا يضيع اجر المحسنين ) تنها استفاده مى شود كه خداوند به هر محسن و نيكوكار نعمت و پاداش عنايت مى كند و استفاده نمى شود كه احسان در همه ى موارد يكسان است ، و جزاى خداوند متعال هم در حق آنان يكنواخت بايد باشد.
سؤال 561: احسان چيست ؟
جواب : احسان در روايت نبوى - صلى الله عليه و آله و سلم - اين گونه تفصير شده است :
ان تعبد لله كاءنك تراه فان لم تكن تراه فانه يراك .(729)
احسان آن است كه خدا را به گونه اى عبادت كنى كه گويى او را مى بينى ، و اگر تو او را نمى بينى ، قطعا او تو را مى بيند.
سؤال 562: آيا اين روايت از طريق شيعه هم وارد شده است ؟
جواب : بعيد العهدم ، به ياد ندارم ، داشته باشيم .به نظر مى رسد از طريق عامه و خاصه وارد شده است .(730)
سؤال 563: آيا ايتاى حكم و علم ، ما فوق احسان به معناى گذشته است كه (( ان تعبدالله كانك تراه ...)) ؟
جواب : حكم و علم مراتب دارد و در رابطه با هر يك از محسنين به يك معنى است .
سؤال 564: آيا امكان دارد اين (( كاءن )) به (( ان )) تبديل شود؟
جواب : حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - به جوانى فرمودند:
(( كيف انت ؟ ))