در محضر علامه طباطبايى

محمد حسين رخشاد

- ۱۱ -


سؤال 455: آيا مى توان گفت كه شرق و غرب در قرآن اشاره به روحيات و جسميات است ؟
جواب : اين توجيه دليل مى خواهد.
سؤال 456: حضرت عالى قبول نداريد؟
جواب : به صرف اين كه گفته اند، نمى شود پذيرفت ، دليل مى خواهد.
سؤال 457: آيا مى توان گفت از شرق و غرب عالم ، عالم مجردات و ماديات اراده شده و مقصود از (( روح )) حضرت عيسى - عليه السلام - و از (( نفس )) حضرت مريم - عليه السلام - است كه حضرت عيسى (روح ) از حضرت مريم - عليه السلام - تولد يافته است ؟
جواب : از كجا مى شود فهميد كه حضرت عيسى - عليه السلام - روح ، و حضرت مريم - عليه السلام - نفس ‍ است ؟!
اثبات حكم از راه شهود
سؤال 458: آيا با شهود مى توان حكمى ثابت نمود؟
جواب : اگر دليل شرعى نداشته باشد، فايده ندارد.
سؤال 459: اگر دليل داشته باشد چه ؟
جواب : دليل صدق مى خواهد.
معناى بطن قرآن
سؤال 460: آيا بطن قرآن از ظواهر است ؟
جواب : خير، از معناى تحت اللفظى هم نيست ؟
سؤال 461: آيا بطن قرآن ، بيان دو مراد به يك ارده است ؟
جواب : دو معنى در طول يكديگرند، نه در عرض هم .مثلا خداوند متعال مى فرمايد:
(و اعبدوا الله و لا تشكوا به شيئا (592) )
و خدا را بپرستيد، و هيچ چيز را شريك او قرار ندهيد.
ظاهر اين آيه امر به پرستش خداوند متعال و نهى از پرستش بت ها است ، و باطن آن نهى از توجه و التفات به غير خدا و غفلت از خداوند متعال ؛ زيرا در آيه ى ديگر مى فرمايد:
و ما يومن اءكثرهم بالله الا و هم مشركون (593)
و اغلب آن ها به خدا ايمان نمى آورند، جز اين كه به او شرك مى ورزند.
در اين آيه شريفه در عين اين كه خداوند نسبت ايمان به آنان مى دهد، با اين حال مى گويد: اكثر مردم مشركند.(594)
معناى جرى و تطبيق قرآن
سؤال 462: جرى و تطبيق قرآن به چه معنى است ؟
جواب : يعنى قرآن مثل خورشيد و ماه سير مى كند و هر كجا مصداق پيدا كند، قابل انطباق بر آن است .
قرآن كريم ، بيانگر تمام معارف
سؤال 463: قران كريم در وصف خود مى فرمايد:
و نزلنا عليك الكتب تبينا لكل شى ء.(595)
و اين كتاب را كه روشنگر هر چيز است ، بر تو نازل كرديم .
پس چرا ما بسيارى از مطالب را در قرآن نمى بينيم ؟
جواب : همه چيز در قرآن وجود دارد ولى ما نمى دانيم ؛ ندانستن دليل نبودن نيست .
سؤال 464: مثلا چه چيز را مى بينيم و نمى فهميم ؟
جواب : در صورتى گفته مى شود: (( مثلا چه چيز )) كه بخواهيم براى چيزهايى كه مى بينيم و مى فهيم مثال بزنيم ، ولى در اين جا براى چيزهايى كه نمى بينيم و نمى فهميم نياز به مثال داريم .
سؤال 465: آيا قرآن كه (تبينا لكل شى (596) )؛ (بيانگر هر چيز) است ، براى همه اين گونه است ؟
جواب : غير از رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - كه خداوند متعال به ايشان تعليم نموده ، براى بقيه رمز است ، مخصوصا علومى كه متكى به آراء باشد.اگر انسان از معنايى خوشش بيايد و بدون دليل روشن آن را بر آيه اى تطبيق كند جايز نيست و تفسير به راءى است .
مقصود از آيات متشابه
سؤال 466: چه آياتى از قرآن كريم ، آيات متشابه هستند؟
جواب : آياتى كه در آن ها غير مراد به مراد شباهت داشته باشد.مانند اين آيه كه خداوند مى فرمايد:
الرحمن على العرش استوى .(597)
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است .
نيز نظير اين آيه كه خداوند مى فرمايد:
(و جاء ربك و الملك صفا صفا (598) )
و پروردگارت در حالى كه فرشتگان با هم صف در صفند مى آيد.
سؤال 467: آيا آيات ناسخ و منسوخ از متشابهات هستند؟
جواب : بله .
سؤال 468: آيا آيات عام و خاص نيز از متشابهات هستند؟
جواب : معلوم نيست از متشابهات باشند، زيرا عام و خاص ، و مطلق و مقيد، و مجمل و مبين همگى استعمال مى شوند و متداول هستند، و مراد در همه ى آن ها معلوم است .
سؤال 469: خداوند متعال درباره عده اى كه مى خواهند فتنه انگيزى كنند مى فرمايد:
فاءما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشبه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاءويله (599)
اما كسانى كه در دل هايشان انحراف است ، براى فتنه جويى و طلب تاويل آن (به دلخواه خود) از متشابه آن پيروى مى كنند.
آيا ذكر عام بدون مخصص نيز اخذ به متشابه و موجب انحراف است ؟
جواب : عام و خاص در تفهيم و تفهم متداول است ، و اين ها را نبايد اخذ به متشابه ناميد.اخذ به متشابه مانند آن است كه گفته شود: (( نماز نخوان ، دل پاك باشد )) .
و هم چنين آيه ى نجواى پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - كه اگر ناسخ نداشت ، از متشابهات محسوب مى شد.(600)
و نيز آيه اى كه مى فرمايد:
و التى ياءتين الفحشه من نسائكم فاستشهدوا عليهن اءربعه منكم فان شهدوا فاءمسكوهن فى البيوت حتى يتوفهن الموت اءو يجعل الله لهن سبيلا (601)
و از زنان شما، كسانى كه مرتكب زنا مى شوند، چهار تن از ميان خود (مسلمانان ) را بر آنان گواه گيريد پس اگر شهادت دادند آنان (=زنان ) را در خانه ها نگاه داريد، تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.
اگر آيه ى (( جلد )) (602) كه پس از آن نازل شد و آن را نسخ كرد، نبود، مراد اين آيه معلوم نبود و آيه از متشابهات به شمار مى آمد.
سؤال 470: آيا تاءويل بدون فتنه انگيزى نيز اخذ به متشابه است ؟
جواب : چنين كسى اگر قصد فتنه انگيزى ندارد، پس براى چه تاءويل مى كند؟! و غرضش غير از فتنه انگيزى چيزى نيست عطف (ابتغاء تاءويله ) بر (ابتغاء الفتنته ) (603) مثل عطف تفسير، و توضيح آن است .
نسخ و انساى قرآن
سؤال 471: خداوند متعال مى فرمايد:
ما ننسخ من ءايه اءو ننسها ناءت بخير منها اءو مثلها.اءلم تعلم اءن الله على كل شى قدير (604)
هر حكمى را نسخ كنيم ، يا آن را به دست فراموشى بسپاريم ، بهتر از آن يا ماندنش را مى آوريم .مگر نمى دانى كه خدا بر هر كارى تواناست ؟!
انساء و به فراموشى سپردن آيه چگونه متصور مى شود؟
جواب : فراموشى آيه يا سوره يا بخشى از قرآن كريم براى پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و مسلمان ها به اين صورت است كه مثلا مى خوابند و صبح بيدار مى شوند در حالى كه آن را فراموش كرده اند.آيه ى شريفه مى خواهد بفرمايد: حكمى را بر مى داريم و حكمى را به جاى آن مى گذاريم كه از لحاظ مصلحت ، مثل حكم قبل و يا بهتر از آن است ؛ بنابراين مصلحت حكم مسنوخ يا منسى از دست نمى رود، بلكه مثل يا بهتر از آن به دست مى آيد.
البته محدوده ى دلالت آيه وسيع است و تنها مخصوص حكم نيست ، بلكه احكام و اعيان مانند شهادت امام - عليه السلام - را شامل مى شود.و اساسا آيه ى شريفه در مقابل پاسخ كسانى است كه بيهوده مى گفتند: احكام الهى نسخ و انساء برنمى دارد، لذا خداوند در آيه ى بعد در جواب آن ها مى فرمايد:
اءلم تعلم اءن الله له ، ملك السموت و الاءرض و ما لكم من دون الله من ولى و لا نصير (605)
مگر نمى دانى فرمانروايى آسمان ها و زمين از آن خداست ، و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد؟!
يعنى خداوند هر گونه خواست مى تواند تصرف كند، و شما سرپرستى غير از خدا نداريد، او هر گونه بخواهد به مصلحت شما حكم مى كند، اين گونه نيست كه دست بسته باشد چنان كه يهود مى گفتند:
(يدالله مغلوله (606) )
دست خدا بسته است .
و روى سخن آيه ى شريفه بيشتر با يهود است كه مى گفتند: تورات حكم الهى است ، و احكام تورات همواره زنده ، و براى ابد ثابت است ، حتى خداوند متعال هم نمى تواند آن را تغيير دهد.
ام الكتاب و حقيقت قرآن
سؤال 472: خداوند متعال مى فرمايد:
انه لقران كريم ، فى كتب مكنون ، لا يسمه الا المطهرون (607)
به راستى كه اين قطعا قرآنى است ارجمند، در كتابى نهفته ، كه جز پاك شدگان بر آن دست نمى زنند (يا: دسترسى ندارند).
در روايتى منقول از حضرت موسى بن جعفر - عليه السلام - با استشهاد به آيه ى (لا يسمه الا المطهرون ) آمده است كه (( مس كتابت قرآن بدون طهارت ظاهرى حرام است .(608) ))
جواب : در بعضى از روايات نيز اين آيه ى شريفه اين گونه معنى شده است : هيچ كس جز مطهرون و پاكان ، و با اين كه غير از اهل بيت - عليهم السلام - به قرآنى كه در لوح محفوظ است راه ندارد (609) زيرا به نص آيه ى تطهير (سوره احزاب ، آيه ى 33) مقصود از (( مطهرون )) اهل بيت - عليهم السلام - هستند.
سؤال 473: آيا ام الكتاب همان لوح محفوظ است ؟
جواب : بله همان لوح محفوظ است ، يعنى كتابى كه مكنون و لوحى كه محفوظ از دسترس ديگران است .
چنان كه خداوند متعال مى فرمايد:
(لا يمسه الا المطهرون (610) )
جز پاكيزگان نمى توانند بدان دسترسى داشته باشند.
زيرا (( مطهرون )) با صيغه اسم مفعول ، يعنى كسى كه خدا او را از هر چه ناملايم است پاك كرده است .و در جاى ديگر مى فرمايد:
حم ، و الكتب المبين ، انا جعلنه قرءنا عربيا لعلكم تعقلون ، و انه فى اءم الكتب لدينا لعلى حكيم (611)
حا، ميم ، سوگند به كتاب روشنگر، ما آن را قرآنى عربى قرار داديم ، باشد كه بينديشيد و همانا كه آن در ام الكتاب به نزد ما سخت والا و استوار است .
(على ) يعنى عالى تر از اين كه فهم ديگران به آن برسد.و (حكيم ) يعنى محكم تر از اين كه آن را تجزيه كنند.
سوره هاى مسبحات
سؤال 474: آيا سوره ى اعلى جزء مسبحات است ؟
جواب : استاد ما، مرحوم آقاى سيد على قاضى آن را جز مسحبات مى شمردند و به شاگردان خود دستور مى فرمودند و شش سوره ى حديد، حشر، صف ، جمعه ، تغابن و اعلى را مسبحات مى دانستند، ولى به نظر مى رسد كه سوره ى اعلى جزء آنها نيست ، بلكه مسبحات تنها همان پنج سوره اول است كه با (سبح لله ) و يا (يسبح لله ) شروع مى شوند.
تفسير محيى الدين
سؤال 475: آيا تفسيرى كه به (( محيى الدين )) منسوب است ، نوشته ايشان است يا ديگرى ؟
جواب : معروف است كه نوشته ى (( عبدالرزاق كاشانى )) است .
فصل : 12 - پاره اى از معارف قرآن
توحيد، مقصود از ما اءوحى
سؤال 476: مقصود از (ما اوحى ) كه خداوند در گفتارش به پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - وحى نموده چيست ، آن جا كه مى فرمايد:
(فاءوحى الى عبده ما اءوحى (612) )
و خداوند بر بنده اش آن چه را كه بايد وحى كند، وحى فرمود:
جواب : آيه ى شريفه ى فوق در مقام تعظيم امرى است كه خداوند بر رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - وحى نموده ، و بيانگر آن است كه آن چه وحى شده امر قابل توجيهى از معارف الهيه بوده است .به نظر مى رسد قدر متيقن از آن (( توحيد )) بوده است ، زيرا معرفتى شريفتر از توحيد وجود ندارد، و امكان ندارد اثر انگشت (دخالت ) خداوند متعال در كارى نمايان نباشد.و هر كارى از او و به سوى او منتهى مى شود.خداوند متعال در همين سوره مى فرمايد:
و ان الى ربك المنتهى ، و انه اضحك و اءبكى و اءنه هو اءمات و اءحيا و اءنه خلق الزوجين الذكر و الانثى من نطفه اذا تمنى ، و اءن عليه النشاءه الاءخرى ، و اءنه هو اءغنى و اءقنى ، و انه هو رب الشعرى ، و اءنه اءهلك عادا الاءولى ، و ثمودا فما اءبقى (613)
و اين كه پايان كار به سوى پروردگار توست ، و هم اوست كه منحصرا مى خنداند و مى گرياند، و مى ميراند و زنده مى گرداند، و اوست كه دو نوع نر و ماده را از نطفه اى كه فرو مى ريزد، آفريد.و پديد آوردن عالم ديگر بر عهده اوست ، و هم اوست كه بى نياز مى كند و سرمايه مى بخشد و پروردگار ستاره ى (( شعرى )) است ، و عاديان قديم و ثمود را هلاك نمود، و كسى را باقى نگذاشت .
غلبه ى روم بر فارس چگونه موجب شادمانى مومنان است ؟
سؤال 477: خداوند متعال مى فرمايد:
غلبت الروم ، فى اءدنى الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون ، فى بضع سنين لله الامر من قبل و من بعد و يومئذ يفرح المومنون ، بنصرالله ينصر من يشاء و هو العزيز الرحيم .(614)
روميان شكست خوردند، در نزديك ترين سرزمين ، ولى بعد از شكستشان در ظرف چند سال به زودى پيروز خواهند گرديد.كار، در گذشته و آينده از آن خدا است و در آن روز است كه مومنان از يارى خدا شاد مى گردند، و هر كه را بخواهد يارى مى كند، و اوست شكست ناپذير مهربان .
چگونه غلبه ى روم بر فارس موجب فرح و شادمانى مومنان است ؟
جواب : مغلوب شدن و شكست فارس و كسر شوكت و عظمت آن ها، سرور و فرح براى اهل ايمان بود؛ زيرا در آن زمان حجاز، مدينه ، مكه ، عراق و غير اين ها در تحت سطيره ى فارس ، و شامات تحت سيطره ى روم بود، و خداوند متعال در اين آيات و عده ى غلبه ى روميان را بر فارس مى دهد، و به واسطه آن ، شادى و سرور براى مومنان حاصل مى شود.
وقتى كه پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - براى خسرو پرويز (پادشاه وقف ايران ) نامه فرستاد و وى را به اسلام فرا خواند، خسرو پرويز، نامه ى حضرت را پاره كرد و و نيز ماءمورى فرستاد كه نويسنده نامه را احضار كند.هنگامى كه آن ماءور نزد پيغمبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - رسيد، حضرت به او فرمود: صاحب تو (خسرو پرويز) كشته شده است ! وى به ايران بازگشت و ديد خسرو پرويز در گذشته است .
مراتب تقوى
سؤال 478: آيا مراد از (( متقين )) در گفتار خداوند متعال (( متقين بالفعل )) مى باشد آن جا كه مى فرمايد:
(ذلك الكتب لا ريب فيه هدى للمتقين (615) )
اين كتاب كه هيچ ترديدى در (حقانيت ) آن نيست ، مايه ى هدايت تقوا پيشگان مى باشد.
جواب : بله ، منظور (( متقين بالفعل )) است .
سؤال 479: اگر منظور (( متقين بالفعل )) باشد، ديگر احتياجى به هدايت ندارند كه قرآن ، هادى آن ها باشد؟
جواب : تقوى مراتب دارد، و متقين داراى مراتب هستند، و هدايت در اين جا كه مى فرمايد: (هدى للمتقين ) نيز هدايت بعد از هدايت است كه مختص تقوى پيشگان است و براى غير متقين نيست ، چنان كه مقصود از طلب هدايت در سوره حمد كه مكرر در نماز مى خوانيم و مى گوييم : (اهدنا صراط المستقيم ) (616) ؛ (ما را به راه راست هدايت نما) با اين كه خود نماز از مصاديق هدايت به صراط مستقيم است و نماز گزاران به نماز هدايت شده اند، طلب هدايت بعد از هدايت است .
بنابراين ، مراد از هدايت متقين ، مراتب بعد از هدايت اولى است كه هدايت اولى آنان قبل از قرآن و به سبب فطرت خدادادى و دست نخورده ى آنان است ، و هدايت دوم هدايت به قرآن مى باشد.
پس متقين بين دو هدايت واقع گرديده : هدايت اول كه به وسيله ى آن جزو متقين شده اند و هدايت دوم كه خداوند متعال بعد از تقوى به واسطه ى قرآن به آنان كرامت فرموده است : چنان كه كفار و منافقين نيز بين دو گمراهى و ضلالت واقعند خداوند متعال مى فرمايد:
فى قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا (617)
دل هايشان بيمار است ، لذا خداوند بر بيمارى آنان افزود.
و هم چنين مى فرمايد:
يضل به كثيرا و يهدى به كثيرا و ما يضل به الا الفسقين (618)
خداوند بسيارى را به واسطه ى قرآن گمراه ، و بسيارى را هدايت مى كند، البته جز گناهكاران را گمراه نمى نمايد.
نيز مى فرمايد:
فلما زاغوا اءزاغ الله قلوبهم (619)
پس چون (از حق ) برگشتند، خداوند دل هايشان را برگردانيد.
هدايت در قرآن كريم
سؤال 480: خداوند متعال در بعضى از آيات ، قرآن را كتاب هدايت براى عموم مردم معرفى نموده ، از آن جمله مى فرمايد:
شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس (620)
ماه رمضان كه قرآن در آن براى هدايت مردم نازل شده است .
و در بعضى از آيات ديگر قرآن را وسيله هدايت خصوص متقين و تقوا پيشگان معرفى نموده است .مانند اين كه مى فرمايد:
ذلك الكتب لا ريب فيه هدى للمتقين (621)
اين كتابى كه در حقانيت آن هيچ ترديدى نيست مايه هدايت تقوا پيشگان است .
آيا اين دو دسته از آيات با هم تنافى ندارند؟
جواب : خير، تنافى ندارند، زيرا قرآن دو نوع هدايت دارد يكى براى توده مردم ، چنان كه مى فرمايد: (هدى للناس ) و ديگرى براى خصوص متقين چنان كه مى فرمايد: (هدى للمتقين ) و اين هدايت بعد از هدايت است ؛ يعنى قرآن يك نوع هدايت براى عموم مردم دارد؛ و يك نوع براى خصوص متقين و كسانى كه به او ايمان دارند و از محاربه ى الهى بر كنار هستند، كه بعد از ايمان به مرحله ى اول ، به مرتبه ى بالاتر از ايمان هدايت مى شوند.
هدايت عام و هدايت خاص
سؤال 481: آيا ممكن است يك آيه ، هم هدايت براى عموم باشد و هم براى متقين ؟
جواب : بله ، ممكن است كه از يك آيه عموم مردم يك طور استفاده كنند، و متقين طور ديگر.توضيح اين كه : كافرى كه مومن نيست و در عين حال لجوج و معاند نيز نيست ، اگر در اثر شنيدن قرآن ايمان آورد، اين يك نوع هدايت است كه مشمول عموم مردم (( ناس )) شده است .و بعد از اين ايمان نيز اگر هدايت شود، هدايت فوق العاده اى نصيب او مى گردد.
خداوند متعال مى فرمايد:
و الذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين (622)
و كسانى كه در (راه خشنودى ) ما بكوشند، به يقين آن ها را به راه هاى خود رهنمون مى گرديم و قطعا خدا با نيكوكاران است .
سؤال 482: آيا با اين كه اهل تقوا، هدايت يافته اند، اين كه خداوند سبحان مى فرمايد: (هدى للمتقين (623) ) (قرآن ، مايه ى هدايت اهل تقوا است ) تحصيل حاصل نيست ؟
جواب : تحصيل حاصل نيست ؛ تقوى مراتب دارد.يكى از مراتب تقوا اين است كه انسان ايمان بياورد، مرتبه ى ديگر ايمان روى ايمان است و...درست مانند (اهدنا الصراط المستقيم ) (624) (ما را به راه راست هدايت فرما) است ؛ زيرا نماز خودش صراط مستقيم است ، ولى با نمازگزار مى گويد: (اهدنا صراط المستقيم ) بنابراين هدايت ، مراتب دارد، هدايت فوق هدايت ؛ هم چنين تقوى هم داراى مراتب است ، تقوى فوق تقوى .
سؤال 483: خداوند متعال درباره قرآن مى فرمايد:
قد جاءكم من الله نور و كتب مبين يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلم و يخرجهم من الظلمت الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم .(625)
قطعا براى شما از جانب خدا روشنايى و كتابى روشنگر آمده است .خدا هر كه را از خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن كتاب به راه هاى سلام رهنمون مى سازد، و به توفيق خويش ، آنان را از تاريكى ها به سوى نور بيرون مى برد.
آيا (اتبع رضونه ) خود هدايت نيست ؟
جواب : بله (اتبع رضونه ) خود هدايت است ولى يهدى به الله من اتبع رضونه سبل السلم از قبيل هدايت بعد از هدايت است .
سؤال 484: معناى (و لكل وجهه هو موليها (626) )؛ (و براى هر كسى قبله اى است كه روى خود را به آن سو مى كند) چيست ؟
جواب : يعنى براى هر كدام هدف و مقصدى است كه به آن متوجه است .
سؤال 485: آيا مرجع ضمير (هو) لفظ (كل ) است ، و يا به خداوند متعال بر مى گردد؟
جواب : به كل بر مى گردد.
از اين دو آيه دو نكته استفاده مى شود:
1.براى هر چيز و از جمله انسان ، هدفى خاص ، مشخص و مقدر شده است .
2.از اين جمله به ضميمه ادامه ى آيه ى شريفه كه مى فرمايد: (فاستبقوا الخيرت ) (627) (پس در كارهاى نيك بر يكديگر پيشى گيريد) استفاده مى شود كه هدف هاى خير را دنبال كنيد، تا به سعادت كه مقصد شماست ، برسيد.
هدايت تكوينى در قرآن كريم
سؤال 486: منظور از (( هدايت )) در آيه ى شريفه ى (والذى قدر فهدى ) (628) (و خدايى كه اندازه گيرى كرد و هدايت نمود) چگونه هدايتى است ؟
جواب : هدايت تكوينى است .براى نمونه هر سنگى كه از بلندى و حالت استقامت ، بدون سرگردانى به زمين مى افتد، مقصد خود را مى يابد، خداوند متعال در اين آيه ى كيفيت هدايت را بيان نموده و مى فرمايد:
سبح اسم ربك الاءعلى الذى خلق فسوى و الذى قدر فهدى (629)
نام پروردگار والاى خود را به پاكى بستاى ، همان كه آفريد و هماهنگى بخشيد، و آن كه اندازه گيرى كرد و راه نمود.
يعنى در آفرينش و حيثيت وجودى اشياء آثار هدايت خداوند وجود دارد، و اين هدايت از آن خودشان نيست ، از آن خداست .و اين اوست كه تمام موجودات اعم از حيوانات ، نباتات و جمادات را هدايت و دستگيرى مى كند.
سؤال 487: منظور از آيه ى شرفه ى (و الذى قدر فهدى ) (630) ؛ (خدايى كه (هر موجودى ) را مقدر نمود و هدايت كرد) چيست ؟
جواب : اين آيه و آيه ى قبل و بعد از آن در مقام كيفيت هدايت تكوينى اشياء است ، و بيانگر آن است كه خداوند متعال آن چه آفريده هدايت مى كند و اين كه حيثيت وجودى اشيا آثار هدايت وجود دارد و اين هدايت و راهنمايى از آن خود آن ها نيست ، بلكه از آن خداست .حتى يك سنگ كه با حالت استقامت و عمود بدون ايستادن و سرگردانى به زمين مى افتد و مقصد خود را مى يابد، به هدايت خداست ، و خداوند تمام موجودات حيوانات ، نباتات ، جمادات ، و...را هدايت و دستگيرى مى كند.
خداوند متعال در جاى ديگر مى فرمايد:
ربنا الذى اءعطى كل شى خلقه ثم هدى (631)
پروردگار ما خدايى است كه آفرينش هر چيز را به او عطا كرد و سپس آن را هدايت نمود.
معناى قريه در قرآن كريم
سؤال 488: چرا در آيه و كذلك جعلنا فى كل قريه اءكبر مجرميها ليمكروا فيها...(632) ؛ (و بدين گونه ، در هر آبادى گناه كاران بزرگش را مى گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند...) (( قريه )) به معناى روستا استعمال شده و لفظ (( مدينه )) يعنى شهر نيامده است ؟
جواب : (( قريه )) به معناى مجمع و محل گرد آمدن مردم است كه شهر و روستا را شامل مى شود و اختصاصى به روستا ندارد.
حسن ابدى و براى هميشه
سؤال 489: مقصود از حسن در آيه ى شريفه ى لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم (633) (قطعا انسان را در بهترين اعتدال آفريديم ) و نيز آيه شريفه (الذى اءحسن كل شى خلقه (634) ) (همان كسى كه هر چيزى را كه آفريده ، نيكو آفريده است ) چيست ؟
جواب : حسن ابدى و براى هميشه منظور است .
سؤال 490: آيا از آيه ى (والكافرون هم الظالمون (635) )؛ (و قطعا كافران ستمگرانند) حصر ظالمان در كافران استفاده مى شود؟
جواب : خير، فقط براى تاءكيد است .
عزت ذاتى و عزت بالعرض
سؤال 491: اين دو آيه چگونه قابل جمع است .قرآن كريم در جايى مى فرمايد:
(فان العزه لله جميعا (636) )
عزت و سر افرازى همگى از آن خداوند است .
و در جاى ديگر مى فرمايد:
(و لله العزه و لرسوله و للمومنين (637) )
و عزت و سرافرازى از آن خدا و رسولش و مومنان است .
جواب : عزت ذاتى از آن خداست و به ديگران هم عطا مى نمايد.نظير (( علم غيب )) (( توفى )) و (( شفاعت )) (638)
معناى زوجين در قرآن كريم
سؤال 492: مراد از (زوجين ) در گفتار خداوند متعال چيست ، آن جا كه مى فرمايد:
(و من كل شى خلقنا زوجين (639) )
و از هر چيز، يك جفت آفريديم .
جواب : احتمال دارد مقصود از آن در تكوينيات ، همان فاعل و منفعل ، يا عمل و عكس العمل باشد.
سؤال 493: فاعل و منفعل در كوه و خاك چيست ؟
جواب : علت و معلول ، زيرا آن ها را خداوند متعال از علتى خلق نموده و هيچگاه از آن جدا نمى شوند، مثلا خود سنگ معلول بوده ، و علت آن هم سببى است كه سنگ از آن به وجود مى آيد.
سؤال 494: اگر قرآن براى مردم نازل شده و بايد معانى الفاظ آن براى آنان مفهوم و واضح باشد چگونه همگان اين معنى (علت و معلول ) را از (زوجين ) برداشت نمى كنند؟
جواب : خداوند متعال مى فرمايد:
كتب اءنزلنه اليك مبرك ليدبروا ءايته (640)
قرآن ، كتاب مبارك و خجسته است كه ما به تو نازل نموديم ، تا در آيات آن تدبر و ژرف انديشى كنند.
و اين معنى از قرآن كريم فهميده مى شود اما با تدبر، چنان كه فهم بيانات اهل بيت - عليهم السلام - نيز مبتنى بر تدبر است ، و تدبر از (( دبر )) به معناى سنجش آمده و با سنجيدن آيات متشابه با محكمات نكات فراوان به دست مى آيد، پس مردم قرآن را مى فهمند اما با تدبر و تاءمل .
بنابراين ، بايد در آياتى كه كلمه ى (( زوج )) در آن ها استعمال شده تاءمل كرد و با هم سنجيد.مانند آيه ى شريفه ى زير كه مى فرمايد:
سبحن الذى خلق الاءزوج كلها مما تنبت الارض و من اءنفسهم و مما لا يعلمون (641)
پاك و منزه است خداوندى كه تمام جفت ها را آفريد، اعم از آن چه كه زمين آن را رويانيده و يا از خود آنان است و يا از چيزهايى كه از آن آگاهى ندارند.
معناى و على الله قصد السبيل و منها جائر
سؤال 495: مقصود از گفتار خداوند متعال كه مى فرمايد: (و على الله قصد السبيل و منها جائر (642) ) (و نمودن راه راست بر عهده ى خداوند است و برخى از آن (راه ها) كژ است ) چيست ؟
جواب : (( سبيل ، يعنى دين ، و (( قصد )) به معناى ميانه ، و (قصد السبيل ) از قبيل اضافه صفت به موصوف است ، يعنى دين ميانه و معتدل .و (على الله ) يعنى بر خداوند است كه براى مردم بفرستد، و مقصود از (و منها جائر) دين هاى شرك آميز است .
عدم منافات بين تضرع و حزن در هنگام بلا
سؤال 496: از برخى آيات استفاده مى شود كه حزن و اندوه مطلوب است ، مانند گفتار خداوند متعال كه مى فرمايد:
و لقد ارسلنا الى امم من قبلك فاءخذنهم بالباءساء و الضراء لعلهم يتضرعون (643)
و به يقين ما به سوى امت هايى كه پيش از تو بودند (پيامبرانى ) فرستاده ايم ، و آنان را به تنگى معشيت و بيمارى دچار ساختيم ، تا به زارى و خاكسارى در آيند.
آيا اين با آيه ى اءلا ان اءولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (644) (آگاه باشيد كه بر دوستان خدا نه بيمى است ، و نه آنان اندوهگين مى شوند) منافات ندارد؟
جواب : آيه ى اول مربوط به اهل عذاب است و خداوند متعال مى فرمايد كه ما براى آنها بلا مى فرستيم تا (لعلهم يتضرعون ) و آيه دوم درباره ى اولياى خداست كه خوف و حزنى براى آن ها نيست ، و (( تضرع )) هم غير از (( حزن )) است ، بنابراين دو آيه با هم تنافى ندارند.
سؤال 497: خداوند متعال در جايى مردم را در مواقع گرفتارى و بلا، به صبر و شكيبايى امر نموده و مى فرمايد:
و لنبلونكم بشى من الخوف و الجوع و نقص من الامول و الانفس و الثمرت و بشر الصبرين ، الذين اذا اءصبتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه رجعون (645)
و قطعا شما را به چيزى از قبيل ترس و گرسنگى و كاهش در اموال و جان ها و محصولات مى آزماييم ، و مژده ده شكيبايان را، همان كسانى را كه چون مصيبتى به آنان برسد مى گويند: ما از آن خدا هستيم ، و به سوى او باز مى گرديم .
آيا اين آيه با آيه گذشته كه به تضرع و بى صبرى امر مى نمايد: (لعلهم يتضرعون ) منافات ندارد؟
جواب : جايگاه اين دو آيه فرق مى كند، همان گونه كه بيان شد آيه ى (لعلهم يتضرعون ) مربوط به اهل عذاب است ، زيرا در هنگام نزول عذاب معنى ندارد كه گفته شود: (( ما بر شما عذاب نازل مى كنيم ، شما صبر كنيد و تماشا نماييد )) بلكه در اين هنگام بايد از آن ها خواسته شود كه براى رفع آن ، تضرع و زارى نمايند، ولى آيه (و بشر الصبرين ) مربوط به اهل ايمان است كه در وقت گرفتارى و مصيبت و هنگامى كه پروردگار با گرفتن بعضى از نعمت ها آنان را امتحان مى كند، صابر و شكيبا هستند.
معناى ماذا ينفقون
سؤال 498: خداوند متعال مى فرمايد:
يسلونك ماذا ينفقون قل ما اءنفقتم من خير فللولدين و الاءقربين ...(646)
از تو مى پرسند: چه چيزى انفاق كنند؟ بگو هر خيرى انفاق كنيد، به پدر و مادر و نزديكان ...تعلق دارد.
چرا در اين آيه شريفه جواب با سؤال مطابقت ندارد؟ چرا كه سؤ ال از بيان چيزهايى است كه انفاق مى شود: (ماذا ينفقون ؟) و جواب موارد مصرف آن را بيان مى كند (فللولدين و الاءقربين ...)
جواب : ابتدا يكى از حضار پاسخ داد: سؤال از مصداق انفاق است كه آيا تنها انفاق بر پدر و مادر را شامل مى شود يا موارد ديگر را نيز در بر مى گيرد؟ بنابراين ، جواب مطابق سؤال است كه موارد مصرف را ذكر نموده است .سؤ ال از جنس انفاق و چيزهايى كه انفاق مى شود نيست ، كه آيا مثلا خرما بدهيم يا گندم ، تا اشكال شود كه جواب با سؤال تطابق ندارد.
حضرت استاد - رحمة الله - فرمودند: تقريبى است ، بد نيست .
معناى سلام در قرآن كريم
سؤال 499: خداوند سبحان درباره قرآن مى فرمايد:
يهدى به الله من اتبع رضونه سبل السلم و يخرجهم من الظلمت الى النور باذنه و يهديهم الى صراط مستقيم (647)
خدا، هر كه را خشنودى او پيروى كند، به وسيله آن (قرآن ) به راه هاى سلامت رهنمون سازد، و به توفيق خويش آنان را از تاريكى ها به سوى روشنايى بيرون مى برد، و به راهى راست هدايتشان مى كند.
مقصود از (( سلام )) در (سبل السلم ) در اين آيه ى شريفه چيست ؟
جواب : ممكن است خود خداوند متعال مراد باشد، زيرا سلام يكى از اسماء خداوند است ، چنان كه مى فرمايد:
هو الله الذى لا اله الا هو الملك القدوس السلم ...(648)
اوست خدايى كه معبودى جز او نيست و فرمانرواى بى آلايش و سالم از هر گزند است .
و مجموع آيه ى مورد سؤال نظير اين آيه است كه مى فرمايد:
و الذين جهدوا فينا لنهدينهم سبلنا (649)
و قطعا كسانى را كه در (راه معرفت ) ما بكوشند، به راهاى خويش رهنمون مى گردانيم .
يعنى (سبل السلم ) در اين آيه نظير (سبلنا) در آيه ى (لنهدينهم سبلنا) مى باشد و (( هدايت به سبيل سلام )) در اين آيه ، از قبيل هدايت بعد از هدايت ، و شرط آن (( اتباع رضوان الله فعلا )) است ، و خود نيز مصداق هدايت است ، نظير (اهدنا الصراط المستقيم ) (650) (ما را به راست هدايت فرما) كه در حال نماز گفته مى شود؛ زيرا نماز خود هدايت به صراط مستقيم است ، پس درخواست هدايت در نماز، هدايت بعد از هدايت است .
در جاى ديگر پس از مطرح نمودن پرسش گذشته ، حضرت استاد - رحمه الله - فرمودند: سلام به معناى عافيت و امن بوده و معناى يهدى به الله من تبع رضونه سبل السلم اين است كه انسان به گونه اى هدايت شود كه در عالم وجود در عافيت و ايمن باشد و از هر گونه شقاوت و ناملايمات رها گردد؛ زيرا خداى متعال خير محض است و (( و لا ياءتى منه الخير و لا يعطى الا الخير )) (و جز خير از او صادر نمى شود، و عطاى او همه خير است )
معناى سلام هى حتى مطلع الفجر
سؤال 500: مرجع ضمير (هى ) در آبه ى شريفه (سلم هى حتى و طلع الفجر (651) ) (آن تا دم صبح ، صلح و سلام است ) چيست ؟
جواب : ظاهرا مرجع آن كلمه (ليله ) است ، چنان كه ممكن است به كلمه ى (تنزيل ) برگردد و در تذكير و تاءنيت ضمير ايرادى نيست ؛ زيرا در اين صورت مرجع ضمير مصدر (تنزل ) است ، كه ضمير راجع به آن جايز التذكير و التانيث مى باشد.
منت گذاردن مخصوص خداست
سؤال 501: چگونه خداوند از منت گذاردن بر ديگران نهى فرموده ، چنان ؟ مى فرمايد:
(لا تبطلوا صدقتكم بالمن و الاذى (652) )
صدقه هاى خود را با منت و آزار، باطل مكنيد.
ولى آن را براى خود ثابت مى كند، آن جا كه مى فرمايد:
(لقد من الله على المومنين )
به يقين ، خداوند بر مومنان منت نهاد...
جواب : منت يعنى به رخ كشيدن نعمت بر ديگران مانند تكبر و استعلاى بر ديگران مخصوص خداوند است و كسى حق اظهار اين معنى را ندارد.
معناى طاغوت در قرآن كريم
سؤال 502: خداوند متعال مى فرمايد:
(و الذين كفروا اولياوهم الطغوت (653) )
و كسانى كه كفر ورزيده اند، سر پرستشان طاغوت است .
(( طاغوت )) در اين آيه ى شريفه به چه معنى است ؟
جواب : (( طاغوت )) از طغيان كردن و از حد خود تجاوز نمودن دعوى الوهيت نمودن است .مانند شداد، نمرود و فرعون .
سؤال 503: بنابراين به بت ها نبايد طاغوت گفت : زيرا از خود اراده ندارند تا امر و نهى كنند؛ از اين رو (يخرجونهم من النور الى الظلمت ) (654) (آنان را از روشنايى به سوى تاريكى ها به در مى برند) در حق آن ها صادق نيست ؟
جواب : خداوند متعال مى فرمايد:
افريت من اتخذ الهه و هوئه و اضله على علم ؟! (655)
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار دهد و خدا او را دانسته گمراه گردانيده ؟!
از اين آيه استفاده مى شود كه هر چيز مورد پرستش قرار گيرد، معبود و اله شمرده مى شود.بر اين اساس ، اعتقاد و معتقد بت پرستان درباره ى بت ها كه كاره اى هستند، خود يك نوع تصرف از ناحيه ى بت ها در آنان مى باشد.
صراط مستقيم چيست ؟
سؤال 504: مقصود از (( صراط مستقيم )) در اين آيه ى شريفه چيست كه مى فرمايد:
و ان هذا صراطى مستقيما فاتبعوا و لا تتبعوا السبل فتقرق بكم عن سبيله (656)
و بدانيد كه اين راه من راست است پس از آن پيروى كنيد، و از راه هاى ديگر كه شما را از راه وى پراكنده مى سازد، پيروى مكنيد.
جواب : صراط مستقيم راهى است كه رونده ى آن مقصود نايل خواهد شد، كه خداوند متعال آن را در اين آيه ى شريفه به خود نسبت داده و مى فرمايد: (( صراطى )) و در سوره حمد مى فرمايد:
(صراط الذين انعمت عليهم )
راه كسانى كه نعمت (ولايت ) را بر آنان ارزانى داشتى
و در جاى ديگر (انعمت عليهم ) را بيان نمود و مى فرمايد:
و لهدينهم صراطا مستقيما، و من يطع الله و الرسول فاءولئك مع الذين اءنعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصلحين و حسن اءولئك رفيقا (657)
و قطعا آنان را به راهى راست هدايت مى كرديم ، و كسانى كه از خدا و پيامبر اطاعت كنند، در زمره ى كسانى خواهند بود كه خدا ايشان را گرامى داشته يعنى با پيامبران و صديقان و شهيدان و شايستگانند، و آنان چه نيكو همدمانند!
اين آيه بيانگر آن است كه اين چهار طايفه (پيامبران ، صديقان و شهيدان و صالحان ) در صراط مستقيم هستند و منظور از صراط مستقيم عبوديت خالص حضرت حق است .
خداوند سبحان مى فرمايد:
(و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم (658) )
و اين كه مرا بپرستيد، اين است راه راست .
مقصود از مطهرون از قرآن
سؤال 505: مقصود از مطهرون در قرآن چه كسانى هستند؟ آيا مخصوص خمسه ى طيبه - عليهم السلام - است ، يا همه ى چهارده معصوم - عليهم السلام - را شامل مى شود؟
جواب : آيه شريفه كه خداوند مى فرمايد:
انما يرد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا (659)
خداوند مى خواهد آلودگى و پليدى را از شما خاندان (پيامبر) بزدايد، و شما را پاك و پاكيزه گرداند.
به حسب نزول درباره خمسه طيبه - عليه السلام - است ، ولى به نص حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله در حق چهارده معصوم - عليهم السلام - است ، و از كلمه (انما) در آيه شريفه نمى توان استفاده كرد كه (اهل بيت ) منحصرا خمسه طيبه - عليهم السلام - هستند.
(( ابرار )) چه كسانى هستند؟
سؤال 506: اين گفتار خداوند متعال درباره ى چه كسانى است كه مى فرمايد:
(و سقهم ربهم شرابا طهورا (660) )