خمس در قرآن
خداي متعال فرموده است:
{ وَ
اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ
فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ
لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ
وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ
بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْن ... }
[8]
جاي ديگر فرموده :
{
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الأَْنْفالِ قُلِ
الأَْنْفالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا
اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ وَ
أَطِيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ
مُؤْمِنِينَ } [9]
؛
«از تو دربارة انفال (غنايم و هرگونه مال بدون
مالك) خواهند پرسيد (در پاسخ) بگو: انفال،
ويژة خدا و پيامبر است. بنابراين، اگر ايمان
داريد از خدا پروا پيشه كنيد و خصومتهاي ميان
خود را آشتي دهيد و از خدا و رسول او اطاعت
نماييد.»
همچنين فرموده است:
{ وَ
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْهُمْ
فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا
رِكابٍ } ؛
«و آن چه را خداوند از آنان (يهوديان) به
رسولش بازگردانده، چيزي است كه شما براي به
دست آوردن آن نه اسبي تاختيد و نه شتري (زحمتي
نكشيديد)».
در موردي ديگر فرمود:
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ
الْقُري فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي
الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ وَ
ابْنِ السَّبِيلِ... } ؛
«آن چه را خداوند از اهل اين آباديها به
رسولش بازگرداند از آنِ خدا و رسول و
خويشاوندان او و يتيمان و مستمندان و در
راهماندگان است...
[10]»
همچنين فرمود:
{
و آتِ
ذَا القُربي حَق هُ
وَالمِْسْكِين وَابْنِ السَّبيلِ } ؛
«و حق نزديكان و مستمندان و در راه ماندگان را
بپرداز.... [11]»
شايد در ذهن برخي از كساني كه اخيراً خود را
در زمرة دانشوران جازدهاند اينگونه خطور
كرده باشد كه از آيات مزبورتنها آية شريفة
نخست بر خمس دلالت دارد نه ديگر آيات ،
زيرا كلمة خمس فقط در آن آيه آشكارا بيان
گشته؛ ولي چنان ناآگاهند كه نميدانند مفهوم
ديگر آيات ياد شده نيز بر خمس دلالت دارد ،
زيرا پرداخت حق نزديكان ،
به پرداخت صدقات يا خمس بستگي دارد. و خداي
سبحان، صدقات را بر رسول گرامي خود و نزديكان
آن حضرت حرام ساخته و به جهت ارج نهادن به
مقام شامخ و جايگاه نبي اكرم
(ص)
و خويشاوندان آن بزرگوار، خمس را به آنان عطا
نموده که اين مطلب خود دلالت دارد، مقصود از
حق نزديكان، همان خمس است.
بخاري ميگويد: مالك و ابن ادريس گفته اند:
«ركاز» به گنج هاي نهفتة جاهليت در زمين
ميگويند و در مقدار اندك و زياد آن، خمس
تعلّق مي گيرد؛ ولي معدن، گنج نهفته، تلقّي
نمي شود. رسول خدا (ص)
فرموده است:
«به معدن چيزي تعلّق نميگيرد ولي به گنج
نهفته، خمس تعلّق ميگيرد.»
[12]
بخاري به سند خود از ابوحمزه روايت كرده كه
گفت: از ابن عباس شنيدم ميگفت: «نمايندگان
قبيلة عبدالقيس خدمت رسول اكرم
(ص)
باريافتند و عرضه داشتند: اي رسول خدا! ما
تيره اي از قبيلة ربيعه هستيم كه كفار قبيلة
مُضر، مانع دسترسي ما به شما هستند و ما تنها
قادريم در يكي از ماه هاي حرام حضورتان شرفياب
گرديم. بنابراين، انجام احكامي را به ما دستور
دهيد كه بدان متمسّك گرديم و مردم ديار خود را
نيز به ا نجام آنها فرا خوانيم.»
حضرت فرمود:
«آمركم بأربع و أنهاكم عن أربع: الايمان بالله
شهادة أن لا اله الاّ الله ... و إقام الصلاة
و ايتاء الزكاة و أن تؤدّوا الله خمس ما
غنمتم، وأنهاكم عن الدباء و النقير و الحنتم و
المزّفت » ؛ [13]
« شما
را به انجام چهار عمل فرمان مي دهم و از انجام
چهار عمل باز مي دارم: چهار عملي كه انجام
آنها را به شما فرمان مي دهم عبارتند از:
ايمان به خدا و گواهي به اين كه معبودي جز خدا
وجود ندارد ـ سپس يك انگشت مبارك خود را
خواباند، 2 ـ برپاداشتن نماز 3ـپرداختن
زكات 4 ـ خمس غنايمي را كه به دست ميآوريد
براي خدا بپردازيد. و چهار عملي كه شما را از
انجام آن نهي كرده و باز مي دارم عبارتند از:
عدم استفاده از : 1 ـ دُباء 2 ـ نقير 3 ـ حنتم
4 ـ مزفّت.»
[14]
در روايت ديگري از ابن عباس نقل شده كه گفت:
«نمايندگان قبيلة عبدالقيس خدمت رسول اكرم
(ص) بار يافتند. رسول
خدا
(ص) فرمود: خوش آمدند
مردمي كه هيچگاه به خواري و ذلّت و پشيماني
دچار نگشتهاند. عرضه داشتند: اي رسول خدا!
مشركان قبيلة مُضَر مانع دسترسي ما به شما
هستند و ما تنها در ماههاي حرام، فرصت
دستيابي به آن جناب را داريم. از اين رو،
اموري را به ما دستور دهيد كه اگر بدان عمل
كنيم وارد بهشت گرديم و مردم ديارمان را نيز
به انجام آن ها فراخوانيم.»
حضرت فرمود:
«آمركم بأربع و أنهاكم عن أربع: الايمان
بالله، هل تدرون ما الايمان بالله؟ شهاد ة
أن لا إله إلاّ الله وإقام الصل ة
و إيتاء الزك ة
و صوم رمضان وأن تعطوا من المغانم الخمس. و
أنهاكم عن أربع: ما انتبذ في الدُباء و النقير
و الحنتم و المزّفت.»
«شما را
به انجام چهار عمل فرمان مي دهم و از انجام
چهار عمل باز مي دارم: چهار عملي كه انجام
آنها را به شما فرمان مي دهم عبارتند از: 1 ـ
ايمان به خدا، آيا ميدانيد معناي ايمان به
خدا چيست؟ گواهي دادن به اين كه معبودي جز
خدا، وجود ندارد و بر پاداشتن نماز 2 ـ
پرداختن زكات 3 ـ روزة رمضان 4 ـ خمس غنايم را
بپردازيد، و از چهار چيز شما را نهي كرده و
باز ميدارم كه عبارتند از : عدم استفاده از
ظروف : دباء، نقير، حنتم و مزفّت كه در آنها
شراب تهيه مي گردد.»
[15]
بيهقي به سند خود از صهيب بن سنان روايت كرده
كه گفت: «آنگاه كه رسول خدا
(ص)
مركز يهوديان بني نضير را فتح نمود، خداوند
آية شريفة
{ وَ
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْهُمْ
فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا
رِكابٍ }
[16]
را بر او نازل فرمود كه موارد ياد شدة آية
شريفه، ويژة رسول اكرم (ص)
است.»
[17]
پيش از ورود به بحث و مناقشه پيرامون خمس،
مناسب است به معاني برخي واژههاي موجود در
آيات كريمه و احاديث شريفة ياد شده، آگاهي
يابيم از جمله: غنيمت، انفال، فَيءْ، رِكاز،
همچنين مقصود از ذي القربي از ديدگاه لغت
شناسان و فقها و آشنايي با مواردي كه از اطلاق
و تقييد آن ها، استفاده مي شود.
غنيمت
واژهشناسان و فقها در خصوص معناي غنيمت،
ديدگاههاي متفاوتي دارند:
لغتشناسان قائلاند: واژة «غُنْم» يعني: دست
يابي به چيزي، بدون رنج و زحمت. و «غَنَم
الشيء» يعني: بدان چيز دست يافت و «إغتنام»
يعني: غنيمت شمردن فرصت. و «غََنم الشيء
عُنماً» يعني: بدون رنج و زحمت بدان چيز دست
يافت و بدون عوض، آن را به دست آورد.
راغب اصفهاني: «غُنم» را به معناي رسيدن و
دستيابي به چيزي دانسته و ميافزايد: اين
واژه، سپس در مورد هر چيزي كه بدان دست يافته
شود، استعمال گشته است.
[18]
ابن قتيبه گفته است: «والغُنم في
اللّغة »،
به سود و مازادِ درآمد ميگويند. در رَهْن نيز
از همين ماده استفاده شده، آن جا كه گفتهاند:
«له غُنمه و عليه غُرمه» يعني: سود و بهره اش
از آنِ رهن كننده و زيان و خسارت آن نيز به
عهدة وي خواهد بود.»
[19]
غنيمت، از ديدگاه فقهاي شيعه به پيروي از
پيشوايان خود ـ بر اساس گفتة واژهشناسان ـ
مطلق اموالي است كه بدون عوض گرفته شده و به
دست آمده است.
برخي فقهاي مسلمان قائلاند: غنيمت، اموالي
است كه فقط در ميدان كارزار و قتل و كشتار از
كفّار گرفته شده باشد، نه جاي ديگر؛ ولي با
مراجعه به موارد استعمال واژة «غُنم» در
روايات و خطابههاي نبي اكرم
(ص) ،
درخواهيم يافت كه اين واژه در موارد دستيابي
به چيزي، به نحو مطلق استعمال گشته و گواه بر
آن، فرمودة خداي متعال در قرآن كريم است كه:
{
فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ } . [20]
از پيامبراكرم (ص)
روايت شده در دعا به هنگام پرداخت زكات فرمود:
« أللّهمَ
اجعلها مَغنماً و لاتجعلها مَغرم ؛
خدايا! آن را سود و بهره، مقرّر دار و زيان و
خسارت قرار مده. »
هم چنين از آن بزرگوار منقول است كه فرمود:
«غنيمة مجالس الذكر، الجنّة؛
غنيمتِ مجالسي كه در آن خدا ياد شود، بهشت
خواهد بود. »
[21]
در توصيف روزه، از نبيّ اكرم
(ص)
روايت شده كه فرمود: «هو غُنم المؤمن [22]؛
روزه، سود و بهرة مؤمن است.»
امام اميرمؤمنان
7
در يكي از خطبههاي خويش فرموده است:
«ألا و إنّ شرايع الدين واحدة وسبله
قاصدة، من أخذ بها لحق و غنم؛[23]
آگاه باشيد! كه احكام دين الهي يكي و راههايش
مستقيم و روشن است. هر كس در مسير آن گام نهد،
به مقصد مي رسد و به غنيمت دست خواهد يافت. »
جايي ديگر فرموده است:
«يَرَ ي
الغُنم مَغرماً و الغُرم مَغنم [24]؛
فرد، غنيمت را خسارت و زيان و خسارت را غنيمت
ميشمارد. »
جايي ديگر فرمود: « إغنتم
من استقرضك في حال غناك ؛ [25]
هر كس در زمان توانگريات از تو درخواست وام
نمود، وجود آن شخص را غنيمت بشمار و نيازش را
برآور.»
هم چنين فرمود:
«إنّ سبحانه جعل الطاعة غنيمة الأكياس
عند تفريط العجزة؛[26]خداي
سبحان، طاعت خود را آنگاه كه ناتوانها از آن
كوتاهي مي كنند، غنيمتِ زيركان قرار داده است. »
در حديث ديگري آمده است: «روزه گرفتن در
زمستان، غنيمتِ سرد، تلقّي ميشود.»
[27]
افزون بر اين، روايات بيشمار ديگري در اين
خصوص وارد شده است.
بر اين اساس، واژة «غُنم» در لغت، مطلقِ
دستيابي به چيزي را مي گويند و قيد «بدون رنج
و زحمت» را كه برخي اضافه كرده اند، با موارد
استعمال ياد شده و ديگر موارد، ناسازگار است.
در مورد فرمودة خداي عزّ و جل:
{ وَ
اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ
فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ
لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ
وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ
بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْن ... }
[28]
واژة «غنيمت» در اين آية كريمه بر هر نوع
غنيمتي اطلاق ميگردد، از جمله غنايمي كه با
رنج و زحمت، در جنگ به دست مي آيد.
سخن برخي كه گفتهاند: واژة «غنيمت» در اصل،
مربوط به تمام غنايم بوده و سپس به غنايم جنگي
اختصاص يافته، مقرون به صحت نيست، زيرا به
خوبي ملاحظه ميكنيم موارد استعمال اين كلمه
در اين روايت شريفه، اختصاص به غنايم جنگي
ندارد؛ بلكه در مورد غنايم غير جنگي بيشتر
استعمال گشته و برآنها دلالت بيشتري دارد و
به فرض شك و ترديد، قهراً بايد حمل بر معناي
لغوي شود.
بنابراين، آية شريفة فوق بر وجوب خمس در تمام
اموالي كه انسان به دست ميآورد، دلالت دارد
هر چند دستيابي به اين اموال، در ميدان نبرد
با كفّار نباشد.
قرطبي خود اعتراف كرده كه: معناي لغوي، ايجاب
نمي كند اين آية شريفه اختصاص به غنايم جنگي
داشته باشد؛ ولي گفته است: «دانشمندان بر اين
اختصاص، اتفاق نظر دارند.»
[29]
معناي سخن وي اين است كه اين دانشمندان بر
خلاف ظاهر آية شريفه و بر خلاف آن چه متبادر
به ذهن است، اتفاق نظر نمودهاند.
تفاوت غنيمت و فَيءْ
ابوهلال عسكري در مورد تفاوت ميان غنيمت و
فَيءْ ميگويد: «غنيمت، اشيايي است كه با جنگ
و نبرد، از اموال جنگجويان و كفّار گرفته مي
شود و اين گونه اموال هدية الهيِ مسلمانان،
تلقّي مي شوند.»
فَيءْ: به اشيايي ميگويند كه بدون جنگ و نبرد
(از دشمن) گرفته مي شود و ويژة نبيّ اكرم (ص)
و پس از او ويژة امام
7
خواهد بود.
[30]
ثعلبي ميگويد: «فَيءْ، غنايم ارزشمندي است كه
از اموال كافران خود به خود و بدون جنگ و نبرد
و بدون رنج و زحمت به پيامبر
(ص)
بر ميگردد، نظير اموال صلح و جزيه و خراج و
مالياتي كه از بازرگانانِ كافر به هنگام ورود
به سرزمين اسلامي گرفته مي شود و مواردي كه
مشركان پا به فرار بگذارند و اموال خود را به
جاي نهند و يا يك تن از آنان در سرزمين اسلامي
از دنيا برود و از وارثي برخوردار نباشد.»
سپس ميافزايد: «دانشمندان، در خصوص معناي
غنيمت و فَيءْ، ديدگاههاي گوناگوني دارند و
گروهي بين اين دو (غنيمت و فيء) تفاوت قائل
شده اند.»
حسن بن صالح ميگويد: «از عطاء بن سائب در
مورد فَيءْ و غنيمت پرسيدم. وي در پاسخ گفت:
هرگاه مسلمانان بر مشركان در سرزمين آنها
پيروز گردند و آن سرزمينها را با قهر و غلبه
بگيرند، هر گونه اموالي را كه با چيره شدن بر
آنها به دست آوردند، غنيمت شمرده ميشود و
زمين نيز در زمرة همين غنايم خواهد بود.»
سفيان ثوري گفته است: «غنيمت، يعني اموالي كه
مسلمانان در جنگ، با قهر و غلبه به آن دست
يابند و فَيءْ، اموالي است كه از راه صلح و
بدون جنگ، به دست آيد.»
قتاده ميگويد: «غنيمت و فَيءْ معنايي يكسان
دارند و مورد مصرف آنها نيز يكي است و گواه
آن، فرمودة خداي متعال است كه:
{ فَأَنَّ
لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ }
[31]
عظيمآبادي حنفي ميگويد: «دانشمندان، در مورد
غنيمت و فَيءْ، كه آيا ، نام يك چيزاند يا در
نامگذاري با يكديگر متفاوت اند، اختلاف نظر
دارند؟»
سفيان ثوري گفته است: «غنيمت، يعني اموالي كه
مسلمانان در جنگ و نبرد با كفّار با قهر و
غلبه به آن دست يابند و خمس به آن تعلق مي
گيرد و چهار پنجم آن مربوط به جنگجويان صحنة
نبرد خواهد بود. و فيء، اموالي است كه بدون
جنگ و خونريزي، بر سر آن مصالحه كرده اند و
خمس به آن تعلق نمي گيرد و از آنِ كساني است
كه خداوند (در قرآن) از آنان نام برده است.»
گفته شده: غنيمت، يعني اموالي كه با زور و قهر
و غلبه از كفّار گرفته شود و فَيءْ، به ا
موالي گفته مي شود كه بدون لشكركشي (بي رنج و
زحمت) به دست آيد مانند: ماليات، جزيه، اموال
مربوط به صلح و آتش بس.
به گفتهاي: فَيءْ و غنيمت داراي يك معنا و هر
دو، نام يك چيزاند.
در واقع فَيءْ و غنيمت، با يكديگر متفاوتند،
فيء اموالي است كه بي رنج و زحمت (بدون
لشكركشي) از كفّار گرفته شود و غنيمت با قهر و
غلبه و با جنگ و نبرد، از آنان گرفته ميشود.
به گفتة خليل: فَيءْ، يعني: غنيمت و فعل مشتق
از فَيءْ، أفاء است كه خداي عزّوجل در قرآن
كريم فرموده است.
{
ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ ... }
[32]
نفل
ابن قتيبه ميگويد: نفل، عبارت از اشيايي
نظير لباس و اسب است كه امام به قاتلِ فردِ
مشرك، ميبخشد و پس از آن، غنيمتِ به دست
آمده پنج قسمت مي شود. اشياء ياد شده و نظاير
آن، اختصاص به گروهانهاي رزمي دارد و امام
ميتواند در صورتي كه صلاح بداند از كلّ
غنيمت يا از خمس، اگر در اختيار وي قرار داشته
باشد، هر چه را بخواهد به كسي اختصاص دهد.
[33]
جوهري گفته است: «النَفَل» يعني: غنيمت و جمع
آن أنفال است.
[34]
رِكاز
از رسول اكرم (ص)
روايت شده كه فرمود:
«في الركاز الخمس، قيل: و ما الركاز يا رسول
الله (ص) ؟!
قال: الذهب و الفضّة الذي خلقه الله في الأرض
يوم خُلقت؛ [35]
«به رِكاز خمس تعلق مي گيرد. عرض شد: اي رسول
خدا! ركاز چيست؟ فرمود: طلا و نقره اي كه
خداوند آنها را روز آفرينش زمين، در آن
آفريده است. »
مالك ميگويد: موردي كه ما در آن اختلافي
نداريم و از دانشوران شنيدهايم: رِكاز
گنجينههاي نهفتة در دل زمين، از دوران جاهليت
است كه دستيابي به آن ها، نياز به هزينة مال
و دارايي چندان و كار بسيار مهمّ و مخارج
هنگفت، ندارد.
[36]
بخاري ميگويد: مالك و ابن ادريس گفتهاند:
«رِكاز»، به گنجينههاي نهفتة دوران جاهليت
ميگويند كه در مقدار اندك و زياد آن، خمس
تعلق مي گيرد.»
ابن قدامه ميگويد: «رِكازي كه خمس به آن تعلق
مي گيرد به هر گونه مالي اطلاق مي گردد هر چند
از انواع گوناگوني برخوردار باشد. مانند: طلا،
نقره، آهن، سُرب، مس و هر نوع ظروف و ديگر
اشياء. اسحاق و ابوعبيده و ابن منذر و اهل
قياس و شافعي در گفته اي، بر همين عقيده اند و
در يكي از دو روايتي كه از مالك نقل شده نيز،
همين معنا منظور شده است.»
[37]
ذيالقربي كيانند؟
در مورد ذيالقربي كه در آيات شريفة ذيل
بدانها اشاره شده، ديدگاههاي گوناگوني عنوان
شده است:
{ وَ
اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ
فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ
لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ
وَ ابْنِ السَّبِيلِ }
{ ما
أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ
الْقُري فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي
الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ وَ
ابْنِ السَّبِيلِ ... }
{ قُلْ
لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ
الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي }
از ديدگاه فقهاي شيعه: منظور از ذيالقربي،
نزديكان پيامبراكرماند.
به عقيدة يحيي بن حسين از فقهاي زيدي مذهب:
«ذيالقربي، چهار تيرهاند: خاندان علي،
خاندان جعفر، خاندان عقيل، خاندان عباس و خمس
ميان آنان، از زن و مرد، به گونهاي مساوي
تقسيم مي شود.»
[38]
شافعي با بيان آية شريفة
{ وَ
اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ
فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ
لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساكِينِ
وَ ابْنِ السَّبِيلِ }
ميگويد: از همان زمان كه رسول خدا (ص)
سهم ذي القربي را به بنيهاشم و بنيمطّلب عطا
نمود، سنّت رسول خدا دلالت دارد كه ذي القربي
همان كسانياند كه خداوند سهمي از خمس براي
آنان مقرّر داشته كه منحصر در بنيهاشم و
بنيمطّلباند، نه ديگران.» [39]
شوكاني ميگويد: «دليل شافعي و موافقان نظرية
او، در اين عبارت اين است كه سهم ذي القربي،
منحصر به بنيهاشم و بنيمطّلب است نه ديگر
خويشاوندان پيامبر، از قبيلة قريش.»
عمر بن عبدالعزيز گفته: «ذي القربي، تنها بني
هاشماند.» زيد بن أرقم نيز قائل به همين
نظريه و جمعي از دانشمندان كوفه بر همين
عقيدهاند و اهل بيت همه، داراي همين
ديدگاهاند.
[40]
سيوطي به نقل از ابن مردويه، از زيد بن أرقم
آورده است كه گفت: «آن دسته از خاندان محمد (ص)
كه خمس به آنان داده ميشد، عبارت بودند از:
خاندان علي، خاندان عباس، خاندان جعفر و
خاندان عقيل.»
[41]
ثعلبي گفته است: «منظور از فرمودة خداي متعال
{ وَ
لِذِي الْقُرْبُي }
نزديكان رسول خدايند و مصرف صدقه بر آنان حلال
نيست و خداوند به جاي صدقه براي آنها يك پنجم
خمس را مقرّر داشته است.»
سپس ميافزايد: «در مورد (ذيالقربي) اختلاف
نظر نمودهاند. مجاهد و علي بن حسين و عبدالله
بن حسن قائلاند كه: ذيالقربي (نزديكان
پيامبر)، همان خاندان بنيهاشماند.»
شافعي گفته است: «(ذيالقربي)، تنها بنيهاشم
و بنيعبدالمطّلباند و در اين خصوص به روايتي
از زهري، از سعيد بن جبير بن مطعم، استناد
جسته كه گفت: «آنگاه كه رسول خدا
(ص)
سهم ذيالقربي را از خيبر، ميان بنيهاشم و
بنيمطّلب تقسيم كرد، من و عثمان بن عَفّان
نزد رسول خدا رفتيم و عرضه داشتيم: اي رسول
خدا! اينان، برادران شما بنيهاشماند و فضل و
برتري آنان را در مورد جايگاهي كه خدا در ميان
آنان به شما عنايت كرده، انكار نمي كنيم. شما،
سهم ذوي القربي را به برادران ما، بنيمطلّب
دادي و ما را رها كردي با اين كه ما و آن ها
از يك مقام و جايگاه برخورداريم. رسول خدا (ص)
در پاسخ فرمود:
«إنّهم لم يفارقونا في جاهلية و لا
اسلام إنّما بنوهاشم و بنومطّلب شيء واحد؛
آنان در دوران جاهليت و اسلام هيچگاه از ما
جدا نشدند و بنيهاشم و بنيمطّلب با هم يكي
هستند. »
سپس يكي از دستان مباركش را در كنار دست ديگر
خود قرار داد.
[42]
اينك، پس از آشنايي به معاني برخي واژههايي
كه در قرآن كريم و روايات شريفه آمده و در
مباحث قبلي، واژهشناسان عنوان كرده بودند،
اجماع و اتفاق فقهاي مسلمان بر وجوب خمس براي
ما روشن گرديد. هرچند در خصوص اشيايي كه خمس
بر آنها واجب مي شود، اختلاف نظر دارند.