من نمى دانم مدل اينها كيست
و كجاست مطبوعات غربى هم اينطور نيستند اين يك نوع شارلاتانيزم
مطبوعاتى است كه امروز بعضى از مطبوعات درپيش گرفته اند در دنيايى كه
براى بعضى از روزنامه هاى ما، مدل روزنامه نگارى است ، اگر مسئولى ،
وزيرى ، حتى رئيس جمهور دزدى بكند مى نويسند و افشا مى كنند؛ اگر رشوه
خوارى بكند تيتر مى زنند و مى گويند؛ اما به قانون اساسى كشور حمله نمى
كنند؛ به مجلس قانونگذارى حمله نمى كنند، ممكن است از قوانين مصوب
انتقاد بكنند، تحليل بكنند؛ اما در قبال يك قانون ، هوچى بازى راه نمى
اندازند؛ اينها از صاحبان اصلى اين روشها هم قدم جلوتر گذاشته اند!
قانون اساسى مورد اهانت ؛ سياستهاى اصلى كشور، مورد اهانت ؛ قضاياى
كوچك ، درشت نمايى شده !
در هر حادثه يى ، جو تهمت فضا را پر مى كند! ترورى اتفاق مى افتد؛ هنوز
هيچ اطلاعى در دست نيست ، هنوز از اين كه اين حادثه را چه كسى انجام
داده است ، هيچ كس سر نخى نداشته ؛ اما مى بينيد كه در روزنامه ها تيتر
مى زنند و سپاه را متهم مى كنند؛ بسيج را متهم مى كنند؛ روحانيت را
متهم مى كنند! هدف از اين كارها چيست ؟! چرا با بسيج اينقدر بدند؟ من
در بخش اول صحبتم به شما عرض كردم كه جوان سرشار از انرژى است ؛ جوان
هيجان طلب است آن روز كه كشور دچار يك جنگ مسلحانه باشد؛ جوانان با ميل
و رغبت مى روند. آن وقتى كه كشور در آرامش و صلح است ، براى ارضاى سالم
هيجان طلبى جوانان ، چه چيزى بهتر از بسيج ؟ اين ابتكار امام بود. روح
هيجان طلب جوان اگر بنا باشد در راه سازنده ، در راه ايمانى ، در راه
سالم ، در راهى كه مى تواند براى كشور مفيد واقع بشود، به كار بيفتد،
چه سازمانى مهمتر و مطمئن تر از سازمان بسيج است ؟ چرا اينقدر با بسيج
دشمنى مى كنند؟! با چه دشمنند؟! چرا اين قدر بسيج را زير سوال مى
برند؟! اينهاست كه آن انگيزه هاى باطنى را برملا مى كند.
من مى دانم كه در بسيارى از اين مطبوعات آدمهاى خوب و مومنى مشغول
كارند - چه كسانى كه قلم مى زنند، چه كسانى كه اداره مى كنند - اما در
لابلاى همينها اثر انگشت عبدالله بن ابى ها را مى بينم ؛ تفرقه افكنى
ها، اختلاف افكنى ها، تشنج آفرينى ها، تشويش افكار عمومى ، نااميد
كردنها، ياس پراكنى ها، چهره سازى عناصر وابسته و مريد دشمن ، از نظر
انداختن عناصر مفيد و مومن و مخلص و دلسوزانه ! البته اين كارها به
جايى هم نخواهد رسيد؛ خداى متعال رسوا مى كند.
من البته مايل نبودم با اين صراحت و تفصيل درباره بعضى از مطبوعات حرف
بزنم ؛ در واقع ناگزير شدم . من با مسؤ ولان صحبت كرده ام . رئيس
جمهور محترممان هم مثل من از اين مطبوعات ناراحت است ؛ من با ايشان هم
صحبت كرده ام . شنيدم ايشان بعضى از اينها را جمع كرده اند، نصيحت كرده
اند و به آنها حرفهايى زده اند. من نمى دانم آيا كار با نصيحت پيش مى
رود يا نه ؛ بعيد مى دانم ! وقتى كه دشمن براى اثر گذارى بر روى اذهان
عمومى و ايجاد مساءله روز برنامه ريزى كرده ، فرصت نمى دهند كه مردم
نفس بكشند. اگر مردم در جايى يك شادى هم پيدا كنند بلافاصله مساءله يى
را علم مى كنند و دايم كشمكش راه مى اندازند!
درد دل و شكوه پدرانه
من بارها به مسؤ ولان دولتى تذكر داده ام و به طور جدى از آنها
خواسته ام كه جلوى اين وضعيت را بگيرند؛ اين اسمش محدود كردن مطبوعات
نيست ؛ اين اسمش جلوگيرى از انتقال آزاد اطلاعات نيست - انتقال سالم
اطلاعات مورد تاييد ماست - اين معنايش جلوگيرى از نفوذ دشمن است ؛
جلوگيرى از به ثمر رسيدن توطئه ى تبليغاتى دشمن است . من وجود اين
جريان تبليغاتى و مطبوعاتى را به حال كشور، به حال اين جوانان ، به حال
آينده ، به حال انقلاب ، به حال اين مردم مضر مى دانم ، اين جريان ،
دائم در صدد قداست شكنى از مسائل اساسى اسلامى است ؛ مباحث اسلامى را
زير سوال مى برند؛ انقلاب را زير سوال مى برند؛ نه با بيان منطقى ، با
روشهاى بسيار غلط كه جز در مطبوعات ناسالم در دوره هايى كه بوده ،
انسان نمى تواند نظير و شبيهش را پيدا كند! من به نظرم رسيد بعد از آن
كه با مسؤ ولان در ميان گذاشتيم و به رئيس جمهورى گفتم ، اين را به
عنوان يك درد دل و شكوه - مثل پدرى كه با فرزندانش مطلبى را در ميان مى
گذارد - با شما در ميان بگذارم .
مواظب نفوذيها باشيد
البته من به شما عرض مى كنم كه يكى از هدفهاى دشمن اين است كه
با تحريك احساسات ، در كشور ايجاد ناامنى بكند. من قويا توصيه مى كنم
كه به خاطر احساسات و به خاطر طرفدارى از فلان كس ، مبادا بر خلاف
قانون هيچ اقدامى انجام بگيرد؛ من به هيچ وجه اجازه نمى دهم دشمن وقتى
بخواهد ايجاد اغتشاش و درگيرى بكند، براى او خيلى مشكل نيست كه چهار
نفر مزدور در بين بچه هاى مومن بچه هاى حزب الهى و بچه هاى صادق
بفرستد؛ به عنوان طرفدارى از رهبرى ؛ به عنوان اينكه رهبرى مظلوم واقع
شده ، بياييد كمك كنيد؛ سپس جنجال درست كنند! مراقب نفوذيها باشيد. من
مى خواهم شما فقط بدانيد؛ مى خواهم افكار عمومى بى خبر نماند از اينكه
اين دشمن در زمينه ى مسائل فرهنگى در كشور چه مى كند و هدفهايش چيست ؟
هدفهاى دشمن از اين كارها عبارت است از بى ايمان كردن ، ايجاد گسست بين
نسل كنونى و نسل گذشته ، و كوچك كردن افتخارات بيست سال گذشته همه
مردمان با فرهنگ در كشورها سعى مى كنند افتخارات گذشته ى خودشان را
بزرگ كنند. اين جنگ هشت ساله و اين دفاع مقدس از بزرگترين افتخارات ملت
ايران بود. همه دنيا - ناتو، كشورهاى بلوك شرق ، خود آمريكا، كشورهاى
مرتجع منطقه - با هم همدست شدند به عراق كمك كردند و به ايران فشار
آوردند؛ اما نتوانستند يك وجب از خاك اين كشور را اشغال كنند.
گسست نسل كنونى از نسل
گذشته و افتخاراتش !
عزيزان من ! ما در دويست سال گذشته ، قبل از اين جنگ تحميلى ،
هر وقت اين كشور با كشور ديگرى درگيرى نظامى داشت ، بخشى از كشور رفت ؛
اما بعد از دويست سال ، آن جنگى كه در آن دشمن نتوانست يك وجب از خاك
اين كشور را بگيرد - با اين كه همه قدرتهاى نظامى و سياسى دنيا و
پشتيبانى بين المللى همراه بود - همين جنگ هشت ساله است . اين جنگ يكى
از مفاخر تاريخ ايران است ؛ آن وقت مى آيند جنگ و رزمندگان و شهدا و
سپاه و ارتش را و بسيج را زير سوال مى برند! اين گسست نسل كنونى از نسل
گذشته و افتخارات گذشته ، اين جدا كردن مردم از مسؤ ولان ، اين جدا
كردن مردم از عقايد دينى و باورهاى دينى ، آيا جز از دشمن بر مى آيد؟
اما مى بينيم فلان روزنامه هم اين كارها را مى كند! البته بعضى هم
هستند كه واقعا دشمن نيستند - كه من مى دانم اين طور است - اما غافلند.
اين ، آن شكوفايى بود كه من خواستم به شما بكنم .
جايى كه دشمن هرگز نخواهد
توانست تصرف بكند
شماها بدانيد. دستگاههاى مسؤ ول هم بدانند كه اين خطر برزگ است
؛ اگر جلوى اين خطر را نگيرند؛ بدون شك دشمن يك قدم جلوتر خواهد آمد و
روحيه ى جديدى پيدا خواهد كرد. البته جايى را كه دشمن هرگز نخواهد
توانست از لحاظ معنوى و روحى تصرف بكند؛ آن عبارت است از جايى كه مردم
هستند، و آن جايى كه اين خدمتگزار مردم در آن جا قرار دارد.(19)
خدا نگذرد از سردمداران
دو رژيم خبيث گذشته
ما بعد از انقلاب جاهايى را در اين كشور پهناور و بزرگ ديديم كه
با وجود جمعيت فراوان ، از آبادانى بويى نبرده بودند؛ محروميت ، طبيعت
ثانوى از پاره اى از مناطق - عمدتا مناطق دوردست - شده بود؛ بخصوص آن
منطقه يى كه جنبه ى استراتژيك براى آن دستگاه نداشت و هدف و كارى در آن
جا نبود، ديگر در آن جا نه راه آهنى بود، نه جاده ى آسفالته ى درستى
بود، نه از آب و برق مردم خبرى بود، نه از ارتباطات مردم خبرى بود، نه
از كارخانجات در آن جا خبرى بود؛ اين طبيعت آن دستگاه بود!
پنجاه سال ضربه زدن لازم است تا سرزمين و منطقه يى ، به مثابه ى يك
طبيعت ، به محروميت خو بگيرد! در همين خصوص ، پنجاه سالهايى گذشت ! خدا
نگذرد از سردمداران اين دو رژيم خبيث منحوس - يعنى رژيم قاجار و پهلوى
- كه حدود دويست سال بر اين كشور حاكم بودند و در گوشه و كنار اين كشور
بد خاطره هايى گذاشته اند؛ بد نشانه هايى از اختلاف و تبعيض و نامردمى
و بى توجهى به مردم باقى گذاشتند.
در بلوچستان ، به فارسها
((گجر)) مى گفتند!
من پيش از انقلاب ، مدتهايى را در منطقه ى بلوچستان سپرى كرده
بودم . تا سال 1357 كه بنده در آن جا بودم ، شايد شماها بدانيد؛ شايد
هم ندانيد كه هنوز به فارسها ((گجر))
- يعنى قاجار - مى گفتند! البته به حمدالله بعد از انقلاب ، اين تصوير
برگشته است . رژيم قاجار در آن جا كارى كرده بود و نشانى گذاشته بود كه
كلمه قاجار و به تعبير و لهجه محلى آنها گجر - معنايش وحشى و بى رحمى و
سنگدل و آدمكش و غير قابل اعتماد بود! شايد منطقه ى بوشهر ما و شما، از
جمله ى جاهايى بوده است كه آن رژيم خبيث و داراى سياست غير انسانى و ضد
انسانى ، به خاطر سوابق مبارزات اين مردم با انگليسيها، اصرار داشته كه
آن جا را محروم نگه دارد.
بالاخره اگر مردمى نشان دادند كه سلحشورى دارند، بيگانه ناپذيرى دارند؛
دشمن ستيزى دارند، اين مردم به نحوى بايستى توسرى بخورند؛ هيچ بعدى
نيست !
ايجاد محروميت به خاطر
سوابق دشمن ستيزى مردم !
اين منطقه ى بوشهر و لارستان و بعضى ديگر از مناطق فارس ، به
خاطر آن كه سوابق انگليسى ستيزى داشتند - كه چون بعضى از آنها را تاريخ
ثبت كرده است ، غالب مردم مى دانند؛ خيلى از آنها را شايد حتى شماها هم
ندانيد و اينها هنوز متاءسفانه در تاريخ رسمى ثبت نشده - به طور طبيعى
مزاج آن دستگاه به طرف بى اعتنايى نسبت به اين منطقه مى كشيد؛ علاوه بر
اين كه گفتيم ، طبيعت نظام آنها اين بود كه هر جايى كه دور از مركز است
، بايستى محروم باشند؛ مثل باغچه اى كه تراز آن غلط است ؛ آب كه ريختى
، به همه جاى اين باغچه نخواهد رسيد. باغچه ى تراز، آن باغچه اى است كه
اگر يك طرفش آب ريختى ، كانال كشيها آب را طور برابر به پاى هر بوته اى
برساند. وقتى تراز غلط بود، آب به يك نقطه هايى اصلا نمى رسد. بنا
براين ، تراز يك نظام ضد بشرى ، تراز غلطى است .(20)
چشمشان را رويهم مى
گذارند مى گويند انشاءالله گربه است
و اما آن مطلبى كه من به نظرم مى رسد كه در وضع كنونى كشور نياز
افكار عمومى است و مناسب است عرض بكنم ، اين است كه يك ملت زنده و ملتى
كه اهل پيشرفت است ، از جمله ى كارهايى كه در كنار سازندگى ، در كنار
پيشرفت علمى و در كنار كارهاى بزرگ - حتما بايد از آن غفلت نكند، شناخت
هدفهاى دشمن در هر مرحله است ؛ اين خاصيت زنده بودن است نمى شود ملتى
را فرض كرد كه آرمانهاى بزرگى داشته باشد و بخواهد كارهاى بزرگى بكند؛
اما دشمن نداشته باشد. بله ملتهايى هستند يك گوشه خزيده اند كارى به
كار سرنوشتشان هم ندارند، بيگانگان هم بر اينها مسلطند اينها هم مثل
گوسفند مى چرند؛ بيگانگان هم مثل چوپانهاى خائن هر چه مى خواهند، از
آنها استفاده مى كنند. البته اينها اگر بخواهند همان طور زندگى كنند
هيچ لزومى ندارد به اينها فكر كنند. چون آينده اى براى آنها وجود
ندارد. البته امروز در دنيا چنين ملتهايى خيلى كم مى شود سراغ داد؛ اگر
وجود داشته باشد؛ خيلى كم است ؛ بالاخره ملتها بيدار شده اند. به هر
حال ، ملتى مثل ملت ايران كه بر عليه دخالت بيگانگان قيام كرده و دست
بيگانگان را كوتاه كرده و مداخله بيگانگان را در كشور خودش متوقف نمود،
اينها كارهاى كوچكى نيست . ملت ايران ، غارت بيگانگان را از منابع نفتى
و منابع گوناگون مادى خود از بين برد؛ دستگاه حكومتى را كه به نفع
بيگانگان كار مى كرد، ريشه كن كرد و از بيخ و بن برانداخت . ملتى با
اين خصوصيات بالاخره دشمن دارد؛ بدون دشمن نخواهد بود.
امروز هم ملت ايران ، يك ملت آرمانگرا است و با ظلم و زورگويى و تحمل و
تبعيض مخالف است ، همه ى كسانى كه اهل ظلمتند همه كسانى كه اهل ظلمتند،
همه كسانى كه اهل چپاولگرى اند، طبعا با اين ملت ميانه خوبى ندارند؛
حالا بعضيها مى گويند و ترويج مى كنند كه ما توهم مى كنيم كه عليه ما
توطئه هست و دشمنى وجود دارد! خيلى خوب ؛ حالا كسانى كه دلشان مى خواهد
چشم خودشان را روى هم بگذارند و بگويند انشاءالله گربه است ، بگذارند؛
اما واقعيت كه عوض نمى شود. وجود دشمن ، با به خواب رفتن من و شما كه
از بين نمى رود.اگر دشمن كمين گرفته و منتظر فرصت است كه ضربه وارد
كند، چه من و شما بدانيم ، چه ندانيم ؛ اگر به فرض خود را به ندانستن
زدن ، دشمن از خود دست بر نمى دارد. افرادى مايلند اثبات كنند كه نخير،
ملت ايران هيچ دشمنى ندارد؛ كنار خانه هاى خودتان بنشينيد و به كار
خودتان سرگرم باشيد خاطرتان هم جمع باشد كه همه جا امن و امان است ! نه
، اين حرفها واقعيت ندارد؛ يك ملت زنده نمى تواند اين طورى فكر كند حتى
ما بعضى از ملتها و دولتها را سراغ داريم كه در دورانى كه يا دشمنانشان
آن قدر هم خطرناك نبودند، يا دشمنانشان آن قدر به آنها نزديك نبودند،
اين طور وانمود مى كردند كه دشمن در خانه آنهاست ؛ براى اينكه بتوانند
از خودشان درست دفاع كنند! در همين سالهاى طولانى جنگ سرد غرب و شرق
غالبا در كشورهاى غربى و عمدتا در امريكا اين طور بود؛ حتى دشمن موهوم
درست مى كردند؛ دشمنى كه شايد اين قدر هم دشمنى او نزديك نبود؛ اما
آنچنان دشمن را به افكار عمومى خودشان نزديك جلوه مى دادند كه بتوانند
كارهاى بزرگ و اقدامات مورد نظر خودشان را انجام بدهند؛ اين مربوط به
كسانى است كه دشمن اين قدر نزديك به آنها هم نيست ؛ آن وقت در كشورى
مثل ايران ، با اين دشمنى ها و توطئه هاى آشكار، با آنچه كه در داخل
كشور مى بينيم ، با آنچه كه از اطراف و اكناف عليه ما به طور دايم دارد
توطئه و دشمنى انجام مى گيرد، عاقلانه نيست بگويم نه آقا، ما دشمنى
نداريم ؛ دشمنمان ، دشمن نيست و در فكر توطئه نيست ؛ اين حرف قابل
اعتنايى نيست ! پس آن كسانى كه نمى خواهند خودشان را به حماقت بزنند و
بگويند دشمن نداريم ، ناچارند كه در مرحله اى دشمنشان را بشناسند و
بدانند كه دشمن در فكر چيست .
در جبهه ، يك فرمانده خوب ، آن كسى كه بتواند بفهمد كه دشمن از كجا مى
خواهد حمله كند و اين را به نيروهاى خودش تفهيم بكند. در دوران جنگ
تحميلى ، جوانانى كه آن روز در ميدان جنگ بودند، اين نكته را خيلى خوب
مى دانند. اگر در هر منطقه يى كه شما هستيد، بتوانيد بفهميد كه دشمن در
فكر چيست ، يقينا مبالغ زيادى از حمله ى دشمن را پيشگيرى خواهيد كرد و
خودتان را مصونيت خواهيد بخشيد و كارهايى را كه بايد انجام بدهيد،
انجام خواهيد داد.
البته ما نمى خواهيم حالا دشمن معرفى كنيم ؛ غالبا ملت ايران دشمنان
بين المللى و جهانى خودشان را مى شناسند. اما هدفهاى دشمن در اين مرحله
چيست ؟ اگر از من سوال كنيد من مى توانم دو، سه هدف را به عنوان هدفهاى
مرحله نهايى دشمن در اين مقطع زمانى براى كشور و ملتمان نام ببرم .
البته برخلاف تبليغات راديوهاى همان دشمنان ، ما ادعا نمى كنيم كه آنچه
ما مى فهميم ، امر حقيقت است و هيچ خدشه اى در آن نيست و ما در فهميدن
، معصوم هستيم ، نه اين فهم من است ؛ نه آن چيزى است كه من به عنوان
خدمتگزارى كه خداى متعال با همه حقارت اين بنده حقير، مسئوليت سنگينى
بر دوش او گذاشته ، احساس مى كنم ، و احساس مى كنم بايستى ذهن مردم را
نسبت به اين مطالبى كه مى فهمم ، روشن كنم ، البته اگر كسى اطلاعات
بيشترى دارد، فهم بهترى از مسائل دارد و طور ديگرى مى فهمد، او هم فهم
خودش برايش معتبر است ؛ اما آنچه كه من مى فهمم ، اينهاست .
تخريب به اسم اصلاح !
دشمن سه هدف مرحله اى و مقطعى را تعقيب مى كند؛ اول ، عبارت است
از تخريب وحدت ملى ؛ يكپارچگى ملت ايران را بشكنند و تخريب كنند. دوم ،
تخريب ايمان و باورهاى كارساز در دل مردم ؛ يعنى ايمانها و باورها و
اعتقاداتى كه اين ملت را از يك ملت عقب افتاده تو سرى خور به يك ملت
پيشرو و شجاع و ميداندار در دنيا تبديل كرد؛ اينها را تخريب كند. اين
حركت با يك اعتقادات و باورهايى انجام گرفت ؛ بدون اين باورها كه انسان
حركت نمى كرد و اين ملت پيش نمى رفت ؛ دشمن مى خواهد اين باورها را در
ذهن ملت ما تخريب كند. سوم ، تخريب روح اميد و تخريب آينده در ذهن مردم
. پس سه تخريب مورد نظر دشمن است : تخريب وحدت ملى ، تخريب باورهاى
كارساز و مقاومت بخش و تخريب روح اميد؛ اسم اين تخريب ها را هم اصلاح
مى گذارند!
دشمن ، سلسله جنبان اين
حركتهاست
من كارى به اين دوستان و خوديهاى غافل ندارم ؛ بحث من بر سر
دشمن است كه سلسله جنبان اين حركت ، به بيرون از اين مرزها مربوط است .
در داخل مرزها هم آن كسانى كه اساس كار دست آنهاست ؛ آنها دشمنانند؛
مثل جبهه قاسطين كه من سال گذشته در مورد اميرالمومنين عرض كردم . در
مقابل حكومت علوى ، سه جبهه وجود داشت ؛ قاسطين و مارقين و ناكثين .
مارقين و ناكثين ، جبهه داخلى و جبهه خود بودند؛ منتها خوديهاى فريب
خورده و به دام افتاده - يا به دام افتاده ثروت طلبى و مقام خواهى و
عقده هاى خودشان ، يا به دام جهالتها و حماقتها و تعصبهاى خودشان - اما
جبهه قاسطين ، جبهه دشمن بود؛ جبهه آشتى ناپذير بود؛ با على آشتى بكن
نبود. آمدند به اميرالمومنين عرض كردند كه يا اميرالمومنين ! بگذاريد
جناب معاوية بن ابى سفيان چند صباحى در راس حكومت بماند؛ اما حضرت
فرمودند، نه ؛ اگر من حاكمم او نمى تواند استاندار اين حكومت باشد،
بايد كنار برود. آنها اميرالمومنين را تخطئه كرده اند و گفتند بى
سياستى كرده است بعضى از نويسندگان تا امروز هم مى گويند اميرالمومنين
بى سياستى كرده است . اما خودشان بى سياستند؛ اميرالمومنين بسيار پخته
عمل كرد؛ براى اين كه معاوية بن ابى سفيان ، جناب طلحه و زبير نبود، كه
اگر آن امتيازى را مى خواست به او مى دادند، او ساكت مى نشست ؛ نه ، آن
جبهه ، جبهه قاسبين بود؛ جبهه اى بود كه با جبهه علوى نمى ساخت ؛ هر چه
او عقب مى رفت اين يك قدم جلو مى آمد؛ جز در ميدان جنگ نقطه تلاقى هم
با هم نداشتند؛ اميرالمومنين اين را مى دانست ؛ و لذا تا زمانى كه على
سر كار بود؛ جبهه قاسطين هيچ كارى نمى توانستند بكنند و هميشه شكست
خوردند؛ اما وقتى اميرالمومنين به شهادت رسيد - كه شهادت على هم به دست
آن گروه هاى شبه خودى متعصب عقده اى بدفهم كج فهم فريب خورده بود، نه
بيگانه آن چنانى - آن بيگانه ها (قاسطين ) حكومت را گرفتند و با گذشت
چند سال نشان دادند ايده آل آنها در حكومت چيست حكومت حجاج بن يوسف در
همين كوفه به وجود آمد؛ حكومت يوسف بن عمر ثقفى به وجود آمد؛ حكومت
يزيد بن معاويه به وجود آمد معلوم شد كه آن جريانات اصلا جريانى نيست
كه بتواند در يك نقطه با جريان علوى تلاقى بكنند.
دشمن حرف خود را از زبان
آدمهاى غافل مى زند
امروز هم عينا همانطور است . جبهه دشمن غير از آن آدم غافلى است
كه خودى هم هست ؛ منتها بيچاره دچار غفلت و اشتباه و فريب مى شود؛ بر
اثر حادثه اى عقده و كينه يى پيدا مى كند و در مقابل نظام مى ايستد؛ در
مقابل سخن حق مى ايستد؛ در مقابل امام و راه امام مى ايستد؛ اين ، آن
دشمن اصلى نيست ؛ اين يك آدم فريب خورده است ؛ اين يك آدم قابل ترحم
است ! دشمن اصلى آن كسى است كه پشت سر اين قرار مى گيرد؛ اما خودش را
نشان نمى دهد؛ در داخل كشور، خودش را نشان نمى دهد؛ در خارج از كشور
چرا؛ در جبهه جهانى ، در جبهه بين المللى ، به عنوان يك عضو وفادار
سازمان جاسوسى سياى امريكا، يا موساد صهيونيستها چرا؛ كاملا چهره او
آشكار است ؛ حرف هم مى زند، حقايق را هم مى گويد؛ انگيزه هايى را هم كه
او براى مبارزه با اسلام و مسلمين دارد، بيان مى كند؛ اما آن دنباله او
كه داخل كشور است ، خود را دم چك اقتدار حكومت قرار نمى دهد؛ مى داند
كه اين حكومت ، حكومت مقتدرى است ، حكومتى است كه متكى به آرا مردم است
؛ متكى به محبت مردم است ؛ متكى به ايمان مردم است ؛ از اين حكومت مى
ترسند و خودشان را جلو نمى دهند؛ حرفشان را با يك واسطه و يا دو سه
واسطه از زبانهاى آدمهاى غافل مى زنند يك وقت مى بينيد طرف روحانى است
، اما غافل و فريب خورده است و بى خبر است ، يا يك دانشجو است . اما
اسير احساسات شده و نينديشيده است و يا يك فرد معمولى و حتى انقلابى
است اما زمان را نشناخته ، دشمن را نشناخته و يا احيانا دچار عقده و
كينه اى شده است ؛ حرف از زبان اين فرد خارج مى شود؛ اما اين بيچاره
حرف خودش نيست ؛ حرف دشمن است دشمن ما آن كسى است كه
قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدور هم
اكبر دشمن ما آن كسى است كه براى اين انقلاب ، نه فقط دل
نسوزانده است و بلكه حتى در مقابل اين انقلاب در برهه هايى از زمان
شايد ايستاده است ؛ بعضيشان در مقابل انقلاب در زمان رژيم پهلوى
ايستاده اند، بعضى شان بعد از آن كه نظام اسلامى سركار آمد، خرابكارى
كردند؛ بعضيشان مدتى را ترساندند؛ كنار رفتند و خود را مخفى كردند؛ بعد
كه حالا فرصتى برايشان پيش آمده ، از لاك خود بيرون خزيده اند! خيال مى
كنند كه فرصتى هست . گفت :
اين مار است او كى مرده است |
|
از پى بى آلتى افسرده است |
اينها از پى بى آلتى افسرده بودند، بعد آفتابى به تنشان خورد، خيال مى
كنند كه الان ميدانى است كه بتوانند نيش بزنند وارد ميدان مى شوند
منتها باز هم مارگونه ! هدف اينها اين است كه وحدت ملى را تخريب كنند و
اين اتحاد عمومى ملت را بگيرند. شما مى دانيد كه عوامل تجزيه در داخل
اين ملت برگ منتفى و مفقود نيست ! در مواردى اختلاف زبان و اختلاف
مناطق جغرافيايى هست ، اما ملت رشيد ايران از قبل از انقلاب و در جريان
انقلاب تا امروز اين وحدت و يكپارچگى خود را بر همه عوامل تفرقه ترجيح
داده است و على رغم ميل داشتن دشمن توانسته است اتحاد و يكپارچگى خود
را در همه ميدانهاى حساس حفظ كند. بر اثر همين يكپارچگى ملت ما در جنگ
پيروز شد. دولتهاى ما هر كارى كه توانستند بكنند و بحمدالله هر پيشرفتى
كه در زمينه سازندگى تا امروز داشته اند، به خاطر همين يكپارچگى مردم
بوده است ؛ دشمن نمى تواند اين را ببيند. براى دشمن ، آرزوست كه بتواند
قشرها را در مقابل هم قرار بدهد، روحانى را از يك طرف ، دانشگاهى را از
يك طرف ، بازارى را از يك طرف ، كارگر را از يك طرف ، كشاورز را از يك
طرف ، قشرهاى جوان را از يك طرف ، قشرهاى ميانسال را از يك طرف ؛ هر
كدام را با انگيزه و با شعارى سرگرم كند؛ به ديگران بدبين كند؛ اگر در
جامعه نقاط ايمنى بخشى هم وجود دارد كه همه مردم به آنها اعتماد دارند
و در اختلافات به آنها مراجعه مى كنند و آنها اختلافات را بر طرف مى
كنند، اين نقاط را هم بمباران كند؛ دشمن اينها را مى خواهد.
سعى مى كنند فضا را آشفته
و نا آرام جلوه دهند!
شما الان مى بينيد كه ايادى دشمن در تبليغاتشان - چه در
راديوهاى بيگانه ، چه در ادامه آن راديوها در داخل و در بعضى از رسانه
داخلى - مرتب حرفهايى مى زنند و كارهايى مى كنيد كه اينطور احساس بشود
كه تشنج عظيم سياسى يى وجود دارد؛ در حالى كه واقعيت اين نيست شما به
بعضى از اين رسانه ها توجه كنيد البته همه اينها بيگانه نيستند؛ اما
بعضى چرا؛ بعضى مال آن دشمناند! البته اينها را هم مى شناسيد. همه اش
هم فرياد مى زنند كه اختناق هست ، حالا نمى فهمند همين فريادى كه مى
زنند اختناق هست ، اين آنها را بيشتر رسوا مى كند؛ براى اينكه هر روز
دارد حرفهاى دروغ و خلاف و تشنج آفرينشان منتشر مى شود؛ دستگاهها هم مى
بينند مادامى كه يك جرم مشخصى را مرتكب نشده باشند كسى به آنها كارى
ندارد حرفهايشان را مى زنند و در واقع خودشان را تخطئه و تكذيب مى
كنند؛ اما هستند و سعى مى كنند فضا را آشفته ، مغشوش ، متشنج و ناآرام
جلوه بدهند؛ در حالى كه چنين چيزى نيست . دانشجو در محيط دانشگاه خود
نگاه مى كند، مى بيند كلاسهاى درس داير است ، آزمايشگاه مشغول است
امتحانات بر سر جاى خود است كاسب در محيط كار خود نگاه مى كند، كارگر
در كارخانه خودش نگاه مى كند، روحانى در حوزه خودش نگاه مى كند و مى
بيند كه همه چيز سر جاى خودش هست ؛ وقتى كه به تيتر فلان روزنامه نگاه
مى كنند، گويى كه الان اين جا تشنجى هست ! آن كارشناسان خارجى هم
بيچاره ها به همين تيتر نگاه مى كنند و به طمع مى افتند و باور مى
كنند! آنها كه نزديك نيستند و ببينند چه خبر است . پس اين يكى از اهداف
امروز دشمنان است كه از طريق همين روشهاى تبليغى و راديوهاى مزدور -
راديو امريكا (كه بايد گفت راديو صهيونيستها)، راديو انگليس و راديوى
صهيونيستها - و از طريق دنباله هاى كم ارزششان در داخل دنبال مى شود!
تخريب باورها دومين هدف
دشمن
دومين هدف دشمنان ، تخريب باورهاست و ببينيد عزيزان من ! همه
انسانها در هر مرحله يى كه مشغول فعاليتى هستند، اين حركت جسمانى و
حركت ذهنى و اين همت آنها ناشى از يك باورهايى است . آن سربازى كه در
ميدان هاى جنگ مشغول جنگيدن است ، باورها و اعتقاداتى او را به اين كار
وادار مى كند؛ اگر اين اعتقادات را از او بگيرند، او كه تا حالا مثل
گلوله ى سوزانى به سينه دشمن مى نشست ، به يك موجود سرد تبديل شده و به
گوشه و كنار مى افتد؛ اعتقادات و باورها اين طورند. باورهاى اسلامى ،
اعتقاد به پاداش الهى ، اعتقاد به حقانيت ملت ايران در مقابل امريكا،
باورهايى بود كه اين ملت را به حركت واداشت ؛ رژيم دژخيم بسيار فاسد
پهلوى را از سر راه برداشت و نابود كرد؛ نظام اسلامى را بر سر كار آورد
و دست دشمنان را كوتاه كرد همين باورها بود كه بيست سال است كه اين ملت
در مقابل همه توطئه هاى دشمن توانسته است مقاومت كند. هدف دشمن چيست ؟
هدف دشمن اين است كه اين باورها را از مردم بگيرد؛ هر چند كار آسانى هم
نيست .
البته غصه ها و غمهايى وجود دارد؛ اما بشارتهاى الهى خيلى بيشتر است كه
من در پايان عرايضم بشارتهاى الهى را عرض مى كنم . آنها اشتباه مى
كنند، خيال مى كنند كه توانسته اند يا خواهند توانست ؛ نه با اين ملت ،
آن ملتى است كه در طول قرنهاى متمادى و در ميان همه ملتهاى مسلمان
ديگر، پرچم معارف اسلامى ، پرچم فقه اسلامى ، پرچم حديث اسلامى ، پرچم
فلسفه اسلامى ، پرچم عرفان پرچم تفسير به دست او بوده است ؛ اين
واقعيتهاى فرهنگى و سابقه تاريخى ملت است . ملت ما آن ملتى است كه
پنجاه سال دين ستيزى برنامه ريزى شده ى دوران پهلوى ، نتوانست او را از
دين جدا كند در همان وقتى كه خيال مى كردند نسل جوان اين ملت را به كلى
تباه و فاسد و بى دين كرده اند همين نسل جوان دنبال يك مرجع تقليد،
دنبال يك عالم بالغ ، دنبال يك روحانى پارسا و الهى راه افتاده و همه
اوضاع را عليه دشمنان عوض كرد. آنها خيال مى كنند؛ اما تلاششان را
دارند مى كنند اگر مى بينيد كه درباره جمهورى اسلامى نسبت به
صهيونيستها اين همه تلاش مى شود براى اين است كه واقعيتى را انكار
كنند. حالا من راجع به مساءله صهيونيست ها و دشمن صهيونيستى و موضوع
خودمان انشاءالله اگر فرصتى بود، در يك روز ديگر مفصلا صحبت خواهيم
كرد؛ بنده كه اين مساءله را رها نمى كنم خيال كردند كه اگر بيايند چهار
كلمه در چهار تيتر شبه روزنامه بنويسند، قضيه تمام خواهد شد؟ اين ملت ،
گريبانگير آن كسانى را كه مدافع خيانت به ملت فلسطين و خيانت به
اسلامند، خواهند گرفت .
امريكاييها بيست سال است كه دارند مرتب عليه اين ملت حرف مى زنند،
اقدام مى كنند، كارمى كنند؛ مى گويند هم كه ما با اين نظام و با اين
دين و با اين جهتگيرى دشمنيم ؛ چونمنافع ما را در منطقه تهديد كرده است
منافع ما يعنى چه ؟ يعنى يك روز در اين كشور همهچيز دست ما بوده است ؛
اما اين نظام اسلامى و اين جوانان مسلمان و اين آخوندهاى مسلمان و
اينبساط اسلامى آمده اند دست ما را از نفت و از منافع طبيعى و ارتش
و...كوتاه كرده اند؛ ماداريم به خاطر اين مبارزه مى كنيم ؛ اين قدر هم
شرم نمى كنند كه نگويند ما هدفمان ايناست كه مى خواهيم منافعمان را در
ايران بازيابيم ! ديگر دشمنى عليه يك ملت از اينبالاتر و واضح تر؟ حالا
آن آقا بردارد با يك قلم نارساى ناقص پوسيده خود بخواهداثبات كند كه نه
خير، امريكا دشمن ملت ايران نيست ؛ دشمن منافع ملت ايران نيست ؛ دشمنما
نيست ، ما بايستى مثل بقيه دولتها يا عناصرى در دنيا كه تسليم قدرت
امريكا شدند وعتبه امريكا را بوسيدند، ما هم برويم در مقابلش زانو
بزنيم ! شماخيال مى كنيد كه ملت ايران اين چيزها را رها خواهيد كرد؟
اين فكرى كه امروز بر اين ملتحاكم است ، مگر يك فكر سطحى است ؟(21)
كارشناسان اطلاعاتى ابله و سطحى نگرو ساده لوح
بيگانگان
اين نكته را هم توجه كنند؛ دشمنان ما هم به اين نكته توجه كنند.
من خطابم در اين حرف ، بيشتر به دشمنان ما در اطراف دنياست . آن انديشه
اى كه يك ملت مثل اقيانوس بر اساس آن توفانى مى شود قريب بيست سال براى
آن مبارزه مى كند تا به پيروزى برسد، بعد بر اساس آن بيست سال براى آن
مبارزه مقاومت مى كند، صدها هزار جوان خود را در اين راه قربانى مى
كند، اين فكر و انديشه اى كه براى ملت اين قدر عميق است ، آيا چيزى است
كه شما بتوانيد به اين آسانى آن را از اين ملت بگيريد؟! اينقدر
كارشناسان اطلاعاتى شما ابله و سطحى نگر و ساده لوحند؟! شما نديده ايد
آن روزى كه بر همه چيز اين ملت مسلط بوديد - اين دانشگاه دست شما بود؛
اين حكومت دست شما بود؛ شاه در مشت شما بود؛ دولت و نخست وزير و وزرا
بر كشيده ى خود شما بودند؛ در اين مملكت هر چه مى خواستيد؛ در روزنامه
ها نوشته مى شد؛ هر سياستى كه مى خواستيد اتخاذ مى شد؛ يك روحانى جرات
نداشت در گوشه فلان مسجد عليه آمريكا يك كلمه حرف بزند؛ اگر حرف مى زند
او را به زندان مى بردند؛ البته روحانيون جراءت مى كردند مى گفتند و
دنبالش را هم مى كشيدند؛ اما اختناق تا اين حد بود - آن روز همين
روحانيت ، همين دين ، همين ملت مسلمان همين جوانان مومن ، توانستند آن
بلاى تاريخى را بر سر شما آمريكائيها در بياورند و اين كشور را با اين
عظمت از چنگ شما بيرون بكشند. امروز كه قدرت متعلق به اين اسلام است
متعلق به اين جوانان است همه چير در دست اسلام است شما خيال مى كنيد
خواهيد توانست اين ايمان و اين دين را از مردم بگيريد؟! زهى خيال باطل
! زهى اشتباه در فهم و برداشت ! هميشه خوشبختانه دشمنان ما چوب
اشتباهات خودشان را خورده اند؛ اين بار هم چوب اشتباهات خودشان را مى
خورند؛ منتها من و شما بايد حواسمان جمع باشد و غفلت نكنيم فقط تنها
توصيه اى كه من دارم ، عدم غفلت است . از توطئه دشمنان ، جوانان غفلت
نكنيد، غفلت كه نباشد خداى متعال هدايت خواهد كرد و راه را روشن خواهد
نمود؛ و راه ، روشن است .(22)
به دروازه خودى گل زدى
حالا واقعيت چيست ؟ عرض كردم ، غصه هايى هم هست . من اصلا نمى
خواهم غصه ها و غمها را مطرح بكنم . بحمدالله غمگسارى داريم . خداى
متعال و اولياى او بهترين غمگسارند. در همه مراحل زندگى اين طور بوده
است ؛ امروز هم همانطور است اگر من فقط بخواهم يك اشاره بكنم ، غم بزرگ
اين است كه - همان طور كه قبلا اشاره كرديم ، بعضى عناصرى كه هيچ سودى
در سلطه امريكا بر اين كشور ندارند، از روى غفلت و اشتباه و ضعفها و
عقده ها براى سلطه آمريكا بر اين كشور تلاش مى كنند! البته اشخاص
مختلفند؛ بعضيها عقيده يى دارند بعضى ها كينه يى دارند؛ بعضى ها گله يى
از كسى دارند؛ براى خاطر دستمالى ، قيصريه را آتش مى زنند؛ براى خاطر
يك دشمنى و يك كينه شخصى و يك محروميت از فلان مسؤ وليت كه مايل بودند
به او بدهند و مثلا نشده ، براى خاطر يك اشتباه در فهم ، مى بينيد كه
حرفى مى زنند، اقدامى مى كنند، موضعى مى گيرند و كارى مى كنند كه به
ضرر تمام مى شود و در خدمت دشمن قرار مى گيرد! بدانيد؛ اين راديوهاى
بيگانه ، با ميليونها دلار صرف خرج ، راه مى افتد؛ اينها هدف دارند از
اينكه اين تبليغات را مى كنند؛ مى خواهند افكار عمومى اين كشورهاى
مخاطب خودشان را تحت تاءثير قرار بدهند؛ بيخودى كه نمى آيند از شخصى ،
از حرفى ، از جريانى ، اين طور دفاع بكنند! هر آدم عاقلى كه تا ديد
دشمن دارد برايش كف مى زند، بايد به فكر فرو برود و بگويد من چه غلطى
كردم ، من چه كار كردم كه دشمن دارد براى من كف مى زند؛ بايد به خود
بيايد. اين مايه غصه است كه بعضى از كف زدن دشمن خود خوششان مى آيد!
اگر گل زن مهاجم ما در ميدان فوتبال ، اشتباها به دروازه خودش گل بزند،
چه كسى در ميدان كف خواهد زد؟ طرفداران تيم مقابل و مخالف . حالا شما
وقتى كه مى بينى دشمن دارد برايت كف مى زند بايد بفهمى كه به دروازه ى
خودى گل زده اى ! ببين چرا زدى ؟ ببين چرا كردى ؟ ببين چه اشتباهى كردى
؟ ببين مشكلت چيست ؟ بگرد مشكل خودت را پيدا كن و توبه كن .
من در اين ماه رمضان ، از همه كسانى كه اين خطاى بزرگ را در مقابل ملت
ايران كردند، مى خواهم كه در مقابل خدا و در مقابل اسلام توبه كنند.
مبادا خيال بشود كه اين خطا در مقابل شخص اين بنده حقير است ؛ نه ،
بنده كه كسى نيستم ؛ بنده هيچ اهميتى ندارم ؛ اين را بدانند؛ هيچ
ادعايى هم ندارم ؛ هيچ دلبستگى يى هم به مسئوليت و اقتدار ندارم .
البته مايه ى افتخار است براى هر كس كه بتواند به اين مردم خدمت كند؛
اما دلبستگى نيست ؛ آنهايى كه بايد بدانند، مى دانند.
دل انسان غمگين مى شود و مى شكند به خاطر اين كه چرا كسانى كه نان
انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم
از امام زمان زدند، دم از ائمه ى معصومين زدند، حالا طورى مشى كنند كه
اسرائيل و امريكا و سيا و هر كسى كه در هر گوشه ى دنيا با اسلام دشمن
است ، برايشان كف بزنند اين انسان را غصه دار مى كند. ولى به شما عرض
بكنم ، بشارتهاى الهى اين قدر زياد است كه هر غمى را از دل پاك مى كند.
بشارتهاى الهى خيلى زياد است . نبايد خيال كرد كه اگر چهار نفر آدمى كه
سابقه ى انقلابى دارند، از كاروان انقلاب كنار رفتند، پس انقلاب غريب
ماند؛ نه آقا، همه ى انقلابها، همه ى فكرها، همه ى جريانهاى گوناگون
اجتماعى ، هم ريزش دارند، هم رويش دارند؛ ريزش در كنار رويش .
رويش هاى دوران غربت
اسلام !
شما به صدر اسلام نگاه كنيد، ببينيد آن كسانى كه در دوران غربت
اسلام و غربت على ، از امير المومنين دفاع كردند، چه كسانى بودند؟
اينها سابقه دارهاى اسلام نبودند. سابقه دارهاى اسلامى ، جناب طلحه و
جناب زيبر و جناب سعد بن ابى وقاص و امثال اينها بودند. بعضى از اينها
على را تنها گذاشتند؛ بعضى از اينها در مقابل على ايستادند؛ اينها
ريزشها بودند. اما رويش كدام است ؟ رويش ، عبدالله بن عباس است ؛ محمد
بن ابى بكر است ؛ مالك اشتر است ؛ ميثم تمار است ؛ اينها رويشهاى
جديدند.
اينها كه در زمان پيامبر نبودند؛ اينها در همان دوران غربت اسلام
روييدند؛ اينها نهالهاى تازه اند. شما ببينيد يك مالك اشتر در همه ى
تاريخ اسلام چه قدر موثر است . بله ، ممكن است كسانى ريزش پيدا كنند؛
كه البته مايه ى تاءسف است . وقتى به امير المومنين شمشير زبير را
دادند، گريه كرد. همان طور كه گفتم ، غصه دارد. غصه دارد كه كسانى ريزش
پيدا كنند كه يك روز پاى سفره ى انقلاب ، پاى سفره ى امام زمان ، پاى
سفره ى اسلام و قرآن نشستند و نان و نمك اسلام را خوردند؛ اما در كنار
آن ريزشها، مالك اشترها هستند؛ عبدالله بن عباس ها هستند. امير
المومنين هر جا در اين ميدانهاى جنگ احتياج به زبان داشت ، عبدالله بن
عباس مى رفت و امير المومنين را يارى مى كرد؛ هر جا احتياج به شمشير
داشت ، مالك اشتر بود؛ و مثل مالك اشتر، مثل عبدالله بن عباس ، مثل
محمد بن ابى بكر، مثل اين رجال ، نه يكى ، نه ده تا، نه هزار تا؛
هزاران نفر بودند. اين طور نيست كه شما خيال كنيد كه حالا چهار نفر
آدمى كه از راه برگشتند و نيرويشان تمام شد، معنايش اين است كه نيروى
اين گردونه ى عظيم تمام شده است ؛ نه آقا، بعضيها در بين راه قوه شان
تمام مى شود. بله ، ضعيفترها وسط راه آذوقه شان تمام مى شود. يك نفر از
مشهد حركت كرده بود كه با كاروانى به كربلا برود؛ به خواجه اباصلت كه
رسيدند - كسانى كه به مشهد رفته اند، مى دانند كه خواجه اباصلت كجاست -
گفت ما كه خرجيمان تمام شد! بعضيها خرجيشان در خواجه مى آيند، بعد
خرجيشان در خواجه اباصلت تمام مى شود! بعضيها خرجيشان بين راه تمام مى
شود؛ بعضيها يك خرده مى آيند، بعد خرجيشان تمام مى شود! اين همان
ارتجاع و برگشتن است ؛ اين افتخار نيست ؛ اين ننگ است ؛ اين بريدن است
؛ اين از راه ماندن است ؛ اما الم تركيف ضرب
الله مثلا كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء.
ريشه مستحكم است و شاخه ها روز به روز دارد همين طور زيادتر مى شود؛
تؤ تى اكلها كل حين باذن ربها؛ اين رويش
جديد هست . جا دارد كه درباره ى اين ريزشها و رويشها، از ديدگاه جامعه
شناختى و روان شناختى و تاريخى ، كار كنند و بحث كنند؛ كه بحثهاى بسيار
مهم است و من متاءسفانه مجالش را ندارم .(23)