كشكول جبهه

تهيه و تنظيم : مؤ سسه فرهنگى نور

- ۶ -


220 حسرت

دو كس با حسرت بميرد: يكى آنكه داشت و نخورد، ديگر آنكه دانست و نكرد.


221 جعليات ابو هريره

ملك الموت براى قبض روح خدمت موسى آمد و گفت : پروردگارت را اجابت كن . موسى سيلى محكمى به چشم ملك الموت زد كه موجب كورى او شد.
ملك به سوى پروردگار برگشت و گفت : خداوندا، تو مرا به سوى بنده اى فرستادى كه مرگ را نمى خواهد و چشمم را كور كرد.
خداوند بينائى چشمش را به او باز گرداند و فرمود: به سوى موسى برگرد و بگو: اگر زندگانى دنيا را مى خواهى دستت را روى شكم گاوى بگذار، هر اندازه مو به دست آمد، به تعداد هر يك از آن موها يكسال زندگى خواهى نمود.(142)


222 صفاى دل

هر كه با پاكدلان ، صبح و مسائى دارد
دلش از پرتو اسرار، صفائى دارد

زهد با نيت پاك است نه با جامه پاك
اى بس آلوده ،كه پاكيزه ردائى دارد


223 طعن سير به پياز

سير، يك روز طعنه زد به پياز
كه تو مسكين ، چقدر بد بوئى

گفت : از عيب خويش بى خبرى
زان ره از خلق ، عيب مى جوئى

گفتن از زشت روئى دگران
نشود باعث نكو روئى


224 ظالم و مظلوم

شنيدم كه گرگى به چنگال كين
بدريد بر روبهى پوستين

در آويخت با گرگ ، شيرى به جنگ
فرو كند گرگينه نيزش به چنگ

كماندارى آن شير را از كمين
هم افكند از ناوكى زهر گين

چو آن تير زن كرد آهنگ آن
به چاهى در افتاد و بسپرد جان

اگر هوشمندى يكى پند گير
ز روباه وگرگ و زصياد و شير

به گيتى همه تخم نيكى فشان
كه بر جز نكوئى نبينى از آن


225 نخستين دوزخى

پيامبر اكرم فرمود: سه گروه پيش از همه داخل بهشت مى شوند و سه گروه پيش از همه به دوزخ افتند.
اما اولين شخصى كه داخل بهشت مى شود، شهيد است . پس از او بنده اى كه خدايش را به خوبى پرستش كرده است . سپس ‍ انسان وارسته و پاكدامن .
اما نخستين كسى كه داخل جهنم مى شود سلطان جائر و فرمانده ظالم است . وپس از او ثروتمندى كه حق الله و حق الناس ‍ را رعايت نكند. سپس فقير و نيازمند متكبر و خودخواه .(143)


226 نامه محرمانه

روزى براى شخص بيسوادى كه به ثقل سامعه مبتلا بود، نامه اى از پسرش رسيد. پشت پاكت نوشته شده بود: محرمانه
مرد بيسواد نامه را نزد معلمى برد و گفت : اين نامه را برايم بلند بخوان تا بشنوم .
معلم : آخر اين نامه محرمانه است .
بيسواد: مانعى ندارد درموقع خواندن گوشت را محكم بگيرتا نشنوى .


227 حماقت

مردى در حالى كه چشمانش را بسته بود، زنا مى كرد.
زن پرسيد: چرا چشمت را باز نمى كنى ؟
مرد پاسخ داد: چون نگاه به نامحرم شرعاً حرام است .


228 زوايد دنيا

حكيمى گفت : در دنيا جز پنج چيز همه زايد بود: نانى كه خورى ، آبى كه نوشى ، جامه اى كه پوشى ، خانه اى كه در آن سكونت كنى ، علمى كه بكار بندى .


229 تازه مسلمان

تازه مسلمانى را به جرم بى نمازى نزد قاضى شرع آوردند.
قاضى پرسيد: چرا نماز نمى خوانى ؟
تازه مسلمان : مگر دو سال پيش كه مسلمان شدم خود شما به من نگفتيد: تو در واقع الان از مادر متولد شده اى ؟
قاضى : بله ، من اين مطلب را گفتم .
تازه مسلمان : نماز كه بر طفل دو ساله واجب نيست !
حكايت بر مزاج مستمع گوى
اگر دانى كه دارد با تو ميلى


230 جواب دندان شكن

يكى از ثروتمندان براى توسعه منزل خود تصميم گرفت خانه پيرزنى را كه در همسايگى او بود و ادعا مى كرد بيست دينار بيشتر ارزش ندارد، به مبلغ دويست دينار خريدارى نمايد. ولى پيرزن راضى نمى شد.
مردم به پيرزن گفتند: چرانمى فروشى ؟ اين سفاهت است . اگر قاضى بر اين امر آگاه شود، به واسطه سفاهت تو حكم به حَجر تو مى كند و تو را از تصرف در اموالت ممنوع خواهد ساخت .
پيرزن پاسخ داد: چگونه قاضى حكم به حَجر كسى نمى دهد كه مالى را كه بيش از بيست دينار نمى ارزد، به دويست دينار مى خرد.


231 دعا يا نفرين

كسى به دوستش نامه اى نوشت و از او مالى خواست .
دوستش در پاسخ نوشت : اكنون ندارم و نمى توانم چيزى به تو بدهم .
آن شخص در پشت همان نامه برايش نوشت :
اگر راست گفته اى خداوند به تو مال فراوان دهد تا دروغگويت سازد.
اگر دروغ گفته اى خداوند اموالت را بگيرد تا راستگويت گرداند.


232 نيازك

شخصى به دوستش گفت : براى نياز كوچكى پيش تو آمدم .
پاسخ داد: براى نياز كوچك ، مرد كوچكى را پيدا كن تا نيازت را بر آورد.
ديگرى گفت : نياز كوچكى به تو دارم . گفت : بگذار تا بزرگ شود.


233 طلب دنيا

عارفى به ثروتمندى گفت : دنيا را چگونه طلب مى كنى ؟
گفت : خيلى سخت .
پرسيد: آيا آنچه از دنيا خواستى به دست آوردى ؟گفت : نه .
عارف : چيزى را كه در طلب آن سخت كوشيده اى ، تمام بدست نياورده اى .
پس درآخرت چه خواهى كرد، چون برايش سعى و تلاش نكرده اى ؟


234 معما

دو نفر براى خريد كالائى وارد مغازه اى شدند و قيمت آن را پرسيدند. يكى از آندو گفت : اگر تو يك سوم پولت را به من بدهى ، من مى توانم آنرا بخرم .
ديگرى گفت : اگر تو يك چهارم پولت را به من بدهى ، من مى توانم آن را بخرم . قيمت كالا و پول هر يك از اين دو نفر چقدر بوده است ؟
راه حل : ابتدا مخرجها در هم ضرب شود. سپس ازحاصل ضرب يك واحد كم شود، باقيمانده قيمت كالا است .11 1 12 12 = 4 * 3
حال اگر ازحاصل ضرب به ترتيب سه واحد و چهار واحد كم شود، مقدارپول هر كدام به دست مى آيد.9 3 12 8 = 4 12


235 بخل ثعلبه

يكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب خدمت پيامبر اكرم عرض كرد: يا رسول الله ، از خدا بخواه به من مالى بدهد.
حضرت فرمود: اى ثعلبه ، مال كمى كه بتوانى از عهده شكرش بر آئى ، بهتر است از مال زيادى كه از عهده شكرش بر نيايى . آيا نمى خواهى كه به من پيامبر اقتدا كنى ؟ به خدا سوگند، اگر بخواهم كوههاى دنيا برايم طلا و نقره مى شود.
او بار ديگر خواسته خود را تكرار كرد و گفت : سوگند به خداوندى كه تو را مبعوث كرد، اگر خدا به من مالى بدهد، هر آينه حق هر ذى حقى را ادا خواهم كرد.پيامبر اكرم برايش دعا نمود.
ثعلبه گوسفندى خريد. به تدريج با خريدارى گوسفندان ديگر و توليد مثل ، صاحب گله اى شد. به طورى كه ديگر نتوانست در شهر بماند و به يكى از روستاهاى اطراف مدينه رفت .
پس از مدت كوتاهى وضع ماديش خيلى خوب شد. لذا از شهر مدينه دورى گزيد و از نماز جماعت و جمعه محروم گشت .
پيامبر كسى را فرستاد تا زكوة گوسفندانش را بگيرد.
ثعلبه از پرداخت زكوة امتناع ورزيد.
پيامبر فرمود: واى بر ثعلبه ! و اين آيات در باره او نازل شد:
وَ مِنهُم مَن عاهَدَ اللهَ لَئِن اتينا مِن فَضلِهِ لَنَصَّدَّ قَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصالِحينَ # فَلَما آتيهُم مِن فَضلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَ لَّوا وَ هُم مُع رِضُونَ(144)
بعضى از مردم با خدا پيمان بستند اگر خداوند به ما نعمتى يا ثروتى عطا نمايد، آن را در راه خير و صواب به مصرف مى رسانيم و از نيكو كاران خواهيم بود. ولى هنگامى كه به ايشان از روى فضل و كرمش چيزى مى دهد، آنان بخل ورزند و از پيمان خود روى گردانند.


236 پنج خصلت زيان بخش

پيامبر اكرم : هر كس پنج خصلت داشته باشد، ضررش به خودش برمى گردد.
1 - پيمان شكنى : فَمَن نَكَثَ فَاِنَّما يَنكُثُ عَلى نَفسِهِ(145)
2 - مكر و فريب : وَ لايُحيقُ المَكرُ السَيِّى ءُ اِلاّ بِاَهلِهِ(146)
3 - طغيان و تجاوز: يا اَيُّهَا الناسُ اِنَّما بَغيُكُم عَلى اَنفُسِكُم (147))
4 - خدعه و نيرنگ : يُخادِعُونَ اللهَ وَ الَّذينَ امَنُوا وَ ما يَخدَعُونَ اِلا اَنفُسَهُم (148)
5 - ظلم و ستم : وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِن كانُوا اَنفُسَهُم يَظلِمُونَ(149)


237 آئين زندگى

پيامبراكرم : با كسانى معاشرت كنيد كه شما را از پنج چيز به پنج چيز دعوت كنند: از شك به يقين ، از كبر به تواضع ، از دشمنى به دوستى ، از ريا به اخلاص و از دنيا به آخرت .


238 چهار چيز پنهان

امام حسين عليه السلام : خداوند چهار چيز را در چهار چيز پنهان فرموده است .
الف خشنودى خود را در كارهاى نيك . پس هيچ كار نيكى را كوچك مشمار. زيرا ممكن است همان مرضى خدا باشد.
ب خشم خود را در گناهان . پس هيچ گناهى را كوچك مشمار. مبادا خشم خدا در آن باشد.
ج ولى خود را درميان مردم . پس احدى را حقير مشمار شايد او ولى خدا باشد.
د اجابت خود را درميان دعاها. پس هيچ خواسته اى را كوچك مپندار. شايد همان دعا مستجاب شود.


239 سرمايه قناعت

قناعت سرمايه اى است كه تمام شدنى نيست . قانع ، عزيز، و حريص ذليل گردد.
سعدى گويد: ده آدمى از سفره اى بخورند و دو سگ بر لاشه اى بسر نبرند.
حريص با جهانى گرسنه است و قانع به نانى سير.


240 در كات جهنم (150)

1 - جحيم : 26 بار در قرآن آمده است . وَ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِاياتِنا اوُلئِكَ اَصحابُ الجَحيمِ(151) اصحاب جحيم را بر سنگهاى آتشين قرار دهند كه مغزشان مانند ديگ به جوش آيد.
2 - لظى : كلا اِنَّها لَظى * نَزاعَة لِلشَّوى * تَدعُوا مَن اَدبَرَ وَ تَوَلى * وَ جَمَعَ فَاءَوعى (152)
در آنجا پوست بدن دوزخيان در ميان آتش كنده مى شود وآنجا جايگاه كسانى است كه به حق پشت كرده و از معبود حقيقى روى گردانيده اند و در دنيا مال و ثروت فراوان جمع كرده اند و حقوق الهى را نپرداخته اند.
3 - سقر : چهار بار در قرآن تكرار شده است .
سَاءُصليهِ سَقَر * وَ ما اَدريكَ ما سَقَرٌ * لاتَبقى وَ لاتَذَرَ * لَواحَةٌ لِلبَشَرِ * عَلَيها تِسعَةُ عَشَرَ(153) بزودى او را در آتش سقر مى افكنيم و تو چه مى دانى سقر چيست ؟ سقر آتشى است كه پوست و گوشت و استخوان و همه وجود انسان را مى سوزاند و چيزى باقى نمى گذارد. باز خداوند آن اجزا را زنده مى گرداند و بار ديگر آتش سعير همه را مى سوزاند، و آن آتشى است كه پوست را تا زمانى كه ظاهر است و كاملاً نسوخته ، بتدريج و به شدت سياه مى كند و نوزده ملك بر آن موكل هستند.
4 - حطمه : كَلا لَيُنبَذَنَّ فِى الحُطَمَةُ * وَ ما اَدريكَ مَا الحُطَمَةُ * نارُاللهِ المُوقَدَةُ* اَلَّتى تَطَّلِعُ عَلَى الاَفئِدَةِ * اِنَّها عَلَيهِم مُؤ صَدَةٌ * فى عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ(154)
حطمه آتشى است كه خداوند آن را بر افروخته و شراره هاى بزرگى از آن جدا مى شود كه گويا شتران بر هوا مى روند و هر كس را در آن مى افكنند به زودى در هم شكسته مى شود و مى سوزد، تا مانند سرمه اى كوچك شود، در حالى كه روح از آن مفارقت نمى كند، سپس ايشان را به حالت اوليه خود بر گردانند و دو باره در حطمه مى سوزد و اين عمل تكرار مى شود.
5 - هاويه : وَ اَما مَن خَفَّت مَوازينُهُ فَاءُمُّهُ هاوِيَةٌ * وَ ما اَدريكَ ماهِيَه * نارٌ حامِيَةٌ(155)
اهل هاويه كه در آنجا گرفتار عذاب سخت الهى شده اند فرياد مى زنند: اى فرشته موكل بر هاويه ، به فرياد مابرس . فرشتگان از دوزخيان فريادرسى مى كنند به اينكه ظرفى آتشين مانند مس گداخته كه پر است از چركها و خونها و عرقهائى كه از بدنشان جارى شده ، برايشان مى برند تا آنها بياشامند. هنگامى كه اين ظرف را نزديك صورتهايشان مى برند، پوست و گوشت صورتشان از شدت حرارت آن ظرف آتشين و محتويات آن مى سوزد و كنده مى شود.
اين همان است كه خداوند قهار در قرآن كريم به آن اشاره فرمود:
اِنا اَعتَدنا لِلظالِمينَ نارا اَحاطَ بِهِم سُرادِقَها وَ اِن يَستَغيثُوا يُغاثُوا بِماءٍ كَالمُهلِ يَشوى الوُجُوهَ بِئسَ الشَّرابُ وَ سائَت مُرتَفِقا.(156)
هر كس در هاويه بيفتد، هفتاد سال در آتش آن فرو رود. و هر زمان كه پوستش بسوزد واز بين برود، حق تعالى به جاى آن پوست ديگرى مى روياند و مى سوزاند.
6 - سعير: 16 مرتبه در قرآن ذكر شده است .
و آن جايگاهى است كه سيصد سراپرده از آتش است و در هر سراپرده اى سيصد قصر از آتش ، و در هر قصرى سيصد خانه آتشين ، و در هر خانه اى سيصد نوع عذاب ، و در آنجا مارها و عقربها به صورت آتش و غل و زنجيرهاى آتشين قرار دارد. چنانكه خداوند فرمود: اِنا اَعتَدنا لِلكافِرينَ سَلاسِلَ وَ اَغلالا وَ سَعيرا(157)
7 - جهنم : 77 مرتبه در قرآن تكرار شده است . اين بدترين طبقات دوزخ مى باشد.
قُل لِلَّذينَ كَفَرُوا سَتُغلَبُونَ وَتَحشَرُونَ اِلى جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المِهادُ(158) فلق و صعود و اثام در اين طبقه قرار دارد فلق چاهى است كه وقتى كه در آن را مى گشايند، جهنم مشتعل مى شود صعود كوهى است از مس در وسط جهنم ، اثام رودخانه اى است از مس گداخته و ذوب شده ، كه در دو طرف كوه جارى است .


241 كيفر گناه

اميرمؤ منان فرمود: براى اهل معصيت نقبهائى در ميان آتش دوزخ زده اند، پاهايشان را به زنجير بسته اند، دستهايشان را با زنجير به گردن آويخته اند، پيراهنهائى از مس گداخته بربدنهايشان پوشانيده اند، جامه هائى از آتش برايشان بريده اند و در ميان عذابى گرفتارند كه حرارت آن به نهايت درجه رسيده ، درهاى جهنم به روى ايشان بسته شده و هيچ نسيمى بر ايشان نمى وزد، هرگز غمى از ايشان بر طرف نشود و عذابشان بسيار سخت و شديد است . نه فانى مى شوند و نه عمرشان سر مى آيد. خطاب به ماءموران دوزخ مى گويند: از خداوند بخواهيد ما را بميراند. جواب مى شنوند: هميشه در عذاب خواهيد بود و نجاتى برايتان نيست .
خداوندا، از عذاب جهنم به تو پناه مى آوريم و از تو مى خواهيم كه ما را به راه راست هدايت فرمائى . عاقبت امر ما را ختم به خير گردانى و يك لحظه ما را به خود وامگذارى .


242 حرف مردم

لقمان : فرزندم ، هرگز به مدح و ذم مردم اعتنائى مكن . زيرا هر اندازه بكوشى نمى توانى رضايت همه مردم را تحصيل نمائى . پس ‍ چنان كن كه خدايت از تو راضى باشد.(159)
فرزند: پدر، دوست دارم شاهدى بر موعظه خود بياورى .
لقمان حكيم همراه فرزندش با الاغ خود از خانه بيرون رفتند.
لقمان سوار الاغ شد و فرزندش پياده مى رفت . جمعى از مردم گفتند: اين پيرمرد چقدر بى رحم است ، خودش سوار شده و طفل خرد سالش بايد پياده برود.
لقمان پياده ، و پسر سوار شد. گروهى ديگر گفتند: چه پسر بى ادبى ، او سوار بر الاغ شده ، ولى پدر پيرش پياده مى آيد. اين بار هر دو سوار شدند. عده اى گفتند: اينها چقدر بى رحم هستند. الان پشت الاغ مى شكند.
ناچار هر دو پياده شدند و به حركت خود ادامه دادند. بعضى گفتند: اينها چه اندازه احمق هستند، الاغ دارند، اما پياده مى روند.
لقمان : فرزندم ، حالا دانستى هيچ راهى براى كسب رضايت همه مردم نيست !؟


243 حكومت و مشورت

پيامبر اكرم : اذا كان امرائكم خياركم و اغنيائكم سمحائكم و امركم شورى بينكم فظهر الارض خير لكم من بطنها، و اذا كان امرائكم شراركم و اغنياؤ كم بخلائكم و لم يكن امركم شورى بينكم فبطن الارض خيرلكم من ظهرها
هر گاه فرمانروايان شما از نيكان ، و ثروتمندان از بخشندگان باشند و كار حكومتى و امور اجتماعى از طريق مشورت بايكديگر انجام پذيرد، پس روى زمين از دل زمين براى شما بهتر است يعنى حيات و ادامه زندگى بهتر از مرگ است .
اما هنگامى كه فرمانروايان شما بدترين مردم باشند و ثروتمندان در انفاق اموالشان بخل ورزند، و كارها به صورت مشورت نباشد، پس دل زمين از روى زمين براى شما بهتر است . يعنى مردن در چنين شرائطى بر زيستن رجحان دارد.


244 عدد هفت

علماء علم اعداد عدد هفت را عدد كامل مى دانند. زيرا اين عدد از دو عدد زوج (4) و فرد (3) بدست مى آيد كه هر يك در فرديت و زوجيت خود داراى كمال است . اما كامل بودن عدد سه ، چون اولين عدد فردى است كه جذر ندارد. و اما كامل بودن عدد چهار، چون اولين عدد زوجى است كه جذر دارد.
همچنين گفته اند: وجه كامل بودن عدد هفت آنست كه حاصل جمع عدد فرد اول (3) با عدد زوج ثانى (4) و يا عدد زوج اول (2) با عدد فرد ثانى (5) عدد هفت مى شود. در هر حال بدون ترديد در عدد هفت سرى نهفته است . زيرا بسيارى از امور تكوينى و تشريعى موافق با عدد هفت مى باشد.
در قرآن 24 بار عدد هفت بكار رفته ، در حالى كه هيچ عددى به اين اندازه در قرآن ذكر نشده است . به همين جهت عدد هفت در عرف قداست يافته و بسيارى از موارد را با عدد هفت نامگذارى مى كنند.
شايان ذكر است عدد دو 15 بار، عدد سه 22 بار، عدد چهار 12 بار، عدد ده 9 بار، عدد دوازده 6 بار و عدد چهل 4 بار، در قرآن آمده است .
آيات متضمن عدد هفت عبارت است از:
1 - هو الذى خلق لكم ما فى الارض جميعا ثم استوى الى السماء فسويهن سبع سموات (160)
2 - مثل الذين ينفقون اموالهم فى سبيل الله كمثل حبة انبتت سبع سنابل فى كل سنبلة ماة حبة (161)
3 - و قال الملك انى ارى سبع بقرات سمان ياءكلهن سبع عجاف و سبع سنبلات خضر و اخر يابسات (162)
4 - يوسف ايها الصديق افتنا فى سبع بقرات سمان ياءكلهن سبع عجاف و سبع سنبلات خضر و اخر يابسات لعلى ارجع الى الناس لعلهم يعلمون * قال تزرعون سبع سنين داءبا .... ثم ياءتى من بعد ذلك سبع شداد ياءكلن ما قدمتم لهن الا قليلا مما تحصنون (163)
5 - تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن (164)
6 - و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق (165)
7 - قل من رب السموات السبع و رب العرش العظيم (166)
8 - فقضيهن سبع سموات فى يومين (167)
9 - الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن (168)
10 - الذى خلق سبع سموات طباقا(169)
11 - سخرها عليهم سبع ليال و ثمانية ايام حسوما(170)
12 - الم تروا كيف خلق الله سبع سموات طباقا(171)
13 - و بنينا فوقكم سبعا شدادا(172)
14 - و لقد اتيناك سبعا من المثانى و القرآن العظيم (173)
15 - فمن لم يجد فصيام ثلثة ايام فى الحج و سبعة اذا رجعتم (174)
16 - و ان جهنم لموعدهم اجمعين لها سبعة ابواب (175)
17 - و يقولون سبعة و ثامنهم كلبهم (176)
18 - و لو ان ما فى الارض من شجرة اقلام و البحر يمده من بعده سبعة ابحر ما نفدت كلمات الله (177)
اينجا مناسب به نظر مى رسد بعضى از امور طبيعى ، شرعى ، عرفى را كه تعداد آنها با عدد هفت تعيين شده است اشاره كنيم :
1 - عدد آسمانها هفت است : رفيع ، قيدوم ، مادوم ، ارقلون ، هيفون ، عروس ، عجما.
2 - اصول اسماء الهى هفت است : حى ، قادر، عالم ، مريد، متكلم ، جواد، مقسط.
3 - قرآن هفت بطن دارد.
4 - قراء مشهور هفت نفر هستند.
5 - فاتحة الكتاب هفت آيه دارد.
6 - دوزخ داراى هفت در مى باشد.
7 - اصول رنگها هفت رنگ است .
8 - درياها در قرآن هفت است .
9 - هفت عضو اصلى بدن : سر، سينه ، پشت ، دو دست و دو پا.
10 - هفته ، هفت روز است .
11 - تكبيرات افتتاحيه نماز هفت تكبيراست .
12 - طواف كعبه در حج هفت شوط است
13 - سعى بين صفا و مروه هفت بار است .
14 - در سجده بايد هفت موضع بدن روى زمين قرار گيرد.
15 - حضانت مادر براى دختر تا هفت سالگى است .
16 - اصحاب كهف هفت نفر بودند.
17 - فرشتگان هفت صنف هستند.
18 - رسول خدا هفت فرزند داشت .
19 - عدد رمى جمرات در هر نوبت هفت مى باشد.
20 - حجابهاى الهى هفت است .
21 - دوزخ هفت طبقه است .
22 - ابتلاء ايوب پيامبر هفت سال بود.
23 - خورشيد و ماه هفت لايه و پوسته دارد.
24 - ساختمان كلمه از نظر علم صرف هفت قسم است .
صحيح است و مثال است و مضاعف
لفيف و ناقص و مهموز و اجوف

25 - افعال قلوب در علم نحو هفت فعل است : حسبت ، ظننت ، خلت ، علمت ، راءيت ، وجدت ، زعمت .
26 - هفت خوان رستم .
27 - هفت شهر عشق .
28 - اقاليم سبعه : ياءجوج و ماءجوج ، روم ، چين ، افريقا، بابل ، فلسطين .


245 خلاصه علوم

دانشمندى از شخصى پرسيد: چرا به تحصيل علم نمى پردازى ؟
گفت : خلاصه همه علوم را بدست آورده ام . دانشمند: خلاصه علوم چيست ؟
پاسخ داد: پنج چيز است .
1 - تا راستى هست ، دروغ نگويم .
2 - تا حلال هست ، دست به سوى حرام دراز نكنم .
3 - تا زمانى كه از تفتيش عيوب خود فارغ نشوم به جستجوى عيوب مردم نپردازم .
4 - تا خزانه رزق خداوند به پايان نرسد به هيچ كس التجاء نبرم .
5 - تا قدم در بهشت ننهم ، از كيد شيطان و غرور نفس اماره غافل نباشم .


246 بى شرف

شخصى نزد نويسنده اى آمد و به عنوان انتقاد گفت : شما بهترين و بزرگترين نويسنده اى هستيد كه من مى شناسم ، ولى عيب بزرگى نيز داريد.
نويسنده : عيب من چيست ؟ ممكن است بفرمائيد.
منتقد: خيلى دنبال مال دنيا مى روى .
نويسنده لحظه اى به فكر فرو رفت . سپس پرسيد: شما دنبال چه چيز هستى ؟
منتقد: من در پى فضل و شرف هستم .
نويسنده : طبيعى است ، هر كس دنبال چيزى مى رود كه ندارد.


247 دروغ بزرگ شاخدار

دو نفر دروغگو باهم صحبت مى كردند.
اولى گفت : پدرم يك كانال بزرگ از خانه تا فلان شهر زده بود و اجناس قاچاق را به راحتى و بدون ترس از داخل اين تونل به شهرها مى برد و مى فروخت .
دومى گفت : اينكه چيزى نيست . پدر من يك عصاى بلندى داشت كه هر وقت آسمان ابرى مى شد، و مى خواست باران بيايد با عصايش ابرها را كنار مى زد كه در خانه ما باران نيايد.
اولى : اى دروغگو، اگر راست مى گوئى ، بگو بدانم ، پدرت عصاى به اين بلندى را كجا مى گذاشت .
دومى : داخل كانالى كه باباى تو كنده بود !!


248 هشت طلب كار

روزى اميرالمؤ منين بر پيامبر اكرم وارد شد. پيامبر پرسيد: چگونه صبح كردى ؟
عرض كرد: يا رسول الله ، صبح كردم در حالى كه هشت طلبكار دارم .
1 - خداوند، واجبات را از من مطالبه مى فرمايد.
2 - شما (رسول خدا)، عمل به سنت را مطالبه مى نماييد.
3 - دو فرشته موكل ، راستى در گفتار را مطالبه مى كنند.
4 - ملك الموت ، جانم را مى خواهد.
5 - همسر، ثروت و قدرت مى خواهد.
6 - شيطان ، معصيت و نا فرمانى از من انتظار دارد.
7 - نفس ، شهوت و لذت و كامجوئى از من مى طلبد.
8 - دنيا، رغبت به خود را مطالبه مى كند.
حضرت امير: برترين اعمال آنست كه نفس بر انجام آن ناراحت و ناراضى باشد.


249 دو قلوها

از دكترى پرسيدند: امروزه چرا دو قلوها و سه قلوها زياد شده اند؟
گفت : دنيا به قدرى وحشتناك است كه كسى جرئت نمى كند تنهائى به آنجا پا بگذارد.


250 سياست تفرقه افكن

نماينده يكى از كشورهاى بلوك غرب با يكى از نمايندگان كشور دوست خود در سازمان ملل در حال خروج از كميسيون ديدار كرد و گفت :
توانستى با شرقيها توافق حاصل كنى ؟
پاسخ داد: نه ، ولى از چهار توافق بين كشورهاى شرقى جلو گيرى كردم .


252 علم و حلم

اميرالمؤ منين : خير به كثرت مال و فرزند نيست بلكه به زيادى علم و حلم است .


253 لزوم تلاش بيشتر

خبر گزارى سوئد در 27 ژانويه 1944 ميلادى اعلام كرد: كتابهاى لنين در ظرف 25 سال اخير در 141 ميليون نسخه چاپ و نشر يافته و به 75 زبان ترجمه شده است .
شگفتا، دشمن اين چنين در راه باطل سرمايه گذارى و تلاش مى كند، و ما در راه حق خود چنين بى تفاوت و كم تحرك هستيم .


254 شگفتيهاى آفرينش

اتم كوچكترين شيئى است كه تاكنون براى بشر شناخته شده و مصالح اوليه ساختمان جهان ماده را تشكيل مى دهد. انواع مختلف موجودات عالم طبيعت از پيوستن ميليونها اتم به يكديگر پديد آمده اند. اتم به اندازه اى ريز است كه با ميكروسكوپهاى بسيار قوى قابل رؤ يت نيست و تنها به وسيله دستگاه خاصى كه اشياء را دو ميليون مرتبه بزرگتر نشان مى دهد قابل مشاهده است .
اتم از الكترون با بار منفى و هسته تشكيل شده است .
هسته نيز تشكيل شده از دو جزء ديگر به نام پروتون با بار الكتريكى مثبت و نوترون كه بار الكتريكى ندارد و خنثى است .
پروتون يكى از اجزاء هسته اتم آنقدر كوچك است كه اگر هزار ميليارد پروتون در كنار هم چيده شود بيش از يك سانتيمتر نخواهد شد. و اگر كسى بخواهد تعداد پروتونهاى يك سانتيمتر را بشمارد بر فرض اينكه بتواند در هر ثانيه صد عدد را شماره كند و فقط كارش شمارش اين پروتونها باشد، مدت سه هزار سال وقت لازم دارد.
الكترون با سرعت سرسام آور و غير قابل تصور به دور هسته مى چرخد. سرعت حركت الكترون در اتم هيدروژن كه ساده ترين اتمها است و يك الكترون دارد، سه هزار كيلومتر در ثانيه است در حالى كه سرعت حركت زمين برگرد خورشيد سى كيلومتر در ثانيه مى باشد.
پروتون كه داراى بار الكتريسته مثبت است بايد الكترون را كه داراى بار الكتريسته منفى است به خود جذب كند، ولى حركت سريع و دورانى الكترون باعث ايجاد نيروى گريز از مركز مى شود. لذا تعادل بين قوه جاذبه پروتون و قوه گريز از مركز الكترون بر قرار مى گردد و فاصله بين الكترون و هسته همواره ثابت مى ماند.
نكته قابل توجه آنست كه نيروى گريز از مركز ناشى از حركت الكترون ، درست معادل قوه جاذبه هسته است ، نه كم و نه بيش .
شايان ذكر است كه بين الكترونها و هسته اتم ، يك فضاى خالى وسيعى وجود دارد. يعنى بخش عمده اتم را خلا تشكيل مى دهد به طورى كه طبق گفته ژوليو دانشمند معروف ، اگر فضاى خالى ميان اتمهاى بدن يك انسان را از بين ببريم ، يعنى اتمهاى بدن را آنقدر فشرده كنيم كه الكترون ها به هسته مركزى بچسبند، بدن انسان به اندازه اى كوچك مى شود كه تنها به وسيله ميكروسكوپ مى توان آن را مشاهده نمود.
نكته شگفت آور آنست كه اگر وزن بدن انسان در حالت عادى هفتاد كيلوگرم باشد، پس از اينكه فضاى خالى بين الكترونها و هسته را از بين برديم و انسان به صورت يك موجود كوچك ذره بينى درآمد، از وزنش كاسته نمى شود.
همچنين گفته اند: اگر فضاى خالى اتمهاى كره زمين را از بين ببريم ، حجم آن به اندازه يك نارنج كوچك مى شود، ولى وزن آن ثابت باقى مى ماند.


255 حركت وضعى

زمين در هر 24 ساعت يكبار حول محور خود مى چرخد. بنا بر اين سرعت حركت وضعى زمين تقريباً معادل هزار مايل در ساعت است . حالا اگر فرض كنيم سرعت زمين به صد مايل در ساعت كاهش يابد، در اين صورت زمين در هر 240 ساعت يكبار به دور محورش خواهد چرخيد.
در نتيجه طول شب و روز ده برابر مى شود. آنگاه آفتاب سوزان روزهاى بلند 160 ساعته تابستان همه گياهان را مى سوزاند و اثرى از حيات نباتى باقى نمى ماند. سرماى شديد شبهاى دراز 140 ساعته زمستان همه چيز را منجمد مى ساخت و از بين مى برد.
بنا بر اين ديگر اثرى از حيات روى كره زمين نبود. زيرا حيات حيوانات از نظر تغذيه و تنفس به وجود نباتات وابسته است . چون حيوانات اكسيژن هوا را مصرف مى كنند وبه وسيله نباتات كمبود اكسيژن مصرفى حيوانات جبران مى شود و تعادل بر قرار مى گردد. زيرا حيوانات اكسيژن مى گيرند و كربن مى دهند، و نباتات كربن مى گيرند و اكسيژن مى دهند.


256 حركت انتقالى

زمين داراى دو حركت است يكى حركت وضعى كه بر اثر آن شب و روز ايجاد مى شود.ديگرى انتقالى كه زمين به دور خورشيد مى چرخد و بر اثر آن سال پديد مى آيد.
وزن زمين 5955 ميليارد ميليارد تن ، و حجم آن بيش از يك ميليارد كيلومتر مكعب است . طول مدارى كه زمين بايد در آن مدار گرد خورشيد بچرخد، تقريبا 942 ميليون كيلومتر مى باشد كه اين مسافت را زمين در مدت 365 روز طى مى كند. پس سرعت حركت انتقالى در هر شبانه روز 000/580/2 كيلومتر، و در هر ساعت تقريبا 500/107 كيلومتر مى باشد.
در واقع زمين به منزله سفينه فضائى بسيار بزرگ ، مدرن و مجهزى است كه ما به وسيله آن در يك سفر فضائى دائمى هستيم . اين سفر به قدرى دقيق برنامه ريزى شده و از يك هماهنگى و نظم خاصى برخوردار است كه هيچگاه احساس نمى كنيم در حال سفر هستيم و در حين انجام كارهاى روز مره ، يك مسافت بسيار طولانى را مى پيمائيم . انسانى كه پس از شش ساعت از خواب بيدار مى شود در همين مدت كوتاه مسافتى معادل 645 هزار كيلومتر را در فضا پيموده است . اگر چه هرگز طى اين مسير طولانى به نظر نمى آيد.
حال تصور كنيد اگر روزى كره زمين از حركت باز ايستد، چه قدرتى مى تواند آن را دو باره به حركت در آورد؟ آيا اگر همه اهل زمين كه سه ميليارد نفرند با تمام امكانات خويش جمع شوند، خواهند توانست زمين را به حركت در آورند؟ هرگز، زيرا اين عمل مستلزم آنست كه هر نفر چنان قدرتى داشته باشد كه بتواند وزنه اى به سنگينى 1985 ميليارد تن را جابجا كند، و مهمتر از همه استمرار حركت است .


257 شكار ملخ

نوعى زنبور قرمز وجود دارد كه هنگام تخم گذارى ملخ را شكار مى كند. به اين ترتيب كه به نقطه حساسى از بدن ملخ نيش مى زند و با اين عمل آن را بيهوش مى سازد. آنگاه آن را در گودال يا مكان مناسب ديگرى قرار مى دهد تا از آسيب مصون بماند.
سپس در يك نقطه خاصى از بدن ملخ تخم مى گذارد. زمانى كه بچه ها از تخم در آمدند، گوشت تر و تازه ملخ در دسترس آنها است و از آن تغذيه و رشد مى كنند.
نكته قابل توجه آنست كه هيچگاه اين زنبور در نيش زدن خود اشتباه نمى كند كه باعث مرگ ملخ گردد و هيچگاه نسل آينده ، نسل گذشته را نمى بيند تا از آنها اين عمل دقيق بيهوشى را فرا گيرد. زيرا زنبوران قرمز به محض تخم گذارى ، سوراخى در زمين حفر مى كنند و در همانجا جان مى سپارند.
نظير همين شيوه تخم گذارى را حشره اى به نام آموفيل دارد. او نيز با نيش زدن به بدن كرم ، آن را بيهوش مى كند و روى آن تخم مى گذارد و پس از تخم گذارى مى ميرد. و نوزادان از مواد بدن كرمها استفاده مى كنند.


258 جزر و مد

فاصله ماه تا زمين 240 هزار ميل است . روزى دو مرتبه بر اثر جاذبه ماه ، در زمين جزر و مد رخ مى دهد تا جائى كه حتى قشر خاكى زمين روزى دو بار به اندازه چند سانتيمتر به طرف ماه كشيده مى شود و جزر و مد درياها در بعضى نقاط تا ارتفاع شصت پا مى رسد.
اگر فرض كنيد فاصله بين ماه و زمين پنجاه هزار ميل بود، در آن صورت ارتفاع جزر و مد بقدرى زياد مى شد كه آب همه دشتهاى پنج قاره زمين را روزى دو بار تا ارتفاع سه كيلومترى فرا مى گرفت .
در نتيجه از طرفى فشار آب در هر نوبت به قدرى شديد بود كه كوهها به زودى از روى زمين شسته مى شد و هيچ قاره اى فرصت نمى يافت از زير آب بيرون آيد. و از طرف ديگر جريان هواى ناشى از جزر و مد به قدرى شديد بود كه هر روز گردبادها و طوفانهاى هولناك در اطراف زمين پديد مى آمد. در چنين شرائطى ، بسيارى از موجودات امكان زيست نمى يافتند.


259 حيله حيوانات

وقتى روباه طعمه اى نداشته باشد، خود را به صورت مرده اى در مى آورد و شكمش را باد مى كند به طورى كه اگر پرنده اى آن را ببيند گمان برد مرده است . لذا به طمع خوردن گوشت روباه روى بدن آن مى نشيند و روباه به سادگى و در يك چشم به هم زدن آن پرنده را شكار مى كند.
وقتى دلفين مى خواهد در ميان آب پرنده اى شكار كند، ابتداء ماهى را مى كشد و شكم آنرا مى شكافد و آن را روى آب قرار مى دهد و خودش در زير ماهى پنهان مى شود و آب را حركت مى دهد تا جثه اش زير آب ديده نشود.
پرندگان به خيال اينكه آن ماهى مرده ، براى شكار ماهى مرده مى آيند. در اين هنگام ناگهان دلفين مى جهد و پرنده را شكار مى كند.


260 انفجار اتمى

هر لحظه در خورشيد ميلياردها انفجار بر اثر تبديل اتم هيدروژن به اتم هليوم رخ مى دهد. بر اثر اين انفجارهاى عظيم در هر ثانيه چهار ميليون تن انرژى توليد و در فضاپخش مى گردد. در ميان اين امواج نورى و انرژى حرارتى خورشيد، امواج خطرناك و مهلكى وجود دارد.
روزى بيست ميليون از سنگهاى آسمانى بر اثر انفجارات خورشيد و ساير ستارگان با سرعت چهل كيلومتر در ثانيه به سوى زمين پرتاب مى شوند. ولى خوشبختانه اطراف زمين را گازهائى (آتمسفر) به ضخامت هشت كيلومتر فرا گرفته كه به منزله سپرى است كه از زمين در مقابل اين امواج خطرناك و سنگهاى آسمانى محافظت مى كند. اگر اين كمربند ايمنى گرد زمين نمى بود، از برخورد اين سنگها با زمين ، زلزله هاى عظيم وخوفناكى به طور مستمر در زمين به وقوع مى پيوست .
شايان ذكر است فاصله زمين تا خورشيد در حدود يكصد و پنجاه ميليون كيلومتر است . و درجه حرارت سطح خورشيد شش هزار درجه و در اعماق آن به بيست ميليون درجه سانتيگراد مى رسد. وزن خورشيد 330 هزار و حجم آن 390/1 هزار برابر زمين مى باشد.
حديث قدسى : لو ان الخلائق نظروا الى عجائب صنعى ما عبدوا غيرى و لوانهم نظروا الى لطائف برى ما اشتغلوا الى شيى ء سواى .
ترجمه : اگر مردم در شگفتيهاى نظام خلقت مى انديشيدند، جز مرا نمى پرستيدند. و اگر در ريزه كاريهاى من دقت كنند، به چيزى غير از من انس نگيرند.
اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: لا عبادة كالتفكر فى صنعة الله عز و جل .
هيچ عبادتى مانند انديشيدن در آفرينش الهى نيست .


261 جواب مناسب

شريك بن اعور نزد معاويه رفت . معاويه كه او را خيلى زشت رو و قبيح المنظر ديد به او گفت : تو زشتى ، و زيبا از زشت بهتر است . نامت نيز شريك است و خداوند شريك ندارد. پدرت هم اعور (يك چشم ) بود و سالم بهتر از معيوب است . با اينهمه تو چگونه بر قوم خويش سرورى يافتى ؟
ابن اعور پاسخ داد: معاويه ماده سگى است كه با عوعوش سگان را مى خواند. پدرت صخر (سنگ سخت ) است و زمين نرم و هموار از سنگلاخ بهتر است . و نيز ابن حرب (پسر جنگ ) هستى و صلح از جنگ بهتر است . پسر اميه نيز هستى و اميه مصغر امة به معنى كنيزك است . با اينهمه تو چگونه بر ما امارت و سرورى يافته اى ؟


262 حق طلب

عارفى گفت : انسان اگر پيامبر باشد، از زبان مردم آسوده نمى ماند.
زيرا اگر پركار باشد، گويند: احمق است .
اگر از مردم دستگيرى كند، گويند: افراط مى كند يا بيكار است .
اگر ساكت ماند، گويند: لال است .
اگر سخن گويد، گويند: پر حرف است .
اگر روزها روزه بگيرد و شبها به نماز ايستد، گويند: تزوير و ريا مى كند.
و اگر... و اگر....
پس به مدح و ذم مردم اعتناء مكن و جز رضاى حق مطلب .


263 پررو

گويند كفتارى ، آهوئى را بر پشت الاغى ديد. خواست تا او را بر مركب خويش سوار كند. آهو او را سوار كرد.
كفتار گفت : خرت چقدر چابك است ؟
پس از چندى گفت : خرمان چقدر جابك است !
آهو گفت : پيش از آنكه بگوئى خرم چه چابك است از الاغم پياده شو!


264 روانشناسى

زنى نزد روانشناسى رفت و گفت : در باره پسرم از شما راهنمائى مى خواستم .
روانشناس : بفرمائيد: با كمال ميل به سخنان شما گوش مى دهم .
زن : پسرم كلكسيون تمبر جمع مى كند.
دكتر: بسيار كار خوبى است . اتفاقا من هم كلكسيون تمبر دارم .
زن : پسرم ساعتها مى نشيند و به تمبرهايش نگاه مى كند.
دكتر: اينكار هم كاملا طبيعى است . من هم همين كار را مى كنم .
زن : هر وقت پولى بدست مى آورد، مقدارى تمبر مى خرد.
دكتر: هيچ مانعى ندارد. من هم به جاى اينكه پولم را خرج چيزهاى بيهوده كنم تمبر مى خرم و نگهدارى مى كنم .
زن : از تمام دوستانش خواسته برايش تمبر جمع كنند.
دكتر: من هم اين كار را مى كنم . اينها همه طبيعى است . اصولا همه جمع كنندگان تمبر چنين مى كنند.
زن : در حالى كه به شدت ناراحت شده بود، گفت : از همه اين ها بدتر، به تمام كنسولگريهاى خارجى مى رود و از آنها تمبر مى گيرد.
دكتر با شنيدن اين جمله دستهايش را از خوشحالى به هم زد و گفت : به به ! چه راهنمائى خوب و جالبى ، من تا به حال به اين فكر نيفتاده بودم !!
دلا خوكن به تنهائى كه از تنها بلا خيزد
سعادت آن كسى دارد كه از تنها بپرهيزد


265 خضوع و خشوع

تواضع خشوع قلب است و خشوع تواضع جوارح .
وَ اِذا تَواضَعَ القَلبُ خَشَعَتِ الجَوارِحُ
هر گاه قلب خاضع شود، اعضاء نيز خاشع گردد.


266 ابتكار آمريكائى

يك نويسنده مبتكر آمريكائى ! با نوشتن يك كتاب پرتيراژ درآمد زيادى به دست آورد. وى مشخصات هزار نفر از ميلياردرهاى آمريكا را به ترتيب الفبا تنظيم و آن را به صورت كتاب چاپ و منتشر كرد.
در مقدمه كتاب نوشت : بسيارى از خانمها مى خواهند با يك مرد ثروتمند ازدواج كنند. من با نوشتن اين كتاب ، زحمت آنان را كم كردم .
شايان ذكر است كه 75 اين ثروتمندان تشكيل خانواده نداده اند و زنان آمريكائى با وجود قيمت گران كتاب از آن استقبال بيسابقه اى كردند.


267 حق ويزيت

يك روانشناس در سالن انتظار نوشته بود:
بيماران كم حافظه و فراموشكار حق ويزيت را قبلا بپردازند.
از آن پس ، تمام مراجعه كنندگان ، خود را داراى حافظه قوى قلمداد كردند تا براى عدم پرداخت حق ويزيت كمرشكن جناب دكتر راهى بيابند.


268 شش موعظه ارزشمند

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: يا على ، 600 هزار گوسفند مى خواهى ، يا 600 هزار دينار، يا 600 هزار كلمه ؟
حضرت على عليه السلام پاسخ داد: يا رسول الله ، 600 هزار كلمه .
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: 600 هزار كلمه را در 6 كلمه جمع مى كنم و برايت مى گويم :
1 - هر گاه ديدى مردم به مستحبات مشغولند، تو در انجام واجبات بكوش .
2 - هر گاه ديدى مردم براى دنيا كار مى كنند، تو براى آخرت تلاش كن .
3 - هر گاه ديدى مردم به عيوب ديگران سرگرم هستند، تو به عيوب خود پرداز.
4 - هر گاه ديدى مردم به تزئين دنيا پرداخته اند، تو در تزيين آخرت خود بكوش .
5 - هر گاه ديدى مردم به بسيارى عمل و كميت آن دل خوش كرده اند، تو به كيفيت توجه كن و بهترين عمل را برگزين .
6 - هر گاه ديدى مردم به خلق متوسل شده اند، تو به خالق توسل جوى و كارت را به او واگذار.


269 از ارادت تا شهادت

امام رضا از آباء و اجداد طاهرينش عليهم السلام نقل مى كند كه امام حسين عليه السلام فرمود: پدرم اميرالمؤ منين در حال ايراد خطبه بود و مردم را براى جهاد تشويق مى فرمود. جوانى بر خاست و عرض كرد: يا اميرالمؤ منين مرا از اجر و فضيلت رزمندگان در راه خدا آگاه فرما.
اميرمؤ منان فرمود: در مراجعت از جنگ ذات السلاسل كنار رسول الله سوار بر شتر بودم ، همين سؤ ال را كه تو از من كردى ، من از رسول خدا پرسيدم .
پيامبر اكرم فرمود: رزمندگان هنگامى كه تصميم مى گيرند به جبهه بروند، خداوند آتش دوزخ را بر آنها حرام مى گرداند و برات آزادى از جهنم را برايشان امضا مى كند. هنگامى كه براى رفتن به جبهه مجهز مى شوند (لباس رزم مى پوشند و بند چكمه ها را محكم مى بندند، سلاح به دست مى گيرند و آمادگى كامل براى رفتن به جبهه پيدا مى كنند) خداوند به وجود اين رزمندگان بر فرشتگان فخر و مباهات مى كند. زيرا فرشتگان به خليفة اللهى انسان معترض بودند.
وَ اِذ قالَ رَبُّكَ لِلمَلائِكةِ اِنى جاعِلٌ فى الاَرضِ خَليفَةً قالُوا اَتَجعَلُ فيها مَن يُفسِدُ فِيها وَ يَسفِكُالدِّماءَ وَ نَحنُ نُسَبِّحُ بِحَمدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ اِنى اَعلَمُ مالاتَعلَمُونَ(178)
هنگامى كه با خانواده و دوستانش خداحافظى مى كنند، در و ديوار وجود برايشان مى گريند، و ازهمه گناهان بيرون مى آيند، چنانكه مار از پوستش بيرون مى آيد. خداوند براى هر رزمنده اى به چهل فرشته ماءموريت مى دهد او را از چهار طرف از خطرات حفظ نمايند، و رزمنده كار نيكى نمى كند مگر اينكه خداوند به او چند برابر پاداش مى دهد و براى هر روز، عبادت هزار عابد را كه هزار سال خدا را عبادت كرده باشد در نامه عمل وى مى نويسد. هنگامى كه در جبهه حاضر مى شوند و در مقابل دشمن مى ايستند، اگر همه دنيا جمع شوند نمى توانند ميزان ثواب يك رزمنده را محاسبه كنند.
وقتى به مقابله و مبارزه با دشمن برمى خيزند و دندانهايشان را بر هم مى فشرند و سلاحهاى خود را آماده و خشاب گذارى مى كنند و گام به گام به سوى دشمن نزديك مى شوند، فرشتگان ، رزمندگان را با بالهايشان فرا مى گيرند و از خداوند فتح و پيروزى و ثبات قدم براى رزمندگان مى خواهند. و منادى ندا مى دهد بهشت در زير سايه هاى شمشيرها و سلاحهاى رزمندگان است .
زمانى كه يك رزمنده مورد اصابت گلوله يا تركش خمپاره و توپ قرار مى گيرد، گلوله خوردن براى او آسانتر از آشاميدن آب سرد و گوارا در تابستان است .
آنگاه كه شهيد مى خواهد بر زمين افتد به زمين نمى رسد تا اينكه خداوند زوجه اى از حورالعين برايش برانگيزاند. پس حورى بهشتى به او بشارت مى دهد به آنچه خداوند براى او از كرامت و عزت وعده داده است . چنانكه به مؤ من آل ياسين گفته شد.
قيلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قالَ يا لَيتَ قَومى يَعلَمُونَ بِما غَفَرَلى رَبى وَ جَعَلَنى مِنَ المُكرَمينَ(179)
داخل بهشت شو. گفت : اى كاش قوم من مى دانستند پروردگارم مرا بخشيد و مرا در بهشت بسيار گرامى و بزرگ داشت .
هنگامى كه حوريهاى بهشتى سر شهيد را به دامن گرفته و بدن او به آرامى بر روى زمين قرار مى گيرد، زمين به شهيد مى گويد: آفرين بر روح پاكى كه از بدن پاك و طيب بيرون آمد. بشارت باد بر تو، زيرا خداوند براى تو چنان نعمتى بزرگ عطا فرموده كه هيچ چشمى تا كنون نديده و هيچ گوشى نشنيده و به هيچ قلبى خطور نكرده است .
خداوند به شهيد مى فرمايد: نگران همسر و فرزند، پدر ومادر خود مباش . زيرا من جانشين شهيد در خانواده او هستم و امورات و مشكلات زندگى آنان را خود بر طرف مى سازم .
ويقول الله عز و جل : انا خليفته فى اهله ، من ارضا هم فقد ارضانى ، و من اسخطهم فقد اسخطنى .
سپس مى فرمايد: هر كس شهيد و خانواده شهيد را راضى گرداند، مرا راضى نموده ، و هر كس آنان را اذيت كند، مرا اذيت نموده است .
خداوند به شهيدان اجازه مى دهد در بهشت به هر جائى كه مى خواهند و اراده كنند بروند و تماشا كنند و از ميوه هاى بهشتى بخورند.
خداوند به هر شهيدى هفتاد غرفه از غرفه هاى بهشتى اعطاء مى فرمايد كه فاصله هر غرفه اى به اندازه فاصله بين صنعا و شام است و نور هر غرفه اى همه جا را روشن و نورانى مى سازد.
هر غرفه اى هفتاد در دارد. بر هر درى هفتاد پرده زربافت ، و در هر غرفه اى هفتاد خيمه و در هر خيمه اى هفتاد تخت طلائى كه پايه هايش از زمرد و زبرجد است ، بر هر تختى چهل بستر به طول چهل ذراع ، و بر هر بسترى زوجه اى از حورالعين كه هر يك را هفتاد كنيز و هفتاد غلام آماده به خدمت باشند.(180)


270 آداب تجارت

امام صادق عليه السلام طبق روايت از آباء و اجداد طاهرينش از اميرالمؤ منين نقل نمود كه پيامبر خدا فرمود: تاجر و كاسب بايد از پنج خصلت اجتناب ورزد وگرنه نبايد چيزى خريد و فروش كند.(181)
1 - ربا خوارى .
2 - سوگند، هر چند راست باشد.
3 - مخفى كردن عيب و انكار نقص كالا هنگام داد و ستد.
4 - بيان خوبيها و ستايش كالا هنگام فروش .
5 - مذمت كالا هنگام خريد.


271 معذور نيست

امام صادق عليه السلام : درسه مورد هيچكس معذور نيست چه طرفش خوب باشد، چه بد: 1 رد امانت .2 وفاء به عهد.3 نيكى به والدين .


272 قطع دست

سارقى را نزد معتصم عباسى آوردند. او در محضر خليفه به سرقت خود اقرار كرد. خليفه خواست تا به مضمون آيه شريفه وَ السارِقُ وَ السارِقَةُ فَاقطَعُوا اَيدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكالا مِنَ اللهِ وَ اللهُ عَزيزٌ حَكيمٌ(182) حد سرقت را در باره وى اجرا كند. ولى در كيفيت قطع دست سارق دچار ترديد شد كه از كجا بايد دست دزد را قطع كند. با فقهاء مشورت كرد و نظر آنان را پرسيد.
يكى گفت : دست در عرف بر تمام دست (از كتف تا سرانگشتان ) دلالت دارد. پس بايد دست دزد را از شانه قطع كرد.
ديگرى گفت : بايد دست دزد را از آرنج قطع كرد و به آيه وضوء:فَاغسِلُوا وُجُوهَكُم وَ اَيدِيَكُم اِلَى المَرافِقِ(183)استدلال نمود.
سومى گفت : دست دزد بايد از مچ قطع شود و به آيه تيمم : فَامسَحُوا بِوُجُوهِكُم وَ اَيدِيَكُم (184) استناد كرد.
سپس خليفه نظر و راءى مبارك حضرت امام جواد عليه السلام را جويا شد.
امام فرمود: چهار انگشت دست سارق بايد قطع شود. به طورى كه كف دست و انگشت ابهام آسيبى نبيند. زيرا در حال سجده بايد هفت موضع از جمله كف دست روى زمين قرار گيرد. خداوند فرمود: اَنَّ المَساجِدَ لِلهِ(185) بنابراين كسى را در اين هفت موضع حقى نيست .


273 آمار تلفات

تا كنون زمين لرزه هاى بزرگى در جهان رخ داده كه تلفات فراوانى ببار آورده است . ميزان تلفات بعضى از آنها به اين ترتيب مى باشد.
سال ميلادى شهر يا كشورميزان تلفات
1 - 1456 ناپل 000/30 نفر
2 - 1556 چين 000/830 نفر
3 - 1908 ليسبون 000/60 نفر
4 - 1908 سيسيل 000/82 نفر
5 - 1920 چين 000/200 نفر
6 - 1923 ژاپن 000/140 نفر
7 - 1935 بلوچستان 000/30 نفر
8 - 1939 شيلى 000/25 نفر
9 - 1960 شيلى 000/50 نفر
10 - 1962 قزوين 000/11 نفر
ضمناً بزرگترين قحطى دنيا در فوريه و سپتامبر 1877 م در چين رخ داد كه 5/9 ميليون نفر بر اثر گرسنگى جان خود را از دست دادند.


274 ضامن بقاء

امام صادق عليه السلام : ضامن بقاء اسلام و مسلمين اينست كه سرمايه ها در دست كسانى باشد كه حقى در اموالشان براى ديگران بشناسند وَ فى اَموالِهِم حَقُّ لِلسائِلِ وَ المَحرُومِ(186) و سرمايه هايشان را در راه مصالح اجتماعى بكار گيرند.
فناء اسلام و مسلمين در آنست كه اين سرمايه ها در دست كسانى باشد كه حقى در اموالشان براى ديگران قائل نيستند و سرمايه هايشان را در راه خير و امور عام المنفعه مصرف نكنند.(187)


275 سخاوت نيكوكاران

امام صادق عليه السلام : نيكوكاران دنيا در آخرت نيز نيكوكارند. زيرا اعمال نيك ايشان در قيامت به آنان بر مى گردد. و چون آنان حسنات خود را به اهل معصيت مى بخشند، در قيامت هم نيكى مى كنند.


276 اهل خير

امام كاظم عليه السلام : پدرم دستم را گرفت و فرمود: فرزندم ، پدرم امام باقر عليه السلام دست مرا گرفت همين طور كه من دست ترا گرفتم ، و فرمود: پدرم امام سجاد دستم را گرفت و به من فرمود:
فرزندم ، نيكى كن به هر كسى كه از تو طلب نيكى كند. زيرا اگر او اهل نيكى باشد پس تو به جا نيكى كرده اى و اگر اهل نيكى نباشد، تو اهل نيكى هستى . اگر كسى از سوئى به تو ناسزا گفت و از سوى ديگر پوزش طلبيد، عذرش را بپذير.


277 مصرف صحيح

امام صادق عليه السلام : خداوند اين سرمايه هاى فراوان را به شما اعطاء فرمود تا در راه خدا مصرف كنيد، نه اينكه رويهم انباشته و ذخيره نمائيد.
اگر مردم مال حلال را در راه حرام به مصرف برسانند، از آنان نمى پذيرد. چنان كه اگر مال حرام را در راه حلال مصرف كنند نمى پذيرد. بلكه بايد مال از راه حلال بدست آيد و در راه حلال صرف گردد.(188)


next page

fehrest page

back page