8752 24- الكرم ايثار العرض على المال. 1 349 كرم و بزرگوارى به اين است كه
انسان عرض و آبروى خود را بر مال ترجيح دهد (و مال را فداى آبرو كند نه بالعكس).
8753 25- الكريم من سبق نواله سؤاله. 1 365
شخص كريم كسى است كه عطا و بخشش او پيش افتد بر سؤال كردن از او (يعنى پيش
از درخواست و سؤال عطا كند).
8754 26- الكرم أعطف من الرّحم. 1 372 كرم و بزرگوارى از رحم (و پيوند خويشى و
خويشاوندى) مهربانتر است.
8755 27- الكرم ملك اللّسان و بذل الاحسان. 1 378 كرم و بزرگوارى به مالك بودن
زبان و بذل احسان است.
8756 28- الكرم نتيجة علوّ الهمّة. 1 383 كرم، نتيجه و محصول بلندى همت است.
8757 29- الكريم اذا وعد وفى و اذا توعّد عفى. 1 394 شخص كريم كسى است كه چون
وعده دهد وفا كند، و چون تهديدى كند درگذرد.
8758 30- الكريم اذا أيسر أسعف و اذا أعسر خفّف. 1 395 انسان كريم كسى است كه
چون دستش (از نظر مالى) باز شد، حاجت مردم روا كند و چون تنگدست باشد عطا را سبك و
كمتر كند (و يكسره ترك نكند).
8759 31- النّفس الكريمة لا تؤثّر فيها النّكبات. 2 1 كسى كه داراى نفس كريمى
باشد، حوادث ناگوار و نكبتبار در او اثر نگذارد.
8760 32- الكريم من تجنّب المحارم و تنزّه عن العيوب. 2 4 كريم كسى است كه از
حرامها اجتناب ورزد، و از عيبها پاكى جويد.
8761 33- الكرم حسن السّجيّة و اجتناب الدّنيّة. 2 29 كرم و بزرگوارى نيكويى
خلق و پرهيز از پستى است.
8762 34- الكرم بذل الجود و انجاز الموعود. 2 41 بزرگوارى و كرم بذل احسان و
جود، و وفاى به وعده است.
8763 35- الكريم يزدجر عمّا يفتخر به اللّئيم. 2 44 شخص كريم پرهيز كند از آنچه
شخص لئيم و پست بدان افتخار مىورزد.
8764 36- الكريم يجفو اذا عنّف و يلين اذا استعطف. 2 57 شخص كريم جفا كند هر
گاه به زور از او چيزى بخواهند (و ندهد) ولى نرمى كند هرگاه با عطوفت و مهر از او
بخواهند.
8765 37- الكرم ايثار عذوبة الثّناء على حبّ المال. 2 62 كرم و بزرگوارى
به ايثار و اختيار كردن گوارايى مدح و ثنا بر دوستى مال و دارايى است.
8766 38-
الكريم اذا قدر صفح و اذا ملك سمح و اذا سئل أنجح. 2 67 شخص كريم چنان است كه چون قدرت (بر انتقام) يافت
چشمپوشى كند، و چون مالك چيزى شد بخشش كند، و چون از او چيزى بخواهند بپردازد.
8767 39- الكريم يأبى العار و يكرم الجار. 2 107 آدم كريم از عار و ننگ
خويشتندارى كند، و همسايه را گرامى دارد و اكرام كند.
8768 40- الكريم يرى مكارم افعاله دينا عليه يقضيه. 2 115 شخص كريم كارهاى نيك
خود را به صورت وامى بر عهده خود مىداند كه خود را موظف به پرداخت آن مىداند.
8769 41- الكريم يرفع نفسه فى كلّ ما اسداه عن حسن المجازاة. 2 116 انسان كريم
در هر احسانى كه به ديگران كرده از چشم داشت به پاداش نيكوى آن خود را برتر
مىداند.
8770 42- الكريم اذا احتاج اليك اعفاك و اذا احتجت اليه كفاك. 2 125 شخص كريم
چنان است كه اگر به تو نيازمند شد تو را معاف دارد (و اظهار نياز نكند) و اگر تو به
او نيازمند شدى تو را كفايت كند (و نيازت را برطرف كند).
8771 43- الكريم يعفو مع القدرة و يعدل فى الامرة، و يكفّ اسائته و يبذل
احسانه. 2 126 شخص كريم با داشتن قدرت و توان عفو كند، و در فرمانروايى عدالت كند،
و بدى خود را از ديگران باز دارد، و احسان و بخشش خويش را بذل كند.
8772 44- الكرامة تفسد من اللّئيم بقدر ما تصلح من الكريم. 2 129 بزرگوارى و
احسان از شخص پست تباهى به بار آورد، به همان اندازهاى كه از شخص كريم و بزرگوار
شايستگى و صلاح به بار آورد.
8773 45- احذر الكريم اذا اهنته و الحليم اذا جرحته و الشّجاع اذا اوجعته. 2
278 از شخص كريم و بزرگوار پرهيز كن هرگاه به او اهانت كنى، و از حليم و بردبار
هرگاه دل او را ريش و مجروح سازى، و از شجاع و دلير، هرگاه او را دردناك
گردانى.
8774 46- الكريم عند اللّه محبور مثاب و عند النّاس محبوب مهاب. 2 151 شخص كريم
و بزرگوار در پيشگاه خدا شادمان بوده و پاداش دارد، و نزد مردم نيز محبوب و داراى
هيبت و شكوه است.
8775 47- الكريم من صان عرضه بماله و اللّئيم من صان ماله بعرضه. 2 154 كريم و
بزرگوار كسى است كه آبروى خود را به وسيله مال نگه دارد، و آدم پست و لئيم كسى است
(كه بالعكس) مال خود را با آبرويش حفظ كند.
8776 48- احذروا صولة الكريم اذا جاع و اشر اللّئيم اذا شبع. 2 281 بترسيد از
حمله و سطوت شخص كريم، هرگاه گرسنه شود، و از سرمستى و خوشحالى آدم پست، هر گاه سير
شود.
8777 49- احذروا سطوة الكريم اذا وضع و سورة اللّئيم اذا رفع. 2 282 بپرهيزيد
از سطوت شخص كريم هرگاه پست گردد، و از تندى و خشم آدم پست هر گاه به بلندى رسد.
8778 50- انّما الكرم بذل الرّغائب و اسعاف الطّالب. 3 84 جز اين نيست كه كرم و
بزرگوارى عبارت است از دادن عطاها و بخششها و برآوردن حاجت درخواست كننده.
8779 51- دولة الكريم تظهر مناقبه. 4 9 دولت شخص كريم مناقب و كارهاى پسنديده
او را آشكار كند.
8780 52- دار الوفاء لا تخلو من كريم و لا يستقرّ بها لئيم. 4 11 خانه وفا (و
آنجا كه مركز وفا و وفادارى است) از شخص كريم خالى نيست، و شخص پست و لئيم در آن
جايگير نشود.
8781 53- ذو الكرم جميل الشّيم مسد للنّعم وصول للرّحم. 4 37 كسى كه كرم و
بزرگوارى دارد، خصلتهايش زيبا، احسان كننده نعمتها، و پيوند دهنده خويشاوندى است.
8782 54- سنّة الكرام ترادف الانعام. 4 127
شيوه كريمان و بزرگواران پى در پى آوردن نعمت بخشى و احسان است.
8783 55- ظفر الكريم ينجى. 4 273 پيروز شدن كريم نجات بخش است (چون گذشت كند).
8784 56- ظفر الكرام عفو و احسان. 4 273 پيروزى مردمان كريم، گذشت و احسان است.
8785 57- ظلّ الكرام رغد هنىء. 4 277 سايه (بزرگوارى و كرم) كريمان، پهناور و
گواراست.
8786 58- عليكم فى قضاء حوائجكم بكرام الانفس و الاصول، تنجح لكم عندهم من غير
مطال و لا منّ. 4 303 بر شما باد كه براى برآورده شدن حاجتهاى خود نزد كسانى برويد
كه نفسها و ريشههاى بزرگوارى و كرم دارند، كه بدون تأخير و منّتى حاجتهاى شما نزد
ايشان برآورده گردد.
8787 59- عادة الكرام حسن الصّنيعة. 4 332 عادت و شيوه كريمان احسان نيكو است.
8788 60- عقوبة الكرام احسن من عفو اللّئام. 4 361 كيفر دادن كريمان بهتر از
گذشت لئيمان (و فرومايگان) است.
8789 61- فاقة الكريم احسن من غناء اللّئيم. 4 431 ندارى شخص كريم بهتر از
توانگرى انسان لئيم و پست است.
8790 62- قضاء اللّوازم من افضل المكارم. 4 513 به جاى آوردن واجبات از برترين
كارهاى نيك است.
8791 63- كن من الكريم على حذر ان اهنته، و من اللّئيم ان اكرمته، و من الحليم ان احرجته. 4 613
برحذر باش (و پرهيز كن) از شخص كريم اگر به او اهانت
كردى، و از شخص پست و فرومايه اگر به او اكرام كرده و گراميش بدارى، و از انسان
حليم و بردبار اگر او را تحت فشار قرار دهى و بسيار آزارش كنى.
8792 64- لكلّ شيء فضيلة و فضيلة الكرام اصطناع الرّجال. 5 18 هر چيزى را
فضيلتى است، و فضيلت و برترى كريمان احسان كردن به مردان است.
8793 65- للكرام فضيلة المبادرة الى فعل المعروف و اسداء الصّنائع. 5 38 فضيلت
پيشى جستن به كار نيك و احسان كردن، از آن كريمان است.
8794 66- لقد اتعبك من اكرمك ان كنت كريما و لقد أراحك من اهانك ان كنت حليما.
5 39 تو را به رنج و تعب اندازد كسى كه به تو اكرام كند و گراميت دارد اگر تو خود
كريم باشى، و تو را آسوده سازد كسى كه به تو اهانت كند و خوار گرداند اگر تو حليم و
بردبار باشى.
8795 67- لانا اشدّ اغتباطا بمعرفة الكريم من امساكى على الجوهر النّفيس الغالى
الثّمن. 5 52 به راستى كه من از آشنايى و شناخت شخص كريم شادمانتر مىشوم تا از به
دست آوردن گوهر نفيس گرانبها.
8796 68- ليس من شيم الكرام تعجيل الانتقام. 5 81 شتاب در انتقام از شيوه و
خصلت كريمان نيست.
8797 69- لزوم الكريم على الهوان خير من صحبة اللّئيم على الاحسان. 5 131 تحمل
خوارى در ملازمت كريم، بهتر است از احسانى كه در كنار لئيم و با همدمى او باشد.
8798 70- لذّة الكرام فى الاطعام و لذّة اللّئام فى الطّعام. 5 132 لذّت كريمان
در خوراندن به ديگران است و لذّت لئيمان و فرومايگان در خوردن است.
8799 71- من كرم خلقه اتّسع رزقه. 5 211 كسى كه خلق و خويش كريم و گرامى باشد روزيش فراخ گردد.
8800 72- من لم تقوّمه الكرامة قوّمته الاهانة. 5 249 كسى كه راست نگرداند او
را كرامت و احسان، راست گرداند او را اهانت كردن و خوارى.
8801 73- من لم تعرف الكرم من طبعه فلا ترجه. 5 411 كسى را كه از طبع و خويش،
كرم و بزرگوارى سراغ ندارى اميدى به او مبند.
8802 74- من كرمت نفسه قلّ شقاقه و خلافه. 5 432 كسى كه نفس او گرامى و بزرگوار
باشد، جدايى و ناسازگاريش با مردم كم باشد.
8803 75- من لم تصلحه الكرامة اصلحته الاهانة. 5 437 كسى كه كرامت و بزرگوارى
اصلاحش نكند، اهانت و خوار كردن او را اصلاح كند.
8804 76- من زاده اللّه كرامة فحقيق به ان يزيد النّاس اكراما. 5 447 كسى را كه
خداوند بر كرامت و بزرگواريش افزوده، سزاوار است كه بزرگوارى خود را بر مردم
بيفزايد.
8805 77- من كرمت نفسه صغرت الدّنيا فى عينه. 5 451 كسى كه نفس او نزدش گرامى
است دنيا در نظرش كوچك است.
8806 78- من اقعدته نكاية الايّام اقامته معونة الكرام. 5 458 كسى كه زمينگير
كرده باشد او را حوادث ناگوار روزگار، كمكهاى كريمان و بزرگواران بلندش كند.
8807 79- من كرم محتده حسن مشهده. 5 474
كسى كه اصل و ريشهاش كريم و بزرگوار باشد، محضرش نيكو است.
8808 80- من الكرام تكون الرّحمة. 6 11 مهر و رحمت از كرامت و بزرگوارى سرچشمه
گيرد.
8809 81- من شرف الاعراق كرم الاخلاق. 6 17 بزرگوارى اخلاق از شرافت و بلندى
ريشه و نژاد ناشى مىشود.
8810 82- من الكرم اتمام النّعم. 6 13 كامل كردن نعمت از نشانههاى كرم و
بزرگوارى است.
8811 83- ما اوحش كريم. 6 75 آدم كريم هيچگاه وحشت زده نشود.
8812 84- ما فرار الكرام من الحمام كفرارهم من البخل و مقارنة اللّئام. 6 109
مردمان كريم و بزرگوار بدانگونه كه از بخل و همراه شدن با فرومايگان
مىگريزند، آن گونه از مرگ نمىگريزند.
8813 85- منع الكريم احسن من إعطاء اللّئيم. 6 125 منع كريم و ندادن او بهتر
است از عطاى لئيم و احسانش.
8814 86- معاداة الكريم اسلم من مصادقة اللّئيم. 6 125 دشمنى كردن با كريم بهتر
است از دوستى كردن با لئيم.
8815 87- منزع الكريم ابدا الى شيم آبائه. 6 128 علاقه و شوق شخص كريم پيوسته
به طرف خوى پدران او است.
8816 88- مسرّة الكرام فى بذل العطاء و مسرّة اللّئام فى سوء الجزاء. 6 133
شادمانى كريمان در بذل و بخشش عطا و احسان است، و شادمانى لئيمان و فرومايگان در بد
كيفر دادن به مردمان است.
8817 89- نظام الكرم موالاة الاحسان و مواساة الاخوان. 6 184 نظام و روش كرم و
بزرگوارى پى در پى كردن احسان و مواسات با برادران است.
8818 90- وعد الكريم نقد و تعجيل. 6 222 وعده كريم نقد و زودرس است.
8819 91- لا تزكو الّا عند الكرام الصّنائع. 6 388 احسانها پاكيزه نشود مگر
وقتى كه نزد كريمان برود (و به آنها احسان شود).
8820 92- لا ينتصف الكريم من اللّئيم. 6 395 انتقام نگيرد كريم و بزرگوار از لئيم و پست.
8821 93- يستدلّ على كرم الرّجل بحسن بشره و بذل برّه. 6 450 راهنمايى شود بر
كرم و بزرگوارى مرد به شكفتگى رو، و بذل احسان و بخشش او.
8822 94- من ربّاه الهوان أبطرته الكرامة. 5 437 كسى كه پستى و خوارى او را
تربيت كرده باشد كرامت و بزرگوارى به سركشى و مستىاش وادارد.
8823 95- إنّ كرامتك لا تتّسع لجميع الخلق فتوخّ بها أفاضل الخلق. 2 606 به
راستى كه بزرگوارى و كرامت تو همه مردم را فرا گيرد، پس در ميان آنها برترين خلق
خدا را انتخاب كن.
8824 96- إذا لم تنفع الكرامة فالإهانة أحزم، و اذا لم ينجع السّوط فالسّيف
احسم. 3 188 هرگاه بزرگوارى سود ندهد، خوار گرداندن به دور انديشى نزديكتر است، و
هرگاه تازيانه سود نرساند، شمشير برندهتر است.
8825 97- استكثر من المحامد فانّ المذامّ قلّ من ينجو منها. 2 238 صفات ستوده
خود را بسيار كن، زيرا صفات نكوهيده چندان است كه به ندرت كسى از آنها نجات يابد.
باب المكاره
8826 1- المكارم بالمكاره. 1 21 مكارم و اخلاق پسنديده و نيكو با سختيها (و
تحمّل ناخوشيها) به دست آيد.
8827 2- بالمكاره تنال الجنّة. 3 203 با تحمل سختىها و ناخوشىها بهشت به دست آيد.
باب الكسل (تنبلى، كاهلى)
8828 1- الفشل منقصة. 1 49 كاهلى و سستى موجب نقص است.
8829 2- آفة النّجح الكسل. 3 112 آفت پيروزى، كسالت و بىحالى است.
8830 3- بالعمل يحصل الثّواب لا بالكسل. 3 228 با عمل تحصيل شود ثواب (و پاداش
نيك) نه با كسالت و كاهلى.
8831 4- تأخير العمل عنوان الكسل. 3 278 تأخير عمل و كار نيك نشانه كسالت و تنبلى است.
8832 5- من تقاعس اعتاق. 5 151 كسى كه در انجام كار تأخير كند و آن را به عقب
اندازد (چنان است كه) جلوگيرى كرده است.
8833 6- من دام كسله خاب امله. 5 187 كسى كه كسالت و بىحاليش ادامه پيدا كند،
آرزويش به نوميدى گرايد.
8834 7- لا تتّكل فى امورك على كسلان. 6 270 در كارهاى خود به آدم كسل و بىحال
اعتماد نكن.
باب الكشف (آشكار كردن)
8835 1- انّ للنّاس عيوبا فلا تكشف ما غاب عنك، فانّ اللّه سبحانه يحلم عليها،
و استر العورة ما استطعت يستر اللّه سبحانه ما تحبّ ستره. 2 526 به راستى كه مردم
را عيبهايى است، پس آشكار مكن آنچه را از تو پنهان است كه به راستى خداى سبحان بر
آنها حلم ورزيده و بردبارى كرده (تو نيز چنين كن)، و بپوشان عورت را (چيزهايى كه
بايد پوشيده باشد) تا مىتوانى (يعنى پوشيدههاى مردم را)، كه خداى سبحان بپوشاند
از تو آنچه را كه پوشيدنش را دوست مىدارى.
8836 2- من كشف ضرّه للنّاس عذّب نفسه. 5 317 كسى كه بدحالى و گرفتارى خود را براى مردم آشكار كند، خود را معذّب ساخته (و
دچار ناراحتى كرده است).
8837 3- من كشف حجاب اخيه انكشف عورات بيته. 5 371 كسى كه بدرد پرده برادر خود
را، پوشيدههاى خانهاش گشوده شود.
باب الكظم (فرو خوردن خشم)
8838 1- الكظم ثمرة الحلم. 1 197 فرو خوردن خشم، ميوه بردبارى است.
8839 2- الكاظم من امات أضغانه. 1 281
فرو برنده خشم در حقيقت كسى است كه كينههاى خود را نيز بميراند (و در صدد
انتقام نباشد).
8840 3- المؤمن غريزته النّصح و سجيّته الكظم. 1 344 انسان مؤمن خصلتش خيرخواهى
(يا خلوص) با مردم، و شيوهاش فرو بردن خشم است.
8841 4- اكظم الغيظ تزدد حلما. 2 177 خشمت را فرو بر، بردباريت افزون گردد.
8842 5- اكظم الغيظ عند الغضب و تجاوز مع الدّولة تكن لك العاقبة. 2 197
خشم خود را در هنگام غضب فرو خور، و با وجود داشتن دولت و قدرت بر انتقام
از گناه و خطاى مردم در گذر، تا سرانجام نيك از آن تو باشد.
8843 6- افضل النّاس من كظم غيظه و حلم عن قدرة. 2 419 برترين مردم كسى است كه
خشم خود را فرو برد، و از روى قدرت و با داشتن نيرو بر انتقام، حلم ورزد.
8844 7- بالكظم يكون الحلم. 3 207 بردبارى با فرو خوردن خشم است.
8845 8- رأس الحلم الكظم. 4 49 اساس بردبارى، فرو خوردن خشم است.
8846 9- طوبى لمن كظم غيظه و لم يطلقه، و عصى امر نفسه فلم يهلكه. 4 241
خوشا به حال كسى كه خشم خود را فرو خورد و آزادش نگذارد، و نافرمانى كند دستور
نفس خود را كه نابودش نكند.
8847 10- من كظم غيظه كمل حلمه. 5 180 كسى كه خشم خود را فرو خورد، بردباريش كامل گردد.
باب المكافاة (پاداش، جبران)
8848 1- المكافاة عتق. 1 24
پاداش دادن خوبى موجب آزادى است. (يعنى تا پاداش نيكى كسى را نداده، برده او است و با دادن پاداش آزاد شود)
8849 2- اطل يدك فى مكافاة من احسن اليك، فان لم تقدر فلا اقلّ من ان تشكره. 2 204 دست
خود را دراز كن در دادن پاداش به كسى كه به تو احسان كرده (و درصدد انجام آن باش) و
اگر توان اين كار را ندارى لااقلّ از او سپاسگزارى كن.
8850 3- شرّ النّاس من كافى على الجميل بالقبيح، و خير النّاس من كافى على
القبيح بالجميل. 4 178 بدترين مردم كسى است كه كيفر دهد در برابر زيبايى به زشتى، و
بهترين مردم كسى است كه (بالعكس) زشتى را به زيبايى مكافات كند.
8851 4- عادة اللّئام المكافاة بالقبيح عن الاحسان. 4 331 عادت فرومايگان و
لئيمان كيفر دادن به زشتى در برابر احسان و نيكى است.
8852 5- من عامل بالغىّ كوفى به. 5 301
كسى كه (با مردم) به سركشى و سربلندى معامله كند، به همان گونه پاداش شود.
8853 6- من كافأ الاحسان بالاساءة فقد برىء من المروّة. 5 344 كسى كه جزا دهد
احسان را به بدى، از مردانگى بيزارى جسته است.
8854 7- من همّ ان يكافى على معروف فقد كافى. 5 356 كسى كه تصميم بگيرد كه نيكى
را تلافى كند، با همان تصميم تلافى كرده (اگر چه قدرت و توان آن را نداشته باشد).
8855 8- من حفر لاخيه بئرا أوقعه اللّه فى بئره. 5 365 كسى كه براى برادرش چاهى
بكند، خداوند او را در همان چاه اندازد.
8856 9- من حفر لاخيه المؤمن بئرا أوقع فيها. 5 369 كسى كه براى برادر مؤمن خود
چاهى بكند در آن بيفتد.
8857 10- من كمال الايمان مكافاة المسىء بالاحسان. 6 40 از كمال ايمان پاداش
دادن بدى را به نيكى است.
باب الاكفاء (همسران، همرديفان)
8858 1- من سوء الاختيار مغالبة الاكفاء و معاداة الرّجال. 6 28 از انتخابهاى
بد زندگى غلبه جستن بر امثال خويشتن، و دشمنى كردن با مردان است.
8859 2- من سوء الاختيار مغالبة الاكفاء، و مكاشفة الاعداء، و مناواة من يقدر
على الضّرّاء. 6 43 از انتخاب بد است غلبه جستن بر امثال و آشكار نمودن دشمنى به
دشمنان، و دشمنى كردن با كسى است كه قدرت بر رساندن زيان دارد.
باب الكفر (ناسپاسى، بىدينى)
8860 1- الكفر خذلان. 1 26 كفر سبب خوارى است.
8861 2- الكفر مغرم. 1 59 ناسپاسى (نعمت) سبب نقصان (آن) گردد.
8862 3- الكافر فاجر جاهل. 1 187 كافر، گنهكار و نادان است.
8863 4- الكفر يمحاه الايمان. 1 218 ايمان، كفر را محو و نابود مىكند.
8864 5- الكافر خبّ ضبّ جاف خائن. 1 379 كافر، فريبكار، كجرو، سنگدل و خيانتكار است.
8865 6- الدّنيا جنّة الكافر و الموت مشخصه و النّار مثواه. 2 67 دنيا بهشت
كافر است، و مرگ بر كننده او است (كه او را از دنيا مىكند) و دوزخ جايگاه او است.
8866 7- الكافر خبّ لئيم خؤن مغرور بجهله مغبون. 2 75 كافر فريبكارى است پست و
خيانتكار، به نادانى خود مغرور، و در زندگى مغبون است.
8867 8- الكافر الدّنيا جنّته، و العاجلة همّته، و الموت شقاوته و النّار
غايته. 2 88 دنيا بهشت كافر است، و زندگى اين جهان همّت و اندوه او، و مرگ، بدبختى او،
و دوزخ سرانجامش مىباشد.
8868 9- سبب زوال النّعم الكفران. 4 121 سبب زوال نعمت، كفران و ناسپاسى است.
8869 10- سبب تحوّل النّعم الكفر. 4 126 سبب دگرگون شدن نعمتها كفران و ناسپاسى
است.
8870 11- ضادّوا الكفر بالايمان. 4 232 به وسيله ايمان با كفر مخالفت كنيد.
8871 12- ما كفر الكافر حتّى جهل. 6 70 كفر نورزيد كافر تا اين كه جاهل و نادان
شد (و منشأ كفر او نادانى اوست).
8872 13- همّ الكافر لدنياه و سعيه لعاجلته و غايته شهوته. 6 213 همّت و اندوه
كافر براى دنيا است و سعى و كوشش او در راه همين سراى ناپايدار و هدف نهايى او هم
شهوت او است.
8873 14- النّعم يسلبها الكفران. 1 216 كفران و ناسپاسى، نعمتها را سلب مىكند.
8874 15- انّ اهل النّار كلّ كفور مكور. 2 492 به راستى كه دوزخيان همه آنهايى هستند كه بسيار كفران كننده و بسيار
فريبكارند.
8875 16- انّ كفر النّعمة لؤم و مصاحبة الجاهل شوم. 2 498 به راستى كه كفران نعمت پستى است و همدمى با جاهل و نادان شوم
و ناميمون است.
8876 17- آفة النّعم الكفران. 3 98 آفت نعمتها كفران و ناسپاسى است.
8877 18- فى كفر النّعم زوالها. 4 401 زوال نعمتها در كفران و ناسپاسى آنها
است.
8878 19- كفر النّعمة مزيلها و شكرها مستديمها. 4 627 كفران نعمت موجب زوال آن
است و سپاسگزارى آن سبب دوام آن مىباشد.
8879 20- كفران النّعم يزلّ القدم و يسلب النّعم. 4 630 كفران و ناسپاسى احسان
موجب محروميت و بىبهرگى از آن خواهد شد.
8880 21- كفر النّعمة لؤم و صحبة الاحمق شؤم. 4 630 كفران نعمت پستى، و مصاحبت
احمق، شوم است.
8881 22- كفران الاحسان يوجب الحرمان. 4 632 ناسپاسى احسان سبب محروميت از آن
گردد.
8882 23- كفر النّعمة مزيلها. 4 631 كفران نعمت زائل كننده آن است.
8883 24- كفر النّعمة مجلبة لحلول النّقم. 4 634 كفران نعمت وسيله فرود آمدن
انتقامهاى الهى است.
8884 25- كافر النّعمة مذموم عند الخالق و الخلائق. 4 636 ناسپاسى نعمت، هم نزد
خداوند و هم نزد مردم نكوهيده و مذموم است.
8885 26- ليس من التّوفيق كفران النّعم. 5 80 كفران نعمت از بىتوفيقى است.
8886 27- من استعان بالنّعمة على المعصية فهو الكفور. 5 298 كفران كننده نعمت
كسى است كه از نعمت خداوند براى انجام نافرمانى و گناه كمك بگيرد.
8887 28- من كفر حسن الصّنيعة استوجب قبح القطيعة. 5 323 كسى كه كفران كند نيكى
احسان را، سزاوار زشتى قطع رابطه و بريدن از او گردد.
8888 29- من انعم على الكفور طال غيظه. 5 438 كسى كه انعام كند به آدم ناسپاس،
خشمش طولانى شود (و پيوسته از او ناراحت و خشمگين است).
8889 30- من كفر النّعم حلّت به النّقم. 5 473 كسى كه نعمتها را كفران كند، انتقامها بر او فرود آيد.
8890 31- لا نعمة مع كفر. 6 352 با بودن ناسپاسى نعمتى نخواهد ماند.
8891 32- لا معروف اضيع من اصطناع الكفور. 6 399 احسانى، بىفايدهتر از احسان
و نيكى به كفران كننده نيست.
8892 33- كافر النّعمة كافر فضل اللّه. 4 634 ناسپاسى نعمت الهى، ناسپاسى به فضل و كرم خدا است.
باب الكف و الكفاف (باز ايستادن، كفايت كردن)
8893 1- انّ الكفّ عند حيرة الضّلال خير من ركوب الاهوال. 2 522 به راستى كه
باز ايستادن در هنگام سرگردانى و گمراهى، بهتر است از ارتكاب (يا سوار شدن بر)
هولها و دهشتها.
8894 2- من اقتنع بالكفاف أدّاه الى العفاف. 5 357 كسى كه قناعت كند به كفاف
زندگى، بكشاند او را به پاكدامنى.
8895 3- من اقتصر على الكفاف تعجّل الرّاحة و تبوّأ خفض الدّعة. 5 385 كسى كه
اكتفا كند به كفاف زندگى، در آسايش شتاب كرده در راحتى زندگى فرود آمده.
8896 4- احسن الفعل الكفّ عن القبيح. 2 438 بهترين كارها خوددارى كردن از كار زشت است.
باب الاكتفاء (بسنده كردن)
8897 1- الحىّ لا يكتفى. 1 168 آدم زنده به چيزى اكتفا نكند (و پيوسته طالب
فزونى است).
8898 2- النّاس رجلان طالب لا يجد و واجد لا يكتفى. 1 395 مردم دو گروهند، يكى
آنكه مىجويد و نمىيابد، و ديگرى آنكه يافته ولى اكتفا نمىكند (پس همگى در حال
طلب هستند).
8899 3- خذ من قليل الدّنيا ما يكفيك ودع من كثيرها ما يطغيك. 3 441 از دنيا
همان را بگير كه تو را كفايت كند و واگذار زيادى را كه تو را به سركشى و طغيان
وادارد.
8900 4- كلّ مقتصر عليه كاف. 4 540 به هر مقدار كه بدان اكتفا شود براى زندگى
كافى است.
8901 5- لم يتحلّ بالقناعة من لم يكتف بيسير ما وجد. 5 98 به زيور قناعت خود را
نياراسته آن كس كه به همان مقدار اندكى كه يافته اكتفا نكند.
8902 6- من اكتفى باليسير استغنى عن الكثير. 5 380 كسى كه به اندك اكتفا كند،
بىنياز گردد از بسيار.
باب الكفاية (كاردانى)
8903 1- من حسنت كفايته احبّه سلطانه. 5 301 كسى كه كفايت و كاردانى او نيكو
باشد پادشاه و سلطان او را دوست دارد.
8904 2- من رفع بلا كفاية وضع بلا جناية. 5 332 كسى كه بدون كاردانى بلند مرتبه
گردد بدون جرم و گناهى از رتبه بيفتد.
8905 3- من احسن الكفاية استحقّ الولاية. 5 349 كسى كه كاردانيش نيكو باشد
سزاوار حكومت و ولايت است.
باب التكلف (كار افزون بر حاجت)
8906 1- التّكلّف من اخلاق المنافقين. 1 308 تكلّف از خصلتهاى منافقان است.
8907 2- اطّراح الكلف اشرف قنية. 1 317 به دور انداختن تكلّفهاى زندگى شريفترين اندوخته است.
8908 3- الحازم من اطّرح المؤن و الكلف. 1 366 دور انديش كسى است كه خرجهاى
افزون و تكلّفها را به يك سو افكند.
8909 4- اهنىء العيش اطّراح الكلف. 2 392 گواراترين زندگى در دور انداختن تكلّفها است.
8910 5- شرّ اصدقائك من تتكلّف له. 4 170 بدترين دوستان تو كسى است كه بخاطر او دچار تكلّف و مشقت شوى.
8911 6- شرّ الالفة اطّراح الكلفة. 4 189 بدترين الفتها آن است كه انسان را به
رنج و كلفت اندازد.
باب الكمال
8912 1- لن تدرك الكمال حتّى ترقى عن النّقص. 5 66 هرگز به كمال نخواهى رسيد تا
از نقص برترى گيرى.
8913 2- الكمال فى ثلاث: الصّبر على النّوائب، و التّورّع فى المطالب و اسعاف
الطّالب. 2 45 كمال در سه چيز است: بردبارى بر مصيبتها، پارسايى در خواستنىها،
برآوردن حاجت درخواست كننده.
8914 3- من كمال الانسان و وفور فضله استشعاره بنفسه النّقصان. 6 45 از كمال
انسان و فضل افزون او است كه نقصان و كمبود را همچون جامهاى زيرين پيوسته بر تن
خود لمس كند (و هميشه خود را ناقص بداند و درصدد كمال بيشترى باشد).
باب الكياسة (زيركى)
8915 1- الكيّس من قصر آماله. 1 191 زيرك كسى است كه آرزوهايش كوتاه باشد.
8916 2- الكيّس صديقه الحقّ و عدوّه الباطل. 1 394 دوست صميمى انسان زيرك، حق
است و دشمنش باطل است.
8917 3- الكيّس اصله عقله، و مروّته خلقه، و دينه حسبه. 2 37 زيرك، ريشه و اصل
او عقل و خرد او است، و جوانمردى و مردانگيش خلق و خوى او، و دين او حسب (و سبب
فخر) او است.
8918 4- الكيّس من كان يومه خيرا من أمسه و عقل الذّمّ عن نفسه. 2 50 زيرك كسى
است كه امروزش بهتر از ديروز او است، و مذمت و نكوهش را از خود در بند كرده باشد.
8919 5- الكيّس من احيى فضائله و امات رذائله، بقمعه شهوته و هواه. 2 73
زيرك كسى است كه فضيلتها و برتريهاى خود را زنده كرده و خصلتهاى پست را در
خود ميرانده باشد، بدين گونه كه خواسته و هوا و هوس را در خود ريشه كن كرده باشد.
8920 6- الكيس تقوى اللّه سبحانه و تجنّب المحارم و اصلاح المعاد. 2 80
زيركى عبارت است از تقوا از خداى سبحان، و دورى كردن از محرّمات الهى، و
اصلاح كار معاد.
8921 7- الكيّس من كان غافلا عن غيره و لنفسه كثير التّقاضى. 2 105 زيرك كسى
است كه از (جستجوى حال) ديگران غافل و بىخبر ولى نسبت به حال خويش بسيار در جستجو
و تفحص باشد.
8922 8- الكيّس من ملك عنان شهوته. 2 158 زيرك كسى است كه مهار شهوت و خواسته خود را در اختيار دارد.
8923 9- الكيّس من تجلبب الحياء و ادّرع الحلم. 2 162 زيرك كسى است كه شرم و
حيا را پيراهن خود كند و حلم و بردبارى را زره خويش گرداند.
8924 10- اشرف المؤمنين اكثرهم كيسا. 2 400 شريفترين مؤمنان كسى است كه بيش از
ديگران زيرك باشد.
8925 11- اكيس الاكياس من مقت دنياه و قطع منها امله و مناه، و صرف عنها طمعه و
رجاه. 2 456 زيركترين زيركان كسى است كه دنياى خود را دشمن دارد، و آرزو و آرمانش
را از آن ببرد، و طمع و اميدش را از آن بگرداند.
8926 12- انّ الاكياس هم الّذين للدّنيا مقتوا، و اعينهم عن زهرتها اغمضوا و
قلوبهم عنها صرفوا، و بالدّار الباقية تولّهوا. 2 552 به راستى مردمان زيرك كسانى
هستند كه نسبت به دنيا خشم دارند، و چشمان خود را از زرق و برقش بستهاند، و دلهاى
خود را از آن برگردانده، و نسبت به سراى پايدار واله و شيدايند.
حرف «اللام»
باب اللؤم (پستى، فرومايگى)
8927 1- اللّؤم أسّ الشّرّ. 1 152 پستى اساس بناى شرّ و بدى است.
8928 2- اللّؤم جمّاع المذامّ. 1 171 پستى گرد آورنده مذمّتها است.
8929 3- اللّؤم يوجب الغشّ. 1 200 پستى و فرومايگى موجب ناخالصى و دو رنگى
گردد.
8930 4- اللّؤم مع الامتنان. 1 225 پستى با منّتگذارى است (يعنى منّت گذارى در
احسان سبب پستى گردد).
8931 5- اللّئيم لا مروّة له. 1 251 آدم پست جوانمردى ندارد.
8932 6- اللّئيم لا يستحيى. 1 263 آدم پست و فرومايه شرم نمىكند.
8933 7- اصطناع اللّئيم اقبح رذيلة. 1 323 احسان كردن شخص پست زشتترين پستىها است.
8934 8- اللّئام اصبر اجسادا. 1 156 مردمان پست از نظر جسم و ظاهر بدن تحمّل
بيشترى دارند (و بدنشان تاب تحمل صدمات را دارد ولى نفس و روحشان تحمل ندارد).
8935 9- اللّئيم من كثر امتنانه. 1 330 شخص پست و فرومايه كسى است كه منت گذارىاش
زياد است.
8936 10- اللّؤم ايثار المال على الرّجال. 1 349 پستى عبارت است از اختيار كردن
(و مقدّم داشتن) مال بر مردان (يعنى آدم پست مردان را براى مال فدا مىكند).
8937 11- اللّؤم قبيح فلا تجعله لبسك. 1 353 پستى و فرومايگى خصلت زشتى است، آن را جامه خويش قرار مده.
8938 12- اللّئيم اذا اقدر افحش، و اذا وعد أخلف. 1 395 آدم پست چون قدرت يابد
فحش دهد و بد زبانى كند، و چون وعدهاى دهد، عمل نكند.
8939 13- اللّئيم اذا أعطى حقد و اذا اعطى جحد. 1 396 آدم پست و فرومايه هرگاه
چيزى به كسى بدهد، كينه در دل گيرد. (يعنى كينه كسى را كه به او عطا كرده) و هر گاه
عطايى به او كنند انكار كند.
8940 14- اللّئيم اذا بلغ فوق مقداره تنكّرت احواله. 2 52 آدم پست (به خاطر
ظرفيت كمى كه دارد) هرگاه به مرتبهاى بيش از اندازه خود برسد، احوالش دگرگون و
ناپسند شود.
8941 15- اللّئيم يجفو اذا استعطف ويلين اذا عنّف. 2 57 شخص پست جفا و بىمهرى
كند هرگاه از او درخواست عطوفت و مهر شود، و نرمخو شود هرگاه به زور از او چيزى
بخواهند.
8942 16- اللّؤم ايثار حبّ المال على لذّة الحمد و الثّناء. 2 63 پستى و
فرومايگى ايثار كردن و اختيار نمودن دوستى مال است بر دوستى ستايش و سپاس ديگران.
8943 17- اللّئيم لا يرجى خيره و لا يسلم من شرّه و لا يؤمن من غوائله. 2 83 آدم
پست و لئيم كسى است كه اميدى به خير او نيست، و از شرّش كسى سالم نيست، و از آزارها
و غائله آفرينيهاى او كسى در امان نيست.
8944 18- اللّئيم يدرع العار و يؤذى الاحرار. 2 107 شخص پست عار و ننگ را همچون
زره بر تن كند و آزادگان را بيازارد.
8945 19- اللّئيم يرى سوالف احسانه دينا له يقتضيه. 2 115 انسان پست و فرومايه
احسانهاى گذشته خود را همچون وامىپندارد كه بايد مردم آن را باز پس دهند.
8946 20- اللّئيم يعلى همّته فيما جنى عليه من طلب سوء المكافاة. 2 116 شخص پست
بلند دارد همّت و اندوه خود را در گناه و جنايتى كه به او شده است از اين كه بدى
مكافات و كيفر طرف خود را بخواهد (يعنى همه اندوه و همت او در اين است كه كيفر بدى
به او بدهد).
8947 21- اللّئيم اذا احتاج اليك اجفاك و اذا احتجت اليه عنّاك. 2 125 آدم پست
هرگاه به تو نيازمند گردد جفا كند (و تو را به رنج اندازد) و هرگاه به او نيازمند
شوى تو را به زحمت اندازد.
8948 22- اللّؤم مضّادّ لسائر الفضائل و جامع لجميع الرّذائل و السّوآت و
الدّنايا. 2 158 پستى، ضديّت و دشمنى دارد با فضيلتهاى ديگر و جامع همه پستيها و
بديها و زشتيها است.
8949 23- احذر اللّئيم اذا اكرمته و الرّذل اذا قدّمته، و السّفلة اذا رفعته. 2
278 بپرهيز از شخص لئيم هرگاه به او احسان و بزرگوارى كردى، و از شخص پست هر گاه او
را مقدّم داشتى، و از انسان فرومايه هرگاه او را رفعت و بلندى مقام دادى
8950 24-
ايّاك ان تعتمد على اللّئيم فانّه يخذل من اعتمد عليه. 2 291 زنهار بپرهيز از اين
كه اعتماد كنى بر شخص پست، زيرا او خوار مىكند هر كسى را كه به او اعتماد كند.
8951 25- افضل معروف اللّئيم منع أذائه. 2 420 برترين كار نيك و احسان شخص لئيم
و پست آن است كه جلوى آزار خود را بگيرد و شما را نيازارد.