غرر الحكم و درر الكلم جلد ۲

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۱۷ -


8752 24-  الكرم ايثار العرض على المال. 1 349 كرم و بزرگوارى به اين است كه انسان عرض و آبروى خود را بر مال ترجيح دهد (و مال را فداى آبرو كند نه بالعكس).

8753 25-  الكريم من سبق نواله سؤاله. 1 365 شخص كريم كسى است كه عطا و بخشش او پيش افتد بر سؤال كردن از او (يعنى پيش از درخواست و سؤال عطا كند).

8754 26-  الكرم أعطف من الرّحم. 1 372 كرم و بزرگوارى از رحم (و پيوند خويشى و خويشاوندى) مهربانتر است.

8755 27-  الكرم ملك اللّسان و بذل الاحسان. 1 378 كرم و بزرگوارى به مالك بودن زبان و بذل احسان است.

8756 28-  الكرم نتيجة علوّ الهمّة. 1 383 كرم، نتيجه و محصول بلندى همت است.

8757 29-  الكريم اذا وعد وفى و اذا توعّد عفى. 1 394 شخص كريم كسى است كه چون وعده دهد وفا كند، و چون تهديدى كند درگذرد.

8758 30-  الكريم اذا أيسر أسعف و اذا أعسر خفّف. 1 395 انسان كريم كسى است كه چون دستش (از نظر مالى) باز شد، حاجت مردم روا كند و چون تنگدست باشد عطا را سبك و كمتر كند (و يكسره ترك نكند).

8759 31-  النّفس الكريمة لا تؤثّر فيها النّكبات. 2 1 كسى كه داراى نفس كريمى باشد، حوادث ناگوار و نكبت‏بار در او اثر نگذارد.

8760 32-  الكريم من تجنّب المحارم و تنزّه عن العيوب. 2 4 كريم كسى است كه از حرامها اجتناب ورزد، و از عيبها پاكى جويد.

8761 33-  الكرم حسن السّجيّة و اجتناب الدّنيّة. 2 29 كرم و بزرگوارى نيكويى خلق و پرهيز از پستى است.

8762 34-  الكرم بذل الجود و انجاز الموعود. 2 41 بزرگوارى و كرم بذل احسان و جود، و وفاى به وعده است.

8763 35-  الكريم يزدجر عمّا يفتخر به اللّئيم. 2 44 شخص كريم پرهيز كند از آنچه شخص لئيم و پست بدان افتخار مى‏ورزد.

8764 36-  الكريم يجفو اذا عنّف و يلين اذا استعطف. 2 57 شخص كريم جفا كند هر گاه به زور از او چيزى بخواهند (و ندهد) ولى نرمى كند هرگاه با عطوفت و مهر از او بخواهند. 

8765 37-  الكرم ايثار عذوبة الثّناء على حبّ المال. 2 62 كرم و بزرگوارى به ايثار و اختيار كردن گوارايى مدح و ثنا بر دوستى مال و دارايى است. 

8766 38-  الكريم اذا قدر صفح و اذا ملك سمح و اذا سئل أنجح. 2 67 شخص كريم چنان است كه چون قدرت (بر انتقام) يافت چشم‏پوشى كند، و چون مالك چيزى شد بخشش كند، و چون از او چيزى بخواهند بپردازد.

8767 39-  الكريم يأبى العار و يكرم الجار. 2 107 آدم كريم از عار و ننگ خويشتن‏دارى كند، و همسايه را گرامى دارد و اكرام كند.

8768 40-  الكريم يرى مكارم افعاله دينا عليه يقضيه. 2 115 شخص كريم كارهاى نيك خود را به صورت وامى بر عهده خود مى‏داند كه خود را موظف به پرداخت آن مى‏داند.

8769 41-  الكريم يرفع نفسه فى كلّ ما اسداه عن حسن المجازاة. 2 116 انسان كريم در هر احسانى كه به ديگران كرده از چشم داشت به پاداش نيكوى آن خود را برتر مى‏داند.

8770 42-  الكريم اذا احتاج اليك اعفاك و اذا احتجت اليه كفاك. 2 125 شخص كريم چنان است كه اگر به تو نيازمند شد تو را معاف دارد (و اظهار نياز نكند) و اگر تو به او نيازمند شدى تو را كفايت كند (و نيازت را برطرف كند).

8771 43-  الكريم يعفو مع القدرة و يعدل فى الامرة، و يكفّ اسائته و يبذل احسانه. 2 126 شخص كريم با داشتن قدرت و توان عفو كند، و در فرمانروايى عدالت كند، و بدى خود را از ديگران باز دارد، و احسان و بخشش خويش را بذل كند.

8772 44-  الكرامة تفسد من اللّئيم بقدر ما تصلح من الكريم. 2 129 بزرگوارى و احسان از شخص پست تباهى به بار آورد، به همان اندازه‏اى كه از شخص كريم و بزرگوار شايستگى و صلاح به بار آورد.

8773 45-  احذر الكريم اذا اهنته و الحليم اذا جرحته و الشّجاع اذا اوجعته. 2 278 از شخص كريم و بزرگوار پرهيز كن هرگاه به او اهانت كنى، و از حليم و بردبار هرگاه دل او را ريش و مجروح سازى، و از شجاع و دلير، هرگاه او را دردناك گردانى.

8774 46-  الكريم عند اللّه محبور مثاب و عند النّاس محبوب مهاب. 2 151 شخص كريم و بزرگوار در پيشگاه خدا شادمان بوده و پاداش دارد، و نزد مردم نيز محبوب و داراى هيبت و شكوه است.

8775 47-  الكريم من صان عرضه بماله و اللّئيم من صان ماله بعرضه. 2 154 كريم و بزرگوار كسى است كه آبروى خود را به وسيله مال نگه دارد، و آدم پست و لئيم كسى است (كه بالعكس) مال خود را با آبرويش حفظ كند.

8776 48-  احذروا صولة الكريم اذا جاع و اشر اللّئيم اذا شبع. 2 281 بترسيد از حمله و سطوت شخص كريم، هرگاه گرسنه شود، و از سرمستى و خوشحالى آدم پست، هر گاه سير شود.

8777 49-  احذروا سطوة الكريم اذا وضع و سورة اللّئيم اذا رفع. 2 282 بپرهيزيد از سطوت شخص كريم هرگاه پست گردد، و از تندى و خشم آدم پست هر گاه به بلندى رسد.

8778 50-  انّما الكرم بذل الرّغائب و اسعاف الطّالب. 3 84 جز اين نيست كه كرم و بزرگوارى عبارت است از دادن عطاها و بخششها و برآوردن حاجت درخواست كننده.

8779 51-  دولة الكريم تظهر مناقبه. 4 9 دولت شخص كريم مناقب و كارهاى پسنديده او را آشكار كند.

8780 52-  دار الوفاء لا تخلو من كريم و لا يستقرّ بها لئيم. 4 11 خانه وفا (و آنجا كه مركز وفا و وفادارى است) از شخص كريم خالى نيست، و شخص پست و لئيم در آن جايگير نشود.

8781 53-  ذو الكرم جميل الشّيم مسد للنّعم وصول للرّحم. 4 37 كسى كه كرم و بزرگوارى دارد، خصلتهايش زيبا، احسان كننده نعمتها، و پيوند دهنده خويشاوندى است.

8782 54-  سنّة الكرام ترادف الانعام. 4 127 شيوه كريمان و بزرگواران پى در پى آوردن نعمت بخشى و احسان است.

8783 55-  ظفر الكريم ينجى. 4 273 پيروز شدن كريم نجات بخش است (چون گذشت كند). 

8784 56-  ظفر الكرام عفو و احسان. 4 273 پيروزى مردمان كريم، گذشت و احسان است.

8785 57-  ظلّ الكرام رغد هنى‏ء. 4 277 سايه (بزرگوارى و كرم) كريمان، پهناور و گواراست.

8786 58-  عليكم فى قضاء حوائجكم بكرام الانفس و الاصول، تنجح لكم عندهم من غير مطال و لا منّ. 4 303 بر شما باد كه براى برآورده شدن حاجتهاى خود نزد كسانى برويد كه نفسها و ريشه‏هاى بزرگوارى و كرم دارند، كه بدون تأخير و منّتى حاجتهاى شما نزد ايشان برآورده گردد.

8787 59-  عادة الكرام حسن الصّنيعة. 4 332 عادت و شيوه كريمان احسان نيكو است.

8788 60-  عقوبة الكرام احسن من عفو اللّئام. 4 361 كيفر دادن كريمان بهتر از گذشت لئيمان (و فرومايگان) است.

8789 61-  فاقة الكريم احسن من غناء اللّئيم. 4 431 ندارى شخص كريم بهتر از توانگرى انسان لئيم و پست است.

8790 62-  قضاء اللّوازم من افضل المكارم. 4 513 به جاى آوردن واجبات از برترين كارهاى نيك است.

8791 63-  كن من الكريم على حذر ان اهنته، و من اللّئيم ان اكرمته، و من‏ الحليم ان احرجته. 4 613 برحذر باش (و پرهيز كن) از شخص كريم اگر به او اهانت كردى، و از شخص پست و فرومايه اگر به او اكرام كرده و گراميش بدارى، و از انسان حليم و بردبار اگر او را تحت فشار قرار دهى و بسيار آزارش كنى.

8792 64-  لكلّ شي‏ء فضيلة و فضيلة الكرام اصطناع الرّجال. 5 18 هر چيزى را فضيلتى است، و فضيلت و برترى كريمان احسان كردن به مردان است.

8793 65-  للكرام فضيلة المبادرة الى فعل المعروف و اسداء الصّنائع. 5 38 فضيلت پيشى جستن به كار نيك و احسان كردن، از آن كريمان است.

8794 66-  لقد اتعبك من اكرمك ان كنت كريما و لقد أراحك من اهانك ان كنت حليما. 5 39 تو را به رنج و تعب اندازد كسى كه به تو اكرام كند و گراميت دارد اگر تو خود كريم باشى، و تو را آسوده سازد كسى كه به تو اهانت كند و خوار گرداند اگر تو حليم و بردبار باشى.

8795 67-  لانا اشدّ اغتباطا بمعرفة الكريم من امساكى على الجوهر النّفيس الغالى الثّمن. 5 52 به راستى كه من از آشنايى و شناخت شخص كريم شادمان‏تر مى‏شوم تا از به دست آوردن گوهر نفيس گرانبها.

8796 68-  ليس من شيم الكرام تعجيل الانتقام. 5 81 شتاب در انتقام از شيوه و خصلت كريمان نيست.

8797 69-  لزوم الكريم على الهوان خير من صحبة اللّئيم على الاحسان. 5 131 تحمل خوارى در ملازمت كريم، بهتر است از احسانى كه در كنار لئيم و با همدمى او باشد.

8798 70-  لذّة الكرام فى الاطعام و لذّة اللّئام فى الطّعام. 5 132 لذّت كريمان در خوراندن به ديگران است و لذّت لئيمان و فرومايگان در خوردن‏ است.

8799 71-  من كرم خلقه اتّسع رزقه. 5 211 كسى كه خلق و خويش كريم و گرامى باشد روزيش فراخ گردد.

8800 72-  من لم تقوّمه الكرامة قوّمته الاهانة. 5 249 كسى كه راست نگرداند او را كرامت و احسان، راست گرداند او را اهانت كردن و خوارى.

8801 73-  من لم تعرف الكرم من طبعه فلا ترجه. 5 411 كسى را كه از طبع و خويش، كرم و بزرگوارى سراغ ندارى اميدى به او مبند.

8802 74-  من كرمت نفسه قلّ شقاقه و خلافه. 5 432 كسى كه نفس او گرامى و بزرگوار باشد، جدايى و ناسازگاريش با مردم كم باشد.

8803 75-  من لم تصلحه الكرامة اصلحته الاهانة. 5 437 كسى كه كرامت و بزرگوارى اصلاحش نكند، اهانت و خوار كردن او را اصلاح كند.

8804 76-  من زاده اللّه كرامة فحقيق به ان يزيد النّاس اكراما. 5 447 كسى را كه خداوند بر كرامت و بزرگواريش افزوده، سزاوار است كه بزرگوارى خود را بر مردم بيفزايد.

8805 77-  من كرمت نفسه صغرت الدّنيا فى عينه. 5 451 كسى كه نفس او نزدش گرامى است دنيا در نظرش كوچك است.

8806 78-  من اقعدته نكاية الايّام اقامته معونة الكرام. 5 458 كسى كه زمينگير كرده باشد او را حوادث ناگوار روزگار، كمكهاى كريمان و بزرگواران بلندش كند.

8807 79-  من كرم محتده حسن مشهده. 5 474 كسى كه اصل و ريشه‏اش كريم و بزرگوار باشد، محضرش نيكو است.

8808 80-  من الكرام تكون الرّحمة. 6 11 مهر و رحمت از كرامت و بزرگوارى سرچشمه گيرد.

8809 81-  من شرف الاعراق كرم الاخلاق. 6 17 بزرگوارى اخلاق از شرافت و بلندى ريشه و نژاد ناشى مى‏شود.

8810 82-  من الكرم اتمام النّعم. 6 13 كامل كردن نعمت از نشانه‏هاى كرم و بزرگوارى است.

8811 83-  ما اوحش كريم. 6 75 آدم كريم هيچ‏گاه وحشت زده نشود.

8812 84-  ما فرار الكرام من الحمام كفرارهم من البخل و مقارنة اللّئام. 6 109 مردمان كريم و بزرگوار بدانگونه كه از بخل و همراه شدن با فرومايگان مى‏گريزند، آن گونه از مرگ نمى‏گريزند.

8813 85-  منع الكريم احسن من إعطاء اللّئيم. 6 125 منع كريم و ندادن او بهتر است از عطاى لئيم و احسانش.

8814 86-  معاداة الكريم اسلم من مصادقة اللّئيم. 6 125 دشمنى كردن با كريم بهتر است از دوستى كردن با لئيم.

8815 87-  منزع الكريم ابدا الى شيم آبائه. 6 128 علاقه و شوق شخص كريم پيوسته به طرف خوى پدران او است.

8816 88-  مسرّة الكرام فى بذل العطاء و مسرّة اللّئام فى سوء الجزاء. 6 133 شادمانى كريمان در بذل و بخشش عطا و احسان است، و شادمانى لئيمان و فرومايگان در بد كيفر دادن به مردمان است.

8817 89-  نظام الكرم موالاة الاحسان و مواساة الاخوان. 6 184 نظام و روش كرم و بزرگوارى پى در پى كردن احسان و مواسات با برادران است.

8818 90-  وعد الكريم نقد و تعجيل. 6 222 وعده كريم نقد و زودرس است.

8819 91-  لا تزكو الّا عند الكرام الصّنائع. 6 388 احسانها پاكيزه نشود مگر وقتى كه نزد كريمان برود (و به آنها احسان شود).

8820 92-  لا ينتصف الكريم من اللّئيم. 6 395 انتقام نگيرد كريم و بزرگوار از لئيم و پست.

8821 93-  يستدلّ على كرم الرّجل بحسن بشره و بذل برّه. 6 450 راهنمايى شود بر كرم و بزرگوارى مرد به شكفتگى رو، و بذل احسان و بخشش او.

8822 94-  من ربّاه الهوان أبطرته الكرامة. 5 437 كسى كه پستى و خوارى او را تربيت كرده باشد كرامت و بزرگوارى به سركشى و مستى‏اش وادارد.

8823 95-  إنّ كرامتك لا تتّسع لجميع الخلق فتوخّ بها أفاضل الخلق. 2 606 به راستى كه بزرگوارى و كرامت تو همه مردم را فرا گيرد، پس در ميان آنها برترين خلق خدا را انتخاب كن.

8824 96-  إذا لم تنفع الكرامة فالإهانة أحزم، و اذا لم ينجع السّوط فالسّيف احسم. 3 188 هرگاه بزرگوارى سود ندهد، خوار گرداندن به دور انديشى نزديك‏تر است، و هرگاه تازيانه سود نرساند، شمشير برنده‏تر است.

8825 97-  استكثر من المحامد فانّ المذامّ قلّ من ينجو منها. 2 238 صفات ستوده خود را بسيار كن، زيرا صفات نكوهيده چندان است كه به ندرت كسى از آنها نجات يابد.

باب المكاره

8826 1-  المكارم بالمكاره. 1 21 مكارم و اخلاق پسنديده و نيكو با سختيها (و تحمّل ناخوشيها) به دست آيد.

8827 2-  بالمكاره تنال الجنّة. 3 203 با تحمل سختى‏ها و ناخوشى‏ها بهشت به دست آيد.

باب الكسل (تنبلى، كاهلى)

8828 1-  الفشل منقصة. 1 49 كاهلى و سستى موجب نقص است.

8829 2-  آفة النّجح الكسل. 3 112 آفت پيروزى، كسالت و بى‏حالى است.

8830 3-  بالعمل يحصل الثّواب لا بالكسل. 3 228 با عمل تحصيل شود ثواب (و پاداش نيك) نه با كسالت و كاهلى.

8831 4-  تأخير العمل عنوان الكسل. 3 278 تأخير عمل و كار نيك نشانه كسالت و تنبلى است.

8832 5-  من تقاعس اعتاق. 5 151 كسى كه در انجام كار تأخير كند و آن را به عقب اندازد (چنان است كه) جلوگيرى كرده است.

8833 6-  من دام كسله خاب امله. 5 187 كسى كه كسالت و بى‏حاليش ادامه پيدا كند، آرزويش به نوميدى گرايد.

8834 7-  لا تتّكل فى امورك على كسلان. 6 270 در كارهاى خود به آدم كسل و بى‏حال اعتماد نكن.

باب الكشف (آشكار كردن)

8835 1-  انّ للنّاس عيوبا فلا تكشف ما غاب عنك، فانّ اللّه سبحانه يحلم عليها، و استر العورة ما استطعت يستر اللّه سبحانه ما تحبّ ستره. 2 526 به راستى كه مردم را عيبهايى است، پس آشكار مكن آنچه را از تو پنهان است كه به راستى خداى سبحان بر آنها حلم ورزيده و بردبارى كرده (تو نيز چنين كن)، و بپوشان عورت را (چيزهايى كه بايد پوشيده باشد) تا مى‏توانى (يعنى پوشيده‏هاى مردم را)، كه خداى سبحان بپوشاند از تو آنچه را كه پوشيدنش را دوست مى‏دارى.

8836 2-  من كشف ضرّه للنّاس عذّب نفسه. 5 317 كسى كه بدحالى و گرفتارى خود را براى مردم آشكار كند، خود را معذّب ساخته (و دچار ناراحتى كرده است).

8837 3-  من كشف حجاب اخيه انكشف عورات بيته. 5 371 كسى كه بدرد پرده برادر خود را، پوشيده‏هاى خانه‏اش گشوده شود.

باب الكظم (فرو خوردن خشم)

8838 1-  الكظم ثمرة الحلم. 1 197 فرو خوردن خشم، ميوه بردبارى است.

8839 2-  الكاظم من امات أضغانه. 1 281 فرو برنده خشم در حقيقت كسى است كه كينه‏هاى خود را نيز بميراند (و در صدد انتقام نباشد).

8840 3-  المؤمن غريزته النّصح و سجيّته الكظم. 1 344 انسان مؤمن خصلتش خيرخواهى (يا خلوص) با مردم، و شيوه‏اش فرو بردن خشم است.

8841 4-  اكظم الغيظ تزدد حلما. 2 177 خشمت را فرو بر، بردباريت افزون گردد.

8842 5-  اكظم الغيظ عند الغضب و تجاوز مع الدّولة تكن لك العاقبة. 2 197 خشم خود را در هنگام غضب فرو خور، و با وجود داشتن دولت و قدرت بر انتقام از گناه و خطاى مردم در گذر، تا سرانجام نيك از آن تو باشد.

8843 6-  افضل النّاس من كظم غيظه و حلم عن قدرة. 2 419 برترين مردم كسى است كه خشم خود را فرو برد، و از روى قدرت و با داشتن نيرو بر انتقام، حلم ورزد.

8844 7-  بالكظم يكون الحلم. 3 207 بردبارى با فرو خوردن خشم است.

8845 8-  رأس الحلم الكظم. 4 49 اساس بردبارى، فرو خوردن خشم است.

8846 9-  طوبى لمن كظم غيظه و لم يطلقه، و عصى امر نفسه فلم يهلكه. 4 241 خوشا به حال كسى كه خشم خود را فرو خورد و آزادش نگذارد، و نافرمانى كند دستور نفس خود را كه نابودش نكند.

8847 10-  من كظم غيظه كمل حلمه. 5 180 كسى كه خشم خود را فرو خورد، بردباريش كامل گردد.

باب المكافاة (پاداش، جبران)

8848 1-  المكافاة عتق. 1 24 پاداش دادن خوبى موجب آزادى است. (يعنى تا پاداش نيكى كسى را نداده، برده او است و با دادن پاداش آزاد شود)

8849 2-  اطل يدك فى مكافاة من احسن اليك، فان لم تقدر فلا اقلّ من ان تشكره. 2 204 دست خود را دراز كن در دادن پاداش به كسى كه به تو احسان كرده (و درصدد انجام آن باش) و اگر توان اين كار را ندارى لااقلّ از او سپاسگزارى كن.

8850 3-  شرّ النّاس من كافى على الجميل بالقبيح، و خير النّاس من كافى على القبيح بالجميل. 4 178 بدترين مردم كسى است كه كيفر دهد در برابر زيبايى به زشتى، و بهترين مردم كسى است كه (بالعكس) زشتى را به زيبايى مكافات كند.

8851 4-  عادة اللّئام المكافاة بالقبيح عن الاحسان. 4 331 عادت فرومايگان و لئيمان كيفر دادن به زشتى در برابر احسان و نيكى است.

8852 5-  من عامل بالغىّ كوفى به. 5 301 كسى كه (با مردم) به سركشى و سربلندى معامله كند، به همان گونه پاداش شود.

8853 6-  من كافأ الاحسان بالاساءة فقد برى‏ء من المروّة. 5 344 كسى كه جزا دهد احسان را به بدى، از مردانگى بيزارى جسته است.

8854 7-  من همّ ان يكافى على معروف فقد كافى. 5 356 كسى كه تصميم بگيرد كه نيكى را تلافى كند، با همان تصميم تلافى كرده (اگر چه‏ قدرت و توان آن را نداشته باشد).

8855 8-  من حفر لاخيه بئرا أوقعه اللّه فى بئره. 5 365 كسى كه براى برادرش چاهى بكند، خداوند او را در همان چاه اندازد.

8856 9-  من حفر لاخيه المؤمن بئرا أوقع فيها. 5 369 كسى كه براى برادر مؤمن خود چاهى بكند در آن بيفتد.

8857 10-  من كمال الايمان مكافاة المسى‏ء بالاحسان. 6 40 از كمال ايمان پاداش دادن بدى را به نيكى است.

باب الاكفاء (همسران، هم‏رديفان)

8858 1-  من سوء الاختيار مغالبة الاكفاء و معاداة الرّجال. 6 28 از انتخابهاى بد زندگى غلبه جستن بر امثال خويشتن، و دشمنى كردن با مردان است.

8859 2-  من سوء الاختيار مغالبة الاكفاء، و مكاشفة الاعداء، و مناواة من يقدر على الضّرّاء. 6 43 از انتخاب بد است غلبه جستن بر امثال و آشكار نمودن دشمنى به دشمنان، و دشمنى كردن با كسى است كه قدرت بر رساندن زيان دارد.

باب الكفر (ناسپاسى، بى‏دينى)

8860 1-  الكفر خذلان. 1 26 كفر سبب خوارى است.

8861 2-  الكفر مغرم. 1 59 ناسپاسى (نعمت) سبب نقصان (آن) گردد.

8862 3-  الكافر فاجر جاهل. 1 187 كافر، گنهكار و نادان است.

8863 4-  الكفر يمحاه الايمان. 1 218 ايمان، كفر را محو و نابود مى‏كند.

8864 5-  الكافر خبّ ضبّ جاف خائن. 1 379 كافر، فريبكار، كجرو، سنگدل و خيانت‏كار است.

8865 6-  الدّنيا جنّة الكافر و الموت مشخصه و النّار مثواه. 2 67 دنيا بهشت كافر است، و مرگ بر كننده او است (كه او را از دنيا مى‏كند) و دوزخ جايگاه او است.

8866 7-  الكافر خبّ لئيم خؤن مغرور بجهله مغبون. 2 75 كافر فريبكارى است پست و خيانتكار، به نادانى خود مغرور، و در زندگى مغبون است.

8867 8-  الكافر الدّنيا جنّته، و العاجلة همّته، و الموت شقاوته و النّار غايته. 2 88 دنيا بهشت كافر است، و زندگى اين جهان همّت و اندوه او، و مرگ، بدبختى او، و دوزخ سرانجامش مى‏باشد.

8868 9-  سبب زوال النّعم الكفران. 4 121 سبب زوال نعمت، كفران و ناسپاسى است.

8869 10-  سبب تحوّل النّعم الكفر. 4 126 سبب دگرگون شدن نعمتها كفران و ناسپاسى است.

8870 11-  ضادّوا الكفر بالايمان. 4 232 به وسيله ايمان با كفر مخالفت كنيد.

8871 12-  ما كفر الكافر حتّى جهل. 6 70 كفر نورزيد كافر تا اين كه جاهل و نادان شد (و منشأ كفر او نادانى اوست).

8872 13-  همّ الكافر لدنياه و سعيه لعاجلته و غايته شهوته. 6 213 همّت و اندوه كافر براى دنيا است و سعى و كوشش او در راه همين سراى ناپايدار و هدف نهايى او هم شهوت او است.

8873 14-  النّعم يسلبها الكفران. 1 216 كفران و ناسپاسى، نعمتها را سلب مى‏كند.

8874 15-  انّ اهل النّار كلّ كفور مكور. 2 492 به راستى كه دوزخيان همه آنهايى هستند كه بسيار كفران كننده و بسيار فريبكارند.

8875 16-  انّ كفر النّعمة لؤم و مصاحبة الجاهل شوم. 2 498 به راستى كه كفران نعمت پستى است و همدمى با جاهل و نادان شوم و ناميمون است.

8876 17-  آفة النّعم الكفران. 3 98 آفت نعمتها كفران و ناسپاسى است.

8877 18-  فى كفر النّعم زوالها. 4 401 زوال نعمتها در كفران و ناسپاسى آنها است.

8878 19-  كفر النّعمة مزيلها و شكرها مستديمها. 4 627 كفران نعمت موجب زوال آن است و سپاسگزارى آن سبب دوام آن مى‏باشد.

8879 20-  كفران النّعم يزلّ القدم و يسلب النّعم. 4 630 كفران و ناسپاسى احسان موجب محروميت و بى‏بهرگى از آن خواهد شد.

8880 21-  كفر النّعمة لؤم و صحبة الاحمق شؤم. 4 630 كفران نعمت پستى، و مصاحبت احمق، شوم است.

8881 22-  كفران الاحسان يوجب الحرمان. 4 632 ناسپاسى احسان سبب محروميت از آن گردد.

8882 23-  كفر النّعمة مزيلها. 4 631 كفران نعمت زائل كننده آن است.

8883 24-  كفر النّعمة مجلبة لحلول النّقم. 4 634 كفران نعمت وسيله فرود آمدن انتقامهاى الهى است.

8884 25-  كافر النّعمة مذموم عند الخالق و الخلائق. 4 636 ناسپاسى نعمت، هم نزد خداوند و هم نزد مردم نكوهيده و مذموم است.

8885 26-  ليس من التّوفيق كفران النّعم. 5 80 كفران نعمت از بى‏توفيقى است.

8886 27-  من استعان بالنّعمة على المعصية فهو الكفور. 5 298 كفران كننده نعمت كسى است كه از نعمت خداوند براى انجام نافرمانى و گناه كمك‏ بگيرد.

8887 28-  من كفر حسن الصّنيعة استوجب قبح القطيعة. 5 323 كسى كه كفران كند نيكى احسان را، سزاوار زشتى قطع رابطه و بريدن از او گردد.

8888 29-  من انعم على الكفور طال غيظه. 5 438 كسى كه انعام كند به آدم ناسپاس، خشمش طولانى شود (و پيوسته از او ناراحت و خشمگين است).

8889 30-  من كفر النّعم حلّت به النّقم. 5 473 كسى كه نعمتها را كفران كند، انتقامها بر او فرود آيد.

8890 31-  لا نعمة مع كفر. 6 352 با بودن ناسپاسى نعمتى نخواهد ماند.

8891 32-  لا معروف اضيع من اصطناع الكفور. 6 399 احسانى، بى‏فايده‏تر از احسان و نيكى به كفران كننده نيست.

8892 33-  كافر النّعمة كافر فضل اللّه. 4 634 ناسپاسى نعمت الهى، ناسپاسى به فضل و كرم خدا است.

باب الكف و الكفاف (باز ايستادن، كفايت كردن)

8893 1-  انّ الكفّ عند حيرة الضّلال خير من ركوب الاهوال. 2 522 به راستى كه باز ايستادن در هنگام سرگردانى و گمراهى، بهتر است از ارتكاب (يا سوار شدن بر) هولها و دهشتها.

8894 2-  من اقتنع بالكفاف أدّاه الى العفاف. 5 357 كسى كه قناعت كند به كفاف زندگى، بكشاند او را به پاكدامنى.

8895 3-  من اقتصر على الكفاف تعجّل الرّاحة و تبوّأ خفض الدّعة. 5 385 كسى كه اكتفا كند به كفاف زندگى، در آسايش شتاب كرده در راحتى زندگى فرود آمده.

8896 4-  احسن الفعل الكفّ عن‏ القبيح. 2 438 بهترين كارها خوددارى كردن از كار زشت است.

باب الاكتفاء (بسنده كردن)

8897 1-  الحىّ لا يكتفى. 1 168 آدم زنده به چيزى اكتفا نكند (و پيوسته طالب فزونى است).

8898 2-  النّاس رجلان طالب لا يجد و واجد لا يكتفى. 1 395 مردم دو گروهند، يكى آنكه مى‏جويد و نمى‏يابد، و ديگرى آنكه يافته ولى اكتفا نمى‏كند (پس همگى در حال طلب هستند).

8899 3-  خذ من قليل الدّنيا ما يكفيك ودع من كثيرها ما يطغيك. 3 441 از دنيا همان را بگير كه تو را كفايت كند و واگذار زيادى را كه تو را به سركشى و طغيان وادارد.

8900 4-  كلّ مقتصر عليه كاف. 4 540 به هر مقدار كه بدان اكتفا شود براى زندگى كافى است.

8901 5-  لم يتحلّ بالقناعة من لم يكتف بيسير ما وجد. 5 98 به زيور قناعت خود را نياراسته آن كس كه به همان مقدار اندكى كه يافته اكتفا نكند.

8902 6-  من اكتفى باليسير استغنى عن الكثير. 5 380 كسى كه به اندك اكتفا كند، بى‏نياز گردد از بسيار.

باب الكفاية (كاردانى)

8903 1-  من حسنت كفايته احبّه سلطانه. 5 301 كسى كه كفايت و كاردانى او نيكو باشد پادشاه و سلطان او را دوست دارد.

8904 2-  من رفع بلا كفاية وضع بلا جناية. 5 332 كسى كه بدون كاردانى بلند مرتبه گردد بدون جرم و گناهى از رتبه بيفتد.

8905 3-  من احسن الكفاية استحقّ الولاية. 5 349 كسى كه كاردانيش نيكو باشد سزاوار حكومت و ولايت است.

باب التكلف (كار افزون بر حاجت)

8906 1-  التّكلّف من اخلاق المنافقين. 1 308 تكلّف از خصلتهاى منافقان است.

8907 2-  اطّراح الكلف اشرف قنية. 1 317 به دور انداختن تكلّفهاى زندگى شريف‏ترين اندوخته است.

8908 3-  الحازم من اطّرح المؤن و الكلف. 1 366 دور انديش كسى است كه خرجهاى افزون و تكلّفها را به يك سو افكند.

8909 4-  اهنى‏ء العيش اطّراح الكلف. 2 392 گواراترين زندگى در دور انداختن تكلّفها است.

8910 5-  شرّ اصدقائك من تتكلّف له. 4 170 بدترين دوستان تو كسى است كه بخاطر او دچار تكلّف و مشقت شوى.

8911 6-  شرّ الالفة اطّراح الكلفة. 4 189 بدترين الفتها آن است كه انسان را به رنج و كلفت اندازد.

باب الكمال

8912 1-  لن تدرك الكمال حتّى ترقى عن النّقص. 5 66 هرگز به كمال نخواهى رسيد تا از نقص برترى گيرى.

8913 2-  الكمال فى ثلاث: الصّبر على النّوائب، و التّورّع فى المطالب و اسعاف الطّالب. 2 45 كمال در سه چيز است: بردبارى بر مصيبتها، پارسايى در خواستنى‏ها، برآوردن حاجت درخواست كننده.

8914 3-  من كمال الانسان و وفور فضله استشعاره بنفسه النّقصان. 6 45 از كمال انسان و فضل افزون او است كه نقصان و كمبود را همچون جامه‏اى زيرين پيوسته بر تن خود لمس كند (و هميشه خود را ناقص بداند و درصدد كمال بيشترى باشد).

باب الكياسة (زيركى)

8915 1-  الكيّس من قصر آماله. 1 191 زيرك كسى است كه آرزوهايش كوتاه باشد.

8916 2-  الكيّس صديقه الحقّ و عدوّه الباطل. 1 394 دوست صميمى انسان زيرك، حق است و دشمنش باطل است.

8917 3-  الكيّس اصله عقله، و مروّته خلقه، و دينه حسبه. 2 37 زيرك، ريشه و اصل او عقل و خرد او است، و جوانمردى و مردانگيش خلق و خوى او، و دين او حسب (و سبب فخر) او است.

8918 4-  الكيّس من كان يومه خيرا من أمسه و عقل الذّمّ عن نفسه. 2 50 زيرك كسى است كه امروزش بهتر از ديروز او است، و مذمت و نكوهش را از خود در بند كرده باشد. 

8919 5-  الكيّس من احيى فضائله و امات رذائله، بقمعه شهوته و هواه. 2 73 زيرك كسى است كه فضيلتها و برتريهاى خود را زنده كرده و خصلتهاى پست را در خود ميرانده باشد، بدين گونه كه خواسته و هوا و هوس را در خود ريشه كن كرده باشد.

8920 6-  الكيس تقوى اللّه سبحانه و تجنّب المحارم و اصلاح المعاد. 2 80 زيركى عبارت است از تقوا از خداى سبحان، و دورى كردن از محرّمات الهى، و اصلاح كار معاد.

8921 7-  الكيّس من كان غافلا عن غيره و لنفسه كثير التّقاضى. 2 105 زيرك كسى است كه از (جستجوى حال) ديگران غافل و بى‏خبر ولى نسبت به حال خويش بسيار در جستجو و تفحص باشد.

8922 8-  الكيّس من ملك عنان شهوته. 2 158 زيرك كسى است كه مهار شهوت و خواسته خود را در اختيار دارد.

8923 9-  الكيّس من تجلبب الحياء و ادّرع الحلم. 2 162 زيرك كسى است كه شرم و حيا را پيراهن خود كند و حلم و بردبارى را زره خويش گرداند.

8924 10-  اشرف المؤمنين اكثرهم كيسا. 2 400 شريف‏ترين مؤمنان كسى است كه بيش از ديگران زيرك باشد.

8925 11-  اكيس الاكياس من مقت دنياه و قطع منها امله و مناه، و صرف عنها طمعه و رجاه. 2 456 زيرك‏ترين زيركان كسى است كه دنياى خود را دشمن دارد، و آرزو و آرمانش را از آن ببرد، و طمع و اميدش را از آن بگرداند.

8926 12-  انّ الاكياس هم الّذين للدّنيا مقتوا، و اعينهم عن زهرتها اغمضوا و قلوبهم عنها صرفوا، و بالدّار الباقية تولّهوا. 2 552 به راستى مردمان زيرك كسانى هستند كه نسبت به دنيا خشم دارند، و چشمان خود را از زرق و برقش بسته‏اند، و دلهاى خود را از آن برگردانده، و نسبت به سراى پايدار واله و شيدايند.

حرف «اللام»

باب اللؤم (پستى، فرومايگى)

8927 1-  اللّؤم أسّ الشّرّ. 1 152 پستى اساس بناى شرّ و بدى است.

8928 2-  اللّؤم جمّاع المذامّ. 1 171 پستى گرد آورنده مذمّتها است.

8929 3-  اللّؤم يوجب الغشّ. 1 200 پستى و فرومايگى موجب ناخالصى و دو رنگى گردد.

8930 4-  اللّؤم مع الامتنان. 1 225 پستى با منّت‏گذارى است (يعنى منّت گذارى در احسان سبب پستى گردد).

8931 5-  اللّئيم لا مروّة له. 1 251 آدم پست جوانمردى ندارد.

8932 6-  اللّئيم لا يستحيى. 1 263 آدم پست و فرومايه شرم نمى‏كند.

8933 7-  اصطناع اللّئيم اقبح رذيلة. 1 323 احسان كردن شخص پست زشت‏ترين پستى‏ها است.

8934 8-  اللّئام اصبر اجسادا. 1 156 مردمان پست از نظر جسم و ظاهر بدن تحمّل بيشترى دارند (و بدنشان تاب تحمل صدمات را دارد ولى نفس و روحشان تحمل ندارد). 

8935 9-  اللّئيم من كثر امتنانه. 1 330 شخص پست و فرومايه كسى است كه منت گذارى‏اش زياد است.

8936 10-  اللّؤم ايثار المال على الرّجال. 1 349 پستى عبارت است از اختيار كردن (و مقدّم داشتن) مال بر مردان (يعنى آدم پست مردان را براى مال فدا مى‏كند).

8937 11-  اللّؤم قبيح فلا تجعله لبسك. 1 353 پستى و فرومايگى خصلت زشتى است، آن را جامه خويش قرار مده.

8938 12-  اللّئيم اذا اقدر افحش، و اذا وعد أخلف. 1 395 آدم پست چون قدرت يابد فحش دهد و بد زبانى كند، و چون وعده‏اى دهد، عمل نكند.

8939 13-  اللّئيم اذا أعطى حقد و اذا اعطى جحد. 1 396 آدم پست و فرومايه هرگاه چيزى به كسى بدهد، كينه در دل گيرد. (يعنى كينه كسى را كه به او عطا كرده) و هر گاه عطايى به او كنند انكار كند.

8940 14-  اللّئيم اذا بلغ فوق مقداره تنكّرت احواله. 2 52 آدم پست (به خاطر ظرفيت كمى كه دارد) هرگاه به مرتبه‏اى بيش از اندازه خود برسد، احوالش دگرگون و ناپسند شود.

8941 15-  اللّئيم يجفو اذا استعطف ويلين اذا عنّف. 2 57 شخص پست جفا و بى‏مهرى كند هرگاه از او درخواست عطوفت و مهر شود، و نرمخو شود هرگاه به زور از او چيزى بخواهند.

8942 16-  اللّؤم ايثار حبّ المال على لذّة الحمد و الثّناء. 2 63 پستى و فرومايگى ايثار كردن و اختيار نمودن دوستى مال است بر دوستى ستايش و سپاس ديگران. 

8943 17-  اللّئيم لا يرجى خيره و لا يسلم من شرّه و لا يؤمن من غوائله. 2 83 آدم پست و لئيم كسى است كه اميدى به خير او نيست، و از شرّش كسى سالم نيست، و از آزارها و غائله آفرينيهاى او كسى در امان نيست.

8944 18-  اللّئيم يدرع العار و يؤذى الاحرار. 2 107 شخص پست عار و ننگ را همچون زره بر تن كند و آزادگان را بيازارد.

8945 19-  اللّئيم يرى سوالف احسانه دينا له يقتضيه. 2 115 انسان پست و فرومايه احسانهاى گذشته خود را همچون وامى‏پندارد كه بايد مردم آن را باز پس دهند.

8946 20-  اللّئيم يعلى همّته فيما جنى عليه من طلب سوء المكافاة. 2 116 شخص پست بلند دارد همّت و اندوه خود را در گناه و جنايتى كه به او شده است از اين كه بدى مكافات و كيفر طرف خود را بخواهد (يعنى همه اندوه و همت او در اين است كه كيفر بدى به او بدهد).

8947 21-  اللّئيم اذا احتاج اليك اجفاك و اذا احتجت اليه عنّاك. 2 125 آدم پست هرگاه به تو نيازمند گردد جفا كند (و تو را به رنج اندازد) و هرگاه به او نيازمند شوى تو را به زحمت اندازد.

8948 22-  اللّؤم مضّادّ لسائر الفضائل و جامع لجميع الرّذائل و السّوآت و الدّنايا. 2 158 پستى، ضديّت و دشمنى دارد با فضيلتهاى ديگر و جامع همه پستيها و بديها و زشتيها است.

8949 23-  احذر اللّئيم اذا اكرمته و الرّذل اذا قدّمته، و السّفلة اذا رفعته. 2 278 بپرهيز از شخص لئيم هرگاه به او احسان و بزرگوارى كردى، و از شخص پست هر گاه او را مقدّم داشتى، و از انسان فرومايه هرگاه او را رفعت و بلندى مقام دادى

8950 24-  ايّاك ان تعتمد على اللّئيم فانّه يخذل من اعتمد عليه. 2 291 زنهار بپرهيز از اين كه اعتماد كنى بر شخص پست، زيرا او خوار مى‏كند هر كسى را كه به او اعتماد كند.

8951 25-  افضل معروف اللّئيم منع أذائه. 2 420 برترين كار نيك و احسان شخص لئيم و پست آن است كه جلوى آزار خود را بگيرد و شما را نيازارد.