غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۲۶ -


4692 43-  ضلال النّفوس بين دواعى الشّهوة و الغضب. 4 230 گمراهى نفوس انسانها در ميان خواسته‏هاى شهوت و خشم است.

4693 44-  ضادّو الشّهوة بالقمع. 4 231 مخالفت كنيد با شهوت و خواهش به ريشه كن كردن آن.

4694 45-  ضادّوا الشّهوة مضادّة الضّدّ ضدّه، و حاربوها محاربة العدوّ العدوّ. 4 235 مخالفت كنيد با خواهش دل همانند مخالفت ضدّى با ضدّ ديگر، و بجنگيد با آن همانند جنگ دشمن با دشمن.

4695 46-  طاعة الشّهوة تفسد الدّين. 4 249 پيروى از خواهش دل دين را تباه كند.

4696 47-  طهّروا انفسكم من دنس الشّهوات تدركوا رفيع الدّرجات. 4 257 جانهاى خود را از چركى خواهشها و شهوات پاك كنيد تا به درجه‏هاى والا و رفيع برسيد.

4697 48-  طاعة الشّهوة هلك و معصيتها ملك. 4 258 پيروى از خواهش دل، تباهى و نابودى است و نافرمانى آن پادشاهى.

4698 49-  ظفر الهوى بمن انقاد لشهوته. 4 274 هوا و هوس پيروز و غالب شود بر كسى كه فرمانبردار خواهش خويش گردد.

4699 50-  ظفر بجنّة المأوى من اعرض عن شهوات الدّنيا. 4 277 پيروز شود به رسيدن به بهشت برين كسى كه از شهوتهاى دنيا روى بگرداند.

4700 51-  عبد الشّهوة اذلّ من عبد الرّقّ. 4 352 برده شهوت خوارتر از برده انسانى است.

4701 52-  عبد الشّهوة اسير لا ينفكّ اسره. 4 352 برده شهوت، خوارتر از برده انسانى است.

4701 52-  عبد الشّهوة اسير لا ينفكّ اسره. 4 352 برده شهوت، اسيرى است كه از اسارت بيرون نيايد.

4702 53-  غلبة الشّهوة اعظم هلك و ملكها اشرف ملك. 4 383 غالب شدن خواهش دل، بزرگترين نابودى است، و مالك شدن بر آن نيز بزرگترين مالكيّت است.

4703 54-  غلبة الشّهوة تبطل العصمة و تورد الهلك. 4 383 غالب شدن شهوت، خويشتن دارى را از بين مى‏برد و به جايگاه نابودى در آورد.

4704 55-  غالب الشّهوة قبل قوّة ضراوتها، فانّها ان قويت ملكتك و استفادتك و لم تقدر على مقاومتها. 4 392 غالب شو بر شهوت پيش از اعتياد و شيفتگى بدان، كه اگر قوى و نيرومند شد مالك تو گردد و اختيار تو را به دست گيرد و نيروى ايستادگى در برابر آن را نخواهى داشت.

4705 56-  قد خرقت الشّهوات عقله و اماتت قلبه و ولّهت عليها نفسه. 4 487 به راستى كه خواهشها خرد او را دريده، و دلش را ميرانده، و نفس او را بر آنها شيفته كرده است.

4706 57-  قرين الشّهوات اسير التّبعات. 4 503 قرين و همراه خواهشهاى دل، اسير پى آمدهاى آن است.

4707 58-  قاوم الشّهوة بالقمع لها تظفر. 4 514 در برابر خواهش و شهوت پايدارى كن براى ريشه كن كردن آن، تا پيروز شوى.

4708 59-  قرين الشّهوة مريض النّفس معلول العقل. 4 510 كسى كه با شهوت و خواهش قرين او همراه است، نفس او دردمند و عقل او بيمار است.

4709 60-  كيف يصبر عن الشّهوة من لم تعنه العصمة. 4 563 چگونه خويشتن دارى كند از خواهش كسى كه نگهدارى خداوند او را يارى ندهد.

4710 61-  كم من شهوة منعت رتبة. 4 549 چه بسا شهوت و خواهشى كه از رتبه‏اى جلوگيرى كند.

4711 62-  كيف يصل الى حقيقة الزّهد من لم يمت شهوته. 4 565 چگونه به حقيقت زهد و بى‏رغبتى دنيا رسد كسى كه خواهش خود را نكشته است

4712 63-  لن يهلك العبد حتّى يؤثر شهوته على دينه. 5 71 بنده خدا هلاك نشود تا وقتى كه شهوت و خواهش خود را بر دينش مقدم دارد.

4713 46-  ليس فى المعاصى اشدّ من اتّباع الشّهوة فلا تطيعوها فيشغلكم عن اللَّه. 5 88 در ميان گناهان سخت‏تر از پيروى خواهش نفس نيست، از آن پيروى نكنيد كه شما را از خدا باز دارد.

4714 65-  لو زهدتم فى الشّهوات لسلمتم من الآفات. 5 114 اگر در خواهشها زهد ورزيد و بدانها رغبت نكنيد از آفتها سالم بمانيد.

4715 66-  من غلب شهوته ظهر عقله. 5 195 كسى كه بر خواهش غالب آيد عقلش آشكار گردد.

4716 67-  من زادت شهوته قلّت مروّته. 5 211 كسى كه شهوتش بسيار شد مردى و مردانگى‏اش كم شود.

4717 68-  من غلبت عليه شهوته لم تسلم نفسه. 5 236 كسى كه شهوت بر او غالب شد جانش سالم نخواهد ماند.

4718 69-  من كمل عقله استهان بالشّهوات. 5 255 كسى كه عقل و خردش كامل شد خواهشها را سبك شمارد.

4719 70-  من صبر على شهوته تناهى فى المروّة. 5 255 كسى كه خويشتن دارى كند در برابر خواهش خود، مردانگى را به نهايت‏ رسانده است.

4720 71-  من ملك شهوته كان تقيّا. 5 265 كسى كه اختيار خواهش نفس خويش را در دست گيرد پرهيزكار است.

4721 72-  من تورّع عن الشّهوات صان نفسه. 5 267 هر كس پارسايى كند از خواهشهاى نفس، خود را نگه داشته است.

4722 73-  من امات شهوته احيى مروّته. 5 279 كسى كه خواهش نفس را بميراند، مردى و مردانگى خود را زنده كرده است.

4723 74-  من كثرت شهوته ثقلت مئونته. 5 279 كسى كه خواهشش زياد باشد خرجش سنگين گردد.

4724 75-  من غلب شهوته صان قدره. 5 280 كسى كه بر خواهش خويش غالب شود قدر و ارزش خود را نگه داشته است.

4725 76-  من تسرّع الى الشّهوات تسرّع اليه الآفات. 5 327 كسى كه بشتابد به سوى خواهشها شتابان شود به سويش آفتها.

4726 77-  من اشتاق الى الجنّة سلا عن الشّهوات. 5 328 كسى كه مشتاق بهشت شد خواهشها را فراموش كند.

4727 78-  من غرى بالشّهوات اباح نفسه الغوائل. 5 361 كسى كه حريص شود به خواهشها مباح ساخته بر خويش مصيبتهاى بزرگ را.

4728 79-  من ملك شهوته كملت مروّته و حسنت عاقبته. 5 365 كسى كه مالك شهوت خويش گردد مردانگى‏اش كامل و سرانجام و عاقبتش نيكو شود.

4729 80-  من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهوته. 5 365 كسى كه نفس و جانش نزد وى گرامى و ارجمند باشد، شهوت و خواهش بر او خوار و پست گردد.

4730 81-  من اطاع نفسه فى شهواتها فقد اعانها على هلكها. 5 370 كسى كه پيروى كند از نفس خود در خواهشهايى كه دارد، كمك به نابودى آن كرده است.

4731 82-  من لم يملك شهوته لم يملك عقله. 5 416 كسى كه مالك شهوت خويش نباشد مالك عقل خود نخواهد بود.

4732 83-  من لم يداو شهوته بالتّرك لم يزل عليلا. 5 417 كسى كه خواهش خود را با ترك كردن و رها كردن مداوا نكند پيوسته بيمار است.

4733 84-  من عرف شرف معناه صانه عن دنائة شهوته و زور مناه. 5 438 كسى كه شرافت مقصد خود را بشناسد از پستى شهوت و آرزوى دروغ نگاهش دارد.

4734 85-  من مطاوعة الشّهوة تضاعف الآثام. 6 14 چند برابر شدن گناهان از پيروى كردن خواهش است.

4735 86-  ما احسن بالانسان ان يصبر عمّا يشتهى. 6 94 چه نيكو است براى انسان كه خود را نگه دارد از آنچه دل مى‏خواهد.

4736 87-  ما أحسن بالإنسان أن لا يشتهي ما لا ينبغي. 6 94 چه نيكو است براى انسان كه نخواهد آنچه را شايسته او نيست.

4737 88-  ما شي‏ء من معصية اللَّه سبحانه يأتي الّا فى شهوة. 6 98 هيچ چيزى از نافرمانى‏هاى خداى سبحان به سراغ انسان نيايد جز از راه شهوت و خواهش.

4738 89-  مغلوب الشّهوة اذلّ من مملوك الرّقّ. 6 138 مغلوب شهوت و خواهش خوارتر از مملوك بردگى است.

4739 90-  مدمن الشّهوات صريع الآفات مقارن السّيّئات موقن‏ بالثّبات. 6 141 كسى كه به طور دائم پيروى خواهشهاى خود كند زمين خورده آفتها و همراه و قرين با گناهان است، با يقينى كه به پى آمدهاى آن دارد.

4740 91-  لا تسرف فى شهوتك و غضبك فيزريا بك. 6 271 زياده روى نكن در خواهش و خشم كه اين دو تو را عيبناك كنند.

4741 92-  لا ورع كغلبة الشّهوة. 6 351 هيچ پارسايى همانند غالب شدن بر شهوت نيست.

4742 93-  لا عقل مع شهوة. 6 361 با وجود شهوت و تسلط آن، عقلى در كار نيست.

4743 94-  لا تجتمع الشّهوة و الحكمة. 6 370 شهوت با حكمت جمع نشود.

4744 95-  لا يفسد التّقوى الّا غلبة الشّهوة. 6 376 چيزى تقوا را تباه نكند جز غلبه كردن شهوت و خواهش.

4745 96-  لا فتنة أعظم من الشّهوة. 6 393 فتنه و آشوبى بزرگتر از فتنه شهوت نيست.

4746 97-  لا لذّة فى شهوة فانية. 6 394 در شهوت فانى و نابود شدنى، لذّتى نيست.

4747 98-  لا ينبغي ان يعدّ عاقلا من يغلبه الغضب و الشّهوة. 6 431 شايسته نيست عاقل بشمار آيد كسى كه خشم و شهوت بر او غلبه كرده است.

4748 99-  لا تسكن الحكمة قلبا مع شهوة. 6 436 دلى كه شهوت در آن باشد حكمت در آن دل جاى نگيرد.

باب الشيب (پيرى)

4749 1-  المشيب رسول الموت. 1 315 موى سفيد پيام آور مرگ است.

4750 2-  الشّيب آخر مواعيد الفناء. 1 379 پيرى، آخرين ميعادگاه فنا و نيستى است.

4751 3-  اذا ابيضّ اسودك مات اطيبك. 3 130 هنگامى كه موى سياهت سفيد شود دوران لذيذ زندگى‏اش بميرد.

4752 4-  اذا شاب العاقل شبّ عقله. 3 192 هنگامى كه شخص عاقل پير شود، عقل او جوان شود (و نيرومند گردد).

4753 5-  اذا شاب الجاهل شبّ جهله. 3 192 هنگامى كه جاهل و نادان پير شود، نادانى او جوان گردد.

4754 6-  ثمرة طول الحيوة السّقم و الهرم. 3 328 ميوه دراز شدن زندگى، بيمارى و پيرى است.

4755 7-  راى الشّيخ احبّ الىّ من جلد الغلام. 4 93 رأى و انديشه پير نزد من محبوب‏تر از چابكى و نيرومندى نوجوان است.

4756 8-  غيّروا الشّيب و لا تشبّهوا باليهود. 4 382 تغيير دهيد پيرى را (با خضاب كردن) و خود را به يهود شبيه نگردانيد.

4757 9-  كفى بالشّيب نذيرا. 4 571 پيرى براى بيم دادن انسان كافى است.

4758 10-  كفى بالشّيب ناعيا. 4 573 براى خبر دادن از مرگ همان پيرى كافى است.

4759 11-  من عاش فقد احبّته. 5 180 كسى كه زندگى طولانى كند دوستان خود را از دست دهد.

4760 12-  من طال عمره كثرت مصائبه. 5 263 كسى كه عمرش طولانى شود مصيبتهايش بسيار گردد.

4761 13-  من طال عمره فجع باعزّته و احبّائه. 5 284 كسى كه عمرش طولانى شود به داغ عزيزان و دوستان داغدار شود.

4762 14-  من اخطأه سهم المنيّة قيّده الهرم. 5 312 كسى كه تير مرگ از خوردن به او خطا كند، پيرى او را در بند و گرفتار كند.

4763 15-  ما اقرب الدّنيا من الذّهاب و الشّيب من الشّباب، و الشّكّ من الارتياب. 6 107 چه نزديك است دنيا از رفتن، و پيرى از جوانى، و شك از ترديد.

4764 16-  وقار الشّيب نور و زينة. 6 224 وقار پيرى، نورى، و زيورى است.

4765 17-  وقار الشّيب احبّ الىّ من نضارة الشّباب. 6 231 وقار پيرى نزد من محبوب‏تر است از خرّمى جوانى.

4766 18-  لا تجتمع الشّبيبة و الهرم. 6 370 جوانى و پيرى با هم جمع نشوند. 

باب الشيعة

4767 1-  انّ اللَّه سبحانه اطلع الى الارض فاختار لنا شيعة ينصروننا، و يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون انفسهم و اموالهم فينا اولئك منّا و الينا. 2 668 به راستى كه خداى سبحان توجّهى فرمود به سوى زمين، و برگزيد براى ما پيروانى كه ما را يارى كنند، در شادى ما شادى كنند، و در اندوه ما اندوهناك باشند، جانها و مالهاى خود را در راه ما بذل كنند، اينان از ما هستند و به سوى ما باز گردند.

4768 2-  شيعتنا كالنّحل لو عرفوا ما فى جوفها لاكلوها. 4 190 شيعيان ما همانند زنبور عسل هستند كه اگر (مردم) مى‏دانستند چه در درون دارند آنها را مى‏خورند.

4769 3-  شيعتنا كالاترجّة طيّب ريحها حسن ظاهرها و باطنها. 4 190 شيعيان ما همچون ترنج هستند، بويش خوش، و ظاهر و باطنش نيكو.

باب الشين (زشتى، عيب)

4770 1-  اربع تشين الرّجل: البخل و الكذب و الشّره و سوء الخلق. 2 151 چهار چيز است كه مرد را زشت گرداند: بخل، دروغ، حرص و آز، بد خلقى.

حرف «الصاد»

باب الصبر (شكيبايى)

 4771 1-  الصّبر ملاك. 1 24 صبر، پايه و ملاك است (براى بسيارى از كارهاى نيك ديگر).

4772 2-  الصّبر مرفعة، الجزع منقصة. 1 34 صبر و شكيبايى رفعت و بلندى است، و بى‏تابى و ناشكيبايى پستى و نقصان.

4773 3-  الصّبر مدفعة. 1 49 صبر وسيله دفع (بسيارى از مهالك دنيايى و آخرتى) است.

4774 4-  الصّبر ظفر، العجل خطر. 1 57 صبر پيروزى است، و ناشكيبايى خطر ساز است.

4775 5-  الصّبر يناضل الحدثان. 1 65 صبر، مى‏جنگد، با حوادث كوبنده و ناگوار.

4776 6-  الصّبر رأس الايمان. 1 67 صبر، اساس و سر ايمان است.

4777 7-  الصّبر جنّة الفاقة. 1 95 صبر، سپر فقر و ندارى است (كه او را از بسيارى از مهالك نجات بخشد).

4778 8-  الصّبر ثمرة اليقين. 1 113 صبر، ميوه يقين است.

4779 9-  الصّبر يهوّن الفجيعة. 1 143 صبر، مصيبت را آسان كند.

4780 10-  الصّبر يمحّص الرّزيّة. 1 173 صبر، مصيبت را كم (و يا پاك) گرداند.

4781 11-  الصّبر ثمرة الايمان. 1 178 صبر، ميوه ايمان است.

4782 12-  الصّبر عدّة للبلاء. 1 195 صبر، ساز و برگ مهيّا شده‏اى براى روبرو شدن با بلا و گرفتارى است.

4783 13-  الصّبر كفيل بالظّفر. 1 195 صبر، ضامن و كفيل پيروزى است.  4784 14-  الصّبر عنوان النّصر. 1 195 صبر، سر آغاز يارى خداوند است.

4785 15-  الصّبر ادفع للبلاء. 1 195 صبر، براى دفع بلا از هر چيز ديگر مؤثرتر است.

4786 16-  الصّبر يرغم الاعداء. 1 196 صبر، بينى دشمنان را به خاك مالد (و آنها را مأيوس گرداند).

4787 17-  الصّبر ادفع للضّرر. 1 196 صبر، براى جلوگيرى از زيان مؤثرتر از چيزهاى ديگر است.

4788 18-  الصّبر عدّة الفقر. 1 196 صبر، ساز و برگ فقر و ندارى است (و اندوخته‏اى است براى آن روز).

4789 19-  الصّبر عون على كلّ امر. 1 196 صبر، كمك و ياورى است بر هر كار.

4790 20-  الصّبر افضل العدد. 1 197 صبر، برترين ساز و برگ است.

4791 21-  الصّبر اقوى لباس. 1 206 صبر، قوى‏ترين جامه است.

4792 22-  الصّبر مطيّة لا تكبو. 1 235 صبر، مركبى است كه به سر در نمى‏آيد و سكندرى نخورد.

4793 23-  الصّبر اعون شي‏ء على الدّهر. 1 327 صبر، كمك كارترين نيروهاست در برابر روزگار.

4794 24-  الصّبر خير جند المؤمن. 1 328 صبر، بهترين لشكر مؤمن است.

4795 25-  اوّل العبادة انتظار الفرج بالصّبر. 1 329 آغاز عبادت انتظار فرج و گشايش (يا خصوص فرج و ظهور حضرت (بقية اللَّه عليه السّلام) است به وسيله صبر.

4796 26-  الصّبر على المضض يؤدّى الى اصابة الفرصة. 1 352 صبر بر مصيبتهاى دردناك، مى‏كشاند انسان را به سوى رسيدن به فرصت (انجام كارهاى نيك)

4797 27-  الايمان صبر فى البلاء و شكر فى الرّخاء. 1 356 ايمان عبارت است از صبر در بلا و گرفتارى، و شكر در وسعت و فراخى.

4798 28-  الصّبر ينزل على قدر المصيبة. 1 377 صبر، به مقدار مصيبت فرود آيد.

4799 29-  الصّبر على المصائب من افضل المواهب. 1 380 صبر بر مصيبتها از برترين موهبتهاى الهى است.

4800 30-  الصّبر على المصيبة يفلّ حدّ الشامت. 1 382 صبر بر مصيبت، تيزى زبان شماتت كننده را كند مى‏سازد.

4801 31-  الصّبر اوّل لوازم الاتّقان. 2 6 صبر، نخستين وسيله لازم براى محكم كردن كارهاست.

4802 32-  الصّبر على المصيبة يجزل المثوبة. 2 9 صبر بر مصيبت، پاداش را بزرگ گرداند.

4803 33-  الصّبر احد الظّفرين. 2 19 صبر، يكى از دو بخش پيروزى است.

4804 34-  الصّبر على النّوائب ينيل شرف المراتب. 2 33 صبر بر مصيبتها، نائل كند انسان را به مرتبه‏هاى والا.

4805 35-  الصّبر على طاعة اللَّه اهون من الصّبر على عقوبته. 2 35 صبر بر اطاعت و فرمانبردارى خدا آسان‏تر است از صبر بر عقوبت و نافرمانى خداوند.

4806 36-  الصّبر على البلاء افضل من العافية فى الرّخاء. 2 57 صبر بر بلا و گرفتارى (از نظر پاداش) برتر است از تندرستى در وسعت و فراخى.

4807 37-  الصّبر افضل سجيّة و العلم اشرف حلية و عطيّة. 2 68 صبر، برترين خوى و خصلت، و علم و دانش شريف‏ترين زيور و عطيّه الهى است.

4808 38-  الايمان و الاخلاص و اليقين و الورع، الصّبر و الرّضاء بما يأتي به القدر. 2 65 ايمان و اخلاص و يقين و پارسايى، همه آنها عبارت است از صبر و خوشنودى بدانچه قضا و قدر الهى آورد.

4809 39-  الصّبر أن يحتمل الرّجل ما ينوبه، و يكظم ما يغضبه. 2 69 صبر، عبارت است از اين كه مرد تحمل كند مصيبتى را كه به او مى‏رسد، و فرو خورد آنچه كه او را به خشم آورد.

4810 40-  الصّبر صبران: صبر على ما تكره و صبر عمّا تحبّ. 2 72 صبر دو گونه است: يكى صبر بر آنچه ناخوش دارى، و ديگر صبر از آنچه دوست مى‏دارى.  4811 41-  الصّبر احسن حلل الايمان و اشرف خلائق الانسان. 2 73 صبر، بهترين جامه‏هاى ايمان و شريف‏ترين خصلتهاى انسان است.

4812 42-  الصّبر عن الشّهوة عفّة و عن الغضب نجدة و عن المعصية ورع. 2 82 صبر از شهوت و خواهش نفسانى، عفّت و پاكدامنى است، و صبر از خشم، مردانگى و دلاورى، و صبر از گناه و معصيت، ورع و پارسايى است.

4813 43-  الصّبر صبران: صبر فى البلاء حسن جميل، و احسن منه الصّبر عن المحارم. 2 108 صبر بر دو گونه است: صبر در بلا و گرفتارى كه نيكو و زيباست، و نيكوتر از آن، صبر از محرّمات الهى است.

4814 44-  الصّبر على مضض الغصص يوجب الظّفر بالفرص. 2 136 صبر بر درد و رنج اندوهها، موجب پيروزى و دست يافتن به فرصتهاست.

4815 45-  اصبر تظفر. 2 170 صبر كن تا پيروز شوى.

4816 46-  اصبر تنل. 2 172 صبر كن تا به مراد خويش نايل گردى.

4817 47-  اغض على القذى و الّا لم ترض ابدا. 2 186 بر خاشاكى كه روزگار به چشمت ريزد، ديده بر هم نه و صبر كن و گر نه هرگز راضى نخواهى شد.

4818 48-  اشتغل بالصّبر على الرّزيّة عن الجزع لها. 2 186 خود را با صبر بر مصيبت سرگرم ساز از اين كه براى آن بى‏تابى كنى.

4819 49-  اصبر على عمل لا بدّ لك من ثوابه، و عن عمل لا صبر لك على عقابه. 2 194 صبر كن بر كارى كه به ناچار نياز به پاداش آن دارى (يعنى اطاعت خدا) و از كارى كه صبرى بر عقاب و كيفر آن ندارى (يعنى از گناه و نافرمانى خدا).

4820 50-  اطرح عنك واردات الهموم بعزائم الصّبر و حسن اليقين. 2 195 بيفكن از خود اندوههايى را كه بر تو فرود آيد، با صبر جدّى و محكم، و يقين نيكو.

4821 51-  الزم الصّبر فانّ الصّبر حلو العاقبة ميمون المغبّة. 2 202 ملازم صبر باش كه به راستى صبر سرانجامى شيرين، و عاقبتى فرخنده دارد.

4822 52-  الزموا الارض و اصبروا على البلاء، و لا تحرّكوا بايديكم و هوى ألسنتكم. 2 243 بر جاى خود بايستيد (و دست به كارى نزنيد) و در برابر بلا و گرفتارى شكيبا باشيد، و به خاطر هوا و هوس زبانها و دستهايتان را براى جنگ به كار نيندازيد.  4823 53-  الزموا الصّبر فانّه دعامة الايمان و ملاك الامور. 2 257 ملازم صبر و بردبارى باشيد، زيرا صبر ستون ايمان و ملاك و اساس كارها است.

4824 54-  افضل الصّبر التّصبّر. 2 379 برترين «صبرها» «تصبر» يعنى خود را به صبر واداشتن است.

4825 55-  اقوى عدد الشّدائد الصّبر. 2 381 قوى‏ترين اندوخته براى سختى‏ها صبر و بردبارى است.

4826 56-  افضل الصّبر عند مرّ الفجيعة. 2 394 برترين صبرها صبر در هنگام تلخى مصيبت (و تحمل تلخى آن) است.

4827 57-  افضل الصّبر الصّبر عن المحبوب. 2 405 برترين صبرها و خويشتن دارى انسان، از انجام كارى است كه آن را دوست دارد (ولى بخاطر خدا انجام نمى‏دهد).

4828 58-  افضل عدّة الصّبر على الشّدّة. 2 421 برترين اندوخته‏ها (براى دنيا و آخرت) صبر بر سختى است.

4829 59-  انّ احمد الامور عاقبة الصّبر. 2 488 به راستى كه ستوده‏ترين كارها از نظر سرانجام، صبر و پايدارى است.

4830 60-  إنّ الصّبر لجميل الّا عنك و انّ الجزع لقبيح الّا عليك، و انّ المصاب بك لجليل، و انّه قبلك و بعدك لجلل. 2 506 (و در هنگام به خاك سپردن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود:) به راستى كه صبر زيبا است مگر از رحلت تو، و بى‏تابى زشت است، مگر بر فقدان تو، و به راستى مصيبت تو بسيار سنگين است، و هر مصيبت ديگرى چه پيش از تو و چه پس از رفتن تو در برابر آن كوچك و حقير است.

4831 61-  انّ للمحن غايات و للغايات نهايات، فاصبروا لها حتّى تبلغ نهاياتها فالتّحرّك لها قبل انقضائها زيادة لها. 2 571 به راستى كه براى رنجها سرانجامى است، و براى سرانجامها نيز پايانها است، پس در برابر آنها صبر و بردبارى كنيد تا به پايان رسد، و از اين رو جنبش كردن پيش از گذشتن آن زمان، محنت را افزون كند.

4832 62-  ان ابتلاكم اللَّه بمصيبة فاصبروا. 3 1 اگر خدا شما را به مصيبتى گرفتار كرد، صبر كنيد.

4833 63-  ان تصبروا ففى اللَّه من كلّ مصيبة خلف. 3 3 اگر صبر كنيد خداى را از هر مصيبتى جانشينى است (كه جبران كند مصيبت را).

4834 64-  ان صبرت جرى عليك القلم و انت مأجور، و ان جزعت جرى عليك القلم و انت مأزور. 3 3 اگر (در برابر بلا) صبر كردى آنچه قلم تقدير بر تو نوشته اجرا شود و تو هم مأجور خواهى بود (چون صبر كرده‏اى) ولى اگر بى‏تابى كنى (و صبر نكنى) همان كه قلم نوشته بر تو اجرا شود در صورتى كه تو گنهكار خواهى بود.

4835 65-  ان صبرت ادركت بصبرك منازل الابرار، و ان جزعت اوردك جزعك عذاب النّار. 3 4 اگر صبر كنى به خاطر همين صبر خود، جايگاه نيكوكاران را در خواهى يافت، و اگر بى‏تابى كنى همين بى‏تابى، تو را به عذاب دوزخ در خواهد انداخت.

4836 66-  ان صبرت صبر الاحرار و الّا سلوت سلوّ الاغمار. 3 4 اگر صبر كنى صبر (كرده‏اى صبر) آزادمردان، و گر نه به فراموشى زده‏اى خود را همچون جاهلان و بى‏خبران.

4837 67-  ان صبرت صبر الاكارم و الّا سلوت سلوّ البهائم. 3 11 اگر صبر كنى صبر بزرگواران (است) و گر نه خود را به غفلت بزن همچون چهار پايان.

4838 68-  انّك لن تدرك ما تحبّ من ربّك الّا بالصّبر عمّا تشتهى. 3 53 به راستى كه تو هرگز بدانچه دوست مى‏دارى از وعده‏هاى پروردگار خود نخواهى رسيد جز به خويشتن دارى از آنچه (به حرام) بدان ميل دارى.

4839 69-  اذا ابتليت فاصبر. 3 114 هر گاه گرفتار شدى صبر كن.

4840 70-  اذا صبرت للمحنة فللت حدّها. 3 124 هنگامى كه براى اندوه و مصيبتى صبر كردى تيزى آن محنت را كند كرده‏اى.

4841 71-  اذا اتتك المحن فاقعد لها فانّ قيامك فيها زيادة لها. 3 178 هنگامى كه محنتها و رنجا نزد تو آمد در برابر آنها بنشين و صبر كن كه قيام و بى‏صبرى تو آن را افزون كند.

4842 72-  اذا فاجأك البلاء فتحصّن بالصّبر و الاستظهار. 3 188 هنگامى كه بلايى ناگهان بر تو رسيد پناه ببر به صبر و پشت گرمى بدان.

4843 73-  بالصّبر تخفّ المحنة. 3 203 به وسيله صبر، محنت و رنج سبك گردد.

4844 74-  بالصّبر تدرك الرّغائب. 3 209 به وسيله صبر به خواسته‏هاى خويش مى‏رسى.

4845 75-  بالصّبر تدرك معالى الامور.

3 222 به وسيله صبر به جايگاه والاى كارها مى‏رسى.

4846 76-  بشّر نفسك اذا صبرت بالنّجح و الظّفر. 3 267 هنگامى كه صبر كردى خويشتن را به موفقيت و پيروزى بشارت ده.

4847 77-  تجلبب الصّبر و اليقين فانّهما نعم العدّة فى الرّخاء و الشّدّة. 3 289 جامه صبر و يقين بر تن كن كه اين دو اندوخته خوبى هستند در فراخى زندگى و دشوارى.

4848 78-  تجرّع الغصص فانّى لم ار جرعة احلى منها عاقبة و لا الذّ مغبّة. 3 298 غصه‏ها را فرو خور كه به راستى من جرعه‏اى از نظر سرانجام و عاقبت، شيرين‏تر و لذيذتر از آن نديدم.

4849 79-  تجرّع مضض الحلم فانّه رأس الحكمة و ثمرة العلم. 3 305 فرو خور سوز مصيبت را در حلم و بردبارى كه آن اساس حكمت و ميوه علم است.

4850 80-  ثواب الصّبر يذهب مضض المصيبة. 3 347 پاداش صبر، سوز و درد مصيبت را مى‏برد.

4851 81-  ثواب المصيبة على قدر الصّبر عليها. 3 348 پاداش مصيبت به مقدار صبرى است كه بر آن مى‏شود.

4852 82-  ثواب الصّبر اعلى الثّواب. 3 348 پاداش صبر والاترين پاداشهاست.

4853 83-  جرّب نفسك فى طاعة اللَّه بالصّبر على اداء الفرائض و الدّؤب فى اقامة النّوافل و الوظائف. 3 358 آزمايش كن خويشتن را با صبر بر انجام فرائض و واجبات، و تلاش و كوشش در به پا داشتن نافله‏ها و وظايف خويش.

4854 84-  حسن الصّبر طليعة النّصر. 3 393 صبر نيكو طليعه و پيش در آمد نصرت و يارى است.

4855 85-  حسن الصّبر ملاك كلّ امر. 3 393 صبر نيكو ملاك و معيار هر كارى است.

4856 86-  حسن الصّبر عون على كلّ أمر. 3 393 صبر نيكو ياور و كمك‏كارى است بر هر كار.

4857 87-  حلاوة الظّفر تمحو مرارة الصّبر. 3 398 شيرينى پيروزى، محو و نابود مى‏كند تلخى صبر را.

4858 88-  دوام الصّبر عنوان الظّفر و النّصر. 4 21 ادامه صبر سر آغاز پيروزى و نصرت است.

4859 89-  رحم اللَّه امرء جعل الصّبر مطيّة حياته و التّقوى عدّة وفاته. 4 42 خدا رحمت كند كسى كه صبر را مركب زندگى كرده، و تقوا را اندوخته وفات و مرگ خويش ساخته.

4860 90-  رأس الايمان الصّبر. 4 50 اساس ايمان، صبر و خوشنودى است.

4861 91-  زين الدّين الصّبر و الرّضا. 4 109 زيور دين، صبر و خوشنودى است.

4862 92-  صبرك على المصيبة يخفّف الرّزيّة و يجزل المثوبة. 4 202 صبر و بردبارى تو بر مصيبت، آن را سبك كند، و پاداش را بزرگ و سنگين گرداند.

4863 93-  صبرك على تجرّع الغصص يظفرك بالفرص. 4 221 صبر تو بر فرو خوردن غصّه‏ها مسلّط گرداند تو را به فرصتها.

4864 94-  ضادّوا الجزع بالصّبر. 4 231 مخالفت كنيد با بى‏تابى، به صبر و شكيبايى.

4865 95-  طوبى لمن جعل الصّبر مطيّة نجاته و التّقوى عدّة وفاته. 4 244 خوشا به حال كسى كه صبر را مركب نجات خويش ساخته و تقوا را اندوخته وفات خويش كرده است.

4866 96-  طول الاصطبار من شيم الابرار. 4 253 صبر طولانى از شيوه‏هاى نيكان است.

4867 97-  عليك بالصّبر فى الضّيق و البلاء. 4 286 بر تو باد به صبر در فشار زندگى و گرفتارى.

4868 98-  عليك بالصّبر و الاحتمال فمن لزمهما هانت عليه المحن. 4 292 بر تو باد به صبر و تحمل، كه هر كس ملازم اين دو گرديد رنجها بر او آسان شود.

4869 99-  عليك بالصّبر فانّه حصن حصين و عبادة الموقنين. 4 295 بر تو باد به صبر كه آن دژ و قلعه‏اى است محكم و عبادت مردمان با يقين است.

4870 100-  عليك بالصّبر فبه يأخذ العاقل و اليه يرجع الجاهل. 4 296 بر تو باد به صبر كه مردمان عاقل بدان چنگ زنند، و نادانان نيز (به ناچار) بدان باز گردند.

4871 101-  عليك بلزوم الصّبر فبه يأخذ الحازم و اليه يؤول الجازع. 4 297 بر تو باد به صبر كه انسان دور انديش بدان تمسّك جويد، و شخص بى‏تاب و بى‏صبر هم (بالاخره) بدان باز گردد.

4872 102-  عند الصّدمة الاولى يكون صبر النّبلاء. 4 320 صبر مردمان بزرگ در هنگام رسيدن نخستين دشوارى است (و پس از آن تدريجا به صورت عادت در آيد و چندان دشوار نيست).

4873 103-  فى الصّبر ظفر. 4 397 پيروزى در صبر است.

4874 104-  قد يعزّ الصّبر. 4 468 گاه هست كه صبر كمياب و عزيز گردد (و مصيبت آن قدر سنگين است كه بى‏اختيار بى‏صبرى كنند).

4875 105-  قلّ من صبر الّا ملك. 4 504 كم است كسى كه صبر كند جز آنكه مالك و مسلّط بر كار گردد.

4876 106-  قلّ من صبر الّا قدر. 4 504 كم است كسى كه صبر كند جز آنكه توانا شود.

4877 107-  قلّ من صبر الّا ظفر. 4 504 كم است كسى كه صبر كند جز آنكه پيروز شود.

4878 108-  كم يفتح بالصّبر من غلق. 4 550 چه بسيار چيزهاى بسته‏اى كه به صبر باز شود (و مشكلاتى كه با صبر مرتفع گردد).

4879 109-  كم من مؤمن فاز به الصّبر و حسن الظّنّ. 4 554 چه بسيار انسان با ايمانى كه پيروزى دهد او را صبر و خوش گمانى (به خداى تعالى).

4880 110-  كن حلو الصّبر عند مرّ الامر. 4 601 در هنگام تلخى كار، شيرين صبر باش. (و با شيرينى صبر تلخى آن را بزداى)

4881 111-  كافل النّصر الصّبر. 4 632 صبر، ضامن نصرت و يارى است.

4882 112-  لكلّ مصاب اصطبار. 5 15 هر مصيبت رسيده‏اى را صبرى است (اندك يا بسيار كه خدا به او بدهد).

4883 113-  لن يحصل الاجر حتّى يتجرّع الصّبر. 5 64 پاداش نيك به دست نيايد تا جرعه صبر نوشيده شود.

4884 114-  لن يعدم النّصر من استنجد الصّبر. 5 64 يارى را از دست ندهد كسى كه از صبر يارى بجويد.

4885 115-  ليس مع الصّبر مصيبة. 5 78 با وجود صبر مصيبتى به جاى نماند.

4886 116-  ليس شي‏ء احمد عاقبة، و لا الذّ مغبّة، و لا ادفع لسوء ادب و لا اعون على درك مطلب من الصّبر. 5 86 چيزى از نظر سرانجام و عاقبت ستوده‏تر و لذيذتر، و نيز براى دفع بى‏ادبى (افراد بى‏ادب) مؤثرتر، و كمكى براى رسيدن به مطلب بهتر از صبر نيست.

4887 117-  لم يعدم النّصر من انتصر بالصّبر. 5 94 از دست ندهد نصرت و يارى را كسى كه به وسيله صبر يارى گرفته است.

4888 118-  من يصبر يظفر. 5 148 كسى كه صبر كند پيروز گردد.

4889 119-  من صبر نال المنى. 5 150 كسى كه صبر كند به هدف و آرمان خود برسد.

4890 120-  من استنجد الصّبر انجده. 5 155 كسى كه از صبر يارى طلبد يارى‏اش دهد.

4891 121-  من صبر هانت مصيبته. 5 176 كسى كه صبر كند مصيبتش آسان شود.

4892 122-  من صبر خفّت محنته. 5 192 كسى كه صبر كند رنج و محنت او سبك شود.

4893 123-  من تجرّع الغصص ادرك الفرص. 5 218 كسى كه جرعه‏هاى غصه را سر كشد به فرصتها دست يابد.

4894 124-  من لم ينجه الصّبر اهلكه الجزع. 5 247 كسى كه صبر او را رهايى نبخشد جزع و بى‏تابى او را هلاك گرداند.

4895 125-  من صبر على النّكبة كأن لم ينكب. 5 246 كسى كه صبر كند بر مصيبت همانند آن است كه به او مصيبتى نرسيده است.

4896 126-  من انتظر العاقبة صبر. 5 270 كسى كه چشم به راه سرانجام كار باشد (و سرانجام نيكوى آن را خواهد) صبر كند.

4897 127-  من صبر على مرّ الاذى أبان عن صدق التّقوى. 5 323 كسى كه صبر كند بر تلخى آزار، پرده از راستى تقواى خويش برداشته است (و حكايت از درستى تقواى او كند).

4898 128-  من ادّرع جنّة الصّبر هانت عليه النّوائب. 5 346 كسى كه زره خود گرداند سپر صبر را آسان شود بر او مصيبتها.

4899 129-  من صبر على طول الاذى ابان عن صدق التّقى. 5 353 كسى كه صبر كند بر آزار طولانى، پرده از راستى و درستى تقواى خويش برداشته است.

4900 130-  من صبر على بلاء اللَّه سبحانه فحقّ اللَّه ادّى، و عقابه اتّقى، و ثوابه رجا. 5 380 كسى كه بردبارى كند بر بلاى خداى سبحان، حقّ خدا را پرداخته، و از عذاب و عقاب او خود را نگه داشته، و پاداش نيك او را اميد بسته است.

4901 131-  من صبر فنفسه وقّر و بالثّواب ظفر و للَّه سبحانه اطاع. 5 398 كسى كه صبر كند نفس خويش را ارجمند داشته، و به پاداش الهى ظفر يافته، و خداى سبحان را اطاعت نموده است.

4902 132-  من لم يصبر على كدّه صبر على الافلاس. 5 414 كسى كه بر تلاش و كوشش در كار پايدارى و صبر نكند، (بايد) بر افلاس و ندارى صبر كند.

4903 133-  من توالت عليه نكبات الزّمان اكسبته فضيلة الصّبر. 5 454 كسى كه مصيبتهاى روزگار پى در پى بر او در آيد، فضيلت صبر و شكيبايى را براى او فراهم آورد.

4904 134-  من تجلبب الصّبر و القناعة عزّ و نبل. 5 462 كسى كه جامه صبر و قناعت در بر كند عزيز و ارجمند گردد.

4905 135-  من صبر على طاعة اللَّه و عن معاصيه فهو المجاهد الصّبور. 5 463 كسى كه صبر كند بر اطاعت و فرمانبردارى خدا و صبر كند از انجام نافرمانى‏هاى او، به راستى چنين كسى مجاهدى است پر صبر.

4906 136-  من لم يصبر على مضض الحمية طال سقمه. 5 467 كسى كه (بيمار است و) صبر نكند بر سختى پرهيز، بيمارى‏اش طولانى شود.

4907 137-  من طال صبره حرج صدره. 5 469 كسى كه صبرش طولانى شود سينه‏اش تنگ گردد.

4908 138-  من استوطأ مركب الصّبر ظفر. 5 473 كسى كه راهوار كند مركب صبر را پيروز شود.

4909 139-  من كنوز الايمان الصّبر على المصائب. 6 21 از گنجهاى ايمان صبر بر مصيبتها است.

4910 140-  من افضل الحزم الصّبر على النّوائب. 6 21 از برترين دور انديشى صبر در برابر مصيبتها است.

4911 141-  من علامات حسن السّجيّة الصّبر على البليّة. 6 46 از نشانه‏هاى خوش خلقى صبر در برابر بلاها است.

4912 142-  ما اصيب من صبر. 6 50 كسى كه صبر كند در حقيقت مصيبتى نديده است.

4913 143-  ما خاب من لزم الصّبر. 6 51 هلاك نشود كسى كه ملازم صبر باشد.

4914 144-  ما حصل الاجر بمثل الصّبر.