باب الخشوع (فروتنى كردن)
2381 1- إذا أنت هديت لقصدك فكن أخشع ما تكون لربّك. 3 169 هر گاه به هدف و
مقصود خود راهنمايى شدى فروتنىات در پيشگاه پروردگار بيشتر باشد.
2382 2- زين
العبادة الخشوع. 4 109 زيور عبادت، خشوع است.
2383 3- من خشع قلبه خشعت جوارحه. 5 242 كسى كه دلش خاشع و فروتن بود اعضا و
جوارح او نيز خاشع خواهد شد.
2384 4- نعم عون الدّعاء الخشوع. 6 167 چه كمك كار خوبى است خشوع و زارى براى
دعا.
2385 5- ليخشع للَّه سبحانه قلبك، فمن خشع قلبه خشعت جميع جوارحه. 5 46 بايد
قلب تو براى خداى سبحان خاشع باشد، كه هر كس قلبش خاشع بود همه اعضاى او خاشع خواهد
بود.
2386 6- خشية اللَّه جماع الايمان. 3 463 خشيت و بيم از خدا جامع ايمان است.
باب الخشية (بيم، هراس، ترس)
2387 1- احذروا من اللَّه كنه ما حذّركم من نفسه، و اخشوه خشية يحجزكم عمّا
يسخطه. 2 283 پرهيز داشته باشيد از خداوند نهايت آنچه را كه از خود پرهيزتان داده
است، و بترسيد از او به گونهاى كه شما را منع كند از آنچه او را به خشم آورد.
2388 2- أعلم النّاس باللَّه أكثرهم خشية له. 2 430 داناترين مردم به خدا كسى
است كه خشيت و ترس او از خدا بيشتر باشد.
2389 3- نعم العبادة الخشية. 6 157 ترس و خشيت از خدا خوب عبادتى است.
2390 4- لا علم كالخشية. 6 351 هيچ علم و دانايى همچون ترس و خشيت نيست.
2391 5- الخشية من عذاب اللَّه شيمة المتّقين. 2 41 هراس از عذاب خدا شيوه
مردمان با تقوا است.
2392 6- الخشية شيمة السّعداء. 1 156 خشيت و بيم از خدا شيوه نيكبختان است.
2393 7- اذا اصطفى اللَّه عبدا جلببه خشيته. 3 142 هر گاه خداوند بندهاى را
دوست دارد ترس خود را چون پيراهنى بر تو او بپوشاند.
2394 8- غاية المعرفة الخشية. 4 371 نهايت معرفت و شناخت خداوند بيم و ترس از
او است.
2395 9- كفى بالخشية علما. 4 574 ترس و بيم براى علم انسان كافى است (يعنى همين
علم به اين كه بايد از خدا بيم داشته باشد براى عالم بودن انسان كافى است).
2396 10- من خشى اللَّه كمل علمه. 5 180 كسى كه از خدا بيم داشته باشد علم او
كامل است.
باب الخصومة (دشمنى)
2397 1- المخاصمة تبدى سفه الرّجل و لا تزيد فى حقّه. 1 400 دشمنى كردن، از روى
سفاهت و سبكسرى مرد، پرده بردارد، و گر نه در حق او چيزى نيفزايد.
2398 2- من حارب النّاس حرب و من أمن السّلب سلب. 5 421 كسى كه با مردم بجنگد
اموالش را ببرند، و اگر ايمن نشيند باز هم اموالش را به يغما برند.
2399 3- من
يكن اللَّه سبحانه خصمه يدحض حجّته، و يعذّبه فى الدّنيا و معاده. 5 259 هر كس خداوند خصم و دشمن او باشد حجّت و دليل او را باطل كند (و
عذر تراشى او را نپذيرد) و در دنيا و آخرت او را عذاب كند.
2400 4- من بالغ فى الخصام أثم و من قصّر عنه خصم. 5 472 كسى كه در دشمنى از
حدّ بگذراند گناه كار است و كسى كه كوتاه آيد شكست خورد (بلكه بايد اعتدال را در
اين باره از دست ندهد).
2401 5- لا يستطيع أن يتّقى اللَّه من خاصم. 6 396 كسى كه حالت مخاصمه و دشمنى
با مردم دارد نمىتواند تقواى الهى داشته باشد.
باب الخضوع (تواضع)
2402 1- الخضوع دنائة. 1 42 فروتنى دنائت است.
2403 2- كلّ شيء خاضع للَّه.
4 538 هر چيزى در برابر خداى تعالى خاضع و فروتن است.
2404 3- من خضع لعظمة اللَّه ذلّت له الرّقاب. 5 397 كسى كه در پيشگاه عظمت
خداوند خضوع كند مردمان در برابرش رام گردند.
2405 4- لا عبادة كالخضوع. 6 357 هيچ عبادتى همانند خضوع به درگاه خداوند نيست.
باب الخطر
2406 1- المتعرّض للبلاء مخاطر. 1 141 كسى كه خود را در معرض بلا و گرفتارى
قرار دهد در خطر است.
2407 2- المخاطر متهجّم على الغرر. 1 332 كسى كه خود را به خطر اندازد فريب خورده است (چون آدم عاقل و دانا كه گرفتار فريب نفس يا مردم نشده باشد خود را به خطر نيندازد).
2408 3- لا تخاطر
بشىء رجاء اكثر منه. 6 270 به خطر نينداز چيزى را به خاطر رسيدن به بيشتر از آن.
باب خفّة الظهر (سبكبارى)
2409 1- فى خفّة الظّهر راحة السّرّ و تحصين القدر. 4 400 آسايش درونى و
نگهدارى قدر و مرتبه در سبكبارى است.
باب الاستخفاف (سبك شمردن)
2410 1- لا تزدرينّ أحدا حتّى تستنطقه. 6 271 هيچكس را سبك مشمار تا او را به سخن آورى (و از سخن و گفتارش سبكى يا
سنگينى او را بدانى).
2411 2- ايّاك أن تستخفّ بالعلماء، فإنّ ذلك يزرى بك و
يسىء الظّنّ بك و المخيلة فيك. 2 319 سخت بپرهيز از اين كه علما و دانشمندان را
سبك بشمارى، كه اين كار، تو را عيب دار و ديگران را به تو بدگمان مىكند، و انظار
را نسبت به تو بد خواهد كرد.
2412 3- أكبر الشّرّ فى الاستخفاف بمولم عظة المشفق
النّاصح، و الاغترار بحلاوة ثناء المادح الكاشح. 2 452 بزرگترين بدىها در اين است
كه آدمى پند دردناك انسان مهربان خير خواه را سبك بشمارد، و به شيرينى ستايش و مدح
ظاهر فريب دشمن مغرور شود.
2413 4- من لم يحسن الاستعطاف قوبل بالاستخفاف. 5 250 كسى كه ارزش خوبى مهربانى
كردن را براى اصلاح خود نداند، با سبك شمردن به اصلاح در آيد.
2414 5- من استخفّ بمواليه استثقل وطأة معاديه. 5 345 كسى كه دوستان خود را سبك
شمارد پايمال كردن دشمنانش را بر خود سنگين گرداند.
باب الاخلاص (پاكى عمل)
2415 1- الاخلاص غاية. 1 27 اخلاص غاية (عبادت و طاعت الهى) است.
2416 2- الاخلاص فوز. 1 56 اخلاص، رستگارى است.
2417 3- الاخلاص خير العمل. 1 81 اخلاص، بهترين عمل است.
2418 4- الاخلاص ثمرة العبادة. 1 105 اخلاص، ميوه و ثمره عبادت است.
2419 5- الاخلاص شيمة أفاضل النّاس. 1 157 اخلاص، خوى بزرگان مردم است.
2420 6- الاخلاص أعلى فوز. 1 164 اخلاص، والاترين سعادت و رستگارى است.
2421 7- الاخلاص عبادة المقرّبين. 1 176 اخلاص، عبادت مقربان درگاه الهى است.
2422 8- الاخلاص غاية الدّين. 1 189 اخلاص، غايت و حدّ نهايى دين و آيين است.
2423 9- المخلص حرىّ بالاجابة. 1 201 دعاى شخص مخلص شايسته اجابت و قبول است.
2424 10- الاخلاص اشرف نهاية. 1 213 اخلاص، شريفترين نهايت و پايان (فضيلت و
كمال، يا بندگى و اطاعت) است.
2425 11- الاخلاص ثمرة اليقين. 1 214 اخلاص، ميوه يقين است.
2426 12- الاخلاص ملاك العبادة. 1 215 اخلاص، ملاك و معيار عبادت است (يعنى به
هر اندازه اخلاص داشته باشد مورد قبول واقع شود).
2427 13- الاخلاص أعلى الايمان. 1 215 اخلاص، والاترين مرتبه ايمان است.
2428 14- الايمان اخلاص العمل. 1 219 ايمان همان اخلاص عمل است.
2429 15- امارات السّعادة اخلاص العمل. 1 323 نشانههاى سعادت و رستگارى اخلاص
عمل است.
2430 16- اخلاص العمل من قوّة اليقين و صلاح النّيّة. 1 343 اخلاص عمل از نيروى
يقين و شايستگى و پاكى نيت سرچشمه گيرد.
2431 17- العمل كلّه هباء الّا ما اخلص فيه. 1 368 همه عمل انسانى تباه و بر
باد رفته است جز آنچه را از روى اخلاص انجام داده باشد.
2432 18- ألاخلاص خطر عظيم حتّى ينظر بما يختم له. 2 2 اخلاص در خطر بزرگى است
تا نگريسته شود كه به چه سرانجامى پايان پذيرد.
2433 19- الزم الاخلاص فى السّرّ و العلانية، و الخشية فى الغيب و الشّهادة، و
القصد فى الفقر و الغنى، و العدل فى الرّضا و السّخط. 2 232 ملازم اخلاص باش در
نهان و آشكار، و ترس و هراس از خدا در غياب و حضور، و ميانه روى در ندارى و دارايى،
و رعايت عدالت در خوشنودى و خشم.
2434 20- اخلصوا اذا عملتم. 2 239 كار كه مىكنيد اخلاص داشته باشيد.
2435 21- أخلص للَّه عملك و علمك و حبّك و بغضك و أخذك و تركك و كلامك و صمتك.
2 209 خالص گردان براى خدا عمل خود و علم خود، و دوستى و دشمنى خود، و گرفتن و رها كردنت، و گفتار و سكوتت را.
2436 22- أفضل العمل ما اخلص فيه. 2 386 برترين عمل آن است كه اخلاص در آن رعايت شده باشد.
2437 23- أين الّذين أخلصوا أعمالهم للَّه و طهّروا قلوبهم بمواضع ذكر اللَّه.
2 363 كجايند آنها كه عملهاشان را براى خدا خالص كرده، و دلهاشان را به
جايگاههاى ياد خدا پاكيزه گرداندهاند.
2438 24- اعلى الأعمال اخلاص الايمان و صدق الورع و الإيقان. 2 486 والاترين عملها اخلاص ايمان و پارسايى صادقانه و يقين است.
2439 25- أفضل الايمان الاخلاص و الاحسان، و أقبح الشّيم التّجافى و العدوان. 2
466 برترين ايمانها اخلاص، و نيكوكارى است، و زشتترين خصلتها دورى گزيدن و دشمنى
است.
2440 26- أخلص تنل. 2 172 خالص گردان عمل خود را تا (به مراتب عاليه كمال
انسانى) برسى.
2441 27- إن تخلص تفز. 3 25 اگر خلوصى داشته باشى به رستگارى رسى.
2442 28- انّك لن يتقبّل من عملك الّا ما اخلصت فيه و لم تشبه بالهوى و اسباب
الدّنيا. 3 49 به راستى كه از عمل تو پذيرفته نشود جز آنچه را كه در آن اخلاص داشته
باشى و به هوا و هوس و اسباب دنيايى نياميخته باشى.
2443 29- آفة العمل ترك الاخلاص. 3 108 آفت عمل واگذار كردن اخلاص در عمل است.
2444 30- بالاخلاص ترفع الاعمال. 3 213 به وسيله اخلاص عملها را بالا برند.
2445 31- بالاخلاص يتفاضل العمّال. 3 217 به وسيله اخلاص است كه كاركنان برترى يابند.
2446 32- تقرّب العبد الى اللَّه سبحانه باخلاص نيّته. 3 279 تقرّب و نزديك شدن
بنده به درگاه خدا به خاطر اخلاص نيّت او است.
2447 33- ثمرة العلم اخلاص العمل. 3 332 ميوه و ثمره علم، اخلاص عمل است.
2448 34- جماع الدّين فى اخلاص العمل و تقصير الامل و بذل الاحسان و الكفّ عن
القبيح. 3 368 گرد آورنده دين و آيين، اخلاص عمل و كوتاه كردن آرزو، و بذل احسان، و
باز داشتن از كارهاى زشت و قبيح است.
2449 35- خير العمل ما صحبه الاخلاص. 3 425 بهترين عملها آن است كه اخلاص با او
همراه باشد.
2450 36- زينة القلوب اخلاص الايمان. 4 117 زيور دلها اخلاص ايمان است.
2451 37- سادة اهل الجنّة المخلصون. 4 135 آقايان اهل بهشت انسانهاى با اخلاص هستند.
2452 38- صدق اخلاص المرء يعظم زلفته و يجزل مثوبته. 4 213 درستى و راستى اخلاص
انسانى، نزديكى و پاداش نيك او را به درگاه خداوند بزرگ گرداند.
2453 39- طوبى لمن بادر اجله و أخلص عمله. 4 240 خوشا به حال كسى كه بر اجل خود
پيشى گيرد و عمل خود را خالص گرداند.
2454 40- طوبى لمن أخلص للَّه عمله و علمه و حبّه و بغضه و أخذه و تركه و كلامه و صمته. 4 243 خوشا به حال كسى كه كارش، و علمش، و دوستىاش، و خشمش، و
گرفتنش، و واگذاردنش، و سخن گفتنش و خموشىاش را براى خدا خالص گرداند.
2455 41- عليك بالاخلاص فانّه سبب قبول الاعمال و أفضل الطّاعة. 4 290 بر تو
باد به اخلاص كه سبب پذيرفته شدن اعمال و برترى طاعات است.
2456 42- عليكم بصدق الاخلاص و حسن اليقين، فإنّهما أفضل عبادة المقرّبين. 4
303 بر شما باد به راستى و صداقت در اخلاص و يقين نيكو، كه اين دو برترين عبادتهاى
مقرّبان درگاه خداست.
2457 43- عليكم باخلاص الايمان، فإنّه السّبيل إلى الجنّة و النّجاة من النّار.
4 306 بر شما باد به اخلاص ايمان كه به راستى همان راه بهشت و رهايى از دوزخ
است.
2458 44- على قدر قوّة الدّين يكون خلوص النّيّة. 4 315 به مقدار قوّت و نيروى
دين است پاكى و خلوص نيّت.
2459 45- عند تحقّق الاخلاص تستنير البصائر. 4 323 در
هنگام تحقّق و پا برجا شدن اخلاص، بينائيها روشن و افروخته گردد.
2460 46- غاية اليقين الإخلاص. 4 369 نهايت مرتبه يقين، اخلاص (عمل) است.
2461 47- غاية الاخلاص الخلاص. 4 369 نهايت اخلاص و غايت آن، رهايى (از دوزخ و عذاب الهى است)
2462 48- فى
إخلاص الاعمال تنافس أولى النّهى و الألباب. 4 402 رقابت خردمندان، در اخلاص عملها
است.
2463 49- فى اخلاص النّيّات نجاح الأمور. 4 407 در اخلاص نيّتها رستگارى و پيروزى كارها است.
2464 50- فضيلة العمل الاخلاص فيه. 4 428 فضيلت و برترى عمل به اخلاصى است كه در آن است.
2465 51- فاز بالسّعادة من أخلص العبادة. 4 430 به رستگارى رسيده كسى كه عبادت
خالص انجام داده است.
2466 52- قدّموا خيرا تغنموا، و أخلصوا أعمالكم تسعدوا. 4 508 كار خيرى را از
پيش بفرستيد، تا غنيمت يابيد، و عملهاتان را پاك گردانيد تا نيكبخت شويد.
2467 53- كلّما اخلصت عملا بلغت من الآخرة أملا. 4 618 به هر اندازه عمل را
خالص و پاك كنى به همان اندازه به آرزوى آخرت خويش رسى.
2468 54- من رغب فيما عند اللَّه أخلص عمله. 5 194 كسى كه بدانچه نزد خداست
رغبت داشته باشد عمل خود را پاك و خالص گرداند.
2469 55- من أخلص بلغ الآمال. 5 141 كسى كه اخلاص دارد به آرمانهاى خود خواهد
رسيد.
2470 56- من أخلص للَّه استظهر لمعاشه و معاده. 5 260 كسى كه براى خدا اخلاص
داشته باشد پشت خود را براى زندگى دنيا و آخرت خود قوى كرده است.
2471 57- من أخلص النّيّة تنزّه عن الدّنيّة. 5 296 كسى كه نيّت دلش پاك باشد
از پستى و زشتى پاكيزه گشته است.
2472 58- من أخلص العمل لم يعدم المأمول. 5 238 كسى كه عمل خود را خالص و پاك
كرده باشد به آرمان خويش برسد.
2473 59- لو خلصت النّيّات لزكت الاعمال. 5 112 اگر نيتها پاك شود عملها پاكيزه گردد.
2474 60- من لم يصحب الاخلاص عمله لم يقبل. 5 418 كسى كه عملش با اخلاص همراه
نباشد پذيرفته نشود.
2475 61- من كمال العمل الاخلاص فيه. 6 11 اخلاص در عمل از كمال عمل خواهد بود.
2476 62- ملاك العمل الاخلاص فيه. 6 118 ملاك عمل اخلاصى است كه در آن است (به هر اندازه اخلاص بيشتر باشد ارزش
عمل زيادتر خواهد بود).
2477 63- مع الاخلاص ترفع الاعمال. 6 121 با اخلاص است كه عملها بالا رود.
2478 64- هدى من اخلص ايمانه. 6 193 راه يافته كسى است كه ايمانش را خالص
گرداند.
2479 65- لا يحرز الاجر الّا من اخلص عمله. 6 397 به پاداش نرسد مگر آن كس كه
عملش را پاك و خالص گرداند.
2480 66- لا شيء أفضل من اخلاص عمل فى صدق نيّة. 6 434 چيزى برتر از اخلاص در
راستى نيّت نيست.
2481 67- لا يدرك احد رفعة الآخرة الّا باخلاص العمل و تقصير الامل و لزوم
التّقوى. 6 423 هيچكس به رتبه والاى آخرت نرسد مگر به اخلاص عمل و كوتاه كردن آرزو
و ملازمت تقواى الهى.
باب الخلاف (ناسازگارى)
2482 1- الخلف مثار الحروب. 1 185 ناسازگارى وسيله بر انگيخته شدن جنگهاست.
2483 2- الخلاف يهدم الآراء. 1 270 ناسازگارى و اختلاف، رأيها را نابود كند.
2484 3- الامور المنتظمة يفسدها الخلاف. 1 307 كارهاى نظام يافته و درست را ناسازگارى و اختلاف تباه كند.
2485 4- سبب الفرقة الاختلاف. 4 123 سبب جدايى و پراكندگى اختلاف است.
2486 5- كثرة الخلاف شقاق. 4 588 اختلاف بسيار، ستيزه جويى و دشمنى است.
2487 6- ليس مع الخلاف ائتلاف. 5 86 با بودن اختلاف، الفتى در كار نيست.
2488 7- من الخلاف تكون النّبوة. 6 10 كندى كارها به خاطر اختلاف است.
2489 8- مع الشّقاق تكون النّبوة. 6 122 با دشمنى و ستيزه جويى كندى است.
باب الأخلاق (خويها)
2490 1- أرضى النّاس من كانت أخلاقه رضيّة. 2 413 خوشنودترين مردم كسى است كه
اخلاقش پسنديده باشد.
2491 2- أطهر النّاس اعراقا أحسنهم أخلاقا. 2 405 پاكزادترين مردم نيكوترين
آنها در اخلاق است.
2492 3- اذا كان فى الرّجل خلّة رائقة فانتظر منه اخواتها. 3 177 هر گاه در
مردى خصلتى نيكو بود، پس چشم به راه امثال آن خصلت نيكو در او باش.
2493 4- تنافسوا فى الاخلاق الرّغيبة و الاحلام العظيمة و الاخطار الجليلة يعظم
لكم الجزاء. 3 311 رقابت كنيد در خصلتهاى پسنديده، و بردباريهاى بزرگ، و انديشههاى
بلند تا پاداشتان بزرگ گردد.
2494 5- تجنّب من كلّ خلق أسوأه و جاهد نفسك على تجنّبه، فانّ الشّرّ لجاجة. 3
314 دورى كن از هر خصلتى بدترين آن را، و براى اين دورى كردن و اجتناب، با نفس خود
پيكار كن زيرا شرّ و بدى لجوج است و پىگير.
2495 6- تخيّر لنفسك من كلّ خلق أحسنه، فانّ الخير عادة. 3 314 براى خود از هر
خصلتى بهترينش را انتخاب كن، كه خير و خوبى عادت است (يعنى بهتر آن است كه به صورت
عادت در آيد).
2496 7- تعصّبوا لخلال الحمد، من الحفظ للجار، و الوفاء بالذّمام و الطّاعة
للبرّ، و المعصية للكبر، و تحلّوا بمكارم الخلال. 3 311 خود را دلبسته و مقيّد كنيد
به خصلتهاى پسنديده: از نگهداشتن حرمت همسايه، و وفا كردن به عهد و پيمان، و
فرمانبردارى از كار نيك، و نافرمانى از تكبّر و سر بزرگى كردن، و آراسته شويد به
اخلاق نيكو.
2497 8- ستّة تختبر بها أخلاق الرّجال: الرّضا و الغضب و الامن و الرّهب و
المنع و الرّغب. 4 146 شش چيز است كه اخلاق مردان در آن آزمايش شود: خوشنودى، خشم،
امنيت، ترس، منع (يعنى جلوگيرى) و رغبت (يعنى ميل).
2498 9- من لم تحسن خلائقه لم
تحمد طرائقه. 5 462 كسى كه اخلاقش نيكو نباشد راههاى زندگى و روشهاى او پسنديده
نيست.
2499 10- من الكرم حسن الشّيم. 6 13 خوى نيكو از بزرگوارى است.
باب حسن الخلق (خوش خلقى)
2500 1- لا عيش أهنا من حسن الخلق. 6 399 زندگىاى بهتر از خلق نيكو نيست.
2501 2- نعم الشّيمة حسن الخلق. 6 165 خوى خوبى است خلق نيكو.
2502 3- نعم الايمان جميل الخلق. 6 167 خوب ايمانى است خوى نيكو (يعنى ايمانى
كه با خوى نيكو باشد).
2503 4- ما اعطى اللَّه سبحانه العبد شيئا من خير الدّنيا و الآخرة الّا بحسن
خلقه و حسن نيّته. 6 99 خداى سبحان چيزى از خوبيهاى دنيا و آخرت را به بنده خود عطا
نكرده جز به خوى نيكو و نيّت نيكويش.
2504 5- من حسن خلقه كثر محبّوه و انست
النّفوس به. 5 451 كسى كه خلق او نيكو باشد دوستدارانش بسيار گردد و مردم به او انس
گيرند.
2505 6- من حسن خلقه سهلت له طرقه. 5 306 كسى كه خلقش نيكو باشد راههاى زندگى
برايش آسان گردد.
2506 7- لم يضق شيء مع حسن الخلق. 5 97 با وجود حسن خلق چيزى بر انسان دشوار و تنگ نشود.
2507 8- من حسنت خليقته طابت عشرته. 5 238 كسى كه خلقش نيكو باشد آميزش و معاشرت با او نيكو و پاكيزه گردد.
2508 9- كم من وضيع رفعه حسن خلقه. 4 558 چه بسيار انسانهاى پستى كه خوى نيكويش او را بلند كرده است.
2509 10- نعم الحسب حسن الخلق. 6 156 حسب و شرافت خوبى است خوى نيكو.
2510 11- لا قرين كحسن الخلق. 6 364 قرين و همراهى براى آدمى همچون خلق نيكو
نيست.
2511 12- فى سعة الاخلاق كنوز الارزاق. 4 408 گنجهاى روزى در خوى نيكو است.
2512 13- عليك بحسن الخلق فانّه يكسبك المحبّة. 4 288 بر تو باد به خوى نيكو كه
دوستى و محبّت دلها را براى تو به ارمغان آورد.
2513 14- رأس الايمان حسن الخلق و التّحلّى بالصّدق. 4 53 اساس ايمان خلق نيكو و آراستگى به راستى و صداقت است.
2514 15- حسن الخلق يورث المحبّة و يؤكّد المودّة. 3 418 خوى نيكو محبت به جاى
نهد و دوستى را محكم كند.
2515 16- حسن الخلق رأس كلّ برّ. 3 393 خوى نيكو اساس هر نيكى است.
2516 17- حسن الاخلاق يدرّ الارزاق و يونس الرّفاق. 3 393 حسن خلق، روزيها را
ريزان و رفاقتها را انس و الفت بخشد.
2517 18- حسن الخلق للنّفس و حسن الخلق للبدن. 3 382 خوى نيكو مخصوص جان، و
خلقت زيبا مخصوص تن است.
2518 19- حسن الخلق افضل الدّين. 3 383 برترين دين و آيين، خوى نيكو است.
2519 20- حسن الخلق خير قرين و العجب داء دفين. 3 390 خوى نيكو بهترين همراه و
قرين است، و خود بينى دردى است پنهان.
2520 21- حسن الخلق من افضل القسم. و أحسن الشّيم. 3 390 خلق نيكو از برترين قسمتها و بهرهها، و بهترين خلق و
خويهاست.
2521 22- حسن الخلق احد العطائين. 3 392 خوى نيكو يكى از دو بخشش عطا و بهره الهى است.
2522 23- حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق. 3 392 اخلاق نيكو نشانه بزرگوارى
ريشهها و اصل و نسب انسانى است.
2523 24- بحسن الاخلاق يطيب العيش. 3 218 به واسطه حسن اخلاق است كه زندگى نيكو
گردد.
2524 25- بحسن الاخلاق تدرّ الارزاق. 3 223 به وسيله خوش خلقى روزىها ريزان و فراوان گردد.
2525 26- اذا حسن الخلق لطف النّطق. 3 134 هنگامى كه خلق انسان نيكو شد سخن گفتنش نيكو شود.
2526 27- احسن السّناء الخلق السّجيح. 2 438 بهترين بلنديهاى رتبه و مقام، خوى
نرم و هموار است.
2527 28- احسن شيء الخلق. 2 371 بهترين چيزها اخلاق نيكو است.
2528 29- أكرم الحسب الخلق. 2 374 گرامىترين حسبها اخلاق خوب است.
2529 30- الخلق السّجيح احدّ النّعمتين. 2 22 خوى نرم يكى از دو نعمت بزرگ الهى
است.
2530 31- الخلق المحمود من ثمار العقل. 1 339 خوى پسنديده از ميوههاى عقل است.
2531 32- ان كنتم لا محالة متنافسين فتنافسوا في الخصال الرّغيبة و خلال المجد.
3 20 شما كه به ناچار (و خواه نا خواه) با يكديگر رقابت مىكنيد پس بيائيد و در
آراسته شدن به خصلتهاى نيك، و خلق و خوى شرافتمندانه با هم رقابت كنيد.
2532 33- من الكرم حسن الشّيم. 6 36 خصلتهاى نيك از بزرگوارى و كرم آدمى است.
باب سوء الخلق (بد خلقى)
2533 1- لا وحشة اوحش من سوء الخلق. 6 400 تنهايى و وحشتى وحشتناكتر از بد
خلقى نيست.
2534 2- لا سؤدد لسىّء الخلق. 6 374 آدم بد خلق سيادت و آقايى ندارد.
2535 3- لا عيش لسىّء الخلق. 6 359 شخص بد خلق زندگى ندارد.
2536 4- من اللّؤم سوء الخلق. 6 35 بد خلقى، از پستى است.
2537 5- من ضاقت ساحته قلّت راحته. 5 463 كسى كه تنگ باشد ناحيه (و اخلاق) او، اندك باشد راحتى و آسايش او.
2538
6- من ساء خلقه أعوزه الصّديق و الرّفيق. 5 462 كسى كه بد خلق باشد دوست و رفيقش
ناباب گردد.
2539 7- من لم يحسن خلقه لم ينتفع به قرينه. 5 418 كسى كه خلق خود را نيكو نكند
دوست و همراهش از او سودى نبرد.
2540 8- من ساء خلقه قلاه مصاحبه و رفيقه. 5 365 كسى كه بد خو باشد همراه و
رفيقش او را دشمن دارند.
2541 9- من ساء خلقه ملّه اهله. 5 328 كسى كه خلقش بد باشد خاندانش از او ملول
گردند.
2542 10- من أساء خلقه عذّب نفسه. 5 165 كسى كه خوى خود را بد كند خود را به تعب دچار كرده است.
2543 11- من ساء خلقه ضاق رزقه. 5 211 كسى كه خلقش بد باشد روزيش تنگ شود.
2544 12- من ضاق خلقه ملّه اهله. 5 195 كسى كه خلق او تنگ و سخت باشد خاندانش
از او خسته و ملول شوند.
2545 13- كلّ داء يداوى الّا سوء الخلق. 4 535 هر دردى قابل درمان است مگر بد خلقى.
2546 14- سوء الخلق يوحش النّفس و يرفع الانس. 4 151 بد خلقى انسان را دچار وحشت و تنهايى كند و انس و خو گرفتن را از ميان مىبرد.
2547 15- سوء الخلق نكد العيش و عذاب النّفس. 4 150 بد خلقى موجب تيرگى زندگى و
عذاب و شكنجه نفس انسانى است.
2548 16- سوء الخلق شرّ قرين. 4 131 بد خلقى بد قرين و همدمى است.
2549 17- سوء الخلق شؤم، و الاسائة الى المحسن لؤم. 4 145 بد خلقى شوم و نحس
است، و بد كردن به شخص نيكو كار پستى است.
2550 18- سوء الخلق يوحش القريب و ينفّر البعيد. 4 136 بد خلقى نزديكان را دچار
وحشت كند و اشخاص دور را متنفر سازد.
2551 19- الخلق السّىّء أحد العذابين. 2 24 خوى بد يكى از دو عذاب و شكنجه است.
2552 20- السّىّء الخلق كثير الطّيش منغّص العيش. 2 11 آدم بد اخلاق سبكسرى
بسيار كند و زندگى ناگوارى دارد.
2553 21- الخلق المذموم من ثمار الجهل. 1 339 خلق نكوهيده از ميوههاى جهل و
نادانى است.
2554 22- المؤمن ليّن العريكة سهل الخليقة. 1 364 شخص مؤمن نرمخو و خوش خلق
است.
2555 23- الكافر شرس الخليقة سىّء الطّريقة. 1 364 كافر، سخت خو و بد خلق است.
باب الخلقة (آفرينش)
2556 1- اعجبوا لهذا الانسان، ينظر بشحم، و يتكلّم بلحم، و يسمع بعظم، و يتنفّس
من خرم. 2 266 در شگفت شويد از اين انسان كه نگاه مىكند با تكّهاى از پيه، و سخن
مىگويد با تكّهاى از گوشت، مىشنود به استخوانى، و نفس مىكشد از رخنهاى.
2557 2- ما اعظم اللّهم ما نرى من خلقك و ما أصغر عظيمة فى جنب ما غاب عنّا من
قدرتك. 6 93 بار الها چقدر بزرگ است آنچه را ما از خلق تو مىبينيم، و چه كوچك است
بزرگى آن در برابر آنچه بر ما پنهان است از قدرت تو.
2558 3- ما خلق اللَّه سبحانه امرء عبثا فيلهو. 6 80 خداى سبحان كسى را بيهوده
نيافريده كه سرگرم بازى شود.
2559 4- لقد بصّرتم إن أبصرتم و أسمعتم ان سمعتم، و هديتم ان اهتديتم. 5 33 به
راستى كه شما را بينا كردهاند اگر بينا شويد، و به شما شنوندهاند اگر بشنويد، و
راهنمايى شدهايد اگر راه يابيد.
2560 5- النّاس كصور في الصّحيفة كلّما طوى بعضها نشر بعضها. 2 70 مردمان همچون
صورتهايى هستند كه در طومارى نقش شدهاند، به هر اندازه آن طومار را در نوردند بخش
ديگرى گشوده شود.
2561 6- النّاس كالشّجر شرابه واحد و ثمره مختلف. 2 136 مردم همانند درخت هستند
كه آب آن يكى است ولى ميوههاى مختلف مىدهد.
باب الخلوة (تنهايى و خلوت كردن)
2562 1- سبب الفجور الخلوة. 4 123 سبب گناه تنهايى است.
2563 2- كن فى الملأ
وقورا و كن فى الخلأ ذكورا. 4 602 در آشكار و انظار مردم با وقار و در خلوت و
تنهايى به ياد خدا باش.
2564 3- ملازمة الخلوة دأب الصّلحاء. 6 124ملازمت با خلوت، شيوه صالحان و شايستگان است.
2565 4- من أفضل الورع أن لا تبدى فى خلوتك ما تستحيى من اظهاره فى علانيتك. 6
26 از برترين پارسايى است كه در حالت خلوت و تنهايى انجام ندهى آنچه را در آشكار
شرم اظهار آن را دارى.
باب الخوف (ترس، بيم)
2566 1- الخوف امان. 1 27 ترس ايمنى است (يعنى ترس از خدا ايمنى است از عقاب و
عذاب روز جزا).
2567 2- الخوف استظهار. 1 50 ترس، پشت گرمى است.
2568 3- الهيبة خيبة. 1 49 هيبت داشتن (كه سبب ترس مردم از كسى شود) مقرون به
نوميدى است.
2569 4- الهيبة مقرونه بالخيبة. 1 95 هيبت مردم از كسى همراه با محروميت و
نوميد او (از مردم) است.
2570 5- الخوف جلباب العارفين. 1 175 ترس از خداى سبحان جامه و پيراهن عارفان است.
2571 6- الوجل شعار المؤمنين. 1 176 بيم و هراس، جامه زيرين مؤمنان است.
2572 7- الخائف لا عيش له. 1 251 آدم ترسو زندگى ندارد (يا جايى كه انسان در
ترس و بيم به سر برد زندگى ندارد).
2573 8- الخوف سجن النّفس عن الذّنوب و رادعها عن المعاصى. 2 106 ترس، زندان جان انسان از گناهان و باز دارنده از نافرمانيهاست.
2574 9- الخوف من اللَّه فى الدّنيا يؤمن الخوف فى الآخرة منه. 2 153 ترس از
خدا در دنيا امان دهد انسان را از ترس از خداوند در آخرت.
2575 10- ارهب تحذر. 2 170 از خدا بترس تا ديگران نيز از تو واهمه داشته باشند.
2576 11- اعلمكم أخوفكم. 2 369 داناترين و عالمترين شما كسى است كه ترسش (از
خداى تعالى) بيشتر باشد.
2577 12- انّ المؤمنين خائفون. 2 496 به راستى كه مؤمنان ترسانند.
2578 13- انّ المؤمنين وجلون. 2 496 به راستى كه مؤمنان بيمناكند.
2579 14- اكثر النّاس معرفة لنفسه اخوفهم لربّه. 2 424 كسى كه در ميان مردم از
ديگران نسبت به خود معرفت و شناسايىاش بيشتر است كه ترس او از پروردگارش بيشتر
باشد.
2580 15- أعظم النّاس علما، اشدّهم خوفا للَّه سبحانه. 2 428 بزرگترين مردم در
علم و دانش كسى است كه ترسش از خداى سبحان سختتر باشد.
2581 16- ارهب تحذر و لا تهزل فتحتقر. 2 181 از خدا بترس تا از گناهان
اجتناب كنى و شوخى نكن كه كوچك و حقيرت شمارند.
2582 17- انّما السّعيد من خاف العقاب فامن، و رجا الثّواب فاحسن، و اشتاق الى
الجنّة فادّلج. 3 91 به راستى كه نيكبخت كسى است كه بترسد از عقاب الهى و همين سبب
ايمنى او گردد، و به ثواب و پاداش خداوند اميد داشته باشد و سبب احسان و نيكى او
گردد، و به بهشت اشتياق داشته و شب خيز گردد.
2583 18- اذا خفت الخالق فررت اليه. 3 127 هنگامى كه از آفريدگار بترسى به سويش گريزان شوى.
2584 19- اذا خفت المخلوق فررت منه. 3 127 هنگامى كه از مخلوق خدا و مردم به ترسى از آنها گريزان شوى.
2585 20- إذا خفت صعوبة أمر فاصعب له يذلّ لك، و خادع الزّمان عن احداثه تهن
عليك. 3 164 هر گاه از سختى كارى بيم داشته باشى تو هم در برابر آن سخت و محكم شو
تا آن كار بر تو آسان گردد، و در برابر حوادث روزگار چاره آن كن تا بر تو سهل گردد.
2586 21- ثمرة الخوف الامن. 3 323 ميوه ترس، امنيّت است.
2587 22- حلاوة الامن تنكّدها مرارة الخوف و الحذر. 3 398 شيرينى امنيت را تلخى
ترس و بيم ناگوار و سخت سازد.
2588 23- خف اللَّه يؤمنك و لا تأمنه فيعذّبك. 3 463 از خدا بترس تا تو را ايمن
سازد، و از او ايمن مباش كه تو را عذاب كند.
2589 24- أعلم النّاس باللَّه سبحانه
أخوفهم منه. 2 423 عالمترين مردم نسبت به خداوند كسى است كه ترسش از خدا بيشتر
باشد.
2590 25- خوف اللَّه يجلب لمستشعره الامان. 3 463 ترس از خدا براى كسى كه آن را
شعار خود قرار داده ايمنى (از عذاب خدا) آورد.
2591 26- خف اللَّه خوف من شغل بالفكر قلبه، فانّ الخوف مظنّة الامن و سجن
النّفس عن المعاصى. 3 446 از خدا بترس آن چنان ترسى كه دلت به فكر (خدا) سرگرم
باشد، زيرا ترس جاى گمان امنيت و زندان كردن نفس از گناهان است.
2592 27- خف ربّك خوفا يشغلك عن رجائه، و ارجه رجاء من لا يأمن خوفه. 3 445
بترس از پروردگار خود ترس كسى كه سرگرم سازد او را از اميد به او، و اميدوار باش به
او اميد كسى كه از ترس او ايمن نيست.
2593 28- خير الاعمال اعتدال الرّجاء و الخوف. 3 445 بهترين عملها
اعتدال و ميانه روى در اميد و ترس، (و خوف و رجا) است.
2594 29- خف تأمن و لا تأمن فتخف. 3 445 بترس از خدا تا ايمن گردى، و ايمن مباش تا بترسى.
2595 30- خف ربّك و ارج رحمته، يؤمنك ممّا تخاف و ينلك ما رجوت. 3 444 بترس از پروردگار خود و به رحمتش اميد داشته باش تا ايمنت گرداند از آنچه
مىترسى و عطا كند به تو آنچه را اميد دارى.
2596 31- ربّ خوف يعود بالامان. 4 66 چه بسا ترسى كه به امنيت و ايمنى باز گردد
(مانند ترس از خدا و عذاب الهى).
2597 32- ربّ مخوف لا تحذره. 4 70 چه بسا چيزهاى ترسناكى كه تو از آن پرهيز
نكنى.
2598 33- شرّ النّاس من يتّقيه النّاس مخافة شرّه. 4 178 بدترين مردم كسى است
كه مردم از ترس شرّ و بدى او از وى بترسند.
2599 34- طوبى لمن الزم نفسه مخافة ربّه و أطاعه فى السّرّ و الجهر. 4 239 خوشا
به حال كسى كه ترس پروردگار خود را ملازم خويش گرداند، و در پنهان و آشكار از او
اطاعت كند.
2600 35- طوبى لمن استشعر الوجل و كذّب الامل و تجنّب الزّلل. 4 247 خوشا به
حال كسى كه ترس را شعار خود قرار دهد. و آرزو را دروغ پندارد، و از لغزش دورى كند.
2601 36- طوبى لمن خاف اللَّه فأمن. 4 248 خوشا به حال كسى كه از خدا بترسد و امان يابد.
2602 37- عجبت لمن عرف اللَّه كيف لا يشتدّ خوفه. 4 338 در شگفتم از كسى كه خدا
را شناخته چگونه ترسش سخت نباشد.
2603 38- غاية العلم الخوف من اللَّه سبحانه. 4 375 حدّ نهايى علم، ترس از خداى
سبحان است.
2604 39- لكلّ داخل دهشة و ذهول. 5 10 هر واردى را دهشت و غفلتى است.
2605 40- كلّ عالم خائف. 4 524 هر عالمى
بيمناك است. (يعنى از نشانههاى علم، ترس از خداست).
2606 41- قرنت الهيبة بالخيبة. 4 493 هيبت و ترس با نوميدى همراه است.
2607
42- كم من خائف وفد به خوفه على قرارة الامن. 4 554 چه بسا ترسناكى كه ترسش او را
به جايگاه امنى در آورد.
2608 43- كما ترجو خف. 4 623 همان گونه كه اميد دارى بترس.
2609 44- من كثرت مخافته قلّت آفته. 5 214 كسى كه ترسش زياد باشد آفتش اندك است.
2610 45- من امن مكر اللَّه بطل أمانه.
5 157 كسى كه از مكر خدا ايمن باشد، امان او (از طرف خداوند) تباه و باطل باشد.