غرر الحكم و درر الكلم جلد ۱

قاضى ناصح الدين ابو الفتح عبد الواحد بن محمد تميمى آمدى
ترجمه : سيد هاشم رسولى محلاتى

- ۱۴ -


باب الخشوع (فروتنى كردن)

 2381 1-  إذا أنت هديت لقصدك فكن أخشع ما تكون لربّك. 3 169 هر گاه به هدف و مقصود خود راهنمايى شدى فروتنى‏ات در پيشگاه پروردگار بيشتر باشد.

2382 2-  زين العبادة الخشوع. 4 109 زيور عبادت، خشوع است.

2383 3-  من خشع قلبه خشعت جوارحه. 5 242 كسى كه دلش خاشع و فروتن بود اعضا و جوارح او نيز خاشع خواهد شد.

2384 4-  نعم عون الدّعاء الخشوع. 6 167 چه كمك كار خوبى است خشوع و زارى براى دعا.

2385 5-  ليخشع للَّه سبحانه قلبك، فمن خشع قلبه خشعت جميع جوارحه. 5 46 بايد قلب تو براى خداى سبحان خاشع باشد، كه هر كس قلبش خاشع بود همه اعضاى او خاشع خواهد بود.

2386 6-  خشية اللَّه جماع الايمان. 3 463 خشيت و بيم از خدا جامع ايمان است.

باب الخشية (بيم، هراس، ترس)

2387 1-  احذروا من اللَّه كنه ما حذّركم من نفسه، و اخشوه خشية يحجزكم عمّا يسخطه. 2 283 پرهيز داشته باشيد از خداوند نهايت آنچه را كه از خود پرهيزتان داده است، و بترسيد از او به گونه‏اى كه شما را منع كند از آنچه او را به خشم آورد.

2388 2-  أعلم النّاس باللَّه أكثرهم خشية له. 2 430 داناترين مردم به خدا كسى است كه خشيت و ترس او از خدا بيشتر باشد.

2389 3-  نعم العبادة الخشية. 6 157 ترس و خشيت از خدا خوب عبادتى است.

2390 4-  لا علم كالخشية. 6 351 هيچ علم و دانايى همچون ترس و خشيت نيست.

2391 5-  الخشية من عذاب اللَّه شيمة المتّقين. 2 41 هراس از عذاب خدا شيوه مردمان با تقوا است.

2392 6-  الخشية شيمة السّعداء. 1 156 خشيت و بيم از خدا شيوه نيكبختان است.

2393 7-  اذا اصطفى اللَّه عبدا جلببه خشيته. 3 142 هر گاه خداوند بنده‏اى را دوست دارد ترس خود را چون پيراهنى بر تو او بپوشاند.

2394 8-  غاية المعرفة الخشية. 4 371 نهايت معرفت و شناخت خداوند بيم و ترس از او است.

2395 9-  كفى بالخشية علما. 4 574 ترس و بيم براى علم انسان كافى است (يعنى همين علم به اين كه بايد از خدا بيم داشته باشد براى عالم بودن انسان كافى است).

2396 10-  من خشى اللَّه كمل علمه. 5 180 كسى كه از خدا بيم داشته باشد علم او كامل است.

باب الخصومة (دشمنى)

2397 1-  المخاصمة تبدى سفه الرّجل و لا تزيد فى حقّه. 1 400 دشمنى كردن، از روى سفاهت و سبكسرى مرد، پرده بردارد، و گر نه در حق او چيزى نيفزايد.

2398 2-  من حارب النّاس حرب و من أمن السّلب سلب. 5 421 كسى كه با مردم بجنگد اموالش را ببرند، و اگر ايمن نشيند باز هم اموالش را به يغما برند.

 2399 3-  من يكن اللَّه سبحانه خصمه يدحض حجّته، و يعذّبه فى الدّنيا و معاده. 5 259 هر كس خداوند خصم و دشمن او باشد حجّت و دليل او را باطل كند (و عذر تراشى او را نپذيرد) و در دنيا و آخرت او را عذاب كند.

2400 4-  من بالغ فى الخصام أثم و من قصّر عنه خصم. 5 472 كسى كه در دشمنى از حدّ بگذراند گناه كار است و كسى كه كوتاه آيد شكست خورد (بلكه بايد اعتدال را در اين باره از دست ندهد).

2401 5-  لا يستطيع أن يتّقى اللَّه من خاصم. 6 396 كسى كه حالت مخاصمه و دشمنى با مردم دارد نمى‏تواند تقواى الهى داشته باشد.

باب الخضوع (تواضع)

2402 1-  الخضوع دنائة. 1 42 فروتنى دنائت است.

2403 2-  كلّ شي‏ء خاضع للَّه. 4 538 هر چيزى در برابر خداى تعالى خاضع و فروتن است.

2404 3-  من خضع لعظمة اللَّه ذلّت له الرّقاب. 5 397 كسى كه در پيشگاه عظمت خداوند خضوع كند مردمان در برابرش رام گردند.

2405 4-  لا عبادة كالخضوع. 6 357 هيچ عبادتى همانند خضوع به درگاه خداوند نيست.

باب الخطر

2406 1-  المتعرّض للبلاء مخاطر. 1 141 كسى كه خود را در معرض بلا و گرفتارى قرار دهد در خطر است.

2407 2-  المخاطر متهجّم على الغرر. 1 332 كسى كه خود را به خطر اندازد فريب خورده است (چون آدم عاقل و دانا كه‏ گرفتار فريب نفس يا مردم نشده باشد خود را به خطر نيندازد).

2408 3-  لا تخاطر بشى‏ء رجاء اكثر منه. 6 270 به خطر نينداز چيزى را به خاطر رسيدن به بيشتر از آن.

باب خفّة الظهر (سبكبارى)

2409 1-  فى خفّة الظّهر راحة السّرّ و تحصين القدر. 4 400 آسايش درونى و نگهدارى قدر و مرتبه در سبكبارى است.

باب الاستخفاف (سبك شمردن)

2410 1-  لا تزدرينّ أحدا حتّى تستنطقه. 6 271 هيچكس را سبك مشمار تا او را به سخن آورى (و از سخن و گفتارش سبكى يا سنگينى او را بدانى).

2411 2-  ايّاك أن تستخفّ بالعلماء، فإنّ ذلك يزرى بك و يسى‏ء الظّنّ بك و المخيلة فيك. 2 319 سخت بپرهيز از اين كه علما و دانشمندان را سبك بشمارى، كه اين كار، تو را عيب دار و ديگران را به تو بدگمان مى‏كند، و انظار را نسبت به تو بد خواهد كرد.

2412 3-  أكبر الشّرّ فى الاستخفاف بمولم عظة المشفق النّاصح، و الاغترار بحلاوة ثناء المادح الكاشح. 2 452 بزرگترين بدى‏ها در اين است كه آدمى پند دردناك انسان مهربان خير خواه را سبك بشمارد، و به شيرينى ستايش و مدح ظاهر فريب دشمن مغرور شود.

2413 4-  من لم يحسن الاستعطاف قوبل بالاستخفاف. 5 250 كسى كه ارزش خوبى مهربانى كردن را براى اصلاح خود نداند، با سبك شمردن به اصلاح در آيد.

2414 5-  من استخفّ بمواليه استثقل وطأة معاديه. 5 345 كسى كه دوستان خود را سبك شمارد پايمال كردن دشمنانش را بر خود سنگين گرداند. 

باب الاخلاص (پاكى عمل)

2415 1-  الاخلاص غاية. 1 27 اخلاص غاية (عبادت و طاعت الهى) است.

2416 2-  الاخلاص فوز. 1 56 اخلاص، رستگارى است.

2417 3-  الاخلاص خير العمل. 1 81 اخلاص، بهترين عمل است.

2418 4-  الاخلاص ثمرة العبادة. 1 105 اخلاص، ميوه و ثمره عبادت است.

2419 5-  الاخلاص شيمة أفاضل النّاس. 1 157 اخلاص، خوى بزرگان مردم است.

2420 6-  الاخلاص أعلى فوز. 1 164 اخلاص، والاترين سعادت و رستگارى است.

2421 7-  الاخلاص عبادة المقرّبين. 1 176 اخلاص، عبادت مقربان درگاه الهى است.

2422 8-  الاخلاص غاية الدّين. 1 189 اخلاص، غايت و حدّ نهايى دين و آيين است.

2423 9-  المخلص حرىّ بالاجابة. 1 201 دعاى شخص مخلص شايسته اجابت و قبول است.

2424 10-  الاخلاص اشرف نهاية. 1 213 اخلاص، شريف‏ترين نهايت و پايان (فضيلت و كمال، يا بندگى و اطاعت) است.

2425 11-  الاخلاص ثمرة اليقين. 1 214 اخلاص، ميوه يقين است.

2426 12-  الاخلاص ملاك العبادة. 1 215 اخلاص، ملاك و معيار عبادت است (يعنى به هر اندازه اخلاص داشته باشد مورد قبول واقع شود).

2427 13-  الاخلاص أعلى الايمان. 1 215 اخلاص، والاترين مرتبه ايمان است.

2428 14-  الايمان اخلاص العمل. 1 219 ايمان همان اخلاص عمل است.

2429 15-  امارات السّعادة اخلاص العمل. 1 323 نشانه‏هاى سعادت و رستگارى اخلاص عمل است.

2430 16-  اخلاص العمل من قوّة اليقين و صلاح النّيّة. 1 343 اخلاص عمل از نيروى يقين و شايستگى و پاكى نيت سرچشمه گيرد.

2431 17-  العمل كلّه هباء الّا ما اخلص فيه. 1 368 همه عمل انسانى تباه و بر باد رفته است جز آنچه را از روى اخلاص انجام داده باشد.

2432 18-  ألاخلاص خطر عظيم حتّى ينظر بما يختم له. 2 2 اخلاص در خطر بزرگى است تا نگريسته شود كه به چه سرانجامى پايان پذيرد.

2433 19-  الزم الاخلاص فى السّرّ و العلانية، و الخشية فى الغيب و الشّهادة، و القصد فى الفقر و الغنى، و العدل فى الرّضا و السّخط. 2 232 ملازم اخلاص باش در نهان و آشكار، و ترس و هراس از خدا در غياب و حضور، و ميانه روى در ندارى و دارايى، و رعايت عدالت در خوشنودى و خشم.

2434 20-  اخلصوا اذا عملتم. 2 239 كار كه مى‏كنيد اخلاص داشته باشيد.

2435 21-  أخلص للَّه عملك و علمك و حبّك و بغضك و أخذك و تركك و كلامك و صمتك. 2 209 خالص گردان براى خدا عمل خود و علم‏ خود، و دوستى و دشمنى خود، و گرفتن و رها كردنت، و گفتار و سكوتت را.

2436 22-  أفضل العمل ما اخلص فيه. 2 386 برترين عمل آن است كه اخلاص در آن رعايت شده باشد.

2437 23-  أين الّذين أخلصوا أعمالهم للَّه و طهّروا قلوبهم بمواضع ذكر اللَّه. 2 363 كجايند آنها كه عملهاشان را براى خدا خالص كرده، و دلهاشان را به جايگاههاى ياد خدا پاكيزه گردانده‏اند.

2438 24-  اعلى الأعمال اخلاص الايمان و صدق الورع و الإيقان. 2 486 والاترين عملها اخلاص ايمان و پارسايى صادقانه و يقين است.

2439 25-  أفضل الايمان الاخلاص و الاحسان، و أقبح الشّيم التّجافى و العدوان. 2 466 برترين ايمانها اخلاص، و نيكوكارى است، و زشت‏ترين خصلتها دورى گزيدن و دشمنى است.

2440 26-  أخلص تنل. 2 172 خالص گردان عمل خود را تا (به مراتب عاليه كمال انسانى) برسى.

2441 27-  إن تخلص تفز. 3 25 اگر خلوصى داشته باشى به رستگارى رسى.

2442 28-  انّك لن يتقبّل من عملك الّا ما اخلصت فيه و لم تشبه بالهوى و اسباب الدّنيا. 3 49 به راستى كه از عمل تو پذيرفته نشود جز آنچه را كه در آن اخلاص داشته باشى و به هوا و هوس و اسباب دنيايى نياميخته باشى.

2443 29-  آفة العمل ترك الاخلاص. 3 108 آفت عمل واگذار كردن اخلاص در عمل است.

2444 30-  بالاخلاص ترفع الاعمال. 3 213 به وسيله اخلاص عملها را بالا برند.

2445 31-  بالاخلاص يتفاضل العمّال. 3 217 به وسيله اخلاص است كه كاركنان برترى يابند.

2446 32-  تقرّب العبد الى اللَّه سبحانه باخلاص نيّته. 3 279 تقرّب و نزديك شدن بنده به درگاه خدا به خاطر اخلاص نيّت او است.

2447 33-  ثمرة العلم اخلاص العمل. 3 332 ميوه و ثمره علم، اخلاص عمل است.

2448 34-  جماع الدّين فى اخلاص العمل و تقصير الامل و بذل الاحسان و الكفّ عن القبيح. 3 368 گرد آورنده دين و آيين، اخلاص عمل و كوتاه كردن آرزو، و بذل احسان، و باز داشتن از كارهاى زشت و قبيح است.

2449 35-  خير العمل ما صحبه الاخلاص. 3 425 بهترين عملها آن است كه اخلاص با او همراه باشد.

2450 36-  زينة القلوب اخلاص الايمان. 4 117 زيور دلها اخلاص ايمان است.

2451 37-  سادة اهل الجنّة المخلصون. 4 135 آقايان اهل بهشت انسانهاى با اخلاص هستند.

2452 38-  صدق اخلاص المرء يعظم زلفته و يجزل مثوبته. 4 213 درستى و راستى اخلاص انسانى، نزديكى و پاداش نيك او را به درگاه خداوند بزرگ گرداند.

2453 39-  طوبى لمن بادر اجله و أخلص عمله. 4 240 خوشا به حال كسى كه بر اجل خود پيشى گيرد و عمل خود را خالص گرداند.

2454 40-  طوبى لمن أخلص للَّه عمله و علمه و حبّه و بغضه و أخذه و تركه‏ و كلامه و صمته. 4 243 خوشا به حال كسى كه كارش، و علمش، و دوستى‏اش، و خشمش، و گرفتنش، و واگذاردنش، و سخن گفتنش و خموشى‏اش را براى خدا خالص گرداند.

2455 41-  عليك بالاخلاص فانّه سبب قبول الاعمال و أفضل الطّاعة. 4 290 بر تو باد به اخلاص كه سبب پذيرفته شدن اعمال و برترى طاعات است.

2456 42-  عليكم بصدق الاخلاص و حسن اليقين، فإنّهما أفضل عبادة المقرّبين. 4 303 بر شما باد به راستى و صداقت در اخلاص و يقين نيكو، كه اين دو برترين عبادتهاى مقرّبان درگاه خداست.

2457 43-  عليكم باخلاص الايمان، فإنّه السّبيل إلى الجنّة و النّجاة من النّار. 4 306 بر شما باد به اخلاص ايمان كه به راستى همان راه بهشت و رهايى از دوزخ است.

2458 44-  على قدر قوّة الدّين يكون خلوص النّيّة. 4 315 به مقدار قوّت و نيروى دين است پاكى و خلوص نيّت.

2459 45-  عند تحقّق الاخلاص تستنير البصائر. 4 323 در هنگام تحقّق و پا برجا شدن اخلاص، بينائيها روشن و افروخته گردد.

2460 46-  غاية اليقين الإخلاص. 4 369 نهايت مرتبه يقين، اخلاص (عمل) است.

2461 47-  غاية الاخلاص الخلاص. 4 369 نهايت اخلاص و غايت آن، رهايى (از دوزخ و عذاب الهى است)

2462 48-  فى إخلاص الاعمال تنافس أولى النّهى و الألباب. 4 402 رقابت خردمندان، در اخلاص عملها است.

2463 49-  فى اخلاص النّيّات نجاح‏ الأمور. 4 407 در اخلاص نيّتها رستگارى و پيروزى كارها است.

2464 50-  فضيلة العمل الاخلاص فيه. 4 428 فضيلت و برترى عمل به اخلاصى است كه در آن است.

2465 51-  فاز بالسّعادة من أخلص العبادة. 4 430 به رستگارى رسيده كسى كه عبادت خالص انجام داده است.

2466 52-  قدّموا خيرا تغنموا، و أخلصوا أعمالكم تسعدوا. 4 508 كار خيرى را از پيش بفرستيد، تا غنيمت يابيد، و عملهاتان را پاك گردانيد تا نيكبخت شويد.

2467 53-  كلّما اخلصت عملا بلغت من الآخرة أملا. 4 618 به هر اندازه عمل را خالص و پاك كنى به همان اندازه به آرزوى آخرت خويش رسى.

2468 54-  من رغب فيما عند اللَّه أخلص عمله. 5 194 كسى كه بدانچه نزد خداست رغبت داشته باشد عمل خود را پاك و خالص گرداند.

2469 55-  من أخلص بلغ الآمال. 5 141 كسى كه اخلاص دارد به آرمانهاى خود خواهد رسيد.

2470 56-  من أخلص للَّه استظهر لمعاشه و معاده. 5 260 كسى كه براى خدا اخلاص داشته باشد پشت خود را براى زندگى دنيا و آخرت خود قوى كرده است.

2471 57-  من أخلص النّيّة تنزّه عن الدّنيّة. 5 296 كسى كه نيّت دلش پاك باشد از پستى و زشتى پاكيزه گشته است.

2472 58-  من أخلص العمل لم يعدم المأمول. 5 238 كسى كه عمل خود را خالص و پاك كرده باشد به آرمان خويش برسد.

2473 59-  لو خلصت النّيّات لزكت‏ الاعمال. 5 112 اگر نيتها پاك شود عملها پاكيزه گردد.

2474 60-  من لم يصحب الاخلاص عمله لم يقبل. 5 418 كسى كه عملش با اخلاص همراه نباشد پذيرفته نشود.

2475 61-  من كمال العمل الاخلاص فيه. 6 11 اخلاص در عمل از كمال عمل خواهد بود.

2476 62-  ملاك العمل الاخلاص فيه. 6 118 ملاك عمل اخلاصى است كه در آن است (به هر اندازه اخلاص بيشتر باشد ارزش عمل زيادتر خواهد بود).

2477 63-  مع الاخلاص ترفع الاعمال. 6 121 با اخلاص است كه عمل‏ها بالا رود.

2478 64-  هدى من اخلص ايمانه. 6 193 راه يافته كسى است كه ايمانش را خالص گرداند.

2479 65-  لا يحرز الاجر الّا من اخلص عمله. 6 397 به پاداش نرسد مگر آن كس كه عملش را پاك و خالص گرداند.

2480 66-  لا شي‏ء أفضل من اخلاص عمل فى صدق نيّة. 6 434 چيزى برتر از اخلاص در راستى نيّت نيست.

2481 67-  لا يدرك احد رفعة الآخرة الّا باخلاص العمل و تقصير الامل و لزوم التّقوى. 6 423 هيچكس به رتبه والاى آخرت نرسد مگر به اخلاص عمل و كوتاه كردن آرزو و ملازمت تقواى الهى.

باب الخلاف (ناسازگارى)

2482 1-  الخلف مثار الحروب. 1 185 ناسازگارى وسيله بر انگيخته شدن جنگهاست.

2483 2-  الخلاف يهدم الآراء. 1 270 ناسازگارى و اختلاف، رأيها را نابود كند.

2484 3-  الامور المنتظمة يفسدها الخلاف. 1 307 كارهاى نظام يافته و درست را ناسازگارى و اختلاف تباه كند.

2485 4-  سبب الفرقة الاختلاف. 4 123 سبب جدايى و پراكندگى اختلاف است.

2486 5-  كثرة الخلاف شقاق. 4 588 اختلاف بسيار، ستيزه جويى و دشمنى است.

2487 6-  ليس مع الخلاف ائتلاف. 5 86 با بودن اختلاف، الفتى در كار نيست.

2488 7-  من الخلاف تكون النّبوة. 6 10 كندى كارها به خاطر اختلاف است.

2489 8-  مع الشّقاق تكون النّبوة. 6 122 با دشمنى و ستيزه جويى كندى است.

باب الأخلاق (خويها)

2490 1-  أرضى النّاس من كانت أخلاقه رضيّة. 2 413 خوشنودترين مردم كسى است كه اخلاقش پسنديده باشد.

2491 2-  أطهر النّاس اعراقا أحسنهم أخلاقا. 2 405 پاكزادترين مردم نيكوترين آنها در اخلاق است.

2492 3-  اذا كان فى الرّجل خلّة رائقة فانتظر منه اخواتها. 3 177 هر گاه در مردى خصلتى نيكو بود، پس چشم به راه امثال آن خصلت نيكو در او باش.

2493 4-  تنافسوا فى الاخلاق الرّغيبة و الاحلام العظيمة و الاخطار الجليلة يعظم لكم الجزاء. 3 311 رقابت كنيد در خصلتهاى پسنديده، و بردباريهاى بزرگ، و انديشه‏هاى بلند تا پاداشتان بزرگ گردد.

2494 5-  تجنّب من كلّ خلق أسوأه و جاهد نفسك على تجنّبه، فانّ الشّرّ لجاجة. 3 314 دورى كن از هر خصلتى بدترين آن را، و براى اين دورى كردن و اجتناب، با نفس خود پيكار كن زيرا شرّ و بدى لجوج است و پى‏گير.

2495 6-  تخيّر لنفسك من كلّ خلق أحسنه، فانّ الخير عادة. 3 314 براى خود از هر خصلتى بهترينش را انتخاب كن، كه خير و خوبى عادت است (يعنى بهتر آن است كه به صورت عادت در آيد).

2496 7-  تعصّبوا لخلال الحمد، من الحفظ للجار، و الوفاء بالذّمام و الطّاعة للبرّ، و المعصية للكبر، و تحلّوا بمكارم الخلال. 3 311 خود را دلبسته و مقيّد كنيد به خصلتهاى پسنديده: از نگهداشتن حرمت همسايه، و وفا كردن به عهد و پيمان، و فرمانبردارى از كار نيك، و نافرمانى از تكبّر و سر بزرگى كردن، و آراسته شويد به اخلاق نيكو.

2497 8-  ستّة تختبر بها أخلاق الرّجال: الرّضا و الغضب و الامن و الرّهب و المنع و الرّغب. 4 146 شش چيز است كه اخلاق مردان در آن آزمايش شود: خوشنودى، خشم، امنيت، ترس، منع (يعنى جلوگيرى) و رغبت (يعنى ميل).

2498 9-  من لم تحسن خلائقه لم تحمد طرائقه. 5 462 كسى كه اخلاقش نيكو نباشد راههاى زندگى و روشهاى او پسنديده نيست.

2499 10-  من الكرم حسن الشّيم. 6 13 خوى نيكو از بزرگوارى است.

باب حسن الخلق (خوش خلقى)

2500 1-  لا عيش أهنا من حسن الخلق. 6 399 زندگى‏اى بهتر از خلق نيكو نيست.

2501 2-  نعم الشّيمة حسن الخلق. 6 165 خوى خوبى است خلق نيكو.

2502 3-  نعم الايمان جميل الخلق. 6 167 خوب ايمانى است خوى نيكو (يعنى ايمانى كه با خوى نيكو باشد).

2503 4-  ما اعطى اللَّه سبحانه العبد شيئا من خير الدّنيا و الآخرة الّا بحسن خلقه و حسن نيّته. 6 99 خداى سبحان چيزى از خوبيهاى دنيا و آخرت را به بنده خود عطا نكرده جز به خوى نيكو و نيّت نيكويش.

2504 5-  من حسن خلقه كثر محبّوه و انست النّفوس به. 5 451 كسى كه خلق او نيكو باشد دوستدارانش بسيار گردد و مردم به او انس گيرند.

2505 6-  من حسن خلقه سهلت له طرقه. 5 306 كسى كه خلقش نيكو باشد راههاى زندگى برايش آسان گردد.

2506 7-  لم يضق شي‏ء مع حسن الخلق. 5 97 با وجود حسن خلق چيزى بر انسان دشوار و تنگ نشود.

2507 8-  من حسنت خليقته طابت عشرته. 5 238 كسى كه خلقش نيكو باشد آميزش و معاشرت با او نيكو و پاكيزه گردد.

2508 9-  كم من وضيع رفعه حسن خلقه. 4 558 چه بسيار انسانهاى پستى كه خوى نيكويش او را بلند كرده است.

2509 10-  نعم الحسب حسن الخلق. 6 156 حسب و شرافت خوبى است خوى نيكو.

2510 11-  لا قرين كحسن الخلق. 6 364 قرين و همراهى براى آدمى همچون خلق نيكو نيست.

2511 12-  فى سعة الاخلاق كنوز الارزاق. 4 408 گنجهاى روزى در خوى نيكو است.

2512 13-  عليك بحسن الخلق فانّه يكسبك المحبّة. 4 288 بر تو باد به خوى نيكو كه دوستى و محبّت دلها را براى تو به ارمغان آورد.

2513 14-  رأس الايمان حسن الخلق‏ و التّحلّى بالصّدق. 4 53 اساس ايمان خلق نيكو و آراستگى به راستى و صداقت است.

2514 15-  حسن الخلق يورث المحبّة و يؤكّد المودّة. 3 418 خوى نيكو محبت به جاى نهد و دوستى را محكم كند.

2515 16-  حسن الخلق رأس كلّ برّ. 3 393 خوى نيكو اساس هر نيكى است.

2516 17-  حسن الاخلاق يدرّ الارزاق و يونس الرّفاق. 3 393 حسن خلق، روزيها را ريزان و رفاقت‏ها را انس و الفت بخشد.

2517 18-  حسن الخلق للنّفس و حسن الخلق للبدن. 3 382 خوى نيكو مخصوص جان، و خلقت زيبا مخصوص تن است.

2518 19-  حسن الخلق افضل الدّين. 3 383 برترين دين و آيين، خوى نيكو است.

2519 20-  حسن الخلق خير قرين و العجب داء دفين. 3 390 خوى نيكو بهترين همراه و قرين است، و خود بينى دردى است پنهان.

2520 21-  حسن الخلق من افضل القسم. و أحسن الشّيم. 3 390 خلق نيكو از برترين قسمتها و بهره‏ها، و بهترين خلق و خويهاست.

2521 22-  حسن الخلق احد العطائين. 3 392 خوى نيكو يكى از دو بخشش عطا و بهره الهى است.

2522 23-  حسن الاخلاق برهان كرم الاعراق. 3 392 اخلاق نيكو نشانه بزرگوارى ريشه‏ها و اصل و نسب انسانى است.

2523 24-  بحسن الاخلاق يطيب العيش. 3 218 به واسطه حسن اخلاق است كه زندگى نيكو گردد.

2524 25-  بحسن الاخلاق تدرّ الارزاق. 3 223 به وسيله خوش خلقى روزى‏ها ريزان و فراوان گردد.

2525 26-  اذا حسن الخلق لطف النّطق. 3 134 هنگامى كه خلق انسان نيكو شد سخن گفتنش نيكو شود.

2526 27-  احسن السّناء الخلق السّجيح. 2 438 بهترين بلنديهاى رتبه و مقام، خوى نرم و هموار است.

2527 28-  احسن شي‏ء الخلق. 2 371 بهترين چيزها اخلاق نيكو است.

2528 29-  أكرم الحسب الخلق. 2 374 گرامى‏ترين حسب‏ها اخلاق خوب است.

2529 30-  الخلق السّجيح احدّ النّعمتين. 2 22 خوى نرم يكى از دو نعمت بزرگ الهى است.

2530 31-  الخلق المحمود من ثمار العقل. 1 339 خوى پسنديده از ميوه‏هاى عقل است.

2531 32-  ان كنتم لا محالة متنافسين فتنافسوا في الخصال الرّغيبة و خلال المجد. 3 20 شما كه به ناچار (و خواه نا خواه) با يكديگر رقابت مى‏كنيد پس بيائيد و در آراسته شدن به خصلتهاى نيك، و خلق و خوى شرافتمندانه با هم رقابت كنيد.

2532 33-  من الكرم حسن الشّيم. 6 36 خصلتهاى نيك از بزرگوارى و كرم آدمى است.

باب سوء الخلق (بد خلقى)

2533 1-  لا وحشة اوحش من سوء الخلق. 6 400 تنهايى و وحشتى وحشتناك‏تر از بد خلقى نيست.

2534 2-  لا سؤدد لسىّ‏ء الخلق. 6 374 آدم بد خلق سيادت و آقايى ندارد.

2535 3-  لا عيش لسىّ‏ء الخلق. 6 359 شخص بد خلق زندگى ندارد.

2536 4-  من اللّؤم سوء الخلق. 6 35 بد خلقى، از پستى است.

2537 5-  من ضاقت ساحته قلّت راحته. 5 463 كسى كه تنگ باشد ناحيه (و اخلاق) او، اندك باشد راحتى و آسايش او.

2538 6-  من ساء خلقه أعوزه الصّديق و الرّفيق. 5 462 كسى كه بد خلق باشد دوست و رفيقش ناباب گردد.

2539 7-  من لم يحسن خلقه لم ينتفع به قرينه. 5 418 كسى كه خلق خود را نيكو نكند دوست و همراهش از او سودى نبرد.

2540 8-  من ساء خلقه قلاه مصاحبه و رفيقه. 5 365 كسى كه بد خو باشد همراه و رفيقش او را دشمن دارند.

2541 9-  من ساء خلقه ملّه اهله. 5 328 كسى كه خلقش بد باشد خاندانش از او ملول گردند.

2542 10-  من أساء خلقه عذّب نفسه. 5 165 كسى كه خوى خود را بد كند خود را به تعب دچار كرده است.

2543 11-  من ساء خلقه ضاق رزقه. 5 211 كسى كه خلقش بد باشد روزيش تنگ شود.

2544 12-  من ضاق خلقه ملّه اهله. 5 195 كسى كه خلق او تنگ و سخت باشد خاندانش از او خسته و ملول شوند.

2545 13-  كلّ داء يداوى الّا سوء الخلق. 4 535 هر دردى قابل درمان است مگر بد خلقى.

2546 14-  سوء الخلق يوحش النّفس و يرفع الانس. 4 151 بد خلقى انسان را دچار وحشت و تنهايى كند و انس و خو گرفتن را از ميان مى‏برد.

2547 15-  سوء الخلق نكد العيش و عذاب النّفس. 4 150 بد خلقى موجب تيرگى زندگى و عذاب و شكنجه نفس انسانى است.

2548 16-  سوء الخلق شرّ قرين. 4 131 بد خلقى بد قرين و همدمى است.

2549 17-  سوء الخلق شؤم، و الاسائة الى المحسن لؤم. 4 145 بد خلقى شوم و نحس است، و بد كردن به شخص نيكو كار پستى است.

2550 18-  سوء الخلق يوحش القريب و ينفّر البعيد. 4 136 بد خلقى نزديكان را دچار وحشت كند و اشخاص دور را متنفر سازد.

2551 19-  الخلق السّىّ‏ء أحد العذابين. 2 24 خوى بد يكى از دو عذاب و شكنجه است.

2552 20-  السّىّ‏ء الخلق كثير الطّيش منغّص العيش. 2 11 آدم بد اخلاق سبكسرى بسيار كند و زندگى ناگوارى دارد.

2553 21-  الخلق المذموم من ثمار الجهل. 1 339 خلق نكوهيده از ميوه‏هاى جهل و نادانى است.

2554 22-  المؤمن ليّن العريكة سهل الخليقة. 1 364 شخص مؤمن نرمخو و خوش خلق است.

2555 23-  الكافر شرس الخليقة سىّ‏ء الطّريقة. 1 364 كافر، سخت خو و بد خلق است.

باب الخلقة (آفرينش)

2556 1-  اعجبوا لهذا الانسان، ينظر بشحم، و يتكلّم بلحم، و يسمع بعظم، و يتنفّس من خرم. 2 266 در شگفت شويد از اين انسان كه نگاه مى‏كند با تكّه‏اى از پيه، و سخن مى‏گويد با تكّه‏اى از گوشت، مى‏شنود به استخوانى، و نفس مى‏كشد از رخنه‏اى.

2557 2-  ما اعظم اللّهم ما نرى من خلقك و ما أصغر عظيمة فى جنب ما غاب عنّا من قدرتك. 6 93 بار الها چقدر بزرگ است آنچه را ما از خلق تو مى‏بينيم، و چه كوچك است بزرگى آن در برابر آنچه بر ما پنهان است از قدرت تو.

2558 3-  ما خلق اللَّه سبحانه امرء عبثا فيلهو. 6 80 خداى سبحان كسى را بيهوده نيافريده كه سرگرم بازى شود.

2559 4-  لقد بصّرتم إن أبصرتم و أسمعتم ان سمعتم، و هديتم ان اهتديتم. 5 33 به راستى كه شما را بينا كرده‏اند اگر بينا شويد، و به شما شنونده‏اند اگر بشنويد، و راهنمايى شده‏ايد اگر راه يابيد.

2560 5-  النّاس كصور في الصّحيفة كلّما طوى بعضها نشر بعضها. 2 70 مردمان همچون صورتهايى هستند كه در طومارى نقش شده‏اند، به هر اندازه آن طومار را در نوردند بخش ديگرى گشوده شود.

2561 6-  النّاس كالشّجر شرابه واحد و ثمره مختلف. 2 136 مردم همانند درخت هستند كه آب آن يكى است ولى ميوه‏هاى مختلف مى‏دهد.

باب الخلوة (تنهايى و خلوت كردن)

2562 1-  سبب الفجور الخلوة. 4 123 سبب گناه تنهايى است.

2563 2-  كن فى الملأ وقورا و كن فى الخلأ ذكورا. 4 602 در آشكار و انظار مردم با وقار و در خلوت و تنهايى به ياد خدا باش.

2564 3-  ملازمة الخلوة دأب الصّلحاء. 6 124ملازمت با خلوت، شيوه صالحان و شايستگان است.

2565 4-  من أفضل الورع أن لا تبدى فى خلوتك ما تستحيى من اظهاره فى علانيتك. 6 26 از برترين پارسايى است كه در حالت خلوت و تنهايى انجام ندهى آنچه را در آشكار شرم اظهار آن را دارى.

باب الخوف (ترس، بيم)

2566 1-  الخوف امان. 1 27 ترس ايمنى است (يعنى ترس از خدا ايمنى است از عقاب و عذاب روز جزا).

2567 2-  الخوف استظهار. 1 50 ترس، پشت گرمى است.

2568 3-  الهيبة خيبة. 1 49 هيبت داشتن (كه سبب ترس مردم از كسى شود) مقرون به نوميدى است.

2569 4-  الهيبة مقرونه بالخيبة. 1 95 هيبت مردم از كسى همراه با محروميت و نوميد او (از مردم) است.

2570 5-  الخوف جلباب العارفين. 1 175 ترس از خداى سبحان جامه و پيراهن عارفان است.

2571 6-  الوجل شعار المؤمنين. 1 176 بيم و هراس، جامه زيرين مؤمنان است.

2572 7-  الخائف لا عيش له. 1 251 آدم ترسو زندگى ندارد (يا جايى كه انسان در ترس و بيم به سر برد زندگى ندارد).

2573 8-  الخوف سجن النّفس عن الذّنوب و رادعها عن المعاصى. 2 106 ترس، زندان جان انسان از گناهان و باز دارنده از نافرمانيهاست.

2574 9-  الخوف من اللَّه فى الدّنيا يؤمن الخوف فى الآخرة منه. 2 153 ترس از خدا در دنيا امان دهد انسان را از ترس از خداوند در آخرت.

2575 10-  ارهب تحذر. 2 170 از خدا بترس تا ديگران نيز از تو واهمه‏ داشته باشند.

2576 11-  اعلمكم أخوفكم. 2 369 داناترين و عالم‏ترين شما كسى است كه ترسش (از خداى تعالى) بيشتر باشد.

2577 12-  انّ المؤمنين خائفون. 2 496 به راستى كه مؤمنان ترسانند.

2578 13-  انّ المؤمنين وجلون. 2 496 به راستى كه مؤمنان بيمناكند.

2579 14-  اكثر النّاس معرفة لنفسه اخوفهم لربّه. 2 424 كسى كه در ميان مردم از ديگران نسبت به خود معرفت و شناسايى‏اش بيشتر است كه ترس او از پروردگارش بيشتر باشد.

2580 15-  أعظم النّاس علما، اشدّهم خوفا للَّه سبحانه. 2 428 بزرگترين مردم در علم و دانش كسى است كه ترسش از خداى سبحان سخت‏تر باشد.

2581 16-  ارهب تحذر و لا تهزل فتحتقر. 2 181 از خدا بترس تا از گناهان اجتناب  كنى و شوخى نكن كه كوچك و حقيرت شمارند.

2582 17-  انّما السّعيد من خاف العقاب فامن، و رجا الثّواب فاحسن، و اشتاق الى الجنّة فادّلج. 3 91 به راستى كه نيكبخت كسى است كه بترسد از عقاب الهى و همين سبب ايمنى او گردد، و به ثواب و پاداش خداوند اميد داشته باشد و سبب احسان و نيكى او گردد، و به بهشت اشتياق داشته و شب خيز گردد.

2583 18-  اذا خفت الخالق فررت اليه. 3 127 هنگامى كه از آفريدگار بترسى به سويش گريزان شوى.

2584 19-  اذا خفت المخلوق فررت منه. 3 127 هنگامى كه از مخلوق خدا و مردم به‏ ترسى از آنها گريزان شوى.

2585 20-  إذا خفت صعوبة أمر فاصعب له يذلّ لك، و خادع الزّمان عن احداثه تهن عليك. 3 164 هر گاه از سختى كارى بيم داشته باشى تو هم در برابر آن سخت و محكم شو تا آن كار بر تو آسان گردد، و در برابر حوادث روزگار چاره آن كن تا بر تو سهل گردد.

2586 21-  ثمرة الخوف الامن. 3 323 ميوه ترس، امنيّت است.

2587 22-  حلاوة الامن تنكّدها مرارة الخوف و الحذر. 3 398 شيرينى امنيت را تلخى ترس و بيم ناگوار و سخت سازد.

2588 23-  خف اللَّه يؤمنك و لا تأمنه فيعذّبك. 3 463 از خدا بترس تا تو را ايمن سازد، و از او ايمن مباش كه تو را عذاب كند.

2589 24-  أعلم النّاس باللَّه سبحانه أخوفهم منه. 2 423 عالم‏ترين مردم نسبت به خداوند كسى است كه ترسش از خدا بيشتر باشد.

2590 25-  خوف اللَّه يجلب لمستشعره الامان. 3 463 ترس از خدا براى كسى كه آن را شعار خود قرار داده ايمنى (از عذاب خدا) آورد.

2591 26-  خف اللَّه خوف من شغل بالفكر قلبه، فانّ الخوف مظنّة الامن و سجن النّفس عن المعاصى. 3 446 از خدا بترس آن چنان ترسى كه دلت به فكر (خدا) سرگرم باشد، زيرا ترس جاى گمان امنيت و زندان كردن نفس از گناهان است.

2592 27-  خف ربّك خوفا يشغلك عن رجائه، و ارجه رجاء من لا يأمن خوفه. 3 445 بترس از پروردگار خود ترس كسى كه سرگرم سازد او را از اميد به او، و اميدوار باش به او اميد كسى كه از ترس او ايمن‏ نيست.

2593 28-  خير الاعمال اعتدال الرّجاء و الخوف. 3 445 بهترين عملها اعتدال و ميانه روى در اميد و ترس، (و خوف و رجا) است.

2594 29-  خف تأمن و لا تأمن فتخف. 3 445 بترس از خدا تا ايمن گردى، و ايمن مباش تا بترسى.

2595 30-  خف ربّك و ارج رحمته، يؤمنك ممّا تخاف و ينلك ما رجوت. 3 444 بترس از پروردگار خود و به رحمتش اميد داشته باش تا ايمنت گرداند از آنچه مى‏ترسى و عطا كند به تو آنچه را اميد دارى.

2596 31-  ربّ خوف يعود بالامان. 4 66 چه بسا ترسى كه به امنيت و ايمنى باز گردد (مانند ترس از خدا و عذاب الهى).

2597 32-  ربّ مخوف لا تحذره. 4 70 چه بسا چيزهاى ترسناكى كه تو از آن پرهيز نكنى.

2598 33-  شرّ النّاس من يتّقيه النّاس مخافة شرّه. 4 178 بدترين مردم كسى است كه مردم از ترس شرّ و بدى او از وى بترسند.

2599 34-  طوبى لمن الزم نفسه مخافة ربّه و أطاعه فى السّرّ و الجهر. 4 239 خوشا به حال كسى كه ترس پروردگار خود را ملازم خويش گرداند، و در پنهان و آشكار از او اطاعت كند.

2600 35-  طوبى لمن استشعر الوجل و كذّب الامل و تجنّب الزّلل. 4 247 خوشا به حال كسى كه ترس را شعار خود قرار دهد. و آرزو را دروغ پندارد، و از لغزش دورى كند.

2601 36-  طوبى لمن خاف اللَّه فأمن. 4 248 خوشا به حال كسى كه از خدا بترسد و امان يابد.

2602 37-  عجبت لمن عرف اللَّه كيف لا يشتدّ خوفه. 4 338 در شگفتم از كسى كه خدا را شناخته چگونه ترسش سخت نباشد.

2603 38-  غاية العلم الخوف من اللَّه سبحانه. 4 375 حدّ نهايى علم، ترس از خداى سبحان است.

2604 39-  لكلّ داخل دهشة و ذهول. 5 10 هر واردى را دهشت و غفلتى است.

2605 40-  كلّ عالم خائف. 4 524 هر عالمى بيمناك است. (يعنى از نشانه‏هاى علم، ترس از خداست).

2606 41-  قرنت الهيبة بالخيبة. 4 493 هيبت و ترس با نوميدى همراه است.

2607 42-  كم من خائف وفد به خوفه على قرارة الامن. 4 554 چه بسا ترسناكى كه ترسش او را به جايگاه امنى در آورد.

2608 43-  كما ترجو خف. 4 623 همان گونه كه اميد دارى بترس.

2609 44-  من كثرت مخافته قلّت آفته. 5 214 كسى كه ترسش زياد باشد آفتش اندك است.

2610 45-  من امن مكر اللَّه بطل أمانه. 5 157 كسى كه از مكر خدا ايمن باشد، امان او (از طرف خداوند) تباه و باطل باشد.