8. ضيافة الله چيست؟
در خطبه ياد شده دو مورد است كه فهم آنها به تامل بيشترى نياز دارد.
مورد نخست آنكه طبق فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ماه رمضان
ماهى است كهمؤمنان در آن به مهمانى خدا فرا خوانده شده و از سوى او به بزرگى و
ارجمندى، لياقتيافتهاند.مراد رسول خدا-صلى الله عليه و آله-چيست؟مهمانى خدا
يعنىچه؟ مهمان بودن مؤمنان در ماه رمضان و ميزبان بودن خدا به چه معناست؟
در پاسخ به اين سؤالات ابتدا بايد درباره مهمانى متعارف بين انسانها-كهفطرت
الهى دارند-انديشيد و خصوصيات آن را خوب بررسى كرد.
لذا گوييم اگر بر شما ميهمانى وارد شود، به ويژه مهمانى كه خود از او
دعوتبه عمل آورده باشيد.با او چگونه رفتار مىكنيد؟آيا سعى نمىكنيد تا جايى
كهممكن است او را گرامى بداريد و در بهترين اتاق منزل و شريفترين مكان
اتاقجايش دهيد؟آيا نمىكوشيد براى پذيرايى او از بهترين لوازم و نفيسترين
اشيا ونابترين مواد غذايى كه در اختيار داريد، استفاده كنيد؟
بىشك هر انسانى مادامى كه بر فطرت انسانى خويش باقى استبا ميهمانخود
برخوردى كريمانه و رفتارى متواضعانه دارد و تا جايى كه ممكن باشدگرامىاش
مىدارد و بهترين اتاق را به او اختصاص داده و شريفترين مكان آن رابرايش در
نظر مىگيرد و همچنين جهت پذيرايى او، از بهترين مواد غذايى ونفيسترين لوازم
موجود در منزل استفاده مىكند.آيا خداى تبارك و تعالى كه بنابرفرموده رسول خدا
صلى الله عليه و آله و سلم در ماه رمضان ميزبان مؤمنان است و مؤمنان ميهمان
اوهستند، از قاعده فوق مستثناست؟قطعا نه، زيرا صفت ميهمان نوازى، يكى ازاوصاف
كماليه است و خداوند آن را به عنوان يك كمال در ذات و فطرت هر كسىقرار داده
است.از طرف ديگر، همه مىدانيم كه منبع و منشا همه كمالات، حق تعالى است و هر
يك از اوصاف كماليه را در هر كس و هر جا بيابيم، خداىتبارك و تعالى آن را به
صورتى شريفتر و كاملتر و بهتردار است.بنابر اين، معناندارد كه بگوييم:خداوند،
تكريم و احترام به ميهمان را به عنوان يك كمال درذات و فطرت انسانها قرار داده
است، ولى خودش از آن بهرهاى ندارد.همان طور كه معنا ندارد بگوييم:خداوند مردم
را به عدالتبه عنوان يك كمال فراخوانده است، ولى خودش-العياذ بالله-ظالم است.
پس نتيجه اين شد كه خداوند نيز به عنوان يك ميزبان، از ميهمان خويش
بهبهترين وجه ممكن پذيرايى مىكند و او را به بهترين مكانتها و مقامها تشرف
دادهو شريفترين چيز موجود را به او ارزانى مىدارد.
اكنون بايد ديد اين مطالب درباره خداوند و ميزبانى او چگونه تصور
مىشود؟بهترين مكانتها چه مكانتى است؟و شريفترين چيز موجود كدام است؟وخداى
تبارك و تعالى چگونه آن را به انسان روزهدار كه در ماه مبارك رمضانميهمان او
است، ارزانى مىدارد؟
در مقام پاسخ به سؤالات ياد شده مىگوييم:بهترين مكانتها و
بالاترينمنزلتها، مكانت و منزلت ربوبيت است، و در ملك وجود و عالم هستى
رتبهاىبالاتر از رتبه ربوبيت نمىتوان تصور كرد.و همچنين بهترين چيزها و
شريفترينموجودات، خود خداست، و در دايره موجودات، موجودى شريفتر از
خداىتبارك و تعالى نمىتوان فرض نمود.
بنابر اين و نيز با توجه به آنچه پيشتر ذكر شد معناى فرموده حضرت
ختمىمرتبت صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود:مؤمنان در ماه مبارك رمضان به
مهمانى خدا فرا خواندهشدهاند و خداوند ميزبان آنها مىباشد، اين است كه انسان
روزهدار، اگر صادقانهو آن طور كه بايد، روزه بگيرد و به راستى در ضيافتخانه
الهى قدم نهد، به توفيقخداوند به بالاترين منزلتها(منزلت ربوبيت) ستخواهد
يافت و به ملاقاتشريفترين موجودات(الله جل و علا)نايل خواهد آمد، به ديگر
عبارت:روزهدارواقعى در اثر روزه حقيقى، مظهر اسماى حسناى الهى و آيينه تمام
نماى حضرتبارى تعالى خواهد شد و به لقاء الله تشرف خواهد يافت.
اكنون با توجه به مطالب ياد شده، روايات زير را مورد دقت قرار داده و
نتايجحاصل را گوشزد مىكنيم:
الف)رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
«لكل شيء باب و باب العبادة الصوم; (1) براى هر چيزى درى است و
درعبادت، روزه است.»
ب)امام صادق عليه السلام مىفرمايد:
«العبودية جوهرة كنهها الربوبية; (2) عبوديت گوهرى است كه كنه آن
ربوبيتاست.»
طبق روايت اول، روزه در عبادت است;بدين معنا كه بدون روزه نمىتوان
بهعبوديت رسيد، طبق روايت دوم، عبوديت، حقيقتى است كه كنه آن ربوبيتاست، بدين
معنا كه بدون عبوديت نمىتوان به ربوبيت دستيافت.اكنون اگر اين دو روايت را در
كنار هم مورد دقت قرار دهيم، به اين نتيجه مىرسيم كه انساناز راه روزه به
عبوديت و از طريق عبوديتبه ربوبيت راه مىيابد، و اين همانمطلبى است كه بدان
اشاره كرديم و گفتيم:روزهدار اگر به راستى واردضيافتخانه الهى شود به ربوبيت
دستخواهد يافت.
ج)خداى تبارك و تعالى در حديث قدسى مىفرمايد:
عبدي اطعنى اجعلك مثلي;انا حي لا اموت، اجعلك حيا لا تموت;انا غنيلا افتقر،
اجعلك غنيا لا تفتقر;انا مهما اشاء، يكون، اجعلك مهما تشاءيكون; (3)
بنده من!مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود قرار دهم.[بدين معنا كه]من زندهاى هستم
كه هرگز نميرم، تو را نيز زندهاى قرار دهم كه هرگز نميرى.منبىنيازى هستم كه
هيچ گاه فقير نگردم، تو را نيز بىنيازى قرار دهم كه هيچ گاهفقير نگردى. من
كسى هستم كه هر گاه مشيتم به هستى چيزى تعلق گيرد، بودشود، تو را نيز موجودى
قرار دهم كه هر گاه مشيتتبه هستى چيزى تعلق گيرد، بود شود.»
طبق اين روايت، آدمى از طريق اطاعت و عبوديتحق به مرحلهاى مىرسدكه مثل
خدا جل و علا قرار مىگيرد و از او كارهايى خدايى صادر مىشود;بهديگر عبارت
انسان از طريق عبادت تا پايهاى عروج مىنمايد كه به مقام خليفة اللهىبار
مىيابد و به صفات ربوبى متصف مىشود.
حال اگر اين روايت را در كنار روايت اول مورد دقت قرار دهيم به اين
نتيجهمىرسيم كه:آدمى از طريق روزه به عبوديت مىرسد و از راه عبوديتبه
مقامخليفة اللهى راه مىيابد و اين همان معنايى است كه متذكر آن شديم و
گفتيم:روزهدار واقعى در اثر روزه حقيقى مظهر اسماى حسناى الهى و آيينه تمام
نماىحضرت حق-جل و علا-واقع خواهد گرديد.
د)رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از قول خداى تبارك و تعالى نقل فرمود:
«الصوم لي و انا اجزي به» (4) ;روزه براى من است و من پاداش
آنم.»
اين روايتبه تنهايى بر مطلب مورد نظر دلالت صريح دارد و آنچه را قبلا
ازمجموع دو روايتبدان رسيديم، در اين روايتبه طور يك جا مىيابيم;زيراصريحا
مىفرمايد:جزا و پاداش روزه، خود خداوند است و روزهدار حقيقى دراثر روزه
گرفتن، خدا را به ستخواهد آورد.
بديهى است كه معناى به دست آوردن خدا جل و علا همان اتصاف به صفاتربوبى و
تشرف به مقام خليفة اللهى است، نه آن كه-العياذ بالله-خدا شيئى باشدمانند ساير
اشيا و روزهدار مثل به دست آوردن اشيا، او را به دست آورد.
رابطه روزه با عبادت
اكنون به اين نكته مىپردازيم كه چگونه روزه باب عبادت است؟و اصولا
چهارتباطى بين عبادت و روزه است كه بدون روزه نمىتوان به عبادت دستيافت؟
براى آن كه به جواب سؤال مذكور برسيم بايد به دو نكته توجه كنيم:
الف)عبادت چيست؟
ب)روزه، داراى چه مراحلى است؟
در بيان بند اول گوييم:عبادت، عبارت است از خضوع و تسليم بىقيد وشرط در
مقابل اوامر و نواهى معبود.عبادت، يعنى شخص عابد، تمام حركات وسكنات خويش را در
طول زندگى با خواست و رضايت معبودش تنظيم كند وبدون رضايت او عملى را مرتكب
نگردد.اگر سخن مىگويد مواظب باشد كهخلاف رضاى او سخن نگويد!اگر سكوت مىكند،
سكوتش خلاف دستور اونباشد.اگر نگاه مىكند دقت كند كه نگاهش با دستورى از
دستورهاى حق تعالى منافات نداشته باشد.اگر مىخورد مواظب رضايت معبود باشد.اگر
نمىخوردباز رضايت معبود را در نظر بگيرد.و خلاصه در تمام حالات و همه
كارهارضايت معبود را مراعات كرده و بر خلاف رضاى او عملى انجام ندهد.
عرب به راه هموارى كه دست انداز نداشته باشد مىگويد:«طريق معبد» (5)
ودر مقابل به هر چيزى كه از نظم و انتظام خاص به خود خارج گردد
مىگويد:«فاسق» (6) .
بنابر اين، عابد كسى است كه اطاعت و فرمانبردارى از معبود سراپاى او راپر
كرده باشد و در وى هيچ گونه ناهموارى و ناهنجارى مشاهده نگردد و فاسقكسى است
كه نظم و انتظام عبوديت را بر هم زده و از اطاعت معبود خارج شود.
مراحل روزه
حال كه معناى عبادت روشن شد، در بيان امر دوم(مراحل روزه)گوييم:علماى اخلاق
و همچنين قاطبه اهل عرفان، روزه را داراى سه مرحله دانستهاند:
1.روزه عام(صوم العموم);
2.روزه خاص(صوم الخصوص);
3.روزه اخص(صوم خصوص الخصوص).
روزه عام-كه عموم مسلمانان آن را فهميده و بدان پاى بندند-عبارت است ازاين
كه روزهدار خود را از ارتكاب مفطرات نه گانه(خوردن و آشاميدن، جماع، استمنا،
دروغ بستن به خدا و پيامبر و جانشينان پيامبر عليهم السلام، رساندن غبار غليظبه
حلق، فرو بردن تمام سر در آب، باقى ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تااذان صبح،
اماله كردن، قى كردن)كه شرح آنها در رسالههاى عمليه آمده است-نگاه دارد.
روزه خاص كه افراد خاصى توفيق انجام آن را دارند، عبارت است از اينكه:شخص
روزهدار، علاوه بر امساك از مفطرات نه گانه، چشم، گوش، زبان، دست، پا و ديگر
اعضاى خود را از گناه حفظ كند.چشم را از نگاه شهوت آلود، گوش را از استماع غيبت
و غنا و... و زبان را از دروغ، غيبت، فحش، تهمت، جدال، استهزا و...و هم چنين
بقيه اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد.رسول خدا صلى الله عليه و آله و
سلم به همين نوع از روزه اشاره دارد، آن جا كه مىفرمايد:
«خمس يفطرن الصائم:الكذب و الغيبة و النميمة و اليمين الكاذب و النظربشهوة;
(7) پنج چيز است كه روزه روزهدار را باطل مىكند:دروغ، غيبت، سخن چينى،
قسم دروغ و نگاه شهوت آلود.»
يا آن جا كه مىفرمايد:
«من اغتاب مسلما بطل صومه و نقض وضوءه فان مات و هو كذلك مات و هومستحل لما
حرم الله; (8) ;هر كس برادر مسلمان خود را غيبت كند، روزه و
همچنينوضوى او باطل مىشود و اگر بر آن حالتبميرد، در حالى مرده كه حرام خدا
راحلال شمرده است.»
و يا آن جا كه مىفرمايد:
«من تامل خلف امراة حتى يتبين له حجم عظامها من وراء ثيابها و هو صائم
فقدافطر; (9) هر روزهدارى كه پشتسر زنى كنجكاو گردد تا از وراى
لباس، حجماستخوانهاى آن زن برايش معلوم شود، روزهاش را افطار كرده است.»
امام صادق عليه السلام نيز به همين نوع از روزه اشاره دارد آن جا كه
مىفرمايد:
«اذا صمت فليصم سمعك و بصرك من الحرام و القبيح و دع المراء و اذى الخادم و
ليكن عليك و قار الصائم و لا تجعل يوم صومك كيوم فطرك;هر گاه روزه گرفتىبايد
گوش و چشمت از عمل حرام و كار ناشايست روزه باشد، و مجادله و اذيتخدمتكار را
ترك كنى و به وقار روزهدار مزين باشى و در نهايت هيچ گاه روزروزهدارىات را
مانند روزى كه روزه ندارى قرار مده.»
و اما روزه اخص اين است كه:روزهدار، علاوه بر امساك از مفطرات نه گانهو
خوددارى از ارتكاب گناه، قلب خويش را از جميع همم و افكار دنيوى و آن چهغير حق
است، فارغ سازد و آن را در بست در اختيار خدا جل جلاله قرار دهد.وبه فرموده
امام صادق عليه السلام:
«القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله; (10) قلب حرم خداست
پس غيرخدا را در حرم خدا جاى مده.»
«و القلب السليم الذى يلقى ربه و ليس فيه احد سواه; (11) قلب
سليم قلبى است كهبا خدا ملاقات كند، در حالى كه احدى جز او در آن نباشد.»
بديهى است كه اين نوع روزه از هر كسى ساخته نيست، بلكه فقط براى
عدهاىمعدود كه به توحيد حقيقى دستيافتهاند و در دار وجود، غيرى نمىبينند،
و جزاسما و صفات و افعال حق را در عالم، دخيل و مؤثر نمىدانند، ميسر
است;لذاروزه«اخص»يا«خصوص الخصوص»ناميده شده است.و نيز روشن استروزهاى كه
مقصود بالذات و مقصد اعلا است و جزايش خود خداوند است هميننوع روزه مىباشد و
روزهدار به اين معناست كه به حق، مهمان خداست وخداوند، ميزبان او است.
عارف متاله مرحوم سيد حيدر آملى-رضوان الله تعالى عليه-در كتاب
اسرارالشريعة، كلامى دارد مناسب با مقام، كه به نقل آن تبرك مىجوييم.ايشان بعد
از ذكر روزه اهل شريعت و روزه اهل طريقت-كه بر روزه عام و روزه خاص
منطبقاست-در تبيين روزه اهل حقيقت-كه همان روزه اخص است-مىفرمايد:
«و اما صوم اهل الحقيقة بعد قيامهم بالصومين المذكورين، فهو عبارة عن
امساكالعارف عن مشاهدة غير الحق تعالى مطلقا بحكم قولهم:ليس في الوجود
سوىالله تعالى و اسمائه و صفاته و افعاله.فالكل هو و به و منه و اليه...و
الغرض انهيجب على العارف اولا الامساك عن مشاهدة فعل الغير مطلقا، ليصل به الى
مقامالتوحيد الفعلي، ثم الامساك عن مشاهدة صفد الغير مطلقا، ليصل به الى
مقامالتوحيد الوصفي، ثم الامساك عن مشاهدة وجود الغير مطلقا، ليصل به الى
مقامالتوحيد الذاتي الذي هو المقصود من السلوك مطلقا و بل من الوجود باسرهو
يصدق عليه انه صائم بالصوم الحقيقى، ممسك عما سواه بالكلي و هذا هوالصوم الذي
ورد ان كل حسنة بعشر امثالها الى سبع ماة ضعف، الا الصيام، فانهلي و انا اجزى
به.لان غير هذا الصوم لا يستحق ان يكون هو جزاءه، بل جزاءهذا الصوم لا يكون الا
هو، لان الصومين المذكورين جزاء هما الجنة و النعيم والحور و القصور او القرب و
الوصول و الكشف و الشهود.و هذا الصوم جزاءه هولا غير، فيكون اعظم و اعلى
منهما.و ذلك لانه اعظم العمل.و اعظم العمللا يستحق الا اعظم الاجر و ليس هناك
اعظم منه.فلا يكون جزاءه الا هو، فافهمجدا; (12) و اما روزه اهل
حقيقت(روزه اخص)كه اهلش آن را بعد از روزه اهلشريعت(روزه عام)و روزه اهل
طريقت(روزه خاص)به جاى آورند، عبارتاست از:امساك عارف از مشاهده غير حق تعالى
مطلقا. چه اين كه بندگان عارفخدا جل و علا-معتقدند در دار وجود و عالم هستى،
غير خدا و اسما و صفات وافعال او چيزى نيست كه تحقق داشته باشد.پس همه، او و
متحقق به او و نشاتگرفته از او هستند و رجوع همه به سوى او است...و غرض اين
است كه در مرحله نخست، بر عارف واجب است از مشاهده فعل غير امساك كند و همه
افعالرا در فعل حق، فانى ببيند تا به مقام توحيد فعلى نايل آيد و سپس از
مشاهده صفتغير امساك نمايد و همه صفات را در صفتحق فانى بداند تا به مقام
توحيد وصفىواصل گردد و در آخرين مرحله، از مشاهده وجود غير امساك كند، تا به
مقامتوحيد ذاتى-كه مقصود از سلوك، بلكه هدف از وجود به طور كلى نيز
هميناست-دستيابد و بر او عنوان روزهدار حقيقى كه از كل ما سوى الله
چشممىپوشد، صادق آيد و اين همان روزهاى است كه جزايش خود خدا است;زيراغير
اين روزه صلاحيت آن را ندارد كه خداوند جزاى آن باشد، بلكه فقط اين روزهاست كه
چيزى جز خداوند نمىتواند جزاى آن باشد;چرا كه آن دو نوع روزه(روزه عام، روزه
خاص)، جز ايشان يا بهشت و نعيم و حور و قصور است و ياقرب و وصول و كشف و شهود و
اين نوع از روزه، نه بهشت و نعيم و حور وقصور مىتوانند جزاى آن قرار گيرند و
نه قرب و وصول و كشف و شهود، بلكهتنها چيزى كه مىتواند جزاى آن باشد، خداست
نه چيز ديگر.بنابر اين، اين روزهاز آن دو نوع بالاتر و بزرگتر است.(و به ديگر
عبارت)اين نوع از روزهبزرگترين عمل است.و بزرگترين عمل، مستحق بزرگترين
جزاست.و درعالم چيزى كه از خدا بزرگتر باشد وجود ندار.پس چيزى جز خدا
نمىتواندپاداش اين نوع از روزه بوده باشد.»
و نيز جناب ايشان از قول بعضى از اهل معرفت درباره اسرار روزه چنيننقل
مىكند:
«و اما درجات اسرار الصوم فثلاثة:ادناها ان يقتصر على الكف عن المفطرات ولا
يكف جوارحه عن المكاره و ذلك صوم العموم و هو قناعة بالاسم;الثانية انيضيف
اليه كف الجوارح فيحفظ اللسان عن الغيبة و العين عن النظر بالريبة و كذاسائر
الاعضاء و ذلك صوم الخواص من اهل الله;و اما الثالثة فهو ان يضيفاليهما صيانة
القلب عن الفكر و الوساوس و يجعله مقصورا على ذكر الله تعالىو مشاهدته في
مظاهره و ذلك صوم خصوص الخصوص و هو الكمال المقصودبالذات; (13)
درجات اسرار روزه عبارتند از سه مرحله: پايينترين آنها اين است كهروزهدار،
خود را از مفطرات نه گانه(خوردن و آشاميدن و...)نگاه دارد، ولىاعضا و جوارحش
را از بدىها و پليدىها باز ندارد.اين همان روزه عموم استكه از روزه به اسمش
قناعت مىشود.
دومين مرحله اين است كه روزهدار علاوه بر اجتناب از مفطرات، اعضا و
جوارحخويش را از گناهان و پليدىها نگاه دارد:زبان را از غيبت، چشم را از
نگاهشهوت آلود و هم چنين ديگر اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد و اين
روزه، روزه خواص از اهل الله است.
و اما سومين مرحله اين است كه روزهدار علاوه بر اجتناب از مفطرات و خود
دارىاز گناهان، قلب خويش را نيز از افكار سوء و وسوسهها مصون دارد و آن را در
يادخدا و مشاهده او در مظاهر جمال و جلالش منحصر كند.و اين روزه، روزهخصوص
الخصوص است و مقصود اصلى و هدف نهايى از روزه گرفتن همينمرحله از روزه است.»
حال كه درجات و مراحل روزه را دانستى و معناى عبادت و بندگى را نيزدريافتى
لازم است جهت پى بردن به ارتباط موجود بين عبادت و روزه، در آنچهگفته شد تامل
كنى.بىشك اگر خوب بينديشى و مطالب مذكور را-آن گونه كهبايد-درك نمايى، تصديق
خواهى كرد كه روزه، باب عبادت و راه بندگى خداست.و اعتراف خواهى نمود كه روزه
حقيقى، همه قيد و بندها و تمام وابستگىها ودلبستگىها را از وجود آدمى ريشه كن
كرده و عبوديتخدا را به جاى آنهامىنشاند.ولى افسوس و صد افسوس كه ما هنوز در
مرحله نخست روزه توقفداريم و مراحل بالاتر را به دست فراموشى سپرده يا به طور
كلى از آنها بىخبريم، در نتيجه، با كمال تاسف، از روزهدارى چيزى جز گرسنگى و
تشنگى، بهره ونصيبى نداريم.روزهاى كه عبوديت را به دنبال نداشته باشد، ربوبيت
را به ارمغاننخواهد آورد و روزه دارى كه اين معنا را حس نكند، به ضيافة الله
راه نمىيابد و ازمواهب اين ضيافتبهرهاى نخواهد برد.
بار خدايا!به آبروى ميهمانان واقعى و بندگان صالحت و به حرمت
روزهدارانحقيقى و مقربان مخلصت، ما را از تمام آلودگىهايى كه با دستخود
براىخويش فراهم آوردهايم، پاك كن و دست ما را بگير و به ضيافتخانهات وارد
كنكه ما با وجود اين همه آلودگى و ابتلاى به معاصى، از حضور در آن محضرشرمسار
و از روى پيامبر و اوصياى طاهرينش عليهم السلام خجل هستيم به راستى در جايىكه
آن بزرگواران ميهمان تو هستند ما بيگانهايم و در محفلى كه آن پاكان حضوردارند
ما بيكارهايم.