گام نخستين

حسن رمضانى

- ۹ -


8. ضيافة الله چيست؟

در خطبه ياد شده دو مورد است كه فهم آنها به تامل بيشترى نياز دارد.

مورد نخست آنكه طبق فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ماه رمضان ماهى است كه‏مؤمنان در آن به مهمانى خدا فرا خوانده شده و از سوى او به بزرگى و ارجمندى، لياقت‏يافته‏اند.مراد رسول خدا-صلى الله عليه و آله-چيست؟مهمانى خدا يعنى‏چه؟ مهمان بودن مؤمنان در ماه رمضان و ميزبان بودن خدا به چه معناست؟

در پاسخ به اين سؤالات ابتدا بايد درباره مهمانى متعارف بين انسانها-كه‏فطرت الهى دارند-انديشيد و خصوصيات آن را خوب بررسى كرد.

لذا گوييم اگر بر شما ميهمانى وارد شود، به ويژه مهمانى كه خود از او دعوت‏به عمل آورده باشيد.با او چگونه رفتار مى‏كنيد؟آيا سعى نمى‏كنيد تا جايى كه‏ممكن است او را گرامى بداريد و در بهترين اتاق منزل و شريف‏ترين مكان اتاق‏جايش دهيد؟آيا نمى‏كوشيد براى پذيرايى او از بهترين لوازم و نفيس‏ترين اشيا وناب‏ترين مواد غذايى كه در اختيار داريد، استفاده كنيد؟

بى‏شك هر انسانى مادامى كه بر فطرت انسانى خويش باقى است‏با ميهمان‏خود برخوردى كريمانه و رفتارى متواضعانه دارد و تا جايى كه ممكن باشدگرامى‏اش مى‏دارد و بهترين اتاق را به او اختصاص داده و شريف‏ترين مكان آن رابرايش در نظر مى‏گيرد و همچنين جهت پذيرايى او، از بهترين مواد غذايى ونفيس‏ترين لوازم موجود در منزل استفاده مى‏كند.آيا خداى تبارك و تعالى كه بنابرفرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ماه رمضان ميزبان مؤمنان است و مؤمنان ميهمان اوهستند، از قاعده فوق مستثناست؟قطعا نه، زيرا صفت ميهمان نوازى، يكى ازاوصاف كماليه است و خداوند آن را به عنوان يك كمال در ذات و فطرت هر كسى‏قرار داده است.از طرف ديگر، همه مى‏دانيم كه منبع و منشا همه كمالات، حق تعالى است و هر يك از اوصاف كماليه را در هر كس و هر جا بيابيم، خداى‏تبارك و تعالى آن را به صورتى شريف‏تر و كامل‏تر و بهتردار است.بنابر اين، معناندارد كه بگوييم:خداوند، تكريم و احترام به ميهمان را به عنوان يك كمال درذات و فطرت انسان‏ها قرار داده است، ولى خودش از آن بهره‏اى ندارد.همان طور كه معنا ندارد بگوييم:خداوند مردم را به عدالت‏به عنوان يك كمال فراخوانده است، ولى خودش-العياذ بالله-ظالم است.

پس نتيجه اين شد كه خداوند نيز به عنوان يك ميزبان، از ميهمان خويش به‏بهترين وجه ممكن پذيرايى مى‏كند و او را به بهترين مكانت‏ها و مقامها تشرف داده‏و شريف‏ترين چيز موجود را به او ارزانى مى‏دارد.

اكنون بايد ديد اين مطالب درباره خداوند و ميزبانى او چگونه تصور مى‏شود؟بهترين مكانت‏ها چه مكانتى است؟و شريف‏ترين چيز موجود كدام است؟وخداى تبارك و تعالى چگونه آن را به انسان روزه‏دار كه در ماه مبارك رمضان‏ميهمان او است، ارزانى مى‏دارد؟

در مقام پاسخ به سؤالات ياد شده مى‏گوييم:بهترين مكانت‏ها و بالاترين‏منزلت‏ها، مكانت و منزلت ربوبيت است، و در ملك وجود و عالم هستى رتبه‏اى‏بالاتر از رتبه ربوبيت نمى‏توان تصور كرد.و همچنين بهترين چيزها و شريف‏ترين‏موجودات، خود خداست، و در دايره موجودات، موجودى شريف‏تر از خداى‏تبارك و تعالى نمى‏توان فرض نمود.

بنابر اين و نيز با توجه به آنچه پيش‏تر ذكر شد معناى فرموده حضرت ختمى‏مرتبت صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود:مؤمنان در ماه مبارك رمضان به مهمانى خدا فرا خوانده‏شده‏اند و خداوند ميزبان آنها مى‏باشد، اين است كه انسان روزه‏دار، اگر صادقانه‏و آن طور كه بايد، روزه بگيرد و به راستى در ضيافت‏خانه الهى قدم نهد، به توفيق‏خداوند به بالاترين منزلت‏ها(منزلت ربوبيت) ست‏خواهد يافت و به ملاقات‏شريف‏ترين موجودات(الله جل و علا)نايل خواهد آمد، به ديگر عبارت:روزه‏دارواقعى در اثر روزه حقيقى، مظهر اسماى حسناى الهى و آيينه تمام نماى حضرت‏بارى تعالى خواهد شد و به لقاء الله تشرف خواهد يافت.

اكنون با توجه به مطالب ياد شده، روايات زير را مورد دقت قرار داده و نتايج‏حاصل را گوشزد مى‏كنيم:

الف)رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«لكل شي‏ء باب و باب العبادة الصوم; (1) براى هر چيزى درى است و درعبادت، روزه است.»

ب)امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

«العبودية جوهرة كنهها الربوبية; (2) عبوديت گوهرى است كه كنه آن ربوبيت‏است.»

طبق روايت اول، روزه در عبادت است;بدين معنا كه بدون روزه نمى‏توان به‏عبوديت رسيد، طبق روايت دوم، عبوديت، حقيقتى است كه كنه آن ربوبيت‏است، بدين معنا كه بدون عبوديت نمى‏توان به ربوبيت دست‏يافت.اكنون اگر اين دو روايت را در كنار هم مورد دقت قرار دهيم، به اين نتيجه مى‏رسيم كه انسان‏از راه روزه به عبوديت و از طريق عبوديت‏به ربوبيت راه مى‏يابد، و اين همان‏مطلبى است كه بدان اشاره كرديم و گفتيم:روزه‏دار اگر به راستى واردضيافت‏خانه الهى شود به ربوبيت دست‏خواهد يافت.

ج)خداى تبارك و تعالى در حديث قدسى مى‏فرمايد:

عبدي اطعنى اجعلك مثلي;انا حي لا اموت، اجعلك حيا لا تموت;انا غني‏لا افتقر، اجعلك غنيا لا تفتقر;انا مهما اشاء، يكون، اجعلك مهما تشاءيكون; (3) بنده من!مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود قرار دهم.[بدين معنا كه]من زنده‏اى هستم كه هرگز نميرم، تو را نيز زنده‏اى قرار دهم كه هرگز نميرى.من‏بى‏نيازى هستم كه هيچ گاه فقير نگردم، تو را نيز بى‏نيازى قرار دهم كه هيچ گاه‏فقير نگردى. من كسى هستم كه هر گاه مشيتم به هستى چيزى تعلق گيرد، بودشود، تو را نيز موجودى قرار دهم كه هر گاه مشيتت‏به هستى چيزى تعلق گيرد، بود شود.»

طبق اين روايت، آدمى از طريق اطاعت و عبوديت‏حق به مرحله‏اى مى‏رسدكه مثل خدا جل و علا قرار مى‏گيرد و از او كارهايى خدايى صادر مى‏شود;به‏ديگر عبارت انسان از طريق عبادت تا پايه‏اى عروج مى‏نمايد كه به مقام خليفة اللهى‏بار مى‏يابد و به صفات ربوبى متصف مى‏شود.

حال اگر اين روايت را در كنار روايت اول مورد دقت قرار دهيم به اين نتيجه‏مى‏رسيم كه:آدمى از طريق روزه به عبوديت مى‏رسد و از راه عبوديت‏به مقام‏خليفة اللهى راه مى‏يابد و اين همان معنايى است كه متذكر آن شديم و گفتيم:روزه‏دار واقعى در اثر روزه حقيقى مظهر اسماى حسناى الهى و آيينه تمام نماى‏حضرت حق-جل و علا-واقع خواهد گرديد.

د)رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم از قول خداى تبارك و تعالى نقل فرمود:

«الصوم لي و انا اجزي به‏» (4) ;روزه براى من است و من پاداش آنم.»

اين روايت‏به تنهايى بر مطلب مورد نظر دلالت صريح دارد و آنچه را قبلا ازمجموع دو روايت‏بدان رسيديم، در اين روايت‏به طور يك جا مى‏يابيم;زيراصريحا مى‏فرمايد:جزا و پاداش روزه، خود خداوند است و روزه‏دار حقيقى دراثر روزه گرفتن، خدا را به ست‏خواهد آورد.

بديهى است كه معناى به دست آوردن خدا جل و علا همان اتصاف به صفات‏ربوبى و تشرف به مقام خليفة اللهى است، نه آن كه-العياذ بالله-خدا شيئى باشدمانند ساير اشيا و روزه‏دار مثل به دست آوردن اشيا، او را به دست آورد.

رابطه روزه با عبادت

اكنون به اين نكته مى‏پردازيم كه چگونه روزه باب عبادت است؟و اصولا چه‏ارتباطى بين عبادت و روزه است كه بدون روزه نمى‏توان به عبادت دست‏يافت؟

براى آن كه به جواب سؤال مذكور برسيم بايد به دو نكته توجه كنيم:

الف)عبادت چيست؟

ب)روزه، داراى چه مراحلى است؟

در بيان بند اول گوييم:عبادت، عبارت است از خضوع و تسليم بى‏قيد وشرط در مقابل اوامر و نواهى معبود.عبادت، يعنى شخص عابد، تمام حركات وسكنات خويش را در طول زندگى با خواست و رضايت معبودش تنظيم كند وبدون رضايت او عملى را مرتكب نگردد.اگر سخن مى‏گويد مواظب باشد كه‏خلاف رضاى او سخن نگويد!اگر سكوت مى‏كند، سكوتش خلاف دستور اونباشد.اگر نگاه مى‏كند دقت كند كه نگاهش با دستورى از دستورهاى حق تعالى منافات نداشته باشد.اگر مى‏خورد مواظب رضايت معبود باشد.اگر نمى‏خوردباز رضايت معبود را در نظر بگيرد.و خلاصه در تمام حالات و همه كارهارضايت معبود را مراعات كرده و بر خلاف رضاى او عملى انجام ندهد.

عرب به راه هموارى كه دست انداز نداشته باشد مى‏گويد:«طريق معبد» (5) ودر مقابل به هر چيزى كه از نظم و انتظام خاص به خود خارج گردد مى‏گويد:«فاسق‏» (6) .

بنابر اين، عابد كسى است كه اطاعت و فرمانبردارى از معبود سراپاى او راپر كرده باشد و در وى هيچ گونه ناهموارى و ناهنجارى مشاهده نگردد و فاسق‏كسى است كه نظم و انتظام عبوديت را بر هم زده و از اطاعت معبود خارج شود.

مراحل روزه

حال كه معناى عبادت روشن شد، در بيان امر دوم(مراحل روزه)گوييم:علماى اخلاق و همچنين قاطبه اهل عرفان، روزه را داراى سه مرحله دانسته‏اند:

1.روزه عام(صوم العموم);

2.روزه خاص(صوم الخصوص);

3.روزه اخص(صوم خصوص الخصوص).

روزه عام-كه عموم مسلمانان آن را فهميده و بدان پاى بندند-عبارت است ازاين كه روزه‏دار خود را از ارتكاب مفطرات نه گانه(خوردن و آشاميدن، جماع، استمنا، دروغ بستن به خدا و پيامبر و جانشينان پيامبر عليهم السلام، رساندن غبار غليظبه حلق، فرو بردن تمام سر در آب، باقى ماندن بر جنابت و حيض و نفاس تااذان صبح، اماله كردن، قى كردن)كه شرح آنها در رساله‏هاى عمليه آمده است-نگاه دارد.

روزه خاص كه افراد خاصى توفيق انجام آن را دارند، عبارت است از اين‏كه:شخص روزه‏دار، علاوه بر امساك از مفطرات نه گانه، چشم، گوش، زبان، دست، پا و ديگر اعضاى خود را از گناه حفظ كند.چشم را از نگاه شهوت آلود، گوش را از استماع غيبت و غنا و... و زبان را از دروغ، غيبت، فحش، تهمت، جدال، استهزا و...و هم چنين بقيه اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد.رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به همين نوع از روزه اشاره دارد، آن جا كه مى‏فرمايد:

«خمس يفطرن الصائم:الكذب و الغيبة و النميمة و اليمين الكاذب و النظربشهوة; (7) پنج چيز است كه روزه روزه‏دار را باطل مى‏كند:دروغ، غيبت، سخن چينى، قسم دروغ و نگاه شهوت آلود.»

يا آن جا كه مى‏فرمايد:

«من اغتاب مسلما بطل صومه و نقض وضوءه فان مات و هو كذلك مات و هومستحل لما حرم الله; (8) ;هر كس برادر مسلمان خود را غيبت كند، روزه و همچنين‏وضوى او باطل مى‏شود و اگر بر آن حالت‏بميرد، در حالى مرده كه حرام خدا راحلال شمرده است.»

و يا آن جا كه مى‏فرمايد:

«من تامل خلف امراة حتى يتبين له حجم عظامها من وراء ثيابها و هو صائم فقدافطر; (9) هر روزه‏دارى كه پشت‏سر زنى كنجكاو گردد تا از وراى لباس، حجم‏استخوان‏هاى آن زن برايش معلوم شود، روزه‏اش را افطار كرده است.»

امام صادق عليه السلام نيز به همين نوع از روزه اشاره دارد آن جا كه مى‏فرمايد:

«اذا صمت فليصم سمعك و بصرك من الحرام و القبيح و دع المراء و اذى الخادم و ليكن عليك و قار الصائم و لا تجعل يوم صومك كيوم فطرك;هر گاه روزه گرفتى‏بايد گوش و چشمت از عمل حرام و كار ناشايست روزه باشد، و مجادله و اذيت‏خدمتكار را ترك كنى و به وقار روزه‏دار مزين باشى و در نهايت هيچ گاه روزروزه‏دارى‏ات را مانند روزى كه روزه ندارى قرار مده.»

و اما روزه اخص اين است كه:روزه‏دار، علاوه بر امساك از مفطرات نه گانه‏و خوددارى از ارتكاب گناه، قلب خويش را از جميع همم و افكار دنيوى و آن چه‏غير حق است، فارغ سازد و آن را در بست در اختيار خدا جل جلاله قرار دهد.وبه فرموده امام صادق عليه السلام:

«القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غير الله; (10) قلب حرم خداست پس غيرخدا را در حرم خدا جاى مده.»

«و القلب السليم الذى يلقى ربه و ليس فيه احد سواه; (11) قلب سليم قلبى است كه‏با خدا ملاقات كند، در حالى كه احدى جز او در آن نباشد.»

بديهى است كه اين نوع روزه از هر كسى ساخته نيست، بلكه فقط براى عده‏اى‏معدود كه به توحيد حقيقى دست‏يافته‏اند و در دار وجود، غيرى نمى‏بينند، و جزاسما و صفات و افعال حق را در عالم، دخيل و مؤثر نمى‏دانند، ميسر است;لذاروزه‏«اخص‏»يا«خصوص الخصوص‏»ناميده شده است.و نيز روشن است‏روزه‏اى كه مقصود بالذات و مقصد اعلا است و جزايش خود خداوند است همين‏نوع روزه مى‏باشد و روزه‏دار به اين معناست كه به حق، مهمان خداست وخداوند، ميزبان او است.

عارف متاله مرحوم سيد حيدر آملى-رضوان الله تعالى عليه-در كتاب اسرارالشريعة، كلامى دارد مناسب با مقام، كه به نقل آن تبرك مى‏جوييم.ايشان بعد از ذكر روزه اهل شريعت و روزه اهل طريقت-كه بر روزه عام و روزه خاص منطبق‏است-در تبيين روزه اهل حقيقت-كه همان روزه اخص است-مى‏فرمايد:

«و اما صوم اهل الحقيقة بعد قيامهم بالصومين المذكورين، فهو عبارة عن امساك‏العارف عن مشاهدة غير الحق تعالى مطلقا بحكم قولهم:ليس في الوجود سوى‏الله تعالى و اسمائه و صفاته و افعاله.فالكل هو و به و منه و اليه...و الغرض انه‏يجب على العارف اولا الامساك عن مشاهدة فعل الغير مطلقا، ليصل به الى مقام‏التوحيد الفعلي، ثم الامساك عن مشاهدة صفد الغير مطلقا، ليصل به الى مقام‏التوحيد الوصفي، ثم الامساك عن مشاهدة وجود الغير مطلقا، ليصل به الى مقام‏التوحيد الذاتي الذي هو المقصود من السلوك مطلقا و بل من الوجود باسره‏و يصدق عليه انه صائم بالصوم الحقيقى، ممسك عما سواه بالكلي و هذا هوالصوم الذي ورد ان كل حسنة بعشر امثالها الى سبع ماة ضعف، الا الصيام، فانه‏لي و انا اجزى به.لان غير هذا الصوم لا يستحق ان يكون هو جزاءه، بل جزاءهذا الصوم لا يكون الا هو، لان الصومين المذكورين جزاء هما الجنة و النعيم والحور و القصور او القرب و الوصول و الكشف و الشهود.و هذا الصوم جزاءه هولا غير، فيكون اعظم و اعلى منهما.و ذلك لانه اعظم العمل.و اعظم العمل‏لا يستحق الا اعظم الاجر و ليس هناك اعظم منه.فلا يكون جزاءه الا هو، فافهم‏جدا; (12) و اما روزه اهل حقيقت(روزه اخص)كه اهلش آن را بعد از روزه اهل‏شريعت(روزه عام)و روزه اهل طريقت(روزه خاص)به جاى آورند، عبارت‏است از:امساك عارف از مشاهده غير حق تعالى مطلقا. چه اين كه بندگان عارف‏خدا جل و علا-معتقدند در دار وجود و عالم هستى، غير خدا و اسما و صفات وافعال او چيزى نيست كه تحقق داشته باشد.پس همه، او و متحقق به او و نشات‏گرفته از او هستند و رجوع همه به سوى او است...و غرض اين است كه در مرحله نخست، بر عارف واجب است از مشاهده فعل غير امساك كند و همه افعال‏را در فعل حق، فانى ببيند تا به مقام توحيد فعلى نايل آيد و سپس از مشاهده صفت‏غير امساك نمايد و همه صفات را در صفت‏حق فانى بداند تا به مقام توحيد وصفى‏واصل گردد و در آخرين مرحله، از مشاهده وجود غير امساك كند، تا به مقام‏توحيد ذاتى-كه مقصود از سلوك، بلكه هدف از وجود به طور كلى نيز همين‏است-دست‏يابد و بر او عنوان روزه‏دار حقيقى كه از كل ما سوى الله چشم‏مى‏پوشد، صادق آيد و اين همان روزه‏اى است كه جزايش خود خدا است;زيراغير اين روزه صلاحيت آن را ندارد كه خداوند جزاى آن باشد، بلكه فقط اين روزه‏است كه چيزى جز خداوند نمى‏تواند جزاى آن باشد;چرا كه آن دو نوع روزه(روزه عام، روزه خاص)، جز ايشان يا بهشت و نعيم و حور و قصور است و ياقرب و وصول و كشف و شهود و اين نوع از روزه، نه بهشت و نعيم و حور وقصور مى‏توانند جزاى آن قرار گيرند و نه قرب و وصول و كشف و شهود، بلكه‏تنها چيزى كه مى‏تواند جزاى آن باشد، خداست نه چيز ديگر.بنابر اين، اين روزه‏از آن دو نوع بالاتر و بزرگ‏تر است.(و به ديگر عبارت)اين نوع از روزه‏بزرگ‏ترين عمل است.و بزرگ‏ترين عمل، مستحق بزرگ‏ترين جزاست.و درعالم چيزى كه از خدا بزرگ‏تر باشد وجود ندار.پس چيزى جز خدا نمى‏تواندپاداش اين نوع از روزه بوده باشد.»

و نيز جناب ايشان از قول بعضى از اهل معرفت درباره اسرار روزه چنين‏نقل مى‏كند:

«و اما درجات اسرار الصوم فثلاثة:ادناها ان يقتصر على الكف عن المفطرات ولا يكف جوارحه عن المكاره و ذلك صوم العموم و هو قناعة بالاسم;الثانية ان‏يضيف اليه كف الجوارح فيحفظ اللسان عن الغيبة و العين عن النظر بالريبة و كذاسائر الاعضاء و ذلك صوم الخواص من اهل الله;و اما الثالثة فهو ان يضيف‏اليهما صيانة القلب عن الفكر و الوساوس و يجعله مقصورا على ذكر الله تعالى‏و مشاهدته في مظاهره و ذلك صوم خصوص الخصوص و هو الكمال المقصودبالذات; (13) درجات اسرار روزه عبارتند از سه مرحله: پايين‏ترين آنها اين است كه‏روزه‏دار، خود را از مفطرات نه گانه(خوردن و آشاميدن و...)نگاه دارد، ولى‏اعضا و جوارحش را از بدى‏ها و پليدى‏ها باز ندارد.اين همان روزه عموم است‏كه از روزه به اسمش قناعت مى‏شود.

دومين مرحله اين است كه روزه‏دار علاوه بر اجتناب از مفطرات، اعضا و جوارح‏خويش را از گناهان و پليدى‏ها نگاه دارد:زبان را از غيبت، چشم را از نگاه‏شهوت آلود و هم چنين ديگر اعضا را از گناهان مربوط به آنها باز دارد و اين روزه، روزه خواص از اهل الله است.

و اما سومين مرحله اين است كه روزه‏دار علاوه بر اجتناب از مفطرات و خود دارى‏از گناهان، قلب خويش را نيز از افكار سوء و وسوسه‏ها مصون دارد و آن را در يادخدا و مشاهده او در مظاهر جمال و جلالش منحصر كند.و اين روزه، روزه‏خصوص الخصوص است و مقصود اصلى و هدف نهايى از روزه گرفتن همين‏مرحله از روزه است.»

حال كه درجات و مراحل روزه را دانستى و معناى عبادت و بندگى را نيزدريافتى لازم است جهت پى بردن به ارتباط موجود بين عبادت و روزه، در آنچه‏گفته شد تامل كنى.بى‏شك اگر خوب بينديشى و مطالب مذكور را-آن گونه كه‏بايد-درك نمايى، تصديق خواهى كرد كه روزه، باب عبادت و راه بندگى خداست.و اعتراف خواهى نمود كه روزه حقيقى، همه قيد و بندها و تمام وابستگى‏ها ودلبستگى‏ها را از وجود آدمى ريشه كن كرده و عبوديت‏خدا را به جاى آنهامى‏نشاند.ولى افسوس و صد افسوس كه ما هنوز در مرحله نخست روزه توقف‏داريم و مراحل بالاتر را به دست فراموشى سپرده يا به طور كلى از آنها بى‏خبريم، در نتيجه، با كمال تاسف، از روزه‏دارى چيزى جز گرسنگى و تشنگى، بهره ونصيبى نداريم.روزه‏اى كه عبوديت را به دنبال نداشته باشد، ربوبيت را به ارمغان‏نخواهد آورد و روزه دارى كه اين معنا را حس نكند، به ضيافة الله راه نمى‏يابد و ازمواهب اين ضيافت‏بهره‏اى نخواهد برد.

بار خدايا!به آبروى ميهمانان واقعى و بندگان صالحت و به حرمت روزه‏داران‏حقيقى و مقربان مخلصت، ما را از تمام آلودگى‏هايى كه با دست‏خود براى‏خويش فراهم آورده‏ايم، پاك كن و دست ما را بگير و به ضيافت‏خانه‏ات وارد كن‏كه ما با وجود اين همه آلودگى و ابتلاى به معاصى، از حضور در آن محضرشرمسار و از روى پيامبر و اوصياى طاهرينش عليهم السلام خجل هستيم به راستى در جايى‏كه آن بزرگواران ميهمان تو هستند ما بيگانه‏ايم و در محفلى كه آن پاكان حضوردارند ما بيكاره‏ايم.


پى‏نوشتها:

1. ملا محسن فيض كاشانى،محجة البيضاء،ج 2،ص 122.

2. مصباح الشريعة،باب 100(منسوب به امام صادق‏«ع‏».

3. شيخ حر عاملى،الجواهر السنية،ص 361.

4. ملامحسن فيض كاشانى،محجة البيضاء،ج 2،ص 123.

5. «يقال:طريق معبد،اى مذلل بكثرة الوطي‏»شيخ طبرسى،(مجمع البيان،ج 1،ص 25).

6. اصل الفسوق،الخروج عن الاستقامة...و به سمى العاصي فاسقا.ابن اثير،نهايه،حرف‏«فاء».

7. سيد عبد الله شبر،اخلاق،ص 69.

8. ملا محسن فيض كاشانى،محجة البيضاء،ج 2،ص 133.

9. شيخ صدوق،معانى الاخبار،ص 410.

10. مجلسى،بحار الانوار،ج 70،ص 25،ط تهران.

11. يعقوب كلينى،اصول كافى،ج 2،ص 14.

12. سيد حيدر آملى،اسرار الشريعة،ص 211.213.

13. همان،ص 210.