گام نخستين

حسن رمضانى

- ۷ -


6. ياد خدا اساسى‏ترين ركن در مراقبه

همان طور كه گفته شد و تو نيز دانستى، اگر شخص گنه كار از كسانى باشد كه‏در اثر غفلت‏به دام گناه مى‏افتند، بايد با مراقبه شديد، غفلت را از خود دور كرده‏و با از بين بردن غفلت، خويش را از چنگ معاصى برهاند.

اكنون سخن ما اين است كه ركن ركين و پايه اساسى مراقبه، هميشه و در همه‏جا و در هر حالى به ياد خدا بودن است، كه طبق برخى از روايات يكى ازمشكل‏ترين كارهاست (1) و چون چنين است، يكى از بهترين اعمال است (2) . در عظمت و اهميت‏ياد خدا همين بس كه خداى تبارك و تعالى از آن به كم‏راضى نگشته و برايش حدى معين نفرموده است.

مرحوم ثقة الاسلام كلينى در كتاب دعاى اصول كافى، باب‏«ذكر الله كثيرا»به‏اسنادش از امام صادق عليه السلام نقل مى‏كند كه آن حضرت فرمود:

ما من شي‏ء الا و له حد ينتهى اليه الا الذكر فليس له حد ينتهي اليه.فرض الله‏الفرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان، فمن صامه فهو حده.و الحج، فمن حج فهو حده.الا الذكر، فان الله-عز و جل-لم يرض منه‏بالقليل، و لم يجعل له حدا ينتهي اليه.ثم تلا هذه الآية:«يا ايها الذين آمنوااذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا (3) فقال:لم يجعل الله-عز و جل-له حدا ينتهي اليه.قال:و كان ابي عليه السلام كثيرالذكر.لقد كنت امشى معه و انه ليذكر الله و آكل معه الطعام و انه ليذكر الله ولقد كان يحدث القوم و ما يشغله ذلك عن ذكر الله و كنت ارى لسانه لازقا بحنكه‏يقول:لا اله الا الله و كان يجمعنا فيامرنا بالذكر حتى تطلع الشمس و يامربالقراءة، من كان يقرا منا، و من كان لم يقرا منا امره بالذكر (4) ;هر چيزى را حدى است كه بدان پايان مى‏پذيرد، مگر ذكر و ياد خدا كه براى آن حدى‏وجود ندارد[مثلا]خداوند نمازهاى پنج گانه را واجب ساخت كه به جا آوردن آنهاحد آنهاست.همچنين روزه ماه رمضان را واجب كرد كه روزه دارى حد آن است.همين طور حج را واجب گردانيد كه گزاردن آن، حد آن است;جز ياد خدا كه از آن‏به كم راضى نگشت و برايش حدى مقرر نفرمود.سپس حضرت اين آيه را تلاوت‏كرد: يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا (5) ;اى گروه‏مؤمنان!خداى را بسيار ياد كنيد و او را در بامدادان و شبانگاهان تسبيح نماييد. آن گاه فرمود: پدرم-كه درود خدا بر او باد-خداى را بسيار ياد مى‏كرد.هنگامى‏كه با او راه مى‏رفتم، او مشغول ذكر خدا بود.با او غذا مى‏خوردم او به ياد خدا بود.با مردم سخن مى‏گفت، ولى هيچ گاه سخن گفتن، او را از ياد خدا باز نمى‏داشت، و من خود مى‏ديدم كه زبانش به كامش چسبيده و يكسره‏«لا اله الا الله‏»مى‏گويد.بين الطلوعين ما را جمع مى‏كرد و دستور مى‏داد تا بر آمدن خورشيد ذكر بگوييم وبه ياد خدا باشيم.هر يك از ما را كه قرائت قرآن مى‏دانست‏به تلاوت آن دستورمى‏داد و كسى را كه قرائت قرآن نمى‏دانست‏به ذكر و ياد خدا امر مى‏فرمود.»

حال كه به اهميت‏ياد خدا به عنوان ركن عمده و پايه مهم‏«مراقبه‏»اشاره شد.به جاست‏با استفاده از آيات و روايات به آثار و خواص ياد خدا و نيز به عواقب وتبعات غفلت از خدا جل و علا اشاره كنيم و بدين ترتيب بر فوايد و عوايد بحث‏بيفزاييم.

آثار و خواص ياد خدا

الف)ياد خدا موجب اطمينان و آرامش قلب است:

الا بذكر الله تطمئن القلوب ; (6) آگاه باشيد كه با ياد خدا دلها آرامش مى‏يابند.»دلى كه به ياد خداوند مشغول است هراس و حشت‏بدان راه نمى‏يابد و بااضطراب و تشويش سر و كار ندارد.

ب)ياد خدا موجب فلاح و رستگارى است:

فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثيرالعلكم تفلحون ; (7) پس چون نماز گزارده شد، در زمين پراكنده شويد و از فضل‏خدا طلب نماييد و خدا را فراوان ياد كنيد.باشد كه رستگار گرديد.» يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون ; (8) اى‏گروه مؤمنان!چون با دسته‏اى دشمن رو به رو شديد، پايدار باشيد و خداى رابسيار ياد كنيد.باشد كه رستگار شويد.»

از اين دو آيه استفاده مى‏شود كه پيروزى و رستگارى مؤمن-چه در جبهه جنگ‏و جهاد و چه در صحنه كار و تلاش-مرهون ياد خداست.كارگر و كاسب وكارمند و كارفرمايى كه از خدا غافل است، روى رستگارى را نخواهد ديد، هر چند ظاهرى درست داشته باشد.همچنين سرباز و جنگجويى كه از خدا غافل‏است، به پيروزى واقعى دست نخواهد يافت، گر چه چند صباحى، اوضاع بروفق مراد او تغيير كند.

ج)ياد خدا موجب ياد خدا از بنده‏اش است:

فاذكرونى اذكركم ; (9) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.

قال الله-عز و جل-لعيسى عليه السلام:يا عيسى!اذكرنى في نفسك، اذكرك فى نفسى;و اذكرنى في ملاك، اذكرك في ملا خير من ملاء الآدميين ; (10) اى عيسى!مرا درنهانخانه دل ياد كن تا تو را در باطن خويش ياد كنم.مرا آشكارا در ميان آدميان‏به ياد آور تا تو را آشكارا در ميان گروهى كه بهتر از آدميان هستند، ياد آورم.»

د)ياد خدا علامت‏خردمندان است:

ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات لاولى الالباب الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و... ; (11) همانا در آفرينش آسمان‏ها و زمين و آمد و شد شب و روز، نشانه‏هايى است‏براى خردمندان.همان‏كسان كه خداى را در حال ايستاده و نشسته و(و هنگام خوابيدن)بر پهلوهايشان‏ياد مى‏كنند و...»

ه)ياد خدا غايت نماز است:

حق تعالى به كليم خود حضرت موسى عليه السلام مى‏فرمايد:

اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكرى ; (12) همانا خداى يكتامن هستم و جز من خدايى نيست پس مرا بنده باش و نماز را جهت‏ياد من‏به پادار.»

بنابر اين، هدف از نماز(ستون دين)ياد خداست و ياد خدا به نماز، روح واصالت مى‏بخشد.نماز خالى از ياد خدا كالبدى بى‏جان است كه ارزش و قيمتش‏بسيار ناچيز است.

و)ياد خدا موجب ورود به ضيافت‏خانه الهى است:

قال الله سبحانه في بعض كتبه:اهل ذكري في ضيافتي ; (13) خداى سبحان دربرخى از كتاب‏هاى آسمانى فرموده است:كسانى كه به ياد من هستند، در ضيافت‏و ميهمانى من به سر مى‏برند.»

ز)ياد خداوند انسان را به همنشينى با او مى‏كشاند:

قال الله تعالى:انا جليس من ذكرني ; (14) من با كسى كه به ياد من باشد، همنشين هستم.» بديهى است كه همنشين در همنشين خود اثر مى‏گذارد، همان طور كه‏همنشين از همنشين خويش اثر مى‏پذيرد.

سعدى-عليه الرحمه-در اين باره چنين سروده است:

گلى خوشبوى در حمام روزى رسيد از دست محبوبى به دستم بدو گفتم:كه مشكى يا عبيرى كه از بوى دل آويز تو مستم بگفتا:من گلى ناچيز بودم و ليكن مدتى با گل نشستم كمال همنشين در من اثر كرد و گرنه من همان خاكم كه هستم (15)

بنابر اين، كسى كه با ياد خدا به همنشينى با او تشرف مى‏يابد، كم كم در اثراين همنشينى به صفات ربوبى متصف گشته و يك پارچه ملكوتى مى‏شود.

ح)ياد خداوند، سبب سير در باغ‏هاى بهشت است:

از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايت‏شده است كه فرمود:

ارتعوا في رياض الجنة.فقالوا:و ما رياض الجنة؟فقال:الذكر غدوا و رواحافاذكروا...الا ان خير اعمالكم و اذكاها عند مليككم، و ارفعها عند ربكم في‏درجاتكم و خير ما طلعت عليه الشمس ذكر الله سبحانه و تعالى; (16) در باغ‏هاى‏بهشت‏سير كنيد و از نعمت‏هاى آن بهره‏مند شويد.پرسيدند:باغ‏هاى بهشت كدام‏است؟فرمود:در بامدادان و شبانگاهان به ياد خدا بودن;پس خدا را ياد كنيد...هان! همانا بهترين و پاكيزه‏ترين كار در نظر خدا و مؤثرترين عمل در بالا رفتن‏درجات نزد پروردگار و بهترين چيزى كه خورشيد بر آن طلوع كرده، ياد خداوندسبحانه و تعالى است.» ط)ياد خدا موجب جلب دوستى خداست:

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

من اكثر ذكر الله تعالى، احبه الله; (17) هر كس خدا را فراوان ياد كند، خدا او رادوست مى‏دارد.»

ى)ياد خداوند موجب آزادى از آتش و رهايى از نفاق است:

از پيامبر گرامى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود:

«من اكثر ذكر الله كتبت له براءتان:براءة من النار و براءة من النفاق; (18) كسى كه‏خدا را بسيار ياد كند، دو نوع آزادى براى او ثبت مى‏شود.آزادى از آتش و رهايى‏از نفاق‏».

يا)ياد خدا آدمى را به زندگى حقيقى سوق مى‏دهد:

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره چنين فرمود:

مثل الذي يذكر ربه و الذى لا يذكره مثل الحى و الميت ; (19) مثل كسى كه به يادپروردگارش است و كسى كه به ياد او نيست مثل انسان زنده و مرده است.»

يب)ياد خداوند دل را جلا داده و از كدورت‏ها پاك مى‏كند:

امير مؤمنان عليه السلام فرمود:

«ان الله سبحانه جعل الذكر جلاء للقلوب.تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعدالعشوة و تنقاد به بعد المعاندة; (20) همانا خداوند ياد خود را مايه صيقل دل‏ها قرار داد.به بركت‏ياد خداست كه دل‏ها سنگينى و كورى و چموشى را رها كرده و دربرابر حق خاضع و فرمان بردار مى‏گردند.»

تبعات غفلت و اعراض از ياد خدا

الف)اعراض از ياد خدا موجب تنگى معيشت در دنيا و باعث كورى در آخرت است:

و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيمة اعمى ; (21) هر كه‏از ياد من روى گرداند بى‏شك برايش زندگانى سختى خواهد بود و در روزرستاخيز، او را كور محشور خواهيم كرد.»

و قال للذى ظن انه ناج منهما اذكرني عند ربك.فانساه الشيطان ذكر ربه فلبث‏فى السجن بضع سنين ; (22) يوسف به آن كس كه گمان برد[از زندان]آزاد مى‏شودگفت:مرا نزد مولايت‏ياد كن.پس شيطان ياد پروردگارش را از خاطر او برد و دراثر اين فراموشى، چند سالى در زندان ماند.»

و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا ; (23) هر كه از ياد پروردگارش‏اعراض كند، خداوند او را به عذابى كه پيوسته شدت يابد مى‏كشاند.»

ب)ترك ياد خدا علامت منافقان است:

ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى، يراءون الناس و لا يذكرون الله الا قليلا ; (24) همانا منافقان با خدا خدعه مى‏كنندو او نيز با آنان خدعه مى‏كند و هنگامى كه به نماز بر مى‏خيزند، با تنبلى وكسالت مى‏ايستند. اعمالشان را براى نشان دادن به مردم انجام مى‏دهند و خدا را جز اندكى ياد نمى‏كنند.»ج)ترك ياد خدا مايه حسرت و ندامت است:

امام صادق عليه السلام روايت مى‏كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:

«ما من قوم اجتمعوا في مجلس فلم يذكروا اسم الله-عز و جل-و لم يصلوا على‏نبيهم الا كان ذلك المجلس حسرة و وبالا عليهم; (25) مجلسى كه مردم در آن‏گردهم آيند و خدا را ياد نكنند و بر پيامبرشان درود نفرستند، مايه حسرت و وبال‏است.»

«ان اهل الجنة لا يندمون على شي‏ء من امور الدنيا الا على ساعة مرت بهم‏فى الدنيا لم يذكروا الله فيها; (26) اهل بهشت‏بر هيچ يك از امور دنيا كه ازآنها فوت شده پشيمان نيستند، مگر بر ساعتى كه بر آنان بدون ياد خدا گذشته‏باشد.»

د)اعراض از ياد خدا انسان را به همنشينى با شياطين مى‏كشاند:

و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين ; (27) هر كس از ياد خدااعراض كند، شيطانى را بر او خواهيم گماشت تا همنشين وى باشد.»

ه)دلى كه ياد خدا بدان راه نيابد، در گمراهى آشكار خواهد ماند:

فويل للقاسية قلوبهم من ذكر الله اولئك فى ضلال مبين ; (28) و اى بر سخت دلان‏در برابر ياد خدا، آنان در گمراهى آشكارند.»

و)ترك ياد خدا، دل را مى‏ميراند:

«فيما ناجى الله به موسى عليه السلام قال:يا موسى!لا تنسني على كل حال فان‏نسياني يميت القلب; (29) خداى تبارك و تعالى به حضرت موسى عليه السلام فرمود:اى‏موسى در هر حالى كه هستى مرا از ياد مبر، چرا كه از ياد بردن من دل رامى‏ميراند.»

ز)خدا فراموشى موجب خود فراموشى است:

و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون ; (30) مانند آنانى‏مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او[نيز]آنان را دچار خود فراموشى كرد، آنهاهمان فاسقانند.»

كسى كه نه به ياد خداست و نه به فكر خود، از ارتكاب هيچ عمل خلاف وگناهى روى گردان نيست، مثل چنين شخصى مانند كسى است كه در مسيرهاى‏خطرناك و پرتگاه‏هاى مخوف، بر مركبى چموش-آن هم بى‏لگام و افسار-سوارشود و هر لحظه ممكن است‏به دره‏اى هولناك سقوط كند و هلاك شود.

كسى كه از ياد خدا غافل است صرف نظر از اين كه به عواقب سوء ترك يادخدا دچار مى‏شود، خود را از همه امتيازات و مواهب مخصوص اهل ذكر محروم‏مى‏كند و از آنها بهره‏اى نخواهد داشت.

امير مؤمنان قدوه سالكان و سر آمد ذاكران حضرت على بن ابى طالب-عليه‏آلاف التحية و الثناء-در خطبه‏اى اهل ذكر را بسيار نيكو وصف كرده است كه ما درپايان اين قسمت‏به نقل و ترجمه بخشى از آن تبرك مى‏جوييم:

«و ان للذكر لاهلا اخذوه من الدنيا بدلا.فلم تشغلهم تجارة و لا بيع عنه.يقطعون‏به ايام الحيوة و يهتفون بالزواجر عن محارم الله في اسماع الغافلين و يامرون‏بالقسط و ياتمرون به و ينهون عن المنكر و يتناهون عنه، فكانما قطعوا الدنيا الى‏الآخرة و هم فيها.فشاهدوا ما وراء ذلك.فكانما اطلعوا غيوب اهل البرزخ في‏طول الاقامة فيه و حققت القيامة عليهم عداتها، فكشفوا غطاء ذلك لاهل الدنياحتى كانهم يرون ما لا يرى الناس و يسمعون ما لا يسمعون...; (31) بى‏گمان براى‏ذكر و ياد خدا اهلى است كه دنيا را با آن معاوضه نموده‏اند.پس هيچ تجارت وداد و ستدى آنها را از ياد خدا باز نمى‏دارد.ايام زندگى را با ياد او سپرى مى‏كنند ودر گوش غافلان ندا در مى‏دهند و آنان را از محرمات الهى باز مى‏دارند.مردم رابه اجراى عدالت فرا مى‏خوانند و خود نيز بدان پاى بندند و آنان را از كارهاى زشت‏باز مى‏دارند و خود نيز از آنها اجتناب مى‏كنند.در حالى كه هنوز در دنيا به سرمى‏برند گويى دنيا را پيموده و به آخرت رسيده‏اند و امور مربوط به آن را از نزديك‏مشاهده كرده‏اند، و گويى بر امورى كه برزخيان در طول اقامتشان در برزخ با آنهاسر و كار دارند، مطلع گشته و قيامت وعده‏هايش را در حق آنان محقق ساخته‏است.پس براى اهل دنيا طورى از آن امور پرده بر مى‏دارند كه گويى مى‏بينند آنچه‏را مردم نمى‏بينند و مى‏شنوند آنچه را كه مردم نمى‏شنوند...»

اوقات خوش آن بود كه با دوست‏به سر شد باقى همه بى‏حاصلى و بى‏خبرى بود (32)

اكنون اى عزيز!خوب تامل كن و بنگر در طول شبانه روز چقدر به ياد خدايى‏و تا چه اندازه دلت متوجه خداست و تا چه حد در كارها خدا را در نظر دارى؟آيااز آنانى كه مصداق فرموده امير مؤمنان على عليه السلام هستند؟يا از آنانى كه در فكر ودلشان همه چيز هست جز ياد خدا و مراعات همه چيز و همه كس را مى‏كنند جز مراعات خدا؟

اگر از گروه اولى خوشا به حالت و گوارايت‏باد دولت و غنيمتى كه خداوند به‏تو ارزانى داشته و خواهد داشت;گوارايت‏باد بهجت و سرورى كه نصيبت‏شده وخواهد شد.ولى اگر خداى ناكرده از گروه دومى، بدا به حالت و واى بر تو ازافتضاحى كه براى خود به بار آورده‏اى و خواهى آورد.واى بر تو!از حسرت وندامتى كه در قيامت‏بدان دچار خواهى شد و از آن راه گريزى نخواهى داشت.


پى‏نوشتها:

1. رسول خدا-صلى الله عليه و آله-فرمود:«يا علي!ثلاث لا تطيقها هذه الامة:المواساة للاخ في ماله و انصاف‏الناس من نفسه و ذكر الله على كل حال;اى على!سه كار است كه تحمل آنها بر اين امت مشكل است:رعايت مساوات مالى با برادران مؤمن;رفتار منصفانه با مردم و ياد خدا در همه حال.»مجلسى،بحار الانوار،ج 74،ص 45.

2. پيامبر گرامى اسلام-صلى الله عليه و آله-فرمود:«يا على!سيد الاعمال ثلاث خصال:انصافك الناس من‏نفسك،و مواساتك الاخ في الله-عز و جل-،و ذكرك الله-تبارك و تعالى-على كل حال;اى على!سرور و سيداعمال سه خصلت است:رفتار منصفانه با مردم;رعايت مساوات مالى با برادران ايمانى و يادخداوند در همه حال.»همان،ص 44.

3. احزاب(33)آيه 41.

4. كلينى،اصول كافى،ج 2،ص 361.

5. رعد(13)آيه 28.

6. رعد(13)آيه 28.

7. جمعه(62)آيه 10.

8. انفال(8)آيه 45.

9. بقره(2)آيه 152.

10. كلينى،اصول كافى،ج 2،ص 364.

11. آل عمران(3)آيات 190،191.

12. طه(20)آيه 14.

13. حسن بن محمد ديلمى،ارشاد القلوب،باب 21،ص 82.

14. همان،باب 13،ص 60.

15. شيخ مصلح الدين سعدى،گلستان سعدى،ص 3.

16. حسن بن محمد ديلمى،ارشاد القلوب ديلمى،باب 13،ص 60.

17و18. كافى،معرب به اعراب استاد آية الله حسن زاده آملى،ج 2،ص 362.

19. حمصى محمد حسن،مفردات القرآن،ذيل آيه 45 از سوره عنكبوت.

20. نهج البلاغه محمد عبده،خطبه 220.

21. طه(20)،آيه 124.

22. يوسف(12)آيه 42.

23. جن(72)آيه 17.

24. نساء آيه 142.

25. كلينى،اصول كافى،ج 2،ص 360.

26. ميرزا حسين نورى،مستدرك الوسائل،ج 1،ص 382.

27. زخرف(43)آيه 36.

28. زمر(39)آيه 22.

29. كلينى،اصول كافى،ج 2،ص 361.

30. حشر(59)آيه 19.

31. نهج البلاغه محمد عبده،خطبه 220.

32. حافظ،ديوان حافظ.