6. ياد خدا اساسىترين ركن در مراقبه
همان طور كه گفته شد و تو نيز دانستى، اگر شخص گنه كار از كسانى باشد كهدر
اثر غفلتبه دام گناه مىافتند، بايد با مراقبه شديد، غفلت را از خود دور
كردهو با از بين بردن غفلت، خويش را از چنگ معاصى برهاند.
اكنون سخن ما اين است كه ركن ركين و پايه اساسى مراقبه، هميشه و در همهجا و
در هر حالى به ياد خدا بودن است، كه طبق برخى از روايات يكى ازمشكلترين
كارهاست (1) و چون چنين است، يكى از بهترين اعمال است (2)
. در عظمت و اهميتياد خدا همين بس كه خداى تبارك و تعالى از آن به
كمراضى نگشته و برايش حدى معين نفرموده است.
مرحوم ثقة الاسلام كلينى در كتاب دعاى اصول كافى، باب«ذكر الله
كثيرا»بهاسنادش از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه آن حضرت فرمود:
ما من شيء الا و له حد ينتهى اليه الا الذكر فليس له حد ينتهي اليه.فرض
اللهالفرائض فمن اداهن فهو حدهن، و شهر رمضان، فمن صامه فهو حده.و الحج، فمن
حج فهو حده.الا الذكر، فان الله-عز و جل-لم يرض منهبالقليل، و لم يجعل له حدا
ينتهي اليه.ثم تلا هذه الآية:«يا ايها الذين آمنوااذكروا الله ذكرا كثيرا و
سبحوه بكرة و اصيلا (3) فقال:لم يجعل الله-عز و جل-له حدا ينتهي
اليه.قال:و كان ابي عليه السلام كثيرالذكر.لقد كنت امشى معه و انه ليذكر الله و
آكل معه الطعام و انه ليذكر الله ولقد كان يحدث القوم و ما يشغله ذلك عن ذكر
الله و كنت ارى لسانه لازقا بحنكهيقول:لا اله الا الله و كان يجمعنا فيامرنا
بالذكر حتى تطلع الشمس و يامربالقراءة، من كان يقرا منا، و من كان لم يقرا منا
امره بالذكر (4) ;هر چيزى را حدى است كه بدان پايان مىپذيرد، مگر
ذكر و ياد خدا كه براى آن حدىوجود ندارد[مثلا]خداوند نمازهاى پنج گانه را واجب
ساخت كه به جا آوردن آنهاحد آنهاست.همچنين روزه ماه رمضان را واجب كرد كه روزه
دارى حد آن است.همين طور حج را واجب گردانيد كه گزاردن آن، حد آن است;جز ياد
خدا كه از آنبه كم راضى نگشت و برايش حدى مقرر نفرمود.سپس حضرت اين آيه را
تلاوتكرد: يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا
(5) ;اى گروهمؤمنان!خداى را بسيار ياد كنيد و او را در بامدادان و
شبانگاهان تسبيح نماييد. آن گاه فرمود: پدرم-كه درود خدا بر او باد-خداى را
بسيار ياد مىكرد.هنگامىكه با او راه مىرفتم، او مشغول ذكر خدا بود.با او غذا
مىخوردم او به ياد خدا بود.با مردم سخن مىگفت، ولى هيچ گاه سخن گفتن، او را
از ياد خدا باز نمىداشت، و من خود مىديدم كه زبانش به كامش چسبيده و
يكسره«لا اله الا الله»مىگويد.بين الطلوعين ما را جمع مىكرد و دستور مىداد
تا بر آمدن خورشيد ذكر بگوييم وبه ياد خدا باشيم.هر يك از ما را كه قرائت قرآن
مىدانستبه تلاوت آن دستورمىداد و كسى را كه قرائت قرآن نمىدانستبه ذكر و
ياد خدا امر مىفرمود.»
حال كه به اهميتياد خدا به عنوان ركن عمده و پايه مهم«مراقبه»اشاره شد.به
جاستبا استفاده از آيات و روايات به آثار و خواص ياد خدا و نيز به عواقب
وتبعات غفلت از خدا جل و علا اشاره كنيم و بدين ترتيب بر فوايد و عوايد
بحثبيفزاييم.
آثار و خواص ياد خدا
الف)ياد خدا موجب اطمينان و آرامش قلب است:
الا بذكر الله تطمئن القلوب ; (6) آگاه باشيد كه با ياد خدا دلها
آرامش مىيابند.»دلى كه به ياد خداوند مشغول است هراس و حشتبدان راه نمىيابد
و بااضطراب و تشويش سر و كار ندارد.
ب)ياد خدا موجب فلاح و رستگارى است:
فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله
كثيرالعلكم تفلحون ; (7) پس چون نماز گزارده شد، در زمين پراكنده
شويد و از فضلخدا طلب نماييد و خدا را فراوان ياد كنيد.باشد كه رستگار گرديد.»
يا ايها الذين آمنوا اذا لقيتم فئة فاثبتوا و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون ;
(8) اىگروه مؤمنان!چون با دستهاى دشمن رو به رو شديد، پايدار باشيد و
خداى رابسيار ياد كنيد.باشد كه رستگار شويد.»
از اين دو آيه استفاده مىشود كه پيروزى و رستگارى مؤمن-چه در جبهه جنگو
جهاد و چه در صحنه كار و تلاش-مرهون ياد خداست.كارگر و كاسب وكارمند و
كارفرمايى كه از خدا غافل است، روى رستگارى را نخواهد ديد، هر چند ظاهرى درست
داشته باشد.همچنين سرباز و جنگجويى كه از خدا غافلاست، به پيروزى واقعى دست
نخواهد يافت، گر چه چند صباحى، اوضاع بروفق مراد او تغيير كند.
ج)ياد خدا موجب ياد خدا از بندهاش است:
فاذكرونى اذكركم ; (9) مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم.
قال الله-عز و جل-لعيسى عليه السلام:يا عيسى!اذكرنى في نفسك، اذكرك فى
نفسى;و اذكرنى في ملاك، اذكرك في ملا خير من ملاء الآدميين ; (10)
اى عيسى!مرا درنهانخانه دل ياد كن تا تو را در باطن خويش ياد كنم.مرا آشكارا در
ميان آدميانبه ياد آور تا تو را آشكارا در ميان گروهى كه بهتر از آدميان
هستند، ياد آورم.»
د)ياد خدا علامتخردمندان است:
ان فى خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لآيات لاولى الالباب
الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و... ; (11) همانا در
آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز، نشانههايى استبراى
خردمندان.همانكسان كه خداى را در حال ايستاده و نشسته و(و هنگام خوابيدن)بر
پهلوهايشانياد مىكنند و...»
ه)ياد خدا غايت نماز است:
حق تعالى به كليم خود حضرت موسى عليه السلام مىفرمايد:
اننى انا الله لا اله الا انا فاعبدني و اقم الصلوة لذكرى ; (12)
همانا خداى يكتامن هستم و جز من خدايى نيست پس مرا بنده باش و نماز را جهتياد
منبه پادار.»
بنابر اين، هدف از نماز(ستون دين)ياد خداست و ياد خدا به نماز، روح واصالت
مىبخشد.نماز خالى از ياد خدا كالبدى بىجان است كه ارزش و قيمتشبسيار ناچيز
است.
و)ياد خدا موجب ورود به ضيافتخانه الهى است:
قال الله سبحانه في بعض كتبه:اهل ذكري في ضيافتي ; (13) خداى
سبحان دربرخى از كتابهاى آسمانى فرموده است:كسانى كه به ياد من هستند، در
ضيافتو ميهمانى من به سر مىبرند.»
ز)ياد خداوند انسان را به همنشينى با او مىكشاند:
قال الله تعالى:انا جليس من ذكرني ; (14) من با كسى كه به ياد من
باشد، همنشين هستم.» بديهى است كه همنشين در همنشين خود اثر مىگذارد، همان طور
كههمنشين از همنشين خويش اثر مىپذيرد.
سعدى-عليه الرحمه-در اين باره چنين سروده است:
گلى خوشبوى در حمام روزى رسيد از دست محبوبى به دستم بدو گفتم:كه مشكى يا
عبيرى كه از بوى دل آويز تو مستم بگفتا:من گلى ناچيز بودم و ليكن مدتى با گل
نشستم كمال همنشين در من اثر كرد و گرنه من همان خاكم كه هستم (15)
بنابر اين، كسى كه با ياد خدا به همنشينى با او تشرف مىيابد، كم كم در
اثراين همنشينى به صفات ربوبى متصف گشته و يك پارچه ملكوتى مىشود.
ح)ياد خداوند، سبب سير در باغهاى بهشت است:
از نبى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روايتشده است كه فرمود:
ارتعوا في رياض الجنة.فقالوا:و ما رياض الجنة؟فقال:الذكر غدوا و
رواحافاذكروا...الا ان خير اعمالكم و اذكاها عند مليككم، و ارفعها عند ربكم
فيدرجاتكم و خير ما طلعت عليه الشمس ذكر الله سبحانه و تعالى; (16)
در باغهاىبهشتسير كنيد و از نعمتهاى آن بهرهمند شويد.پرسيدند:باغهاى بهشت
كداماست؟فرمود:در بامدادان و شبانگاهان به ياد خدا بودن;پس خدا را ياد
كنيد...هان! همانا بهترين و پاكيزهترين كار در نظر خدا و مؤثرترين عمل در بالا
رفتندرجات نزد پروردگار و بهترين چيزى كه خورشيد بر آن طلوع كرده، ياد
خداوندسبحانه و تعالى است.» ط)ياد خدا موجب جلب دوستى خداست:
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
من اكثر ذكر الله تعالى، احبه الله; (17) هر كس خدا را فراوان
ياد كند، خدا او رادوست مىدارد.»
ى)ياد خداوند موجب آزادى از آتش و رهايى از نفاق است:
از پيامبر گرامى اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه فرمود:
«من اكثر ذكر الله كتبت له براءتان:براءة من النار و براءة من النفاق;
(18) كسى كهخدا را بسيار ياد كند، دو نوع آزادى براى او ثبت
مىشود.آزادى از آتش و رهايىاز نفاق».
يا)ياد خدا آدمى را به زندگى حقيقى سوق مىدهد:
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در اين باره چنين فرمود:
مثل الذي يذكر ربه و الذى لا يذكره مثل الحى و الميت ; (19) مثل
كسى كه به يادپروردگارش است و كسى كه به ياد او نيست مثل انسان زنده و مرده
است.»
يب)ياد خداوند دل را جلا داده و از كدورتها پاك مىكند:
امير مؤمنان عليه السلام فرمود:
«ان الله سبحانه جعل الذكر جلاء للقلوب.تسمع به بعد الوقرة و تبصر به
بعدالعشوة و تنقاد به بعد المعاندة; (20) همانا خداوند ياد خود را
مايه صيقل دلها قرار داد.به بركتياد خداست كه دلها سنگينى و كورى و چموشى را
رها كرده و دربرابر حق خاضع و فرمان بردار مىگردند.»
تبعات غفلت و اعراض از ياد خدا
الف)اعراض از ياد خدا موجب تنگى معيشت در دنيا و باعث كورى در آخرت است:
و من اعرض عن ذكري فان له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيمة اعمى ; (21)
هر كهاز ياد من روى گرداند بىشك برايش زندگانى سختى خواهد بود و در
روزرستاخيز، او را كور محشور خواهيم كرد.»
و قال للذى ظن انه ناج منهما اذكرني عند ربك.فانساه الشيطان ذكر ربه فلبثفى
السجن بضع سنين ; (22) يوسف به آن كس كه گمان برد[از زندان]آزاد
مىشودگفت:مرا نزد مولايتياد كن.پس شيطان ياد پروردگارش را از خاطر او برد و
دراثر اين فراموشى، چند سالى در زندان ماند.»
و من يعرض عن ذكر ربه يسلكه عذابا صعدا ; (23) هر كه از ياد
پروردگارشاعراض كند، خداوند او را به عذابى كه پيوسته شدت يابد مىكشاند.»
ب)ترك ياد خدا علامت منافقان است:
ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الى الصلوة قاموا كسالى،
يراءون الناس و لا يذكرون الله الا قليلا ; (24) همانا منافقان با
خدا خدعه مىكنندو او نيز با آنان خدعه مىكند و هنگامى كه به نماز بر
مىخيزند، با تنبلى وكسالت مىايستند. اعمالشان را براى نشان دادن به مردم
انجام مىدهند و خدا را جز اندكى ياد نمىكنند.»ج)ترك ياد خدا مايه حسرت و
ندامت است:
امام صادق عليه السلام روايت مىكند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم
فرمود:
«ما من قوم اجتمعوا في مجلس فلم يذكروا اسم الله-عز و جل-و لم يصلوا
علىنبيهم الا كان ذلك المجلس حسرة و وبالا عليهم; (25) مجلسى كه
مردم در آنگردهم آيند و خدا را ياد نكنند و بر پيامبرشان درود نفرستند، مايه
حسرت و وبالاست.»
«ان اهل الجنة لا يندمون على شيء من امور الدنيا الا على ساعة مرت بهمفى
الدنيا لم يذكروا الله فيها; (26) اهل بهشتبر هيچ يك از امور دنيا
كه ازآنها فوت شده پشيمان نيستند، مگر بر ساعتى كه بر آنان بدون ياد خدا
گذشتهباشد.»
د)اعراض از ياد خدا انسان را به همنشينى با شياطين مىكشاند:
و من يعش عن ذكر الرحمن نقيض له شيطانا فهو له قرين ; (27) هر كس
از ياد خدااعراض كند، شيطانى را بر او خواهيم گماشت تا همنشين وى باشد.»
ه)دلى كه ياد خدا بدان راه نيابد، در گمراهى آشكار خواهد ماند:
فويل للقاسية قلوبهم من ذكر الله اولئك فى ضلال مبين ; (28) و اى
بر سخت دلاندر برابر ياد خدا، آنان در گمراهى آشكارند.»
و)ترك ياد خدا، دل را مىميراند:
«فيما ناجى الله به موسى عليه السلام قال:يا موسى!لا تنسني على كل حال
فاننسياني يميت القلب; (29) خداى تبارك و تعالى به حضرت موسى عليه
السلام فرمود:اىموسى در هر حالى كه هستى مرا از ياد مبر، چرا كه از ياد بردن
من دل رامىميراند.»
ز)خدا فراموشى موجب خود فراموشى است:
و لا تكونوا كالذين نسوا الله فانسيهم انفسهم اولئك هم الفاسقون ; (30)
مانند آنانىمباشيد كه خدا را فراموش كردند و او[نيز]آنان را دچار خود
فراموشى كرد، آنهاهمان فاسقانند.»
كسى كه نه به ياد خداست و نه به فكر خود، از ارتكاب هيچ عمل خلاف وگناهى روى
گردان نيست، مثل چنين شخصى مانند كسى است كه در مسيرهاىخطرناك و پرتگاههاى
مخوف، بر مركبى چموش-آن هم بىلگام و افسار-سوارشود و هر لحظه ممكن استبه
درهاى هولناك سقوط كند و هلاك شود.
كسى كه از ياد خدا غافل است صرف نظر از اين كه به عواقب سوء ترك يادخدا دچار
مىشود، خود را از همه امتيازات و مواهب مخصوص اهل ذكر محروممىكند و از آنها
بهرهاى نخواهد داشت.
امير مؤمنان قدوه سالكان و سر آمد ذاكران حضرت على بن ابى طالب-عليهآلاف
التحية و الثناء-در خطبهاى اهل ذكر را بسيار نيكو وصف كرده است كه ما درپايان
اين قسمتبه نقل و ترجمه بخشى از آن تبرك مىجوييم:
«و ان للذكر لاهلا اخذوه من الدنيا بدلا.فلم تشغلهم تجارة و لا بيع
عنه.يقطعونبه ايام الحيوة و يهتفون بالزواجر عن محارم الله في اسماع الغافلين
و يامرونبالقسط و ياتمرون به و ينهون عن المنكر و يتناهون عنه، فكانما قطعوا
الدنيا الىالآخرة و هم فيها.فشاهدوا ما وراء ذلك.فكانما اطلعوا غيوب اهل
البرزخ فيطول الاقامة فيه و حققت القيامة عليهم عداتها، فكشفوا غطاء ذلك لاهل
الدنياحتى كانهم يرون ما لا يرى الناس و يسمعون ما لا يسمعون...; (31)
بىگمان براىذكر و ياد خدا اهلى است كه دنيا را با آن معاوضه
نمودهاند.پس هيچ تجارت وداد و ستدى آنها را از ياد خدا باز نمىدارد.ايام
زندگى را با ياد او سپرى مىكنند ودر گوش غافلان ندا در مىدهند و آنان را از
محرمات الهى باز مىدارند.مردم رابه اجراى عدالت فرا مىخوانند و خود نيز بدان
پاى بندند و آنان را از كارهاى زشتباز مىدارند و خود نيز از آنها اجتناب
مىكنند.در حالى كه هنوز در دنيا به سرمىبرند گويى دنيا را پيموده و به آخرت
رسيدهاند و امور مربوط به آن را از نزديكمشاهده كردهاند، و گويى بر امورى كه
برزخيان در طول اقامتشان در برزخ با آنهاسر و كار دارند، مطلع گشته و قيامت
وعدههايش را در حق آنان محقق ساختهاست.پس براى اهل دنيا طورى از آن امور پرده
بر مىدارند كه گويى مىبينند آنچهرا مردم نمىبينند و مىشنوند آنچه را كه
مردم نمىشنوند...»
اوقات خوش آن بود كه با دوستبه سر شد باقى همه بىحاصلى و بىخبرى بود
(32)
اكنون اى عزيز!خوب تامل كن و بنگر در طول شبانه روز چقدر به ياد خدايىو تا
چه اندازه دلت متوجه خداست و تا چه حد در كارها خدا را در نظر دارى؟آيااز آنانى
كه مصداق فرموده امير مؤمنان على عليه السلام هستند؟يا از آنانى كه در فكر
ودلشان همه چيز هست جز ياد خدا و مراعات همه چيز و همه كس را مىكنند جز مراعات
خدا؟
اگر از گروه اولى خوشا به حالت و گوارايتباد دولت و غنيمتى كه خداوند بهتو
ارزانى داشته و خواهد داشت;گوارايتباد بهجت و سرورى كه نصيبتشده وخواهد
شد.ولى اگر خداى ناكرده از گروه دومى، بدا به حالت و واى بر تو ازافتضاحى كه
براى خود به بار آوردهاى و خواهى آورد.واى بر تو!از حسرت وندامتى كه در
قيامتبدان دچار خواهى شد و از آن راه گريزى نخواهى داشت.