5- بيان فضيلتحب آل پيامبرصلى الله عليه وآله
فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل بيتعليهم السلام، در جذب ديگران اثردارد. گفتن
و مطرح كردن خوبيهاى آنان مؤثر است. به عنوان يك دستوركار، بايد فضيلت، آثار و
بركات محبت اهل بيتعليهم السلام را بصورت پيوستهطرح كرد. به هر حال در عدهاى اثر
مىگذارد و مردم به دنبال يك موجتبليغاتى در رسانهها يا مراكز فرهنگى، به سمت و
سويى گرايش مىيابند.در اين باره احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآله فرمود:
الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا،.
الا و من مات على حب آلمحمد مات مغفورا له،.
الا و من مات على حب آلمحمد مات مؤمنا مستكمل الايمان،.
الا و من مات على حب آلمحمد بشره ملك الموت بالجنة،.
الا و من مات على حب آلمحمد فتحلهفىقبره بابانالىالجنة،.
الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكةالرحمة... (69) .
هر كس با محبت آل محمد بميرد، شهيد مرده است، آمرزيده مىشود، باتوبه مىميرد،
با ايمان كامل مىميرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژدهمىدهد، در قبرش دو در به روى
بهشت گشوده مىشود، قبر او زيارتگاهفرشتگان رحمت الهى مىشود.
چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها دلها را تكان مىدهد و شيفتهاهلبيتعليهم
السلام مىسازد. از جمله نكاتى كه در فضيلت اين محبت در رواياتفراوان آمده است
اينهاست:
- حب اهل بيت، اساس دين و نظام دين است. (70) .
- حب اهل بيت، حب خداست. (71) به قول مولوى:
اين محبت از محبتها جداست.
حب محبوب خدا، حب خداست.
- حب اهل بيت، حب رسول خداست. (72) .
- حب اهل بيت، هديه الهى است. (73) .
- حب اهل بيت، برترين عبادت است. (74) .
- حب اهل بيت، باقيات الصالحات است. (75) .
پس وقتى حب اهل بيتعليهم السلام اين همه فضيلت دارد، بايد ظرف دل را ازمحبت
آنان پر كرد و عشقها و علاقهها را نثار آنان نمود كه شايستهترينافراد براى دوست
داشتن و عشق ورزيدناند و ارزش دل به عنوان يكظرف، بستگى به محتواى محبتى دارد كه
در آن است. قيمت انسان، بهعشقى است كه در ظرف دلش جاى مىگيرد. هر چه آن معشوق و
محبوب،ارزشمندتر و نفيستر باشد، انسان هم قيمتىتر و پربهاتر مىشود.
رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! پيوسته مودت ما خاندان را
داشتهباشيد و از آن جدا نشويد، هر كس خدا را در حالى ملاقات كند كه مودت مارا
داشته باشد، با شفاعت ما وارد بهشت مىشود. (76) .
6- طرح نيازمندى و بهرهمندى از اين محبت
انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مىشود كه گره از كار او بگشايد وبهره برساند.
در رابطههاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديدهمىشود. در زندگى ممتد و مستمر
ما كه تا آخرت ادامه مىيابد، كجاها گيرمىكنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در
برزخ، در رستاخيز، هنگامعبور از صراط و... كه بشدت نيازمند و گرفتاريم، به كارسازى
محبتاهلبيتعليهم السلام آگاه مىشويم. در اين زمينه هم حديثبسيار است از
جملهاين چند حديث مشهور رسول خداصلى الله عليه وآله:
1 - «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهنعظيمة: عند الوفاة و فى
القبر و عند النشور و عند الكتاب وعند الحساب و عند الميزان و عند الصراط». (77) .
حب من و محبت اهل بيت من در هفت جا سود مىبخشد، هفت جايىكه هول و هراس آنها
عظيم است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برخاستناز قبر، هنگام تحويل نامه اعمال، هنگام
حساب و بررسى اعمال،هنگام سنجش عملها و هنگام عبور از صراط.
2 - «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟قال: ما اعددت لها كبيرا،
الا انى احب الله و رسوله. قال: فانتمع من احببت (المرء مع من احب) قال انس: فما
رايتالمسلمين فرحوا بعد الاسلام بشىء اشد من فرحهم بهذا». (78) .
مردى از پيامبر پرسيد كه قيامت كى است و چگونه است؟ حضرتپرسيد: براى قيامت چه
آماده كردهاى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكردهام،جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست دارم.
حضرت فرمود: تو با كسىهستى كه دوست مىدارى (انسان با كسى محشور مىشود كه
دوستشدارد). انس گويد: من نديدم كه مسلمانان، پس از اسلام به چيزى بيشاز اين سخن
خوشحال شوند.
3 - علىعليه السلام: «من احبنا كان معنا يوم القيامة، ولو ان رجلااحب حجرا
لحشره الله معه». (79) .
هر كس ما را دوستبدارد، در روز قيامتبا ما خواهد بود، اگر كسى يكسنگ را
دوستبدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مىسازد.
اين مژده بزرگى است كه علاقهمند به اهلبيتعليهم السلام بداند كه در آخرتهم
با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرااين گنج را
نداشته باشيم؟
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: دم مرگ، وقتى كه جانتان به گلوگاه
مىرسد،بيشترين نياز را به محبت ما داريد. اگر حب ما در دلتان بود، فرشتهمژدهرسان
مىآيد و مىگويد: هراسى نداشته باش، كه ايمن شدى. (80) .
آثار محبت اهل بيتعليهم السلام در روايات، بسيار فراوان ذكر شده است،جمعبندى
اين آثار و منافع، بخصوص براى مرحله آخرت، در اين عنوانهامىگنجد: (81)
.
- موجب از بين رفتن گناهان مىشود. (82) .
- دل را پاك مىسازد. (83) .
- در دل، حكمت جارى مىسازد. (84) .
- كمال دين است. (85) .
- موجب برخوردارى از شفاعت است. (86) .
- نور در قيامت است. (87) .
- ايمنى در قيامت است. (88) .
- موجب ثبات در صراط است. (89) .
- از آتش دوزخ نجات مىدهد. (90) .
- موجب محشور شدن با اهل بيت است. (91) .
- انسان را بهشتى مىسازد. (92) .
- موجب خير دنيا و آخرت و نجات از عذاب قبر است. (93) .
حضرت رسولصلى الله عليه وآله فرمود: خداوند به هر كس محبت امامان از
اهلبيتمرا روزى كند به خير دنيا و آخرت رسيده و بىشك اهل بهشت است و درحب
اهلبيت من بيستخصلت و فايده است، ده تا در دنيا و ده تا درآخرت. (94)
.
توجه به آثار و بركات اين محبت، سبب شيفتگى انسان به اهلبيتعليهم السلام
مىشود و اين گوهر گرانبها را در نظر افراد، ارزشمند مىسازد.نمونههاى متعددى نقل
شده از كسانى كه به خواب زندگان آمدهاند و چوناز اوضاع و احوال پس از مرگ از آنها
سؤال شده، در پاسخ گفتهاند: بازارعمل خيلى كساد است، آنچه ما را نجات داد،
محبتخاندان پيامبر بود.اين نيز بخشى از نيازمندى ما را به محبت و كارساز بودن مودت
اهلبيتنشان مىدهد.
7- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيتعليهم السلام
وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مىگيرد و به عنوان «الگو» مطرحمىشود، در
ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مىكند. ارزشگذاران جامعه،مسؤولان فرهنگى هنرى،
برگزاركنندگان مسابقات، جايزهدهندگان، اينهاهمه در ارزش به شمار آمدن اين محبت نقش
دارند. وقتى كسى به خاطرشعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمهعليهم
السلام تشويق شود،هم محبت پيدا مىكند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و
سربلندىدارد. چون مىداند كه اين كيف و چادر و كتاب و جايزه را به خاطر اينموضوع
جايزه گرفته است و از آن قضيه، خاطره شيرينى به يادش مىماندكه در پديد آوردن اين
جذبه، مؤثر است.
افراد نسبتبه هر چه مورد تشويق و احترام قرار مىگيرند، از جملهگرايشهاى مذهبى
و علاقه به اهلبيت، به آنها علاقه بيشترى پيدامىكنند و اگر بىتوجهى و برخورد سرد
ببينند، دلسرد و زده مىشوند. دراين زمينه، بخصوص تشويق در حضور ديگران مؤثرتر است.
البته بايددقت كرد كه تشويق، حالت «رشوه» پيدا نكند.
در جامعه به هر چه بها داده شود، هم نسبتبه آن گرايش پيدا مىشودو هم طرفداران،
با غرور و افتخار آن را مطرح مىكنند. مثلا وقتى از جوانهامىپرسند: درباره چه چيزى
شعر مىگوييد، اغلب مىگويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل و بلبل و... وقتى از
نوجوانان و جوانان پرسيده مىشود:چه كتابهايى مىخوانيد، مىگويند: رمان، كتابهاى
علمى، داستانهاىتخيلى و...
گويا سختشان استبگويند كه درباره خدا و نماز و ائمهعليهم السلام شعرمىگوييم
يا كتابهاى مربوط به اهلبيتعليهم السلام و كتب دينى مىخوانيم. چوناز اين جهت
مورد تشويق قرار نمىگيرند و با نام اينها آب دهانشان راهنمىافتد و احساس غرور
شخصيت و باليدن و فخر فروختن نمىكنند.
بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى درباره اهل بيتعليهم السلام، شعر گفت،شعر حفظ
كرد، حديثحفظ كرد، كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت،تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام
ائمهعليهم السلام را داشتيا نام اهلبيتعليهم السلامراروى فرزند خود گذاشت،
احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزشاحساس كند و ارزنده تلقى كند. حب
اهلبيت، لطف و موهبت ويژه الهىاست كه در دلهاى شايسته جاى مىگيرد. به فرموده
حضرت رضاعليه السلام:
«يهدى الله لولايتنا من احب». (95) .
خدا هر كه را دوستبدارد، به ولايت ما راهنمايى مىكند.
به قول شهريار:
چه شاعران كه هم اهل صفا و مرد رهند ولى «مقام ولايت» به هركسى ندهند
معمولا اشخاصى كه به خاطر مثلا نام على، مهدى، فاطمه، حسين و...در مناسبتهاى
ويژه امامان، جايزه مىگيرند، نسبتبه اين نامها وصاحبان آنها علاقه پيدا مىكنند
و ديگران هم آروز مىكنند كه كاشچنين نامهايى داشتند و به مواهب و هدايايى نايل
مىشدند. به اين نكتهبايد چنان ظريف عمل شود كه شوق داشتن چنين نامهايى در دل
ايجادشود، نه آنكه به خاطر نداشتن اين اسامى، عقده و بدبينى و احساسحقارت پديد آيد
و اثر منفى به بار آورد. اين محبتبايد چنان نفيس وقيمتى معرفى شود كه دارنده آن،
به داشتنش افتخار كند و آن را كوچكنشمارد. توصيه امام صادقعليه السلام است كه:
مودت و دوستى ما را كوچكنشماريد، چرا كه از باقيات صالحات است. (96) .
مهر تو را به عالم امكان نمىدهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمىدهم
وقتى از رسانهها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها، «الگو» معرفىمىشود، تاثيرگذار
است و همان الگوى مطرح شده، محبوب دلها مىشود،خواه يك فوتباليستباشد، يا
آوازخوان، يا حافظ قرآن، يا مخترع، يا نقاشو شاعر و هركس در هر زمينه و موردى مورد
تشويق و تكريم قرار گيرد،همان «جهت»، مورد توجه مخاطبان اينگونه برنامهها واقع
مىشود.تشويق يك هنرپيشه، گرايش به هنر را افزايش مىدهد، تشويق يكحافظ قرآن،
علاقه به قرآن و قرائت و حفظ، پديد مىآورد و بزرگداشتيكدانشآموز موفق در
المپيادهاى علمى، گرايش علمى جوانان را بالا مىبرد.
چهرهها، شعرها، شاعران و شخصيتهاى علمى، ادبى و هنرى كه حتىدر كتب درسى كودكان
و نوجوانان مطرح مىشود، محبت و علاقهمىآفريند. از اين رو در گزينش اينگونه
چهرهها نيز بايد دقت كرد، چونمعرفى يك شاعر ولايى و انقلابى، نوعى الگو دادن است
و گرايشهاىمذهبى و اهلبيتى مىآورد.
امام صادقعليه السلام فرمود:
«يا معشر الشيعة! ... علموا اولادكم شعر العبدى فانه علىدين الله». (97) .
اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را بياموزيد، چرا كه او بر دينخداست.
اين توصيه امام صادقعليه السلام كه شيعيان شعر عبدى كوفى (98) را
بهبچههايشان ياد بدهند، بزرگترين تشويق و الگودهى است. شعر عبدى، ازفضيلتهاى اهل
بيتعليهم السلام، موج مىزد. «سيد حميرى» كه از شاعران متعهدشيعه است مىگفت: هر
كس حديثى بگويد از فضايل علىعليه السلام و اهلبيتعليهم السلام كه من آن را در
شعرم نگفتهام، اين اسبم را به او مىبخشم!
ابوطالب، پدر حضرت علىعليه السلام از موحدان و مؤمنان به پيامبر اكرم بود ودر
وصف او اشعارى سروده است. نقل است كه حضرت علىعليه السلام دوستمىداشت كه شعرهاى
ابوطالب نقل و تدوين گردد و فرمود: آنها را يادبگيريد و به فرزندانتان هم بياموزيد،
چرا كه ابوطالب، بر دين خدا بود و درشعر او دانش بسيارى است:
«كان اميرالمؤمنينعليه السلام يعجبه ان يروى شعر ابىطالب وانيدون وقال:
تعلموه وعلموه اولادكم، فانه كان على ديناللهوفيه علم كثير». (99) .
اين نيز نمونه ديگرى در الگودهى فرهنگى و ادبى و توجه به محتوا ودرونمايه مثبت و
سازنده شعر و شاعر است كه در انتقال به فرزندان بايدمورد توجه قرار گيرد.
دختر ابو الاسود دوئلى وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تامحبت اهل
بيتعليهم السلام را از دل آنها بيرون كند، آنچه را خورده بود، پس آورد،و نخواستبا
خوردن عسل، مهر آل على را از دستبدهد. (100) .
معلمان در اين مسائل خيلى مىتوانند خط دهى داشته باشند و بهگرايشها و
الگوگيريهاى نوجوانان هتبدهند. حتى اگر يك دختر و پسرغير متعهد، به خاطر اينكه
اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است جايزهبگيرند، همين تاثير ضمنى در ايجاد محبت
مىكند. اگر اهداى جوايز، درسالروز مناسبتهاى دينى و اهلبيتى انجام گيرد، بخصوص
ولادتهاىمعصومين، در ايجاد زمينههاى گرايش مؤثر است.
در احاديثشفاعت آمده است كه روز قيامت، حضرت زهراعليها السلام شيعيانرا شفاعت
مىكند. آنان كه مورد شفاعت قرار گرفتهاند، از خدا مىخواهندكه منزلت و قدرشان آن
روز معلوم گردد. به آنان خطاب مىشود: برگرديد وبنگريد، هركس به خاطر محبت
فاطمهعليها السلام شما را دوست داشته، يا به شماطعام و لباس داده و آب نوشانده، يا
از آبروى شما دفاع كرده، دست او رابگيريد و وارد بهشتسازيد. (101) اين
نيز نشان دهنده ارزش اين محبت واثربخشى آن در قيامت است.
8- تعظيم و تكريم و تعريف
جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنانهم سرمشق
مىگيرند و نكته مىآموزند. حالات و حركات معلم و مربى بهصورت «آموزش غيرمستقيم»
در شاگردان اثر مىگذارد. مقام معظمرهبرى آيةالله خامنهاى در ديدار با معلمان
فرمود:
«عزيزان من! معلمان و معلمات عزيز! شماها در سر كلاس، نه فقطدرسى كه مىدهيد،
بلكه نگاهى كه مىكنيد، اشارهاى كه مىكنيد،لبخندى كه مىزنيد، اخمى كه مىكنيد،
حركتى كه انجام مىدهيد،لباسى كه مىپوشيد، بر روى دانش آموز اثر مىگذارد. ما به
خودمان كهمراجعه مىكنيم، عميقترين احساسات و عواطف و حالات خودمان را
اگرريشهيابى كنيم، در انتهاى خط يك معلم را مشاهده مىكنيم. معلماست كه ما را
مىتواند شجاع يا جبان، بخشنده يا بخيل، فداكار ياخودپرست، اهل علم و طالب علم و
فهم و فرهنگ، يا منجمد و بسته وپاىبند به تفكرات جامد بار بياورد. معلم است كه
مىتواند ما را متدين،باتقوا، پاكدامن، يا خداى ناكرده بىبند و بار، بار بياورد.
معلم چنيننقشى دارد. اين ارزش معلم است، اين تاثير معلم است». (102) .
نحوه برخورد اولياء، معلمان و مربيان با اهل بيتعليهم السلام در حضورفرزندان و
جوانان، به آنان هم ياد مىدهد. نام ائمهعليهم السلام را با تكريم و احترامياد
كردن، همراه اسمشان درود و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان«عج» برخاستن و
دستبر سر نهادن، روز ميلاد ائمهعليهم السلام را جشن گرفتن وبزرگ داشتن، روز
وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خندهدار وبرخوردهاى شاد نداشتن، در غم و اندوهشان
حالت غم داشتن، تاثيرگذاراست. در اينگونه مسائل، كوچكترها به بزرگترها نگاه
مىكنند. اين حالت،خصلتشيعه است:
«شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنونلحزننا».
شيعيان ما از اضافه سرشت ما آفريده شدهاند. با شادى ما شد مىشوندو براى اندوه
ما اندوهگين مىشوند.
حتى كيفيت نام بردن و لحن ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقتمىگوييم: «امام
رضا گفت» و يك وقت مىگوييم، «حضرت امام رضاعليه السلامفرمودند». اين دو با هم
خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبرصلى الله عليه وآلهيا يكى از
معصومينعليهم السلام، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعىتكريم است و در
ديگران تاثيرگذار. اگر بزرگترها، معلمان، مربيان، با شوقو ابتهاج و اظهار شيفتگى
از ائمه حرف بزنند و از اهلبيت و محبت آنانسخن و داستان بگويند، مؤثر است. گوينده
و تبليغكننده بايد عقيدهاشهم همان باشد كه مىگويد و با عقيده و باور و شوق و
علاقه حرف بزند. اينحالتبه شنوندگان و مخاطبان هم منتقل مىشود. انتقال حس و حالت
ازگوينده به شنونده و تماشاگر بديهى است.
در احاديث مكرر، آمده است كه هنگام شنيدن نام محمدصلى الله عليه وآله بر او
درودبفرستيد. خود امامان نيز اينگونه عمل مىكردند و با شوق و احترام از
اهلبيتياد مىكردند و اين احساس به مخاطبين هم منتقل مىشد. وقتى«دعبل»، شاعر
اهل بيت، قصيده معروف خويش را براى امام رضاعليه السلام درخراسان خواند، چون به
آنجا رسيد كه از امام زمانعليه السلام و ظهور و قيام او درآينده ياد مىكند، حضرت
دستبر سر گذاشت و به نشان تواضع در برابرنام مهدىعليه السلام، ايستاد و براى فرج
آن حضرت دعا كرد. (103) .
از امام صادقعليه السلام درباره حضرت قائمعليه السلام پرسيدند كه آيا او متولد
شدهاست؟ حضرت فرمود: نه، ولى اگر من او را دريابم، در طول حياتم خدمتگزاراو خواهم
بود. (104) .
امام باقرعليه السلام چون از آن حضرت ياد كرد، خطاب به راوى (ام هانىثقفيه)
فرمود: خوشا به حال تو، اگر او را دريابى، خوشا به حال كسى كه او رادريابد و ديدار
كند. (105) .
امامان، نسبتبه نام حضرت رسول و حضرت فاطمه، با احترام وتقديس ياد مىكردند.
رسول خداصلى الله عليه وآله دست فاطمه زهراعليه السلام را مىبوسيد،به احترام او
برمىخاست، او را در جاى خودش مىنشاند، بر دستان و دهاناو بوسه مىزد و بارها
مىفرمود: پدرت به فدايت، پدر و مادرم به فدايت. (106) .
امام كاظمعليه السلام فرمود: در خانهاى كه نام محمد، احمد، على، حسن،حسين،
فاطمه باشد، فقر وارد نمىشود. (107) .
سكونى در ديدار با امام صادقعليه السلام وقتى به آن حضرت خبر داد كهخداوند به
او دخترى عطا كرده است، حضرت پرسيد: او را چه ناميدهاى؟گفت: فاطمه. امام فرمود:
آه، آه. سپس دستبر پيشانى خويش نهاد...آنگاه به او توصيه كرد: حال كه نامش را
فاطمه نهادهاى، به او ناسزا مگو و اورا مزن. (108) .
نامگذارى فرزندان به نامهاى خاندان پيامبر و توجه دادن به آثار وبركات دنيوى و
ثواب اخروى اين نامها و توصيه اهل بيتبه اينگونهنامگذارى و نقشى كه اين نامها در
شكل دادن به شخصيت فرزندان دارد،در ايجاد اين رابطه و محبت مؤثر است. (109) .
در سالهاى اخير نسبتبه برخى از مناسبتها مثلا ايام فاطميه يا روززن، در مورد
حضرت فاطمهعليها السلام بيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى وگراميداشت انجام شده
است، يا نسبتبه امام زمانعليه السلام. اين است كهمىبينيم به همين تناسب،
محبتحضرت فاطمهعليها السلام و حضرتمهدى«عج» و گرايش به اين دو نسبتبه گذشته
بيشتر شده است،بخصوص در ميان جوانان. گرايش به عزادارى براى امام حسينعليه السلام
و شورروزافزون ايام عاشورا نيز ريشه در همين تكريمها و ترويجها دارد. برخوردامام
راحل و مقام معظم رهبرى با اين مساله، مايه پرشورى اين تعظيمشعائر در ميان مردم و
جوانان شده است.
كسانى كه به هر نحو و جهتى مورد توجه افراد و بويژه جوانان درجامعهاند و حرفها،
طرفداريها، موضعگيريها و يادكردنهايشان براىديگران الگوست و افراد را به سمت و
سويى خاص سوق مىدهد، اگر ازاهلبيت، ياد كنند و با شور و شوقى و احترام و تعظيمى
نام ببرند در ديگرانتاثير مىگذارد. مثلا آنكه يك چهره علمى، سياسى، ادبى، عرفانى،
هنرى،ورزشى و... است و مورد توجه عامه و جوانان است، وقتى از دين، نماز،شهيد،
اسلام، قرآن، اهلبيتياد كند و با احترام برخورد كند، در افرادى كهبه اين الگوها
و چهرهها دل بستهاند و دنبالهرو اينهايند، محبت ايجادمىكند. همچنان كه در بعد
منفى هم اثر منفى دارد. اگر چهرههاى يادشده، مثلا از يك شخص، از يك جنس و كالا، از
يك مكتب و مرام، از يكسنت و مراسم، از غرب و اروپا، از فلان كتاب و فلان شاعر و
فلان برنامهتلويزيونى و فيلم سينمايى و... تعريف كنند يا خود را طرفدار آن
جلوهدهند، در بعد تبليغى و گرايش به سوى آنها مؤثر است. پس بايد از اينجنبه و حس
تقليدپذيرى كودكان و نوجوانان كه به دهان و رفتار ديگراننگاه مىكنند و الگو
مىگيرند، در مسير اهلبيتعليهم السلام استفاده مثبت كرد و ازحالت «همانند سازى»
كه در بحث الگوها مطرح است، براى جذب آنان بهمعصومين و اهلبيت، بهره گرفت.
مثلا ديدن عكس امام امت در حال بوسيدن حرم و ضريح، ايجادمحبتبه صاحب حرم
مىكند، چون عمل امام براى ديگران الگو وتاثيرگذار است.
يا ذكر اين نكته كه علامه طباطبايى روزه خود را با بوسه زدن بر ضريححضرت
معصومهعليها السلام افطار مىكرد، و وقتى تابستانها به مشهد مشرفمىشد، وقتى از
او تقاضا مىكردند در اطراف مشهد، جاى خوش آب وهواترى اقامت كند، قبول نمىكرد و
مىفرمود: ما از پناه امام هشتم جاىديگر نمىرويم،.
بيان اين كه حضرت امام قدس سره وقتى قم بود، پيوسته هر غروب حضرتمعصومهعليها
السلام را زيارت مىكرد و در ايام اقامت در نجف، هر شب به زيارتحرم مولا مشرف
مىشد،.
بيان حالتهاى خاص علامه امينى در هنگام زيارت و حالتشوقى كهبه اهلبيتعليهم
السلام و علىعليه السلام داشت و با چشمى اشكبار و شور و حالىتماشايى حضرت
اميرعليه السلام را زيارت مىكرد،.
يا اشاره به اينكه آيةالله بروجردى به آستانه حضرت معصومه سفارشكرد كه اسم مرا
هم جزو خدام افتخارى حضرت معصومهعليها السلام بنويسيد،(هماكنون نيز برخى از مراجع
تقليد در قم، جزو خدام افتخارى اينآستانهاند و در جلسات خدام افتخارى شركت
مىكنند).
يا اينكه به شيخ انصارى گفتند شما آستان حضرت ابوالفضل راببوسيد، تا مردم به كار
شما نگاه كنند و اداى احترام بيشتر به آن حضرتكنند و تشويق شوند، فرمود: من آستان
حضرت ابوالفضل را نه به خاطراينكه آستان اوست، بلكه به خاطر اينكه جاى پاى زوار آن
حضرت استمىبوسم و افتخار مىكنم... ذكر اينگونه نمونهها در دل افراد ديگر هم
اثرمىگذارد و محبت مىآفريند.
حضرت امام خمينىقدس سره كه محبوب دلها و الگوى همه است، در مقدمهوصيتنامه
خويش، با تعبير مكرر «ما مفتخريم كه...» به پيروى از مذهبشيعه، به داشتن
نهجالبلاغه، ادعيه حياتبخش ائمه، مناجات شعبانيه، دعاى عرفه، صحيفه سجاديه، صحيفه
فاطميه، امامت ائمه دوازدهگانه،وجود امام باقر، جعفرى بودن مذهب و... مباهات و
افتخار مىكند. وقتىشخصيت عظيمى همچون امام، با افتخار از ائمه و مذهب و ادعيه و
صراطشيعه و. .. ياد مىكند، در ذهن شيفتگان او نيز تاثير مىگذارد و اين محبتبه دل
آنان نيز نفوذ مىكند (ما مفتخريم كه باقرالعلوم، بالاترين شخصيتتاريخ... از ماست،
ما مفتخريم كه ائمه معصومين... ائمه ما هستند، مامفتخريم كه مذهب ما جعفرى است...).
اينگونه يادكرد بزرگان و چهرههاى محبوب، از بزرگان دين و اهل بيت،محبت
مىآفريند.
طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخنها وچه در نوشتهها
بايد مراعات شود و افق فكر و سطح معرفت كودكان در نظرگرفته شود، چه در برنامههاى
راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها ومراسم جشن و عزا، در خانهها، مدارس و مساجد
و هيئتها.
9- برپايى مراسم و تعظيم شعائر
نحوه برخورد بزرگترها با مناسبتهاى ويژه اهل بيت، در فكر و روحكودكان هم مؤثر
است. برپايى مراسم جشن يا سوگوارى، شركت كردن وشركت دادن در چنين برنامههايى مؤثر
است. در سايه اينگونه تعظيمشعائر، آن فرهنگ دينى و علقههاى ولايى پابرجا مىماند
و تقويتمىشود. امامان معصومعليهم السلام نيز از اين شيوه بهره مىگرفتند و به آن
توصيهمىكردند. براى پيروان اهل بيت، تكريم مناسبتهايى همچون ايام عاشوراو روز
غدير، از اهميت ويژهاى برخوردار است. اهل بيت، به اين دو مناسبتبسيار بها
مىدادند. «غدير خم» را يك عيد بزرگ اسلامى مىدانستند و بهروزه و عبادت و
تبريكگويى و ديد و بازديد و شادمانى و پوشيدن لباس نو واحترام اين روز دستور
مىدادند، تا در ذهن شيعه، به عنوان يك روز مهم وبه يادماندنى باقى بماند. (110) .
نسبتبه ايام عاشورا نيز، مراسم گرفتن در خانهها، مدرسهها، ادارات،بازارها
و... مؤثر است. در بسيارى از خانهها و خانوادهها كه مراسم ديرين ودرازمدت «روضه
خانگى» برقرار مىشود، معمولا افراد آن خانه با حب اهلبيتبار مىآيند و اين محبت
و ولا را به عنوان يك گوهر، حفظ مىكنند.
حتى ترويج مسائلى همچون اطعام، احسان، وقف، نذر، هديه در راهاهل بيت، به رسوخ
اين محبت در قلوب، كمك مىكند. حفظ سنتهاىدينى در خانوادهها و گسترش آن به
مدرسهها، مجتمعها و مجموعههاىانسانى، مىتواند مفيد باشد.
برگزارى جشنهاى ميلاد امام زمانعليه السلام در اين ميان اهميتخاصىدارد و
ايجاد شوق به مناسبت تولد امامى كه هنوز هم زنده است و حاضر وناظر بر ماست و ما چشم
به راه آمدن اوييم، بعد عاطفى و عشقآفرينىبيشترى دارد. زمينه آن نيز به طور طبيعى
در ميان كودكان و نوجوانانوجود دارد و نيمه شعبان خاطرهاى فراموش نشدنى براى آنان
است.
10- استفاده از حس كمالجويى
مردم به «كمال» و «جمال» گرايش دارند. كمال جويى انسانى، بويژه درسنين نوجوانى
و جوانى سبب مىشود به سوى انسانهاى برتر، ابر انسانها،الگوهاى قدرت و علم و شهرت و
محبوبيت جذب شوند و حسقهرمانگرايى خود را در عشق ورزيدن به آن الگوهاى آرمانى
ارضاء كنند واگر هم چنين الگوها و قهرمانهايى وجود نداشته باشند، آنها را مىسازند
ومىپردازند، حتى در خيال خويش. نظريه قهرمانگرايى براى كمال،بخصوص در قشر جوان و
نوجوان، امرى روشن است، فرد، بويژه درنوجوانى همواره به قهرمان توجه دارد و «اگر
بدان دسترسى نداشته باشد،حتى در عالم خيال و رؤيا از بسيارى از جهات او را الگو و
مدل رفتار خويشقرار مىدهد و از تصور خاص خود از او، از رفتار او، از گفتار او، از
طرز لباسپوشيدن و از قيافه و هر چيز مرتبط با او الهام مىگيرد. قهرمان منتخب،كعبه
انطباق رفتار نوجوان است». (111) «قهرمانان، خدايان زميناند. بشر
درآنان نيز قدرت، كمال و جمال آسمانى يا مىجويد يا به آنان نسبت مىدهد.بتى با
دستخويش مىتراشد، صفتهاى خدايى به او نسبت مىدهد وآنگاه معبود خود ساختهاش را
مىپرستد». (112) .
حال كه چنين است، هر چه اين قهرمانان و الگوها، متعالىتر، كاملتر،آسمانىتر و
خدايىتر و بىعيبتر باشند، مدار جاذبه قوىترى ايجادمىكند و اين كشش و محبت،
سازندهتر خواهد بود. (113) .
بايد از حس آرمانگرايى بهره گرفت و توسط اهلبيت، اين خلا را پركرد. اهلبيت از
نظر قدرت جسمى، قدرت روحى، كرامات و معجزات، اتكاءبه قدرت خدا، برخوردارى از علم
لدنى و الهى، فضيلت و كمال، از همهانسانها برترند. مظهر كمال و جمال الهىاند.
طرح شجاعتها، فضايل و معجزات و كراماتشان، شفادادنها و رفعمشكلات و مقام شفاعت
نزد خداوند و رفع حاجت توسل جويندگان، درايجاد علاقه نسبتبه آنان مؤثر است. وعاظ و
مرثيهخوانانى كه در ايامسوگوارى، از حوادث عاشورا سخن مىگويند و با ذكر مصائب و
مظلوميتاهل بيت، دلها را به سوى آنان جذب و معطوف مىكنند، اگر در كنار اينشدايد،
از رشادتها و قهرمانىهاى شهداى كربلا هم بگويند، آن چهرههامحبوبتر مىشوند. گاهى
خود افراد به واعظ مىگويند: از شجاعت ورزمآورى عباس و على اكبر و امام حسين
برايمان بگو. اين نشاندهندهاين است كه بيان ابعاد حماسى اين الگوها، جامعيت و
كمال بيشترى را درذهن مخاطب، ترسيم مىكند و بر علاقهها مىافزايد.
البته از معجزات و كرامات، بايد آنهايى را براى كودكان و نوجوانان گفتكه قابل
فهم و هضم براى آنان باشد.
اگر جوانان و كودكان، شيفته انسانهايى مىشوند كه از نظر علمى، فنى،نبوغ ادبى،
ورزيدگى جسمى، شجاعت و توانمندى، روحيههاى والا،زيبايى، بخشندگى و جوانمردى در سطح
بالايى قرار دارند، بايد گفت كهاهل بيت، از نظر علم، زهد، قدرت، فصاحت و بلاغت،
شجاعت و سخاوت،كمال صورت و سيرت، عبادت و عرفان، زيبايى و جمال ظاهرى، مردانگىو
گذشت و احسان، صبر و مقاومت از همه انسانها برتر و بالاترند. طرحآنان بعنوان
چهرههاى آرمانى، محبتشان را در دلها مىآفريند. كداممشخصه و خصلت و فضيلت
جاذبهآفرين و دوست داشتنى و محبتآور رامىتوان نام برد كه حد اعلا و بالاترين
مرتبه آن در اهلبيت عصمت،تجلى نداشته باشد؟
در حديثى، امام رضاعليه السلام در توصيف دين و مرام ائمه اهلبيت،
چنينمىفرمايد:
«و ان من دينهم الورع والعفة والصدق والصلاح و الاجتهاد واداء الامانة الى البر
والفاجر و طول السجود والقيام بالليل واجتناب المحارم و حسن الصحبة و حسن الجوار و
بذلالمعروف و كف الاذى و بسط الوجه والنصيحة والرحمةللمؤمنين». (114)
.
پرهيزكارى، پاكدامنى، راستگويى، شايستگى، تلاش، امانتدارىنسبتبه نيك و بد،
سجود طولانى، شبزندهدارى، پرهيز از حرامها،معاشرت خوب و رفتار مناسب با همسايه،
بخشش نيكى، پرهيز از آزار، گشادهرويى، خيرخواهى و رحمتبراى مؤمنان، از دين و مرام
ائمهاست.
در زيارت جامعه، اوصاف برجسته و فضايل ارجمندى از امامان نقلشده است. از جمله
اينكه: هرگاه خير و خوبى ياد شود، اول و ريشه و شاخه ومنبع و جايگاه و منتهاى آن
هستيد و هر نيكى از شما آغاز مىشود و بهشما پايان مىگيرد. (115) .
شما راه خدا را باز كرديد شهادت را شما آغاز كرديد
فدا كرديد جان، تا دين بماند به خون خفتيد، تا آيين بماند
اهل بيت عصمت، محبوبترين انسانها، ارزندهترين دوستها،زيبندهترين محبوبهايند
كه جامعيتبىنظير نسبتبه همه خوبيهاىاخلاقى و رفتارى دارند و آنچه خوبان همه
دارند، اهلبيتبه تنهايى دارندو بهترين چهرههاى دوست داشتنى و عشق ورزيدنىاند.
در حديث امامصادقعليه السلام است كه سه چيز محبتآور است: دين، تواضع، بذل و
بخشش. (116) امامان شيعه و اهلبيت، هم محور و مدار دين و آييناند، هم
با همه مقام ومرتبهاى كه دارند در تواضع و فروتنى پيشتازند و هم در سخاوت و داد
ودهش سرآمد مردم روزگارند. ياد كردن از نمونههاى اخلاقى امامان و ازتواضع، جود و
بخشندگى آنان، علاقهمندى به آنان را مىافزايد.
روزى معاويه، يكى از بانوان شجاع و شيفته على بن ابىطالب عليه السلام بهنام
«دارميه حجونى» را احضار كرد. از او پرسيد: مىخواهم بدانم بر چهاساس و جهتى على
را دوست مىدارى و با من دشمنى؟ پاسخ داد: على رابه آن جهت دوست دارم و به ولايت او
دل بستهام كه او در ميان مردم بهعدالت رفتار مىكرد، حقوق را مساوى تقسيم مىكرد،
پيامبر او را به ولايتبرگزيده بود، دوستدار محرومان بود، دينداران را گرامى
مىداشت و تو را نيزبه خاطر جنگيدنتبا علىعليه السلام كه سزاوارتر از توست، و به
خاطر ستمگرى،حكومت هوسرانانه و قضاوت جائرانهات دشمن مىدارم. (117) .
جلوههاى برجسته اخلاقى و رفتارى علىعليه السلام آنگونه است كه آن بانوىدلير
را هوادار وى ساخته است. فضيلتها همواره جاذبه دارد.
11- معرفى ولى نعمتان
ما از هر كس كه احسان و نيكى ببينيم، به او محبت پيدا مىكنيم(الانسان عبيد
الاحسان). طرح نيكىها و احسانها و فوايد و نعمتهايى كه ازسوى ائمه به ما رسيده
است، در ايجاد محبت مؤثر است. آنان واسطهفيض الهىاند، وسيله قضاى حاجات ما از
درگاه خدا مىشوند،هدايتكننده و پيشواى دينى مايند، به وسيله آنان در مسير توحيد
ناب وراه درست و صراط مستقيم قرار گرفتهايم. صاحب و ولى نعمت ما آنهايند(بيمنه رزق
الورى). توجه داشتن و توجه دادن به نعمت و شناخت صاحبنعمت، محبتآور است.
خداوند به حضرت موسى وحى فرمود كه مرا دوستبدار و مردم را همدوستدار من كن.
گفت: خودم دوستت دارم. با دل مردم چه كنم؟ خداوندوحى فرمود كه آنان را به ياد
نعمتهاى من بينداز «فذكرهم نعمتى وآلائى» (118) . در بخش عمدهاى از
آيات و احاديث، نعمتها و احسانهاى الهىدر حق بشر برشمرده شده است. اينها زمينه
خدادوستى و خداپرستى را درانسان پديد مىآورد.
در حديث ديگر است كه خدا به حضرت داود چنين وحى كرد. داودعرض كرد: خودم به تو
محبت دارم. مردم را چگونه دوستدار تو سازم؟«فكيف احببك الى خلقك؟». خداوند فرمود:
از راه يادآورى نعمتهايم، مرامحبوبشان ساز «اذكر ايادى عندهم فانك اذا ذكرت ذلك لهم
احبونى» (119) .
در روابط خانوادگى نيز، گاهى براى ايجاد محبت و كشش در ميانكودكان نسبتبه بعضى
از فاميل، يادآورى مىكنند كه: او كه برايت فلانچيز خريد، تو را به گردش برد و...
چنين و چنان كرد. يادآورى خوبيها وانعامهاى آنان نسبتبه كودكان، ايجاد جاذبه و
علاقه مىكند.
ائمه نيز حق زيادى بر ما دارند و ما هر چه داريم، بخصوص نعمتها ومواهب معنوى و
دينى از اين خاندان است و آنان واسطه فيض خدا بربندگانند و بايد اينها يادآورى شود
تا محبتبيافريند. در زيارت جامعهدرباره نقش رحمتآور اهلبيت در عالم تكوين
مىخوانيم:
«بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسكالسماء ان تقع على الارض
الا باذنه».
خداوند به سبب شما آغاز كرد و به شما ختم مىكند، به خاطر شما بارانو ابر
مىفرستد، و به سبب شما آسمان را نگه مىدارد كه جز با اذن او برزمين نيفتد.
و در مورد نقش هدايتى و ارشادى و دينآموزى آنان و جايگاهشان درتبيين دين،
مىخوانيم:
«بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنياناو بموالاتكم تمت
الكلمة و عظمت النعمة واتلفت الفرقه وبموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة».
به سبب موالات و دوستى با شما، خداوند نشانههاى دينمان را به ماآموخت و آنچه از
دنيايمان تباه شده بود اصلاح كرد، به سبب موالاتشما سخن تمام شد و نعمت، عظمتيافت
و تفرقهها به همدلى گراييد،با موالات شما طاعت واجب الهى قبول مىشود.
اهل بيت، معلمان دين و مرشدان حيات و راهنمايان زندگى مايند و اگربه توحيد و
اسلام ناب دستيافتهايم، در سايه تعاليم آنان است و مديونآنانيم. خدا را بر اين
نعمت و منتبايد شاكر بود. به اين خاندان همبايدعشق ورزيد.
امام صادقعليه السلام درباره اهل بيتعليهم السلام فرمود:
«لولاهم ما عرف الله عزوجل». (120) .
اگر آنان نبودند، خداى متعال شناخته نمىشد.
امام امتقدس سره به صورت اكيد، يادآور اين بودند كه دين ما، انقلاب ما،پيروزى
ما و ملت ما همه مديون ابا عبدالله الحسينعليه السلام و عاشوراست.تعابيرى از قبيل:
«اين خون سيدالشهداست كه خونهاى همه ملتهاىاسلامى را به جوش مىآورد»، «محرم و صفر
است كه اسلام را نگه داشتهاست»، «فداكارى سيدالشهداست كه اسلام را براى ما زنده
نگه داشتهاست»، «اگر قيام حضرت سيدالشهدا نبود، امروز ما هم نمىتوانستيم
پيروزشويم»، «شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد»، «انقلاباسلامى ايران پرتوى
از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است»، همه توجهدادن به نعمت معنوى اهل بيت
نسبتبه امت ماست و اين سبب مىشودكه خود را رهين اين نعمتبشناسيم و محبت اولياى
دين در دلمان بيشترشود.
نعمت ولايت و محبت، از بزرگترين نعمتهاست. در يادآورى نعمتهاتنها به نعمتهاى
مادى نبايد اكتفا كرد. نعمتهاى معنوى كه اغلب به چشمنمىآيد و مورد غفلت قرار
مىگيرد نيز بايد ياد شود تا قدر آنها شناختهگردد. همين كه ما آشنا و دوستدار اين
خاندانيم و محبت آنان را در دلداريم، نعمت عظيمى است كه با هيچ چيز قابل مبادله
نيست. امامانخودشان نيز گاهى دوستداران را به ارجمندى و فضيلت اين نعمت معنوىتوجه
دادهاند و آن را بزرگترين برخوردارى و ثروت دانستهاند.