عشق برتر

جواد محدثى

- ۲ -


5- بيان فضيلت‏حب آل پيامبرصلى الله عليه وآله

فعال ساختن كانال تبليغ محبت اهل بيت‏عليهم السلام، در جذب ديگران اثردارد. گفتن و مطرح كردن خوبيهاى آنان مؤثر است. به عنوان يك دستوركار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبت اهل بيت‏عليهم السلام را بصورت پيوسته‏طرح كرد. به هر حال در عده‏اى اثر مى‏گذارد و مردم به دنبال يك موج‏تبليغاتى در رسانه‏ها يا مراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مى‏يابند.در اين باره احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمود:

الا و من مات على حب آل محمد مات شهيدا،.

الا و من مات على حب آل‏محمد مات مغفورا له،.

الا و من مات على حب آل‏محمد مات مؤمنا مستكمل الايمان،.

الا و من مات على حب آل‏محمد بشره ملك الموت بالجنة،.

الا و من مات على حب آل‏محمد فتح‏له‏فى‏قبره بابان‏الى‏الجنة،.

الا و من مات على حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائكة‏الرحمة... (69) .

هر كس با محبت آل محمد بميرد، شهيد مرده است، آمرزيده مى‏شود، باتوبه مى‏ميرد، با ايمان كامل مى‏ميرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژده‏مى‏دهد، در قبرش دو در به روى بهشت گشوده مى‏شود، قبر او زيارتگاه‏فرشتگان رحمت الهى مى‏شود.

چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها دلها را تكان مى‏دهد و شيفته‏اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏سازد. از جمله نكاتى كه در فضيلت اين محبت در روايات‏فراوان آمده است اينهاست:

- حب اهل بيت، اساس دين و نظام دين است. (70) .

- حب اهل بيت، حب خداست. (71) به قول مولوى:

اين محبت از محبتها جداست.

حب محبوب خدا، حب خداست.

- حب اهل بيت، حب رسول خداست. (72) .

- حب اهل بيت، هديه الهى است. (73) .

- حب اهل بيت، برترين عبادت است. (74) .

- حب اهل بيت، باقيات الصالحات است. (75) .

پس وقتى حب اهل بيت‏عليهم السلام اين همه فضيلت دارد، بايد ظرف دل را ازمحبت آنان پر كرد و عشقها و علاقه‏ها را نثار آنان نمود كه شايسته‏ترين‏افراد براى دوست داشتن و عشق ورزيدن‏اند و ارزش دل به عنوان يك‏ظرف، بستگى به محتواى محبتى دارد كه در آن است. قيمت انسان، به‏عشقى است كه در ظرف دلش جاى مى‏گيرد. هر چه آن معشوق و محبوب،ارزشمندتر و نفيس‏تر باشد، انسان هم قيمتى‏تر و پربهاتر مى‏شود.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود: اى مردم! پيوسته مودت ما خاندان را داشته‏باشيد و از آن جدا نشويد، هر كس خدا را در حالى ملاقات كند كه مودت مارا داشته باشد، با شفاعت ما وارد بهشت مى‏شود. (76) .

6- طرح نيازمندى و بهره‏مندى از اين محبت

انسان معمولا مجذوب كسى يا جايى مى‏شود كه گره از كار او بگشايد وبهره برساند. در رابطه‏هاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مساله ديده‏مى‏شود. در زندگى ممتد و مستمر ما كه تا آخرت ادامه مى‏يابد، كجاها گيرمى‏كنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام‏عبور از صراط و... كه بشدت نيازمند و گرفتاريم، به كارسازى محبت‏اهل‏بيت‏عليهم السلام آگاه مى‏شويم. در اين زمينه هم حديث‏بسيار است از جمله‏اين چند حديث مشهور رسول خداصلى الله عليه وآله:

1 - «حبى و حب اهل بيتى نافع فى سبعة مواطن اهوالهن‏عظيمة: عند الوفاة و فى القبر و عند النشور و عند الكتاب وعند الحساب و عند الميزان و عند الصراط‏». (77) .

حب من و محبت اهل بيت من در هفت جا سود مى‏بخشد، هفت جايى‏كه هول و هراس آنها عظيم است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برخاستن‏از قبر، هنگام تحويل نامه اعمال، هنگام حساب و بررسى اعمال،هنگام سنجش عملها و هنگام عبور از صراط.

2 - «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟قال: ما اعددت لها كبيرا، الا انى احب الله و رسوله. قال: فانت‏مع من احببت (المرء مع من احب) قال انس: فما رايت‏المسلمين فرحوا بعد الاسلام بشى‏ء اشد من فرحهم بهذا». (78) .

مردى از پيامبر پرسيد كه قيامت كى است و چگونه است؟ حضرت‏پرسيد: براى قيامت چه آماده كرده‏اى؟ گفت: چيز مهمى آماده نكرده‏ام،جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسى‏هستى كه دوست مى‏دارى (انسان با كسى محشور مى‏شود كه دوستش‏دارد). انس گويد: من نديدم كه مسلمانان، پس از اسلام به چيزى بيش‏از اين سخن خوشحال شوند.

3 - على‏عليه السلام: «من احبنا كان معنا يوم القيامة، ولو ان رجلااحب حجرا لحشره الله معه‏». (79) .

هر كس ما را دوست‏بدارد، در روز قيامت‏با ما خواهد بود، اگر كسى يك‏سنگ را دوست‏بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مى‏سازد.

اين مژده بزرگى است كه علاقه‏مند به اهل‏بيت‏عليهم السلام بداند كه در آخرت‏هم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبت تا اين اندازه كارساز است، چرااين گنج را نداشته باشيم؟

امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: دم مرگ، وقتى كه جانتان به گلوگاه مى‏رسد،بيشترين نياز را به محبت ما داريد. اگر حب ما در دلتان بود، فرشته‏مژده‏رسان مى‏آيد و مى‏گويد: هراسى نداشته باش، كه ايمن شدى. (80) .

آثار محبت اهل بيت‏عليهم السلام در روايات، بسيار فراوان ذكر شده است،جمع‏بندى اين آثار و منافع، بخصوص براى مرحله آخرت، در اين عنوانهامى‏گنجد: (81) .

- موجب از بين رفتن گناهان مى‏شود. (82) .

- دل را پاك مى‏سازد. (83) .

- در دل، حكمت جارى مى‏سازد. (84) .

- كمال دين است. (85) .

- موجب برخوردارى از شفاعت است. (86) .

- نور در قيامت است. (87) .

- ايمنى در قيامت است. (88) .

- موجب ثبات در صراط است. (89) .

- از آتش دوزخ نجات مى‏دهد. (90) .

- موجب محشور شدن با اهل بيت است. (91) .

- انسان را بهشتى مى‏سازد. (92) .

- موجب خير دنيا و آخرت و نجات از عذاب قبر است. (93) .

حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند به هر كس محبت امامان از اهل‏بيت‏مرا روزى كند به خير دنيا و آخرت رسيده و بى‏شك اهل بهشت است و درحب اهل‏بيت من بيست‏خصلت و فايده است، ده تا در دنيا و ده تا درآخرت. (94) .

توجه به آثار و بركات اين محبت، سبب شيفتگى انسان به اهل‏بيت‏عليهم السلام مى‏شود و اين گوهر گرانبها را در نظر افراد، ارزشمند مى‏سازد.نمونه‏هاى متعددى نقل شده از كسانى كه به خواب زندگان آمده‏اند و چون‏از اوضاع و احوال پس از مرگ از آنها سؤال شده، در پاسخ گفته‏اند: بازارعمل خيلى كساد است، آنچه ما را نجات داد، محبت‏خاندان پيامبر بود.اين نيز بخشى از نيازمندى ما را به محبت و كارساز بودن مودت اهل‏بيت‏نشان مى‏دهد.

7- ارزش جلوه دادن محبت اهل بيت‏عليهم السلام

وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مى‏گيرد و به عنوان «الگو» مطرح‏مى‏شود، در ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مى‏كند. ارزشگذاران جامعه،مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات، جايزه‏دهندگان، اينهاهمه در ارزش به شمار آمدن اين محبت نقش دارند. وقتى كسى به خاطرشعر گفتن يا قصه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمه‏عليهم السلام تشويق شود،هم محبت پيدا مى‏كند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزت و سربلندى‏دارد. چون مى‏داند كه اين كيف و چادر و كتاب و جايزه را به خاطر اين‏موضوع جايزه گرفته است و از آن قضيه، خاطره شيرينى به يادش مى‏ماندكه در پديد آوردن اين جذبه، مؤثر است.

افراد نسبت‏به هر چه مورد تشويق و احترام قرار مى‏گيرند، از جمله‏گرايشهاى مذهبى و علاقه به اهل‏بيت، به آنها علاقه بيشترى پيدامى‏كنند و اگر بى‏توجهى و برخورد سرد ببينند، دلسرد و زده مى‏شوند. دراين زمينه، بخصوص تشويق در حضور ديگران مؤثرتر است. البته بايددقت كرد كه تشويق، حالت «رشوه‏» پيدا نكند.

در جامعه به هر چه بها داده شود، هم نسبت‏به آن گرايش پيدا مى‏شودو هم طرفداران، با غرور و افتخار آن را مطرح مى‏كنند. مثلا وقتى از جوانهامى‏پرسند: درباره چه چيزى شعر مى‏گوييد، اغلب مى‏گويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل و بلبل و... وقتى از نوجوانان و جوانان پرسيده مى‏شود:چه كتابهايى مى‏خوانيد، مى‏گويند: رمان، كتابهاى علمى، داستانهاى‏تخيلى و...

گويا سختشان است‏بگويند كه درباره خدا و نماز و ائمه‏عليهم السلام شعرمى‏گوييم يا كتابهاى مربوط به اهل‏بيت‏عليهم السلام و كتب دينى مى‏خوانيم. چون‏از اين جهت مورد تشويق قرار نمى‏گيرند و با نام اينها آب دهانشان راه‏نمى‏افتد و احساس غرور شخصيت و باليدن و فخر فروختن نمى‏كنند.

بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى درباره اهل بيت‏عليهم السلام، شعر گفت،شعر حفظ كرد، حديث‏حفظ كرد، كتاب خواند، قصه نوشت، فيلم ساخت،تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمه‏عليهم السلام را داشت‏يا نام اهل‏بيت‏عليهم السلام‏راروى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزش‏احساس كند و ارزنده تلقى كند. حب اهل‏بيت، لطف و موهبت ويژه الهى‏است كه در دلهاى شايسته جاى مى‏گيرد. به فرموده حضرت رضاعليه السلام:

«يهدى الله لولايتنا من احب‏». (95) .

خدا هر كه را دوست‏بدارد، به ولايت ما راهنمايى مى‏كند.

به قول شهريار:

چه شاعران كه هم اهل صفا و مرد رهند ولى «مقام ولايت‏» به هركسى ندهند

معمولا اشخاصى كه به خاطر مثلا نام على، مهدى، فاطمه، حسين و...در مناسبتهاى ويژه امامان، جايزه مى‏گيرند، نسبت‏به اين نام‏ها وصاحبان آنها علاقه پيدا مى‏كنند و ديگران هم آروز مى‏كنند كه كاش‏چنين نامهايى داشتند و به مواهب و هدايايى نايل مى‏شدند. به اين نكته‏بايد چنان ظريف عمل شود كه شوق داشتن چنين نامهايى در دل ايجادشود، نه آنكه به خاطر نداشتن اين اسامى، عقده و بدبينى و احساس‏حقارت پديد آيد و اثر منفى به بار آورد. اين محبت‏بايد چنان نفيس وقيمتى معرفى شود كه دارنده آن، به داشتنش افتخار كند و آن را كوچك‏نشمارد. توصيه امام صادق‏عليه السلام است كه: مودت و دوستى ما را كوچك‏نشماريد، چرا كه از باقيات صالحات است. (96) .

مهر تو را به عالم امكان نمى‏دهم اين گنج، پربهاست، من ارزان نمى‏دهم

وقتى از رسانه‏ها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها، «الگو» معرفى‏مى‏شود، تاثيرگذار است و همان الگوى مطرح شده، محبوب دلها مى‏شود،خواه يك فوتباليست‏باشد، يا آوازخوان، يا حافظ قرآن، يا مخترع، يا نقاش‏و شاعر و هركس در هر زمينه و موردى مورد تشويق و تكريم قرار گيرد،همان «جهت‏»، مورد توجه مخاطبان اينگونه برنامه‏ها واقع مى‏شود.تشويق يك هنرپيشه، گرايش به هنر را افزايش مى‏دهد، تشويق يك‏حافظ قرآن، علاقه به قرآن و قرائت و حفظ، پديد مى‏آورد و بزرگداشت‏يك‏دانش‏آموز موفق در المپيادهاى علمى، گرايش علمى جوانان را بالا مى‏برد.

چهره‏ها، شعرها، شاعران و شخصيتهاى علمى، ادبى و هنرى كه حتى‏در كتب درسى كودكان و نوجوانان مطرح مى‏شود، محبت و علاقه‏مى‏آفريند. از اين رو در گزينش اينگونه چهره‏ها نيز بايد دقت كرد، چون‏معرفى يك شاعر ولايى و انقلابى، نوعى الگو دادن است و گرايشهاى‏مذهبى و اهل‏بيتى مى‏آورد.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«يا معشر الشيعة! ... علموا اولادكم شعر العبدى فانه على‏دين الله‏». (97) .

اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى‏» را بياموزيد، چرا كه او بر دين‏خداست.

اين توصيه امام صادق‏عليه السلام كه شيعيان شعر عبدى كوفى (98) را به‏بچه‏هايشان ياد بدهند، بزرگترين تشويق و الگودهى است. شعر عبدى، ازفضيلتهاى اهل بيت‏عليهم السلام، موج مى‏زد. «سيد حميرى‏» كه از شاعران متعهدشيعه است مى‏گفت: هر كس حديثى بگويد از فضايل على‏عليه السلام و اهل‏بيت‏عليهم السلام كه من آن را در شعرم نگفته‏ام، اين اسبم را به او مى‏بخشم!

ابوطالب، پدر حضرت على‏عليه السلام از موحدان و مؤمنان به پيامبر اكرم بود ودر وصف او اشعارى سروده است. نقل است كه حضرت على‏عليه السلام دوست‏مى‏داشت كه شعرهاى ابوطالب نقل و تدوين گردد و فرمود: آنها را يادبگيريد و به فرزندانتان هم بياموزيد، چرا كه ابوطالب، بر دين خدا بود و درشعر او دانش بسيارى است:

«كان اميرالمؤمنين‏عليه السلام يعجبه ان يروى شعر ابى‏طالب وان‏يدون وقال: تعلموه وعلموه اولادكم، فانه كان على دين‏الله‏وفيه علم كثير». (99) .

اين نيز نمونه ديگرى در الگودهى فرهنگى و ادبى و توجه به محتوا ودرونمايه مثبت و سازنده شعر و شاعر است كه در انتقال به فرزندان بايدمورد توجه قرار گيرد.

دختر ابو الاسود دوئلى وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تامحبت اهل بيت‏عليهم السلام را از دل آنها بيرون كند، آنچه را خورده بود، پس آورد،و نخواست‏با خوردن عسل، مهر آل على را از دست‏بدهد. (100) .

معلمان در اين مسائل خيلى مى‏توانند خط دهى داشته باشند و به‏گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان هت‏بدهند. حتى اگر يك دختر و پسرغير متعهد، به خاطر اينكه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است جايزه‏بگيرند، همين تاثير ضمنى در ايجاد محبت مى‏كند. اگر اهداى جوايز، درسالروز مناسبتهاى دينى و اهل‏بيتى انجام گيرد، بخصوص ولادتهاى‏معصومين، در ايجاد زمينه‏هاى گرايش مؤثر است.

در احاديث‏شفاعت آمده است كه روز قيامت، حضرت زهراعليها السلام شيعيان‏را شفاعت مى‏كند. آنان كه مورد شفاعت قرار گرفته‏اند، از خدا مى‏خواهندكه منزلت و قدرشان آن روز معلوم گردد. به آنان خطاب مى‏شود: برگرديد وبنگريد، هركس به خاطر محبت فاطمه‏عليها السلام شما را دوست داشته، يا به شماطعام و لباس داده و آب نوشانده، يا از آبروى شما دفاع كرده، دست او رابگيريد و وارد بهشت‏سازيد. (101) اين نيز نشان دهنده ارزش اين محبت واثربخشى آن در قيامت است.

8- تعظيم و تكريم و تعريف

جوانان، به خاطر حالت الگوگيرى از مربيان، حتى از حالات و رفتار آنان‏هم سرمشق مى‏گيرند و نكته مى‏آموزند. حالات و حركات معلم و مربى به‏صورت «آموزش غيرمستقيم‏» در شاگردان اثر مى‏گذارد. مقام معظم‏رهبرى آية‏الله خامنه‏اى در ديدار با معلمان فرمود:

«عزيزان من! معلمان و معلمات عزيز! شماها در سر كلاس، نه فقطدرسى كه مى‏دهيد، بلكه نگاهى كه مى‏كنيد، اشاره‏اى كه مى‏كنيد،لبخندى كه مى‏زنيد، اخمى كه مى‏كنيد، حركتى كه انجام مى‏دهيد،لباسى كه مى‏پوشيد، بر روى دانش آموز اثر مى‏گذارد. ما به خودمان كه‏مراجعه مى‏كنيم، عميقترين احساسات و عواطف و حالات خودمان را اگرريشه‏يابى كنيم، در انتهاى خط يك معلم را مشاهده مى‏كنيم. معلم‏است كه ما را مى‏تواند شجاع يا جبان، بخشنده يا بخيل، فداكار ياخودپرست، اهل علم و طالب علم و فهم و فرهنگ، يا منجمد و بسته وپاى‏بند به تفكرات جامد بار بياورد. معلم است كه مى‏تواند ما را متدين،باتقوا، پاكدامن، يا خداى ناكرده بى‏بند و بار، بار بياورد. معلم چنين‏نقشى دارد. اين ارزش معلم است، اين تاثير معلم است‏». (102) .

نحوه برخورد اولياء، معلمان و مربيان با اهل بيت‏عليهم السلام در حضورفرزندان و جوانان، به آنان هم ياد مى‏دهد. نام ائمه‏عليهم السلام را با تكريم و احترام‏ياد كردن، همراه اسمشان درود و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان‏«عج‏» برخاستن و دست‏بر سر نهادن، روز ميلاد ائمه‏عليهم السلام را جشن گرفتن وبزرگ داشتن، روز وفاتشان حريم نگهداشتن و حرفهاى خنده‏دار وبرخوردهاى شاد نداشتن، در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثيرگذاراست. در اينگونه مسائل، كوچكترها به بزرگترها نگاه مى‏كنند. اين حالت،خصلت‏شيعه است:

«شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا، يفرحون لفرحنا و يحزنون‏لحزننا».

شيعيان ما از اضافه سرشت ما آفريده شده‏اند. با شادى ما شد مى‏شوندو براى اندوه ما اندوهگين مى‏شوند.

حتى كيفيت نام بردن و لحن ما در اين مساله، مؤثر است. يك وقت‏مى‏گوييم: «امام رضا گفت‏» و يك وقت مى‏گوييم، «حضرت امام رضاعليه السلام‏فرمودند». اين دو با هم خيلى فرق دارد. اگر هنگام شنيدن نام پيامبرصلى الله عليه وآله‏يا يكى از معصومين‏عليهم السلام، زير لب صلوات بر آنها بفرستيم، اين هم نوعى‏تكريم است و در ديگران تاثيرگذار. اگر بزرگترها، معلمان، مربيان، با شوق‏و ابتهاج و اظهار شيفتگى از ائمه حرف بزنند و از اهل‏بيت و محبت آنان‏سخن و داستان بگويند، مؤثر است. گوينده و تبليغ‏كننده بايد عقيده‏اش‏هم همان باشد كه مى‏گويد و با عقيده و باور و شوق و علاقه حرف بزند. اين‏حالت‏به شنوندگان و مخاطبان هم منتقل مى‏شود. انتقال حس و حالت ازگوينده به شنونده و تماشاگر بديهى است.

در احاديث مكرر، آمده است كه هنگام شنيدن نام محمدصلى الله عليه وآله بر او درودبفرستيد. خود امامان نيز اينگونه عمل مى‏كردند و با شوق و احترام از اهل‏بيت‏ياد مى‏كردند و اين احساس به مخاطبين هم منتقل مى‏شد. وقتى‏«دعبل‏»، شاعر اهل بيت، قصيده معروف خويش را براى امام رضاعليه السلام درخراسان خواند، چون به آنجا رسيد كه از امام زمان‏عليه السلام و ظهور و قيام او درآينده ياد مى‏كند، حضرت دست‏بر سر گذاشت و به نشان تواضع در برابرنام مهدى‏عليه السلام، ايستاد و براى فرج آن حضرت دعا كرد. (103) .

از امام صادق‏عليه السلام درباره حضرت قائم‏عليه السلام پرسيدند كه آيا او متولد شده‏است؟ حضرت فرمود: نه، ولى اگر من او را دريابم، در طول حياتم خدمتگزاراو خواهم بود. (104) .

امام باقرعليه السلام چون از آن حضرت ياد كرد، خطاب به راوى (ام هانى‏ثقفيه) فرمود: خوشا به حال تو، اگر او را دريابى، خوشا به حال كسى كه او رادريابد و ديدار كند. (105) .

امامان، نسبت‏به نام حضرت رسول و حضرت فاطمه، با احترام وتقديس ياد مى‏كردند. رسول خداصلى الله عليه وآله دست فاطمه زهراعليه السلام را مى‏بوسيد،به احترام او برمى‏خاست، او را در جاى خودش مى‏نشاند، بر دستان و دهان‏او بوسه مى‏زد و بارها مى‏فرمود: پدرت به فدايت، پدر و مادرم به فدايت. (106) .

امام كاظم‏عليه السلام فرمود: در خانه‏اى كه نام محمد، احمد، على، حسن،حسين، فاطمه باشد، فقر وارد نمى‏شود. (107) .

سكونى در ديدار با امام صادق‏عليه السلام وقتى به آن حضرت خبر داد كه‏خداوند به او دخترى عطا كرده است، حضرت پرسيد: او را چه ناميده‏اى؟گفت: فاطمه. امام فرمود: آه، آه. سپس دست‏بر پيشانى خويش نهاد...آنگاه به او توصيه كرد: حال كه نامش را فاطمه نهاده‏اى، به او ناسزا مگو و اورا مزن. (108) .

نامگذارى فرزندان به نامهاى خاندان پيامبر و توجه دادن به آثار وبركات دنيوى و ثواب اخروى اين نامها و توصيه اهل بيت‏به اينگونه‏نامگذارى و نقشى كه اين نامها در شكل دادن به شخصيت فرزندان دارد،در ايجاد اين رابطه و محبت مؤثر است. (109) .

در سالهاى اخير نسبت‏به برخى از مناسبتها مثلا ايام فاطميه يا روززن، در مورد حضرت فاطمه‏عليها السلام بيش از گذشته، كار فرهنگى و تبليغى وگراميداشت انجام شده است، يا نسبت‏به امام زمان‏عليه السلام. اين است كه‏مى‏بينيم به همين تناسب، محبت‏حضرت فاطمه‏عليها السلام و حضرت‏مهدى‏«عج‏» و گرايش به اين دو نسبت‏به گذشته بيشتر شده است،بخصوص در ميان جوانان. گرايش به عزادارى براى امام حسين‏عليه السلام و شورروزافزون ايام عاشورا نيز ريشه در همين تكريم‏ها و ترويجها دارد. برخوردامام راحل و مقام معظم رهبرى با اين مساله، مايه پرشورى اين تعظيم‏شعائر در ميان مردم و جوانان شده است.

كسانى كه به هر نحو و جهتى مورد توجه افراد و بويژه جوانان درجامعه‏اند و حرفها، طرفداريها، موضعگيريها و يادكردن‏هايشان براى‏ديگران الگوست و افراد را به سمت و سويى خاص سوق مى‏دهد، اگر ازاهل‏بيت، ياد كنند و با شور و شوقى و احترام و تعظيمى نام ببرند در ديگران‏تاثير مى‏گذارد. مثلا آنكه يك چهره علمى، سياسى، ادبى، عرفانى، هنرى،ورزشى و... است و مورد توجه عامه و جوانان است، وقتى از دين، نماز،شهيد، اسلام، قرآن، اهل‏بيت‏ياد كند و با احترام برخورد كند، در افرادى كه‏به اين الگوها و چهره‏ها دل بسته‏اند و دنباله‏رو اينهايند، محبت ايجادمى‏كند. همچنان كه در بعد منفى هم اثر منفى دارد. اگر چهره‏هاى يادشده، مثلا از يك شخص، از يك جنس و كالا، از يك مكتب و مرام، از يك‏سنت و مراسم، از غرب و اروپا، از فلان كتاب و فلان شاعر و فلان برنامه‏تلويزيونى و فيلم سينمايى و... تعريف كنند يا خود را طرفدار آن جلوه‏دهند، در بعد تبليغى و گرايش به سوى آنها مؤثر است. پس بايد از اين‏جنبه و حس تقليدپذيرى كودكان و نوجوانان كه به دهان و رفتار ديگران‏نگاه مى‏كنند و الگو مى‏گيرند، در مسير اهل‏بيت‏عليهم السلام استفاده مثبت كرد و ازحالت «همانند سازى‏» كه در بحث الگوها مطرح است، براى جذب آنان به‏معصومين و اهل‏بيت، بهره گرفت.

مثلا ديدن عكس امام امت در حال بوسيدن حرم و ضريح، ايجادمحبت‏به صاحب حرم مى‏كند، چون عمل امام براى ديگران الگو وتاثيرگذار است.

يا ذكر اين نكته كه علامه طباطبايى روزه خود را با بوسه زدن بر ضريح‏حضرت معصومه‏عليها السلام افطار مى‏كرد، و وقتى تابستانها به مشهد مشرف‏مى‏شد، وقتى از او تقاضا مى‏كردند در اطراف مشهد، جاى خوش آب وهواترى اقامت كند، قبول نمى‏كرد و مى‏فرمود: ما از پناه امام هشتم جاى‏ديگر نمى‏رويم،.

بيان اين كه حضرت امام قدس سره وقتى قم بود، پيوسته هر غروب حضرت‏معصومه‏عليها السلام را زيارت مى‏كرد و در ايام اقامت در نجف، هر شب به زيارت‏حرم مولا مشرف مى‏شد،.

بيان حالتهاى خاص علامه امينى در هنگام زيارت و حالت‏شوقى كه‏به اهل‏بيت‏عليهم السلام و على‏عليه السلام داشت و با چشمى اشكبار و شور و حالى‏تماشايى حضرت اميرعليه السلام را زيارت مى‏كرد،.

يا اشاره به اينكه آية‏الله بروجردى به آستانه حضرت معصومه سفارش‏كرد كه اسم مرا هم جزو خدام افتخارى حضرت معصومه‏عليها السلام بنويسيد،(هم‏اكنون نيز برخى از مراجع تقليد در قم، جزو خدام افتخارى اين‏آستانه‏اند و در جلسات خدام افتخارى شركت مى‏كنند).

يا اينكه به شيخ انصارى گفتند شما آستان حضرت ابوالفضل راببوسيد، تا مردم به كار شما نگاه كنند و اداى احترام بيشتر به آن حضرت‏كنند و تشويق شوند، فرمود: من آستان حضرت ابوالفضل را نه به خاطراينكه آستان اوست، بلكه به خاطر اينكه جاى پاى زوار آن حضرت است‏مى‏بوسم و افتخار مى‏كنم... ذكر اينگونه نمونه‏ها در دل افراد ديگر هم اثرمى‏گذارد و محبت مى‏آفريند.

حضرت امام خمينى‏قدس سره كه محبوب دلها و الگوى همه است، در مقدمه‏وصيتنامه خويش، با تعبير مكرر «ما مفتخريم كه...» به پيروى از مذهب‏شيعه، به داشتن نهج‏البلاغه، ادعيه حيات‏بخش ائمه، مناجات شعبانيه، دعاى عرفه، صحيفه سجاديه، صحيفه فاطميه، امامت ائمه دوازده‏گانه،وجود امام باقر، جعفرى بودن مذهب و... مباهات و افتخار مى‏كند. وقتى‏شخصيت عظيمى همچون امام، با افتخار از ائمه و مذهب و ادعيه و صراطشيعه و. .. ياد مى‏كند، در ذهن شيفتگان او نيز تاثير مى‏گذارد و اين محبت‏به دل آنان نيز نفوذ مى‏كند (ما مفتخريم كه باقرالعلوم، بالاترين شخصيت‏تاريخ... از ماست، ما مفتخريم كه ائمه معصومين... ائمه ما هستند، مامفتخريم كه مذهب ما جعفرى است...).

اينگونه يادكرد بزرگان و چهره‏هاى محبوب، از بزرگان دين و اهل بيت،محبت مى‏آفريند.

طبعا زبان و بيان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن‏ها وچه در نوشته‏ها بايد مراعات شود و افق فكر و سطح معرفت كودكان در نظرگرفته شود، چه در برنامه‏هاى راديويى و تلويزيونى، چه در صبحگاهها ومراسم جشن و عزا، در خانه‏ها، مدارس و مساجد و هيئتها.

9- برپايى مراسم و تعظيم شعائر

نحوه برخورد بزرگترها با مناسبتهاى ويژه اهل بيت، در فكر و روح‏كودكان هم مؤثر است. برپايى مراسم جشن يا سوگوارى، شركت كردن وشركت دادن در چنين برنامه‏هايى مؤثر است. در سايه اينگونه تعظيم‏شعائر، آن فرهنگ دينى و علقه‏هاى ولايى پابرجا مى‏ماند و تقويت‏مى‏شود. امامان معصوم‏عليهم السلام نيز از اين شيوه بهره مى‏گرفتند و به آن توصيه‏مى‏كردند. براى پيروان اهل بيت، تكريم مناسبتهايى همچون ايام عاشوراو روز غدير، از اهميت ويژه‏اى برخوردار است. اهل بيت، به اين دو مناسبت‏بسيار بها مى‏دادند. «غدير خم‏» را يك عيد بزرگ اسلامى مى‏دانستند و به‏روزه و عبادت و تبريك‏گويى و ديد و بازديد و شادمانى و پوشيدن لباس نو واحترام اين روز دستور مى‏دادند، تا در ذهن شيعه، به عنوان يك روز مهم وبه يادماندنى باقى بماند. (110) .

نسبت‏به ايام عاشورا نيز، مراسم گرفتن در خانه‏ها، مدرسه‏ها، ادارات،بازارها و... مؤثر است. در بسيارى از خانه‏ها و خانواده‏ها كه مراسم ديرين ودرازمدت «روضه خانگى‏» برقرار مى‏شود، معمولا افراد آن خانه با حب اهل‏بيت‏بار مى‏آيند و اين محبت و ولا را به عنوان يك گوهر، حفظ مى‏كنند.

حتى ترويج مسائلى همچون اطعام، احسان، وقف، نذر، هديه در راه‏اهل بيت، به رسوخ اين محبت در قلوب، كمك مى‏كند. حفظ سنتهاى‏دينى در خانواده‏ها و گسترش آن به مدرسه‏ها، مجتمع‏ها و مجموعه‏هاى‏انسانى، مى‏تواند مفيد باشد.

برگزارى جشنهاى ميلاد امام زمان‏عليه السلام در اين ميان اهميت‏خاصى‏دارد و ايجاد شوق به مناسبت تولد امامى كه هنوز هم زنده است و حاضر وناظر بر ماست و ما چشم به راه آمدن اوييم، بعد عاطفى و عشق‏آفرينى‏بيشترى دارد. زمينه آن نيز به طور طبيعى در ميان كودكان و نوجوانان‏وجود دارد و نيمه شعبان خاطره‏اى فراموش نشدنى براى آنان است.

10- استفاده از حس كمالجويى

مردم به «كمال‏» و «جمال‏» گرايش دارند. كمال جويى انسانى، بويژه درسنين نوجوانى و جوانى سبب مى‏شود به سوى انسانهاى برتر، ابر انسانها،الگوهاى قدرت و علم و شهرت و محبوبيت جذب شوند و حس‏قهرمان‏گرايى خود را در عشق ورزيدن به آن الگوهاى آرمانى ارضاء كنند واگر هم چنين الگوها و قهرمانهايى وجود نداشته باشند، آنها را مى‏سازند ومى‏پردازند، حتى در خيال خويش. نظريه قهرمان‏گرايى براى كمال،بخصوص در قشر جوان و نوجوان، امرى روشن است، فرد، بويژه درنوجوانى همواره به قهرمان توجه دارد و «اگر بدان دسترسى نداشته باشد،حتى در عالم خيال و رؤيا از بسيارى از جهات او را الگو و مدل رفتار خويش‏قرار مى‏دهد و از تصور خاص خود از او، از رفتار او، از گفتار او، از طرز لباس‏پوشيدن و از قيافه و هر چيز مرتبط با او الهام مى‏گيرد. قهرمان منتخب،كعبه انطباق رفتار نوجوان است‏». (111) «قهرمانان، خدايان زمين‏اند. بشر درآنان نيز قدرت، كمال و جمال آسمانى يا مى‏جويد يا به آنان نسبت مى‏دهد.بتى با دست‏خويش مى‏تراشد، صفتهاى خدايى به او نسبت مى‏دهد وآنگاه معبود خود ساخته‏اش را مى‏پرستد». (112) .

حال كه چنين است، هر چه اين قهرمانان و الگوها، متعالى‏تر، كامل‏تر،آسمانى‏تر و خدايى‏تر و بى‏عيب‏تر باشند، مدار جاذبه قوى‏ترى ايجادمى‏كند و اين كشش و محبت، سازنده‏تر خواهد بود. (113) .

بايد از حس آرمان‏گرايى بهره گرفت و توسط اهل‏بيت، اين خلا را پركرد. اهل‏بيت از نظر قدرت جسمى، قدرت روحى، كرامات و معجزات، اتكاءبه قدرت خدا، برخوردارى از علم لدنى و الهى، فضيلت و كمال، از همه‏انسانها برترند. مظهر كمال و جمال الهى‏اند.

طرح شجاعتها، فضايل و معجزات و كراماتشان، شفادادن‏ها و رفع‏مشكلات و مقام شفاعت نزد خداوند و رفع حاجت توسل جويندگان، درايجاد علاقه نسبت‏به آنان مؤثر است. وعاظ و مرثيه‏خوانانى كه در ايام‏سوگوارى، از حوادث عاشورا سخن مى‏گويند و با ذكر مصائب و مظلوميت‏اهل بيت، دلها را به سوى آنان جذب و معطوف مى‏كنند، اگر در كنار اين‏شدايد، از رشادتها و قهرمانى‏هاى شهداى كربلا هم بگويند، آن چهره‏هامحبوب‏تر مى‏شوند. گاهى خود افراد به واعظ مى‏گويند: از شجاعت ورزم‏آورى عباس و على اكبر و امام حسين برايمان بگو. اين نشان‏دهنده‏اين است كه بيان ابعاد حماسى اين الگوها، جامعيت و كمال بيشترى را درذهن مخاطب، ترسيم مى‏كند و بر علاقه‏ها مى‏افزايد.

البته از معجزات و كرامات، بايد آنهايى را براى كودكان و نوجوانان گفت‏كه قابل فهم و هضم براى آنان باشد.

اگر جوانان و كودكان، شيفته انسانهايى مى‏شوند كه از نظر علمى، فنى،نبوغ ادبى، ورزيدگى جسمى، شجاعت و توانمندى، روحيه‏هاى والا،زيبايى، بخشندگى و جوانمردى در سطح بالايى قرار دارند، بايد گفت كه‏اهل بيت، از نظر علم، زهد، قدرت، فصاحت و بلاغت، شجاعت و سخاوت،كمال صورت و سيرت، عبادت و عرفان، زيبايى و جمال ظاهرى، مردانگى‏و گذشت و احسان، صبر و مقاومت از همه انسانها برتر و بالاترند. طرح‏آنان بعنوان چهره‏هاى آرمانى، محبتشان را در دلها مى‏آفريند. كدام‏مشخصه و خصلت و فضيلت جاذبه‏آفرين و دوست داشتنى و محبت‏آور رامى‏توان نام برد كه حد اعلا و بالاترين مرتبه آن در اهل‏بيت عصمت،تجلى نداشته باشد؟

در حديثى، امام رضاعليه السلام در توصيف دين و مرام ائمه اهل‏بيت، چنين‏مى‏فرمايد:

«و ان من دينهم الورع والعفة والصدق والصلاح و الاجتهاد واداء الامانة الى البر والفاجر و طول السجود والقيام بالليل واجتناب المحارم و حسن الصحبة و حسن الجوار و بذل‏المعروف و كف الاذى و بسط الوجه والنصيحة والرحمة‏للمؤمنين‏». (114) .

پرهيزكارى، پاكدامنى، راستگويى، شايستگى، تلاش، امانت‏دارى‏نسبت‏به نيك و بد، سجود طولانى، شب‏زنده‏دارى، پرهيز از حرامها،معاشرت خوب و رفتار مناسب با همسايه، بخشش نيكى، پرهيز از آزار، گشاده‏رويى، خيرخواهى و رحمت‏براى مؤمنان، از دين و مرام ائمه‏است.

در زيارت جامعه، اوصاف برجسته و فضايل ارجمندى از امامان نقل‏شده است. از جمله اينكه: هرگاه خير و خوبى ياد شود، اول و ريشه و شاخه ومنبع و جايگاه و منتهاى آن هستيد و هر نيكى از شما آغاز مى‏شود و به‏شما پايان مى‏گيرد. (115) .

شما راه خدا را باز كرديد شهادت را شما آغاز كرديد

فدا كرديد جان، تا دين بماند به خون خفتيد، تا آيين بماند

اهل بيت عصمت، محبوب‏ترين انسانها، ارزنده‏ترين دوستها،زيبنده‏ترين محبوبهايند كه جامعيت‏بى‏نظير نسبت‏به همه خوبيهاى‏اخلاقى و رفتارى دارند و آنچه خوبان همه دارند، اهل‏بيت‏به تنهايى دارندو بهترين چهره‏هاى دوست داشتنى و عشق ورزيدنى‏اند. در حديث امام‏صادق‏عليه السلام است كه سه چيز محبت‏آور است: دين، تواضع، بذل و بخشش. (116) امامان شيعه و اهل‏بيت، هم محور و مدار دين و آيين‏اند، هم با همه مقام ومرتبه‏اى كه دارند در تواضع و فروتنى پيشتازند و هم در سخاوت و داد ودهش سرآمد مردم روزگارند. ياد كردن از نمونه‏هاى اخلاقى امامان و ازتواضع، جود و بخشندگى آنان، علاقه‏مندى به آنان را مى‏افزايد.

روزى معاويه، يكى از بانوان شجاع و شيفته على بن ابى‏طالب عليه السلام به‏نام «دارميه حجونى‏» را احضار كرد. از او پرسيد: مى‏خواهم بدانم بر چه‏اساس و جهتى على را دوست مى‏دارى و با من دشمنى؟ پاسخ داد: على رابه آن جهت دوست دارم و به ولايت او دل بسته‏ام كه او در ميان مردم به‏عدالت رفتار مى‏كرد، حقوق را مساوى تقسيم مى‏كرد، پيامبر او را به ولايت‏برگزيده بود، دوستدار محرومان بود، دينداران را گرامى مى‏داشت و تو را نيزبه خاطر جنگيدنت‏با على‏عليه السلام كه سزاوارتر از توست، و به خاطر ستمگرى،حكومت هوسرانانه و قضاوت جائرانه‏ات دشمن مى‏دارم. (117) .

جلوه‏هاى برجسته اخلاقى و رفتارى على‏عليه السلام آنگونه است كه آن بانوى‏دلير را هوادار وى ساخته است. فضيلتها همواره جاذبه دارد.

11- معرفى ولى نعمتان

ما از هر كس كه احسان و نيكى ببينيم، به او محبت پيدا مى‏كنيم(الانسان عبيد الاحسان). طرح نيكى‏ها و احسانها و فوايد و نعمتهايى كه ازسوى ائمه به ما رسيده است، در ايجاد محبت مؤثر است. آنان واسطه‏فيض الهى‏اند، وسيله قضاى حاجات ما از درگاه خدا مى‏شوند،هدايت‏كننده و پيشواى دينى مايند، به وسيله آنان در مسير توحيد ناب وراه درست و صراط مستقيم قرار گرفته‏ايم. صاحب و ولى نعمت ما آنهايند(بيمنه رزق الورى). توجه داشتن و توجه دادن به نعمت و شناخت صاحب‏نعمت، محبت‏آور است.

خداوند به حضرت موسى وحى فرمود كه مرا دوست‏بدار و مردم را هم‏دوستدار من كن. گفت: خودم دوستت دارم. با دل مردم چه كنم؟ خداوندوحى فرمود كه آنان را به ياد نعمتهاى من بينداز «فذكرهم نعمتى وآلائى‏» (118) . در بخش عمده‏اى از آيات و احاديث، نعمتها و احسانهاى الهى‏در حق بشر برشمرده شده است. اينها زمينه خدادوستى و خداپرستى را درانسان پديد مى‏آورد.

در حديث ديگر است كه خدا به حضرت داود چنين وحى كرد. داودعرض كرد: خودم به تو محبت دارم. مردم را چگونه دوستدار تو سازم؟«فكيف احببك الى خلقك؟». خداوند فرمود: از راه يادآورى نعمتهايم، مرامحبوبشان ساز «اذكر ايادى عندهم فانك اذا ذكرت ذلك لهم احبونى‏» (119) .

در روابط خانوادگى نيز، گاهى براى ايجاد محبت و كشش در ميان‏كودكان نسبت‏به بعضى از فاميل، يادآورى مى‏كنند كه: او كه برايت فلان‏چيز خريد، تو را به گردش برد و... چنين و چنان كرد. يادآورى خوبيها وانعام‏هاى آنان نسبت‏به كودكان، ايجاد جاذبه و علاقه مى‏كند.

ائمه نيز حق زيادى بر ما دارند و ما هر چه داريم، بخصوص نعمتها ومواهب معنوى و دينى از اين خاندان است و آنان واسطه فيض خدا بربندگانند و بايد اينها يادآورى شود تا محبت‏بيافريند. در زيارت جامعه‏درباره نقش رحمت‏آور اهل‏بيت در عالم تكوين مى‏خوانيم:

«بكم فتح الله و بكم يختم و بكم ينزل الغيث و بكم يمسك‏السماء ان تقع على الارض الا باذنه‏».

خداوند به سبب شما آغاز كرد و به شما ختم مى‏كند، به خاطر شما باران‏و ابر مى‏فرستد، و به سبب شما آسمان را نگه مى‏دارد كه جز با اذن او برزمين نيفتد.

و در مورد نقش هدايتى و ارشادى و دين‏آموزى آنان و جايگاهشان درتبيين دين، مى‏خوانيم:

«بموالاتكم علمنا الله معالم ديننا و اصلح ما كان فسد من دنياناو بموالاتكم تمت الكلمة و عظمت النعمة واتلفت الفرقه وبموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة‏».

به سبب موالات و دوستى با شما، خداوند نشانه‏هاى دينمان را به ماآموخت و آنچه از دنيايمان تباه شده بود اصلاح كرد، به سبب موالات‏شما سخن تمام شد و نعمت، عظمت‏يافت و تفرقه‏ها به همدلى گراييد،با موالات شما طاعت واجب الهى قبول مى‏شود.

اهل بيت، معلمان دين و مرشدان حيات و راهنمايان زندگى مايند و اگربه توحيد و اسلام ناب دست‏يافته‏ايم، در سايه تعاليم آنان است و مديون‏آنانيم. خدا را بر اين نعمت و منت‏بايد شاكر بود. به اين خاندان هم‏بايدعشق ورزيد.

امام صادق‏عليه السلام درباره اهل بيت‏عليهم السلام فرمود:

«لولاهم ما عرف الله عزوجل‏». (120) .

اگر آنان نبودند، خداى متعال شناخته نمى‏شد.

امام امت‏قدس سره به صورت اكيد، يادآور اين بودند كه دين ما، انقلاب ما،پيروزى ما و ملت ما همه مديون ابا عبدالله الحسين‏عليه السلام و عاشوراست.تعابيرى از قبيل: «اين خون سيدالشهداست كه خونهاى همه ملتهاى‏اسلامى را به جوش مى‏آورد»، «محرم و صفر است كه اسلام را نگه داشته‏است‏»، «فداكارى سيدالشهداست كه اسلام را براى ما زنده نگه داشته‏است‏»، «اگر قيام حضرت سيدالشهدا نبود، امروز ما هم نمى‏توانستيم پيروزشويم‏»، «شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد»، «انقلاب‏اسلامى ايران پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است‏»، همه توجه‏دادن به نعمت معنوى اهل بيت نسبت‏به امت ماست و اين سبب مى‏شودكه خود را رهين اين نعمت‏بشناسيم و محبت اولياى دين در دلمان بيشترشود.

نعمت ولايت و محبت، از بزرگترين نعمتهاست. در يادآورى نعمتهاتنها به نعمتهاى مادى نبايد اكتفا كرد. نعمتهاى معنوى كه اغلب به چشم‏نمى‏آيد و مورد غفلت قرار مى‏گيرد نيز بايد ياد شود تا قدر آنها شناخته‏گردد. همين كه ما آشنا و دوستدار اين خاندانيم و محبت آنان را در دل‏داريم، نعمت عظيمى است كه با هيچ چيز قابل مبادله نيست. امامان‏خودشان نيز گاهى دوستداران را به ارجمندى و فضيلت اين نعمت معنوى‏توجه داده‏اند و آن را بزرگترين برخوردارى و ثروت دانسته‏اند.