عشق برتر

جواد محدثى

- ۱ -


پيش گفتار

به گواهى تجربه و تاريخ، آنان كه وابستگى‏هاى عاطفى و قلبى به دين‏و مظاهر مكتب و مذهب داشته‏اند و علاقه‏مندان اهل‏بيت‏عليهم السلام و پاى‏بندان‏به سنن مذهبى و شعائر دينى، كمتر در معرض انحراف، گناه، مفاسد وآلودگيهاى اخلاقى بوده‏اند، يا ديرتر به مفاسد و بديها كشيده شده‏اند.

عواطف پاك و مقدس نسبت‏به معصومين و خاندان پيامبرصلى الله عليه وآله عامل‏ثبات قدم بيشتر در راه ديندارى است و عشق و محبت‏به اهل‏بيت‏عليهم السلام، تاحد زيادى بيمه‏كننده افراد در برابر گناه و فساد است، به شرط آنكه اين‏محبت و دوستى، عميق، ريشه‏دار و از روى بصيرت و معرفت‏باشد و باهدايت صحيح، انسان را در مسير عمل قرار دهد.

از سوى ديگر جوانان و نوجوانان اگر پايه‏هاى اعتقادى استوار وتربيت‏هاى دينى درست نداشته باشند، آسيب‏پذيرترين قشر جامعه درمقابل امواج گناه و فساد اخلاقى و اجتماعى به شمار مى‏آيند.

دشمنان اسلام و انقلاب اسلامى نيز، برنامه و بودجه براى «تهاجم‏فرهنگى‏» اختصاص داده‏اند و با همه امكانات و ابزار و شيوه‏ها در پى جداساختن جوانان جامعه از جريان مقدس اسلام و انقلاب در ميهن اسلامى‏ما و در سطح جهانند.

امروز ديگر ترديد در فعاليت‏هاى برنامه‏ريزى شده دشمن براى هجوم‏به فرهنگ دينى و ارزش‏هاى اخلاقى و انقلابى ما، نشانه بى‏خبرى وغفلت و سادگى است. معرفى الگوهاى ناسالم به جوانان و كشاندن آنان به‏وادى عشقهاى سرراهى و نمونه‏هاى مبتذل و اشباع گناه‏آلود و انحرافى‏اين نياز و خلا روحى، يكى از همين دامها و برنامه‏هاست.

با اين حساب، براى صيانت جوانان عزيز از اين آفتها و توطئه‏ها، ازسنين كودكى و نوجوانى بايد برنامه داشت و هوشيارانه و دقيق، در جهت‏تغذيه فكرى و روحى و عاطفى و هدايت آنان در بستر «صراط مستقيم‏» وبر اساس «قرآن و عترت‏» تلاش كرد.

ايجاد محبت اهل بيت‏عليهم السلام در دل كودكان و نوجوانان و گره زدن انديشه‏و عاطفه و محبت آنان با اين خاندان پاك و نمونه، مى‏تواند يكى از اين‏شيوه‏ها و برنامه‏ها به شمار آيد. براى آنان كه در پى «مهرورزى‏» ودل‏باختن و محبوب گزيدن و دوست داشتن‏اند، اهل‏بيت پيامبر، بهترين وبرترين محبوب و معشوق‏اند و عشق به اين خاندان، ارزنده‏ترين وماندگارترين عشقهاست. به قول شاعر صاحبدل شيراز:

سعدى، اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد (1)

ولى... چگونه و با چه روشى مى‏توان نسل امروز را محب و دوستداراهل‏بيت‏بار آورد و بذر و نهال اين «عشق مقدس و برتر» را در مزرعه روح وجانشان كاشت؟

پدران، مادران، اوليا و مربيان، نويسندگان و هنرمندان، برنامه‏سازان‏صدا و سيما، نهادهاى فرهنگى و هنرى، سياستگذاران مراكز تبليغى وتربيتى و همه كسانى كه به نحوى در شكل دادن به شخصيت كودكان ونوجوانان، مؤثر و سهيم‏اند; در اين مورد، هم مسؤولند، هم در پى يافتن‏راهها و شيوه‏هاى عملى و كاربردى براى «ايجاد محبت اهل بيت‏» و«تربيت دينى‏» در دل و انديشه نسل معاصرند.

نگارنده اين اثر، بى آنكه ادعايى داشته باشد، به عنوان يك گام كوچك‏و ابتدايى به تدوين اين جزوه پرداخته و نكته‏هايى را در اين زمينه مطرح‏ساخته است، به اين اميد كه اين «موضوع‏»، با پيگيرى صاحب‏نظران و كاربيشتر و روشهاى علمى‏تر و عينى‏تر، هر چه غنى‏تر شود و كمال يابد واستفاده بيشترى به اهل مطالعه و پژوهش برساند.

قم - جواد محدثى

بهار 1378 ش

جايگاه محبت در دين

گرچه استفاده از قدرت، مى‏تواند ما را به هدف برساند، ولى بهره‏گيرى‏از «محبت‏» و «عشق‏» و ايجاد جاذبه و كشش قلبى، اهرمى قوى‏تر است وانگيزه‏هاى ماندگارترى ايجاد مى‏كند. در روايات نيز آمده است: «محبت ودوست داشتن برتر از ترس و بيم است.» (2) .

نوع رابطه ما با اهل بيت‏عليهم السلام، بر چه مبنايى است و بر چه مبنايى بايدباشد؟

آيا مثل رابطه ملت و حاكم و مردم و رهبر است؟

يا رابطه علمى ميان شاگرد و استاد؟

يا رابطه «محبت‏» و «مودت‏» و پيوند قلبى و درونى است، كه هم‏كارسازتر، و هم بادوامتر و ريشه‏دارتر است؟

خلل‏پذير بود هر بنا كه مى‏بينى مگر بناى محبت كه خالى از خلل است

قرآن كريم روى اين رابطه تاكيد دارد و «مودت اهل بيت‏عليهم السلام‏» را اجررسالت پيامبرصلى الله عليه وآله معرفى مى‏كند:

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏» (3) .

بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدى نمى‏خواهم، مگر دوستى ومحبت درباره نزديكانم.

در روايات متعددى «مودة فى القربى‏» به محبت و مودت اهل بيت وخاندان پيامبر تفسير شده است. بالاترين محبت هم محبتى است كه خدابه آن سفارش كرده باشد و صاحبان اين محبت را نيز دوست‏بدارد.

در روايات هم، مودت و ولايت، به عنوان يك «فرض الهى‏» و ملاك‏قبول اعمال و عبادات به حساب آمده است. (4) .

تولاى شما فرض خدايى است قبول و رد آن مرز جدايى است

هر آن كس را كه در دين رسول است ولايت، مهر و امضاى قبول است

ديانت‏بى شما كامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد (5)

اهل سنت هم طبق احاديثشان اين نكته را قبول دارند و در شعرشافعى چنين آمده است:

يا اهل بيت رسول الله حبكم فرض من الله فى القرآن انزله

كفاكم من عظيم القدر انكم من لم يصل عليكم لا صلاة له (6)

اى خاندان پيامبر خدا! حب شما فريضه‏اى است‏خدايى كه خداوند درقرآن آورده است، براى افتخار بزرگ شما همين بس كه هر كس (در نماز)بر شما صلوات و درود نفرستد، نمازش درست نيست و نماز ندارد.

از آنجا كه اين پيوند درونى، هم بيمه كننده دوستدار اهل بيت در مقابل‏انحرافها و لغزشهاست، هم هدايتگر امت‏به سرچشمه زلال دين است،رسول خداصلى الله عليه وآله فرموده است كه مردم را دوستدار اهل بيت‏بار آوريد و برمبناى اين محبت، تربيت كنيد:

«ادبوا اولادكم على حبى و حب اهل بيتى والقرآن‏». (7) .

فرزندانتان را با محبت من و محبت‏خاندان من و محبت قرآن تربيت وتاديب كنيد.

امام صادق‏عليه السلام نيز فرموده است:

«رحم الله عبدا حببنا الى الناس ولم يبغضنا اليهم‏». (8) .

خدا رحمت كند كسى را كه ما را محبوب مردم سازد و ما را در نظر مردم‏مبغوض و منفور نسازد.

نيز از سخنان آن حضرت در توصيه به شيعه است:

«احبونا الى الناس و لا تبغضونا اليهم، جروا الينا كل مودة‏وادفعوا عنا كل قبيح‏». (9) .

ما را در نظر مردم محبوب سازيد و در نظرشان ما را منفور نگردانيد، هرمودت و دوستى را به طرف ما بكشيد و هر زشتى را از ما دور سازيد.

هر چه محبت و دلباختگى و ارتباط قلبى بيشتر باشد، تبعيت وهمرنگى و همراهى و همدلى هم بيشتر خواهد شد. نقش عشق و محبت‏در ايجاد همسانى و همفكرى و همراهى و هم‏سويى بسيار عظيم است ومردم پيوسته از چهره‏هاى محبوبشان الگو و سرمشق مى‏گيرند. ايمان‏عاطفى به رهبرى حتى در اطاعت‏سياسى و اجتماعى هم تاثير مى‏گذارد وزمينه‏ساز تبعيتى عاشقانه مى‏شود، نه صرفا تشكيلاتى و رسمى.

از اين رو، ارتباط شيعه با اهل بيت را علاوه بر جنبه‏هاى اعتقادى برمبناى علمى و احاديث و منابع دينى، بايد عاطفى و روحى و احساسى قرارداد و «آگاهى عقلى‏» را با «عاطفه قلبى‏» در هم آميخت و عقل و عشق رابا هم پيوند زد. همچنانكه در آموزش هم، اگر معلم، بيش از رابطه علمى،رابطه قلبى و زمزمه محبت و مودت باشد «جمعه به مكتب آورد طفل‏گريزپاى را»، در ارتباطهاى ولايى با ائمه نيز دل، قلمرو فرمانروايى آنان‏مى‏گردد.

در اين صورت، ميان «شناخت‏»، «عشق‏» و «پيروى‏»، رابطه‏اى‏مستحكم پديد مى‏آيد و «معرفت‏»، محبت مى‏آورد و محبت، «ولايت وتبعيت‏». در حديثى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله به اين سه عنصر و نقش آن در سعادت‏انسان اشاره فرموده است:

«معرفة آل محمد برائة من‏النار و حب آل محمد جواز على‏الصراط والولاية لآل محمد امان من العذاب‏». (10) .

معرفت و شناخت آل محمد، برائت و نجات از دوزخ است و «محبت‏» آل‏محمد، جواز عبور از صراط است و «ولايت‏» نسبت‏به آل محمد، امان ازعذاب است.

اين رابطه را مى‏توان چنين ترسيم كرد:

معرفت محبت اطاعت.

در حديث امام صادق‏عليه السلام نيز آمده است:

«الحب فرع المعرفة‏». (11) .

محبت، فرع و شاخه شناخت است.

در سيره پيامبر اكرم نيز آمده است كه هر كس با او از روى معرفت وشناخت، رفاقت و نشست و برخاست مى‏كرد، محبت او در دلش مى‏افتاد. (12) .

اين نشان‏دهنده تاثير معرفت در پيدايش محبت است.

ايجاد محبت و عشق را بايد از مراحل ساده و بسيط و عاطفى شروع‏كرد و در مراحل بعدى با بصيرت و ناخت‏بيشتر، آن را تعميق داد، تا آنجاكه «حب‏»، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بيت‏»، جزء دين يك‏مسلمان و شيعه درآيد، امام صادق‏عليه السلام فرمود: «هل الدين الاالحب‏»؟ (13) آيادين جز محبت است؟ و امام باقرعليه السلام فرمود:

«الدين هوالحب والحب هوالدين‏». (14) .

دين همان محبت است و محبت همان دين است.

روشن است كه محبت راستين به عمل و تبعيت هم مى‏انجامد و ازعصيان و تخلف دور مى‏سازد. (15) .

براى اين كار، بايد زمينه‏هاى روحى و آمادگى‏هاى قبلى افراد را در نظرگرفت، وگرنه محبت اهل بيت‏به دلهاى غير مستعد و غير آماده‏نمى‏چسبد، آنچنان كه كاشى به ديوار كاهگلى نمى‏چسبد. گاهى هم بايدموانع را زدود، همچنانكه در لحيم‏كارى، ابتدا با سنباده و مواد ديگر،چربيها، آلودگيها و جرمها را از محل مى‏زدايند، تا لحيم، بچسبد و جوش‏بخورد.

حقوق اهل بيت (ع) و وظايف ما

غير از مودت اهل بيت كه در قرآن هم آمده است، در روايات فراوانى‏حقوق آنان بر عهده ما و وظيفه ما در برابر اهل بيت‏بيان شده است و ابواب‏متعددى از احاديث درباره ولايت، محبت، مودت و نصرت اهل‏بيت وجوددارد (16) كه فهرستى از آن حقوق و وظايف، چنين است:

1 - مودت و محبت.

در زيارت جامعه است:

«بموالاتكم تقبل الطاعة المفترضة و لكم المودة الواجبة‏».

به سبب ولايت‏شما طاعت واجب پذيرفته مى‏شود و «مودت واجب‏»براى شماست.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله در حديثى مفصل، خطاب به سلمان و ابوذر و مقداد ازجمله فرموده است:

«ان مودة اهل بيتى مفروضة واجبة على كل مؤمن ومؤمنة...» (17) .

مودت اهل بيت من بر هر مرد و زن با ايمان، فرض و واجب است.

امام على‏عليه السلام فرمود:

«عليكم بحب آل نبيكم فانه حق الله عليكم‏» (18) .

بر شما باد محبت دودمان پيامبرتان، كه اين حق خدا بر گردن شماست.

2 - تمسك و چنگ زدن به آستان آنان.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«من تمسك بعترتى من بعدى كان من‏الفائزين‏». (19) .

هر كس پس از من به خاندانم چنگ بزند و تمسك جويد، از رستگاران‏خواهد بود.

3 - ولايت و پذيرش رهبرى آنان.

على‏عليه السلام فرمود:

«لنا على الناس حق الطاعة والولاية‏». (20) .

براى ما بر عهده مردم حق اطاعت و ولايت است.

4 - مقدم داشتن آنان بر ديگران.

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«اهل بيتى نجوم لاهل الارض، فلا تتقدموهم و قدموهم فهم‏الولاة بعدى‏» (21) .

خاندان من ستارگانى براى اهل زمين‏اند، پس از آنان جلو نيفتيد، بلكه‏آنان را جلو اندازيد، كه آنان پس از من واليان‏اند.

5 - اقتدا به آنان در امور دين و دنيا.

«اهل بيتى يفرقون بين الحق والباطل و هم الائمة الذين يقتدى‏بهم‏». (22) .

اهل بيت من ميان حق و باطل را جدا مى‏كنند و آنان پيشوايانى هستندكه بايد به آنان اقتدا كرد.

6 - اكرام و احترام نسبت‏به آنان.

«ايها الناس! عظموا اهل بيتى فى حياتى و من بعدى واكرموهم و فضلوهم‏». (23) .

اى مردم، اهل بيت مرا بزرگ بداريد، چه در حال حياتشان چه پس ازمن و آنان را احترام و اكرام كنيد و آنان را بر ديگران برترى دهيد.

7 - اداى خمس اموال و درآمدها.

آيه 41 انفال، خمس را براى خدا و رسول و ذوى القربى و... مى‏داند.

8 - نيكى كردن و پيوند داشتن با آنان و ذريه ايشان.

امام صادق‏عليه السلام:

«من لم يقدر على صلتنا فليصل صالحى موالينا يكتب له‏ثواب صلتنا». (24) .

هر كس نتواند با ما صله و پيوند و نيكى داشته باشد با دوستان صالح ماپيوند داشته باشد، تا براى او پاداش ارتباط با ما و نيكى به ما نوشته‏شود.

9 - صلوات و درود فرستادن بر آنان.

پيامبر خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«من صلى صلوة لم يصل فيها على ولا على اهل بيتى لم تقبل‏منه‏». (25) .

هركس نمازى بخواند كه در آن بر من و اهل بيتم صلوات نفرستد،نمازش از او پذيرفته نيست.

10 - ياد كردن آنان و فضايلشان.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«خير الناس من بعدنا من ذاكر امرنا و دعا الى ذكرنا». (26) .

بهترين مردم پس از ما كسى است كه كار و فرهنگ ما را ياد كند و مردم‏را به ياد ما فراخواند.

امام باقرعليه السلام فرمود:

«ان ذكرنا من ذكر الله و ذكر عدونا من ذكر الشيطان‏». (27) .

يادكرد ما از ياد خداست و ياد دشمن ما، از ياد دشمن است.

11 - ذكر مصائب و مظلوميت آنان.

امام صادق‏عليه السلام (درباره مجالسى به ياد عزاى اهل‏بيت):

«ان تلك المجالس احبها فاحيوا امرنا، انه من ذكرنا او ذكرناعنده فخرج من عينيه مثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه‏». (28) .

اين مجالس را دوست مى‏دارم، پس امر و فكر ما را زنده بداريد، هماناكسى كه از ما ياد كند يا ما نزد او ياد شويم و از چشمانش به اندازه بال‏مگسى اشك آيد، گناهانش آمرزيده مى‏شود.

12 - رفتن به زيارت قبور مطهرشان.

امام رضاعليه السلام فرمود:

«ان لكل امام عهدا فى عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام‏الوفاء بالعهد زيارة قبورهم‏». (29) .

براى هر امامى عهد و پيمانى بر گردن دوستان و پيروان اوست و ازنشانه‏هاى وفاى كامل به اين عهد و پيمان، زيارت قبر امامان است.

نقش اجتماعى و تربيتى زيارت، آن‏قدر بسيار است كه نشانه كمال حج‏و زيارت خانه خدا به‏شمار رفته است و احاديث فراوانى به زيارت اهل‏بيت وامامان معصوم، چه در حال حياتشان و چه پس از وفات، سفارش كرده‏است. (30) .

امام باقرعليه السلام فرمود: همانا مردم فرمان يافته‏اند كه سراغ اين سنگها(ى‏كعبه) آمده، آنها را طواف كنند، سپس نزد ما آيند و ولايت و همبستگى‏خويش را به ما خبر دهند و يارى خود را بر ما عرضه كنند. (31) .

اين بعد اجتماعى و سياسى حج را در زمينه «پيوند يارى‏» و «ارتباطولايى‏» با امامان حق نشان مى‏دهد. پاداشهاى عظيمى كه براى زيارت‏روايت‏شده، بويژه زيارت كربلا و خراسان، زيارت اربعين و عاشورا، زيارت‏از دور و نزديك، نشان اهميت مساله است. زيارت، علاوه بر آنكه تكليف مانسبت‏به امامان است، نقش محبت‏آفرينى هم دارد (بعدا اشاره خواهدشد).

رسول خداصلى الله عليه وآله فرمود:

«الزيارة تنبت المودة‏». (32) .

زيارت و ديدار، مودت و دوستى به بار مى‏آورد.

راههاى ايجاد محبت

نشناخته را محرم هر راز مكن قفل دل خود بر همه كس باز مكن

در قلك دل براى آينده خويش جز عشق خدا و دين پس‏انداز مكن

1 - دوران پيش از كودكى

آنچه در ساختن شخصيت‏يك انسان مؤثر است، خيلى پيشتر ازمدرسه و جامعه آغاز مى‏شود و به مساله تغذيه، شير مادر، روحيات والدين،شرايط ايام باردارى، انعقاد نطفه و... هم مربوط مى‏شود و موضوع وراثت‏نيز، در جاى خود مهم است.

اهل معرفت و انسانهاى دقيق و ارزشى، در به وجود آوردن نسلى پاك،نجيب، باايمان و اهل صلاح و فلاح، به اين نكات و ريزه‏كاريها هم توجه‏مى‏كنند.

در زندگى‏نامه بسيارى از بزرگان دين يا شهيدان اسلام مى‏خوانيم ومى‏شنويم كه مادرانشان آنان را با وضو شير داده‏اند، ايام باردارى وشيردادن، مواظب حالات روحى خود، غذاى حلالى كه مى‏خورده‏اند،مجالسى كه شركت مى‏كرده‏اند، كتابهايى كه مى‏خوانده‏اند و... بوده‏اند. اين‏مراقبت‏ها در روحيه و خصلت‏هاى كودك تاثير مى‏گذارد. اينكه مادر در ايام‏باردارى يا هنگام شير دادن، چه صداها و نوارهايى بشنود (ترانه يا تلاوت‏قرآن يا نوحه و مداحى و...) و چه تصاوير و فيلمهايى ببيند، در چه جلساتى‏شركت كند، با چه كسانى معاشرت داشته باشد، در تكوين شخصيت‏معنوى فرزند بى‏اثر نيست. برخى از سفره امام حسين‏عليه السلام و اطعام ايام‏عاشورا و غذاهاى نذرى، به قصد تبرك استفاده مى‏كنند. اين ايمانها وعقيده‏ها به نوزادهم منتقل مى‏شود.

آنچه در آداب و سنن اسلامى در مورد كودكان و نوزادان است (از قبيل:از خداوند فرزند صالح خواستن، دايه صالح گرفتن براى شير دادن، توجه به‏انتقال اخلاق دايه به فرزند، كام نوزاد را با آب فرات و تربت كربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذارى در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نيك بر او نهادن،از نام ائمه بر فرزندان گذاشتن، ياد دادن قرآن و حديث اهل بيت‏به‏فرزندان و آموختن نماز و واداشتن به روزه و... ) همه نشان دهنده تاثيراينگونه امور در خلق و خوى كودكان است.

از على‏عليه السلام روايت است كه فرمود: من از خداى خود فرزندانى زيباروى وخوش قامت نطلبيدم، بلكه از پروردگارم خواستم فرزندانى به من عطا كندكه مطيع خدا و خائف از او باشند، تا هر گاه به آنان مى‏نگرم كه مطيع‏خدايند، چشمانم روشن گردد. (33) .

امام سجادعليه السلام نيز در دعاى مخصوص فرزندان، بيشتر نكته‏هاى‏معنوى و دينى و اخلاقى و صلاح و فلاح و تقوا و بصيرت و اطاعت‏خدا ومحبت اولياى الهى و دشمنى با دشمنان خدا مى‏طلبد:

«و اجعلهم ابرارا اتقياء بصراء سامعين مطيعين لك ولاوليائك‏محبين مناصحين و لجميع اعداءك معاندين و مبغضين‏». (34) .

پس دوران كودكى، فصل تربيت دينى و تربيت ولايى كودكان است ومحبت اهل بيت هم يكى از شاخه‏هاى همين «تربيت دينى‏» است.

من غم و مهر حسين، با شير از مادر گرفتم روز اول كامدم، دستور تا آخر گرفتم

بر مشام جان زدم يك قطره از بوى حسينى سبقت از مشك و گلاب و نافه و عنبر گرفتم

حضور ما در جلسات حسينى و اشك ريختن در سوگ اباعبدالله‏عليه السلام وشنيدن حرف و حديث امامان و اهل بيت، در روح كودكى كه در رحم يا درآغوش دارد، تاثيرگذار است.

«... در حسينيه دلمان، مرغهاى محبت‏سينه مى‏زنند و اشكهاى يتيم‏در خرابه چشم، بيقرارى مى‏كنند. سينه ما تكيه‏اى قديمى است،سياهپوش با كتيبه درد و داغ. درب آن با كليد «يا حسين‏» باز مى‏شود وزمين آن با اشك و مژگان، آب و جارو مى‏شود.

ما دلهاى شكسته خود را وقف اباعبدالله‏عليه السلام كرده‏ايم و اشك خود را نذركربلا، و اين «وقفنامه‏» به امضاى حسين‏عليه السلام رسيده است. اين است كه‏زيارت، ترجيع بند ايام سال ماست.

صبحها وقتى سفره دعا و عزا گشوده مى‏شود، دل روحمان گرسنه‏عاطفه و تشنه عشق مى‏شود. ابتدا چند مشت «آب بيدارى‏» به صورت‏جان مى‏زنيم، تا «خواب غفلت‏» را بشكنيم. زيارتنامه را كه مى‏بينيم،چشممان آب مى‏افتد. «السلام عليك‏» را كه مى‏شنويم، بوى خوش كربلابه مشاممان مى‏رسد. توده‏هاى بغض در گلويمان متراكم مى‏گردد و هواى‏دلماى ابرى مى‏شود و آسمان ديدگانمان بارانى.

سر سفره ذكر مصيبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهاى «ياحسين‏» مى‏كنيم و نمكدان چشممان دانه دانه اشك بر صورتمان‏مى‏پاشد. به دهان كه مى‏رسد، قند و نمك در كاممان مى‏آميزد و اين‏محلول شور و شيرين، درمان عشق ماست و نمك‏گير سفره حسين‏عليه السلام‏مى‏شويم. اين است كه تا آخر عمر، دست و دل از حسين‏عليه السلام بر نمى‏داريم.آنگاه جرعه جرعه زيارت عاشورا مى‏نوشيم و سر سفره توسل، «ولايت‏» رالقمه لقمه در دهان كودكانمان مى‏گذاريم.

غذاى ما از عطاى حسين‏عليه السلام است. الحمدلله... در اين خشكسالى دل‏و قحطى عشق، نم نم باران اشك، غنيمتى است كه رواق آينه كارى شده‏چشمان ما را شستشو مى‏دهد. خدايا ما را به چشمه كربلا و نهر علقمه‏تشنه‏تر كن و معماراشك را براى آبادى دلهايمان بفرست.

امروز بر سردر دلهاى ما پرچمى نصب شده كه بر آن نوشته است:«السلام عليك يا اباعبدالله‏». (35) .

ريشه‏هاى حب اهل بيت، در دوران خردسالى و شيرخوارگى نيرومى‏گيرد و در جوانى و بزرگسالى ميوه و برگ و بار مى‏دهد. آرى...

به جام جان نريخت مهر ديگرى از آن دمى كه دل شد آشناى تو

اين مرحله، به مراقبتها و رفتارهاى والدين در دوران شيرخوارگى ونوزادى فرزندان مربوط مى‏شود.

اما... اينك ماييم و كودكان و نوجوانان موجود در جامعه و ضرورت واهميت تربيت ولايى و دينى آنان.

در اينكه چگونه مى‏توان جوانان و نوجوانان را «محب آل محمد» ودوستدار اهل‏بيت‏عليهم السلام بارآورد، راههاى مختلفى وجود دارد. برخى از اين‏راهها جنبه ذهنى و تئورى دارد، يعنى طرح موضوعات و مباحثى كه نتيجه‏آن ايجاد كشش و جذبه نسبت‏به خاندان پيامبر است. عمدتا بيان فضايل‏و مناقب و مقامات و شرح حال و سيره اولياء الهى، حتى ذكر شمايل واوصاف ظاهرى آنان، از اين بخش است. بعضى حتى از راه تصاوير وعكسهاى منسوب به پيامبر و امامان، به آنان علاقه پيدا مى‏كنند و تصوير،گذرگاه و معبرى براى ورود به دنياى زيبا و دوست‏داشتنى اولياى دين‏مى‏شود. برخى هم جنبه عملى و كاربردى است، يعنى اجراى برنامه‏ها ياتوجه به نكات اجرايى و كاربردى كه نتيجه آن جاى گرفتن محبت‏اهل‏بيت‏عليهم السلام در دل كودكان و جوانان است و اين كار، عمدتا از سوى پدران‏و مادران، اولياء و مربيان، برنامه‏سازان، مسؤولان فرهنگى و تربيتى كشورو چهره‏هاى مورد توجه و علاقه نسل نوجوان در جامعه است.

اينك برخى از اين راهها و شيوه‏ها برشمرده مى‏شود:

2- پيوند با آب فرات و خاك كربلا

استفاده از نمادها و سمبلهايى كه به نوعى ارتباط با اهل بيت دارد، اين‏رابطه را تقويت مى‏سازد. «عاشورا» برجسته‏ترين مظهر خط ولايت نسبت‏به اين خاندان است.

«شهادت‏» و «عطش‏» نيز دو جلوه مهم عاشوراست.

«آب فرات‏» يادآور تشنگى امام و اهل بيت او و وفاى عباس‏عليه السلام است و«تربت‏» سيدالشهدا، خاك آميخته به خون «ثارالله‏» است و اين دو،فرهنگ عاشورا و حب اهل بيت را با خود دارند.

در تعاليم شيعه، از سنتهاى مؤكد مذهبى، برداشتن كام نوزاد هنگام‏تولد، با تربت‏سيدالشهدا و آب فرات ست‏يعنى اندكى از اين يا آن، به كام‏نوزاد ماليدن، يا در دهان او چكاندن.

اين كار، هم پيوند دادن نوزادان از همان بدو تولد با اين خاندان وعاشوراست، هم نشان عشق والدين به ايجاد اين رابطه است، هم تاثيرطبيعى اين «آب و خاك‏» در سرشت و طينت و خلق و خوى فرزندان است.همچنان كه طبق احاديث‏بسيار، خداوند در تربت‏سيدالشهدا «شفا» وخاصيت درمانى قرار داده است، (36) اثر ايجاد محبت و امنيت هم در اين‏تربت و آن آب نهاده است. پس، از راههاى عملى، يكى هم عمل به اين‏سنت دينى است. اثر ايجاد محبت در روايات مربوط به آن هم بيان شده‏است. امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«حنكوا اولادكم بماء الفرات‏». (37) .

كام نوزادان خود را با آب فرات برداريد.

امام صادق‏عليه السلام به سليمان بن هارون بجلى فرمود:

«ما اظن احدا يحنك بماء الفرات الا احبنا اهل البيت‏». (38) .

گمان نمى‏كنم كه كسى با آب فرات، كام نوزاد را بردارد مگر آنكه ماخاندان را دوست‏بدارد.

آن حضرت، فرات را نهرى بهشتى مى‏داند كه به خدا ايمان آورده است‏و روزى يك قطره از بهشت در آن مى‏چكد. و نيز فرمود:

«من شرب من ماء الفرات وحنك به فهو محبنا اهل البيت‏». (39) .

هر كس از آب فرات بنوشد، يا كام كودك را با آن بردارد، يقينا دوستدار ماخاندان خواهد بود.

على‏عليه السلام فرمود:

«ان اهل الكوفة لو حنكوا اولادهم بماء الفرات لكانوا شيعة‏لنا». (40) .

اگر كوفيان، اولاد خودرا باآب‏فرات، كام برداشته بودند، شيعه ما مى‏شدند.

امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«ما احد يشرب من ماء الفرات و يحنك به اذا اولد الا احبنا،لان الفرات نهر مؤمن‏». (41) .

هيچ كسى نيست كه از آب فرات بنوشد، يا وقتى فرزند آورد، كام او را باآب فرات بردارد، مگر آنكه دوستدار ما شود، چرا كه فرات، نهرى‏مؤمن است.

آن حضرت، در مورد كام برداشتن نوزادان با تربت‏سيدالشهدا هنگام‏تولد، چنين دستور داده است:

«حنكوا اولادكم بتربة الحسين، فانها امان‏». (42) .

فرزندان خود را با تربت‏حسين‏عليه السلام كام برگيريد، چرا كه مايه ايمنى‏است.

البته در روايات، تاكيد شده است كه اين بهره‏گيرى درمانى از تربت،وقتى است كه انسان به اين نكته باور داشته باشد كه خداوند در تربت آن‏حضرت، اين نفع و خير را قرار داده است. (43) .

سنت آميختن آب يا شربت‏به تربت‏سيدالشهدا و نوشيدن و نوشاندن‏آن به ديگران جهت درمان، زمان ائمه هم رواج داشته است. (44) امروز نيزميان معتقدان و شيفتگان اين مكتب، رايج است. (45) .

3- استفاده از علاقه به محبوبيت

هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبت ديگران باشد و مورد توجه‏قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه خيلى مؤثر است، بخصوص آن‏طرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيتى معروف، مهم و معتبرباشد، مورد رغبت‏بيشترى است. تا چه رسد به اينكه آن طرف، خدا وحضرت رسول‏صلى الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام باشند. بايد چنين القا كرد كه رشته‏محبت و علقه ولايى با اهل‏بيت‏عليهم السلام موجب مى‏شود انسان محبوب خدا ورسول خدا صلى الله عليه وآله گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مساله كه‏ائمه‏عليهم السلام دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبت مى‏كند. روايت دراين زمينه بسيار است، از جمله اين حديث:

كسى به محضر امام على‏عليه السلام رسيد و گفت: السلام عليك يااميرالمؤمنين و رحمة‏الله و بركاته، كيف اصبحت؟ سلام (و رحمت وبركات خدا) بر تو اى امير مؤمنان. چگونه صبح كردى و چگونه‏اى؟

حضرت سر بلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود:

«اصبحت محبا لمحبنا و مبغضا لمن يبغضنا» (46) .

صبح كردم، در حالى كه دوستدار دوستدارمان هستم و دشمن كسى كه باما دشمنى دارد.

طرح مساله حب متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده ياپيامبرصلى الله عليه وآله و امت، كارساز است. قرآن هم نمونه‏هايى دارد، همچون:«رضى الله عنهم و رضواعنه‏»، (47) «فسوف ياتى الله بقوم يحبهم ويحبونه‏». (48) كه در مورد اهل ايمان و عمل صالح و متعهدان به دين و ثابت‏قدمان در راه خداست.

با طرح اين‏كه خدا چه كسانى را دوست مى‏دارد؟ و پاسخ اين كه محبان‏اهل بيت را، و نتيجه‏گيرى اين كه پس محبوب خدا شدن هم در سايه‏مودت اهل‏بيت است، علاقه‏ها را به اين خاندان مى‏افزايد.

هم دوست داشتن برگزيدگان افتخار است، هم محبوب آنان بودن‏ارزش است. در زيارت «امين‏الله‏»، در حرمهاى ائمه معصومين از خداوندچنين درخواست مى‏كنيم:

خدايا! دل و جان مرا شيفته اولياى برگزيده‏ات قرار بده و مرا در زمين وآسمانت محبوب گردان:

«محبة لصفوة اولياءك، محبوبة فى ارضك و سماءك‏». (49) .

دوستى با اهل‏بيت‏عليهم السلام انسان را با اين خانواده همخون و همدل‏مى‏سازد و عضو اين خانواده الهى مى‏گرداند. همچنان كه سلمان فارسى رارسول خداصلى الله عليه وآله از اين دودمان دانست و فرمود: «سلمان منا اهل البيت‏» (50) «سلمان از ما خاندان است‏».

چنين تعبيرى را پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله درباره ابوذر غفارى هم فرموده است وامام صادق‏عليه السلام نيز درباره فضيل بن يسار (51) و يونس بن يعقوب (52) فرموده‏است كه اينان از ما خاندان هستند.

اين موهبت‏بزرگى است كه انسان از خاندان پيامبر محسوب شود.محبت اهل‏بيت، چيزى است كه اين امتياز را براى دوستدار مى‏آورد. به‏اين دو حديث توجه كنيد (كه يكى محبت و ديگرى تقوا و عمل صالح رازمينه‏ساز عضويت در مجموعه اهل‏بيت مى‏داند):

امام باقرعليه السلام: «من احبنا فهو منا اهل البيت‏» (53) «هر كه ما را دوست‏بدارد از ما خاندان است‏».

امام صادق‏عليه السلام: «من اتقى منكم و اصلح فهو منا اهل البيت‏». (54) «هر كس از شما كه تقوا پيشه‏كند و در پى صلاح و اصلاح باشد، او از مااهل‏بيت است‏».

توجه به اين نكته مهم است كه محبت‏به تنهايى، بدون تقوا و صلاح واصلاح، چندان كارساز نيست و محبت واقعى به همان همسويى مى‏كشد.

4- توجه به عنايت اهل بيت‏به شيعه

پيروان و دوستداران اهل بيت‏عليهم السلام، مورد عنايت و توجه و تقدير خاندان‏پيامبرند. توجه داشتن و توجه دادن به اين عنايت و محبت و تكريم،محبت آنان را در دلها ايجاد مى‏كند يا مى‏افزايد. اهل بيت، هوادارانشان رادوست دارند، آنان را مى‏شناسند، آنان را شاخ و برگ درختى مى‏دانند كه به‏خودشان مربوط مى‏شود، در دنيا گرفتارى‏هايشان را حل مى‏كنند، در آخرت‏از آنان شفاعت مى‏كنند و محبان خويش را از ياد نمى‏برند.

در اين زمينه احاديث فراوانى است كه به چند نمونه اشاره مى‏شود:

1 - حذيفة بن اسيد غفارى گويد: امام حسن مجتبى‏عليه السلام وقتى با معاويه‏صلح كرد و به مدينه برمى‏گشت همراهش بودم. پيش او يك بار شتر بودكه همواره همراه آن بود و جدا نمى‏شد. روزى گفتم: اين بار چيست كه از توجدا نمى‏شود؟

فرمود: مى‏دانى چيست؟ گفتم: نه. فرمود: «ديوان‏» است. گفتم: ديوان ودفتر چيست؟ فرمود: دفتر شيعيان ماست، نامهايشان در آن است: «ديوان‏شيعتنا فيه اسماؤهم‏». (55) .

2 - امام صادق‏عليه السلام به ابوبصير فرمود:

«... و عرفنا شيعتنا كعرفان الرجل اهل بيته‏». (56) .

ما شيعيان خود را مى‏شناسيم، همانگونه كه يك فرد، خانواده خود رامى‏شناسد.

3 - امام سجادعليه السلام فرمود: ما هر كس را ببينيم، مى‏شناسيم كه مؤمن‏حقيقى است‏يا منافق. شيعيان ما ثبت‏شده‏اند و نامهايشان و نامهاى‏پدرانشان معروف است، خدا از ما و از آنان پيمان گرفته است، هر جا كه ماوارد شويم آنان نيز وارد مى‏شوند:

«ان شيعتنا لمكتوبون معروفون باسمائهم و اسماء آبائهم، اخذالله الميثاق علينا و عليهم، يردون مواردنا و يدخلون‏مداخلنا». (57) .

4 - امام كاظم‏عليه السلام در مورد آيه «وممن هدينا و اجتبينا» (58) فرمود:

«فهم والله شيعتنا الذين هداهم الله لمودتنا واجتباهم‏لديننا...». (59) .

به خدا قسم آنانند شيعيان ما، آنان كه خداوند بر مودت و دوستى ماهدايتشان كرده و براى آيين ما آنان را برگزيده است.

اين كه انسان توفيق مودت و پيروى اين خاندان را داشته باشد، توفيق‏ارزشمندى است كه نصيب همه نمى‏شود و بر اين نعمت معنوى بايدخداوند را سپاس گفت. عنايت ديگر ائمه، در مورد حساب و شفاعت‏شيعه‏جلوه‏گر است كه در حديث‏بعد آمده است.

5 - امام صادق‏عليه السلام در ذيل آيه «ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم‏» (60) فرمود:

«اذا كان يوم القيامة جعل الله حساب شيعتنا علينا...». (61) .

چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حسابرسى شيعيان ما را برعهده مامى‏گذارد.

و در حديث ديگرى از آن حضرت است:

«نشفع لشيعتنا فلا يردنا ربنا». (62) .

ما براى شيعيان خود شفاعت مى‏كنيم، خداوند هم شفاعت ما را ردنمى‏كند.

6 - امام صادق‏عليه السلام فرمود:

«اينما نكون فشيعتنا معنا». (63) .

ما هر جا كه باشيم، پيروان ما با مايند.

حتى در ورود به بهشت نيز اين همراهى وجود دارد، على‏عليه السلام فرموده‏است: از هشت در بهشت، پنج در است كه شيعيان و دوستداران ما اهل‏بيت از آن وارد مى‏شوند:

«... و خمسة ابواب يدخل منها شيعتنا و محبونا». (64) .

7 - امام صادق‏عليه السلام در مسجد، گروهى از شيعيان را ديد، به آنان نزديك‏شد و سلامشان داد و فرمود: به خدا قسم من بوى شما و روح شما را دوست‏دارم، ما را با تقوا و تلاش، يارى كنيد. شما ياران دين خداييد، شماپيشتازان به سوى بهشتيد، ما بهشت را براى شما تضمين كرده‏ايم، هرچيزى شرفى دارد، شرافت دين، شيعه است. هر چيزى ستونى دارد، ستون‏دين، شيعه است. هر چيزى سرورى دارد، و بهترين مجالس و سرور آنها،مجالس شيعه است:

«والله انى لاحب ريحكم و ارواحكم... انتم السابقون الى‏الجنة، قد ضمنا لكم الجنان بضمان الله و رسوله... الا و ان لكل‏شى‏ء شرفا و شرف الدين الشيعة، الا ان لكل شئ عمادا و عمادالدين الشيعة، الا و ان لكل شئ سيدا و سيد المجالس مجالس‏شيعتنا». (65) .

8 - امام باقرعليه السلام درباره «شجره طيبه‏» كه در قرآن است، فرمود: آن‏درخت، حضرت رسول‏صلى الله عليه وآله است، تنه آن، على‏عليه السلام است، شاخه‏اش‏فاطمه‏عليها السلام است، ميوه‏هايش فرزندان فاطمه زهرايند و شيعه، برگهاى آن‏درخت‏اند (و اوراقها شيعتنا) هرگاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، برگى ازآن درخت افتاده و هرگاه نوزادى براى شيعه به دنيا آيد، به جاى آن برگ،برگى مى‏رويد. (66) .

9- اميرالمؤمنين‏عليه السلام فرمود:

«ان الله تعالى اطلع الى الارض فاختارنا واختار لنا شيعة‏ينصروننا و يفرحون بفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون انفسهم‏و اموالهم فينا، فاولئك منا و الينا وهم معنا فى الجنان‏». (67) .

خداوند بر زمين اشراف و عنايت و نگاه كرد پس ما را برگزيد و براى ماپيروانى برگزيد كه ما را يارى مى‏كنند، با شادى ما شاد مى‏شوند، بر اندوه‏ما اندوهگين مى‏شوند و جانها و مالهايشان را در راه ما خرج مى‏كنند،پس آنان از ما و به سوى مايند و آنان در بهشت‏با ما خواهند بود.

اين نيز عنايت‏خدا و اهل بيت‏به پيروان اين خاندان و برگزيدگى ومنتخب بودن صاحبان اين محبت و ولايت را مى‏رساند. اين عنايات‏خاص، موجب ازدياد محبت انسان به اين خاندان جود و كرم مى‏شود ودلبستگى و دلدادگى مى‏آورد.

درباره جايگاه و منزلت‏شيعه نزد ائمه اطهار و توجه خاصى كه به‏مواليان خود دارند و مقامى كه خدا براى سيراب‏شدگان از چشمه محبت وولاى آل الله قرار داده، آن قدر حديث است كه از شمار بيرون است. نقل‏آنها كتابى قطور خواهد شد. اما براى آشنايى با مضامين گوشه‏اى از اين‏احاديث، عنوان بعضى از اين فضيلتها و ويژگيها را مى‏آوريم: (68) .

شيعيان على‏عليه السلام در قيامت‏سيراب، و رستگار و كاميابند. شيطان برپيروان على‏عليه السلام سلطه ندارد. شيعيان على شيعه خدايند، شيعيان على،آمرزيده‏اند، در قيامت‏به دست على‏عليه السلام از كوثر سيراب مى‏شوند، پيروان اودر دنيا و آخرت منصورند و برگه عبور از آتش مى‏گيرند و ايمن‏اند، اگر شيعه‏نبود، دين خدا استوار نمى‏شد، آنان بهترين بندگان و بر صراط حق‏اند ودين اهل بيت را گرفته‏اند، شيعيان ما به خدا و به عرش خدا و به مانزديكتر از ديگرانند، پيروان ما گواه و شاهد بر مردم ديگرند، ما و شيعه ما«اصحاب اليمين‏» هستيم، شيعيان ما هدايت‏يافته، صابر، گرانقدر، صادق‏و رها از سلطه و نفوذ شيطانند، پيروان ما هنگام رستاخيز، با چهره‏هاى‏نورانى از قبرها برانگيخته مى‏شوند و سواره به محشر مى‏آيند، با نور خدايى‏مى‏نگرند، از سرشت ما آفريده شده‏اند، هم ما برگزيده‏ايم هم شيعيان ما،آنان از شعاع نور ما خلق شده‏اند. خداوند در دنيا شيعه ما را از گناهانشان‏پاك مى‏كند، خداوند از شيعيان ما ميثاق ولايت گرفته است، ما گواه برشيعيانيم و شيعيان شاهد بر ديگرانند، شيعيان ما مى‏توانند نسبت‏به‏خانواده خود هم شفاعت كنند، شهيد شيعه بر شهداى ديگر برترى دارد، پيروان با ايمان ما با پيامبر خويشاوندند و... صدها كرامت و فضيلت‏ارجمند.

البته اين اوصاف و فضايل و جايگاه والا، به همان اندازه كه قيمتى ومحبت‏آور و دوست داشتنى است، مسؤوليت و تعهد و مراقبت و ديندارى‏بيشترى مى‏طلبد، تا انسان شايسته اين همه مقام و رتبه شود (به نكايات‏پايانى اين جزوه دقت كنيد).