رويا چيست؟
دانشمندان طبيعى اروپا بريا رويا حقيقى قائل نيستند و بحث از ارتباط آن با حوادث خارجى را واجد وزن علمى نمىدانند، جز بعضى از روان شناسان كه درباره آن تحقيقاتى كردهاند و عليه دسته اول به خواب هايى كه پرده امور پنهان بر مىدارد يا از حوادث آينده خبر مىدهد به طورى كه نمىتوان آنها را حمل بر تصادف و اتفاق كرد، استدلال نمودهاند.
قرآن در اين باره چه مىگويد؟
در قرآن شريف خواب هايى از پيغمبران و جز ايشان نقل و تصديق شده است. از جمله خواب حضرت ابراهيم درباره ذبح اسماعيل، خواب حضرت يوسف، خواب رفقاى زندانى آن حضرت، خواب ملك مصر و خواب رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را درباره فتح مكه مىتوان نام برد و در رواياتى كه از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اطهار (عليه السلام) نقل شده نيز شواهدى وجود دارد.
همه ما يا خودمان خواب هايى ديدهايم كه دلالت بر امور مخفى حل مشكلات علمى يا قومى حوادثى در آينده داشته و يا از ديگران اين گونه خوابها را شنيدهايم. اين خوابها را مخصوصا خوابهاى صريحى كه احتياج به تعبير ندارد نمىتوان اتفاقى و به طور كلى بى ارتباط با جريانى كه قابل انطباق با آنهاست، دانست.
البته نمىتوان انكار كرد كه بعضى از عوامل درونى از قبيل امراض و انحرافات مزاجى و خستگى و پرى شكم و هم چنين پارهاى از عوامل بيرونى از قبيل گرما و سرما و ديگر چيزها در قوه خيال تاثير دارد و قوه متخيله نيز در خواب موثر مىباشد؛ مثلا كسى كه تحت تاثير حرارت يا برودت شديد واقع شده، در خواب آتشهاى شعله ور يا برق و يخ مىبيند و كسى كه امتلا معده و انحراف مزاج دارد، خوابهاى مشوش و بى سر و ته مىبيند.
هم چنين اخلاقيات و صفات نفسانى نيز در رويا بى تاثير نيست و به همين جهت اكثر خوابها بر اثر تخيلاتى است كه اسباب داخلى و خارجى موجب آنها شده و در واقع نشان دهنده كيفيت تاثير آن اسباب مىباشد. دانشمندان طبيعى فقط همين اسباب را بررسى كردهاند و نتيجه گرفتهاند كه خواب حقيقتى ندارد. ولى همان طور كه تاثير اين اسباب را نمىتوان انكار كرد، حقيقت داشتن پارهاى از روياها و ارتباط آنها را با امور خارجى نيز نمىتوان انكار نمود.
آيا نفس با رويا اتصال دارد؟
كسى كه خواب مىبيند كه در فلان روز فلان جريان واقع خواهد شد و در موقع معين هم واقع مىشود، نمىتوان گفت: نفس او با حادثهاى كه هنوز وجود نيافته ارتباط پيدا كرده است، زيرا ارتباط وجودى و معدوم محال است و هم چنين كسى كه خواب مىبيند كه در فلان مكان ظرفى چنين و چنان دفن است و يا فلان مقدار سكه طلا و نقره در آن موجود است و بعد از بيدار شدن به سراغ آنها مىرود و زمين را حفر مىكند و ظرف اتصال داشته است، زيرا اتصال نفس با امور مادى از راه حواس صورت مىگيرد و ظرفى كه با فاصلهاى در زير خاك قرار گرفته، قابل درك حسى نيست، به همين جهت گفتهاند كه ارتباط نفس با اين گونه حوادث و اشياء از راه اتصال به علل و اسباب آنهاست.
توضيح آن كه: جهان هستى مشتمل بر سه عالم است؛
عالم طبيعت: كه با آن آشنايى كامل داريم؛
عالم مثال: كه از نظر مرتبه وجود، فوق عالم طبيعى است و موجودات آن صورتهاى بى مادهاى هستند و نسبت به موجودات مادى زمينه عليت دارند؛
عالم عقل: كه فوق عالم مثل است و در آن حقايق موجودات بدون ماده و صورت موجودند و نسبت به موجودات عالم جنبه عليت دارند.
نفس انسان به واسطه تجردش با عوامل فوق طبيعت سنخيت دارد و در موقع خواب كه اشتغال به ادراك حسى ندارد، طبعا به عالمى كه با آن سنخيت دارد برمى گردد و بر طبق استعدادش حقايقى تجرد عقلى آنها دارد، علل و اسباب را به نحو كليت درك مىكند، ولى نفسى كه به آن پايه از كمال نرسيده، حقايق كلى را با صورتهاى جزئى حكايت مىكند.
چنان كه ما معناى سرعت كلى را با تصور يك جسم سريع الحركه و معناى عظمت را با تصور كوه حكايت مىكنيم و نفسى كه هنوز به مرحله تجرد عقلى نرسيده، در عالم مثال متوقف مىشود و گاهى علل و اسباب اشيا را در عالم مثال به همان صورت واقعى مشاهده مىكند و در آنها دخل و تصرفى نمىنمايد و اين همان خوابهاى صريحى است كه غالبا اهل صدق و صفا مىبيند و گاهى موجودات مثالى را به صورت هايى كه با آنها مانوس است درك مىكنند، چنان كه علم را به صورت نور و جهل را به صورت ظلمت مىبينند و حتى ممكن است ذهن از يك معنا به معناى ضد آن منتقل شود.
از اين گونه خوابها همان خواب مشهورى است كه نقل مىكند: مردى نزد ابن سيرين معبر معروف آمد و گفت: خواب ديدم كه مهرى به دست دارم و دهان و و عورت مردم را با آن مهر مىكنم. ابن سيرين گفت: تو موذن مىشوى و مردم با اذان تو روزه مىگيرند و از خوردن و آميزش جنسى خود دارى مىكنند.
روياى صريح و غير صريح
از آنچه گفته شد، به دست آمد كه خواب بر دو قسم است: خواب صريح كه نفس خواب بيننده تصرفى در مشاهدات خود نكرده و احتياج به تعبير ندارد و خواب غير صريح كه نفس در آنچه ديده تصرفاتى كرده و از اين جهت احتياج به تعبير و بازگرداندن صورت ذهنى او به صورت حقيقى و اولى دارد، مانند تعبير نور به علم ظلمت به جهل و حيرت.
خوابهاى غير صريح نيز به دو دسته تقسيم مىشوند: يكى خواب هايى كه انتقال و حكايت در آنها روشن است و به آسانى مىتوان آنها را به اصل برگداند، مانند مثالهاى گذشته، و ديگر خواب هايى كه تصرفات نفس در آنها پيچيده و مبهم است و يافتن مشهودات اصلى براى شخص معبر سخت و يا غير ممكن است. اين دسته از خوابها همان خواب هايى است كه آنها را اضغاث احكام مىنمامند و پوچ و بى تعبير مىدانند. اين خلاصه بحثى است كه دانشمندان علم النفس درباره رويا كردهاند و در قرآن شريف مويداتى براى آن مىتوان يافت؛ مثلا موضوع بازگشت نفس به عالم فوق طبيعت در حال خواب از اين دو آيه استفاده مىشود:
و هو الذى يتوفاكم بالليل.
الله يتوفى الانفس حين موتها و التى ام تمت فى منامها فيمسك التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى.
ظاهر اين آيات شريفه اين است كه نفس در حال خواب از بدن گرفته مىشود و تعقلش به حواس ظاهر قطع مىگردد و بازگشت به سوى پروردگار مىكند؛ بازگشتى كه مشابه بازگشت آن در حال مرگ است.
هم چنين به اقسام سه گانه رويا نيز اشاراتى موجود است؛ مثلا خواب حضرت ابراهيم (عليه السلام) و خواب رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) از نوع اول و خواب رفقاى زندانى يوسف از نوع دوم مىباشد و به خوابهاى پيچيده و هم نيز اشاره شده، در آن جا كه از معبرين مصر حكايت مىكند كه خواب ملك رااز اضغاث احكام دانستند.
فواتح سورهها براى چيست؟
بحث زير را حضرت آيه الله استاد علامه سيد محمد حسين طباطبائى در پاسخ سوالى كه استاد محترم عبدالرحمن الكيالى از حلب فواتح سور (حروف مقطعه قرآن) نمودهاند، مرقوم فرمودهاند و با اجازه درج آن در اين نشريه ما را مفتخر نمودند. اينك ترجمه عين نامه و پاسخ آن از نظر خوانندگان مىگذرد.
پيشگاه استاد، دانشمند محترم، حجه الاسلام، استاد علامه، آيه الله سيد محمد حسين طباطبائى، قرآن كريم كتابى است كه خداوند متعال آن را تدريجا و در زمانهاى مختلف و اوقات معينه، بر پيامبرش محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) وحى كرد.
مجموع آياتش، بنا بر عقيده ابن سيرين 6216 آيه و بنا بر عقيده ابن مسعود 6218 آيه مىباشد و همه متفق كه سوره هايش 114 عدد است.
بيست و هشت سوره از قرآن به حروف معلومى (مقطعه) آغاز شده مانند: الم، الر، المص، حم، طس، طسم، كهيعص، يس، ص، طه، ق، ن.
معناى اين حروف چيست؟ و چرا سه سوره مدنى و بيست و پنج سوره مكى بدان آغاز شدهاند؟ و چرا تمام سورههاى قرآن به اين حروف يا مانند اينها افتتاح نشده؟
در صورتى كه قرآن عربى و به زبان عرب نازل شده، آيا اصحاب پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) كه قرآن را شنيده، حفظ مىكردند و كسانى كه آن را استماع نموده، يادداشت مىفرمودند و آنهايى كه شنيده، ورق هايش را نگهدارى مىكردند معانى اين حروف را مىفهميدند؟
و در صورتى كه نخستين ياران پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) معانى اين حروف را ادراك كرده باشند، پس چرا در تفسير آنها اختلاف كرده، اكثريت آنها بر مطلب قابل قبولى اتفاق نكردهاند؟! و اين اختلاف عقايد در كتب تقاسير مذكور است.
به هر حال، نزول اين حروف، لغو و بى فايده نبوده، ناچار معنايى دارند. پس معناى حقيقى اينها چيست؟ آيا حروف رمزند، يا كلماتى بوده مختصر شدهاند؟ يا آغاز كلام و براى جلب توجه شنوندگان مىباشد يا اصطلاحات ويژهاى است؟
هر چه در روايات و اقوال اصحاب دقت كردم، تاكنون مقصود قرآن برايم روشن نشد. گفتههاى مفسرين و تاويلات دانشمندان مستشرق و اقواق صوفىها نيز چيزى از اين راز نمودار نكرد.
و چون دانشمندان در اين موضوع اختلاف شگفتى دارند، به نظرم رسيد عقيده علمى شما را جويا شوم، شايد مطلب پسنديدهاى در آن يافته، شك و اشتباهم بر طرف شود.
و به سبب كشف اين مشكل و حل اين معما، فضيلت راهنمايى و شناسانيدن واقع از آن شماست، نه اين كه پاسخ دهيد: اين حروف سرى از اسرار و رمزى از رموز است و جز خدا كسى به معناى آن واقف نيست، زيرا ما مكلفيم معناى تمام آيات را بفهميم و خدا هم آن را به زبان عرب و به منظور هدايت بشر نازل كرده است.
در خاتمه، منتظر پاسخ كافى بوده، بهترين دورد خود را تقديم شما مىدارم و از خدا خواستارم كه وجود شما را محفوظ دارد تا ذخيره و شرف دانش و مسلمين باشيد.
حلب - به تاريخ 28 ماه صفر 1379
مصادف ماه ايلول 1959.
دكتر عبدالرحمن الكيالى.
پيشگاه استاد محترم آقاى دكتر عبدالرحمان الكيالى
بسم الله الرحمن الرحيم
بالاترين درود خود را به شما تقديم مىكنم و از تاخير جواب پوزش مىطلبم، زيرا هنگامى كه نامه شما به قم رسيد، من به قصد ييلاق به اصراف دماوند رفته بودم و چون فاصله قم و دماوند زياد و نامهها دست به دست به من مىرسيد، پس از مدتى به زيارت مرقومه شما موفق شدم.
روش و مسلك ما در تفسير اين است كه در فهم و بيان معانى آيات، به غير از قرآن استناد نمىكنيم و معانى آيات مشكله را فقط از آيات ديگر استفاده مىنماييم، ولى خبر متواترى كه از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) به ما رسيده باشد و رواياتى كه علامه و نشانه صدق دارند نيز نزد ما حجت بوده، در تفسير بدانها استناد مىكنيم، زيرا به نص قرآن شريف، فرمايشها و دستورات پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) حجت و لازم العمل است.
احاديث خانواده نبوت و اهل بيت (عليه السلام) نيز واجب الاتباع و حجت بوده، بدانها تمسك مىنماييم. و مدرك ما در اين موضوع حديث ثقلين مىباشد كه به حد تواتر به ما رسيده و احاديث ديگر نيز داريم. اين مطلب را در مقدمه جزء اول تفسير الميزان تذكر داده، در جزء سوم، بحث محكم و متشابه، كاملا توضيح دادهايم.
اما مطالبى كه از صحابه يا تابعين يا مفسرين به ما رسيده، حجت ندانسته، بدانها استناد نمىكنيم (مگر اقوالى كه با ادله موافق باشد)، زيرا اقوال آنها اجتهادى بيش نيست و آن هم جز براى صاحبش، حجت نبوده، سودى نمىبخشد.
و اجتهاد آنها با روايات غير قطعى، نزد ما يك سان بوده و هر دو بى ارزش مىباشند ما در تفسير، اين روش و مرام را از روايات بسيارى كه از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه اهل بيت وارد شده، استفاده نموديم، مانند: ان القرآن يصدق بعضه بعضا بعض آيات (قرآن بعض دگر را تصديق مىنمايند) ينطق بعضه ببعض (پارهاى آيات وقتى پهلوى آيه ديگر واقع شدند، معانى آن را آشكار مىكنند و يشهد بعضه على بعض (قسمتى از آيات شاهر قسمتهاى ديگر مىشوند).
و اين مرام، شيوه درست و راه پسنديدهاى است كه به بركت روايات، نصيب ما گشته. بدون شك آيات قرآن، نظم و اسلوب كلام را داشته، مانند ساير كلمات، قابل فهم بوده، ظهورى دارند، ولى با اين كه به فهم خود، مقاصد و معانى آيات را استفاده مىكنيم، حروف مقطعه را موافق اسلوب معمول كلام نيافته، معانى روشنى از آنها ادراك نمىكنيم و امثال اين حروف: الم، الر، طه، يس براى ما مجهول اند.
و از اين جا نتيجه مىگيريم كه حروف مقطعه، مانند آيات ديگر نيست كه به منظور تفهيم معانى با همان روشن عادى كلام عرب، نازل شده باشد.
و اين مطلب هم قابل گفتن نيست كه وجود اين حروف لغو و بى فايده است، زيرا كلام خدا از لغو، منزه بوده، خود در توصيف آن مىگويد: لقوا فصل * وما هو بالهزل.
از اين بيانات روشن شد كه شروع بعضى سروههاى قرآن به حروف مقطعه، مسلما وجهى دارد و به منظور خاصى ذكر شده، لكن وجوهى كه درباره آنها از اصحال و تابعين و مفسرين به ما رسيده، نفس حق جو را اقناع نمىكند و از اين جهت، ما در تفسير خود، اين بحث را به تفسير سوره حم عصق تاخير انداختيم، شايد خداوند متعال در آن فرصت، از اين راز پرده برداشته، وجه اطمينان بخشى به نظر آيد.
البته اگر اجل مهلت داده، توفيق يافتيم.
اما وجه اين كه سوره مذكوره را بر ديگران ترجيح داديم اين است كه چگونگى وحى و الهام خدا و كيفيت آن در آن سوره بيان شده و با بحث ما مناسب دارد.
تاكنون كه كشف آن مشكل، اين مقدار نصيب ما گشته كه حروف مقطعه با محصل مضامين و معانى سوره و غرض و هدفى كه در سوره از آن تعقيب شده، ارتباط مخصوصى دارند؛ مثلا ما در سوره هايى كه به الم آغاز شده، ارتباط خاصى مىيابيم با اين كه بعضى از آنها مكى و بعضى مدنى مىباشند و در ماين سوره هايى كه به حرف الر يا به حم و طس آغاز شده، ارتباط و سنخيتى ديده مىشود كه در غير آنها نيست. و باز در سوره اعراف كه به المص ابتدا شده، همان غرض و مناسبت معنوى را كه در دو سوره الم و سوره صلى الله عليه و آله و سلم ديده مىشود ادراك مىكنيم.
و از مجموع اينها اجمالا مىفهميم كه حروف مقطعه، يك نحو ارتباط و سنخيتى با معانى و مقاصد سورهها دارند، اما چگونگى و كيفيت اين ارتباط و تفصيل و توضيح آن هنوز خوب روشن نگشته، ولى اميدواريم خداوند متعال اين حقيقت را به دست ما روشن كرده، راهنمايى كند. در خاتمه، بهترين درود خود را تقديم داشته، آسايش و موفقيت شما را از خدا خواستارم.
محمد حسين طباطبائى
به تاريخ 21 ربيع الاول 1389
آيا اين پيرايهها مناسب قرآن است؟
اخيراً مشاهده مىشود كه بعضى از ناشران، قرآن مجيد را با يك سلسله اشكال و طلسمها و ضمايم ديگر از قبيل نوروزنامه و محرمنامه و امثال آن چاپ و منتشر مىنمايند و براى نظر كردن و مشاهده اين اشكال و طلسمات، ثوابهاى زياد و خواص عجيب و غريبى مىنويسند، نشر چنين مطالب با قرآن مجيد كه يگانه تكيه گاه مسلمانان و تنها كتاب دست نخورده آسمانى است، باعث بحث و گفت و گو ميان جوانان كه حساسيت بيشترى در اين مسائل دارند شده است. از اين نظر يكى از علاقهمندان مجله مكتب اسلام سوالاتى از استاد علامه آقاى طباطبائى نموده است و معظمله نيز پاسخ پر مغزى به آن دادهاند.
از آن جا كه مجموع سوال و جواب براى عموم مفيد و جالب بود، به درج آن اقدام مىشود.
(خسروشاهى)
سوال: در پاره يا از قرآنها كه اكثرا در ايران چاپ شده است، از طرف ناشرين يك سلسله اشكال به نام طلسم ضميمه كلام الله مجيد گرديده و يك جا چاپ و به فروش مىرسد.
اصولا براى اين اشكال و طلسمها مدرك صحيحى در دست هست يا نه؟
پاسخ: اصولا اين اشكال و طلسمها خواه آنچه ضميمه قرآن گرديده و چاپ شده، خواه آن، مدرك صحيحى ندارند و از راه موازين دينى هيچ گونه دليلى بر صحت آنها در دست نيست.
سوال: براى نظر به هر يك از اين اشكال و طلسمات، يك سلسله خواص عجيب و غريبى مىنويسند و همه آنها را به پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى - صلوات الله عليهم اجمعين - نسبت مىدهند. تكليف اين آثار و فوايد چيست؟
پاسخ: مزايايى كه از زبان پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليه السلام) براى نظر كردن به اين اشكال نقل شده است، قسمتى از آنها مجعول و باطل است، مانند مطالبى كه درباره نظر كردن به مهر نبوت و امثال آن نقل شده و قسمت ديگر مدرك ندارد.
سوال: ترسيم تمثالهاى تخيلى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدى (عليه السلام) و ضميمه كردن آن و هم چنين ضميمه كردن يك سلسله روايات خرافى مانند اين كه اگر كسى به شكلى كه مهر نبوت ناميده مىشود نگاه كند ثوابى معادل ثواب هزار هزار حج! از حجهاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) براى نوشته مىشود يا اگر به فلان شكل نگاه كند همه گناهان او آمرزيده و شفاعت امت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) به دست او سپرده مىگردد! قطعا موجب هتك حرمت قرآن مجيد و حرام مىباشد.
هم چنين ضميمه كردن يك سلسله اشكال به نام طلسم و غير به قرآن مجيد با توجه به آنچه در بالا ذكر شده كه كوچكترين مدركى ندارد، خالى از هتك حرمت نيست.
اساسا يك فرد مسلمان نبايد اين نكته بديهى را فراموش كند يا از آن غفلت نمايد اين كتاب پاك آسمانى كه سخن خدا و قرآن مجيد ناميده مىشود، يگانه تكيه گاه معارف و فرعى اسلام و سند زنده نبوت و مايه آبروى ششصد ميليون مسلمانان جهان است.
با تذكر اين نكته، هرگز وجدان دينى يك فرد مسلمان اجازه نمىدهد كه كتاب ديگرى را هر چند مشتمل به مطالب حقه هم باشد، ضميمه آن كرده و در عرض آن قرار دهد و در جامعه منتشر سازد، تا چه رسد به امثال محرمنامه و نوروزنامهها و احكام كسوف و خسوف كه دنياى امروز با نظر سخريه به آنها نگاه مىكند و از آن بدتر اشكال و رسوم خرافى و تمثالهاى تخيلى است كه ضميمه كردن آنها به قرآن مجيد با حيثيت و شئون كلام خدا بازى كردن است.
ناشرين محترمى كه دوست دارند پارهاى از مطالب حقه را مانند اولياى دين و كتابهاى عقايد مذهبى و تجويد و قرائت در سايه نشر قرآن مجيد منتشر كنند، ممكن است آنها را جداگانه چاپ و صحافى كرده و همراه قرآن كريم به مراجعين خود بدهند.
محمد حسين طباطبائى
جمالى الثانى 1385 ه - قم