الغدير جلد ۲

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۲۰ -


فرمود: آيا من بهر مومنى اولى نيستم از خودش؟ گفتند: آرى هستى، فرمود آيا زنهاى من مادران مومنين نيستند؟ گفتند: چرا فرمود بس اين "اشاره بعلى عليه السلام" مولاى كسى است كه من مولاى اويم- بار خدايا دوست بدار آنكه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنكه او را دشمن بدارد، بعد از اين جريان عمر بن خطاب او را "على عليه السلام را" ملاقات كرد و باو گفت: گوارا باد تو را اى پسر ابى طالب، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن با ايمان هستى. سپس "حموينى" گويد: امام حافظ- شيخ السنه ابوبكر احمد بن حسين بيهقى اين حديث را در فضائل اميرالمومنين على رضى الله عنه وارد كرده و من آن را از خط مباركش نقل نمودم، و گفت: خبر داد ما را- استاد- پيشوا عماد الدين عبد الحافظ بن بدران بن شبل بن طرحان مقدسى بوسيله قرائت من بر او در شهر نابلس، و شيخ صالح- محمد بن عبد الله انصارى حرستانى بطريق اجازه روايت آن، از ابى عبد الله محمد بن فضل عراوى بطريق اذن روايت آن، از استاد- پيشوا، ابى بكر احمد بن حسين كه گفت: خبر داد ما را على بن احمد بن عبيد باخبار از احمد بن سليمان مودب بحديث از عثمان و او از زيد بن حباب بحديث او از حماد بن سلمه از على بن زيد بن جدعان، از عدى بن ثابت از براء كه گفت: با رسولخدا صلى الله عليه و آله رو آورديم تا آخر حديث كه ذكر شد.

33- نظام الدين قمى نيشابورى روايت او بلفظ ابى سعيد خدرى در ص 99 گذشت.

34- ولى الدين خطيب در " مشكاه المصابيح " كه در سال 737 تاليف شده در ص 557 داستان تهنيت را بطريق احمد از براء بن عازب و زيد بن ارقم بلفظ مذكور وى در ص 182 روايت نموده.

35- جمال الدين زرندى مدنى متوفاى هفتصد و پنجاه و اند، داستان تهنيت را در كتاب خود " درر السمطين " از طريق حافظ ابى بكر بيهقى باسنادش از براء بن عازب بلفظ مذكور از حموينى روايت نموده. زيادتى چاپ دوم:- و در روايت او مذكور است: تا اينكه در روز پنجشنبه هجدهم ذى الحجه بغدير خم رسيديم پس نماز جماعت اعلام شد...

36- ابو الفداء ابن كثير شامى، شافعى، متوفاى 774 در كتاب خود " البدايه و النهايه " جلد 5 ص 210- 209 داستان تهنيت را بلفظ احمد بن حنبل از براء بن عازب از طريق حافظ ابى يعلى موصلى و حافظ حسن بن سفيان- نامبردگان- و نيز از براء بن عازب از طريق ابن جرير از ابى زرعه، از موسى بن اسماعيل " منقرى " از حماد بن سلمه، از على بن زيد و ابى هارون عبدى از عدى بن ثابت از براء و از حديث موسى بن عثمان خضرمى از ابى اسحاق سبيعى از براء و زيد بن ارقم روايت نموده و در ص 212 از ابى هريره بلفظ خطيب بغدادى آورده.

37- تقى الدين مقريزى مصرى، متوفاى 845 داستان تهنيت را در " خطط " ص 223 بطريق احمد از براء بن عازى بلفظ پيش گفته روايت نموده است.

38- نور الدين- ابن صباغ مالكى، مكى، متوفاى 855 داستان تهنيت را در " الفصول المهمه " ص 25 از احمد و حافظ بيهقى از براء بن عازب بهمان لفظ مذكور آنها حكايت نموده.

39- قاضى نجم الدين اذرعى، شافعى، متوفاى 876 در " بديع المعانى " صفحه 75 گويد: و بتحقيق وارد شده كه عمر بن خطاب رضى الله عنه هنگاميكه سخن رسولخدا صلى الله عليه و آله را شنيد كه فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، بعلى رضى الله عنه گفت: گوارا باد تو را، گرديدى مولاى هر مرد و زن مومن.

40- كمال الدين ميبدى در شرح ديوان منسوب به اميرالمومنين عليه السلام در صفحه 406 حديث احمد را از براء بن عازب و زيد بن ارقم بلفظ پيش گفته اش ذكر نموده است.

41- جلال الدين سيوطى متوفاى 911 داستان تهنيت را در " جمع الجوامع " بطورى كه در كنز العمال جلد 6 ص 397 مذكور است بنقل از حافظ ابن ابى شيبه بلفظ پيش گفته در ص 181- ذكر نموده. 42- نور الدين سمهودى، مدنى، شافعى، متوفاى 911 داستان تهنيت دار در كتاب خود "وفاء الوفا باخبار دار المصطفى" جلد 2 ص 173 نقل از احمد بطريق او از براء و زيد روايت نموده است.

43- ابو العباس شهاب الدين قسطلانى، متوفاى 923 در جلد 2 " مواهب اللدنيه " ص 13 در معنى مولى گويد: و سخن عمر كه گفت: اصبحت مولى كل مومن، يعنى ولى كل مومن.

44- سيد عبد الوهب حسينى، بخارى، متوفاى 932 لفظ او در ص 101 گذشت.

45- ابن حجر عسقلانى، هيتمى، متوفاى 973 در " الصواعق المحرقه " صفحه 26 درباره مفاد حديث گويد: ما اين را قبول داريم كه او "يعنى على عليه السلام" اولى است، ولى تسليم باين معنى نميشويم كه اولى بامامت است بلكه مراد اينست كه او اولى به پيروى و نزديكى بسوى اوست، تا آنجا كه گويد: و همين معنى است كه ابوبكر و عمر از حديث فهميده اند و فهم اين دو نفر كافى است، چه آن دو پس از آنكه "سخن پيغمبر صلى الله عليه و آله را" شنيدند باو "على عليه السلام" گفتند گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن... اين حديث را دار قطنى روايت نموده است.

46- سيد على بن شهاب الدين همدانى داستان تهنيت را در " موده القربى " بلفظ براء روايت نموده.

47- سيد محمود شيخانى، قادرى، مدنى در كتاب خود "الصراط السوى فى مناقب آل النبى" گويد ابو يعلى و حسن بن سفيان در مسندشان از براء بن عازب رضى الله عنه روايت نموده اند كه گفت: در حجه الوداع با رسولخدا صلى الله عليه و آله بوديم.. تا آخر لفظى كه از آندو ذكر شد. و سپس گويد: حافظ ذهبى گفته: اين حديث حسن است و تمام علماء اهل سنت بر آنچه ما گفتيم اتفاق نموده اند. سپس درباره آنچه كه از خطبه غدير "بعقيده او" درست است گويد: و صحيح از جمله آنچه ذكر كرديم نيز اين فراز از فرموده پيغمبر صلى الله عليه و آله است: " الست اولى بكم مومن من نفسه " يعنى آيا من بهر مومنى اولى نيستم از خودش؟ گفتند: آرى، هستى. فرمود: همانا اين "اشاره به على عليه السلام" مولاى كسى است كه من مولاى اويم، بار خدايا، دوست بدار آنكه را كه او را دوست دارد و دشمن بدار آنكه را كه او را دشمن بدارد، پس از اين گفتار عمر رضى الله عنه او را "على عليه السلام را" ملاقات كرد و گفت: گوارا باد تو را، صبح و شام نمودى در حاليكه مولاى هر مرد و زن مومن هستى، قسمتهاى صحيح و حسن پايان يافت و در آنچه ذكر شد چيزى از ساخته ها و افتراآت مدعى در ميان نيست تا آخر... تمام سخن او در مورد: سخنان پيرامون حديث، خواهد آمد.

48- شمس الدين مناوى، شافعى، متوفاى 1031 در كتاب " فيض القدير " جلد 6 ص 218 گويد: چون ابوبكر و عمر اين را "حديث الولايه" شنيدند گفتند "طبق آنچه كه دار قطنى از سعد بن ابى وقاص روايت نموده": گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن.

49- شيخ احمد، باكثير مكى، شافعى، متوفاى 1047 داستان تهنيت را در "وسيله المال فى عد مناقب الال" بلفظ براء بن عازب روايت نموده.

50- ابو عبد الله زرقانى، مالكى، متوفاى 1122 در " شرح المواهب " جلد 7 صفحه 13 گويد: دار قطنى از سعد روايت نموده كه گفت: چون ابوبكر و عمر اين را شنيدند گفتند: گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن.

51- حسام الدين بن محمد با يزيد سهارنپورى داستان تهنيت را در "مرافض الروافض" بلفظى كه در ج 1 ص 228 گذشت ذكر نموده است.

52- ميرزا محمد بدخشانى داستان تهنيت را در دو كتاب خود "مفتاح النجا فى مناقب آل العبا" و "نزل الابرار بما صح فى اهل البيت الاطهار" از براء و زيد از طريق احمد ذكر نموده.

53- شيخ محمد صدر العالم داستان تهنيت را در "معارج العلى فى مناقب المرتضى" از طريق احمد از برا و زيد ذكر نموده.

54- ابو ولى الله احمد عمرى دهلوى، متوفاى 1176 لفظ او در ج 1 ص 230 گذشت.

55- سيد محمد صنعانى، متوفاى 1182 در "الروضه النديه شرح التحفه العلويه" از محب الدين طبرى حديثى را كه از طريق احمد از براء روايت نموده ذكر كرده است.

56- مولوى محمد مبين لكهنوى داستان تهنيت را در "وسيله النجاه" از براء و زيد ذكر نموده است.

57- مولوى ولى الله لكهنوى داستان تهنيت دار "مرآت المومنين فى مناقب اهل بيت سيد المرسلين" بلفظ احمد ذكر نموده و گفته:.. و در روايتى "چنين مذكور است" به به. يا على صبح و شام نمودى... تا آخر.

58- محمد محبوب العالم در "تفسير شاهى" از ابى سعيد خدرى آنچه را كه در صفحه 99 بلفظ نيشابورى گذشت ذكر نموده است.

59- سيد احمد زينى دحلان، مكى، شافعى، متوفاى 1304 در جلد 2 " الفتوحات الاسلاميه " ص 306 گويد: عمر رضى الله عنه، على بن ابى طالب و اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله را دوست ميداشت، و در اين مورد مطالب بسيارى از او بدست آمده، و از آنجمله است اين مطلب كه چون پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: من كنت مولاه فعلى مولاه، ابوبكر و عمر رضى الله عنهما گفتند: گرديدى اى پسر ابى طالب مولاى هر مرد و زن مومن.

60- شيخ محمد حبيب الله شنقيطى، مدنى، مالكى، داستان تهنيت را در "كفايه الطالب فى حياه على بن ابى طالب" صفحه 28 از طريق ابن سمان، از براء بن عازب و از طريق احمد، از زيد بن ارقم بلفظ مذكور ذكر كرده است.

بازگشت به آغاز مطلب

عيد غدير در اسلام

موضوع تهنيت، مبتنى بر صدور امر از مقام نبوت صلى الله عليه و آله و دست دادن به بيعت نامبرده با ابراز مسرت و خوشحالى پيغمبر صلى الله عليه و آله باين جريان باظهار جمله: الحمد لله الذى فضلنا على جميع العالمين مضافا بر نزول آيه كريمه "چنانكه دانستيد" در اين روز نمايان كه در ضمن آن تصريح شده به اكمال دين و اتمام نعمت و خوشنودى پروردگار بانچه در اين روز وقوع يافته- و بر همين مبنى، طارق بن شهاب كتابى، هنگامى كه در مجلس عمر بن خطاب حضور داشت، گفت: اگر اين آيه درباره ما نازل شده بود ما اين روز را عيد ميگرفتيم، و اين سخن او را احدى از حاضرين در آن مجلس انكار نكرد و حتى از عمر كيفيتى مشهود گشت كه حاكى از تصديق سخن او بود- و اعلام اين امر بعد از نزول آيه تبليغ كه در آن امرى شبيه به تهديد در صورت تاخير تبليغ اين نص روشن براى احتراز از پيش آمدهاى انقلاب و تظاهرات متعصبانه ملت وجود داشت.. تمام اين امور كه بدان اشاره شد اين روز را تا حدى جلال و بزرگى و رفعت و بلندى بخشيد كه صاحب رسالت خاتميه صلى الله عليه و آله و بعد از او پيشوايان طريق هدايت "ائمه سلام الله عليهم" و پيروان آنها را از اهل ايمان غرق در شادمانى ساخت و اينست آنچه از عيد گرفتن مقصود ما است و بهمين معنى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم اشعار فرموده بنا بروايتى كه فرات بن ابراهيم كوفى "در قرن سوم" از محمد بن ظهير، از عبد الله بن فضل هاشمى از امام صادق عليه السلام از پدر و اجداد گراميش از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت نموده كه نبى اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: روز غدير خم برترين عيدهاى امت من است و اين همان روزيست كه خداى تعالى مرا امر فرمود كه برادرم على بن ابى طالب عليه السلام را بعنوان نشانه براى امت منصوب دارم تا بسبب انوار وجود او بعد از من راهنمائى شوند، و اين همان روزيست كه خداوند در آن دين را كامل فرمود و نعمت خود را بر امت من در آن تمام نمود و دين اسلام را براى آنها دين پسنديده اعلام فرمود. و در حديثى كه حافظ خرگوشى آنرا آورده "بشرحى كه در صفحه 184 گذشت" فرمايش پيغمبر صلى الله عليه و آله مشعر بر اين امر است كه فرمود: هنئونى. هنئونى- يعنى مرا تهنيت دهيد. مرا تهنيت دهيد. و اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام نيز شعار پيغمبر بزرگوار صلى الله عليه و آله را پيروى نموده و شخصا نيز اين روز را عيد گرفته و در ساليكه عيد غدير در روز جمعه واقع شده بود خطبه ايراد فرمود و از جمله فرمايشات آنجناب در خطبه مزبور اين جمله است كه فرمود: " ان الله عز و جل جمع لكم معشر المومنين فى هذا اليوم عيدين عظيمين كبيرين و لا يقوم احدهما الا بصاحبه ليكمل عندكم جميل صنعه و يقفكم على طريق رشده، و يقفو بكم آثار المستضيئين بنور هدايته، و يسلككم منهاج قصده، و يفور عليكم هنيى ء رفده فجعل الجمعه مجمعا ندب اليه لتطهير ما كان قبله و غسل ما اوقعته مكاسب السوء من مثله الى مثله و ذكرى للمومنين و تبيان خشيه المتقين، و وهب من ثواب الاعمال فيه اضعاف ما وهب لاهل طاعته فى الايام قبله، و جعله لا يتم الا بالايتمار لما امر به و الانتهاء عما نهى عنه، و البخوع بطاعته فيما حث عليه و ندب اليه فلا يقبل توحيده الا بالاعتراف لنبيه صلى الله عليه و آله بنبوته، و لا يقبل دينا الا بولايه من امر بولايته، و لا تنتظم اسباب طاعته الا بالتمسك بعصمه و عصم اهل ولايته فانزل على نبيه صلى الله عليه و آله فى يوم الدوح ما بين به عن ارادته فى خلصائه و ذى اجتبائه، و امره بالبلاغ و ترك الحفل باهل الزيغ و النفاق و ضمن له عصمته منهم... تا آنجا كه فرمايد:

عود و ارحمكم الله بعد انقضاء مجمعكم بالتوسعه على عيالكم و بالبر باخوانكم، و الشكر لله عز و جل على ما منحكم، و اجمعوا، يجمع الله شملكم، و تباروا، يصل الله الفتكم و تهادوا نعمه الله كما منكم بالثواب فيه على اضعاف الاعياد قبله او بعده الا فى مثله، و البر فيه يثمر المال و يزيد فى العمر، و التعاطف فيه يقتضى رحمه الله و عطفه و هيئوا لاخوانكم و عيالكم عن فضله بالجهد من وجودكم و بما تناله القدره من استطاعتكم، و ظهروا البشر فيما بينكم و السرور فى ملاقاتكم. الخطبه.

ترجمه- همانا خداى عز و جل براى شما گروه اهل ايمان در اين روز دو عيد بزرگ و با عظمت راجع فرموده "جمعه- غدير" كه هيچيك از اين دو بدون آن ديگرى برقرار و استوار نخواهد بود، اين موهبت را بشما فرمود تا كردار شايسته و عنايت خود را درباره شما كامل گرداند، و شما را بر طريق رشد و صلاح را دارد و بدنبال آنان كه از نور هدايت او بهره مندند قرار دهد، و در شاهراه مقصود حكيمانه خود براه اندازد، و عطاياى گواراى خود را بر شما بيفزايد، از اين رو جمعه را مقرر فرمود براى اجتماع شما تا در اثر اين اجتماع، خود را از پليدى هاى پيش از آن پاك و پاكيزه نمائيد و آثار كثيف كسب هاى ناروا و ناپسند كه در ظرف يك هفته فاصله بين دو جمعه دامان شما را آلوده نموده شستشو نمائيد اين روز براى اهل ايمان يك يادآورى است، و نمودارى از خشيت پرهيزگاران است، و در اين روز چند برابر پاداش كارهاى خوبى را كه اهل طاعت در روزهاى ديگر اتيان نموده اند بشما موهبت فرمايد، و اين روز را چنان قرار داده كه حق آن ادا نشود مگر بانجام اوامر او، و خوددارى از آنچه نهى فرموده، و مجاهدت بسيار در انجام آنچه كه بدان با تاكيد دعوت نموده اينك اعتراف بيگانگى او پذيرفته نميشود مگر با اعتراف بنبوت پيغمبر صلى الله عليه و آله، و دينى پذيرفته نميشود مگر با پذيرش ولايت آنكه بولايت اوامر فرموده، و موجبات اطاعت او فراهم نشود مگر با پيوستن برشته او و آنانكه اهل ولايت اويند و بهمين مناسبت در روز غدير خم بر پيغمبر خود صلى الله عليه و آله فرو فرستاد آنچه را كه درباره مخلصين و برگزيدگان خود اراده فرموده بود و او را امر كرد بابلاغ و اينكه باهل شبهه و نفاق اعتنائى نكند و از همكارى هاى آنان بر ضد حق انديشه ننمايد و مصونيت آنجناب را از كيد منافقين تضمين فرمود...

تا آنجا كه فرمايد: خداوند شما را مشمول رحمت خود فرمايد. هنگام بازگشت از اين مجلس بر اهل بيت و عيالات خود توسعه دهيد و ببرادران خود نيكى كنيد و خدا عز و جل را سپاسگذارى نمائيد كه شما را باين موهبت موفق فرموده و خود را باتفاق و اجتماع واداريد تا خداوند جدائيهاى شما را جمع فرمايد، و بطور متقابل با يكديگر نيكى كنيد تا خداى الفت و مهربانيهاى شما را با يكديگر پيوسته و ثابت گرداند و نعمت هاى الهى را بيكديگر هديه نمائيد بپاس اينكه ثواب و پاداش اعمال شما را در اين روز چند برابر اعياد ديگر قبل و بعد آن قرار داده، و اين فضيلت را اختصاص بمثل امروز داده، و نيكى در اين روز مال شما را پر بهره ميكند و بر عمر شما ميفزايد، و مهربانى هاى متقابل شما در اين روز موجب رحمت و عطوفت خداوند بشما ميشود و براى برادران و اهل خانه خود از آنچه خداوند بشما تفضل فرموده تا بتوانيد مهيا سازيد و تا آنجا كه استطاعت داريد ببخشيد و تا براى شما امكان دارد در اين كار بكوشيد و با يكديگر با چهره هاى گشاده و شادمانى روبرو شويد.. الخ

اين روز "غديرخم" را امامان عترت طاهره صلوات الله عليهم نيز معرفى فرمودند و آنرا عيد ناميدند و همه مسلمين را بدان امر كردند، و فضيلت اين روز و پاداش نيكوكاران در اين روز را نشر فرمودند.

از جمله: در تفسير فرات بن ابراهيم كوفى در سوره مائده از جعفر بن محمد ازدى، از محمد بن حسين صائغ، از حسن بن على صيرفى، از محمد بزاز، از فرات بن احنف از ابى عبد الله عليه السلام روايت نموده گويد: بانحضرت عرض كردم: فداى تو شوم، آيا براى مسلمين عيدى است كه از عيد فطر و اضحى و روز جمعه و روز عرفه افضل باشد؟ فرمود: بلى. افضل و اعظم و اشرف در نزد خدا از حيث منزلت، آنروزى است كه خداى متعال در آنروز دين خود را كامل نمود و اين آيه را بر پيغمبر خود فرو فرستاد: " اليوم اكملت لكم دينكم، و اتممت عليكم نعمتى، و رضيت لكم الاسلام دينا " عرضكردم: آن چه روزى است؟ فرمود همانا پيغمبران بنى اسرائيل هر وقت ميخواستند رشته وصيت و امامت را براى بعد از خود منعقد نمايند، پس از انجام آن، آنروز را روز عيد قرار ميدادند، و اين روز، روزى است كه رسولخدا صلى الله عليه و آله على عليه السلام را منصوب فرمود و در آن نازل شد آنچه كه نازل شد و دين در آنروز كامل گرديد، و نعمت در آنروز بر مومنين تمام گشت، عرض كردم: اين روز در ايام سال چه روزى است فرمود: ايام مقدم و موخر ميشود گاه بروز شنبه اصابت ميكند و گاه بروز يكشنبه... تا آخر ايام هفته. عرض كردم: در اين روز چه عملى براى ما سزاوار است كه بجا آوريم؟ فرمود: اين روز روز عبادت و نماز و شكر و ستايش پروردگار است و روز ابراز مسرت و خوشحالى شما است در قبال نعمت ولايت ما كه خداوند در اين روز بر شما آن موهبت را بخشيده و همانا من دوست دارم كه شما در اين روز روزه بداريد.

و در كافى تا يف ثقه الاسلام كلينى جلد 1 ص 303 از على بن ابراهيم، از پدرش، از قاسم بن يحيى از جدش حسن بن راشد از ابى عبد الله عليه السلام روايت نموده كه گويد: بانحضرت عرضكردم: فدايت شوم، آيا جز دو عيد "فطر و اضحى" براى مسلمين عيدى هست؟ فرمود بلى. اى حسن، اعظم و اشرف از آن دو عيد، گفتم: چه روزيست؟ فرمود: روزيكه اميرالمومنين عليه السلام در آنروز براى مردم به پيشوائى منصوب گشت، گفتم: فدايت شوم، براى ما چه عملى سزاوار است كه در آنروز انجام دهيم؟ فرمود: سزاوار است يا حسن كه در آنروز روزه بدارى، و درود بر محمد و آل او صلى الله عليه و آله بسيار بفرستى، و در پيشگاه الهى بيزارى بجوئى از آنها كه ستم نمودند بر آنها، زيرا همانا پيغمبران عليهم السلام امر ميفرمودند اوصياء خود را تا روزى