الغدير جلد ۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد تقى واحدى

- ۲۰ -


233 - حافظ محمد بن موسى بن عثمان - ابوبكر حازمى "نسبت به جد او حازم است" همدانى - شافعى "در سال 548 متولد و در 584 وفات يافته"، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 189 شرح حال او را ثبت و او را پيشواى با اتقان و برجسته خوانده، و از ابن الزينبى نقل شده كه : نامبرده از حديث حفظ حديث و اسانيد و رجال آن با اوصافى كه در او است از قبيل زهد و التزام بعبادت و رياضت و ذكر، بهترين مردم زمان خود بوده، در علم حديث مصنفاتى دارد : و ابن نجار گويد : نامبرده از پيشوايان حفاظ عالمين بفقه حديث و معانى و رجال آن بوده و مورد اعتماد و وثوق و حجت بزرگوارى بوده، متصف بزهد و ورع و ملازم با خلوت و مباشر امر تصنيف و نشر علم بوده، چنانكه در جلد 2 تاريخ ابن خلكان ص 223 و جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 مذكور است نامبرده بخطبه پيغمبر صلى الله عليه و آله در غديرخم تصريح نموده است.

234 - حافظ عبد الرحمن بن على بن محمد - ابو الفرج ابن جوزى - بكرى - "بمناسبت نسبت او بجدش ابى بكر صديق" بغدادى - حنبلى - متوفاى 597، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 301 گفته : نامبرده علامه عصر و پيشواى زمان خود در حديث و فن وعط بوده، در فنون عديده تصنيف كرده و در عده اى از كتب تذكره و تاريخ شرح حال او ذكر شده، حديث مناشده در رحبه را بلفظ زاذان از طريق احمد روايت نموده "زيادتى چاپ دوم" و لفظ او در كلمات پيرامون سند حديث خواهد آمد.

235 - فقيه - اسعد بن ابى الفضايل محمود بن خلف عجلى - ابو الفتوح "باو - ابو الفتح - نيز گفته ميشود" - شافعى - اصفهانى "در سن 85 سالگى در سال 600 وفايت يافته"، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 83 گويد : نامبرده پيشواى فاضلى بوده،. و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 40 گويد : استماع حديث نموده و در فقه تسلط و احاطه يافته و كتاب تصنيف نمود، از مزاياى زهد و عبادت بهره مند بوده، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 50 شرح حال او را ثبت و بسيار او را ستوده و تاليفاتش را تعداد كرده، ابن خلكان در جلد 1 تاريخش ص 71 از او نام برده و نسبت باو ستايش نموده، حديث منسوب بنامبرده نقل از كتابش " الموجز " در فضايل خلفاء چهارگانه درس 57 و 89 گذشت.

علماء قرن 07

236 - ابو عبد الله - محمد بن عمر بن حسن - فخر الدين رازى - شافعى - متوفاى 606، صاحب تفسير كبير مشهور، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 48 شرح حال او را ثبت نموده و گويد : يگانه عصر و پرورش يافته فطرت يگانه و مخصوص خود بوده، در علم كلام و معقولات و علم اوايل بر "دانشمندان" زمان خود تفوق و برترى يافته، سپس تاليفات او را تعداد نموده، و ابن اثير چنين گويد : نامبرده در عصر خود پيشواى جهانى بوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 55 از او نام برده، و سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 40 - 33 در شرح حال او بسط كلام داده و او را ستوده و در رد نكوهش ذهبى بر او در " ميزان الاعتدال " - مبالغه نموده، حديث او در ص 46 و 99 گذشت و در آيه تبليغ نيز خواهد آمد.

237 - ابو السعادات - مبارك بن محمد بن عبد الكريم - ابن اثير شيبانى - جزرى - شافعى - متوفاى 606، برادرش - ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 120 - شرح حال او را ثبت و چنين نگاشته : برادرم - مجد الدين ابو السعادات، در عده اى از علوم، از جمله در فقه و اصول نحو و اصول حديث و لغت - عالم بود و داراى تصنيفات مشهوريست، در تفسير و حديث و نحو و حساب و غريب حديث، رساله هائى فراهم ساخته، نامبرده نويسنده برجسته و ممتازى بوده كه در ميان اهل زمان طرز نگارش او ضرب المثل بوده، داراى دين ثابت و استوار و ملتزم طريق مستقيم بوده، در كتاب خود " جامع الاصول فى احاديث الرسول " اين روايت را از زيد بن ارقم - يا - ابى سريحه "شعبه - اين ترديد را نموده" نقل كرده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى اين روايت را با بررسى در اسنادش روايت كرده و آنرا از شافعى "پيشواى شافعيان" در كتاب خود " النهايه " جلد 4 ص 246 حكايت نموده.

238 - ابو الحجاج - يوسف بن محمد بلوى - مالكى - مشهور بن "ابن الشيخ" متوفاى حدود 605، مولف كتاب " الف با " اين كتاب نموداريست از مجامع فضل و ادب سرشار او، زركانى در جلد 3 " الاعلام " ص 1184 او را ذكر نموده - لفظ او در مجلد دوم - "الغدير" در شعراى قرن اول پيرامون ابيات اميرالمومنين عليه السلام خواهد آمد.

239 - تاج الدين - زيد بن حسن بن زيد كندى - ابو اليمن بغدادى - در بغداد ولادت و در آنجا پرورش يافته، سپس بشام منتقل و در آنجا اقامت گزيده و در سال 613 درگذشته، ابن اثير در جلد 12 " كامل " ص 130 گويد : نامبرده در نحو و لغت پيشوا بوده و در حديث داراى اسناد عالى است و فنون بسيار و علوم متنوع را دارا بوده، حديث مناشده رحبه باسناد او و بلفظ عبد الرحمن بن ابى ليلى خواهد آمد.

240 - شيخ على بن حميد قرشى متوفاى 621، نامبرده - حديث غدير را در " شمس الاخبار المنتقى من كلام النبى المختار "، ذكر نموده، چنانكه در ص 98 گذشت، و لفظ او در مفاد حديث خواهد آمد.

241 - ابو عبد الله - ياقوت بن عبد الله - نژاد او رومى است و حموى المولد است : مسكن او در بغداد بوده، نامبرده در كودكى اسير شده و در بغداد مرد تاجرى او را خريده، در سال 626 درگذشته، كتاب " معجم البلدان " و " معجم الادباء " از او است، در ادبيات گامهاى بلندى برداشته و بر اميرالمومنين على عليه السلام متعصب بوده، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 355 - 349 شرح حال او را از حيث مقام و علم و ادب و تاليفات و مذهب ثبت نموده، نامبرده در جلد 3 " معجم البلدان " ص 466 از حازمى اين حديث را ذكر نموده كه : رسول خدا صلى الله عليه و آله در غديرخم خطبه ايراد فرمود... و سخنان او نقل از كتاب " معجم الادباء " ضمن بيان مولف در مورد حديث غدير ذكر شده است.

242 - ابو الحسن على بن محمد شيبانى - معروف بن - ابن اثير - جزرى متوفاى 630، صاحب تاريخ " كامل " و " اسد الغابه "، ابن خلكان در جلد 2 تاريخش ص 378 شرح حال او را ثبت و درباره او گفته : در حفظ حديث و شناسائى آنچه كه مربوط بانست و در حفظ تاريخ متقدم و متاخر پيشوا بوده. سپس تاليفات او را ذكر نموده و آنها را ستوده و يافعى در جلد 4 " مرآت الجنان " ص 70 او را ذكر و نسبت باو و تاليفاتش ستايش نموده، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 191 نامبرده را از حفاظ بشمار آورده و از او ستايش كرده، حديث غدير را بطرق بسيار روايت كرده كه قسمتى از آن خواهد آمد و قسمتى هم در صفحات 41 و 48 و 53 و 54 و 55 و 61 و 76 و 87 و 89 و 91 و 93 و 100 و 108 و 110 ذكر شده است.

243 - حنبل بن عبد الله بن فرج بغدادى - رصافى "در سال 640 در سن 90 سالگى وفات يافته"، نامبرده محدث است و حديث بسيار روايت نموده، مسند احمد بن حنبل باسنادش كه ذكر خواهد شد از پسرش عبد الله روايت ميكند، ابو شامه در " ذيل الروضتين " شرح حال او را درج كرده، حديث مناشده رحبه باسناد او بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.

244 - حافظ - ضياء الدين محمد بن عبد الواحد - ابو عبد الله مقدسى - دمشقى - حنبلى "در سال 569 متولد و در 643 وفات يافته"، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 169 نام او را با ستايش از او ذكر نموده، و تاليفات او را ستوده است، ذهبى در جلد 4 تذكره اش ص 197 شرح حال او را ثبت و از قول عمر بن حاجب حكايت كرده كه او گفته : بزرگ و استاد ما ابو عبد الله بزرگ زمان خود و پرورش يافته بر فطرت و شخصيت انحصارى خودش ميباشد، و از حيث علم و حفظ و مورد وثوق بودن و دين از علماء ربانى است، در روايت، بسيار دقت و بررسى ميكرده و در عبارت كوشش بسيار نموده، بسيار بياد خدا و منقطع از غير خدا و متصف بتواضع و فروتنى بوده.. بالاخره در وصف و ستايش او گويد : ابن النجار گفته : نامبرده حافظى است با اتقان و عالمى است حجت و واقف بحال رجال حديث، موصوف بورع و تقوى است، در آگاهى و عفت نفس و حسن طريقت، همانند او نديدم -. تا آخر.. حديث او در صفحه 57 و 62 و 71 و 72 و 103 و 107 گذشت و احاديث ديگرى نيز از او خواهد آمد.

245 - ابو سالم - محمد بن طلحه قرشى - نصيبى - شافعى - متوفاى 652، نامبرده يكى از شعراء غدير است در قرن هفتم كه در محل خود شعر و شرح حال او خواهد آمد، حديث منسوب باو در ص 69 گذشت و حديث ديگر نقل از كتاب او " مطالب السئول " كه مكر را به چاپ رسيده نقل خواهد شد.

246- ابو المظفر - يوسف - امير حسام الدين قز اوغلى ابن عبد الله بغدادى - حنفى - متوفاى 654، سبط حافظ ابن جوزى "از دختر گرامى او " رابعه "" يافعى در جلد 4 " مرآت " ص 136 و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 194 شرح حال او را ثبت نموده و ابن كثير ضمن شرح حال، او را نسبت بمراتب علم و فضل و حسن خطابه ستوده، و ابو الحسنات در " فوايد البهيه " ص 230 او را نام برده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافته، عالمى است فقيه و واعظ و خوش معاشرت، ابو المعالى سلامى - بطوريكه در " منتخب المختار " ص 236 مذكور است درباره او گفته : نامبرده استاديست صالح و دانشمند - عالم به تفسير و حديث و فقه، داراى تفسيرى است بزرگ در بيست نه مجلد، و سپس استادان و تاليفات او را ذكر كرده - حديث او در ص 73 گذشت و در عنوانات ديگر بالفاظ ديگر غير از آنچه ذكر شده نقل از تاليف مشهور او " تذكره خواص الامه " خواهد آمد.

247 - عز الدين عبد الحميد بن هبه الله مدائنى - مشهور به " ابن ابى الحديد " معتزلى متوفاى 655، مولف شرح نهج البلاغه كه مشهور و در دسترش عموم است و اين شرح نمودار بارزى است از احاطه كامل او در حديث و كلام و تاريخ و ادب، شرح حال او در جلد 4 "شرح نهج البلاغه" او ص 575 مذكور است، حديث او در ص 104 گذشت و در داستان مناشده رحبه و داستان نفرين و داستان ركبان و احتجاج عمار بحديث غدير و مناشده جوانى بر ابى هريره خواهد آمد.

248 - حافظ - ابو عبد الله - محمد بن يوسف - گنجى - شافعى - متوفاى 658 - صاحب كتاب " كفايه الطالب " كه در مصر در 160 صفحه چاپ شده و اسناد آن حذف گرديده و در نجف اشرف با ذكر سند "مطابق اصل آن" چاپ شده، و كتاب مزبور نموداريست از پيشروى و تسلط او در حديث و احاطه كامل او در علوم و فضيلت بسيارى كه احراز نموده و توجه و عنايت خاصى كه در كار حديث و فنون آن دارد، ابن صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او نقل ميكند و از نامبرده به جمله : امام - حافظ : تعبير مينمايد، حديث او در صفحات 46 و 50 و 72 و 80 و 92 و 98 گذشت و در داستان مناشده رحبه بطرق مختلف و در موضوع مناشده مردى عراقى بر جابر انصارى و در حديث تهنيت خواهد آمد.

249 - حافظ - ابو محمد - عبد الرزاق بن عبد الله بن ابى بكر - عز الدين رسعنى - حنبلى - متوفاى 661، ذهبى در جلد 4 " تذكره الحفاظ " ص 243 او را ذكر نموده گويد : پيشوائى بوده متقن، داراى فنون و ادب، كتاب " مقتل الحسين عليه السلام " از او است، و تفسير خوبى گرد آورى و تصنيف نموده، من آنرا ديدم، در آن باسناد خود روايت ميكند، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 241 او را ستوده است، و قسمتى از گفتار اربلى "همرديف و - همكار او" در شرح حال نامبرده خواهد آمد، حديث او در نزول آيه تبليغ درباره على عليه السلام ذكر خواهد شد.

250 - فضل الله بن ابى سعيد - حسن شافعى - تور بشتى، سبكى در جلد 4 طبقاتش ص 146 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده مردى است محدث و فقيه از اهل شيراز، شرح خوبى بر " مصاييح " بغوى نوشته و صحيح بخارى را از عبد الوهاب ابن مغرم "باسنادش" روايت كرده، گمان دارم، اين مرد بزرگ در حدود سال 660 وفات يافته، و بوساطه وقعه تاتار معرفت بحال او ميسر نشده، پس از ابو طالب سبكى بعضى از فوائد مذكوره در شرح مصابيح "تاليف او را" ذكر نموده، نامبرده حديث غديرخم را در كتابش " المعتمد فى المعتقد " روايت نموده.

251 - حافظ - محى الدين - يحيى بن شرف بن حسن - ابو زكريا نووى دمشقى - شافعى متوفاى 676، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 168 - 166 شرح حال او را ذكر و ستايش بليغ نسبت باو نموده، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 278 او را ذكر نموده و گويد : استاد مذهب و بزرگ فقهاء زمان خود بوده و از حيث زهد و عبادت و ورع و تحقيق و فراهم ساختن موجبات بهم پيوستگى مردم - بمرتبه اى رسيد كه احدى از فقهاء قادر بوصول بان نبودند، سپس تاليفات او را ذكر و توصيف نموده، ذهبى نيز در جلد 4 تذكره اش ص 264 - 259 در شرح حال او بسط كلام داده، حديث غدير نقل از تاليف او " رياض الصالحين " در ص 72 گذشت، و در كتاب ديگرش كه در تهذيب اسماء و لغات تاليف نموده چنين نگاشته : و در كتاب ترمذى از ابى سريحه صحابى - يا زيد بن ارقم "ترديد از شعبه است" از پيغمبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه : فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه، ترمذى آنرا روايت نموده و گويد حديث حسن است و شك در شخص صحابى "راوى" بصحت حديث لطمه نميزند، زيرا تمام آنها عدول هستند.

252 - شيخ مجد الدين - عبد الله بن محمود بن مورود حنفى - موصلى "در سال 599 متولد و در 683 وفات يافته"، ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 106 شرح حال او را ثبت نموده و گفته : نامبرده در فروع و اصول يگانه روزگار بوده و پيوسته تا پايان عمر خود بامر فتوى و تدريس اشتغال داشته، ابن حمويه صاحب " فرايد السمطين " حديث مناشده مردى را بر جابر انصارى كه خواهد آمد از او روايت نموده.

253 - قاضى ناصر الدين - عبد الله عمر - ابو الخير بيضاوى شافعى - متوفاى 685 صاحب " الطوالع و المصباح " در اصول دين و " الغايه القصوى " در فقه و " المنهاج " در اصول فقه و " مختصر الكشاف " در تفسير و " شرح المصابيح " در حديث، سبكى در جلد 5 طبقاتش ص 59 گفته : نامبرده پيشواى مبرزى بوده - و بسيار اهل نظر و داراى صلاحيت و ملازم با عبادت و متصف بزهد بوده، در شيراز متصدق مقام - قاضى القضاه شد و به تريز رفت، ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 309 شرح حال او را ثبت نموده و گفته كه در تبريز وفات يافت، حديث او در موضوع غديرخم از كتابش " طوالع الانوار " در ص 27 گذشت.

254 - حافظ - احمد بن عبد الله - فقيه حرم - محب الدين - ابو العباس طبرى - مكى - شافعى متوفاى 494، سبكى شرح حال او را در جلد 5 طبقاتش ص 9 ثبت و او را ستوده و ابن كثير در جلد 13 تاريخش ص 340 او را ذكر نموده و ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 264 او را از جمله حفاظ بشمار آورده و گفته : نامبرده در فقه تسلط يافت و تدريس نمود و فتوى داد و كتاب تصنيف نمود، و استاد شافعيه و محدث حجاز بود، پيشوائى بود داراى صلاحيت و متصف بزهد و عاليقدر، حديث غدير را در كتابش " رياض النضره " و " ذخائر العقبى " بطرق متعدد با بررسى در اسناد روايت نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در حديث ركبان و در داستان تهنيت خواهد آمد و بعضى ديگر از طرق او در صفحات 46 و 55 و 61 و 68 و 92 و 97 و 105 گذشت.

255 - ابراهيم بن عبد الله وصابى - يمنى - شافعى - مولف كتاب " الاكتفاء فى فضل الاربعه الخلفاء " حديث غدير را بطرق متعدد در " الاكتفاء " ذكر نموده كه بعضى از آن در حديث مناشده رحبه و در احتجاج اميرالمومنين عليه السلام در روز جمل و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير خواهد آمد، و بعضى از طرق نامبرده در ص 50 و 53 و 56 و 83 و 98 و 100 و 103 و 107 و 109 گذشت.

256 - سعيد الدين - محمد بن احمد فرغانى، قصيده تائيه ابن فارض را شرح داده، در حدود سال 700 وفات يافته، ذهبى در " العبر " تاريخ وفات او را - 699 ضبط كرده، نامبرده اول كسى است كه قصيده تائيه ابن فارض را شرح نموده، چنين شكايت شده كه قصيده مزبور را اول در حضور جلال الدين رومى - مولوى - خوانده بعدا شرح فارسى بر آن نوشته و سپس شرح عربى بر آن نگاشته و نام آنرا " منتهى المدارك " گذارده و كتاب بزرگى است، چلبى در جلد 1 " كشف الظنون " صفحه 209 اين جريان را چنين نگاشته، و از كفوى نقل شده كه : نامبرده علوم شرعيه و حقيقيه را جمع نموده، زبان گوياى عصر خود و برهان زمان خود و دليل راه حق و سر خداوندى در بين خلق بوده، شرح حال او در جلد 1 صفحه 270 " عبقات الانوار " موجود است، لفظ او در سخنان پيرامون مفاد حديث غدير خواهد آمد.

علماء قرن 08

257 - شيخ الاسلام - ابو اسحق - ابراهيم بن سعد الدين - محمد بن مويد حمويه خراسانى جوينى متوفاى 722 "در سن 78 سالگى در گذشته"، ذهبى در جلد 4 " تذكره " ص 298 او را ستوده و درباره او گويد : امام محدث يگانه اكمل : و نيز درباره او گويد : نسبت بروايت بسيار توجه و عنايت داشته و در بررسى و بدست آوردن جهات حديث كوشش بسيار مينموده، ملك غازان بدست او اسلام آورده، ابن حجر در جلد 1 " درر " ص 67 شرح حال او را نگاشته و نسبت باو ستايش كرده، نامبرده حديث غدير را بطرق بسيار در كتاب خود " فرائد السمطين " كه در فضيلت مرتضى عليه السلام و بتول و سبطين "عليهم السلام" تاليف نموده "و در نزد مولف " الغدير " موجود است" روايت نموده بعضى از طرق او در صفحات 40 و 46 و 50 و 53 و 57 و 68 و 80 و 86 و 87 و 103 و 104 و 119 ذكر شده و روايت او در حديث مناشده رحبه و حديث مناشده مرد عراقى بر جابر انصارى و در موضوع احتجاج عمر بن عبد العزيز و در نزول آيه اكمال دين درباره على عليه السلام و در نزول آيه سال سائل پيرامون قضيه غدير و در حديث تهنيت، خواهد آمد.

258 - علاء الدين - احمد بن محمد بن احمد سمنانى "در سال 659 متولد و در 736 وفات يافته، ابن حجر در جلد 1 " الدرر الكامنه " ص 250 شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده فر فقه تسلط يافت و در مقام طلب حديث برآمد و در فضايل شريكت نموده و در علم تبحر يافت، ذهبى درباره او گويد : پيشوائى بود جامع، بسيار تلاوت "قرآن" مينمود، موقعيتى در نفوس يافت، و چنين ذكر كرده كه مصنفات او بيش از سيصد كتاب است، صدر الدين ابن حمويه از او اخذ حديث كرده، لفظ او نقل از كتابش " عروه الوثقى " در باب سخنان پيرامون سند حديث غدير خواهد آمد.

259- حافظ - يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف بن عبد الرحمن بن يوسف دمشق - ابو الحجاج مزى شافعى - متوفاى 742، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 267 - 251 شرح حال او را نگاشته گويد : بزرگ ما و استاد ما و پيشواى ما - شيخ جمال الدين - ابو الحجاج مزى، حافظ زمان ما، حامل پرچم سنت و جماعت و برپا دارنده شئون اين صناعت، و در برگيرنده لباس طاعت و پيشواى حفاظ... تا آخر... ابن كثير در جلد 14 تاريخش ص 191 و ابن حجر در جلد 4 " الدرر الكامنه " ص 461 - 457 او را ذكر نموده اند، و از " ابن سيد الناس " حكايت شده كه گفت : در دمشق از ميان اهل علم پيشوائى يافتيم كه بر همه برترى داشت، و حافظى كه بر همه اقرانش "چه آنها كه بعد از او آمدند و چه آنها كه پيش از او بودند"، تفوق يافت، ابو الحجاج، دريار خروشان اين علم "علم حديث" و بزرگ مردى كه خود گويد : كم ترك الاول الاخر ؟ داناترين خلق بشرح احوال "رجال" و آگاه ترين مردم نسبت براويان... تا آخر ستايش هاى او نسبت بنامبرده - حديث غدير را در " تهذيب الرجال " روايت نموده كه در صفحات 40 و 46 و 50 و 72 مذكور است، و نامبرده حديث مزبور را در " تحفه الاشراف بمعرفه الاطراف " از ترمذى و نسائى باسناد آندو از ابى الطفيل از زيد بن ارقم بسند و لفظ مذكور در صفحه 64 - و از ابن ماجه بدو سند و لفظ مذكور در صفحه 78 از عبد الرحمن از سعد - روايت نموده است.