260 - حافظ - شمس الدين محمد بن احمد بن عثمان
ذهبى - شافعى - متوفاى 748، جزرى در جلد 2 " طبقات
القرآء " شرح حال او را ثبت و گفته : نامبرده
استادى است بزرگ و مورد وثوث و اعتماد،... تا آنجا
كه درباره او گويد : و اشتغال بحديث و اسماء رجال
آن داشت تا بحدى كه تعداد استادان او در فن حديث و
ساير فنون بهزار تن بالغ گشت. و سبكى در جلد 5
تاريخش ص 219 - 216 از او نام برده و در ستايش و
توصيف او تفصيل و مبالغه زيادى كار برده، و ابن
كثير در جلد 14 تاريخش ص 225 نيز از او نام برده و
در شان او گويد : حافظ كبير - مورخ اسلام و استاد
بزرگان محدثين - حفاظ حديث و ساير فنون بوجود او
ختم شد، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 338 - 336
شرح حال او را ثبت و گويد : در فن حديث و گرد آورى
تاريخ اسلام بطورى مهارت و تسلط يافت كه در نگارش
و ثبت اخبار علماء حديث "مخصوصا" بر پيشينيان
برترى و تفوق يافت، سپس تاليف او را ذكر و مورد
ستايش قرار داده، نامبرده كتاب جداگانه درباره
حديث غدير تاليف نموده و حديث او در صفحات 68 و 72
و 82 و 103 ذكر شده است.
261 - نظام الدين - حسن بن محمد قمى - نيشابورى
- صاحب تفسير كبير موسوم به "غرائب القرآن" كه
چندين بار در مصر و ايران چاپ شده، حديث غدير را
نامبرده در تفسيرش ذكر كرده، بصفحات 46 و 86 و 99
مراجعه نمائد، و حديث او در باب نزول آيه تبليغ
درباره على عليه السلام پيرامون واقعه غدير خواهد
آمد.
262 - ولى الدين - محمد بن عبد الله - خطيب -
عمرى تبريزى - مولف " مشكاه المصابيح " متوفاى
737، حديث از او در صفحه 46 و 73 گذشت و در داستان
تهنيت بطريق احمد خواهد آمد.
263 - تاج الدين - احمد بن عبد القادر بن مكتوم
- ابو محمد قيسى - حنفى - نحوى - متوفاى 749، جزرى
در جلد 1 " طبقات القراء " ص 70 شرح حال او را ثبت
و نامبرده را ستوده، و ابن حجر در جلد 1 " الدرر "
ص 176 - 174 - ضمن شرح حال بذكر استادان و تاليفات
او پرداخته و گويد : در فقه و تدريس پيشروى نموده
و نيابت در حكم يافت، سپس تاليفاتش را ذكر و از
جمله آنها " تذكره " را نام برده و گويد : كتاب
مزبور را در سه مجلد تدوين و نام آنرا " قيد
الاوابد " نهاد و من آنرا بخط خود او از محموديه
يافتم - نامبرده در كتاب خود " تذكره مذكور "
ابيات حسان را در حديث غدير ذكر نموده كه ضمن
شعراء قرن اول خواهد آمد.
264 - زين الدين - عمر بن مظفر بن عمر - معرى -
حلبى - شافعى - مشهور به - ابن الوردى - متوفاى
749، سيوطى در " بغه الوعاه " شرح حال او را
نگاشته و گويد : نامبرده پيشوائى بود كامل در فقه
و نحو و ادب و مسلم در علم و نظم او در عالى ترين
مرتبه "از زيبائى و نيكوئى" بود فضايل مشهورى
دارد، سپس تاليفات و قسمتى از اشعار او را ذكر
كرده، نامبرده حديث ولايت را در " تتمه المختصر فى
اخبار البشر " چاپ مصر - ذكر نموده است.
265 - جمال الدين - محمد بن يوسف بن حسن بن
محمد زرندى - مدنى - حنفى - شمس الدين - متوفاى در
حدود 757، بطوريكه در " منتخب المختار " ص 210
مذكور است، سلامى - معاصر او - شرح حال او را
نوشته و استادان او را ذكر كرده و ملاقات با او را
بيان كرده، و ابن حجر در جلد 4 " الدرر " ص 295 او
را نام برده و گويد : نامبرده، كتاب "درر السمطين
فى مناقب السبطين" را تصنيف نموده و بعد از پدرش
در مدينه برياست رسيد و كتب متعددى تصنيف كرد و
فقه و حديث تدريس نمود، سپس بشير از مسافرت كرد و
در آنجا متصدق مقام قضاوت شد تا اينكه در سال 747
يا 748 وفات يافت، ابن فرحون اين جريان را از او
ذكر كرده و از بزرگان و استادان جنيد حكايت شده كه
تاريخ وفات او را در شيراز 757 تعيين كرده، و ابن
صباغ مالكى در " فصول المهمه " از او به : شيخ - و
پيشوا و علامه محدث در حرم شريف نبوى تعبير نموده.
نامبرده "جمال الدين زرندى" در كتاب "نظم درر
السمطين فى فضايل المصطفى و المرتضى و البتول و
السبطين" گويد : امام حافظ - ابوبكر - احمد بن
حسين بيهقى رحمه الله بسند خود از براء بن عازب
روايت ميكند كه گفت : با رسول خدا "صلى الله عليه
و آله" آمديم.... تا آخر لفظ مذكور در حديث تهنيت.
266 - قاضى عبد الرحمن بن احمد ايجى - شافعى
متوفاى 756، سبكى در جلد 6 طبقاتش ص 108 گويد :
نامبرده پيشوائى بوده در معقولات و عارفى بوده است
بهر دو اصل "اصول فقه و حديث" و بمعانى و بيان و
نحو و فقه، و كتاب " المواقف " را در كلام او
نوشته، و ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 322 شرح
حال او را ثبت و او را ستوده و تاليفاتش را تعداد
نموده، لفظ نامبرده در پيرامون غدير نقل از "
المواقف " در ص 27 گذشت.
267 - سعيد الدين، محمد بن مسعود بن محمد بن
خواجه مسعود كازرونى - متوفاى 758، ابن حجر در جلد
4 " الدرر " ص 255 شرح حال او را ثبت و استادان او
را ذكر كرده سپس گويد : سعيد الدين محدثى بود
فاضل، حديث بسيار شنيد و - مزى - باو اجازه حديث
داد آه... و او شاگرد ابو حمويه مولف " فرايد
السمطين " مذكور در ص 20. است و از او روايت
ميكند، نامبرده در كتابش " المنتقى فى سيره
المصطفى " گويد : و گفت "يعنى رسول خدا صلى الله
عليه و آله درباره على" : من كنت مولاه فعلى مولاه
اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.
268 - ابو السعادات - عبد الله بن اسعد بن على
يافعى - شافعى - يمنى - سپس مكى - متوفاى 768،
سبكى در جلد 6 " طبقاتش " ص 103 او را ذكر و
صلاحيت او و تصنيفات بسيار و نظم زياد او را
ستوده، ابن حجر در جلد 2 " الدرر " ص 247 شرح حال
او و استادان او را در حديث و فقه ذكر و او را
مورد ستايش قرار داده و گويد : نامبرده را در مذمت
و نكوهش ابن تيميه سخنى هست، نامبرده حديث غدير را
در جلد 1 تاريخش " مرآت الجنان " ص 109 از طريق
احمد بن حنبل از جمله احاديث ارسال مسلم بشمار
آورده است.
269 - حافظ عماد الدين - اسماعيل بن عمر بن
كثير شافعى - قيسى - دمشقى متوفاى 774، ابن حجر در
جلد 1 " الدرر " ص 384 شرح حال و استادان و
تاليفات او را ذكر نموده، سپس از قول ذهبى در "
المعجم المختص " گويد : پيشوائى است صاحب فتوى و
محدث با احاطه و جامع و فقيه صاحب فنون، محدثى است
متقن و مفسريست كه بسيار نقل حديث نموده، داراى
تصانيف سودمندى است، حديث غدير را نامبرده بطرق
بسيار خود در تاريخ كبير خود روايت كرده كه قسمتى
از آن در صفحات 40 و 46 و 53 و 55 و 58 و 61 و 82
و 86 و 89 و 92 و 97 و 99 و 103 و 105 و 122 گذشت
و قسمتى هم در مورد حديث مناشده رحبه و در حديث
ركبان و در مناشده جوانى بر ابى هريره و در مناشده
مردى عراقى بر جابر انصارى خواهد آمد.
270 - ابو حفص - عمر بن حسن بن مزيد بن اميله
مراغى سپس - حلبى سپس - دمشقى - سپس - مزى - مشهور
به " ابن اميله " "در سال 679 متولد و در 778 وفات
يافته"، جزرى در جلد 1 " طبقات القرآء " ص 590 و
ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 159 شرح حال او را
ثبت نموده اند و ابن حجر درباره او گويد : مسند
زمان خود بوده، احاديث بسيار روايت كرده و از وجود
او بسيار منتفع شده اند، در حدود پنجاه سال حديث
گفته و بسيار تلاوت نموده.. اه، و ابن الجزرى در "
طبقات القرآء " نامبرده را بموثق بودن و ديندارى و
صلاحيت و نيكوئى ستوده، و از فضل ابن روز به ان
نقل شده كه درباره او گفته : نامبرده ثقه و با
اتقان است، و اسناد بزرگان از اساتيد و اجله اصحاب
باو منتهى ميشود، حديث او در موضوع مناشده رحبه
بلفظ عبد الرحمن خواهد آمد.
271 - شمس الدين ابو عبد الله - محمد بن احمد
بن على الهوارى - مالكى - مشهور به - ابن جابر
اندلسى - متوفاى - 780، نامبرده يكى از شعراى غدير
است، شعر و شرح حالش ضمن شعراى قرن هشتم خواهد
آمد.
272 - سيد على بن شهاب بن محمد همدانى، متوفاى
786، عده اى از اعلام و بزرگان نسبت باو و تاليفات
و مقامات و كراماتش مدح و ستايش نموده اند، شرح
حال نامبرده در " العقبات " جلد 1 مجلد مخصوص "
غدير " ص 244 - 241 مذكور است نامبرده حديث غدير
را در كتاب خود " موده القربى " كه از كتب داير و
چاپ شده است بطرق متعدده روايت نموده، قسمتى از
طرق نامبرده در صفحات 51 و 105 و 107 گذشت، در با
نزول آيه تبليغ در شان على عليه السلام و در حديث
تهنيت خواهد آمد.
273 - حافظ، شمس الدين - ابوبكر محمد بن عبد
الله بن احمد مقدسى - حنبلى معروف به "صامت"
متوفاى 789، جزرى در جلد 2 طبقاتش، س 174 شرح حال
او را ثبت و گويد : پيشواى مبر زما، حافظ بزرگ،
شمس الدين، سپس بذكر بعض از استادان او در قرائت و
تاليفاتش پرداخته و او را نظما و نثرا ستايش
نموده، و ابن حجر در جلد 3 " الدرر " ص 465 شرح
حال او و اساتيد و اجازات او را درج و درباره او
گويد : نامبرده استادان بسيارى را درك و سماع او
زياد بوده و خود نيز شخصا در كاوش و طلب احاديث
بوده و بسيار قرائت كرده و مبانى و اسناد را بخوبى
بدست آورده و از اين راه سود بسيارى عايد طالبين
حديث نموده، نامبرده عالمى بوده است ذو فنون كه در
اين راه رنج و مشقت بسيار تحمل كرده تا بحدى كه
كسى چون او رنج نبرده روزگارى بكار حديث و نقل آن
اشتغال ورزيده تا در " صالحيه " وفات يافت،
نامبرده در راه كسب كمال بمدارج عاليه نائل شد تا
آنجا كه بر اقران خود برترى يافت، و متصدق فتوى و
درس بود و در عين حال بسيار داراى مردانگى و متصف
بصفات كمال انسانى بود، جزرى حديث احتجاج و
استدلال صديقه طاهره سلام الله عليها را بحديث
غدير در " اسنى المطالب " از او روايت ميكند،
چنانكه خواهد آمد.
274 - سعد الدين - مسعود بن عمر بن عبد الله
هروى تفتازانى - شافعى در سن قريب به هشتاد سالگى
در سال 791 وفات يافته - ابن حجر در جلد 4 " الدرر
" ص 350 شرح حال او را ثبت و تاليفات او را تعداد
نموده، سپس گفته : براى او جز آنچه ذكر شد تصنيفات
ديگرى نيز شامل انواع علوم هست بطوريكه ائمه حديث
در بدست آوردن آنها و اعتناء بدانها مبالغه بسيار
مينمودند، مقام نامبرده در علم و معرفت بحدى رسيد
كه شناسائى رموز بلاغت و علم معقول در شرق و حتى
در ساير مناطق و بلاد باو منتهى ميشد، همانند و
نظيرى در شناسائى اين علوم نداشت، سيوطى در " بغيه
الوعاه " ص 391 او را ستوده و تاليفات او را تعداد
نموده است، لفظ نامبرده از كتابش " شرح المقاصد "
در ص 28 گذشت.
علماء قرن 09
275 - حافظ على بن ابى بكر بن سليمان -
ابوالحسن هيثمى - قاهرى - شافعى - در سال 735
متولد و در 807 وفات يافته، سخاوى در جلد 5 "
الضوء اللامع " ص 203 - 20. شرح حال او را ثبت و
استادان او را تعداد و تاليفاتش را ذكر و نسبت باو
بسيار ستايش نموده، و از قول : تقى فاسى نقل نموده
كه : نامبرده "حافظ هيثمى" نسبت بمتن حديث و آثار،
حفظ بسيار داشته و عالمى نيكو و با صلاحيت بوده، و
اقفهسى گفته : نامبرده، پيشوائى بوده عالم و حافظ
و زاهد و متواضع و با مودت و محبت نسبت بمردم،
داراى علاقه بعبادت و تحمل رنج و مشقت و متصف بورع
بود،.. آه... سپس گويد : ديندارى و زهد و ورع و
ساير ملكات عاليه او بسيار مورد ستايش واقع شده،
بلكه در اين جهات مورد اتفاق است، و عبد الحى
حنبلى در جلد 7 " شذرات " ص 70 از او نام برده و
او را ستوده و استادان و تاليفات او را ذكر نموده،
نامبرده حديث غدير را در كتاب بزرگ خود " مجمع
الزوايد " بطرق بسيار روايت نموده كه جز يك طريق
بقيه طرق او صحيح است، قسمتى از روايات بطرق او در
صفحات 52 و 55 و 60 و 69 و 70 و 82 و 86 و 88 و 97
و 99 و 102 و 104 و 109 گذشت و حديث او در باب
مناشده بلفظ زاذان و زياد و زيد بن ارقم و ابى
الطفيل و همچنين در باب ركبان بطريقى كه صحت آن و
ثقه بودن رجال آن را تصريح نموده خواهد آمد.
276 - حافظ ولى الدين - عبد الرحمن بن محمد
مشهور به " ابن خلدون " حضرمى - اشبيلى - مالكى -
"در سال 732 متولد و در 808 وفات يافته"، صاحب
تاريخ مشهور و داير، محبى در جلد 4 " الضوء اللامع
" ص 149 - 145 در شرح حال او بسط كلام داده و
استادان او را در علوم متنوعه معقول و منقول ذكر
نموده و تاليفات او را تعداد و خود و مولفاتش را
مورد ستايش قرار داده، نامبرده در مقدمه تاريخش ص
138 درباره بيان نص بر امامت در نزد اماميه گويد :
اين موضوع هم آشكار و هم پنهان است، اما آنچه كه
آشكار است مانند قول "رسول خدا صلى الله عليه و
آله" من كنت مولاه فعلى مولاه، سپس گويد : گفته
اند كه اين ولايت شامل و منطبق باحدى نيست مگر
درباره على عليه السلام و بهمين جهت عمر گفت :
اصبحت مولى كل مومن و مومنه، سپس بمناقشه در مفاد
آن اشاره نموده است.
277 - سيد شريف جرجانى - على بن محمد بن على -
ابوالحسن حسينى - حنفى - "در سال 816 در شيراز
وفات يافته" سخاوى در جلد 5 " الضوء اللامع " ص
330 - 328 شرح حالش را ثبت و او را ستوده و گفته :
عفيف جرهى در جمله استادانش او را توصيف نموده به
: علامه يگانه عصرش و بى همانند روزگارش سلطان
العلماء العاملين - افتخار اعاظم المفسرين.. سپس
مراتب ستايش نسبت باو را ذكر و تاليفات او را
تعداد و ابو الحسنات در " الفوائد البهيه " ص 134
- 125 در شرح حال او و ذكر استادان او و تاليفاتش
و بالاخره در ستايش او بسط كلام داده، نامبرده
حديث غدير را در شرح " المواقف " روايت كرده
بطوريكه در صفحه 24 ذكر شده است.
278 - محمد بن محمد بن محمود حافظى - بخارى -
معروف به "خواجه پارسا" در سال 756 متولد و در 822
وفات يافته - سخاوى در جلد 10 " الضوء اللامع " ص
20 شرح حال او را ثبت نموده و ابو الحسنات در "
فوايد " ص 199 او را نام برده و گويد بر علماء
عصرش احاديث را قرائت نمود و از حيث مهارت "در
قرائت" بر اقران خود برترى يافت و و فرع و اصول را
تحصيل نمود، و در معقول و منقول تسلط يافت، فقه را
از ابى طاهر محمد آموخت.. تا آنجا كه گويد :
نامبرده داراى تصنيف هائى است، از جمله كتاب "
الفصول السته " و " فصل الخطاب " و كتاب اخير
كتابيست داراى لطف و عظمت و مشتمل است بر حقايق
علم لدنى و متضمن دقايق طريق نقشبندى است،.. اه. و
طاشكبرى زاده در جلد 1 " الشقايق " ص 286 شرح حال
نامبرده را درج نموده، روايت او در حديث نقل از
كتابش - " فصل الخطاب " خواهد آمد.
279 - ابو عبد الله - محمد بن خليفه و شتانى -
مالكى متوفاى 827 ر 8، روايت او در داستان احتجاج
اميرالمومنين عليه السلام بحديث غديرخم در روز جمل
نقل از شرحى كه نامبرده بر صحيح مسلم نگاشته خواهد
آمد.
280 - شمس الدين محمد بن محمد بن محمد - ابو
الخير دمشقى - مقرى - شافعى معروف به "ابن الجزرى"
متوفاى 833، شرح حال كامل و وافى از او در جلد 9 "
الضوء اللامع " ص 260 - 255 موجود است كه ضمن آن
استادان او در فقه و در اصول فقه و در حديث و در
معانى و بيان ذكر شده و سخاوى در كتاب مزبور گويد
: عده اى از مشايخ باو اجازه فتوى و تدريس و اقراء
داده اند، و تصنيفات او را در علوم مختلفه تعداد
نموده و آنها را ستوده و از جمله تصنيفات او كتاب
" اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليه
السلام " را ذكر مينمايد، و در جلد 1 " الشقائق
النعمانيه " ص 49 - 39 و همچنين در حواشى "
الفوايد البهيه " ص 140 شرح حال مفصلى از او مذكور
است، نامبرده حديث غدير را بطرق مختلفه در كتاب
مذكور خود " اسنى المطالب " روايت نموده، اشاره به
بعضى از طرق نامبرده در صفحات 45 - 43 و 47 و 51 و
53 و 56 و 60 و 62 و 76 و 80 و 86 و 87 و 89 و 93
و 100 و 104 و 106 گذشت و روايت او در احتجاج حضرت
صديقه سلام الله عليها بحديث غدير خواهد آمد.
281 - تقى الدين احمد بن على بن عبد القادر
حسينى - قاهرى - مقريزى حنفى - متوفاى 845، شرح
حال مبسوط و كامل او در جلد 1 " الضوء اللامع " ص
25 - 21 مذكور است و سخاوى ضمن شرح حال او گويد :
نامبرده در نون متعدده وارد شده و در اصول فضايل
با اهل آن شريك گشته و با خط پاكيزه و زيباش بسيار
كتابت نموده و كلمات شعر و نثر گفته و در نتيجه
تحصيل و تكميل فنون بطالبين علم سودها رسانيده و
مقام نيابت در حكم و داورى را يافته و احكام صادر
كرده و چندين بار در قاهره متصدى امور حسبى گشته و
در مسجد جامع عمرو خطابه ايراد كرده و در مسجد
جامع حاكم امامت نموده، و در جامع مويديه قرائت
حديث كرده، سپس تاليفات او را تعداد و مورد ستايش
قرار داده و گفته كه : بخط خود او "مقريزى" خواندم
كه تصنيفات او از دويست مجلد بزرگ بيشتر است، و
استادان او به ششصد تن بالغ گشته، اشاره بحديث او
"در موضوع داستان غديرخم" در ص 47 گذشت و در حديث
تهنيت نيز خواهد آمد.
282 - قاضى شهاب الدين - احمد بن شمس الدين -
عمر، دولت آبادى، متوفاى 849، صاحب " الارشاد " در
نحو - و " هدايه السعداء " و " البحر المواج ". در
تفسير، در جلد 2 " العبقات " صفحه 33 - 29 شرح حال
كامل و مفصلى از او مذكور است، لفظ او در كلمات
پيرامون مفاد حديث غديرخم و در نزول آيه سال سايل
در اطراف قضيه غدير خواهد آمد.
283 - حافظ احمد بن على بن محمد - ابوالفضل
عسقلانى - مصرى - شافعى - معروف به "ابن حجر" - در
سال 773 متولد و در 852 وفات يافته - صاحب كتابهاى
" الاصابه " و " تهذيب التهذيب "، سخاوى در جلد 2
" الضوء اللامع " ص 40 - 36 در شرح حال او بسط
كلام داده و استادان او و تاليفاتش را ذكر و مورد
ستايش قرار داده و درباره او گويد : پيشواى
پيشوايان، قدماى از علماء به نيروى حفظ و مورد
وثوق بودن و امانت و معرفت تامه و ذهن روشن و
درخشان و هوش مفرط و وسعت دامنه علم او در فنون
مختلفه شهادت داده اند، و استاد او " عراقى "
شهادت داده كه نامبرده داناترين اصحاب او بحديث
است، و هر يك از دو نفر - تقى فاسى - برهانى حلبى
گفته اند : همانند او را نيافتيم، و عبد الحى در
جلد 7 " شذرات " ص 273 - 270 از او نام برده و
گويد. در فقه و عربيت احاطه و تسلط يافته و حافظ
اسلام شده، و سپس در ستايش نسبت باو سخن بدرازا
كشيد و تاليفات او را ذكر و آنها را ستوده، اشاره
بحديث او "در موضوع غدير" در صفحات 40 ر 41 ر 50 ر
56 ر 62 ر 72 ر 88 ر 89 ر 91 و 93 100 ر 102 ر 108
ر و 109 و 111 گذشت و در داستان مناشده رحبه و
موضوع ركبان خواهد آمد.
284 - نور الدين على بن محمد بن احمد - غزى
الاصل - مكى - مالكى - معروف بن "ابن صباغ - در
سال 784 متولد و در 855 وفات يافته - سخاوى از او
باجازه روايت ميكند و شرح حال او را در جلد 5 "
الضوء اللامع " ص 283 ثبت و استادان او را در فقه
و غيره ذكر نموده، سپس گويد : نامبرده داراى
مولفاتى است، از جمله آنها " الفصول المهمه لمعرفه
الائمه " با تصريح باينكه : آنها دوازده نفرند، و
" العبر فيمن شفه النظر ".. اه - صفورى در " نزهه
المجالس " و شيخ احمد بن عبد القادر شافعى در "
ذخيره المال " و شبلنجى در " نور الابصار " از
كتاب او " الفصول المهمه " نقل حديث ميكنند، روايت
او در باب غديرخم در صفحات 46 و 57 و 78 و 86 و 89
گذشت و در آيه تبليغ و حديث تهنيت خواهد آمد.
285 - محمود بن احمد بن موسى بن احمد - قاضى
القضاه - بدر الدين - مشهور به عينى حنفى - در سال
762 در مصر متولد و در 855 وفات يافته - در جلد 10
الضوء اللامع " ص 135 - 131 شرح حال او مذكور است،
و در آنجا استادان او را در فقه و اصول فقه و حديث
و ادب ذكر نموده و تاليفات او را تعداد و آنها را
ستوده و گفته : نامبرده "عينى" حديث كرد و فتوى
داد و تدريس نمود، و تمام پيشوايان از هر مذهب و
طبقه يكى پس از ديگرى حديث را از او گرفتند، بلكه
علماء اهل طبقه سوم نيز از او حديث دريافت داشته
اند، و من خود يكى از كسانى هستم كه مقدارى "از
احاديث را" بر او قرائت نمودم، ابن خطيب ناصرى در
تاريخش از او نام برده و درباره او گويد : پيشوائى
است عالم - فاضل، در فرا گرفتن علوم شركت نموده،
خصوصيات نفسانى - او را محتشم و در خور احترام
نموده، داراى مردانگى و عصبيت و ديانت است، سيوطى
در " بغيه الوعاه " ص 386 شرح حال او را ذكر و او
را ستوده و استادان و قرائت و تاليفات او را بيان
نموده و درباره او گويد : پيشوائى
است عالم - بسيار دانا و عارف بعربيت و تصريف و
غير آنها، ابوالحسنات در " فوائد " ص 207 او را
ذكر نموده، اشاره بحديث او در صفحه 86 گذشت و در
آيه تبليغ نيز لفظ او خواهد آمد.