الغدير جلد ۱۱

علامه شیخ عبدالحسین احمد امينى نجفی (ره)
ترجمه محمد رازي

- ۲ -


" 5" اللولو در خلاف اصحاب اماميه

" 6" كتاب الدرج

"7" كتاب الرايع

" 8" خريده الزهراء در عقيده غراء

" 9" البغيه در قضايا

" 10" كتابى در فقه

"11"الدر الثمين در اصول دين

"12" كتاب النكت

" 13"مختصر

"14" ايضاح

"15" متصر الاسرار

"16" لغريبه در نحو

"17"حروف العجم

"18" لمعه در نماز

"19" حل اشكال در عقد الاشکال

"20" تحصيل المنافع

"21" الاكليل در عروض

"22" احكام القضيه در احكام القضيه

"23" خلاف المذاهب

"24" الرائض در فرائض

"25" شرح قصيده

"26" الساوى در عروض

"27" اصول دين

"28" قره عين الخليل در شرح نظم الجليل ابن حاجب در عروض

"29" الجوهره در نظم تبصره.

از وفات صاحب ترجمه" ابن داود" مطلع نشدم فقط ميدانم كه از كتاب رجالش در سال 757 فارغ شده است در حاليكه از عمرش شصت سال گذشته بود و صاحب" رياض العلماء" مرحوم ميرزاعبدالله افندى" نسخه اى از كتاب" الفصيح" بخط شاعر ترجمه شده ما ديده كه در آخرش بوده، نوشت آنرا مملوك حقيقى او حسن بن على بن داود كه خدا بيامرزد او را در سيزدهم ماه رمضان المبارك سال 741 در حاليكه سپاسگذار و صلوات فرستنده و استغفار كننده بود پس در سال 741 زنده و 94 سال از عمرش گذشته بود. و از اشعار ترجمه شده ابياتى در مرثيه شيخ شمس الدين محفوظ بن و شاح حلى در جلد 5 صفحه 442 گذشت.

جمال الدين خلعى

متوفاى سال 750

1- بوى خوش بوستان و درختان آمد و بيدار كرد هر موجودى كه در سحر بخواب رفته بود.

2- و صبح برق خوشحالى و خرسندى زد پس روشن شد در باغها غنچه ها و شكوفه ها.

3- و لبخند زد دهان گل شب بو در حالى كه خندان بود وقتيكه باران بر او گريست.

4- و زمين خودنمائى كرد در پوششهاى خود پس به عطر پاشيش ما را معطر و خوشبو ساخت.

5- و پرنده هادر شاخه ها ايستادند و ديگر براى شكار آنها نيازى به تير و كمان نبود. 6- و آگاه كرد ما را باد صبا بكشيدن دامن لباس خود هر صبح و شامگاهى.

7- چه اوقاتى خوبى بود ما را در حاليكه ما در بالكون بلند به سبزيها نگاه ميكرديم.

8- ميباريد از آن ابر بر زمين هاى زيبائى كه بهاران آنرا به سبزى پوشانيده بود.

9- در ميان جوانانيكه ميافشاند بر ايشان سخنورى تير سخن را پس ميانداخت خرمائى بدامن.

10- از هر كسيكه همنشين او مشرف شده بود ياد خوشبوئى و خبر خوش بود.

11- پس در آن مجلس بزرگى بود كه رياست مجلس را داشت و او جوان سخنورى بود مثل قرص ماه.

12- در آن مجلس صحبت ميكرد از آنچه درباره" غدير" آمده و آنچه از خاتم پيامبران رسيده است.

13- از آنچه كه ثقات و مردان موثق در روايات صحيحه نقل كرده و آنچه كه بعسر اسناد داده شده است.

14- که پيامبر" ص" در " غدير خم" بالاى منبرى از جهاز شتران رفت نه بسستى و نه عجز در سخنورى.

15- وقتيكه برگشت از " حجه الوداع " آخرين حج بسوى منزلش مدينه طيبه و آن آخرين سفر آنحضرت بود. 16- و فرمود اى مردم براستيكه پروردگارم تكرار نمود بمن وحى عظيمى را.

17- که اگر تبليغ نكنم و نرسانم آنچه مامور شده ام بان و من از شما مردم بر حذر و احتياط بودم.

18- فرمود اگر نرسانى آنچه كه گفته ام نام تو را از دفتر و حكم پيامبران محو ميكنم پس بترس و عبرت گير.

19- و اگر ميترسى از نقشه ومكر ايشان من تو را حفظ ميكنم پس خوش باش كه من بهترين يارانم.

20- " على " را بر ايشان امير و رهبر قرار بده كه او را از ميان انسانها اختياركردم.

21- سپس آيه " بلغ ما انزل اليك " را بر ايشان خواند كه مردم شنيدند و ديدند.

22- و گفت نزديك شده جدا كه من اجابت كنم پيك مرگ را و عمر من بپايان رسيده.

23- آيا من اولى از شما بشما نيستم گفتيم: آرى پس حكم فرما و امر كن ما را بآنچه كه ميدانى.

24- پس گفت در حاليكه مردم دور او را گرفته بودند ما بين شنونده و تماشاگرى.

25-هركس كه من مولاى اويم پس " على " مولاى اوست بايد پيروى كند باو پس ازمن.

26- پروردگارا يارى كن كسى را كه او را يارى كند و واگذار دشمن او را مثل واگذار كردن توانائى.

27- پس برخاستم چون مقام او را شناختم از خدا و او بهترين برگزيده گان بود.

28- و گفتم اى بهترين مردم مرحبا آمد تو را خلافت در حاليكه رام تو بر قدر و مقام تو است.

29- صبح كردى در حاليكه مولاى مائى و تو برادر ما بودى پس مباهات كن كه حايز گشتى بهترين افتخارها را

و در همين قصيده ميگويد

بخدا سوگند كه گناه آنكه قياس كند نعلين تو را با كسانيكه از تو جلو زدند آمرزيده نيست.

عده اى انكار كردند" عيد غدير" را و حال آنكه در ميان مومنين كسى نيست كه انكار آن نمايد.

خداوند تو را در ميان بنده گانش حكومت و امامت داد و تو در ميان ايشان به بهترين روش رفتار كردى.

و خداوند تكميل نمود در" غدير خم" دين ايشان را چنانچه آمد براى ما در سوره محكم" اليوم اكملت لكم دينكم".

تعريف تو در كتاب محكم" قرآن مجيد" و در تورات و در صحف نوح و ابراهيم و در زير سماوى است.

بر تو است حساب بنده گان حكم فرما بر هر كس كه خواستى ازايشان بسود و يا زيان او.

تشنه ميدارى قومى را در موقع ورود چنانچه سيراب ميكنى مردمى را در ورود بر آب خوردن و بيرون رفتن.

اى پناهنده هراسناك نالان و اى ذخيره دوستان و بهترين اندوخته ها.

من ملقب برفض شدم و حال آنكه آن شريفتر است براى من از لقب ناصبى كه مشهور بكفر است.

آرى من ترك كردم طاغوت و جبت" آن دو بت بزرگ غاصب را" و خالص كردم محبتم رابراى ستاره گان درخشان امامت.

اين قصيده 56 بيت است.

و براى او است ابيات زير

: آفرين و به به از روز " غدير " كه روز عيد و روز خوشحالى و سرور است.

: وقتيكه پيامبر برگزيده و انتخاب فرمود براى بعد از خودش بهترين امير را.

: در حاليكه گويا بود كه اين وصى من است در غياب و حضور من.

: و اوست يار من و ناصر من و وزير من و پشتيبان من و مانند من است.

: و اوست فرمانرواى بعد از من بقرآنيكه روشن كننده دلهاست

: و اوست كسى كه خداوند او را بر دانش جهانيان اطلاع و آگاهى داده.

: و اوست كسى كه اطاعت و پيروى اوبر اهل زمانها واجب و لازم است.

: پس او را اطاعت كنيد كه خواهيد رسيد بمقصد و هدف از بهترين ذخيره ها.

: پس ظاهرا اجابت كردند او را و حال آنكه پنهان كرده بودند بر او كينه اى در دلهايشان.

: به پذيرفتن سخنى از او بخوشى و تبريك و تهنيت.

: اى پادشاه زنبور عسل اى كسيكه حب تو بسته بر قلب و باطن من است

: و اى آنچنان كسى كه مرا نجات ميدهد از سوختن آتش دوزخ.

: و اى آنكسيكه مدح او ماداميكه زنده ام انس من و شب نشين من است.

: و اى كسى كه در روز حشر و قيامت عاقبت بهشت جاودان قرار ميدهد.

: من براى تو ولايت خود را خالص كردم اى صاحب دانش فراوان.

: وبراى كسيكه با تو دشمنى كند همواره است از من فحش و نفرين و بدگوئى.

:غلام و بنده تو" خليعى" رسيد بخوشوقتى و سرور در روز قيامت.

: بسبب دورى جستن و بيزارى نمودن بسوى خداى بخشنده از هر ناسپاسى.

و براى او نيز قصيده و چكامه است حدود 61 بيت كه در مجالس المومنين" قاضى شهيد نورالدين شوشترى" ص 464 سى و شش بيت آن موجود است و تمام آنرا در" رياض الجنه" سيد ما علامه زنوزى در روضه پنجم و در بسيارى از مخطوطات ياد شده است.

: تواريخ و سرگذشتها بانوار دانش تو جريان يافته و سوره هاى قرآنى از بزرگوارى تو حديث نموده.

: و مداحين و ستايش گران خبر دهنده گان غلو كرده و از حد گذشته و در تعريف تو مبالغه كردند و عذر خواستند.

: زيرا كه تو را تورات و صحف پيشينيان بزرگ داشته و انجيل عيسى و زبور تمجيد و ستايش كرده است.

: و خداوند درباره امامت تو آيات محكمى نازل كرده و زمانها بتو شاداب و خوش بوده است.

: و پيامبران بزرگوار وفا كردند بانچه كه درباره تو پيمان بسته بودند و عهد شكنى نكردند.

: و پيامبربرگزيده حق يادآور كرد پس بشنواند كسى را كه براى او گوش شنوا و ياد گيرنده بود.

: و كوشش كرد در نصيحت و خيرخواهى ايشان پس نپذيرفتند و پايدارى نكردند چنانچه مامور بودند.

و نيز در همين قصيده گويد

: نامهاى شريف درخشنده تو در چهره هاى قرآن درهر سوره آشكار و نمايانست.

: پروردگار بنده گان تو را شير شرزه ناميد از جهتيكه دشمنان گريختند كه گويا ايشان گوره خرانند. : و خدا تو را عين" الله" و جنب" الله" و وجد" الله" و هادى و رهنما ناميد در وقتيكه شب تاريك و تيره است.

: اى صاحبان امارت و امامت در روز غدير كه وقتى تو را پيامبر ولى قرار داد عمر بخ بخ" به به" گفت.

: اگر تو ميخواستى دست ابوبكر براى خلافت دراز نميشد و حكومت بعد از تو به زفر" يعنى عمر" نميرسيد.

: لكن تو در كارها شكيبا بودى و بر ايشان شتاب نكردى و حال آنكه تو توانا بودى.

شاعر كيست؟

ابو الحسن جمال الدين على فرزند عبد العزيز پسر ابى محمد خلعى يا" خليعى" موصلى حلى شاعر و سراينده گرانمايه خاندان رسالت عليهم السلام كه درباره ايشان اشعار بسيار سروده و ايشان را ستايش نموده و حق مطلب را اداء كرده و نيست در تمام اشعار موجود او مگر مدح و ستايش و سوگوارى ايشان.

وى مردى فاضل و وارددر تمام فنون علمى و تواناى در معارضه كردن بوده شعرش روان و ساده است. ساكن حله شد تا از دنيا رفت درحدود سال 750 و در همانجا به خاك رفت و براى او در آنجا قبر معروفيست.

او از پدر و مادر ناصبى بدنيا آمد و قاضى شوشترى او را در كتاب" مجالس المومنين" ص 463 فرموده: و سيد مازنوزى در روضه اول رياض الجنه گويد: كه مادرش نذر كرد كه اگر خدا باو پسرى