بر او و بر دانش گسترده اش و آيا خطيب و نثر و نظم
گو و واعظگو و واعظ و مشكل گشا و جوابگوى، مشكلاتى
چون او سراغ داريد؟ اوست كه مى گويد: تنزيل و
تاويل، مجمل و مفصل، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ
قرآن رابخوبى مى دانم و اوست كه مى دانيم قظعا
امين بر وحى و همه امور است و بغير او چنين
اطمينان را قطعا نداريم.
و خداوند درباره او وهمسرش فاطمه و فرزندانش
سوره هل اتى را نازل فرمود آنگاه كه نذر آنان
مقبول افتاد در نتيجه مسكين و يتيم واسير را اطعام
كردند و خود گرسنه ماندند.
و آيه انفاق در شب و روز.پنهان و آشكار بخاطر
رضاى خدا در باره او نازل گرديد.
و آيه عبادت براى خدا و سجده و قيام براى حق
تعالى در حق او نازل گرديد.
و آيه وقوف براى سوال بى شك در حق على پدر حسن
و حسين نازل شده است.
و اوست لسان صدق حضرت ابراهيم، و آيه ايذاءو
آيه سقايه و ايمان و هدايت و آيه محبتى از رحمان و
آيه تطهير و امر به نماز در حق او نازل شده است.
و " اهل ذكر " در قرآن، او از جانشينان ديگر
پيغمبر اكرمند نه ديگران و آيه مباهله درباره او و
ديگران از صحاب كساء و پنج تن نازل شده است.
و اين على نفس پيامبر و فرزندانش فرزندان رسول
خدا يند و او چه شرافت و عظمت شگفت آوردى دارد كه
از خورشيد نيز روشنتر است.
پيامبر اكرم بارها در حقش فرمود: " تو ولى و
وصى و وزير و برادر من هستى ".
و هل سمعت بحديث
مولى |
يوم الغدير و الصحيح اولى: |
" و آيا حديث مولى را در روز غدير شنيدى كه
صحيح آن اولى است "يعنى منظور از مولى اولى بتصرف
است ".
آيا رسول خدا در باره او چنان نگفت كه جاى شبهه
اى براى مخالفان باقى نمايد؟ و آيا حديث منزلت را
شنيده اى كه در اين حديث پيامبر اكرم آنچه را كه
هارون نسبت به موسى داشته جز نبوت كه اميد مى رفت
براى هارون باشد، براى على اثبات فرموده است.
قرآن درباره وصى پيامبر اكرم حكم كرده كه
اوامام در ميان بهترين امتها است.
پس هر كس مخالفت كند ستم و كار بدى كرده است.
يكى گفت: دلائل فراوانى در مورد امامت و
پيشوائى مردان نيكو كار"خلفاء" دارم، با اين همه
دلائل چه مى گوئيد؟ گفتم: اگر حديث منزلت و غدير
در ميان آنها باشد كافى است در صورتى كه اين
احاديث مربوط به على بن ابى طالب عليه السلام است
و بدون اينها دلائل تو عليل است.
تو هيچ گاه خبر واحد و يا گفته دروغگوى معاند
را همانند حديث رسول خدا در روز " غدير " در برابر
همه مردم قرارمده كه اين حديث متواتر و ميان مردم
چنان مشهور است كه جاى هيج گونه شكى درباره آن
نيست و رسول خدا رسما در ميان مردم فرمود: على
امام بر حق است ".
شرح حال المنصور بالله
ابو محمد منصور بالله امام حسن بن محمد بن احمد
بن يحيى بن يحيى بن يحيى يكى از امامان زيديه در
يمن و يكى از بزرگان آنها است.او درعلم حديث و ادب
و شعر مقام ارجمندى دارد و در علم منظره و جدل
معروف است.و كتاب برزگ و ضخيمش " انوار اليقين "
كه در شرح همين قصيده نوشته بيان گر شخصيت علمى
اوست.
او در ايام " مهدى احمد بن حسن " از اجله علما
بشمار مى رفت و درباره او اشعارى سروده كه از آن
جمله است شعرى كه سلامى او را تهنيت گفته است
"چنانكه گفته شده: يوسف بن عمر پادشاه يمن يا
معتصم عباسى ابو احمد عبد الله متوفى در سال 656 ه
در نفر را تحريك بوده او را بكشند، آنها نيز بر او
حمله كردند و مجروحش نموده، اما اطرافيانش آنها را
گرفته و كشتند و او از اين ماجرا جان بسلامت برد،
بعد از اين واقعه ابو محمد منصور شعر مفصلى درباره
امام مهدى احمد بن حسين سروده و نجاتش را از اين
حادثه به او تبريك گفت".
ابو محمد منصور بالله در سال 596 ه متولد و بعد
از قتل امام احمد بن حسين به عنوان امامت با او
بيعت شد و دعوتش در سال 657 ه بوده و در شهر "
رغافه " از شهر هاى " صعده " در محرم سال 670 ه
وفات يافته است.
شرح حال او در كتاب " نسمه السحر فيمن تشيع و
شعر " آمده است.
ابو الحسن جزار
متولد سال 601 و متوفى در سال672
او اشعار زيادى در مورد امامت و از آنجمله
مساله " غدير " دارد كه برخى از آنها ذيلا آورده
مى شود:
" اى داماد رسول خدا گوارا باد ترا روزى كه
براى پاكان نشاط- انگيز بود.
تو در خلافت از همه مقدمى زيرا چنانكه شرائط در
تو جمع است در ديگران وجود ندارند:
صب الغدير على
الالى جحدوا لظى |
يوعى لها قبل
القيام ازيز: |
" داستان غديربراى كسانى كه منكر آنند چون شعله
آتشى است كه آژير آن پيش از قيامت آگاهشان خواهد
كرد."
ان يهمزوا فى قول
احمد انت مو |
بى للورى؟
فالهامز المهموز: |
" اگر گفته رسول خدا را كه فرموده: " تو مولاى
مردمى" عيب گرفتند عيب گيرنده خود معيوب است.
دوست و ارادتمند تو از جهنم نمى ترسد زيرا جهنم
با دوست تو كارى ندارد و مخصوص دشمنان تو است.كسى
كه دوستى ترا به همراه داشته باشد، حرزى است كه او
را از آتش جهنم محفوظمى دارد. تو قسيم الجنه و
النار هستى كه دشمنت را مى سوزانى و دوستت را در
بهشت رستگارمى كنى "
اين قصيده كه خيلى طولانى است در بسيارى از
مجموعه هاى خطى كهنه موجود است و بعضى از ابياتش
در كتب ادبى پراكنده است.
آشنايى با اين شاعر
يحى بن عبد العظيم بن يحى بن محمد بن على جمال
الدين ابو الحسن جزار مصرى يكى از شعراء فراموش
شده شيعه است.با انكه فرهنگهاى قديمى كمتر شرح حال
او را نوشته اند، اشعارش در كتب ادبى و قاموسها
بمناسبت زيبائى و جذابيتى كه داشته زياد آمده است.
و اگر شرح حال نويسان از تاريخ او غافل مانده
اند او شخصا شرح كاملى از زندگى خود نوشته كه هر
كس با اشعارش آشنائى داشته باشد، چاره اى جز اين
ندارد كه اعتراف به فوق العادگى و نبوغش كند و او
در فن " توريه " و " استخدام " مهارت خاصى دارد و
از ديگران مقدم است.
" ابن حجه " در كتاب " الخزانه " مى گويند: "
جزار " و " سراج وراق " و " حمامى " با هم پيمان
بستند كه براى يكديگر شعر بگويند و البته شغل و
القابشان در نظم توريه كمكشان مى كرد تا آنكه در
باره " سراج وراق " گفته شده: اگر لقب و كارت نبود
نصف شعرت از بين رفته بود.
آنچه كه درباره " جزار "در خزانه ابن حجه و
فوات الوفيات كتبى جلد 2 صفحه 319 و البدايه و
النهايه ابن كثير جلد 13 صفحه 293 و شذرات الذهب
جلد 5 صفحه 394 و نسمه السحر يمنى و الطليعه فى
شعراء الشيعه علامه سماوى آمده دون مقام اوست و
شخصيت او بالاتر از اينهاست.استاد ما علامه سماوى
از اشعار او ديوان برزگى گرد آورده كه بيش از 1250
بيت شعر دارد و البته براى او ديوان ديگرى نيز
بوده كه در فرهنگ هاى پيش از آن توصيف شده كه
مشهور است، و نيز او داراى قصيده اى است درباره
حكام و خلفاء و عمال مصر كه صاحب " نسمه السحر "
آن را مفيد دانسته است، و گويا آن قصيده در
كتابخانه هاى يمن بوده كه صاحب " نسمه السحر " از
آن آگاهى يافته است.
او در مرثيه امام حسين عليه السلام اشعارى گفته
كه " تمام المتون " صفدى صفحه 156 و غيره آن را
نقل كرده اند كه ترجمه قسمتى از آن چنين است: "
وعاشورا مى آيد و مرا بياد مصيبت جانكاه حسين عليه
السلام مى اندازد و ايكاش نيامده بود.روزى كه مى
گذرد ولى هرگاه بيادش مى افتم صبرو قرار از من
ربوده مى شود، ايكاش چشمى كه در آنروز سرمه مى كشد
سالم نماند و دستى كه به عنوان شماتت خضاب مى كند
بريده گردد، مگر حسين در اين روز كشته نشده؟ پس
پدر او در اين روز از همه محزون تر است ".
او در باره حريق حرم پيامبر اكرم چنين سروده
است: " در آتش گرفتن حرم پيامبر اكرم بگفتار
ابلهان اعتناء نكنيد زيرا قطعا از ناحيه خدا در آن
سرى بوده كه بر عقلا پوشيده نيست و آن اينكه: از
آثار بنى اميه در ساختمان آن چيزى باقى نماند ".
مسجد شريف نبوى شب جمعه اول ماه رمضان سال 654
ه بعد از نماز تراويح "نماز مستحبى ماه رمضان"
وسيله فراش ابو بكر مراغى كه چراغ ازدستش افتاده
بود آتش گرفت، سقف و ديوارهاى آن سوخت و سربهاى آن
آب گرديد، و اين آتش سوزى پيش از خوابيدن مردم
صورت گرفته بود، و از اين آتش سوزى سقف حجره شريفه
نيز طعمه حريق گريديد و در ميان آن فروريخت!!
شعراء در اين باره شعرها گفتند و گويا " ابن
تولو المغربى " از ابيات ياد شده " جزار " چنين
پاسخ گفته است: " به روافض "شيعه هاى" مدينه بگو:
چه چيز شمارا وادار مى كند كه در مذمت كردن، از
سفيهان پيروى كنيد؟ حرم پيامبر اكرم آتش نگرفت مگر
بخاطر آنكه شما در آن صحابه رسول خدا را مذمت مى
كرديد ".
ابن حجه در " الخزانه " صفحه 338 گفته است كه
او در سال 601 متولد شده و در سال 672 ه درمصر
وفات كرده است.
و ابن كثير در "البدايه و النهايه " روز و ماه
وفاتش را نيز ذكر كرده و گفته است: او در دوازدهم
شوال سال 672 ه فوت كرده است.
و تمام مورخان ولادت و وفاتش را اينطور نوشته
اند مگر صاحب " شذرات الذهب " فوت او را در سال
679 ه دانسته و گفته است: " او در شوال سال 679 ه
فوت كرده و سنش در آن وقت 76 سال يا همانند آن
بوده و در " قرافه " دفن شده است.
و در هر صورت خدا دانا تر است.
قاضى نظام الدين
متوفى در سال 678
او اشعار در مدح خاندان پيامبر اكرم و داستان
غدير خم دارد كه ترجمه برخى از آنها چنين است:
" خدا به شما خير كثير عنايت كند اى آل ياسين و
اى ستارگان حقيقت و اى علمهاى هدايت ميان ما.
خداوند اعمال هيچ بنده و دين هيچ فردى را جز با
محبت شما نمى پذيرد.
اگر دست هاى جنايتكارم جز ماروافعى برايم فراهم
نكرده در روز قيامت تنها اميد نجات از شما دارم.
آرى سنگينى را وسيله شما سبك مى كنم، آرى در
حشر ميزانهارا وسيله شما سنگين مى نمايم.
و هر كس شما را در راه خدا دوست ندارد، ازعذاب
دردناك قبر و قيامت در امان نخواهد بود.به خاطر
شما افلاك آفريده شده كه اگر او نبود، اندازه ها
تكون پيدا نمى كرد.
چه كسى در امر ولايت همانند على است؟ دشمنان او
جز ديوانگان نيستند. چنانكه نقل كرده اند: اسم على
در عرش نوشته شده چه كسى مى تواند آن رااز بين
ببرد و يا را رنگ كند؟
چه كسى حجت خدا و ريسمان محكم خدا و بهترين
مردم است كه دوستيش در حشر بى نيازتان مى كند؟
چه كسى در ميدان معركه مبارزه، و در مقام
استدلال دليل قاطع است؟
چه كسى همانند او داراى جفر و جامعه است كه از
اسرار غيب در آن نگاشته شده است؟ و چه كسى همانند
هارون نسبت به موسى برادريش را نسبت به پيامبر
اكرم پيش مردم ثابت كرده است؟
مهما تمسك
بالاخبار طائفه |
يوم الغدير
جرى الوادى فطم على |
شبلاه
ريحاتنا روض الجنان فقل |
فى طيب ارض نمت
تلك ارياحينا: |
فقوله: وال من
والاه يكفينا |
قوى قوم هم
كانوا المعادينا |
فى طيب ارض
نمت تلك ارياحينا: |
فى طيب ارض نمت
تلك ارياحينا: |
" هر گاه طائفه اى به اخبار تمسك جويند فرموده
رسول خدا " خدايا دوست بدار آنكس كه او رادوست مى
دارد " ما را كفايت خواهد كرد.
در روز غدير رسول خدا ميان آن بيابان در ميان
آن مردمى كه دشمن ما بودند او را معرفى فرمود كه
فرزندانش در دو ريحانه باغستان بهشتند پس بگو: اين
عطر و رياحين به خاطر پاكى و خوشبوئى آن زمينى است
كه اين رياحين را پرورده وپديد آورده است ".
اين قصيده در حدود42 بيت است كه قاضى مرعشى در
مجالس المومنين صفحه 226 آن را ذكر كرده است.
او با اين گفته اش " به خاطر جد شما افلاك
آفريده شده كه اگر او نبود، اندازه ها تكوين پيدا
كردى " اشاره به آن روايتى كرده كه حاكم بطور صحيح
در مستدرك جلد 2 صفحه 615 از ابن عباس رضى الله
عنهما چنين آورده است: " خداوند به عيسى عليه
السلام وحى فرمود كه اى عيسى به محمد"ص" ايمان
بياور و به آن عده از امتت كه او را درك مى كنند
دستور ده كه به او ايمان بياورند، پس اگر محمد
نبود من آدم را خلق نمى كردم، و اگرمحمد نبود من
بهشت وجهنم را نمى آفريديم، من عرش را روى آب
آفريدم اما قرار نداشت روى آن نوشتم: خدائى جز
خداى يكتا نيست محمد "ص" رسول خدا است، انگاه آرام
گرفت ".
سبكى نيز در " شفاء السقام "صفحه 121 آن را
آورده و اقرار به صحت آن كرده است و زرقانى نيز در
شرح مواهب جلد 1 صفحه 44 آنرا آورده و گفته است:
ابو الشيخ آنرا در طبقات اصفهانيين آورده و حاكم
آن را صحيح شمرده و سبكى و بلقينى در فتاواى
خودبان اقرار نموده اند.
و حاكم بعد ازاين حديث، حديث صحيح ديگرى را كه
تاحدودى همانند روايت گذشته است نقل كرده كه مضمون
آن چنين است: رسول خدا فرمود: هنگامى كه آدم خطا
كرد، گفت: خدايا از تو بحق محمد "ص" مى خواهم كه
از خطايم صرفنظر كنى، خداوند فرمود: اى آدم، چگونه
محمد را شناختى در صورتى كه هنوز او را نيافريده
ام؟ گفت: خدايا چون هنگامى كه مرا آفريدى و از
روحت در من دميدى، سرم را بالا كردم، در قائمه هاى
عرش ديدم نوشته است: خدائى جز خداى يكتا نيست،
محمد رسول خدا است، پس دانستم كه تو به اسمت اضافه
نمى كنى مگر محبوبترين مخولفت را، خداوند متعال
فرمود: اى آدم راست گفتى، او محبوبترين خلق به سوى
من است، مرا بحقش بخوان تا ترا ببخشايم و اگر محمد
نبود ترا نمى آفريدم ".
اين روايت را بيهقى در " دلائل النبوه " كه
ذهبى درباره اش گفته است: از آن بهره گير كه تمامش
هدايت و نور است، و طبرانى در معجم الصغير آورده و
سبكى در شفاء السقام صفحه 120 و سمهودى در
وفاءالوفاء صفحه 419 و قسطلانى در مواهب- اللدنيه
و زرقانى در شرح آن جلد 1 صفحه 44 و عزامى در
فرقان القرآن صفحه 117 به صحتش اعتراف كرده اند.
اين مختصر را براى آگاهى خواننده محترم در مورد
نادرستى گفته ابن تيميه و هم مسلكانش مانند "
قصيمى " نوشته ايم تا فضيلت رسول خدا را از روى
بصيرت درك كرده گول اين گمراهان را نخورند.
آشنايي با شاعر
نظام الدين محمد بن قاضى القضاه اسحاق بن مظهر
اصفهانى يكى از ادبيات