ستاره اى مربوط بدانى، مسلمان نخواهى بود ".
او درابتداى كارش قضاوت " نصيبين " و سپس " حلب
" را عهده دار گرديد آنگاه خطيب دمشق شد و بعد از
آن پارسائى پيشه كرد و به مكه رفت و بعد از
مراجعه، كمى در دمشق ماند آنگاه به حلب رفت و در
آنجا وفات كرد تاليفات او:
1- عقد الفريد للملك السعيد، اين كتاب را براى
نجم الدين غازى بن ارتق كه از پادشاهان " مار دين
" بوده تاليف كرده و در مصر چاپ شده است.
2- الدر المنظم فى اسم الله الاعظم، نسخه اى از
آن در كتابخانه حسين پاشا در آستانه به شماره 346
موجود است.و شيخ سليمان قندوزى حنفى در " ينابيع
الموده " صفحه 403-471قسمتى از آن را نقل كرده
است.
3- مفتاح الفلاح فى اعتقاد اهل الصلاح.
4- كتاب دائره الحروف.
5- مطالب السوول فى مناقب آل الرسول كه بارها
چاپ شده است.
معاصره او " اربلى " در كتاب " كشف الغمه "
صفحه 17 گفته است: مطالب السوول فى مناقب آل
الرسول تصنيف استاد دانا كمال الدين محمد بن طلحه
است، او مرد مشهور و فاضلى بوده كه فكر مى كنم در
سال 654 ه فوت كرده باشد، حال او در زهد و پارسائى
و ترك كردنش وزارت شام را و گوشه گيرى اختيار
كردنش امرى است آشكار و قريب العهد به تاليف آن
كتاب، او در حال گوشه گيرى اين كتاب "مطالب
السوول" و كتاب الدائره را نوشت، او شافعى مذهب و
از روساء و بزرگان آنها است.
و سيد هبه الدين ابو محمد حسن موسوى در كتاب "
المجموع الرائق " كه در سال 703 ه آن را تاليف
كرده تصريح مى كند كه اين كتاب " مطالب السوول "
مال اوست.
و ابن صباغ مالكى متوفى در سال 855 ه نيز اين
كتاب "مطالب السوول" را از آن او مى داند و در
كتاب " فصول المهمه خود ازآن زياد نقل مى كند، و
هم اكنون از آن كتاب نسخه اى خطى كه در سال 896 ه
ازروى نسخه اى به خط مولف كه در سال 650 ه در جزوه
نوشته بوده، نگارش يافته است در كتابخانه " احمديه
" حلب موجود است.
و آقاى " شبلنجى " نيز در كتاب "نور الابصار"
در مناقب آل نبى مختار، از آن نقل كرده است.
کمال الدين ياد شده چنانكه در طبقات سبكى و
شذرات الذهب آمده: در سال 652 ه متولد شده و
چنانكه در دو كتاب ياد شده و الوافى بالوفيات صفدى
و تاريخ او و البدايه و النهايه ابن كثير و مرآت
الجنان يافعى و الاعلام زركلى و ديگر كتب آمده در
هفده رجب سال 652 ه فوات كرده است.
ولى در بالا نظر اربلى راديديد كه معتقد است:
او در سال 654 ه فوت كرده است.
قسمتى از اشعارش كه در مدح اهل بيت عليهم
السلام سروده ودر كتابش " مطالب السوول " موجود
است و از آن جمله است اشعارى كه در پايان كتاب
قرار دارد و ذيلا ترجمه مى شود:
" اگر مى خواهى حقائق را درك كنى كمى مهلت بده
و از خواندن آيات مربوط به مناقب تجاوز مكن، مناقب
آل مصطفى كه وسيله آنها به نعمت تقوى و نيكيها راه
مى يابيم، مناقب خاندان پيغمبر كه پيشواى مردمند و
هر طالبى وسيله آنها گمشده اش را مى يابد، مناقبى
كه حقائق را آشكار مى كند و پرده هاى سياه را
دورمى افكند، بر تو باد توجه به آنها در پنهان و
آشكار كه اين عمل ترا پيش خدا بلند مرتبه خواهد
كرد.
و هنگامى كه زبانت به آيات مناقب اهلبيت مترنم
است آنها را از روى اخلاص و حضور قلب بخوان.
و هرگاه كسى درباره آن با دقت كتابى بنويسد
قطعا بزرگترين واجبش را ادء نموده است.
و چه بسا ممكن است كسى آن را بخواند، حسناتش
زياد شود و از بالاترين مواهب بهرمند گردد.
و هر كس در اين باره از خدا درخواست توفيق كند
دعايش مستجاب و اقبال از هر سو به او روى خواهد
آورد".
و نيز از اشعار اوست كه در صفحه 8 آن كتاب آمده
و ترجمه آن چنين است:
" كسانيكه به آنان "اهلبيت عليهم السلام" چنگ
زنند، آنان برايشان " عروه الوثقى " و ريسمان
خواهند بودزيرا كه مناقبشان از راه وحى و قرآن
ثابت شده و قرآن خوان مناقب آنان را در سوره شورى
و هل اتى و احزاب مى يابد.
آنان اهلبيت مصطفى هستند كه دوستى آنان به طور
قطع بر مردم فرض است..
فضائل آنان از لحاظ واقعيت از هر روايتى كه
راويان از روى جهد و كوشش به دست آورده اند بر ترى
دارد."
او با اين عبارت، اشاره به عده اى از فضائل
خاندان عترت و طهارت مى كندكه قرآن در سوره شورى و
هل اتى و احزاب بدان تصريح نموده است:
اما درسوره شورى چنين آمده: قل لا اسالكم عليه
اجرا الا الموده فى القربى و من يقترف حسنه نزد له
فيها حسنا- بگ و:در اين باره "نبوت" از شما پاداشى
جز دوستى نزديكانم نمى خواهم، و هر كس كار نيك
انجام دهد برنيكيش بيافزائيم ".
و ما در جلد دوم اين كتاب كتاب "عربى" صفحه
310- 306 وجلد سوم صفحه 171در اينكه اين آيه در
مورد اهبيت عصمت و طهارت نازل شده است بحث كرديم
به آنجا مراجعه شود.
و اما در سوره هل اتى چنين آمده است: يوفون
بالنذر و يخافون يوما كان شره مستطيرا و يطعمون
الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا: " آنان به
نذر خود وفامى كنند و از روزى كه شر آن
انكارناپذير است بيم دارند و غذا را با انكه دوست
دارند، به مستمند و يتيم و اسير مى دهند ".
و ما در جلد سوم صفحه 111- 107 به طور مبسوط
بررسى كرديم كه اين آيه مربوط به اهلبيت عليهم
السلام است.
و اما در سوره احزاب چنين آمده است: من
المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من
قضى نحبه و منهم من ينتظر و ما بدلوا تبديلا: " از
مومنان مرادنى هستند كه براستى پيمانهائى كه با
خدا داشتند وفا كردند بعضى از آنها تعهد خويش به
سر بردند و بعضى ديگر منتظرند و به هيچوجه تغييرى
نيافته اند ".
و نيز در همين سوره است: انما يريد الله ليذهب
عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا: " خدا مى
خواهد كه ناپاكى را از شما اهلبيت ببرد و پاكيزه
تان كند پاكيزه كامل ".
در جلد دوم اين كتاب صفحه 51 گذشت آيه اول در
مورد امير المومنين و عمويش حمزه و پسر عمويش
عبيده نازل شد است.مسلمين اتفاق دارند آيه تطهير
نيز درمورد رسول اكرم و على بن ابى طالب و حسن و
حسين و فاطمه سلام الله عليهم نازل گرديده است.
و ائمه حديث و حفاظ در اين باره احاديث صحيح
متواتره، در صحاح و مسانيد خود آورده اند كه بيارى
خدا در مجلدات آينده خوانند محترم را از آن احاديث
آگاه خواهيم كرد.
همانطور كه گفتيم: او درباره خاندان پيامبراكرم
اشعارى زياد دارد كه ترجمه قسمتى از آنها چنين
است:
"خدايا، بحق پنج تن آل عبا كه صاحبان هدايت و
عمل شايسته اند، آنانكه سفينه نجاتند، و افراد
تاجر پيشه سود خواه بسوى آنها مى شتابند و دوست
شان دارند، آنانكه در روز قيامت آنگاه كه مردم در
موقف فضاحت بار توقف دارند، داراى مقام ارجمندند،
خوارم مفرما و گناهم را بيامرز تا شايد از آتش
سوزان جهنم در امان بماند، زيرا با علاقه شديدى كه
با آنها دارم اميدوارم خداوند از سر تقصيراتم در
گذرد، آنان براى كسى كه دوستشان داشته باشد سپرى
هستند كه اورا از حوادث سهمگين نجاتش مى دهند و من
به آنان متوسلم به اين اميد كه درخواست گناهكار
بدبخت به هدف اجابت رسد و رستگارى نصيبم شود و از
اين رهگذر راه راست را يافته مقامى شايسته يابم ".
و نيز اشعار اوست كه در مورد قاتلان ابى عبد
الله الحسين عليه السلام سروده و ذيلا ترجمه قسمتى
از آن آورده مى شود:
"اى دشمنان خدا پيشاپيش شما موقفى است كه رسول
خدا در آنجا از شما پرسش و باز خواست خواهد كرد.در
آنجا رسول خدا و فاطمه زهرا، كه عزادار است به
دشمنى و داد خواهى برمى خيزند و على نيز داد خواهى
آنها را تاييد مى كند كه قطعا گفته او مورد تاييد
است.
و شما اى دشمنان خدا در آنروز چه جوابى به آنها
خواهيد داد؟ در صورتى كه درآنروز راهى براى ترك
جواب نخواهد بود!!
و شما با كشتن فرزندانشان كار بدى كرديد و بار
سنگينى متحمل شديد، و اميد شفاعتى در آن روز جز از
ناحيه دشمنان نخواهد بود و شرح اين ماجرا مفصل است
وبسيار روشن است كسى كه در روز حشر رسول خدا دشمنش
باشد جايگاهش در آتش خواهد بوددر صورتى كه بر شما
واجب بود رعايت آنها را بكنيد و نسبت به آنها
مهربان باشيد تا مورد شفاعت آنان قرار گيريدزيرا
آنان آل پيغمبر و اهلبيت اويند و تنها پيروى از
طريقه آنان مايه نجات است.
مناقبشان در ميان مردم مشهور و داراى ارزش
چشمگير است، مناقب آنان چنان زياد است كه از شمارش
بيرون است البته برخى از آنها فرع و برخى ديگر
اصلند، آنان مظهر مناقب خلقى رسول خدايند كه
هيچگاه براى آنها افولى نخواهد بود ".
ابو محمد المنصور بالله
متولد 596- متوفى 670
او قصيده ارزشمندى در مورد ولايت و از آن جمله"
غدير خم " دارد كه در حدود 708 بيت است كه ذيلا
ترجمه قسمتى از آن آورده مى شود:
" سپاس مخصوص خداى توانائى است كه شب و روز را
در پى يكديگر مى آورد و ابرها و بارانها را برروى
زمين و جانداران مى باراند.
سپس درود خدا مخصوص احمد پدر زهرا او برادر
بزرگوارش "على" و فاطمه و دوفرزندان و آلشان كه
سفينه نجات و هدايتند باد.
اى كسى كه از من در باره امام و رهبر بعد از
رسول خدا و اينكه چه كسى را پيامبر اكرم جانشين و
صاحب امرش تا قيامت قرار داده است، مى پرسى گوش به
اشعارم ده كه از دل سوخته ام حادثه اى كه بعد از
رسول خدا پيش آمده و وحدت مسلمين را بر هم زده
است، تراوش كرده است:
خلافت بلا فصل بعد از رسول خدا طبق فرمان صريح
خداوند مال پسر عمش على بن ابى طالب است، و اين
حقيقت چنان مشهور و آشكار است كه جاى هيچ شك و
شبهه اى نيست و چگونه ممكن است نوردر روز مخفى
باشد؟ ليكن آدم نابينا تند رو مى لغزد و سقوط مى
كند ". شاعر نامبرده درباره شخصيت على بن ابى طالب
عليه السلام چنين ادامه مى دهد:
" تولدش در بيت العتيق "كعبه" بوده در صورتى كه
مادرش به اين قصد، در آن وارد نشده بود تنها خدايش
او را تاييد كرد، و هركه او را خوار كند جهنم
جايگاهش خواهد بود.
پدرش سرپرست پيامبر اكرم بوده و طبق تحقيقات
دانشمندان بى غرض، او به خدا و قرآن بوده است.
حال در پدران ديگران همانند او را نشان بدهيد،
و مادرش "فاطمه بنت اسد" تربيت برادرش احمد را
بعهده داشت و هنگامى كه او را بسوى حق و حقيقت
خواند از او پيروى نمود.
بارها رسول او را مادر خود خواند و بعد از مرگ
شخصا تجهيز او رابه عهده گرفت و او را با جامه خود
كفن كرد و در ميان قبرش به احترام اوخوابيده و همه
فرشتگان تا پايان نمازش ايستاده بودند.
او به حكم پروردگار عالميان برادر رسول خدا
بوده آنها از نور واحدى هستند و براى ديگران چنين
شرافتى نيست او همسر سيده نساء عالميان است كه
پنجمين فرداز پنج تن اهل كساء است ازدواج او باعلى
در آسمان بسته شده است و آيا براى ديگران چنين
افتخار و عظمتى مى يابيد؟
خدا در ازدواج او صاحب اختيار بوده و جبرئيل
نيز از ناحيه على نيابت داشته و حاملان عرش خدا
نيز شاهد اين ازدواج مقدس بوده اند حال اگر چنين
واقعه اى براى ديگران، سراغ داريد برايم نقل كنيد؟
زهرا حوراى انسيه اى است كه خدا او را از سيب
بهشتى خلق فرمود است و معلوم است كه چنين ريشه
پاكى كه ديگران از همانندش محرومند چه فرزندانى
بوجود خواهند آمد؟
دو فرزند على از زهرا دو آقاى جوانان اهل
بهشتند و بحق فرزندان رسول خدا بشمار مى روند آنان
از كتاب و سنت شير خورده اند، و آيا ديگران چنين
اسباب پيروزى دارند؟
آنان به تصريح رسول خدا امامند زيرا آن حضرت
فرموده است: " حسن و حسين چه قيام كنند و چه
بنشيند امامند "رسول خدا امامان حقيقى را كه
راهنمايان مردم تا روز قيامت هستند در نسل آنان
قرارداده است.
برادر او جعفر طيار است كه فرشتگان نيك سرشت
برادران و مصاحبان اويند.و عمويش حمزه مرزدارشكيبا
و شمشير قاطع اسلام است.
و خداى ما اسم او "على" را از اسمش "على" مشتق
كرده است عليهدا چه كسى چنين سهمى دارد؟
و تنها او بر گزيده خدا در اعلام حكم خدا و
خواندن سوره برائت در مسجد- الحرام در برابر انبوه
مشركين است نه ديگران.
او تنهاآئينه تمام اسلام است و هيچ گاه ديگران
چنين شايستگى را ندارند، خداوند صاحب عرش شخصا و
به طور آشكارعلى را برگزيد و جن و انس را در اين
كار دخالت نداد، اما مردم، انتخاب خدا را ناديده
گرفته ديگران را جاى او بر گزيدند، در صورتى كه
تنها او صاحب اختيار و ولى مسلمين است كه در حال
ركوع انگشتر به سائل داده است و با چنين گواه زنده
اى چگونه دست از او كشيده و به سوى ديگران
شتافتند؟
و تنها او ولى حل و عقد و امر و نهى بر بندگان
خدا است و اين كار تنها به دستور خداوند بزرگ صورت
گرفته است نه آنكه پيامبر اكرم روى فاميليت چنين
عملى را انجام داده باشد.
و اين دستور خدا است كه مى فرمايد: از خداو
پيامبر و صاحبان امر اطاعت كنيد.
عليهذا بديهى است هر كسى از او اطاعت كند
رستگار خواهد بود.
رسول خدا منذر و على هادى است و او در ليله
المبيت با خوابيدن جاى پيامبر اكرم زير باران تير
و سنگ كه بسوى او پرتاب مى كردند ثابت كرد كه
قربانى خوبى براى رسول خدا است، او در اين شب حساس
كه از هر سر بوى مرگ به مشام مى رسيد تا به صبح
شكيبائى پيشه كرد و هنگامى كه هوا روشن
گرديدهمانند شير شرزه در ميانشان آشكار گرديد:
آنان رنگ پريده و وحشت زده به سوى خانه هايشان
برگشتند و خداوندآيه: " و من الناس من يشرى نفسه
ابتغاء مرضاه الله " را در حقش نازل فرمود و آيا
چنين حقيقتى كه خداوند آنرا به جن و انس نشان داده
هر گونه شك و شبهه اى را در مورد ولايت او ازبين
نمى برد؟
آيا رسول خدادر حقش نفرمود كه: تو شهسوار
عربى؟و چه بسيار خداوند وسيله او اندوه و بلا را
"از رسول خدا و اسلام" دور فرمود:؟ در شگفت باش و
مادامى كه زنده اى چيزهاى شگفت آور خواهى ديد.
وقتيكه حديث رسول خدا شهر علم و على در آنست را
شنيدى ديگر مرا مورد ملامت قرار نخواهى داد چرا در
علاقمندى به مولايم اينقدر طولانى سخن مى گويم.
و نيز رسول خدا در باره اش فرمود: داورترين و
داناترين شما على است.
و همانند همين گفته است فرمود پيامبر اكرم كه:
" او صندوق دانش و علم من است " و كجا غيراز وصى
چنين مقامي را دارا است؟.
آيا او حجت آسكار و دليل روشن براى مردم و ما
فوق مردم نبود و دانش آنان در برابر دانش او
بمنزله قطره در برابر دريا نبود در صورتيكه قطره
كجا و درياكجا؟!
او به حق آگاهى درست به تورات و انجيل و زبور و
قرآن داشته ومحيط بر- آنها بوده است.
آيا در باره كدام يك از آنها رسول خدا فرموده
است: على با حق است و حق با او؟
آيا ديگران آنچه را كه او از دانش وسيع دارد،
دارا هستند؟ پس درود