فصل دوم : حرمت تضييع
نماز و استخفاف به آن
قال تعالى : فويل للمصلين الذين هم عن
صلاتهم ساهون .
ويل در لغت يعنى : واى . لكن در مقدمه تفسير برهان (مرآة الانوار) در
لغت ويل نقل فرموده از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه فرمود: ويل
واديى است در جهنم كه كافر ساقط مى شود در آن چهل خريف ... و در روايت
ديگر خريف را هفتاد سال معين كرده اند؛ چنانكه گذشت .
در تفسير قمى در سوره مطففين از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده است
كه در ضمن حديثى فرمود: ويل چاهى است در جهنم .
و بالجمله خدا فرمود در اين آيه : ويل براى نماز خوانندگان ؛ آنان كه
ضايع كننده هستند نماز را. و تفسير ((ساهون
)) به تضييع كنندگان نماز در روايت كافى و تهذيب
از آقا موسى بن جعفر صلوات الله عليهما بيان شده است .
و قال تعالى : فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه
و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا.
يعنى : پس بيايد بعد از آنها جماعتى كه ضايع كنند نماز را و تبعيت
نمايند از شهوات . اينان وارد غى مى شوند. يعنى در گمراهى و خسارت واقع
مى شوند، يا آنكه از راه بهشت دور مى شوند.
در بحار ج 23/224، ج 24/374 از كتاب كنز جامع الفوائد نقل
كرده به سند خود از آقا موسى بن جعفر صلوات الله عليهما كه فرمود در تفسير اين آيه
شريفه : غى كوهى است از مس كه دور مى زند در وسط جهنم . پس ضايع كننده نماز و تابع
شهوات وارد در آن كوه مى شود.
در وسائل از صدوق در عيون به سند خود از حضرت رضا (عليه السلام ) از پدر بزرگوارش
(عليه السلام ) نقل كرده كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتى كه
روز قيامت شود، بنده را احضار مى كنند. اول چيزى كه از او سوال مى كنند نماز است .
اگر تام و تمام نماز را انجام داده بود كه خوب است ؛ و اگر نه ، او را در آتش مى
اندازند.
و نقل فرمود امام (عليه السلام ) از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
ضايع نكنيد نماز را؛ كه هر كس ضايع كند نماز خود را، محشور شود با قارون و هامان و
ثابت است بر خدا كه او را با منافقين قرار دهد. پس ويل براى كسى كه محافظت نكند بر
نماز خود و انجام ندهد طريقه پيغمبرش را. و همين روايت را در مستدرك از كتاب صحيفه
الرضا (عليه السلام ) نقل كرده است .
در كتاب كافى به سند صحيح از زراره از امام باقر (عليه السلام ) نقل كرده كه فرمود:
پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود در مسجد. ناگاه مردى داخل شد در مسجد و
مشغول نماز شد، پس ركوع و سجود را تمام انجام نداد و عجله كرد. پس پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم فرمود: منقار زد مثل منقار زدن كلاغ به زمين . اگر اين طور نماز
بخواند و بميرد، بر غير دين من مى ميرد.
و همين روايت را در وسائل به سندهاى ديگر نيز نقل كرده است . و در كتاب محاسن
تاءليف احمد بن ابى عبدالله البرقى كه از ثقات و معتمدين اصحاب حضرت جواد و حضرت
هادى صلوات الله عليهما بوده است همين مضمون را نقل كرده .
و نيز از عبدالله بن ميمون قداح نقل كرده از امام صادق (عليه السلام ) كه فرمود:
روزى اميرالمؤ منين (عليه السلام ) ديدند مردى را كه مثل منقار زدن مرغ سر را به
زمين براى سجده مى گذارد و فورى حركت مى دهد. فرمود: چند وقت است اين طور نماز مى
خوانى ؟ عرض كرد: از فلان وقت است . حضرت فرمود: مثل تو نزد خدا مثل كلاغ است آن
وقتى كه منقار به زمين مى زند. اگر اين طور باشى و بميرى ، بر غير ملت ابى القاسم
محمد صلى الله عليه و آله و سلم خواهى مرد.
در كتاب شريف كافى به سند صحيح از زراره از امام باقر (عليه السلام ) است كه فرمود:
سبك و كوچك نشماريد نماز را؛ كه پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم در وقت وفات
فرمود: نيست از من كسى كه استخفاف كند به نماز خود. و نيست از من كسى كه شراب
بخورد. و والله وارد نمى شود بر من سر حوض كوثر.
و ايضا در كافى سند صحيح از آقا موسى بن جعفر صلوات الله عليه نقل كرده كه فرمود:
چون كه وقت وفات پدرم امام صادق (عليه السلام ) رسيد، فرمود به من : اى فرزند من ،
شفاعت ما نمى رسد به كسى كه استخفاف كند به نماز.
و به مضمون اين دو روايت ، روايات ديگر در وسائل و غيره نقل كرده است .
و در كافى و تهذيب ص 204 به سند صحيح از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده كه
فرمود: والله از عمر شخص پنجاه سال مى گذرد و خدا از او يك نماز قبول نكرده است .
پس اين چقدر سخت است ! اگر همسايه و يا رفيقت اين طور براى تو نماز بخواند، قبول
نمى كنى آن را براى استخفافش به آن . به درستى كه خدا قبول نمى كند مگر خوب را. پس
چگونه قبول كند آنچه به آن استخفاف مى شود؟!
در كافى و تهذيب به سند خودشان از امام صادق (عليه السلام ) نقل كرده اند كه رسول
الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: شيطان هميشه از مؤ من ترسان است ، اما تا
مادامى كه محافظت بر نمازهاى پنجگانه بنمايد. پس وقتى كه ضايع كرد آنها را، جراءت
بر او مى كند و او را داخل گناهان بزرگ مى كند.
در بحار و مستدرك از سيد ابن طاووس در كتاب فلاح السائل از فاطمه زهرا سيده زنان
عالم صلوات الله عليها و على ابيها و بعلها و بنيها نقل كرده كه سوال كرد از پدر
بزرگوارش رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : چه چيز مى باشد براى آن كسى كه سبك
شمارد و استخفاف نمايد به نماز خود؟ پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
اى فاطمه ، هر كس استخفاف كند به نماز از مردان و زنان ، خداوند تعالى او را مبتلا
فرمايد به پانزده چيز؛ شش در دنيا، و سه در وقت مرگ ، و سه در ميان قبر، و سه در
روز قيامت .
اما آن شش كه در دنيا مبتلا شود: اول آنكه بركت از عمر او برداشته مى شود. و همچنين
بركت از روزى او برداشته خواهد شد. و محو مى كند خدا سيماى خوبان را از صورت او. هر
عملى كه انجام دهد، اجر و ثواب براى او نخواهد بود. و دعاى او به سوى آسمان بلند
نشود. و ششم آنكه : نيست براى او بهره اى در دعاى خوبان .
و اما آن سه كه در وقت مرگ مبتلا شود: اول آنكه مى ميرد ذليل و خوار. دوم آنكه : مى
ميرد گرسنه . سوم آنكه : مى ميرد تشنه كه اگر تمام نهرهاى دنيا را به خوراك او دهند
سيراب نشود.
و اما آن سه كه در قبر مبتلا شود، پس اول آنكه : خدا موكل مى نمايد به او ملكى كه
او را در قبر از جاى بركند و در قلق و اضطراب بيندازد و دوم : قبر بر او تنگ مى
شود. و سوم : قبر او تاريك خواهد شد.
و اما آن سه كه در قيامت مبتلا شود: اول آنكه : خدا بر او موكل مى كند ملكى را كه
او را به رو بر زمين كشد و خلايق بر او نظر مى كنند. و دوم آنكه : حساب او سخت شود.
و سوم آنكه : خداى تعالى نظر لطف به او نفرمايد و پاكيزه نكند او را و براى او است
عذاب دردناك .
و از اين روايات شدت حرمت تضييع نماز و استخفاف به آن معلوم شد.
و علامه متبحر كامل حاج شيخ جعفر شوشترى در منهج الرشاد ص 57 فرموده : بدان كه :
سبك شمردن نماز بر چند قسم است :
اول آنكه : آن را چيزى نداند. و اين باعث كفر است .
دوم آنكه : آن را ترك كند.
سوم آنكه : مسائل آن را درست نكند و در فكر صحت و بطلان آن نباشد.
چهارم آنكه : در بند وقت آن نباشد.
و پنجم آنكه : نماز قضا به ذمه او باشد و در صدد به جا آوردن آنها نباشد و سال به
سال تاءخير بيندازد تا آنكه قدرى از عمر او بگذرد و هنوز در ذمه او باشد. و ظاهر
اين است كه بر فرض قول به اينكه قضا موسع است ، توسعه آن به اين مقدار نيست كه به
حد تهاون و سهل انگارى برسد. انتهى .
فصل سوم : فضيلت و شرافت و فوايد نماز
قال تعالى : اقم الصلاه طرفى النهار و زلفا من الليل
ان الحسنات يذهبن السيئات يعنى اقامه كن نماز را دو طرف روز و در وقت شب .
به درستى كه حسنات مى برند و برطرف مى كنند گناهان را.
در تفسير برهان در ذيل آيه شريفه رواياتى نقل كرده از كافى و غير آن كه مفاد آنها
اين است كه اين نمازهاى پنجگانه يوميه حسنات مى باشند كه برطرف مى كنند و پاك مى
كنند گناهان ما بين نمازها را. يعنى نماز ظهر مثلا كفاره گناهان از صبح تا ظهر است
، و نماز عصر كفاره گناهان ما بين ظهر و عصر، و نماز مغرب كفاره گناهان ما بين عصر
و مغرب است ، و هكذا. و اين نمازها به منزله نهر جارى است بر در خانه شخص .
پس همان طورى كه اگر اين شخص شبانه روزى پنج مرتبه ميان آب بدن خود را بشويد كثافتى
بر او باقى نمى ماند، همچنين اين نماز كثافت گناه را پاك مى كند.
در كافى به سند صحيح از معاويه بن وهب است كه گفت : سوال كردم از امام صادق (عليه
السلام ): افضل چيزى كه بندگان به سبب آن مقرب درگاه الاهى مى شوند چيست ؟ فرمود
امام (عليه السلام ): نمى دانم چيزى را كه بعد از معرفت افضل باشد از اين نمازها.
آيا نمى بينى كه بنده صالح عيسى (عليه السلام ) فرمود: و
اوصانى بالصلاه و الزكاه مادمت حيا؟! يعنى : وصيت كرد مرا خداوند به نماز و
زكات مادامى كه زنده باشم .
و به سند صحيح ديگر از امام صادق (عليه السلام ) است كه فرمود: محبوبترين اعمال نزد
خداى عزوجل نماز است . و اين نماز وصيت آخر انبياست ...
و در روايت ديگر فرمود امام صادق (عليه السلام ): وقتى كه بنده مشغول نماز شود،
رحمت بر او نازل شود از طرف آسمان و ملائكه اطراف او را مى گيرند و ملكى او را ندا
مى كند: اگر بداند اين نمازگزار چه ثوابها در نماز براى او هست ، منصرف از نماز نمى
شود.
و در روايت ديگر امام باقر (عليه السلام ) فرمود كه رسول الله صلى الله عليه و آله
و سلم فرمودند: وقتى كه قيام كند بنده مؤ من در نماز، نظر لطف فرمايد خدا به او تا
آنكه تمام كند و رحمت او را فراگيرد از بالاى سرش تا افق آسمان و نيز ملائكه اطراف
او را بگيرند تا افق آسمان . و خدا ملكى به او موكل گرداند كه بگويد به او: اى
نمازگزار، اگر بدانى چه كسى به تو نظر دارد و با كه مناجات مى كنى ، التفات به غير
نمى كنى و از جاى خود دور نمى شوى .
و در روايت ديگر امام صادق (عليه السلام ) فرمود كه رسول الله صلى الله عليه و آله
و سلم فرمودند: مثل نماز مثل عمود خيمه است . وقتى كه عمود برپا و ثابت باشد، نفع
دارد طناب و ميخها و پرده ها. و اما وقتى كه شكست عمود، نفع ندارد طناب و ميخ و
پرده .
و در روايت صحيح ديگر فرمود امام صادق (عليه السلام ): هر كس خداوند از او يك نماز
قبول فرمايد، عذاب نكند او را. و هر كس يك حسنه از او قبول فرمايد، عذاب نكند او
را.
و در روايت ديگر فرمود امام صادق (عليه السلام ) كسى كه دو ركعت نماز بخواند و
بداند آنچه را در نماز مى گويد، منصرف شود از نماز و حال آنكه بين او و خدا گناهى
باقى نباشد.
تمام اين روايات را از كافى نقل كرد. و نيز در كافى و تهذيب ص 203 از ابوبصير از
امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: يك نماز واجب بهتر است از بيست حج . و
يك حج بهتر است از خانه اى مملو از طلا كه در راه خدا صدقه دهد تا تمام شود.
در تهذيب ص 204 از يونس بن يعقوب نقل كرده كه گفت : شنيديم از امام صادق (عليه
السلام ) كه فرمود: حج بهتر است از دنيا و آنچه در دنياست . و نماز واجب افضل است
از هزار حج .
حقير گويد: اين اختلاف شايد جهت اختلاف نمازها و نمازگزارها باشد.
صدوق در من لا يحضره الفقيه نقل فرموده است از امام صادق (عليه السلام ) كه فرمود:
اطاعت خدا خدمت خداست در زمين . و نيست چيزى از خدمت خدا كه معادل نماز باشد.
فرمود امام صادق (عليه السلام ): اول چيزى كه به حساب بنده رسيدگى مى شود نماز است
. اگر قبول شود، ساير اعمال قبول مى شود. و اگر رد شود، ساير اعمال نيز رد مى شود.
در بحار از كتاب علل صدوق از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نقل كرده است كه فرمود:
وقتى كه انسان در نماز باشد، جسد او و لباسهايش و هر چيزى كه اطراف اوست تسبيح مى
گويد.
در وسائل از كتاب مجالس شيخ طوسى از زريق نقل كرده كه گفت : عرض كردم خدمت امام
صادق (عليه السلام ): كداميك از اعمال افضل است بعد از معرفت ؟ فرمود: چيزى نيست
بعد از معرفت كه معادل نماز باشد. و نيست بعد از معرفت و نماز چيزى مثل زكات . و
نيست بعد از اينها چيزى مثل روزه . و نيست بعد از اينها مانند حج . و راهنماى احكام
اينها معرفت ماست . و خاتمه آن نيز معرفت ماست . و نيست بعد اينها مثل احسان به
برادران دينى و مواسات آنها به دادن درهم و دينار.
تا آنكه فرمود: نديدم چيزى را كه زودتر باعث غنا و ثروت شود و دفع فقر كند مثل
مداومت حج . و نماز واجب معادل است نزد خدا با هزار حج و عمره خوب قبول شده . و هر
آينه حج نزد خدا بهتر است از خانه مملو از طلا - نه بلكه از پرى دنيا طلا و نقره -
كه انفاق كند آن را در راه خداوند تعالى ...
در مستدرك ص 264 از شهيد ثانى در كتاب اسرار الصلاه از پيامبر صلى الله عليه و آله
و سلم نقل كرده است كه فرمود: وقتى كه بنده مشغول نماز شود و ميل و قلب او به سوى
خدا باشد، منصرف شود از نماز مثل روزى كه از مادر متولد شده است .
و ايضا از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده كه فرمود: هر وقت بنده مشغول
نماز شود، شيطان مى آيد نزد او مى گويد: ياد كن كارهاى دنيا را. و او را متوجه دنيا
مى كند تا آن كه قلب او پراكنده شود و شك بنمايد.
صدوق در كتاب خصال فرمود: در نماز بيست و نه خصلت است . پس به سند خود نقل كرده از
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم كه در جواب سوال از نماز فرمود:
نماز از شرايع دين است . و در آن است رضايت و خشنودى پروردگار. و آن است طريقه
انبيا. و براى نمازگزار است محبت ملائكه . و هدايت و ايمان . و نور معرفت . و بركت
در روزى و راحتى بدن است . و باعث كراهت و دورى شيطان است . و اسلحه هست بر كافر.
و اجابت دعاست و باعث قبولى اعمال است . و زاد و توشه است براى مؤ من از منزل دنيا
به سوى سفر آخرت . و شفيع است بين او و بين ملك الموت . و انس است براى او در قبر.
و به منزله فرش است براى پهلوى او در قبر. و جواب است براى منكر و نكير.
و مى باشد نماز بنده در روز قيامت وقت حشر تاجى بر سر او، و نورى بر صورت او، و
لباسى بر بدن او، و پرده اى بين او و بين آتش جهنم ، و حجتى بين او و بين
پروردگار، و نجاتى براى بدن او از آتش ، و جواز عبور بر صراط كه بگذرد. و كليد است
براى رفتن به بهشت . و مهريه هاى حورالعين است . و نماز قيمت بهشت است و به نماز مى
رسد بنده به درجات عالى . براى اينكه نماز تسبيح است . و تهليل و تحميد و تكبير و
تمجيد و تقديس حق تعالى و گفتار و دعاست .
بدان كه : نماز عبادت پروردگار است و بايد خالص براى خدا باشد و احدى را با خدا
شريك نكند. و چون خداى تعالى مى فرمايد: من از همه شركا غنى ترم ؛ اگر با كسى در
جزئى شريك شدم ، هيچ نمى خواهم و تمام را واگذار به شريك مى كنم . و اين مفاد در
روايات مستفيضه نقل شده است .
قال تعالى : فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا
يشرك بعباده ربه احدا. يعنى : كسى كه اميد لقاى پروردگار را دارد، بايد عمل
صالح كند و احدى را شريك در عبادت پروردگار نگرداند.
و در چند روايت است كه امام (عليه السلام ) فرمود: كسى كه عمل كند براى غير خدا،
خدا او را واگذار مى كند به آن غير در روز قيامت و مى فرمايد: اجر خود را از او
بگير.
در كتاب محاسن برقى از امام باقر (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: اگر بنده اى عمل
كند براى رضاى خدا و براى آخرت و داخل كند در آن رضايت احدى از مردم را، خواهد بود
مشرك .
و از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: كسى كه عمل كند براى مردم ، ثواب
او بر عهده مردم است .
و فرمود: ريا شرك است .
و فرمود: خدا مى فرمايد: كسى كه عمل كند براى من و براى غير من ، پس آن عمل براى
غير خواهد بود.
و فرمود رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم : دورى كنيد از ريا؛ كه آن شرك است .
و خوانده مى شود رياكننده در روز قيامت به چهار اسم : اى فاجر، اى كافر، اى غادر،
اى خاسر، عمل تو محو شده و اجر تو باطل شده . براى تو امروز خلاصى نيست . اجر خود
را طلب كن از آن كس كه براى او عمل را انجام دادى .
و غير اين روايت زياد است و در وسائل و مستدرك نقل كرده اند.
و از اين روايات استفاده مى شود كه ريا مفسد عبادت است ، چه در اجزاى واجبه باشد يا
در اجزاى مستحبه ، يا در اوصاف نماز، در ابتدا باشد يا در اثنا باشد.
فصل چهارم : فضيلت و شرافت حضور قلب
در نماز
بدان كه : حضور قلب روح نماز است و نماز به منزله جسد است . اگر اين حضور
قلب در تمام نماز بود، پس تمامش قبول مى شود. و اگر نه ، همان مقدارى كه حضور قلب
داشته قبول مى شود. بسا مى شود نصف آن قبول شود، و گاه ثلث آن ، و گاهى مى شود ربع
آن ، و همچنين .
و معنى اقبال قلب و حضور آن است كه : قلب خود را حاضر در نماز كند و بفهمد چه مى
گويد. و متذكر عظمت و جلال حق شود به طورى كه حاصل شود در قلب او هيبت از خداوند. و
به ملاحظه آنكه او مقصر است ، حالت حيا و خوف براى او دست دهد و رجا به ملاحظه
توسعه رحمت پروردگار.
و براى اقبال و حضور قلب مراتب و درجات است . اعلاى درجات آن بود كه براى اميرالمؤ
منين (عليه السلام ) بود كه تير را از پاى يا بدن او بيرون كردند احساس نكرد.
و سزاوار است كه نمازگزار خاضع و خاشع باشد و اعضا و جوارح او ساكن و مثل ساق درخت
باشد كه حركت نكند از اجزاى بدن او چيزى مگر آنچه باد حركت دهد؛ و به جاى سجده نظر
كند؛ و با وقار و سكينه نماز بخواند؛ و نماز بخواند مثل كسى كه نماز را وداع مى كند
و تجديد توبه و استغفار كند؛ و از ريا و عُجب و خودپسندى و ساير محرمات اجتناب كند؛
و حبس حقوق برادران نكند تا آنكه نماز او قبول شود. و حبس حقوق علاوه بر آنكه مانع
قبولى نماز مى شود، سبب حبس او در قيامت به مدت پانصد سال مى شود. چنانكه در فصل
سوم از باب سوم بيايد ان شاء الله تعالى .
در روايت علل و عيون از فضل بن شاذان از حضرت رضا صلوات الله عليه آمده كه در مقام
بيان علت و حكمت نماز فرمودند: در نماز اقرار به ربوبيت حق است و صلاح است براى
مردم . براى اينكه در آن است اقرار به وحدانيت و نبودن شريك براى خداوند؛ و ايستادن
در مقابل حق تعالى با حالت ذلت و استكانت و خضوع ؛ و اعتراف و طلب عفو از لغزش و
گناهان گذشته ؛ و نهادن صورت بر زمين هر روز و هر شب براى اينكه بنده متذكر خدا
باشد و فراموش نكند و خاشع و ترسان باشد و طلب زيادتى نعمت كند در دين و دنياى خود
با آنكه در نماز ترك فساد است . و اين نماز در هر روز و شب تكرار شده ، براى آنكه
بنده خالق و مدبر خود را فراموش نكند؛ كه اگر فراموش كرد، طاغى و ياغى مى شود.
علاوه بر آنكه ياد خالق سبب ترك معصيت و مانع از فساد است .
و در مقام بيان عدد ركعات فرمود: اصل نماز يك ركعت بوده چون خدا مى دانست كه بندگان
ادا نمى كنند اين يك ركعت را با آداب و وظايف آن و آن را تام و كامل با حضور قلب
انجام نمى دهند، لذا يك ركعت ديگر به آن اضافه كرده كه تكميل كند نقص در ركعت اول
را، پس دو ركعت واجب فرمود: پس پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم چون دانست كه
بندگان اين دو ركعت را به طور تام و تمام و كمال انجام نمى دهند، ضميمه كرد به نماز
ظهر و عصر و عشا دو ركعت كه تمام شود چهار ركعت . و در نماز مغرب يك ركعت اضافه كرد
براى آسانى بر مردم . چون وقت مغرب كارهاى مردم زياد است . و در نماز صبح اضافه
نكرد، چون قلبها در آن وقت خالى است از فكرهاى دنيا و حضور قلب او در آن وقت بيشتر
مى باشد از ساير نمازها.
از ثواب الاعمال و مجالس مفيد به سند صحيح از ابراهيم كرخى از امام صادق (عليه
السلام ) نقل شده كه فرمود در ضمن حديثى : من دوست دارم براى مرد مؤ من شما وقتى كه
مشغول نماز مى شود به قلب خود متوجه خدا شود و مشغول نكند قلب خود را به امر دنيا.
پس هيچ مؤ منى نيست كه اقبال كند در نمازش به سوى خداى تعالى ، مگر آنكه خدا هم به
او اقبال فرمايد و دلهاى مؤ منين را به سوى محبت او بگرداند با محبت خدا او را.
از محاسن به سند صحيح از امام صادق صلوات الله عليه نقل شده كه فرمود: هر كس نماز
بخواند و اقبال نمايد به نماز خود و با خود خيالات ديگر نكند در بين نماز و غافل
نباشد در نماز، خداوند تعالى به او اقبال فرمايد به مقدار آنچه او اقبال در نماز
داشته . بسا مى شود نصف آن قبول شود يا ثلث يا ربع يا خمس آن . و امر شده به نماز
نافله براى آنكه كامل شود نقص نماز واجب .
از خصال صدوق از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود در ضمن حديثى :
نماز بنده قبول نمى شود مگر مقدار آنچه اقبال داشته به قلب خود به نماز. مردى عرض
كرد: ما هلاك شديم . فرمود امام (عليه السلام ): نه ، تمام مى كند خدا اين را به
نافله ها.
از محاسن از امام كاظم (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود به على بن يقطين : امر كن
اصحابت را كه زبانهاى خود را از گفتار بد نگه دارند و ترك كنند خصومت در دين را و
جديت كنند در عبادت خدا و وقتى كه مشغول نماز مى شوند، پس خوب بخوانند نماز خود را
و تمام كنند ركوع و سجود را و مشغول نكنند قلب خود را به كارهاى دنيا؛ كه من شنيده
ام از پدرم امام صادق (عليه السلام ) كه ملك الموت خبر مى گيرد از مؤ منين در
وقتهاى نماز واجب .
در كافى و تهذيب از امام باقر و امام صادق صلوات الله عليهما است كه فرمودند: براى
تو است از نمازت همان مقدارى كه اقبال به قلب داشتى . پس اگر در تمام نماز غفلت
داشت و قلب او مشغول به چيزهاى ديگر بود، پيچيده مى شود اين نماز و به صورت صاحبش
زده مى شود.
از ثواب الاعمال از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: هر كس دو ركعت نماز
بخواند و بداند آنچه را مى گويد در نماز، منصرف شود از نماز و حال آنكه نباشد بين
او و بين خداوند گناهى و تمام آمرزيده شود.
از جامع بزنطى از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: وقتى كه مشغول نماز
مى شوى ، پس خاشع شو در نماز و با خود خيالات ديگر نكن اگر مى توانى ، و خاضع شو به
گردن خود.
از لب اللباب از پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه فرمود: خدا قبول نمى
كند نماز آن كسى را كه قلب خود را با بدنش حاضر نكند در نماز.
و تمام اين روايات با روايات بسيار ديگر كه به مضمون اينها مى باشد، در وسائل و
مستدرك و بحار موجود است .
فصل پنجم : فضيلت اجزاى نماز
اين فصل درباره فضيلت اجزاى نماز است تا واضح شود فضيلت نماز و اهميت آن و
آنكه افضل است از هزار حج و عمره قبول شده چنانكه گذشت .
اهميت طهارت و حكمت و اهميت و ثواب
وضو
بدان كه : طهارت شرط صحت نماز است و بدون آن نماز باطل است ، چه عمدا و چه
سهوا و چه جهلا باشد. و آن ابتداى نماز است .
در وسائل از مشايخ ثلاثه از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: نماز سه
ثلث است : يك ثلث طهارت ، يك ثلث ركوع و يك ثلث سجود.
از عيون و علل از حضرت رضا (عليه السلام ) نقل است كه در مقام بيان علت و حكمت وضو
فرمود: وضو براى اين است كه بنده طاهر باشد وقتى كه قيام مى كند به انجام نماز و
مناجات با پروردگار، و مطيع باشد او را در آنچه امر فرموده ، و پاك و پاكيزه باشد
از كثافات و نجاسات ، و دفع شود كسالت و نعاس از او، و تزكيه شود قلب او براى قيام
در محضر مقدس پروردگار. و اين وضو واجب است براى نمازى كه ركوع و سجود دارد، نه
آنچه ركوع و سجود ندارد مثل نماز ميت .
از امام صادق (عليه السلام ) نقل است كه فرمود: آيا نمى ترسد آن كسى كه بدون وضو
نماز مى خواند كه زمين او را فرو مى برد؟!
در كتاب محاسن از صفوان جمال از امام صادق (عليه السلام ) است كه فرمود: مردى را در
ميان قبر نشانيدند و به او گفتند: صد تازيانه از عذاب مى خواهيم به تو بزنيم . گفت
: من طاقت ندارم . كم كردند تا آنكه رسيد به يكى . گفت : طاقت ندارم . گفتند چاره
اى نيست . گفت : براى چه عمل مى زنيد؟ گفتند: براى اينكه يك روز بدون وضو نماز
خواندى و بر ضعيفى گذشتى و او را يارى نكردى .
پس يك تازيانه به او زدند، پس قبر او مملو از آتش شد.
و اين روايت را در كتاب وسائل از صدوق در كتاب علل و عقاب الاعمال و من لا يحضر و
محاسن برقى نقل كرده است .
در كتاب كافى باب نوادر كتاب طهارت از امام صادق (عليه السلام ) است كه فرمود: وضو
شرط ايمان است .
در كتاب جعفريات از آن حضرت نقل است كه فرمود: وضو نصف ايمان است .
و در مكاتبه حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به سوى محمد بن ابى بكر فرمود: بدان
كه وضو نصف ايمان است .
در كتاب كافى از سماعه است كه گفت : فرمود آقا موسى بن جعفر صلوات الله عليهما: هر
كس وضو بگيرد براى نماز مغرب ، وضوى او كفاره گناهان واقع شده در آن روزش است غير
از كبائر. و هر كس وضو بگيرد براى صبح ، هست وضوى او كفاره گناهان شبش غير از
كبائر.
و به سند ديگر نيز اين روايت را نقل كرده . و صدوق نيز در من لايحضر آن را نقل كرده
است .
در كافى و كتاب من لا يحضر از امام باقر (عليه السلام ) از پيامبر اكرم صلى الله
عليه و آله و سلم است كه فرمود به آن مرد ثقفى : آمدى كه سوال كنى از وضو و نمازت
چه ثواب دارد. اما وضويت ، پس وقتى كه دست خود را به آب زدى و ((بسم
الله الرحمن الرحيم )) گفتى ، گناهانى كه به دست كردى
آمرزيده مى شود. و وقتى كه صورت را شستى ، گناهانى كه به چشم و دهان كردى بخشيده مى
شود. و وقتى كه دستها را شستى ، گناهانى كه به دست ها انجام دادى آمرزيده مى شود. و
وقتى كه سر و پاها را مسح كشيدى ، آن گناهانى كه به قدم كردى و به سوى آن رفتى
پراكنده مى شود.
در كتاب من لا يحضر و تهذيب ص 102 نقل كرده از امام صادق (عليه السلام ) كه فرمود:
هر كس ياد كند اسم خدا را بر وضويش ، گويا غسل كرده است .
و روايت شده كه : هر كس وضو بگيرد و ياد كند اسم خداى تعالى را، جميع جسدش پاك شود.
و وضو تا وضوى ديگر كفاره گناهان مابين دو وضوست . و اگر اسم خدا را نبرد، پاك نشود
از جسدش مگر آنچه آب به آن رسيده است .
در كتاب وسائل در روايت آمدن يهودى و سوالاتش از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
از علت وضو و غير آن ، عرض كرد: اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم جزا و ثواب وضو
گيرنده چيست ؟ فرمود: اول كه دست به آب مى زند، شيطان از او دور مى شود. و وقتى كه
مضمضه كند، خداوند نورانى كند قلب و زبان او را به حكمت . وقتى كه استنشاق كند،
ايمن مى كند او را خدا از آتش و روزى مى كند به او بوى بهشت را. و وقتى كه صورت خود
را بشويد، خداوند روى او را سفيد گرداند در روزى كه روهايى سفيد و روهايى سياه شود.
و وقتى كه دستها را بشويد، خداوند حرام كند بر او غلهاى آتش را. و وقتى كه مسح سر
كشد، گناهانش را خدا دفع فرمايد. و وقتى كه قدم را مسح كند، خدا او را بر صراط
بگذراند روزى كه قدمها مى لغزد.
در تفسير امام عسكرى صلوات الله عليه است كه فرمود: رسول الله صلى الله عليه و آله
و سلم فرمودند: وقتى كه بنده وضو بگيرد و صورت خود را مى شويد، گناهان صورت او
ريخته مى شود. و وقتى كه دستها را مى شويد، گناهان دستها ريخته مى شود. و وقتى كه
مسح سر بكشد گناهان سرش بريزد و وقتى كه پاها را مسح نمايد يا بشويد جهت تقيه ،
گناهان پاها مى ريزد.
و اگر بگويد در اول وضو: بسم الله الرحمن الرحيم ، تمام اعضاى او از گناه پاك شود.
و اگر در آخر وضو يا غسل بگويد: سبحانك اللهم و بحمدك . اشهد
ان لا اله الا انت . استغفرك و اتوب اليك . و اشهد ان محمدا عبدك و رسولك . و اشهد
ان عليا وليك و خليفتك بعد نبيك و ان اولياءه خلفاؤ ك و اوصياءه اوصياؤ ك ،
گناهان او ريخته مى شود مانندى كه برگها از درختها مى ريزد. و خلق فرمايد خدا به
عدد هر قطره از قطرات وضويش يا غسلش ملكى كه تسبيح كند خدا را و تقديس كند و تهليل
و تكبير گويد و صلوات بر محمد و آل طيبين او بفرستد و ثواب اينها براى وضو گيرنده
مى باشد...
كيفيت وضوى اميرالمؤ منين (عليه
السلام )
شيخ صدوق در كتاب شريف من لا يحضره الفقيه نقل كرده از امام صادق (عليه
السلام ) كه فرمود: يك روز اميرالمؤ منين صلوات الله عليه نشسته بود با فرزندش محمد
ابن الحنفيه فرمود: اى محمد، ظرف آبى حاضر كن براى وضوى نماز. پس محمد آب حاضر كرد.
پس مقدارى آب به دست راست گرفت و بر دست چپ ريخت پس فرمود:
بسم الله و بالله . و الحمد لله الذى جعل الماء طهورا و لم يجعله نجسا.
پس استنجا كرد و فرمود: اللهم حصن فرجى و اعفه . و استر
عورتى . و حرمنى على النار.
پس مضمضه كرد و فرمود: اللهم لقنى حجتى يوم القاك و اطلق
لسانى بذكرك و شكرك .
پس استنشاق فرمود و گفت : اللهم لا تحرم على ريح الجنه و
اجعلنى ممن يشم ريحها و روحها و طيبها.
پس صورت مبارك را شست و فرمود: اللهم بيض وجهى يوم تسود فيه
الوجوه . و لا تسود وجهى يوم تبيض فيه الوجوه .
پس دست راست را شست و فرمود: اللهم اعطنى كتابى بيمينى و
الخلد فى الجنان بيسارى و حاسبنى حسابا يسيرا.
پس دست چپ را شست و فرمود: اللهم لا تعطنى كتابى بشمالى و لا
تجعلها مغلوله الى عنقى . و اعوذ بك ربى من مقطعات النيران .
پس مسح سر كشيد و فرمود: اللهم غشنى برحمتك و بركاتك و عفوك
.
پس مسح پا كشيد و فرمود: اللهم ثبتنى على الصراط يوم تزل فيه
الاقدام واجعل سعيى فيما يرضيك عنى يا ذاالجلال و الاكرام .
پس سر بلند كرد و فرمود: اى محمد، هر كس مثل من وضو بگيرد و بگويد مثل آنچه من گفتم
، خلق فرمايد خداى تعالى از هر قطره ملكى كه تسبيح و تقديس و تكبير گويد، پس بنويسد
خداوند ثواب اين را براى او تا روز قيامت .
اين روايت در كتاب كافى و تهذيب و محاسن برقى نيز نقل شده است .
در كتاب فقه الرضا فرمود: هر مؤ منى كه بخواند در بين وضويش ((انا
انزلناه فى ليله القدر)) را، از گناهان خارج شود مانند روزى
كه از مادر متولد شده است .
در كتاب مستدرك از جامع الاخبار نقل كرده از امام باقر (عليه السلام ) كه فرمود: هر
كس عقب وضو آيه الكرسى را يك مرتبه بخواند، خدا عطا فرمايد به او ثواب چهل سال ، و
چهل درجه براى او بلند گرداند، و چهل حوريه به او تزويج فرمايد.
از لب اللباب است كه فرمود آن حضرت صلى الله عليه و آله و سلم : هر كس هفت مرتبه
((لا اله الا الله )) بگويد قبل از
وضو، عطا مى شود به او در بهشت هفت مقابل دنيا.
و در خبر است : وقتى كه با طهارت شود بنده ، خارج كند خداوند از او هر نجاست و
خباثت را. و هر كس وضو بگيرد پس وضو را خوب انجام دهد، خارج شود از گناهان مثل روزى
كه از مادر متولد شده است .
تمام اين روايات را در كتاب مستدرك و وسائل و بحار با روايات ديگر كه به مفاد و
مضمون اينهاست نقل كرده اند.
و در هر سه كتاب چند روايت از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نقل كرده اند
كه مضمون آنها اين است : چشم را وقت وضو گرفتن باز كنيد كه آب به آن برسد. اميد است
كه آتش جهنم را نبيند.
و در هر سه كتاب رواياتى ذكر كرده اند كه مضمون آنها اين است : هر كس با وضو
بخوابد، فراش او مثل مسجد خواهد بود و گويا تمام شب را به عبادت احيا كرده است .
از كتاب دعوات قطب راوندى از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده است كه هر
كس با وضو بخوابد، اگر در آن شب بميرد، شهيد مرده است .
از كتاب امالى مفيد و مجالس ابن الشيخ از انس از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
نقل شده كه در ضمن حديثى فرمود: اى انس ، زياد كن طهور را؛ كه خدا عمرت را زياد مى
كند. و اگر مى توانى شب و روز با طهارت باش ، كه اگر با طهارت مردى ، شهيد خواهى
بود.
وجوب و ثواب غسل جنابت
اما غسل جنابت ، پس وجوب آن از ضروريات است . و علت شستن تمام بدن آن است كه
منى از جميع بدن خارج مى شود چنانكه پيامبر و حضرت رضا صلوات الله عليهما فرموده
اند.
در كتاب امالى صدوق در روايت آمدن يهودى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و
سوالاتش عرض كرد: ثواب آن كسى كه غسل كند از حلال چيست ؟ فرمود پيامبر صلى الله
عليه و آله و سلم : مؤ من وقتى كه مجامعت كند با عيالش ، هفتاد هزار ملك بالهاى خود
را باز مى كنند و رحمت بر او نازل شود. و وقتى كه غسل كند، بنا كند خداوند براى او
به هر قطره خانه اى در بهشت ...
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود در روايت مفصلى : ديدم مردى از امت خودم را
كه مهيا شده براى او عذاب قبر، پس وضوى او آمد و مانع شد.
و ديدم مردى از امت خودم را، و پيغمبران ، حلقه حلقه جمع بودند، نزد هر حلقه آمد
ممنوع شد، پس غسل جنابت او آمد دست او را گرفت و پهلوى من نشانيد.
از لب اللباب نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم : هر كس غسل كند از حيض
يا جنابت ، عطا كند خدا به او به هر قطره چشمه اى در بهشت و به عدد هر مويى كه بر
سرش و جسدش مى باشد قصرى در بهشت وسيعتر از هفتاد مقابل دنيا نه چشمى ديده و نه
گوشى شنيده و نه خطور كرده به قلب بشرى .
اين روايات را در كتاب وسائل و مستدرك و بحار نقل كرده اند.
تفسير لفظ مقدس الله
اما فضيلت اجزاى نماز، بدان كه : لفظ مقدس ((الله
)) اسم جلاله ذات مقدس حق مى باشد و اسماء ديگر اسم صفت مى
باشد. و معنى لفظ الله آنكه آن ذات مقدس مستجمع جميع كمالات است و همه خلايق در
حقيقت و كنه ذات او متحيرند.
عقل و فهم و شعور و ادراك و فكر و تمام قواى ظاهرى و باطنى عاجزند كه به قوه خود آن
ذات قدوس را ادراك كنند، بلكه ذات مقدس خودش را در عالم ذر معرفى فرموده و خود را
به آنان نمايش داده و فرموده : الست بربكم . قالوا: بلى . و معرفت را در قلوب آنها
ثابت فرموده و نفوس را رنگ به معرفت خود فرموده .
و پيامبران را براى تذكر و رفع غفلت فرستاده . و براى تزكيه قلوب از اوساخ موهومات
ارسال رسل فرموده . و خودش آنان را مبتلا به باءساء و ضراء نموده تا آنكه اميدها از
غير حق منقطع شود و معرفت فطرى ظاهر شود.
و راه زياد شدن معرفت و سير در درجات را نماز قرار داده . فرمود:
الصلاه معراج المؤ من و قربان كل تقى .
و مردم را موظف فرموده كه در نماز تسبيح و تنزيه و تكبير و تمجيد كنند و از غير خدا
اعراض كنند و موانع را برطرف كنند تا خدا به آنها نظر لطف فرمايد و رحمت بر آنها
فرستد و معرفت آنها را زياد فرمايد و در درجات كمال و عرفان آنان را سير دهد.
شيخ صدوق از حضرت عسكرى (عليه السلام ) نقل كرده كه در تفسير آيه شريفه عظيمه :
((بسم الله الرحمن الرحيم )) و كلمه
مقدسه ((الله )) فرموده :
هو الله الذى يتاله اليه عند الحوائج و الشدايد كل مخلوق عند
انقطاع الرجاء عن كل مَن هو دونه و تقطع الاسباب من جميع من سواه . تقول : بسم الله
اى : استعين على امورى كلها بالله الذى لا تحق العباده الا له ...
يعنى : اوست الله ، يعنى آن ذات مقدسى كه تمام مخلوقات وقت حاجت و شدت به سوى او
پناه مى برند آن وقتى كه اميدها از تمام مخلوقات قطع شده و اسباب نجات از جميع ما
سوى منقطع گرديده . مى گويى : بسم الله . يعنى : استعانت مى خواهم براى انجام تمام
كارها به آن ذات قدوسى كه سزاوار نيست عبادت مگر براى او؛ فريادرس است وقتى كه از
او خواهند؛ و اجابت كننده است وقتى كه او را بخوانند و به او ملتجى و پناهنده شوند.
تا آنكه فرمود: مردى حركت كرد خدمت مولا اميرالمؤ منين صلوات الله عليه عرض كرد:
يا اميرالمؤ منين اِخبار فرما مرا از ((بسم الله الرحمن
الرحيم ))؛ چيست معنى آن ؟ فرمود: قول تو ((الله
)) اعظم اسمى است از اسماء الاهى . و اوست اسمى كه سزاوار
نيست احدى به او ناميده شود غير آن ذات مقدس .
آن مرد عرض كرد: تفسيرش چيست ؟ حضرت فرمود: الله اوست كه نزد حاجت و شدت هر مخلوقى
رو به او مى آورد، وقتى كه اميدها و اسباب از غير او منقطع شود...
در كتاب بحار چند روايت نقل نموده از امام باقر و امام صادق صلوات الله عليهما كه
مفاد آنها اين است :
هر كس ده مرتبه ((يا الله )) بگويد،
خطاب مى رسد: لبيك اى بنده من ؛ حاجت خود را بخواه .
و اگر ((يا رب )) ده مرتبه بگويد،
پروردگار گويد: لبيك ؛ حاجت را سوال كن .
و همچنين اگر گفت : ((يا الله يا ربى ))
مكرر تا آنكه نفس قطع شود، پروردگار فرمايد: سوال كن حاجت خود را.
و اگر بگويد: اى رب ، اى رب سه مرتبه ، ندا مى شود: سوال كن حاجت خود را.
و اگر بگويد: يا رب يا رب تا آنكه نفس قطع شود، گفته مى شود به او: لبيك ؛ حاجت تو
چيست ؟
و اگر بگويد: ((يا ربى يا الله )) تا
آنكه نفس قطع شود، اجابت شود و گفته مى شود به او: لبيك ؛ حاجت تو چيست ؟
تمام اينها صريح كلام امام (عليه السلام ) بود و در بحار ج 93 باب اذكار ص 233
مذكور است و نقل كرده است از كتاب قرب الاسناد و محاسن برقى و رساله محاسبه النفس
سيد ابن طاووس و دعوات راوندى .
و گفته اند: كلمه الله اسم اعظم است براى چند وجه :
اول آنكه : هر حرفى از آن بردارند، معنى ثابت و برقرار است .
دوم آنكه : مشهورترين اسماء است .
سوم آنكه : مقدمه است بر ساير اسماء.
چهارم آنكه : در كلمه توحيد و شهادتين مذكور است .
پنجم آنكه : از همه اسماء بيشتر است در قرآن ؛ كه گفته اند در 2807 موضع در قرآن
مجيد ذكر شده است .
ششم آنكه : در كلام حضرت
امير (عليه السلام ) كه در اول صفحه قبل ذكر شد اشاره به اين شده .
هفتم آنكه : در كلمه مقدسه ((الله اكبر))
ايما به اين مى باشد. بلكه تسبيحات اربعه مويد همين است كه ذكر عظمت آن
بزودى بيايد ان شاء الله تعالى .
هشتم آنكه : صفت واقع نمى شود، به خلاف ساير اسماء كه صفات اسم و دلالت
بر صفت خاص مى كند، به خلاف لفظ مقدس الله كه دلالت بر ذات مى كند.
نهم آنكه : خداوند در قرآن مجيد از ذات مقدس خود خبر مى دهد به علم و
قدرت و ربوبيت و ساير صفات و غالبا به لفظ الله تعبير مى فرمايد.
فرموده :
انى انا الله رب العالمين . و انى انا الله لا
اله الا انا فاعبدنى . الحمد لله رب العالمين . و الله بكل شى ء شهيد.
ان الله على كل شى ء قدير. و الله من ورائهم محيط. ان الله غفور رحيم .
ان الله عزيز حكيم . ان الله غنى حميد. و الله ذو فضل عظيم . ان الله
كان عليا كبيرا. قل الله خالق كل شى ء و هكذا.
و اگر ساير آيات راجع به اين موضوع را خواهى كه تدبر كنى تا عظمت و
جلالت اسم مقدس الله و رب بر تو ظاهر شود، پس مراجعه كن به كتاب بحار
ج 93 باب اسماء الحسنى ص 236 و باب اسم اعظم ص 223، و ج 4 باب علم ص 74
و باب قدرت ص 134 و باب عدد اسماء الله تعالى ص 184. و غير آن زياد
است . و ملاحظه كن اخبار فضيلت تسبيحات اربعه را به حالت جمعى يا
انفرادى و ان شاء الله تعالى ذكر خواهيم كرد.