آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۲۱ -


92 - الخبير: 
يعنى كسى كه دقايق اشياء و ريزه كاريهايش را مى داند.
مى گويند: فلانى عالم خبيرى است ؛ يعنى به اندرون چيزى دانا و از حقيقتش با اطلاع است ، خبر يعنى علم ، مى گويى من از آن با خبرم ؛ يعنى بدان عالم هستم .
93 - الخالق : 
يعنى كسى كه خلق را آغاز نمود و آنها را بدون وجود مثل و مانند قبلى ، ساخت كه خود فرمود:
- هل من خالق غير غير الله (391).
يعنى : آيا جز خدا آفريننده ديگرى هست ؟.
گاهى مراد از خلق ، تقدير و اندازه گيرى است ، چنانكه از قول حضرت عيسى - عليه السلام - حكايت مى كند:
- انى اخلق لكم من الطين كهيئه الطير (392).
يعنى : برايتان از گل چون پرنده مى سازم .
يعنى من برايتان اندازه گيرى مى كنم ، ولى در اصل خداوند خالق و ايجاد كننده آن است .
94 - خير الناصرين : 
يعنى او يارى رسانى خود را بسيار تكرار مى كند؛ همچنانكه او را خير الراحمين نيز مى ناميد؛ چون رحمتش زياد است .
95 - الديان : 
يعنى او كسى است كه بندگان را به سبب اعمالشان جزاء مى دهد.
دين به معناى جز است ، مى گويند كما تدين بدان ؛ يعنى هر طور جزاء بدهى جزاء مى گيرى ، شاعر مى گويد:
كما يدين الفتى يوما يدان به من يزرع الثوم لا يقلعه ريحانا .
يعنى : جوان هر طور جزاء بدهد، روزى همانگونه جزاء مى بيند؛ چون كسى كه سير بكارد، ريحان نمى چيند.
96 - الشكور: 
او كسى است كه طاعت اندك را سپاسگذارى كرده در برابرش ثواب زيادى مى دهد و نعمت بزرگ و بسيار عطا مى نمايد، از آن طرف به سپاسگزارى اندك بندگانش راضى مى شود كه فرمود:
- ان ربنا لغفور شكور (393).
يعنى : همانا پروردگار ما آمرزنده و سپاسگذار است .
شكر در لغت به معناى اعتراف به نيكوكارى است ، خداوند متعال خودش نسبت به بندگان اهل نيكى و بخشش است ، اما چون به افراد مطيع به خاطر طاعتشان ثواب فراوانى به عنوان پاداش مى دهد، از باب مجاز گويى همين پاداش خود را شكر ناميده ، همچنانكه مكافات (يعنى پاداش دادن ) نيز شكر ناميده شده است .
97 - العظيم : 
او صاحب عظمت و جلال است ؛ يعنى شان و مقامش عظيم و قدرش ‍ جليل مى باشد.
98 - اللطيف : 
به بندگانش نيكى مى كند و با آنان از طريق رفاقت و مهربانى رفتار مى نمايد به طورى كه حتى خودشان هم نمى فهمند.
لطف يعنى نيكى و احترام . گفته مى شود. فلانى نسبت به مردم لطيف است ؛ يعنى نيكو كار است و با آنان از طريق نيكى و مهربانى رفتار مى كند.
لطف ، گاهى اوقات به معناى ظرافت در تدبير و فعل مى باشد، اگر كسى حاذق و ماهر باشد، مى گويند فلانى سازنده اى است كه دستانش لطيف است .
در خبر آمده :
833 - معنى اللطيف هو انه خالق للخلق اللطيف كما انه سمى العظيم لانه خالق للخلق العظيم .
يعنى : معناى لطيف اين است كه او خالق خلق لطيف است ؛ همچنانكه او را عظيم ناميدند؛ چون خالق خلق عظيم مى باشد.
و گفته شده : خدا لطيف است ؛ يعنى به بندگان لطف دارد، از اين طريق كه بنده را به انجام طاعات ، نزديك و از ارتكاب گناهان ، دور مى نمايد.
99 - الشافى : 
يعنى او عافيت را روزى مى كند، بدون وساطت دوا، شفا مى بخشد، با اندك دعا، بلا را بر مى دارد و در امتحانهاى كوچك ، پاداشهاى بزرگى مى دهد كه خداوند متعال از قول حضرت ابراهيم - عليه السلام - مى فرمايد:
- و اذا مرضت فهو يشفين (394).
يعنى : و چون بيمار شوم اوست كه شفايم مى بخشد.
علت عدم ذكر ساير اسماء 
بايد بدانى كه صرف ذكر اين اسمهاى شريف ، دلالت بر نفى ساير اسماء نمى كند؛ چون در دعاهاى معصومين - عليهم السلام - اسامى زيادى آمده كه جزء اين اسم نمى باشند، شايد ذكر خصوص اين اسمها به خاطر مزيت و شرفى باشد كه بر ساير اسماء دارند.
توحيد ذات اقدس الهى 
بايد بدانى كه كثرت و تعددى كه اين اسامى متعدد بر آن دلالت دارند، به نسبت مربوط مى شود نه به آن ذات اقدس كه او از جميع جهات و بنابر اين اعتبارات واحد است . توضيح مطلب آنكه :
صفات ذات اقدس حق ، دو قسم است حقيقى و اضافى .
صفت حقيقى آن است كه اگر تنها ذات اقدس حق را در نظر بگيريم (بدون در نظر گرفتن هيچ چيز ديگر) آن صفت بر او حمل مى شود؛ نظير: حى ، موجود، قديم ، ازلى ، باقى ، ابدى و سرمدى كه اين صفات با نظر به ذات متعاليش به او ملحق مى شوند.
اما صفت اضافى آن است كه اگر به غير خدا هم نظر شود، مى توان آن صفت را بر او حمل كرد؛ نظير: قادر، خالق و رحيم كه بايد در مقابل مقدور و مخلوق و مرحومى باشند، بنابر اين ، تعددى كه هنگام اضافه پديدى مى آيد به خاطر امور خارج از ذات خداست و اين موجب تعدد و تكبر در ذات متعالى او نمى گردد كه او از اين پندارها برتر و والاتر است .
على بن رئاب از چند نفر از حضرت صادق - عليه السلام - نقل كرده است كه فرمود:
834 - من عبد الله بالوهم فقد كفر، و من عبد الاسم و لم يعبد المعنى فقد كفر، و من عبد الاسم و المعنى فقد اشرك ، و من عبد المعنى بايقاع الاسماء عليه بالصفات التى وصف بها نفسه فعقد عليه قلبه و نطق به لسانه فى سرائره و علانيته فاولئك اصحاب امير المؤ منين - عليه السلام - .
يعنى : كسى كه با گمان خويش خداى را بپرستد كافر شده است . كسى كه نام را بدون معنا بپرستد او هم كافر شده است . كسى كه هم نام و هم معنا را با هم بپرستد، او مشرك است و كسى كه معنا را بپرستد و نامها را بر او بار كند، آن هم از طريق او صافى كه ذات حق ، خود را بدان توصيف كرده است و قلبش را بر آن گره بزند و زبانش را هم در خفا و هم در علن به آن گويا گرداند، چنين افرادى اصحاب امير المؤ منين - عليه السلام - هستند.
در روايت ديگر آمده است : آنان مومنان حقيقى اند.
و در حديثى به هشام بن حكم فرمود:
835 - لله عزوجل تسعه و تسعون اسما فلوكان الاسم هو المعنى لكان كل اسم هو اله ولكن الله معنى واحد يدل عليه بهذه الاسماء .
يعنى : خداوند عزيز و جليل نود و نه نام دارد، اگر اسم همان معناست بايد هر اسم يك خدا باشد، ولى صحيح اين است كه الله يك معناى واحدى است و اين اسمها بر آن دلالت دارند.
فضيلت دعاى يا من اظهر الجميل ...
عمر بن شعيب از پدرش او از جدش از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت كرده است فرمود:
836 - ان جبرائيل نزل عليه بهذا الدعاء من السماء و نزل عليه ضاحكا مستبشرا، فقال : السلام عليك يا محمد، قال : و عليك السلام يا جبرئيل ، فقال : ان الله عزوجل بعث اليك بهذيه . فقال : و ما تلك الهديه يا جبرئيل ؟! قال : كلمات مع كنوز العرش اكرمك الله بها، قال : و ما هن يا جبرئيل ؟! قال : قل : .
يعنى : جبرئيل در حالى كه خنده مى كرد و خوشحال بود، از آسمان بر پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: سلام بر تو اى جبرئيل !
گفت : خداوند عزيز و جليل هديه اى برايت فرستاده است .
فرمود: آن هديه چيست اى جبرئيل !
گفت : كلماتى است همراه با گنج هاى عرش كه خداوند تو را به واسطه آن كلمات تكريم نموده است .
فرمود: آنها چيست اى جبرئيل ؟!
گفت : بگو
.
- يا من اظهر الجميل و ستر القبيح ، يا من لم يواخذ بالجريره و لم يهتك الستر، يا عظيم العفو، يا حسن التجاوز، يا واسع المغفره ، يا باسط اليدين بالرحمه ، يا صاحب كل نجوى ، و يا منتهى كل شكوى ، يا كريم الصفح ، يا عظيم المن ، يا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها، يا سيدنا، يا ربنا، يا مولانا، يا غايه رغبتنا، اسالك يا الله ، ان لا تشوه خلقى بالنار .
يعنى : اى كسى كه زيبائى را آشكار و زشتى را مى پوشانى !اى كسى كه گناهكار را (فورى ) مواخذه نمى كنى و پرده را نمى درى ! اى كسى كه داراى عفو عظيمى ! اى كسى كه داراى گذشت نيكويى ! اى كسى كه آمرزشت وسيع است ! اى كسى كه دستهايت را براى رحمت گشوده اى ! اى همراه هر نجوايى ! اى كسى كه هر شكايتى به تو منتهى مى شود! اى روى با كرامت ! اى كسى كه داراى منت عظيمى ! اى كسى كه قبل از استحقاق بندگان نعمتت را آغاز كرده اى ! اى آقاى ما! اى پروردگار ما! اى مولاى ما! و اى نهايت آرزوى ما! از تو مى خواهيم اى خدا! كه خلقتم را با آتش ، زشت نسازى .
فقال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - جبرئيل : ما ثواب هذه الكلمات ؟ قال : هيهات ! هيهات ! انقطع العمل ، لو اجتمع ملائكه سبع سماوات و سبع ارضين على ان يصفوا ثواب ذلك الى يوم القيامه ما و صفوا من كل جزء جزءا واحدا .
يعنى : در اينجا رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - به جبرئيل فرمود: ثواب اين كلمات چيست ؟
گفت : دور است ! دور است ! اين كار شدنى نيست . اگر ملائكه هفت آسمان و هفت زمين جمع شوند و تا روز قيامت بخواهند ثوابش را توصيف كنند، در هر جزء (از دعا) يك ثوابش را هم نمى توانند توصيف نمايند
.
فاذا قال العبد: يا من اظهر الجميل و ستر القبيح ، ستره الله و رحمه فى الدنيا، و جمله فى الاخره ، و ستر الله عليه الف ستر فى الدنيا و الاخره .
يعنى : وقتى بنده مى گويد: اى كسى كه زيبايى را آشكار و زشتى را مى پوشانى ، خداوند متعال او را در دنيا پوشيده مشمول رحمت خود مى گرداند و در آخرت هم زيبايش مى گرداند و هزار پوشش در دنيا و آخر بر او قرار مى دهد.
و اذا قال : يا من لم يواخذ بالجريره و لم يهتك الستر، لم يحاسبه الله يوم القيامه و لم يهتك ستره يوم تهتك الستور .
يعنى : و آنگاه كه بنده گفت : اى كسى كه گناهكار را (فورى ) مواخذه نمى كنى و پرده را نمى درى خداوند روزى قيامت او را حساب نمى كشد و روزى كه پرده ها دريده مى گردد، پرده او را نمى درد.
و اذا قال : يا عظيم العفو، غفر الله له ذنوبه و لو كانت خطيئته مثل زبد البحر .
يعنى : و وقتى كه مى گويد: اى كسى كه داراى عفو عظيمى ، خداوند گناهانش را مى آمرزد اگر چه خطاهايش به اندازه كف دريا باشد..
و اذا قال : يا حسن التجاوز، تجاوز الله عنه حتى السرقه و شر الخمر و اهاويل الدنيا و غير ذلك من الكبائر .
يعنى : و هنگامى كه مى گويد: اى كسى كه داراى گذشت نيكويى ، خداوند از او در مى گذرد؛ حتى گناهانى مانند دزدى ، شرابخورى ، كارهاى وحشتناك دنيا و ساير گناهان كبيره (395).
و اذا قال : يا واسع المغفره ، فتح الله عزوجل له سبعين بابا من الرحمه فهو يخوض فى رحمه الله عزوجل حتى يخرج من الدنيا .
يعنى : آنگاه كه گفت : اى كه آمرزشت وسيع است ، خداوند عزيز و جليل ، هفتاد در رحمت براى وى مى گشايد به طورى كه او در رحمت خدا غوطه مى خورد تا از دنيا خارج شود.
و اذا قال : يا باسط اليدين بالرحمه ، بسط الله يده عليه بالرحمه .
يعنى : و وقتى كه گفت : اى كسى كه دستهايت را براى رحمت گشوده اى ، خداوند دست رحمتش را به سوى او مى گشايد.
و اذا قال : يا صاحب كل نجوى ، و يا منتهى كل شكوى ، اعطاه الله من الاجر ثواب كل مصاب ، و كل سالم ، و كل مريض ، و كل ضرير، و كل مسكين ، و كل فقير، و كل صاحب مصيبه الى يوم القيامه .
يعنى : و هنگامى كه گفت : اى همراه هر نجوايى ، اى كسى كه هر شكايتى به تو منتهى مى شود، خداوند به اندازه هر مصيبت زده و هر سالم و هر مريض و هر ضرر ديده و هر مسكين و هر فقير و هر صاحب مصيبتى تا روز قيامت به او ثواب عطا مى كند.
و اذا قال : يا عظيم المن ، اعطاه الله يوم القيامه منيته و منيه الخلائق .
يعنى : و چون گفت : اى كسى كه داراى منت عظيمى ، ذات اقدس الهى روز قيامت هم آرزوى او و هم آرزوى خلايق را به وى مى دهد.
و اذا قال : يا كريم الصفح ، اكرمه الله تعالى كرامه الانبياء .
يعنى : و آنگاه كه گفت : اى روى با كرامت ! خداوند متعال او را چون انبيا بزرگوار قرار مى دهد.
و اذا قال : يا مبتدئا بالنعم قبل استحقاقها، اعطاه الله من الاجر بعدد من شكر نعماه .
يعنى : و وقتى كه گفت : اى كه قبل از استحقاق بندگان ، نعمتت را آغاز كرده اى ! خداوند به تعداد هر كس كه نعمتهايش را سپاسگزارى كرده به او اجر عطا مى كند.
و اذا قال : يا ربنا يات سيدنا، قال الله تبارك و تعاى : اشهدوا ملائكتى انى قد غفرت له و اعطيته من الاجر بعدد من خلقته فى الجنه و النار و السماوات السبع و الارضين السبع و الشمس و القمر و النجوم و قطر الا مطار و انواع الخلق و الجبال و الحصى و الثرى و غير ذلك و العرش و الكرسى .
يعنى : هنگامى كه گفت : اى پروردگار ما! و اى آقاى ما! خداوند تبارك و تعالى مى گويد: ملائكه من ، شاهد باشيد كه من او را آمرزيدم و به تعداد هر كسى كه در بهشت و جهنم و آسمانهاى هفتگانه و زمينهاى هفتگانه هست و خورشيد و ماه و ستارگان و قطره هاى باران و انواع مخلوقات و كوهها و سنگريزه ها و شبنم و غير آنها و عرش و كرسى ، به او اجر و پاداش ‍ دادم .
و اذا قال : يا مولانا، ملا قلبه من الايمان .
يعنى : و وقتى كه گفت : اى مولاى ما! خداوند قلبش را پر از ايمان گرداند.
و اذا قال : يا غايه رغبتنا، اعطاه الله يوم القيامه رغبته و مثل رغبه الخلائق .
يعنى : و آنگاه كه گفت : اى نهايت آرزوى ما! خداوند روز قيامت تمايلات او تمايلات تمام مخلوقات را به وى عطا مى كند.
و اذا قال : اسالك يا الله ، ان لا تشوه خلقى بالنار، قال الجبار جل جلاله استعتقنى عبدى من النار، اشهدوا ملائكتى انى قد اعتقته من النار، و اعتقت ابويه و اخونه و اهله و ولده و جيرانه ، و شفعته فى الف رجل ممن و جبت لهم النار، و اجرته من النار .
يعنى : و وقتى كه گفت : از تو مى خواهم كه خلقتم را با آتش ، زشت نسازى ، خداوند جبار جليل مى گويد: بنده ام از من طلب رهايى از آتش را نموده ، ملائكه من شاهد باشيد كه او و پدر و مادر و برادر و خانواده و فرزند و همسايگانش را از آتش آزاد كردم و شفاعت او را درباره هزار انسانى كه آتش بر آنان واجب شده بوده پذيرفتم و از آتش نجاتش دادم .
- فعلمهن يا محمد المتقين ، ولا تعلمهن المنافقين ، فانها دعوه مستجابه لقائلهن ان شاء الله تعالى ، و هو دعاء اهل البيت المعور حوله اذا كانوا يطوفون به .
يعنى : اى محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - اين دعا را تنها به اهل تقوا بياموز، مبادا آن را به منافقين ياد بدهى ؛ چون دعايى است كه اگر خداوند متعال بخواهد، براى گوينده ، اجابت خواهد گرديد، اين همان دعاى اهل بيت معمور است ، آنگاه كه بر گرد آن طواف مى كنند.
پايان 
اين حديث ، آخرين گفتار ما در اين رساله مى باشد:
از خداوند سبحان مى خواهيم كه ما را جزء اولين افرادى قرار بدهد كه از آن بهره برده ، به آدابش مودب گرديدند، بر خطابتش ، حرص ورزيدند و به آنچه در فصول و ابوابش آمده ، متصف گرديدند.
و ما را با هر برادر ايمانى كه از آن اطلاع پيدا كرده ، راه خود را يافت و طريق سالمين را پيمود و توشه غنيمتش را زياد نمود، شريك قرار دهد.
و آن را براى ما و آنان اسلحه و سرمايه و سبب رسيدن به هر مطلوب و نجات از هر سختى قرار دهد كه او ولى خيرات است و هر مصلحتى به نعمت او به تمام مى رسد.
و درود خدا بر محمد كه اشرف جانهاى پاك است و بر عترتش كه نيكوكار و ساداتند تا هر وقت كه صبحگاه و شامگاه در رفت و آمد و تاريكى و نور در تعقيب هند و سپاس خدايى را كه پروردگار عالمين است و درود بر آقاى ما محمد و آل پاكش !
از نوشتن اين رساله فارغ شد، فقير الى الله تعالى احمد بن فهد در شب دوشنبه ، شانزدهم جمادى الا ولى ، سال 801 (هجرى قمرى ).
و الحمد لله وحده و صلواته على محمد و اله و سلامه .