تفسير نمونه جلد ۵
جمعي از فضلا
- ۳ -
كلمه
(عقد) همانطور كه در آغاز سوره
مائده گفتيم در اصل به معنى جمع كردن اطراف يك چيز محكم است و به همين جهت گره زدن
دو سر طناب را عقد مى گويند، و گاهى به همين مناسبت در امور معنوى نيز بكار مى رود
و هر گونه پيمان محكمى را عقد نيز مى گويند، در آيه فوق منظور از عقد ايمان (بستن
سوگندها) همان تصميم جدى بر كارى است كه بر طبق سوگند انجام مى گيرد.
البته جدى بودن سوگند بتنهائى براى صحت آن كافى نيست بلكه همانطور كه در بالا اشاره
شد بايد محتواى سوگند لااقل يك امر مباح بوده باشد و بايد دانست كه سوگند جز بنام
خدا معتبر نيست .
بنا بر اين اگر كسى بنام خدا سوگند ياد كند كه عمل نيك يا لااقل عمل مباحى را انجام
دهد، واجب است به سوگند خود عمل كند و اگر آن را شكست كفاره دارد.
و كفاره قسم همان است كه در ذيل آيه مورد بحث بيان شده :
(كفاره چنين سوگندى يكى از سه چيز است :
نخست اطعام ده نفر مسكين (فكفارته اطعام عشرة مساكين )
منتها براى اينكه بعضى از اطلاق اين حكم چنين استفاده نكنند كه ميتوان از هر نوع
غذاى
پست و كم ارزشى براى كفاره استفاده كرد، تصريح مى كند كه اين غذا بايد لااقل يك
غذاى حد وسط بوده باشد كه معمولا در خانواده خود از آن تغذيه مى كنيد
(من اوسط ما تطعمون اهليكم ).
البته ظاهر اين تعبير، حد متوسط از نظر كيفيت است ولى ممكن است هم اشاره به كيفيت و
هم مقدار و كميت بوده باشد، چنانكه در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) حد وسط
در كيفيت و در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) حد وسط در كميت نقل شده كه مفهوم
آنها بازگشت به حد وسط در هر دو قسمت مى كند.
ناگفته پيدا است كه مساله حد وسط در دو قسمت به اختلاف شهرها و آباديها و زمانها
متفاوت خواهد بود.
اين احتمال نيز در تفسير آيه داده شده است كه اوسط به معنى خوب و عالى است ، زيرا
يكى از معانى اوسط عالى است ، چنانكه در آيه 28 سوره قلم مى خوانيم : قال اوسطهم ا
لم اقل لكم لو لا تسبحون (بهترين آنها چنين گفت : آيا به شما نگفتم چرا تسبيح خدا
نمى گوئيد)
دوم - پوشاندن لباس بر ده نفر نيازمند
(او كسوتهم ).
البته ظاهر آيه اين است كه لباسى بوده باشد كه بطور معمول تن را بپوشاند و لذا در
بعضى از روايات مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود منظور از كسوة در آيه
فوق دو قطعه لباس است (پيراهن و شلوار) و اگر در بعضى از روايات مانند روايتى كه از
امام باقر (عليه السلام ) نقل شده مى خوانيم كه به يك جامه نيز مى توان قناعت كرد،
شايد بخاطر آن باشد كه پيراهنهاى بلند عربى بتنهائى مى تواند همه بدن را بپوشاند -
البته در مورد زنان تنها يك پيراهن هر چند بلند باشد كافى نيست بلكه روسرى براى
پوشاندن سر و گردن نيز لازم است ، زيرا حد اقل لباس مورد نياز يك زن كمتر از اين
نيست - و با اين حال بعيد نيست كه لباسى كه به عنوان .
كفاره داده مى شود بر حسب فصول و مكانها و زمانها تفاوت پيدا كند.
در اينكه آيا از نظر كيفيت حد اقل كافى است و يا در اينجا نيز بايد حد وسط مراعات
شود در ميان مفسران دو نظر وجود دارد: نخست اينكه به مقتضاى اطلاق آيه هر گونه لباس
كافى است و ديگر اينكه با توجه به قيدى كه در اطعام بود در اينجا نيز بايد رعايت حد
وسط گردد، ولى البته احتمال اول باطلاق آيه سازگارتر است .
سوم - آزاد كردن يك برده (او
تحرير رقبة ).
در اينكه آيا بردهاى كه آزاد مى شود بايد ايمان و اسلام داشته باشد يا آزاد كردن هر
گونه برده كافى است در ميان فقهاء گفتگو است و توضيح آن را بايد در كتب فقهى خواند،
اگر چه ظاهر آيه مطلق است .
و اين خود مى رساند كه اسلام براى آزاد ساختن بردگان از وسائل گوناگون استفاده كرده
است ، و در عصر و زمانى همچون زمان ما كه ظاهرا بردهاى وجود ندارد، بايد يكى از دو
كفاره ديگر را انتخاب نمود.
شك نيست كه اين سه موضوع از نظر قيمت بسيار متفاوت است ، و شايد اين تفاوت بخاطر آن
است كه هر كس آزاد باشد و بتواند به اندازه توانائى خود يكى را انتخاب كند.
اما ممكن است كسانى باشند كه قدرت بر هيچيك از اينها نداشته باشند و لذا بعد از
بيان اين دستور مى فرمايد: آنهائى كه دسترسى به هيچيك ندارند بايد سه روز روزه
بگيرند (فمن لم يجد فصيام ثلاثة ايام ).
بنابر اين گرفتن سه روز روزه منحصرا مربوط به كسانى است كه قدرت بر انجام يكى از سه
موضوع فوق را نداشته باشند.
سپس براى تاكيد مى گويد: كفاره سوگندهاى شما اين است كه گفته شد
(ذلك كفارة ايمانكم اذا حلفتم ).
ولى براى اينكه كسى تصور نكند با دادن كفاره ، شكستن سوگندهاى صحيح حرام نيست مى
گويد: سوگندهاى خود را حفظ كنيد (و احفظوا ايمانكم ).
و به تعبير ديگر عمل به سوگند وجوب تكليفى دارد و شكستن آن حرام است ، اما پس از
شكستن بايد كفاره داد.
و در پايان آيه مى فرمايد: اين چنين خداوند آياتش را براى شما بيان مى كند، تا شكر
او را بگزاريد و در برابر اين احكام و دستوراتى كه ضامن سعادت و سلامت فرد و اجتماع
است ، او را سپاس گوئيد (كذلك يبين الله لكم آياته لعلكم
تشكرون ).
آيه و ترجمه
يايها الذين ءامنوا انما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشيطن
فاجتنبوه لعلكم تفلحون (90)
انما يريد الشيطن اءن يوقع بينكم العدوة و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن
ذكر الله و عن الصلوة فهل اءنتم منتهون (91)
و اءطيعوا الله و اءطيعوا الرسول و احذروا فان توليتم فاعلموا اءنما على رسولنا
البلغ المبين (92)
|
ترجمه :
90 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بتها و از لام (كه يكنوع بخت
آزمائى بوده ) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد.
91 - شيطان مى خواهد در ميان شما بوسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند، و شما را از
ذكر خدا و از نماز باز دارد آيا (با اينهمه زيان و فساد و با اين نهى اكيد) خوددارى
خواهيد كرد؟!
92 - و اطاعت خدا و اطاعت پيامبر كنيد و (از مخالفت فرمان او) بترسيد، و اگر روى
برگردانيد (و مخالفت نمائيد مستحق مجازات خواهيد بود) و بدانيد بر پيامبر ما جز
ابلاغ آشكار چيز ديگرى نيست (و اين وظيفه را در برابر شما انجام داده است ).
شان نزول :
در تفاسير شيعه و اهل تسنن شان نزولهاى مختلفى درباره آيه نخست ذكر شده است ،
شده است ، كه تقريبا با يكديگر شباهت دارند از جمله اينكه در تفسير
در المنثور از سعد بن وقاص چنين نقل شده كه مى گويد: اين آيه درباره من نازل
گرديد، مردى از انصار غذائى تهيه كرده بود و ما را دعوت كرد، جمعى در مجلس ميهمانى
او شركت كردند، و علاوه بر صرف غذا شراب نوشيدند و اين قبل از تحريم شراب در اسلام
بود، هنگامى كه مغز آنها از شراب گرم شد شروع به ذكر افتخارات خود كردند، كم كم كار
بالا گرفت و به اينجا رسيد كه يكى از آنها استخوان شترى را برداشت و بر بينى من
كوبيد و آن را شكافت ، من خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) رسيدم و اين
جريان را عرض كردم در اين موقع آيه فوق نازل شد.
از (مسند احمد)
و (سنن ابى داود)
و نسائى و (ترمذى
) چنين نقل شده است كه عمر (كه طبق تصريح تفسير فى ظلال جلد سوم صفحه 33
علاقه شديد به نوشيدن شراب داشت ) دعا مى كرد، و مى گفت : خدايا بيان روشنى در مورد
خمر براى ما بفرما، هنگامى كه آيه سوره بقره (يسئلونك عن الخمر و الميسر...) (بقره
- 219) نازل شد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيه را براى او قرائت كرد
ولى او باز به دعاى خود ادامه مى داد، و مى گفت : خدايا بيان روشنترى در اين زمينه
بفرما، تا اينكه آيه سوره نساء (يا ايها الذين آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى
) (نساء 43) نازل شد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن را نيز بر او
خواند، باز به دعاى خود ادامه مى داد!، تا اينكه سوره مائده (آيه مورد بحث ) كه
صراحت فوقالعادهاى در اين موضوع دارد، نازل گرديد، هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه
عليه و آله و سلّم ) آيه را بر او خواند، گفت : انتهينا
انتهينا! از نوشيدن شراب خوددارى ميكنيم ، خوددارى مى كنيم !.
تفسير:
حكم قطعى درباره شراب و مراحل تدريجى آن
همانطور كه در جلد سوم اين تفسير صفحه 396 ذيل آيه 43 سوره نساء اشاره كرديم ،
شرابخوارى و ميگسارى در زمان جاهليت و قبل از ظهور اسلام فوق العاده رواج داشت و به
صورت يك بلاى عمومى در آمده بود، تا آنجا كه بعضى از مورخان مى گويند عشق عرب جاهلى
در سه چيز خلاصه مى شد:
شعر و شراب و جنگ !، و نيز از روايات استفاده مى شود كه
حتى بعد از تحريم شراب مساله ممنوعيت آن براى بعضى از مسلمانان فوق العاده سنگين و
مشكل بود، تا آنجا كه مى گفتند: ما حرم علينا شى ء اشد من
الخمر: هيچ حكمى بر ما سنگينتر از تحريم شراب نبود .
روشن است كه اگر اسلام مى خواست بدون رعايت اصول روانى و اجتماعى با اين بلاى بزرگ
عمومى به مبارزه برخيزد ممكن نبود، و لذا از روش تحريم تدريجى
و آماده ساختن افكار و اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى
در رگ و پوست آنها نفوذ كرده بود، استفاده كرد، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از
سورههاى مكى اشاراتى به زشتى اين كار نمود، چنانكه در آيه 67 سوره نحل مى خوانيم
و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا
(از ميوه هاى درخت نخل و انگور، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مى كنيد).
در اينجا سكر يعنى مسكر و شرابى را كه از انگور و خرما مى گرفتند،
درست در مقابل رزق حسن قرار داده است ، و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است
.
ولى عادت زشت شرابخورى از آن ريشه دارتر بود، كه با اين اشاره ها ريشه كن شود،
بعلاوه شراب بخشى از در آمدهاى اقتصادى آنها را نيز تامين مى كرد لذا هنگامى كه
مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد، دومين دستور در
زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطعترى نازل گشت ، تا افكار را براى تحريم نهائى
آماده تر سازد، در اين موقع بود كه آيه 219 سوره بقره نازل گرديد
يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من
نفعهما- در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروبات الكلى براى بعضى از
جوامع همانند جامعه جاهليت ، اهميت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از
منافع اقتصادى آن بيشتر است يادآور مى شود.
به دنبال آن در آيه 43 سوره نساء يا ايها الذين آمنوا لا
تقربوا الصلوة و انتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون به مسلمانان صريحا دستور
داده شد كه در حال مستى هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خداى خود چه مى گويند.
البته مفهوم اين آيه آن نبود كه در غير حال نماز، نوشيدن شراب مجاز بود، بلكه
برنامه همان برنامه تحريم تدريجى و مرحله به مرحله بود، و به عبارت ديگر اين آيه
نسبت به غير حال سكوت داشت و صريحا چيزى نمى گفت .
آشنائى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه كن ساختن اين مفسده
بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود، سبب شد كه دستور نهائى با صراحت
كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه جويان نيز نتوانند به آن ايراد گيرند نازل گرديد، كه
همين آيه مورد بحث بوده باشد.
جالب توجه اينكه در اين آيه با تعبيرات گوناگون ممنوعيت اين كار مورد تاكيد قرار
گرفته است :
1 - آيه با خطاب يا ايها الذين آمنوا شروع شده اشاره به
اينكه مخالفت با اين حكم با روح ايمان سازگار نيست .
2 - بعد از آن كلمه (انما
) كه براى حصر و تاكيد است به كار رفته .
3 - شراب و قمار همرديف انصاب (بتهائى كه شكل مخصوصى نداشتند و تنها قطعه سنگى
بودند) ذكر شده است و نشان مى دهد، خطر شراب و قمار به قدرى زياد است كه در رديف بت
پرستى قرار گرفته ، به همين دليل در روايتى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم
) مى خوانيم شارب الخمر كعابد الوثن :
(شرابخوار همانند بت پرست است )
:
4 - شراب و قمار و همچنين بت پرستى و از لام (يك نوع بخت آزمائى ) همگى به عنوان
رجس و پليدى شمرده شده اند (انما الخمر و الميسر و الانصاب و
الازلام رجس ).
5 - تمام اين اعمال جزء اعمال شيطانى قلمداد شده است (من عمل
الشيطان ).
6 - سرانجام فرمان قاطع براى اجتناب از آنها را صادر كرده و مى فرمايد
(فاجتنبوه ).
ضمنا بايد توجه داشت كه اجتناب مفهومى رساتر از نهى دارد، زيرا معنى اجتناب فاصله
گرفتن و دورى كردن و نزديك نشدن است كه بمراتب از جمله
(ننوشيد) رساتر مى باشد.
7 - در پايان اين آيه مى گويد: اين دستور به خاطر آن است كه شما رستگار شويد
(لعلكم تفلحون ).
يعنى بدون آن رستگارى ممكن نيست .
8 - در آيه بعد به پارهاى از زيانهاى آشكار شراب و قمار پرداخته نخست مى گويد:
شيطان مى خواهد از طريق شراب و قمار در ميان شما تخم عداوت و دشمنى بپاشد و از نماز
و ذكر خدا باز دارد (انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة
و البغضاء فى الخمر و الميسر و يصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة )
9 - در پايان اين آيه به عنوان يك استفهام تقريرى ، مى گويد: آيا شما خود دارى
خواهيد كرد؟ (فهل انتم منتهون ).
يعنى پس از اينهمه تاكيد باز جاى بهانه جوئى يا شك و ترديد در مورد ترك اين دو گناه
بزرگ باقى مانده است ؟! و لذا مى بينيم كه حتى عمر كه تعبيرات آيات گذشته را بخاطر
علاقهاى كه (طبق تصريح مفسران عامه ) به شراب داشت وافى نمى دانست پس از نزول اين
آيه ، گفت كه اين تعبير كافى و قانع كننده است .
10 - و در آيه سوم به عنوان تاكيد اين حكم نخست به مسلمانان دستور مى دهد كه خدا و
پيامبرش را اطاعت كنند و از مخالفت او بپرهيزند (و اطيعوا الله
و اطيعوا الرسول و احذروا).
و سپس مخالفان را تهديد مى كند كه اگر از اطاعت فرمان پروردگار سر باز زنند، مستحق
كيفر و مجازات خواهند بود و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) وظيفه اى جز
ابلاغ آشكار ندارد (فان توليتم فاعلموا انما على رسولنا البلاغ
المبين ).
اثرات مرگبار شراب و قمار
گر چه در ذيل آيه 219 بقره جلد دوم تفسير نمونه صفحه 74 تا 79 بحثهاى فشرده اى
پيرامون ضررهاى اين دو بلاى اجتماعى ذكر شده است ، ولى در اينجا نيز براى تاكيد
مطلب - به عنوان اقتدا به قرآن مجيد - لازم است نكات ديگرى را ياد آور شويم ، اين
نكات مجموعه اى است از آمارهاى مختلف كه هر كدام به تنهائى به اندازه
يك بحث مشروح براى بيان عمق و عظمت اين زيانها گويا است :
1 - به موجب آمارى كه در انگلستان درباره جنون الكلى انتشار يافت ، و اين جنون با
جنونهاى ديگر در آن مقايسه شده بود، چنين بدست آمده كه در برابر 2249 ديوانه الكلى
فقط 53 ديوانه به علل ديگر وجود داشته است !
2 - به موجب آمار ديگرى كه از تيمارستانهاى آمريكا بدست آمده 85 در صد از بيماران
روانى آنها را بيماران الكلى تشكيل مى دهد!
3 - يكى از دانشمندان انگليسى به نام بنتام مى نويسد: مشروبات الكلى در كشورهاى
شمالى انسان را كودن و ابله ، و در كشورهاى جنوبى ديوانه مى كند، سپس مى افزايد:
آئين اسلام تمام انواع نوشابه هاى الكلى را تحريم كرده است و اين يكى از امتيازات
اسلام مى باشد.
4 - اگر از كسانى كه در حال مستى دست به انتحار يا جنايت زده و خانه هائى را ويران
ساخته و خانمانهائى را بر باد داده اند آمارى تهيه شود، رقم سرسام آورى را تشكيل مى
دهد.
5 - در فرانسه ، هر روز 440 نفر جان خود را فداى الكل مى كنند!
6 - طبق آمار ديگرى تلفات بيماريهاى روانى آمريكا در يكسال دو برابر تلفات آن كشور
در جنگ جهانى دوم بوده است و به عقيده دانشمندان در بيماريهاى روانى آمريكا مشروبات
الكلى و سيگار نقش اساسى داشته اند!
7 - به موجب آمارى كه توسط يكى از دانشمندان به نام (هوگر)
به .
مناسبت بيستمين سالگرد مجله علوم ابراز شد 60 در صد قتلهاى عمدى ، 75 در صد ضرب و
جرح ، 30 در صد جرائم ضد اخلاقى (از جمله زنا با محارم !) 20 در صد جرائم سرقت
مربوط به الكل و مشروبات الكلى بوده است و به موجب آمارى از همين دانشمند 40 در صد
از اطفال مجرم داراى سابقه اثر الكليت هستند.
8 - از نظر اقتصادى تنها در انگلستان زيانهاى ناشى از طريق غيبت كارگران از كار به
خاطر الكليسم به 50 مليون دلار در سال (تقريبا 1750 مليون تومان ) برآورد شده است ،
كه اين مبلغ بتنهائى مى تواند هزينه ايجاد هزاران كودكستان و دبستان و دبيرستان را
تامين كند
9 - به موجب آمارى كه در باره زيانهاى مشروبات الكلى در فرانسه انتشار يافته : الكل
137 ميليارد فرانك در سال بر بودجه فرانسه غير از خسارات شخصى به شرح زير تحميل مى
كند:
60 ميليارد فرانك خرج دادگسترى و زندانها.
40 ميليارد فرانك خرج تعاون عمومى و خيريه .
10 ميليارد فرانك مخارج بيمارستانها براى الكليكها.
70 ميليارد فرانك هزينه امنيت اجتماعى !
و به اين ترتيب روشن مى شود كه تعداد بيماران روانى و بيمارستانها و قتلها و
نزاعهاى خونين و سرقتها و تجاوزها و تصادفها با تعداد ميخانه ها تناسب مستقيم دارد.
10 - بزرگترين مؤ سسات آمارگيرى آمريكا ثابت كرده است كه قمار در 30 در صد جنايتها
دخالت مستقيم دارد.
و به موجب آمار ديگرى كه در زمينه جرائم قماربازان منتشر شده با نهايت تاسف مى
بينيم كه 90 در صد جيب برى .
50 درصد جرائم جنسى .
10 درصد فساد اخلاق .
30 درصد از طلاقها.
40 در صد از ضرب و جرحها.
و 5 درصد از خودكشيها بخاطر قمار صورت گرفته است .
آيه و ترجمه
ليس على الذين ءامنوا و عملوا الصلحت جناح فيما طعموا إ ذا ما اتقوا و ءامنوا و
عملوا الصلحت ثم اتقوا و ءامنوا ثم اتقوا و أ حسنوا و الله يحب المحسنين(93)
|
ترجمه :
93 - بر كسانى كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند گناهى در آنچه خورده
اند نيست (و نسبت به نوشيدن شراب قبل از نزول حكم تحريم مجازات نمى شوند) مشروط بر
اينكه تقوا پيشه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، سپس تقوا پيشه كنند و
ايمان آورند، سپس تقوا پيشه كنند و نيكى نمايند، و خداوند نيكوكاران را دوست مى
دارد.
شاءن نزول
در تفسير (مجمع البيان
) و تفسير (طبرى
) و تفسير (قرطبى
) و بعضى ديگر از تفاسير چنين آمده است كه پس از نزول آيه تحريم شراب و
قمار، بعضى از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گفتند: اگر اين دو كار
اينهمه گناه دارد پس تكليف برادران مسلمان ما كه پيش از نزول اين آيه از دنيا رفته
اند و هنوز اين دو كار را ترك نكرده بودند چه مى شود؟ آيه فوق نازل شد و به آنها
پاسخ گفت :
تفسير:
در اين آيه در پاسخ كسانى كه نسبت به وضع گذشتگان قبل از نزول تحريم شراب و قمار و
يا نسبت به وضع كسانى كه اين حكم هنوز به گوش آنها نرسيده ، و در نقاط دور دست
زندگى داشتند مى گويد: (آنهائى كه ايمان و
عمل صالح داشته اند و اين حكم به آنها نرسيده بوده ، اگر شرابى نوشيده اند و يا از
درآمد قمار خورده اند گناهى بر آنها نيست )
(ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات جناح فيما طعموا).
سپس اين حكم را مشروط به اين مى كند كه آنها تقوا را پيشه كنند و ايمان بياورند و
عمل صالح انجام دهند (اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات )
بار ديگر همين موضوع را تكرار كرده ، مى گويد: سپس تقوا پيشه كنند و ايمان بياورند
(ثم اتقوا و آمنوا).
و براى سومين بار با كمى تفاوت همين موضوع را تكرار نموده ، مى گويد: سپس تقوا پيشه
كنند و نيكى نمايند (ثم اتقوا و احسنوا).
و در پايان آيه مى فرمايد: خداوند نيكوكاران را دوست مى دارد
(و الله يحب المحسنين .
درباره تكرار اين سه جمله ميان مفسران قديم و جديد گفتگو بسيار است بعضى آنها را
حمل بر تاكيد كرده اند، زيرا اهميت موضوع تقوا و ايمان و عمل صالح ايجاب مى كند كه
روى آن بطور جدى و مكرر تكيه و تاكيد شود.
ولى جمعى از مفسرين معتقدند كه هر يك از اين سه جمله ناظر به حقيقت
جداگانه اى است و در زمينه تفاوت آنها احتمالات متعددى داده اند كه بسيارى از آنها
دليل و شاهدى ندارد.
شايد بهترين سخن در اين زمينه اين است كه گفته شود:
منظور از تقوا كه نخستين بار ذكر شده همان احساس مسئوليت درونى است كه انسان را به
سوى تحقيق و بررسى درباره دين و نگاه كردن در معجزه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و
سلّم ) و جستجو درباره حق مى كند و نتيجه آن ايمان و عمل صالح است ، و به تعبير
ديگر تا مرحله اى از تقوا در وجود انسان نبوده باشد به فكر تحقيق و جستجوى حق نمى
افتد، و بنابراين نخستين بار كه در آيه فوق سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به اين
مرحله از تقوا است و اين منافات با آغاز آيه كه مى گويد
(ليس على الذين آمنوا و عملوا الصالحات
...) ندارد، زيرا ايمان در آغاز آيه ممكن
است به معنى تسليم ظاهرى بوده باشد ولى ايمانى كه بعد از تقوا به وجود آيد ايمان
واقعى است .
و دومين بار كه سخن از تقوا به ميان آمده اشاره به تقوائى است كه در درون جان انسان
نفوذ مى كند و اثر آن عميقتر مى گردد و نتيجه آن ايمان مستقر و ثابتى است كه عمل
صالح جزء آن است ، لذا در جمله دوم پس از ذكر ايمان سخنى از عمل صالح به ميان
نيامده تنها مى فرمايد: ثم اتقوا و آمنوا... يعنى اين
ايمان بقدرى نافذ و ثابت است كه نيازى به ذكر عمل صالح در تعقيب آن نيست .
و در مرحله سوم كه گفتگو از تقوا مى كند منظور تقوائى است كه به مرحله عالى خود
رسيده بطورى كه علاوه بر دعوت به انجام وظائف حتمى ، دعوت به احسان يعنى كارهاى نيك
نيز مى كند حتى كارهائى كه از واجبات نيست .
خلاصه اينكه هر يك از اين سه تقوا اشاره به مرحله اى از احساس مسئوليت و پرهيزگارى
است ، مرحله ابتدائى ، مرحله متوسط، و مرحله نهائى و هر يك قرينه اى در خود آيه
دارد كه به اتكاى آن مى توان مقصود را دريافت . بر خلاف احتمالاتى كه بعضى از
مفسرين در تفاوت اين سه تقوا و سه ايمان داده اند كه فاقد قرينه و شاهد است .
آيه و ترجمه
يأ يها الذين ءامنوا ليبلونكم الله بشى ء من الصيد تناله أ يديكم و رماحكم ليعلم
الله من يخافه بالغيب فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب أ لم
(94)
يأ يها الذين ءامنوا لا تقتلوا الصيد و أ نتم حرم و من قتله منكم متعمدا فجزاء مثل
ما قتل من النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بلغ الكعبة أ و كفرة طعام مسكين أ و عدل
ذلك صياما ليذوق و بال أ مره عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله منه و الله
عزيز ذو انتقام (95)
أ حل لكم صيد البحر و طعامه متعا لكم و للسيارة و حرم عليكم صيد البر ما دمتم حرما
و اتقوا الله الذى إ ليه تحشرون (96)
|
ترجمه :
94 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد خداوند شما را به مقدارى شكار كه (به نزديكى شما
مى آيند و) دستها و نيزه هاى شما به آنها مى رسد، مى آزمايد، تا معلوم شود چه كسى
از خدا به وسيله ايمان به غيب مى ترسد، و هر كس بعد از آن تجاوز كند مجازات دردناكى
خواهد داشت .
95 - اى كسانى كه ايمان آورده ايد شكار را در حال احرام به قتل نرسانيد و هر كس از
شما عمدا آنرا به قتل برساند بايد كفاره اى معادل آن از چهار پايان بدهد، كفارهاى
كه دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصديق كنند، و به صورت قربانى به (حريم )
كعبه برسد، يا (بجاى قربانى ) اطعام مستمندان كند يا معادل آن روزه بگيرد تا كيفر
كار خود را بچشد، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو كرده است و هر كس تكرار
كند خداوند از او انتقام مى گيرد و خداوند توانا و صاحب
انتقام است .
96 - صيد دريا و طعام آن براى شما حلال است تا شما و مسافران از آن بهره مند شويد،
ولى مادام كه محرم هستيد صيد صحرا براى شما حرام است و از (نافرمانى ) خدائى كه به
سوى او محشور مى شويد بترسيد.
شاءن نزول
بطوريكه در كتاب كافى و بسيارى از تفاسير نقل شده ، هنگامى كه پيامبر اسلام (صلى
اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمانان در سال حديبيه براى عمره با حال احرام حركت
كردند. در وسط راه با حيوانات وحشى فراوانى روبرو شدند، بطورى كه مى توانستند آنها
را با دست و نيزه ها صيد كنند!. اين شكارها بقدرى زياد بودند كه بعضى نوشته اند دوش
بدوش مركبها و از نزديك خيمه ها رفت و آمد مى كردند، نخستين آيات فوق در اين هنگام
نازل شد و مسلمانان را از صيد آنها بر حذر داشت ، و به آنها اخطار كرد كه اين يك
نوع امتحان براى آنها محسوب مى شود.
تفسير:
احكام صيد در حال احرام
اين آيات ناظر به يكى از احكام عمره و حج يعنى مساله شكار حيوانات صحرائى و دريائى
در حال احرام مى باشد.
نخست اشاره به جريانى كه مسلمانان در سال حديبيه با آن روبرو بودند، كرده ، مى
گويد: اى كسانيكه ايمان آورده ايد، خداوند شما را با چيزى از شكار مى آزمايد،
شكارهائى كه بقدرى به شما نزديك مى شوند كه حتى با نيزه و دست مى توانيد آنها را
شكار كنيد (يا ايها الذين آمنوا ليبلونكم الله بشى من الصيد
تناله ايديكم و رماحكم )
از تعبير آيه چنين استفاده مى شود كه مى خواسته به عنوان يك پيش بينى مردم را از
جريانى كه در پيش داشتند آگاه سازد، و نيز معلوم مى شود كه وجود اين همه شكار در
دسترس مردم آنجا يك امر بى سابقه بوده است ، و اين يك نوع آزمايش الهى براى
مسلمانان محسوب مى شده ، مخصوصا با توجه به نيازى كه آنها به تهيه غذا از گوشت
حيوانات داشته اند، و با توجه به اينكه اين حيوانات به شكل وسوسه انگيزى در اطراف
خيمه ها و در گرداگرد آنها رفت و آمد داشته اند، تحمل محروميت از چنين غذاى آماده
آنهم در آن عصر و زمان و براى آن مردم مى توانست يك آزمايش بزرگ بوده باشد.
بعضى گفته اند منظور از اين جمله : كه با دست شما قابل صيد خواهند بود، اين است كه
با دام و تور مى توانستند آنها را بگيرند، ولى ظاهر آيه اين است كه حقيقتا ممكن
بوده آنها را با خود دست شكار كنند.
سپس به عنوان تاكيد مى فرمايد: اين جريان براى آن بوده است كه افرادى كه از خدا با
ايمان به غيب مى ترسند، از ديگران شناخته شوند. (ليعلم الله من
يخافه بالغيب )
همانطور كه در جلد اول صفحه 356 ذيل آيه 143 سوره بقره گفتيم ، منظور از تعبير به
لنعلم (تا بدانيم ) يا ليعلم (تا خدا بداند) و امثال آن ، اين نيست كه خداوند چيزى
را نمى دانسته ، و مى خواهد بوسيله آزمايش و امتحان و امثال آن بداند، بلكه منظور
اين است كه مى خواهيم به واقعيت علمى خود جامه عمل و تحقق خارجى بپوشانيم ، زيرا
نيت هاى درونى و آمادگى هاى اشخاص به تنهائى كافى براى تكامل و پاداش و كيفر نيست ،
بلكه بايد به صورت افعال خارجى پياده شوند تا اين آثار را داشته باشد، (براى توضيح
بيشتر به ذيل همان آيه مراجعه فرمائيد).
و در پايان آيه كسانى را كه با اين حكم الهى مخالفت ورزند، تهديد به عذاب دردناك
كرده است . (فمن اعتدى بعد ذلك فله عذاب اليم ).
گر چه جمله اخير از آيه اجمالا دلالت بر تحريم صيد در حال احرام دارد، ولى در آيه
بعد با صراحت و قاطعيت بيشتر و بطور عموم فرمان تحريم صيد را در حال احرام صادر
كرده ، مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد در حال احرام شكار نكنيد
(يا ايها الذين آمنوا لا تقتلوا الصيد و انتم حرم ).
آيا تحريم صيد (كه به قرينه آيه بعد شكار صحرائى است ) تمام انواع حيوانات صحرائى
را شامل مى شود اعم از حلال گوشت و حرام گوشت يا اختصاص به حلال گوشت دارد؟
در ميان مفسران و فقها در اين زمينه اتفاق نظر نيست ، ولى مشهور در ميان فقهاء و
مفسرين اماميه عموميت حكم است ، و رواياتى كه از طريق اهل بيت (عليهمالسلام ) وارد
شده است اين مطلب را تاييد مى كند، و اما فقهاى اهل تسنن بعضى مانند ابوحنيفه با ما
در اين زمينه موافقند، ولى بعضى ديگر مانند شافعى آنرا مخصوص حيوانات حلال گوشت
دانسته اند، اما در هر حال حيوانات اهلى را شامل نمى شود، زيرا به حيوانات اهلى صيد
و شكار گفته نمى شود. قابل توجه اينكه در روايات ما نه تنها صيد كردن در حال احرام
تحريم شده ، بلكه حتى كمك كردن و اشاره كردن و نشان دادن صيد در حال احرام تحريم
گرديده است .
ممكن است بعضى تصور كنند كه صيد و شكار شامل حيوانات حرام گوشت نمى شود، در حاليكه
چنين نيست ، زيرا شكار حيوانات به منظورهاى مختلف انجام مى گردد، گاهى به منظور
استفاده از گوشت و گاهى پوست و گاهى براى رفع مزاحمت آنها انجام مى گردد، شعر
معروفى كه از على (عليه السلام ) نقل شده است ، نيز مى تواند شاهدى براى تعميم
باشد، آنجا كه فرمود:
و اذا ركبت فصيدى الابطال !
|
شكار سلاطين خرگوش و روباه است ولى شكار من به هنگامى كه وارد ميدان نبرد مى شوم ،
قهرمانانند! (براى توضيح بيشتر در زمينه اقسام و احكام صيدهاى حرام در حال احرام به
كتب فقهى مراجعه شود).
سپس به كفاره صيد در حال احرام اشاره كرده ، مى گويد: كسى كه عمدا صيدى را به قتل
برساند، بايد كفاره اى همانند آن از چهار پايان بدهد (يعنى آن را قربانى كرده و
گوشت آن را به مستمندان بدهد). (و من قتله منكم متعمدا فجراء
مثل ما قتل من النعم ).
در اينجا منظور از مثل آيا همانندى در شكل و اندازه حيوان است ، به اين معنى كه
مثلا اگر كسى حيوان وحشى بزرگى را همانند شتر مرغ صيد كند، بايد كفاره آنرا شتر
انتخاب نمايد، و يا اگر آهو صيد كند، براى كفاره ، گوسفند كه تقريبا به اندازه آن
است ، قربانى نمايد، و يا اينكه منظور از (مثل ) همانندى در قيمت است ؟
مشهور و معروف ميان فقهاء و مفسران ، همان معنى اول است ، و ظاهر آيه نيز با آن
سازگارتر مى باشد، چه اينكه با توجه به تعميم حكم نسبت به حيوانات حلال گوشت و حرام
گوشت بسيارى از اين حيوانات ، قيمت ثابت و مشخصى ندارند، كه بتوان همانند آنرا از
حيوانات اهلى انتخاب كرد.
و در هر حال اين در صورتى است كه همانندى از نظر شكل و اندازه براى آن پيدا بشود، و
در غير اين صورت چاره اى جز اين نيست كه به نوعى تعيين قيمت براى آن شكار نموده ، و
همانند آنرا از نظر قيمت از حيوانات اهلى حلال گوشت انتخاب كنند.
و از آنجا كه ممكن است مساله همانندى براى بعضى مورد شك و ترديد واقع شود، قرآن در
اين زمينه دستور داده است كه بايد اين موضوع زير نظر دو نفر از افراد مطلع و عادل
انجام پذيرد (يحكم به ذوا عدل منكم ).
و درباره اينكه اين كفاره در كجا بايد ذبح شود، دستور مى دهد كه به صورت قربانى و
هدى اهداء به كعبه شود و به سرزمين كعبه برسد (هديا بالغ
الكعبة ).
ضمنا بايد توجه داشت كه مشهور ميان فقهاى ما اين است كه بايد كفاره صيد حال احرام
عمره در مكه ذبح شود و صيد حال احرام حج در منى و قربانگاه ، و اين با آيه فوق
منافات ندارد، زيرا همانطور كه گفتيم آيه در مورد احرام عمره نازل شده است .
سپس اضافه مى كند كه لازم نيست حتما كفاره به صورت قربانى باشد، بلكه دو چيز ديگر
نيز هر يك مى توانند جانشين آن شوند، نخست اينكه معادل پول آن را در راه اطعام
مساكين مصرف كند (او كفارة طعام مساكين ).
و يا معادل آن روزه بگيرد (او عدل ذلك صياما).
گر چه در آيه سخنى از تعداد مساكين كه بايد اطعام شوند و تعداد روزهاى روزه به ميان
نيامده است ، ولى قرار گرفتن اينها در كنار يكديگر از يكسو، و تصريح به لزوم موازنه
ميان روزه از سوى ديگر، نشان مى دهد كه منظور آن نيست كه هر چند نفر مسكين را مى
خواهد اطعام كند، بلكه منظور آن است به مقدار قيمت قربانى بايد بوده باشد، و اما
اينكه معادله ميان روزه و اطعام مسكين چگونه برقرار مى شود از بعضى از روايات
استفاده مى شود كه در مقابل هر يك مد طعام (يعنى تقريبا معادل 750 گرم گندم و مانند
آن ) يك روز روزه بگيرد، و از پاره اى ديگر از روايات استفاده مى شود در مقابل هر
دو مد يك روز روزه بگيرد، و اين در حقيقت به خاطر آن است كه در ماه مبارك رمضان
اشخاصى كه قادر بر روزه نيستند بجاى هر روز يك يا دو مد طعام به مستمندان مى دهند
(توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در كتب فقهى مطالعه فرمائيد).
درباره اينكه آيا شخصى كه مرتكب صيد در حال احرام شده مخير در ميان
اين سه چيز است يا بايد ترتيب را در آن رعايت كند، نخست قربانى نمايد و اگر نتوانست
، اطعام مسكين ، و اگر آن هم ميسر نشد روزه بگيرد، در ميان مفسران و فقهاء گفتگو
است ، اما ظاهر آيه تخيير است .
اين كفارات به خاطر آن است كه كيفر كار خلاف خود را ببيند
(ليذوق و بال امره ).
اما از آنجائى كه هيچ حكمى معمولا شامل گذشته نمى شود، تصريح مى كند كه خدا از
تخلفاتى كه در اين زمينه در گذشته انجام داده ايد، عفو فرموده است
(عفى الله عما سلف ).
و هر گاه كسى به اين اخطارهاى مكرر و حكم كفاره اعتنا نكند و باز هم مرتكب صيد در
حال احرام شود، خداوند از چنين كسى انتقام خواهد گرفت و خداوند توانا است ، و به
موقع انتقام مى گيرد (و من عاد فينتقم الله منه و الله عزيز ذو
انتقام ).
در ميان مفسران گفتگو است كه آيا كفاره صيد با تكرار آن تكرار مى شود يا نه ؟
ظاهر آيه اين است كه در صورت تكرار تنها تهديد به انتقام الهى شده و اگر كفاره نيز
تكرار مى شد مى بايست تنها به ذكر انتقام الهى قناعت نشود و تكرار كفاره نيز تصريح
گردد، در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهم السلام ) به ما رسيده اين موضوع آمده
است .
در آيه بعد پيرامون صيدهاى دريا سخن به ميان آورده ، مى گويد: صيد دريا و طعام آن
براى شما (در حال احرام ) حلال است (احل لكم صيد البحر و طعامه
).
در اينكه منظور از طعام چيست ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه مراد ماهيانى است
كه بدون صيد ميميرند و بروى آب ميمانند، در حالى كه ميدانيم اين سخن درست نيست ،
زيرا ماهى مرده خوردنش حرام است ، اگر چه در بعضى از روايات اهل تسنن تصريح به
حليت آن شده است .
آنچه بيشتر از ظاهر آيه استفاده مى شود اين است كه منظور از طعام همان خوراكى است
كه از ماهيان صيد شده ترتيب داده شود، زيرا آيه ميخواهد دو چيز را مجاز كند نخست
صيد كردن و ديگر غذاى صيد شده خوردن .
ضمنا از مفهوم اين تعبير فتواى معروفى كه در ميان فقهاى ما وجود دارد، نيز اجمالا
استفاده مى شود كه در مورد حيوانات صحرائى نه تنها اقدام به صيد كردن حرام است بلكه
خوردن گوشت حيوانات صيد شده نيز مجاز نيست .
سپس به فلسفه اين حكم اشاره كرده مى گويد: اين بخاطر اين است كه شما و مسافران
بتوانيد بهره ببريد (متاعا لكم و للسيارة ).
يعنى بخاطر اينكه در حال احرام براى تغذيه به زحمت نيفتيد و بتوانيد از يكنوع صيد
بهره مند شويد، اين اجازه در مورد صيد دريا به شما داده شده است .
و از آنجا كه معمولا مسافران اگر بخواهند ماهى صيد شده را با خود ببرند آن را با
نمك آميخته و به صورت ماهى شور در مى آورند، بعضى از مفسران جمله فوق را به اينگونه
تفسير كرده اند كه افراد مقيم ميتوانند از ماهى تازه و مسافران از ماهى شور استفاده
كنند.
اشتباه نشود اينكه در آيه فوق مى خوانيم صيد دريا براى شما حلال شده مفهومش يك حكم
كلى و عمومى درباره صيدهاى دريا نيست ، آنچنانكه بعضى پنداشته اند، زيرا آيه
نميخواهد اصل حكم صيدهاى دريا را بيان كند، بلكه هدف آيه اين است كه به محرم اجازه
دهد صيدهاى دريا كه قبل از احرام براى او حلال بوده در حال احرام از آن استفاده
كند، و به تعبير ديگر آيه اصل تشريع
قانون را بيان نميكند، بلكه ناظر به خصوصيات قانونى است كه قبلا تشريع شده است ، و
به اصطلاح در مقام بيان از نظر عموميت حكم نيست ، بلكه فقط احكام محرم را بيان
ميكند.
ولى بار ديگر به عنوان تاكيد به حكم سابق بازگشته ، مى گويد: مادام كه در حال احرام
هستيد صيدهاى صحرائى بر شما حرام است (و حرم عليكم صيد البر ما
دمتم حرما).
و در پايان آيه براى تاكيد تمام احكامى كه ذكر شد مى فرمايد: از خداوندى كه در
قيامت در پيشگاه او محشور خواهيد شد بپرهيزيد و با فرمان او مخالفت ننمائيد
(و اتقوا الله الذى اليه تحشرون ).
فلسفه تحريم صيد در حال احرام
ميدانيم حج و عمره از عباداتى است كه انسان را از جهان ماده جدا كرده و در محيطى
مملو از معنويت فرو ميبرد.
تعينات زندگى مادى ، جنگ و جدالها، خصومتها، هوسهاى جنسى ، لذات مادى ، در مراسم حج
و عمره به كلى كنار ميروند و انسان به يكنوع رياضت مشروع الهى دست ميزند، و به نظر
ميرسد كه تحريم صيد در حال احرام نيز به همين منظور است .
از اين گذشته اگر صيد كردن براى زوار خانه خدا كار مشروعى بود، با توجه به اينهمه
رفت و آمدى كه هر سال در اين سرزمينهاى مقدس ميشود، نسل بسيارى از حيوانات در آن
منطقه كه به حكم خشكى و كم آبى ، حيواناتش نيز كم است ، بر چيده ميشد، و اين دستور
يكنوع حفاظت و ضمانت براى بقاى نسل حيوانات آن منطقه است .
مخصوصا با توجه به اينكه در غير حال احرام نيز صيد حرم ، و همچنين كندن درختان و
گياهان آن ممنوع است ، روشن مى شود كه اين دستور ارتباط نزديكى
با مساله حفظ محيط زيست و نگهدارى گياهان و حيوانات آن منطقه از فنا و نابودى دارد.
اين حكم بقدرى دقيق تشريع شده كه نه تنها صيد حيوانات ، بلكه كمك كردن حتى نشان
دادن و ارائه صيد به صياد نيز تحريم گرديده چنانكه در روايات وارده از طريق اهل بيت
(عليهم السلام ) مى خوانيم كه امام صادق (عليه السلام ) به يكى از يارانش فرمود:
لا تستحلن شيئا من الصيد و انت حرام و لا و انت حلال فى الحرم و لا تدلن عليه محلا
و لا محرما فيصطاده و لا تشر اليه فيستحل من اجلك فان فيه فداء لمن تعمده :
(هرگز چيزى از صيد را در حال احرام حلال
مشمر، و همچنين صيد حرم را در غير حال احرام ، و نيز صيد را به شخص محرم و غير محرم
نشان مده كه آن را شكار كند و حتى اشاره به آن مكن (و دستور مده ) تا به خاطر تو
صيد را حلال بشمرد زيرا اين كار موجب كفاره براى شخص متعمد مى شود.)
آيه و ترجمه
جعل الله الكعبة البيت الحرام قيما للناس و الشهر الحرام و الهدى و القلئد ذلك
لتعلموا ان الله يعلم ما فى السموت و ما فى الارض و ان الله بكل شى ء عليم
(97)
اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم (98)
ما على الرسول الا البلغ و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون
(99)
|
ترجمه :
97 - خداوند، كعبه ، بيت الحرام ، را وسيله اى براى سامان بخشيدن به كار مردم قرار
داده و همچنين ماه حرام و قربانيهاى بينشان و قربانيهاى نشاندار، اينگونه احكام
(حساب شده و دقيق ) به خاطر آن است كه بدانيد خداوند آنچه در آسمانها و آنچه در
زمين است ميداند و خداوند به هر چيزى دانا است .
98 - بدانيد خدا داراى مجازات شديد و (در عين حال ) آمرزنده و مهربان است .
99 - پيامبر وظيفه اى جز ابلاغ رسالت (و دستورهاى الهى ) ندارد (و مسئول اعمال شما
نيست ) و خدا ميداند چه چيزها را آشكار، و چه چيزها را پنهان ميداريد.
تفسير:
در تعقيب آيات گذشته كه در زمينه تحريم صيد در حال احرام ، بحث ميكرد، در اين آيه
به اهميت مكه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمانها اشاره كرده ، نخست مى
فرمايد: خداوند كعبه ، بيت الحرام را وسيله اى براى اقامه امر مردم قرار داده است
(جعل الله الكعبة البيت الحرام قياما
اين خانه مقدس رمز وحدت مردم و مركزى براى اجتماع دلها، و كنگره عظيم براى استحكام
پيوندهاى گوناگون ميباشد، و در پرتو اين خانه مقدس و مركزيت و معنويت آن كه از ريشه
هاى عميق تاريخى مايه ميگيرد ميتوانند بسيارى از نابسامانيهاى خود را سامان بخشند و
كاخ سعادت خود را بر پايه آن استوار سازند، و لذا در سوره آل عمران ، خانه كعبه را
نخستين خانه اى كه به سود مردم ساخته شده معرفى مينمايد.
حقيقت اين است كه با توجه به وسعت معنى قياما للناس
مسلمانان ميتوانند در پناه اين خانه و دستور سازنده حج ، همه كار خود را سامان
بخشند.
و از آنجا كه اين مراسم بايد در محيطى امن و امان از جنگ و كشمكش و نزاع صورت گيرد
اشاره به اثر ماههاى حرام (ماههائى كه جنگ مطلقا در آن ممنوع است ) در اين موضوع
كرده ، مى فرمايد: (و الشهر الحرام ).
و نيز نظر به اينكه وجود قربانيهاى بينشان (هدى ) و قربانيهاى نشاندار (قلائد) كه
تغذيه مردم را در ايامى كه اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تامين كرده و فكر آنها
را از اين جهت آسوده ميكند، تاثيرى در تكميل اين برنامه دارد به آنها نيز اشاره
كرده ، ميگويد (و الهدى و القلائد).
و از آنجا كه مجموع اين برنامه ها و قوانين و مقررات حساب شده درباره صيد و همچنين
حرم مكه و ماه حرام و غير اينها حكايت از عمق تدبير و وسعت علم چنين قانونگزارى مى
كند، در پايان آيه چنين مى گويد: (خداوند
اين برنامه هاى منظم را به خاطر اين قرار داد تا بدانيد علم او به اندازهاى وسيع
است كه آنچه در آسمانها و زمين است ميداند و از همه چيز - مخصوصا نيازمنديهاى روحى
و جسمى بندگانش - با خبر است )
(ذلك لتعلموا ان الله يعلم ما فى السماوات و ما فى الارض و ان الله بكل شيى ء عليم
).
با توجه به آنچه در بالا گفتيم ، پيوند آغاز و انجام آيه روشن ميشود، زيرا اين
دستورات عميق تشريعى را كسى ميتواند، تنظيم كند كه از عمق قوانين تكوينى آگاه و با
خبر باشد، تا كسى از تمام جزئيات زمين و آسمان و آنچه به حكم آفرينش در روح و جسم
انسان قرار دارد آگاه نباشد نميتواند چنين احكامى را پيش بينى كند، زيرا قانونى
صحيح و سازنده است كه هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد.
سپس در آيه بعد براى تاكيد دستورات گذشته و تشويق مردم به انجام آنها و تهديد
مخالفان و معصيت كاران مى فرمايد: بدانيد خدا شديدالعقاب و نيز غفور و رحيم است
(اعلموا ان الله شديد العقاب و ان الله غفور رحيم ).
و اينكه مى بينيم در آيه فوق ، شديد العقاب بر غفور رحيم مقدم داشته شده شايد اشاره
به اين است كه مجازات خداوند را با تمام شدتى كه دارد ميتوان با آب توبه شست و
مشمول مغفرت و رحمت خدا گشت .
و باز براى تاكيد بيشتر مى گويد: مسئول اعمال شما خودتان هستيد و پيامبر (صلى اللّه
عليه و آله و سلّم ) مسئوليتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد
(و ما على الرسول الا البلاغ ).
و در عين حال خداوند از نيات شما، و از كارهاى آشكار و پنهانى همگى آگاه و با خبر
است
(و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون ).
اهميت كعبه
كعبه كه در اين آيات و آيات گذشته دو بار ذكر شده در اصل از ماده كعب به معنى
برآمدگى پشت پا است ، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده . و اگر به مكعب نيز
مكعب گفته مى شود به خاطر آن است كه از چهار طرف داراى برآمدگى است و اينكه به
زنانى كه تازه سينه آنها برجستگى
پيدا كرده كاعب (جمع آن كواعب ) گفته مى شود نيز به همين جهت است .
بهر حال اين كلمه (كعبه ) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت
و بلندى مقام آن ميباشد.
كعبه تاريخچه بسيار طولانى و پر حادثه اى دارد و در هر حال تمام اين حوادث از عظمت
و اهميت آن سرچشمه ميگيرد.
اهميت كعبه به اندازه اى است كه ويران كردن آن در روايات اسلامى در رديف قتل پيامبر
و امام قرار گرفته ، نگاه كردن به آن ، عبادت ، و طواف گرد آن از بهترين اعمال است
، حتى در روايتى از امام باقر (عليه السلام ) ميخوانيم كه فرمود:
لا ينبغى لاحد ان يرفع بنائه فوق الكعبه : شايسته نيست كسى خانه خود را برتر
از كعبه بسازد.
ولى بايد توجه داشت كه اهميت و احترام كعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نيست ، زيرا به
گفته امير مومنان على (عليه السلام ) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه خداوند خانه خود
را در يكى از سرزمينهاى خشك و سوزان و ميان كوههاى خشن قرار داده است و دستور داده
از مصالح بسيار ساده اى آن را بنا كنند، از سنگهاى عادى و معمولى ولى از آنجا كه
خانه كعبه قديمى ترين و پرسابقه ترين مركز توحيد و پرستش خدا است و نقطه تمركزى
براى توجه ملتها و اقوام مختلف است ، اينهمه اهميت در پيشگاه خدا يافته است .
آيه و ترجمه
قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث فاتقوا الله ياولى الالبب لعلكم
تفلحون(100)
|
ترجمه :
100 - بگو (هيچگاه ) ناپاك و پاك مساوى نيستند اگر چه كثرت ناپاكها تو را به شگفتى
بيندازد، از (مخالفت ) خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد، تا رستگار شويد.
تفسير:
اكثريت دليل پاكى نيست
در آيات گذشته سخن از تحريم مشروبات الكلى و قمار و انصاب و از لام و صيد كردن در
حال احرام بود، از آنجا كه بعضى از افراد ممكن است براى ارتكاب اينگونه گناهان عمل
اكثريت را در پاره اى از محيطها دستاويز قرار دهند و به بهانه اينكه مثلا اكثريت
مردم فلان شهر شراب مى نوشند و يا آلوده قمارند، و يا اينكه اكثريت مردم در فلان
شرائط به تحريم صيد و مانند آن اعتنا نمى كنند، از انجام اين دستورها سر باز زنند و
آنها را به دست فراموشى بسپارند، براى اينكه اين بهانه در اين مورد و در تمام موارد
از اينگونه افراد به كلى گرفته شود خداوند يك قاعده كلى و اساسى را در يك عبارت
كوتاه بيان كرده ، مى فرمايد: بگو اى پيامبر! هيچگاه ناپاك و پاك يكسان نخواهد بود،
اگر چه فزونى ناپاك و كثرت آلوده ها ترا به شگفتى فرو برد!
(قل لا يستوى الخبيث و الطيب و لو اعجبك كثرة الخبيث )
بنابراين خبيث و طيب در آيه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاك و پاك است اعم از
غذاهاى پاك و ناپاك ، افكار پاك و ناپاك است
و در پايان آيه انديشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تاكيد مى كند كه از
خدا بپرهيزيد تا رستگار شويد.(فاتقوا الله يا اولى الالباب
لعلكم تفلحون ).
اما اينكه در آيه ظاهرا توضيح واضحى بيان شده از اين نظر است كه ممكن است ، كسى
خيال كند عوارضى از قبيل فزونى طرفداران پليدى و به اصطلاح اكثريت باعث آن شود، كه
چيز ناپاك در رديف پاك قرار گيرد، چنانكه ملاحظه كرده ايد، گاهى بعضى از مردم تحت
تاثير انبوه جمعيت و تمايلات اكثريت قرار گرفته و تصور مى كنند، اگر اكثريت بهر
مطلبى تمايل پيدا كرد، اين نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است ، در
حالى كه چنين نيست و مواردى كه اكثريت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسيار
زياد است ، در واقع آنچه براى شناسائى خوب از بد (خبيث از طيب ) لازم است اكثريت
كيفى است نه اكثريت كمى ، يعنى افكار قويتر و والاتر و عاليتر و انديشه هاى تواناتر
و پاكتر لازم است نه كثرت نفرات طرفدار.
اين مساله شايد با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد كه بر اثر تلقينات و
تبليغاتى كوشش شده ، هميشه تمايلات اكثريت را به عنوان يك مقياس سنجش نيك از بد
بخورد آنها بدهند، تا آنجا كه باور كرده اند، حق يعنى چيزى كه اكثريت بپسندد، و خوب
چيزى است كه اكثريت به آن مايل باشد در حالى كه چنين نيست .
و بسيارى از گرفتاريهاى مردم دنيا بر اثر همين طرز تفكر است .
آرى اگر اكثريت از رهبرى صحيح و تعليمات درستى بهره مند گردد و به اصطلاح يك
اكثريت بتمام معنى رشيد شود، آنگاه ممكن است تمايلات او
مقياسى براى سنجش خوب و بد باشد، نه اكثريتهاى رهبرى نشده و غير رشيد.
در هر حال قرآن در آيه مورد بحث ، اشاره اى به اين واقعيت كرده و ميفرمايد:
هرگز زيادى بدان و ناپاكان شما را بشگفتى در نياورد و در موارد ديگر بيش از ده بار
فرموده : و لكن اكثر الناس لا يعلمون : كار اكثر مردم
از روى علم و دانش نيست !.
ضمنا بايد توجه داشت كه اگر در آيه كلمه خبيث بر طيب مقدم داشته شده است به خاطر آن
است كه در آيه مورد بحث روى سخن با كسانى است كه فزونى خبيث را دليل بر اهميت آن
ميگيرند و بايد به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد ميكند، كه ملاك خوبى و بدى
در هيچ مورد كثرت و قلت و اكثريت و اقليت نيست ، بلكه در همه جا و همه وقت پاكى
بهتر از ناپاكى است ، و صاحبان عقل و انديشه هيچگاه فريب كثرت را نمى خورند، همواره
از پليدى دورى مى كنند، اگر چه تمام افراد محيطشان آلوده باشند، و به سراغ پاكيها
ميروند اگر چه تمام افراد محيط با آن مخالفت ورزند.
|