تفسير كوثر جلد سوم

يعقوب جعفرى مراغى

- ۶ -


بحثى درباره اكمال دين و اتمام نعمت

در وسط آيه سوم از سوره مباركه مائده كه مربوط به تحريم خوردن ميته و خون و گوشت خوك و چند نوع گوشت حرام ديگر است، جملاتى آمده مبنى بر اينكه امروز كافران از دين شما نااميد شدند يعنى دانستند كه اسلام تثبيت شده و احتمال اينكه روزى از بين برود وجود ندارد. و نيز امروز دين را بر شما كامل كردم و نعمت خود را بر شما به پايان بردم و اسلام را به عنوان دين براى شما پسنديدم.

بايد ديد منظور از اين سخنان چيست؟ و آن روز كدام روز است كه وصف آن در اين آيه در چهار فراز آمده است:

اليوم يئس الذين كفروا من دينكم...;

اليوم اكملت لكم دينكم;

واتممت عليكم نعمتى;

ورضيت لكم الاسلام دينا.

آن روز هر روزى كه باشد، روز بسيار با عظمت و مبارك و سرنوشت سازى است و روزى است كه مسلمانان بايد همه ساله آن روز را به عنوان روز كمال اسلام جشن بگيرند; گاهى گفته مى شود كه آن روز روز عرفه نهم ذيحجه آخرين سال زندگى پيامبر(ص)است كه به حجة الوداع معروف است. در آن سال پيامبر به حج رفته بود و در روز عرفه در صحراى عرفه اين جملات نازل گرديد و كامل شدن دين اسلام و تثبيت موقعيت آن اعلام گرديد چون تا آن زمان همه احكام گفته شده بود و ديگر چيزى باقى نمانده بود و با بيان تحريم خوردن گوشت ميته و چند چيز ديگر احكام اسلام كامل شد و با اين جملات تكميل شدن دين و تمام شدن نعمت برمردم اعلام گرديد. بدينگونه بيشتر مفسران اهل سنت آن روز را روز عرفه حجة الوداع دانسته اند.

روز نااميدى كافران از زوال اسلام

ولى اگر در مضمون بلند اين جملات دقت كنيم خواهيم ديد كه آن روز نمى تواند روز عرفه باشد چون پس از روز عرفه حجة الوداع، بازهم آياتى در بيان احكام بر پيامبر(ص) نازل شد مانند آيه مربوط به ارث كلاله كه آخرين آيه سوره نساء و آخرين آيه اى است كه بر پيامبر نازل شد و بعضى از آيات مربوط به تحريم ربا كه پس از عرفه آن سال نازل شده است. مهمتر اينكه بايد ديد چه حكمى در روز عرفه نازل شد كه باعث مأيوس شدن كافران از دين اسلام و كمال دين و تمام نعمت گرديد؟ آيا منظور همان حكم حرمت خوردن گوشت ميته و موارد ديگر است؟ بدون شك اين نيست چون بيان اين حكم ربطى به مأيوس شدن كافران از اسلام و كامل شدن دين ندارد و اساساً اين حكم با تفاوتهاى مختصرى در چندين آيه از قرآن آمده است مانند (بقره/173) و (انعام/145) و (نحل/115)

و اين حكم جديدى نبود كه با آمدن آن اسلام كامل شود. يا بگوييم اين جملات از جملات مربوط به تحريم گوشت جداست و بگوييم منظور اين بوده كه در آن سال مسلمانان حج باشكوهى به جاى آوردند و اين باعث نااميد شدن كافران و كمال دين و تمام نعمت گرديد.

ولى اين سخن نيز با مضمون آيه تناسب ندارد جون در آن روز بخصوص حادثه مهمى اتفاق نيفتاد كه از آن مقطع خاص و روز معين به بعد، كافران مأيوس شوند و دين كامل گردد چون آن شكوه و عظمت را مسلمانان از سالها پيش و از فتح مكه به بعد به دست آورده بودند.

اگر باذوق سالم و به دور از احتمالاتى كه گفته شده، اين جملات را مورد دقت قرار بدهيم، به خوبى مى فهميم كه در آن روز بخصوص كه آيه از آن سخن مى گويد، حادثه بسيار مهم و سرنوشت سازى در اسلام رخ داده كه باعث نااميدى كافران و كامل شدن دين و تمام شدن نعمت گرديده است. آن حادثه هرچه باشد بايد مربوط به جاودانگى اسلام و تضمين بقاى اسلام و محفوظ شدن آن از زوال و نابودى باشد.

آن حادثه بسيار مهم چه بود؟ خوشبختانه رواياتى كه ازطريق سنّى و شيعه وارد شده آن حادثه مهم را براى ما شرح مى دهد. طبق اين روايات كه از طريق اهل بيت نقل شده و بعضى از محدثان بزرگ اهل سنت هم با اسناد خود آن را نقل كرده اند، آن روز روز عرفه نبوده بلكه روز هيجدهم ذيحجه سال آخر عمر پيامبر بوده و آيه مربوط به داستان غديرخم و اعلام وصايت و خلافت اميرالمؤمنين على بن ابى طالب (ع) بوده است در آن روز پيامبر خدا به دستور خدا در حضور دهها هزار نفر از مسلمانانى كه از انجام مراسم حج بازمى گشتند على بن ابى طالب را به مردم نشان داد و او را به عنوان وصىّ خود معرفى كرد. پس از اين رخداد بسيار مهم بود كه اين آيه نازل گرديد و خطاب به مسلمانان گفته شد كه امروز كافران از دين شما نااميد شدند و دين كامل و نعمت تمام گشت و خداوند اسلام را به عنوان دين براى مسلمانان پسنديد.

معلوم است كه كافران تا آن زمان از زول اسلام نااميد نبودند; آنها گمان مى كردند كه با مرگ پيامبر همه چيز تمام خواهد شد و طومار اسلام پيچيده خواهد شد بخصوص اينكه پيامبر فرزند پسرى هم نداشت ولى با اعلام جانشينى على بن ابى طالب از سوى پيامبر، اميد دشمنان تبديل به يأس شد و ديدند كه پيامبر پيش بينى

زمان بعد از خود را هم كرده است و امامت دنباله نبوت است و همان راه ادامه خواهديافت.

روايات مربوط به آيه اكمال

درباره اصل داستان غديرخم بزودى در تفسير آيه 67 از همين سوره مطالب مفصلى خواهيم داشت و در اينجا چند روايت درباره نزول آيه اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى ... كه مورد بحث ماست در روز غدير و روز وصايت اميرالمؤمنين نقل مى كنيم:

ـ اخطب خوارزم در كتاب المناقب با اسناد خود از ابوسعيد خدرى نقل مى كند كه در روز غدير كه پيامبر مردم را به سوى على بن ابى طالب خواند، اين آيه نازل گرديد: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا.

پس پيامبر فرمود: الله اكبر بر كامل شدن دين و اتمام نعمت و خوشنودى پروردگار به رسالت من و ولايت على. سپس گفت: خدايا دوست بدار هركس را كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هركس را كه او را دشمن بدارد و خوار كن هركس را كه او را خوار سازد.(19)

ـ خطيب بغدادى با اسناد خود از ابن حوثب و او از ابوهريره نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: هركس روز هيجدهم ذيحجه را روزه بگيرد، براى او روزه شصت ماه نوشته مى شود. در آن روز پيامبر به مؤمنان فرمود: آيا من بر مؤمنان اولى نيستم؟ گفتند: آرى يا رسول الله. گفت: هركس را كه من مولاى او هستم على هم مولاى اوست. پس عمر بن خطاب گفت: به به اى پسر ابى طالب مولاى من و مولاى هر مسلمانى شد. پس خداوند اين آيه را نازل كرد: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى...(20)

اين دو حديث را با عبارتهاى نزديك به هم و اسناد گوناگون بعضى از مؤلفان اهل سنت نقل كرده اند ولى بعضى از آنان آن دسته از احاديث را كه آيه اليوم اكملت لكم دينكم را مربوط به روز عرفه مى دانند ترجيح داده اند(21) و سبط بن جوزى اين دو دسته از احاديث را به اين صورت جمع كرده كه آيه شريفه دو بار نازل شده است يك بار در عرفه و بار ديگر در غدير خم.(22)

از اهل سنت كه بگذريم، روايات بسيار و مستفيضه اى از طريق اهل بيت و ائمه معصومين در دست داريم كه در كتابهاى حديثى مختلف نقل شده و در آن روايات آمده است كه آيه اليوم اكملت لكم دينكم... مربوط به ولايت على بن ابى طالب (ع) است و در جريان غدير خم در نزديك جحفه نازل شده است.(23)

يكى از احاديث را به عنوان تبرك نقل مى كنيم:

عن ابى جعفر عليه السلام قال: آخر فريضة انزل الله تعالى الولاية ثم لم ينزل بعدها فريضة ثم انزل: «اليوم اكملت لكم دينكم» بكراع الغميم فاقامها رسول الله صلى الله عليه و آله بالجحفة فلم ينزل بعدها فريضة.(24)

امام باقر(ع) فرمود: آخرين فريضه اى را كه خداوند نازل كرد، ولايت بود كه ديگر پس از آن فريضه اى را نازل نكرد سپس اين آيه: «اليوم اكملت لكم دينكم» در كراع الغميم نازل شد پس پيامبر خدا اين فريضه را در جحفه (منظور همان غدير خم است) اقامه كرد و پس از آن، ديگر فريضه اى نازل نشد.

مطلبى كه ذكر آن در اينجا لازم است اين است كه اين جملات كه مربوط به تكميل شدن رسالت با امامت مى باشد، در وسط جملاتى آمده كه راجع به يك حكم شرعى فرعى است و آن تحريم خوردن گوشت هاى حرام است و اينكه خوردن آنها در مقام ضرورت اشكالى ندارد. به طورى كه ملاحظه مى فرماييد اين جملات با جملات قبل و بعد آيه شريفه تناسبى ندارد.

بايد گفت كه اين يكى از شيوه هاى بيانى قرآن است كه گاهى در وسط يك مطلب، مطلب ديگرى را به عنوان جمله معترضه مى آورد تا اهميت خاص آن مطلب را برساند و آن مطلب همانند يك تابلو بدرخشد و جلب نظر كند. البته مى دانيم كه آيات قرآنى به ترتيب نزول در كنار هم قرار نگرفته بلكه هر آيه اى كه نازل مى شد پيامبر دستور مى داد كه آن را در سوره فلان و بعد از آيه فلان قرار بدهند و بدينگونه نظم و تأليف قرآن با تمام كتابهايى كه به دست بشر نوشته شده فرق اساسى و جوهرى پيدا كرده و مطالب به صورت متنوع و گوناگون در كنار هم قرار گرفته است و در واقع، آيات قرآنى مانند سفره گسترده اى است كه در آن انواع غذاها را مى توان ديد. و به طورى كه بارها گفته ايم قرآن كريم مشابهتهاى عجيبى با عالم طبيعت دارد و همانگونه كه طبيعت تنوع فوق العاده اى دارد و مجموعه اى روح نواز از اشياء مختلف و رنگها و طعمها و پديده هاى گوناگون در طبيعت در كنار هم قرار دارد ـ كه هر چيزى به جاى خويش نيكوست ـ در آيات و سور قرآن هم همان روش را مى بينيم و تنوع مطالب، هر نوع ذائقه اى را به سوى خود مى خواند و روح انسانى را تغذيه مى كند و اين يكى از رموز جاودانگى و تازگى قرآن است.

يَسْأَلُونَكَ ماذآ أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُوا مِمّآ أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ اِنَّ اللّهَ سَريعُ الْحِسابِ (*)الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ اِذآ آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذى أَخْدان وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالاْيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ (* )

از تو مى پرسند: چه چيزى براى آنها حلال شده است؟ بگو چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده است. و آنچه از حيوانات شكار كننده تعليم داده ايد در حالى كه شكار كننده با سگ هستيد و به آنها از آنچه خدا به شما آموخته ياد داده ايد، پس بخوريد از آنچه براى شما گرفته و نگه داشته اند و نام خدا را بر آن ببريد و از خدا پروا كنيد همانا خداوند زود حساب كننده است(4) امروز چيزهاى پاكيزه بر شما حلال شده است و طعام كسانى كه كتاب به آنها داده شده بر شما حلال است و طعام شما بر آنها حلال است. و نيز بر شما حلال شده است زنان پاكدامن از مؤمنات و زنان پاكدامن از كسانى كه پيش از شما به آنها كتاب داده شده هرگاه مهريه آنها را بدهيد در حالى كه خود پاكدامن باشيد و نه زناكار و نه دوست گيرندگان نهانى، و هركس بر ايمان كفر ورزد همانا عمل او تباه خواهد شد و او در آخرت از زيانكاران است(5)

نكات ادبى

1 ـ «الجوارح» جمع جارحه حيوانات شكارى. از جرح به معناى كسب مشتق شده گويا اين حيوانات با شكار كردن براى صاحبان خود كسب مى كنند.

2 ـ «ماعلّمتم» يا عطف به طبيات است و يا جمله شرطى است و جزاى آن «فكلوا» مى باشد.

3 ـ «مكلّبين» كسانى كه سگ شكارى را به شكار مى فرستند و نيز تعليم دهندگان سگهاى شكارى. از كلب مشتق شده است.

4 ـ «طعام» خوراك و بيشتر به حبوبات مخصوصاً گندم گفته مى شود.

5 ـ «محصنات» در اينجا زنان پاكدامن و در آيات ديگر به معناى زنهاى شوهردار و زنهاى حرّه نيز آمد است.

6 ـ «مسافحين» زناكاران، از سفاح به معناى زنا مشتق شده است.

7 ـ «اخدان» جمع خادن به معناى رفيق پنهانى كه مردها از زنها يا زنها از مردها مى گيرند و با آنها روابط نامشروع دارند.

8 ـ «حبط» تباه شد، از بين رفت.

حلال بودن طيّبات

تفسير و توضيح

آيه (4) يسئلونك ماذا احلّ لهم ...: با توجه به حرام شدن بعضى از گوشتها كه در آيه پيش گفته شد، اين سؤال براى مسلمانان در عصر پيامبر مطرح شد كه چه چيزهايى حلال است؟ آنها اين مطلب را از پيامبر خدا پرسيدند و در پاسخ آنها اين آيه نازل شد كه مى فرمايد: از تو مى پرسند كه چه چيزى حلال است؟ بگو چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شده است.

طبق اين آيه تمام خوردينهايى كه طبع سالم بشر از آن خوشش مى آيد و از آن لذت مى برد، حلال است مگر آنكه دليل خاصى از شرع برسد و آن را حرام كند. در مقابل، تمام چيزهاى پليد و نفرت آور كه به آنها «خبائث» گفته مى شود حرام است:

ويحلّ لهم الطيبات و يحرّم عليهم الخبائث (اعراف/157)

(پيامبر اسلام) براى آنان چيزهاى پاكيزه را حلال و چيزهاى پليد را حرام مى كرد.

در آيه مورد بحث پس از ذكر اين كلمه كلى و بيان اينكه تمام چيزهاى پاكيزه حلال است، مورد خاصى را مطرح مى كند و حلال بودن آن را به طور خاص تذكر مى دهد چون بعضى ها تصور مى كردند كه اين مورد خاص از جمله طيبات نيست و قرآن آن را از طيبات مى شمارد. آن مورد خاص عبارت است از حيوانات حلال گوشتى كه سگهاى شكارى آنها را مى درند و شكار مى كنند. قرآن حكم مى كند گوشت چنين شكارهايى را بخوريد مشروط براينكه آنها را سگهاى تعليم داده شده شكار كنند و شما هنگام شكار نام خدا را بر آن ببريد.

از نظر فقه اهل بيت و فقهاى شيعه تنها شكار سگهاى تعليم داده شده را مى توان خورد و شكار حيوانات ديگرى مانند باز و شاهين و شير و گرگ اگرچه تعليم يافته و دست آموز هم باشند حلال نيست مگر اينكه شكار را زنده يابند و آن را ذبح شرعى و تزكيه كنند. علاوه بر رواياتى كه در اين باره از ائمه اهل بيت رسيده، خود آيه نيز به آن دلالت دارد. چون درست است كه «جوارح» شامل همه حيوانات شكار كننده مى شود ولى با قيد «مكلّبين» جز سگ، حيوانات ديگر از تحت اين حكم خارج مى شوند.

سگ تعليم يافته سگى است كه در اطاعت صاحب خود است وقتى مى گويد برو مى رود و وقتى مى گويد بيا مى آيد و حيوانى را كه شكار مى كند نمى خورد بلكه آن را نگه مى دارد تا صاحبش بيايد و آن را بگيرد. اساساً سگ حيوان باهوشى است و قابل تعليم و تربيت است. حكايات جالبى از دست آموزى سگان نقل شده است.

نكته اى كه از جمله (تعلّمونهن مما علمكم الله) استفاده مى شود اين است كه هرچند خداوند به حيوانات هم شعور داده ولى به آنها قدرت انديشيدن نداده است و اين امتياز را فقط به بشر داده و بشر حتى اگر در ميان همنوعان خود هم نباشد و از كودكى در يك بيابان يا جنگل و بدون تماس با هيچ انسانى زندگى كند و هيچگونه تعليم و تربيتى نبيند، باز با نيروى تفكر و حسابگرى مى تواند براى رفع نيازهاى خود از وسايلى استفاده كند و ابزارسازى نمايد. اين توان را خدا در نهاد بشر گذاشته و به او تعليم داده است (داستانهاى تخيلى حىّ بن يقظان و رابينسون كروزوئه را بخوانيد)

پس از بيان حلال بودن طيبات و شكار حيوانات شكارى، مردم را به سوى تقوا و پرهيزگارى دعوت مى كند و يادآور مى شود كه خداوند زود حساب كننده است. منظور اين است كه حرام و حلال خدا را رعايت كنيد و بدانيد كه خداوند در قيامت از شما حساب خواهد كشيد.

حلال بودن طعام اهل كتاب

آيه (5) اليوم احل لكم الطيبات ... : يك بار ديگر حلال بودن چيزهاى پاكيزه را يادآور مى شود و اين بار نيز پس از بيان اين حكم كلى از يك مورد بخصوص نام مى برد كه ممكن است بعضى از مؤمنان، آن مورد را از طيبات ندانند ولى از طيبات است و آن طعام اهل كتاب است. طبق اين آيه خوردن طعام اهل كتاب براى مسلمانان حلال است همانگونه كه دادن طعام بر اهل كتاب نيز حلال مى باشد منظور از طعام چيست؟ گاهى گفته مى شود كه اين لفظ شامل همه خوراكى ها از جمله گوشت مى شود و بنابراين ذبايح اهل كتاب را مى توان خورد ولى از كتب لغت چنين استفاده مى شود كه لفظ طعام در لغت اهل حجاز به گندم و حبوبات ديگر گفته مى شود خليل بن احمد و ابن منظور و ابن اثير به اين مطلب تصريح كرده اند و در چندين روايت كه ائمه معصومين (ع) نقل شده آنها نيز طعام را به گندم و حبوبات تفسير كرده اند لذا بسيارى از فقهاى شيعه ذبيحه اهل كتاب را پاك نمى دانند و اسلام را در ذابح شرط مى كنند. البته اينكه گفته شده كه طعام به معناى حبوبات است در حالتى است كه مطلق باشد ولى اگر قرينه اى در كار باشد، مى توان گوشت را هم داخل در تحت طعام كرد مانند اين آيه:

احّل لكم صيدا لبحر و طعامه متاعاً لكم و للسياره (مائده/96)

براى شما صيد دريا و خوراك آن حلال شده است متاعى براى شما و كاروانيان.

در اين آيه به قرينه اينكه طعام به دريا نسبت داده شده، شامل گوشت مى شود چون در دريا حبوبات وجود ندارد ولى اگر طعام را مطلق بگذاريم، به معناى گندم و ساير حبوبات خواهد بود.

يكى ديگر از چيزهايى كه بر مؤمنان حلال شده است، ازدواج با زنان پاكدامن از مسلمانان و زنان پاكدامن از اهل كتاب است مشروط بر اينكه مهريه آنها را بدهند و كسانى كه با آنها ازدواج مى كنند زناكار نباشند و روابط نامشروع با دوست دختر نداشته باشند. فقهاى اهل سنت ظاهر اين آيه را گرفته اند و ازدواج با زنان اهل كتاب از يهود و نصارى را به طور كلى جايز دانسته اند ولى جمعى از فقهاى شيعه با توجه به بعضى از رواياتى كه از ائمه معصومين رسيده است تنها ازدواج موقت و متعه با زنان اهل كتاب را جايز دانسته اند و ازدواج دائم با آنها را اجازه نداده اند.

در مقابل اين گروه بعضى ديگر از فقهاى شيعه ازدواج دائم با زنان اهل كتاب را جايز دانسته اند و مرحوم صاحب جواهر با تحقيق مفصلى كه در اين باره انجام داده(25) به اين نتيجه رسيده كه آيه والمحصنات من الذين اوتوا الكتاب شامل عقد دائم هم مى شود و روايات متعددى از ائمه معصومين داريم كه اجازه ازدواج دائم با زنان اهل كتاب را داده است و رواياتى را كه از آنها عكس اين مطلب ظاهر مى شود بايد به نحوى توجيه كرد.

بعضى ها مدعى شده اند كه هرچند كه اين آيه دلالت بر جواز نكاج با زنان اهل كتاب را دارد ولى با آيات زير نسخ شده است:

ولاتنكحوا المشركات (بقره/221)

با زنان مشرك ازدواج نكنيد.

ولاتمسكوا بعصم الكوافر (ممتحنه/10)

زنان كافر را پيش خود نگهدارى نكنيد.

ولى بايد دانست كه سوره مائده آخرين سوره اى است كه نازل شده و در روايات بسيارى آمده است كه هيچيك از آيات سوره مائده نسخ نشده است چون ناسخ نمى تواند مقدم بر منسوخ باشد و اگر بنا بر نسخ باشد بايد گفت كه آيه سوره مائده (آيه مورد بحث) آن آيات را نسخ مى كند همانگونه كه در بعضى از روايات آمده است(26) و بنابراين، آيه سوره مائده محكم است و نسخ نشده و دلالت بر جواز ازدواج با زنان اهل كتاب مى كند. ضمناً احتمال اينكه منظور از والمحصنات من الذين اوتواالكتاب آن گروه از زنانى باشند كه قبلا از اهل كتاب بودند بعداً مسلمان شدند و مسلمانان به خاطر سابقه كفر آنها با آنها ازدواج نمى كردند، احتمال بسيار بعيدى است و با لحن آيه سازگار نيست.

در پايان آيه مورد بحث اضافه مى كند كه هركس به ايمان كفر ورزد يعنى پس از اسلام روى به كفر آورد و احكام اسلام را انكار كند، عملهاى او حبط و تباه مى شود و در آخرت نيز از زيانكاران خواهد بود. اين سخن براى تأكيد براحكامى است كه در آيه گفته شده و اين يكى از شيوه هاى قرآن است كه پس از بيان احكام، مطلبى را براى محكم كارى مى آورد كه گاهى از باب تشويق است و گاهى از باب تهديد و تنبيه.

چند روايت

1 ـ عن سماعة عن ابى عبدالله (ع) قال سألته عن طعام اهل الكتاب و مايحّل منه ، قال الحبوب.(27)

سماعه مى گويد: از امام صادق درباره طعام اهل كتاب پرسيدم و اينكه چه چيزى از آن حلال است؟ فرمود: حبوبات.

2 ـ عن معاوية بن وهب عن ابى عبداللّه (ع) فى الرجل المؤمن يتزوّج اليهودية و النصرانية. قال: اذا صاحب المسلمة فما يصنع باليهودية و النصرانية؟ فقلت له: يكون له فيها الهوى، فقال: ان فعل فليمنعها من شرب الخمر و اكل لحم الخنزير و اعلم ان عليه فى دينه غضاضه.(28)

معاوية بن وهب از امام صادق نقل مى كند درباره مرد مسلمانى كه با زن يهودى يا نصرانى ازدواج مى كند. فرمود: اگر زن مسلمان در اختيار دارد زن يهودى و نصرانى را چه مى كند؟ به او گفتم: مورد علاقه اوست. فرمود: اگر هم ازدواج كند او را از خوردن شراب و گوشت خوك منع كند و بدان كه او را در دين خود كمبودى است.

3 ـ عن ابى عبدالله (ع) قال: ادنى مايخرج به الرجل من الاسلام ان يرى الراى بخلاف الحق فيقهم عليه. قال: «من يكفر بالايمان فقد حبط عمله»(29)

امام صادق (ع) فرمود: كمترين چيزى كه انسان را از اسلام بيرون مى كند اين است كه انديشه اى برخلاف حق داشته باشد و بر آن اصرار كند (خداوند) فرمود «هركس به ايمان كفر ورزد عمل او تباه مى شود»