يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِكُمْ لا
يَأْلُونَكُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضآءُ مِنْ
أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفى صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنّا لَكُمُ الْآياتِ
اِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (*)هآ أَنْتُمْ أُولاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَ لا
يُحِبُّونَكُمْ وَ تُؤْمِنُونَ بِالْكِتابِ كُلِّه وَ اِذا لَقُوكُمْ قالُوا آمَنّا
وَ اِذا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْاَنامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا
بِغَيْظِكُمْ اِنَّ اللّهَ عَليمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (*)اِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ
تَسُؤْهُمْ وَ اِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها وَ اِنْ تَصْبِرُوا وَ
تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً اِنَّ اللّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحيطٌ
(*)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد همرازى از غير خودتان نگيريد كه درباره شما از هيچ بدى
كوتاهى نكنند. آنها به زحمت افتادن شما را دوست دارند. همانا دشمنى از سخنانشان
پيداست و آنچه در سينه هاى خود پنهان مى دارند بزرگتر است همانا آيات را بر شما
بيان كرديم اگر انديشه كنيد (118) هان شما همانيد كه آنها را دوست داريد و آنها شما
را دوست نمى دارند و شما به همه كتابهاى آسمانى ايمان داريد. و چون شما را ملاقات
كنند مى گويند: ايمان آورده ايم و چون خلوت كنند، سرانگشتان خود را از خشم به دندان
مى گزند. بگو از خشم خود بميريد! همانا خداوند به آنچه در سينه هاست آگاه است (119)
اگر شما را نيكى برسد آنان را ناراحت مى كند و اگر شما را بدى برسد به سبب آن
شادمان مى شوند، و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگ آنان آسيبى به شما
نمى رساند. همانا خداوند به آنچه انجام مى دهند احاطه دارد (120)
نكات ادبى
1 ـ «بطانة» آشناى محرم، همدل و همراز، دوست نزديك، آستر جامه. از بطن به معناى
باطن خلاف ظاهر.
2 ـ «لايالونكم» كوتاهى نمى كنند، فروگذار نمى كنند. از: الايألو.
3 ـ «خبال» تباهى، هلاكت ، زهركشنده، چرك اهل دوزخ، هر چيز بد.
4 ـ ما «عنّتم» ما مصدريه است و جمله در حكم مصدر مى باشد و «عنت» رنج و مشقت.
5 ـ «بغضاء» دشمنى سخت. بغضاء شدت در بغض مثل ضرّاء و ضرّ.
6 ـ «هاانتم» ها براى تنبيه است و انتم مبتدا و اولاء خبر آن است.
7 ـ «الكتاب» منظور جنس كتاب است كه شامل همه كتابهاى آسمانى مى شود.
8 ـ «عضّ» گزيدن، به دندان گرفتن.
9 ـ «انامل» جمع انمله به معناى سر انگشتان از نمل گرفته شده كه به معناى مورچه است
و اين به خاطر ريزى و ظرافت خطوط سر انگشتان است. ضمناً اين جمله مضمون يك ضرب
المثل است كه در ميان اعراب جاهلى شيوع داشت و در شعر ابوطالب عموى پيامبر (ص) چنين
آمده: يعضّون غيظا خلقنا بالانامل.
تفسير و توضيح
آيات (118-120) يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا بطانة... : بعضى از مسلمانان عصر
پيامبر يا از روى ساده لوحى و يا به خاطر جلب و جذب كافران به اسلام، با بعضى از
آنان دوست مى شدند و در اين دوستى گاهى به مرحله همدلى و همرازى مى رسيدند با آنها
دوست نزديك و صميمى مى شدند و اين خطرى براى جامعه اسلامى بود، زيرا ممكن بود از
طريق همين افراد، به اسرار مسلمانان آگاه شوند و با اطلاعاتى كه به دست مى آورند در
موقع مقتضى به مسلمانان ضربه بزنند. در اين دسته از آيات به مسلمانان هشدار مى دهد
و آنان را از همدلى و همرازى با كافران برحذر مى دارد و از حيله و نيرنگ كافران خبر
مى دهد.
براى هوشيارى و بيدارى مسلمانان چنين اظهار مى دارد كه غير مسلمانان را براى خود
محرم اسرار و همدل نگيريد زيرا كه كافران از هيچ گونه بدى و تباهى در حق
شما كوتاهى نمى كنند و سعى آنها بر اين است كه به شما آسيب وارد كنند و اگر بتوانند
بر شما ضربه هاى سختى مى زنند. آنها مى خواهند كه شما در رنج و زحمت باشيد و اگر
دقت كنيد دشمنى آنها از لابلاى سخنانشان پيداست. چون انسان هر قدر هم مواظب گفتارش
باشد، باز ماهيت خود را به زبان مى آورد. تازه آنچه آنها در سينه ها و دلهاى خود
پنهان كرده اند بزرگتر است و آن كينه و عداوتى است كه آنها در دل دارند ولى براى
فريب دادن مسلمانان بر زبان نمى آورند. سپس اضافه مى كند كه ما آيات خود را به شما
به روشنى بيان كرديم اگر بينديشيد و با اين تذكر عقل و انديشه مسلمانان را به كار
مى اندازد.
در آيه بعدى تذكرات مربوط به دوستى با كافران را ادامه مى دهد به اين شرح كه شما
مسلمانان، كافران را دوست مى داريد يعنى مى خواهيد كه آنها هدايت شوند و به شرف
اسلام نايل گردند ولى آنها شما را دوست نمى دارند و هدفشان اين است كه شما دست از
اسلام برداريد. شما به تمام كتابهاى آسمانى از تورات وانجيل و قرآن ايمان داريد و
احترام مى گذاريد ولى آنها به كتاب مقدس شما ايمان ندارند. بعضى از آنها كه منافق
هستند وقتى شما را ملاقات مى كنند مى گويند: ايمان آورده ايم ولى چون خلوت مى كنند
و از شما دور مى شوند، از شدت خشم و غضبى كه بر شما دارند سر انگشتان خود را به
دندان مى گزند. يعنى پيشرفتها و موفقيتهاى شما آنها را خشمگين مى سازد. به اينجا كه
مى رسد خطاب را متوجه شخص پيامبرى كند و مى فرمايد: بگو از شدت خشم بميريد! و اضافه
مى كند كه خداوند به آنچه در سينه هاست آگاه است يعنى هر چه آنها كينه خود را مخفى
كنند باز خداوند از آن آگاهى دارد و به مسلمانان بازگو مى كند.
در آيه بعدى باز هم همان تذكرات را ادامه مى دهد و خطاب به مسلمانان اظهار مى دارد
كه اگر به شما خوبى و نيكى برسد كافران را ناراحت مى كند و موفقيت شما براى آنها
رنج آور است و اگر به شما بدى و ناراحتى برسد آنها شادمان مى شوند و رنج شما مايه
خوشحالى آنهاست.
پس از اين تذكرات مهم، راه مقابله با آنها را هم ياد مى دهد و آن اينكه مى فرمايد:
اگر شما صبر كنيد و تقوا داشته باشيد، نيرنگ و حيله آنها در شما كارگر نخواهد بود و
آسيبى از ناحيه آنها به شما نخواهد رسيد و خداوند بر تمام كارهاى آنها احاطه كامل
دارد.
توجه كنيم كه اين تذكرات هر چند خطاب به مسلمانان عصر پيامبر است ولى مخصوص به آنها
نيست بلكه اين رهنمودها عام است و شامل حال همه مسلمانان در همه عصرها مى شود.
امروز نيز مسلمانان بايد اين هشدارها و تذكرات را نصب العين خود قرار بدهند و
كافران را محرم اسرار و همدل و همراز خود نكنند و بدانند كه آنها موفقيت و پيشرفت
مسلمانان را نمى خواهند و اگر سخنى محبت آميز مى گويند براى سرپوش گذاشتن روى
كينه هاى باطنى و حيله ها وشيطنتهايى است كه درباره مسلمانان اعمال مى كنند.
وَ اِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ تُبَوِّىُ الْمُؤْمِنينَ مَقاعِدَ لِلْقِتالِ وَ
اللّهُ سَميعٌ عَليمٌ (* )اِذْ هَمَّتْ طآئِفَتانِ مِنْكُمْ أَنْ تَفْشَلا وَ
اللّهُ وَلِيُّهُما وَ عَلى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (*)
و هنگامى كه بامدادان از نزد خانواده ات بيرون شدى تا مؤمنان را در جايگاههاى مخصوص
براى جنگ جاى بدهى و خدا شنوا و داناست (121) هنگامى كه دو گروه از شما خواستند
سستى كنند در حالى كه خداوند ياور آنها بود و بايد مؤمنان بر خدا توكل كنند (122)
نكات ادبى
1 ـ «اذغدوت» متعلق به يك فعل محذوف است و تقدير آن چنين است: (واذكراذغدوت) و
«غدوت» از غداة مشتق است كه به معناى بامداد و صبح است و منظور در اينجا بيرون آمدن
از خانه به هنگام صبح است.
2 ـ «تبوئ» از بوّئ يبوّئ تبوئة به معناى تهيه مكان براى كس ديگر است.
3 ـ «مقاعد» جمع مقعد به معناى جايگاه ، نشيمنگاه.
4 ـ «همّت» قصد كرد، آهنگ نمود.
5 ـ «تفشلا» از فشل به معناى سستى و ضعف و پاشيدگى.
تفسير و توضيح
آيات (121-122) و اذغدوت من اهلك... : اين دو آيه درباره يكى از جنگهاى صدر اسلام
است كه خود پيامبر در آن شركت داشت و فرماندهى سپاه به عهده آن حضرت بود به
گفته بيشتر مفسران اين جنگ، جنگ احد بود و البته در خود آيه نيز قرينه اى بر آن
وجود دارد; چون مى فرمايد: هنگامى كه بامدادان از نزد كسان خود بيرون آمدى تا
مؤمنان را در جايگاههاى مخصوص جنگ قرار دهى، از اين عبارت فهميده مى شود كه صحنه
جنگ به مدينه خيلى نزديك بوده است و آن ، بيشتر با جنگ احد سازگارتراست.
به هر حال طبق اين آيه، در اين جنگ پيامبر خدا شخصاً حضور داشت و طرف صبح بود كه
پيامبر از خانه اش و از نزد خانواده اش براى جابجايى نيروهاى خودى بيرون آمده بود.
در پايان اين آيه از شنوا و دانا بودن خداوند سخن به ميان مى آورد كه اشاره به اين
است كه پيامبر و مؤمنان هر سخنى بگويند و هر كارى انجام بدهند، خداوند آن را
مى شنود و از آن آگاه است.
در آيه بعدى به صحنه ديگرى از اين جنگ اشاره مى كند و آن هنگامى بود كه دو گروه از
سربازان اسلامى آهنگ سستى كردند و نزديك بود كه از هم بپاشند و شكست بخورند. گفته
شده كه آن دو گروه، بنى سلمه و بنى حارثه بودند ولى خداوند كه ياور و مددكار آنها
بود، آنها را از اين سستى نجات داد و آنها خود را بازيافتند و اين در سايه توكل بود
كه مى فرمايد: مؤمنان بايد به خدا توكل كنند. توكل روحيّه انسان را در مقابل
مشكلات بالا مى برد و نيروى انسان را چندبرابر مى كند.
توجه كنيم كه توكل به معناى آن نيست كه انسان ، خود دست به كارى نزند و كارها را به
خدا واگذار كند. چنين برداشتى از توكل كاملا برخلاف آن مفهومى است كه مورد نظر
اسلام و قرآن است بلكه توكل اين است كه انسان در برابر سختيها و در مواقع خطر خود
را نبازد و با اتكاء بر نيروى لايزال الهى و استعانت از او تمام توان خود را به كار
گيرد و آنچه از دستش بر مى آيد بكند و از كمبود امكانات نهراسد و با قدرت تمام و با
روحيه اى بالا و همتى بلند اقدام كند و مطمئن باشد كه در چنين حالتى خداوند يار و
ياور او خواهد بود.
وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ
لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (*)اِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ
يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ (*)بَلى اِنْ
تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ
رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ (*)وَ ما جَعَلَهُ
اللّهُ اِلاّ بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِه وَ ماَ النَّصْرُ
اِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ (*) لِيَقطَعَ طَرَفاً مِنَ الَّذينَ
كَفَرُوا أَوْ يَكْبِتَهُمْ فَيَنْقَلِبُوا خآئِبينَ (*)لَيْسَ لَكَ مِنَ الْاَمْرِ
شَىْءٌ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ أَوْ يُعَذِّبَهُمْ فَاِنَّهُمْ ظالِمُونَ (*)وَ
لِلّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْاَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشآءُوَ يُعَذِّبُ
مَنْ يَشآءُ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ (*)
و همانا خداوند شما را در بدر يارى داد در حالى كه شما ناتوان بوديد. پس، از خدا
پروا كنيد شايد از او سپاسگزارى نماييد (123) هنگامى كه به مؤمنان مى گفتى: آيا شما
را كفايت نمى كند اينكه پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته كه فرستاده شوند، يارى
دهد؟ (124) آرى اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد و دشمنان با اين شتابى كه دارند بر
سر شما فرود آيند، پروردگارتان با پنج هزار فرشته نشاندار ياريتان مى كند (125) و
خدا
يارى فرشتگان را جز مژده اى براى شما قرار نداد و اينكه دلهاى شما با آن آرامش گيرد
و پيروزى جز از نزد خداوند تواناى فرزانه نيست (126) تا گروهى از كسانى را كه كافر
شدند از بين ببرد يا آنها را تار و مار سازد و آنها نوميدانه برگردند (127) چيزى از
كار در دست تو نيست. يا توبه آنها را بپذيرد و يا عذابشان كند كه آنها ستمگرانند
(128) و براى خداست هر چه كه در آسمانها و هر چه كه در زمين است. هر كس را كه
بخواهد مى آمرزد و هر كس را كه بخواهد عذاب مى كند و خدا آمرزنده بخشايشگر است
(129)
نكات ادبى
1 ـ «بدر» جايى ميان مكه و مدينه كه يكى از جنگهاى مهم صدر اسلام درآنجا اتفاق
افتاد گويا در آنجا چشمه اى بوده كه بدر ناميده مى شد. ضمناً به هر چيزى كه به تمام
و كمال رسيده باشد، بدر گفته مى شود مانند ماه چهارده شبه.
2 ـ «وانتم اذله» محلا منصوب است به جهت حال بودن.
3 ـ «مدّ» در اينجا به معناى كمك رسانى، امداد، يارى كردن.
4 ـ «فور» غليان، جوشش. كنايه از سرعت و شتاب.
5 ـ «مسوّمين» جمع مسوّم به معناى نشاندار چيزى كه علامتى داشته باشد.
6 ـ «ولتطمئن» عطف بر «بشرى» است و تقدير آن چنين است (لتبشروا و تطمئنوا).
7 ـ «كبت» خوار كردن ، به روانداختن، تار و مار نمودن.
8 ـ «خائب» نااميد. كسى كه اميد پيروزى را از دست داده باشد.
تفسير و توضيح
آيات (123-126) و لقد نصركم الله ببدر... : پس از صحبتى كه از سستى و ضعف دو گروه
از مؤمنان در جنگ احد به ميان آمد و اينكه آنها با توكل به خدا خود را بازيافتند،
اينك گواه روشنى از امدادهاى غيبى و كمكهاى ويژه خداوند كه در جنگ
بدر به مسلمانان ارزانى گشت، ذكر مى شود و مسلمانان را به ياد آن روز و آن خاطره
خوب مى اندازد.
در جنگ بدر مسلمانان در آغاز كار در برابر دشمن ناتوان بودند و نيروى دشمن بر آنان
فزونى داشت و منظور از ذليل بودن مسلمانان در جنگ بدر كه در اين آيه آمده، همين است
و گرنه مؤمن هميشه عزّت دارد اگر چه كشته شود. اندك بودن توان رزمى مسلمانان در جنگ
بدر، ممكن بود روحيه جنگى آنها را تضعيف كند ولى خداوند به يارى آنها شتافت و
امدادهاى غيبى به كمك آنان رسيد و خداوند فرشتگان را فرستاد كه در اين جنگ به
مسلمانان يارى كردند.
هر چند در اين آيات از سه هزارو پنج هزار فرشته سخن به ميان آمده ولى هر دو به صورت
وعده كمك بيشتر خداوند است و از تعداد فرشتگان كه عملا در جنگ بدر به مسلمانان كمك
كردند خبر نمى دهد چون خطاب به پيامبر مى فرمايد: هنگامى كه به مسلمانان مى گفتى:
آيا براى شما كفايت نمى كند كه خدا شما را با سه هزار فرشته كمك كند؟ يا مى فرمايد:
اگر صبر كنيد و پرهيزگار باشيد خدا با پنج هزار فرشته به شما كمك خواهد كرد. ملاحظه
مى شود كه لحن آيه به گونه اى است كه تعداد فرشتگان به صورت وعده آمده و از تعداد
فرشتگان عمل كننده ساكت است. ولى در آيه ديگرى كه در همين زمينه و درباره جنگ بدر
نازل شده تعداد فرشتگان عمل كننده را هزار فرشته تعيين مى كند:
اذتستغيثون ربكم فاستجاب لكم انى ممدكم بالف من الملائكة مردفين (انفال/ 9)
هنگامى كه از پروردگارتان كمك مى خواستيد پس او شما را اجابت كرد كه من شما را به
وسيله هزار فرشته صف بسته كمك مى كنم.
با توجه به آنچه گفته شد، وجه جمع ميان دو آيه (آيه مورد بحث و آيه سوره انفال)
معلوم گرديد و روشن شد كه هزار فرشته در جنگ بدر به مسلمانان كمك كردند ولى اگر
لازم مى شد سه هزار فرشته و حتى پنج هزار فرشته هم به كمك آنان مى آمد.
البته بعضيها گفته اند كه تعداد فرشتگان عمل كنند سه هزار بوده و اينكه در آيه
سوره انفال هزار فرشته گفته شده، تعداد فرشتگانى را كه در يك صف بودند، تعيين
مى كند و چون فرموده: (من الملائكة مردفين) يعنى از فرشتگانى كه صف بسته اند، شايد
تعداد صفوف ملائكه سه صف بوده كه جمعا سه هزار فرشته مى شود.
از آيه مورد بحث استفاده مى شود كه فرشتگانى كه كمك كردند، به شكل بشر بودند
وعلامتهايى داشتند ضمناً در اين آيه افزايش تعداد فرشتگان مشروط به اين مى شود كه
مسلمانان صبر و مقاومت كنند و پرهيزگارى و ايمان داشته باشند. يعنى چنين نباشد كه
دست از جنگ بردارند و كار را به خدا و فرشتگان واگذار كنند بلكه آنها نيز بايد در
حد توان خود، تلاش نمايند و با دشمن دليرانه بجنگند.
در آيه بعدى هدف از يارى فرشتگان را بيان مى كند و اينكه خداوند فرشتگان را به كمك
مسلمانان فرستاد تا مايه شادى و خوشحالى آنان گردد و دلهايشان آرامش داشته باشد و
اين به نوعى تقويت روحيه براى آنان بود. سپس مى فرمايد: پيروزى جز از نزد خداوند
عزيز و حكيم نبود. اين سخن به مسلمانان مى آموزد كه اگر فرشتگان به آنان كمك كردند
آنها فقط يك سبب و وسيله بودند و گرنه پيروزى تنها از جانب خداست و البته خداوند
ملتى را پيروز مى كند كه مطابق با سنتهاى الهى كه در جامعه و تاريخ حاكم است عمل
كنند و پيروزى الهى بدون معيار و ضابطه به كسى نمى رسد.
آيات (128-129) ليقطع طرفا من الذين كفروا... : اين پيروزى كه خداوند نصيب مسلمانان
كرد، براى اين بود كه جبهه كفر تضعيف شود و خداوند يكى از چهار چيز را درباره آنها
اعمال كند:
1 ـ اينكه آنها را به كلى نابود سازد;
2 ـ اينكه آنها را خوار و ذليل كند و تارومارشان نمايد تا ديگر قدرتى نداشته باشند
و نااميد گردند;
3 ـ توبه آن گروه از كافران را كه به اسلام روى آوردند قبول كند;
4 ـ آن گروه را كه توبه نكردند در قيامت عذاب بدهد چون آنان ستمگرانند.
در وسط اين چهار مطلب، يك مطلب مهمى را بيان كرده و خطاب به پيامبر
فرموده: چيزى از كار كافران در دست تو نيست يعنى اين فقط خداست كه راجع به آنان
تصميم مى گيرد.بيان اين مطلب در وسط آن چهار چيز و نه در آغاز يا پايان آن، براى
جلب توجه و نشان دادن اهميت مطلب است. و اين در مقام بيان قدرت بى پايان و
تأثيرگذارى بى چون و چراى خداوند در جهان است و اينكه هيچ قدرتى نمى تواند به طور
مستقل در برابر خدا عمل كند حتى اگر پيامبر باشد و اين مانع از آن نيست كه خداوند
به پيامبر خود قدرت انجام كارهايى را بدهد كه با كسب قدرت از خداوند و در طول قدرت
او عمل كند.
براى تقويت مطلب، در آيه بعدى گوشه هايى از مظاهر قدرت خود را بيان مى كند. يكى
اينكه آنچه در آسمانها و زمين است از آنِ خداست و ملك اوست. دوم اينكه او هر كس را
كه بخواهد مى بخشد و هر كس را كه بخواهد عذاب مى كند و در عين حال او غفور و رحيم
است، يعنى رحمت او بر غضبش پيشى گرفته است. بارها گفته ايم كه خواست خداوند براى
خود ضابطه هايى دارد و اينكه كسى را مى بخشد و كسى را عذاب مى كند، از روى معيارهاى
ويژه اى است كه بايد آن را در اعمال اشخاص جستجو كرد.
يآ أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبآ أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ
اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (* )وَ اتَّقُوا النّارَ الَّتى أُعِدَّتْ
لِلْكافِرينَ (*)وَ أَطيعُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (*)وَ
سارِعُوا اِلى مَغْفِرَة مِنْ رَبِّكُمْ وَ جنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ
الْاَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ (*)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، ربا را چندين برابر نخوريد و از خدا پروا كنيد شايد
كه رستگار شويد (130) و از آتشى بترسيد كه براى كافران آماده شده است (131) و خدا و
پيامبران را اطاعت كنيد شايد كه به شما رحم شود (132) و بشتابيد به سوى آمرزشى از
پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن همانند آسمانها و زمين است كه براى پرهيزگاران
آماده شده است (133)
نكات ادبى
1 ـ «ربوا» درباره اين كلمه در ذيل آيه 275 سوره بقره توضيح داديم و علت اينكه با
واو نوشته مى شود نيز در آنجا گفته شد و ديگر تكرار نمى كنيم. ضمناً اين كلمه در هر
جاى قرآن با واو نوشته شده جز در سوره روم آيه 39 كه با الف نوشته شده است.
2 ـ «اضعافامضاعفه» چندين و چند برابر. ضِعف با كسره ضاد به معناى چند برابر و با
فتحه ضاد به معناى ناتوانى.
3 ـ «اضعافا» منصوب است به جهت حال بودن.
4 ـ «سارعوا» بشتابيد. از باب مفاعله و براى رساندن شدت سرعت است.
5 ـ «عرضها» عرض در اينجا يا به معناى پهنا در مقابل طول است و يا به معناى وسعت
است.
تفسير و توضيح
آيات (130-133) يا ايها الذين آمنوا لاتاكلوا الربوا... : صحبت از جنگ احد و بدر
بود و باز هم پس از نه آيه درباره جنگ احد سخن خواهد گفت. و اينك در وسط مطالب
مربوط به جنگ احد يك سلسله احكام و اخلاقيات بيان مى شود و اين يكى از شيوه هاى
قرآن در بيان معارف و احكام است كه گاهى در وسط يك موضوع از موضوع ديگرى سخن به
ميان مى آورد تا بيشتر جلب توجه كند و اهميت آن موضوع روشنتر باشد.
به هر حال در اين سلسله از آيات چند حكم از احكام اسلام و چند توصيه اخلاقى بيان
مى شود نخستين حكم، حكم رباست و خطاب به مؤمنان مى فرمايد: رباخوارى نكنيد و آن را
چند برابر نخوريد و اين اشاره به وضع رباخواران در عصر جاهليت است كه گاهى وقت بدهى
مى رسيد و بدهكار از دادن اصل بدهى و سود آن عاجز مى شد و رباخوار سود را هم براصل
اضافه مى كرد و سود مجددى بر آن مى بست و
گاهى اين برنامه چند بار تكرار مى شد و سودهاى ضميمه شده از اصل مال هم بيشتر
مى شد. قرآن با اشاره به اين وضع آنها را از چندين و چند برابر كردن سود مال پرهيز
مى دهد. البته رباخوارى به هر صورت هر چند كه چند برابر نباشد حرام است و در آيات
ديگر به وضوح آمده است و اين آيه ناظر به همين كار ظالمانه اى است كه در جاهليت
بوده و اكنون نيز گاهى مشاهده مى شود.
درباره اصل تحريم ربا و فلسفه آن در تفسير آيه 275 از سوره بقره مطالبى را آورديم
به آنجا مراجعه شود.
پس از نهى از رباخوارى، مؤمنان را به سوى تقوا مى خواند كه باعث مى شود انسان
رستگار گردد و در آيه بعدى، رباخواران را از آتش جهنم مى ترساند آتشى كه براى
كافران آماده شده است واين مى رساند كه اگر مسلمانى در رباخوارى آنچنان پيش رود كه
عملا آن را جايز بشمارد و حرام بودن آن را انكار كند، كافر مى شود و مستحق آتشى
مى شود كه براى كافران آماده شده است.
البته مى توانيم بگوييم كه هدف آيه اين است كه آتش جهنم در اصل براى كافران آماده
شده ولى گاهى از مؤمنان هم كسانى مانند رباخواران وارد آن خواهند شد. همانگونه كه
در آيات متعددى به گنهكاران و فاسقان از امت اسلامى وعده آتش جهنم داده شده است.
البته طبق اعتقاد ما، مسلمانان و مؤمن هر چند به سبب گناهان وارد جهنم خواهد شد ولى
در آن جاويدان نخواهد ماند و بالاخره نجات پيدا خواهد كرد.
در آيات بعدى مؤمنان را به اطاعت از خدا و پيامبر دعوت مى كند و خاطر نشان
مى سازد كه اطاعت از خدا و پيامبر باعث مى شود كه انسان مورد لطف و رحمت خداوند
قرار گيرد. سپس از مؤمنان مى خواهد كه با سرعت به سوى دو چيز بشتابند: يكى آمرزش و
مغفرت الهى و ديگرى بهشت برين كه پهناى آن و يا گستره آن مانند آسمانها و زمين است
و براى پرهيزگاران آماده شده است و اين تعبير نشان دهنده وسعت و گستردگى فوق العاده
بهشت است.
منظور از مغفرت كه خداوند مؤمنان را به سوى آن مى خواند، ايمان و عمل صالح
و انجام تكاليف و پرهيز از معاصى است كه باعث نجات انسان از آتش جهنم است و انسان
با پيشى گرفتن به سوى اين امور خود را از آتش جهنم مى رهاند و به سوى بهشت ره
مى گشايد و در جايگاهى قرار مى گيرد كه ويژه پرهيزگاران است.
ضمناً از ظاهر جمله پايانى اين آيه و تعبير (اعدت للكافرين) كه در آيه پيش آمده
بود، چنين بر مى آيد كه بهشت و جهنم هم اكنون آفريده شده اند ودر اين جهان وجود
دارند.