تفسير جوامع جلد ۶

ابو على ابن الحسن الطبرسى

- ۱۳ -


واللّه يـشـهـد انـهـم لكاذبون , خدا شهادت مى دهد كه ادعاى منافقان به اين كه دل وزبانشان در گـواهـى بـه رسـالـت تـو مـطابق است , دروغ مى گويند, يا در گفتار وشهادتشان بر رسالت تو دروغگويند چرا كه اگر دل و زبانشان مطابق نباشد درحقيقت شهادت نيست .
اتـحذوا ايمانهم جنة , سوگندهاى خود را سپر و مانعى قرار دادند كه كفر خود را با آن بپوشانند تا كـشـته نشوند, ممكن است يكى از سوگندهاى دروغشان گفتار آنها نشهدانك لرسول اللّه باشد زيـرا شهادت به منزله سوگند است , حسن , ايمانهم به كسر[همزه ] قرائت كرده يعنى ايمانى كه بر زبان خود اظهار داشتند دروغ بوده است .
ساء ماكانوا يعملون , كردار منافقانه آنها و باز داشتن مردم از راه خدا, بد است .
در فعل ساء معناى تعجب هست كه در نزد شنوندگان بزرگى عمل آنها رامى رساند.
ذلك باءنهم , ذلك اشاره به ساء ماكانوا يعملون است , و چند معنى دارد: 1 - اين گفتار عليه آنها شهادت مى دهد كه آنها از نظر عمل بدترين مردمند چون ايمان آوردند سپس كافر شدند.
2 - اشـاره بـه وصـف حال آنها از نفاق و پنهان داشتن ايمان دارد, يعنى تمام اين كارهابدين سبب است كه آنها ايمان آورده سپس كافر شده اند يعنى كلمه شهادت را برزبان آورده سپس كفرشان را بـا گـفـتـار [زيـر] آشكار ساختند: اگر محمد بر حق است پس ما دراز گوشيم و نظير آن است : لاتـعـتـذوا قـد كفرتم بعد ايمانكم , بگوعذرخواهى نكنيد (كه بيهوده است , چرا كه ) شما پس از ايـمان آوردن كافر شديد(توبه /66) و نيز ولقد قالوا كلمة الكفرو كفروا بعد اسلامهم در حالى كه قطعاسخنان كفرآميز گفته اند و پس از اسلام كافر شده اند (توبه 74).
يا در حضور مؤمنان به زبان ايمان آوردند و چون بر ياران منافق خود وارد شدند كافر شدند.
فطبع على قلوبهم , پس بر هر كافر بزرگى جرات يافتند, و عبداللّه بن ابى مردى قوى جثه , فصيح و خـوش صـورت بـود و گـروهى از منافقان نيز چنين بودند و به مجلس رسول خدا (ص ) حاضر مى شدند و در آنجا تكيه مى دادند پس خداوند سبحان آنهارا در سودمند نبودن حضورشان اگرچه هيكلهاى شگفت آور و زبانهاى گويايى داشتند به چوبهاى تكيه بر ديوار داده , يا به بتهاى تراشيده شده از چوب تشبيه فرموده است .
و اذ امـرايـتـهـم تـعـجبك اجسامهم , مخاطب در اين جمله پيامبر خدا(ص ) است , يا هركسى كه مخاطب قرار گيرد.
كـانـهم خشب مسندة , جمله مستانفه است و محلى از اعراب ندارد, يا محلا مرفوع است .
به تقدير هـم كـه دراصـل , هم كانهم خشب باشد, خشب به سكون (ش ) وضم (ش ) قرائت شده است و قرائت متحرك بودن (ش ) زبان مردم حجاز است ومفردش خشبه مانند بدنه و بدن و ثمره و ثمر مى باشد.
عليهم مفعول دوم يحسبون است , يعنى به خاطر ترسو بودنشان و وحشتى كه در دلهايشان بود مى پنداشتند هر صحيه اى بر آنها واقع مى شود و براى آنان ضرردارد و هرگاه فريادگرى در لشكر فرياد مى زد يا حيوانى رم مى كرد يا گم شده اى اعلان مى كردند از ترس فكر مى كردند كه مقصود آنـهـا هستند.
كلمه (عليهم ) آخرجمله و بر آن وقف مى شود, و هم العدف آغاز جمله است يعنى اينها در دشمنى كامل هستند.
فـاحـذرهـم فـاتلهم اللّه , از آنها بپرهيز و ظاهرشان تو را نفريبد.
قاتلهم اللّه نفرينى است بر آنها و درخواستى است از ذات حق كه آنها را لعنت كند و خوار سازد, يا تعليمى است به مؤمنان كه آنها را چنين نفرين كنند.
انى يؤفكون , چگونه با اين همه دليلهاى موجود از حق روى مى گردانند.
لووا رؤسهم , از روى تكبر سرهاى خود را برگردانده و از حق اعراض مى كنند.
لـووا بـدون تـشديد و او و با تشديد قرائت شده و قرائت تشديد براى تكثير است يعنى برايشان استغفار كنى يانكنى يكسان است زيرا آنها به استغفارت اهميت نمى دهند.
تـرجـمـه : آنـهـا كسانى هستند كه مى گويند: به افرادى كه نزد رسول خداهستند انفاق نكنيد تا پراكنده شوند (غافل از اين كه ) خزائن آسمانها وزمين از آن خداست ولى منافقان نمى فهمند.
(7) آنـهـا مـى گـويـنـد: اگـر بـه مـديـنه بازگرديم عزيزان ذليلان را بيرون مى كنند, در حالى كه عـزت مـخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است , ولى منافقان نمى فهمند.
(8) اى كسانى كه ايمان آورده ايـد امـوال و فـرزندانتان شمارا از ياد خدا غافل نكند, و هر كس چنين كند زيانكار است .
(9) ازآنـچـه بـه شـمـا روزى داده ايـم انـفاق كنيد, پيش از آن كه مرگ يكى از شمافرا رسد, و بگويد پـروردگارا! چرا مرا مدت كمى به تاخير نينداختى , تاصدقه دهم و از صالحان باشم !(10) خداوند هـرگـز مـرگ كـسـى راهـنگامى كه اجلش فرا رسد به تاخير نمى اندازد, و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است .
(11) تفسير: [شان نزول ] در شان نزول اين آيات گفته اند در جنگ بنى مصطلق مردى از مهاجرين با مردى ازبنى عوف بن خـزرج بـر سـر آب نزاع كرد و عبداللّه بن ابى خشمگين شد و گفت : به خدا داستان ما و مهاجران چـنـان اسـت كـه گـويـنـد.
گـفته است : سگت را فربه كن تا تو رابخورد, به خدا اگر به مدينه بـرگرديم عزيزترين [افراد] خوارترين [فرد] را بيرون خواهد كرد و مقصودش از (اعز) خودش و از اول ) پيامبر (ص ) بود آنگاه به قوم خود گفت : چه كارى بر سر خود آورديد آنها را در شهرهاى خود راه داديـد و امـوالـتـان را با آنها قسمت كرديد به خدا سوگند اگر از دادن غذاهاى زايد خود [به بـعـضـى ازآنـهـا] مـضـايـقـه مى كرديد برگردنتان سوار نمى شدند بنابراين به اطرافيان محمد انـفاق نكنيد تا از دورش پراكنده شوند زيد بن ارقم كه نوجوانى بود اين سخن را شنيد وگفت : به خـدا خـوار و ذلـيـل تويى كه در ميان قوم خود مورد بغض هستى ومحمد(ص ) عزت خدادادى و مسلمانان او را دوست دارند عبداللّه به او گفت : كـه تـو كودكى زيد جريان را به رسول خدا خبر داد و پيامبر كسى را در پى او فرستاد وفرمود: اين چه حرفهايى است كه از تو به من رسيده است ؟ عبداللّه گفت : سوگند به خدايى كه قرآن را بر تو نـازل كرده است من آن سخنها را نگفته ام و زيد دروغ مى گويد و اين است معناى اتخذوا ايمانهم جـنة , سوگندهايشان را سپر ساخته اند.
آن عده از انصار كه حاضر بودند در تاييد عبداللّه گفتند: اى رسـول خدا, به سخن نوجوانى از انصار, سر و رو بزرگ ما را تكذيب نفرماييد شايد در نقل سخن اشـتباه كرده پيامبر عبداللّه را معذور داشت و نكوهش انصار نسبت به زيد بن ارقم شايع شدو چون ايـن آيـه نـازل شـد رسول خدا (ص ) از پشت سر زيد آمد و گوش او را گرفت وفرمود: اى جوان گـوش تـو خوب ضبط كرد خدا تو را تصديق و منافقين را تكذيب كرد و چون دروغ عبداللّه آشكار شـد بـه او گفتند: آيات سختى در باره ات نازل شده خدمت رسول خدا برو تا برايت آمرزش طلبد پـس سـر خود را جنبانده و گفت : مراامر كرديد به او ايمان بياورم و دستور داديد زكات بپردازم , ايمان آورده و زكات پرداختم ديگر كارى نمانده جز سجده كردن بر محمد (ص ) پس اين آيه نازل شد(نساء /61) و اذاقـيـل لـهـم تعالوا, و هنگامى كه به آنها گفته شود [به سوى آنچه خدا نازل كرده وبه سوى پيامبر] بيائيد پس عبداللّه مدت كوتاهى زنده بود, سپس بيمار شده ودرگذشت .
حتى ينفضوا , تا پراكنده شوند.
وللّه خـزآئن الـسـمـوات و الارض , حـزيـنه هاى آسمانها و زمين در دست اوست و روزى به دست خداست و خدا به مسلمانان روزى مى دهد ولى عبداللّه و امثال او جاهلندو آن را درك نمى كنند.
و لللّه العزة , يعنى غلبه و قدرت از آن خدا و كسى است كه خدا او را عزت داده ويارى اش كند.
از حـسـن بـن عـلى (ع ) روايت است كه مردى به او گفت : مردم مى پندارند كه در توتكبر هست فرمود: تكبر نيست بلكه عزت است واين آيه را تلاوت فرمود. ((161))

لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكراللّه , مالها و تصرف در آنها و ذلت بردن از آنها ونه اولادتان و شادمانى از آنها و دوستى شما به آنها و اقدام به آنچه مصلحت آنهاست شما را ازياد خدا باز ندارد.
و من يفعل ذلك , مقصود اين است كه اگر كسانى به جاى دين سرگرم دنيا شوند درتجارت خود زيانكارند چرا كه جنس قيمتى ماندنى را به جنس پست نابود شدنى فروخته اند.
مما رزقناكم , من در مما براى تبعيض است يعنى واجب را انفاق كنيد.
مـن قـبـل ان ياتى احدكم الموت , پيش از آن كه مرگ يكى از شما برسد و نشانه هاى آن را ببيند و ديـگـر نـتواند انفاق كند و بر انفاق نكردن حسرت و افسوس مى خورد وآنچه در اختيارش بوده از دست مى دهد و مى گويد: رب لـو لااخـرتـنـى ,اخـرتـن بدون (ى ) نيز قرائت شده يعنى چرا مرگ مرا به زمانى اندك تاخير نينداختى .
فاصدق , تا صدقه بدهم .
واكن من الصالحين , اكن عطف بر محل فاصدق است و گويى گفته شده : اگرمرگ مرا تاخير بيندازى صدقه مى دهم , اكن اكون با واو قرائت شده بنابراين كه عطف بر لفظ (فاءصدق ) باشد.
از ابن عباس روايت است كه پيش از آن كه سلطه مرگ بر شما فرود آيد صدقه بدهيدكه پس از آن توبه اى قبول نمشود و عملى سود نمى بخشد. ((162))

و نـيـز از وى روايـت شده كه چه چيز يكى از شما را از پرداخت مالى كه به آن زكات تعلق گرفته منبع مى كند و در صورت استطاعت حج گزاردن حج بگزارد و پيش ازاين كه مرگش برسد و از خدا بخواهد كه او را به دنيا برگرداند و خدا او رابرنگرداند. ((163))

از حسن روايت است : هـر يـك از شما كه زكات نپرداخته و حج نكرده و روزه نگرفته است از پروردگارش بازگشت به دنيا را مى خواهد. ((164))

و لـن يؤخر اللّه نفسا, نفى تاخير به صورت تاكيد است و معناى آيه اين است كه هرگاه دانستيد كه تـاخـيـر مـرگ مـمـكن نيست و خدا از اعمالتان آگاه است راهى جز شتاب به اداى واجبات باقى نمى ماند.
واللّه خـبـيـر بـما تعملون , تعملون با (ياء) و (تاء) قرائت شده با (تاء) بنابراين كه ضميرآن به نفسا برگردد كه معناى جمع دارد.

سوره تغابن

مكى و مدنى بودنش مورد اختلاف است .

هجده آيه دارد در حـديـث ابـى (بـن كـعـب ) اسـت كـه هركس سوره تغابن را بخواند از مرگ ناگهانى درامان باشد. ((165))

از حـضـرت صـادق (ع ) روايـت شـده هركه سوره تغابن را در نماز واجب بخواند اين سوره در روز قيامت شفيع او خواهد بود و در نزد كسى (خدا) كه شهادتش رامى پذيرد شاهد عادلى است , آنگاه از قارى خود جدا نمى شود تا به بهشت درآيد. ((166))

تـرجـمـه : بـه نـام خـداونـد بـخشنده بخشايشگر آنچه در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مـى گـويند, مالكيت و حكومت از آن اوست ,وستايش از آن او, و بر همه چيز تواناست .
(1) او كسى است كه شما راآفريد (و به شما آزادى و اختيار داد) گروهى از شما كافر و گروهى مؤمن هستند, و خـداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست .
(2) آسمانها وزمين را به حق آفريد و شما را تصوير كرد, تـصـويـرى زيبا و دلپذير, وسرانجام بازگشت همه به سوى اوست .
(3) آنچه را در آسمانها وزمين اسـت مى داند و از آنچه پنهان يا آشكار مى كنيد با خبر است وخداوند از آنچه در سينه هاست آگاه است .
(4) آيا خبر كسانى كه قبل از شما بودند به شما نرسيده است كه چگونه طعم گناهان بزرگ خودرا چشيدند, و عذاب دردناك براى آنهاست ؟!(5) اين بدان خاطراست كه رسولان آنها با دلايل روشـن بـه سـراغـشان آمدند, ولى آنها (از روى كبر و غرور) گفتند: آيا بشرهايى مى خواهند ما را هـدايت كنند؟! و به اين ترتيب كافر شدند و روى برگرداندند, و خداوند (از ايمان وطاعتشان ) بى نياز بود, و خداوند غنى و شايسته ستايش است .
(6)كافران پنداشتند كه هرگز برانگيخته نخواهند شـد بـگو آرى به پروردگارم سوگند كه همه شما (در قيامت ) مبعوث خواهيد شد,سپس آنچه را عمل مى كرديد به شما خبر مى دهند و اين براى خداوندآسان است .
(7) حال كه چنين است به خدا و رسـول او و نـورى كـه نـازل كـرديـم ايـمـان بـيـاوريـد, و بـدانيد خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است .
(8) اين در زمانى خواهد بود كه همه شما را در آن روزاجتماع گردآورى مى كند, آن روز روز تـغـابن است (روزى كه معلوم مى شود چه كسانى مغبون شده اند) و هركس ايمان به خدا آورد وعـمـل صـالح انجام دهد گناهان او را مى بخشد و او را در باغهايى ازبهشت كه نهرها از زير درخـتـانـش جارى است وارد مى كند, جاودانه در آن مى مانند و اين پيروزى بزرگى است .
(9) اما كسانى كه كافرشدند و آيات ما را تكذيب كردند آنها اصحاب دوزخند, و جاودانه درآن مى مانند, و سرانجام آنها سرانجام بدى است .
(10) تفسير: لـه الـمـلـك , در حقيقت حكومت و مالكيت از آن خداست نه ديگرى زيرا او آغازكننده و آفريننده هرچيز و نگهبان آن است .
و لـه الـحمد, حمد و سپاس براى خداست ه ديگران زيرا نعمتهاى اصلى و فرعى ازاوست اما مالك بودن ديگران اين است كه خدا آنان را برآن ملك مسلط ساخته وسپاسگزارى از غير خدا براى توجه به اين نكته است كه نعمت خدا بر دست اوجارى شده است .
فمنكم كافر و منكم مؤمن , بعضى از شما كافر شده و خود آن را برگزيده ايد و بعضى ايمان آورده و به انتخاب خودتان بوده است .
واللّه بما تعملون بصير, خداوند به كفرو ايمانتان كه بخشى از اعمال شماست بيناست يعنى خداست كـه بـر شـما لطف كرده و اصل نعمت را كه به وجود آوردن ازعدم است به شما داده است و لازم است كه درست بينديشيد و مؤمن و موحدباشيد و شما با اين كه برايمان آوردن و موحد شدن توانا بوديد مؤمن و موحدنشديد بلكه به صورت امتهايى متفرق شديد بعضى كافر و بعضى مؤمن شديد, ودليل مقدم داشتن كفر برايمان اين است كه كفر بر آنها بيشتر غلبه دارد و در ميان آنهارايج است .
بالحق از روى غرض صحيح و حكمتى رسا آفريد.
و صـوركـم فـاحـسـن صـوركـم , شما را تصوير كرد و صورتهايتان را نيكو ساخت به اين كه شما را نـيكوترين و زيباترين حيوآنها قرارداد به اين دليل كه انسان آرزو نمى كند كه كاش صورتش مانند صورت حيوان ديگرى مى شد.
يعلم ما فى السموات و الارض و يعلم ماتسرون و ما تعلنون , خداوند سبحان هشدارداده كه از آنچه در آسـمانها و زمين است و به آنچه بندان در نهان و آشكار مى كنندآگاه است سپس آگاهى خود را از آنچه در سينه هاست اعلام مى دارد و اين كه تمام امور كلى و جزئى از علم او دور نيست و بر او پوشيده نمى باشد پس شايسته است كه از نافرمانى او پرهيز شود.
الم ياتكم نبؤالذين كفروا, مورد خطاب كفارند.
ذلـك بانه كانت ذلك اشاره به وبال و عقوبتى است كه در دنيا چشيده اند و عذاب آخرت كه خدا بـرايـشـان مـهـيـات سـاخته است .
بانه ,ضمير در انه شان است يعنى شان و سخن اين است كه پيامبرانشان با دليلهاى روشن بر آنها مى آمدند.
ابشر يهدوننا, آنها نپندند كه بشرى پيامبر باشد ولى زشنت نداشتند كه سنگى خداباشد, بشر هم به معناى مفرد به كار مى رود و هم جمع .
قالوا ما انتم الا بشر مثلنا, شما فقط بشرى مانند ما هستيد.
واسـتغنى اللّه , بى نيازى خدا را به طور مطلق و كلى بيان كرده تا شامل همه چيز ازجمله ايمان و بـنـدگـى آنها شود و مقصود اين است كه بى نيازى خدا آشكار شد چراكه آنها را مجبور به ايمان آوردن نكرد با اين كه قدرت آن كار را داشت .
زعـم الـذيـن كفروا, زعم ادعاى دانش كردن است .
و در حديث است كه مركب دروغ بد مركبى است .
ان لـن يبعثوا, در اعراب اين جمله دو احتمال است : 1 - در اصل انهم لن يبعثوا,بوده [جمله اسميه باشد] 2 - يا جانشين دو مفعول زعم باشد.
بلى و ربى ليبعثن , بلى براى اثبات ما بعد لن يعنى بعث است .
و ذلك على اللّه يسير, اين كار بر خدا آسان است و هيچ كس نمى تواند مانع او شود.
و النورالذى انزلنا, منظور از نور فرو فرستاده شده قرآن است يوم يجمعكم , نجمعكم با (نون ) نيز قرائت شده است .
يـكـفـرعـنـه سـيـئاته و يدخلكم , نكفر با (نون ) و يدخله با (ياء) و (نون ) اول قرائت شده است , يوم يحمعكم ظرف براى لتنبئون يا لخبير است چرا كه در ان معناى ترساندن هست و گويى فرموده است : خدا در روزى كه اولين و آخرين جمع مى شوند شما را گردآورده و كيفر مى كند.
ذلـك يوم التغابن , تغابن استعاره از تغابن القوم فى التجاره , است و منظور اين است كه بعضى از آنها بعضى را بفريبند.
از پـيـامـبر(ص ) روايت شده : هيچ بنده اى نيست كه به بهشت در آيد مگر اين كاه جايگاهش را در آتـش بـه او نـشـان دهـند كه اگر بسيار گناه مى كرد به آنجا مى رفت تابيشرت شكر كند و هيچ بـنـده اى نـيـست كه به دوزخ در آيد مگر اين كه جايگاهش رادر بهشت به او نشان دهند كه اگر بسيار نيكى مى كرد آنجا مى رفت تا حسرتش بيشترشود و معناى ذلك يوم التغابن همين است .
پـس در آن روز اسـت كه فريبكار و فريب خورده آشكار مى شوند بنابراين فريبكارى واقعى آن روز ظاهر مى شود و اصل هم اين است نه فريبكارى در كارهاى دنيا اگرچه آن هم بزرگ و مهم است .
و يعمل صالحا, صالحا صفت براى مصدر (محذوف ) است و رد اصل عملاصالحا بوده است .
تـرجمه : هيچ مصيبتى رخ نمى دهد مگر به اذن خدا, و هركس به خداايمان آورد خداوند قلبش را هـدايـت مـى كند, و خدا به همه چيزداناست .
(11) اطاعت كنيد خدا را, و اطاعت كنيد پيامبر را, و اگررويگردان شويد رسول ما جز ابلاغ آشكار وظيفه اى ندارد.
(12)خداوندى كه هيچ معبودى جز او نيست و مؤمنان بايد فقط بر او توكل كنند.
(13) اى كسانى كه ايمان آورده ايد بعضى از همسران وفـرزنـدانـتـان دشـمـنان شما هستند, از آنها برحذر باشيد, و اگر عفو كنيد وصرفنظر نماييد و بـبخشيد (خدا شما را مى بخشد) چرا كه خداوندبخشنده و مهربان است .
(14) اموال و فرزندانتان وسـيـلـه آزمـايش شماهستند, و اجر و پاداش عظيم نزد خداست .
(15) بنابراين تا آنجا كه درتوان داريـد تقواى الهى پيشه كنيد, و گوش دهيد و فرمان ببريد, وببخشيد كه براى شما بهتر است , و آنـها كه از بخل و حرص خويشتن مصون بمانند رستگار و پيروزند.
(16) اگر به خدا قرض الحسنه دهيدآن را براى شما چند برابر مى كند, و شما را مى بخشد و خداوندشكرپذير و بردبار است .
(17) او از پنهان و آشكار با خبر است و اوعزيز و حكيم است .
(18) تفسير: مـااصـاب مـن مصيبة الا باذن اللّه , هر مصيبتى كه به كسى برسد به خواست و مقدراوست گويى خداوند اجازه فرموده كه مصيبت به او برسد.
يـهـد قلبه , خداوند به انسان لطف مى كند و دلش را براى افزودن هر كار خير و بندگى گشايش مى دهد از ابن عباس روايت شده كه دلش را در هنگام مصيبت براى گفتن كلمه استرجاع (انا اللّه و انا اليه راجعون ) هدايت مى كند.
از مـجـاهـد روايت است كه يهد قلبه يعنى اگر مبتلا شود صبر مى كند و اگر چيزى به او داده شود شكر مى كند و اگر ستم شود مى بخشد.
از ضحاك روايت شده , خداى قلبش را هدايت مى كند تا بنده بداند مصيبتى كه به او رسيده از امور مقدر است و اشتباهى در كار نيست و آنچه مقدر نيست به اونمى رسد.
ان مـن ازواجكم واولادكم عدوا, بعضى از همسران و فرزندانتان با شما دشمنى مى ورزند و شما را از خـود نـاراضى مى كنند پس از آنها برحذر باشيد.
ضمير درفاحذروهم به دشمنان يا فرزندان و زنان همه بر مى گردد يعنى از آنها پرهيز كنيد واز شر آنها ايمن مباشيد.
و ان تـعـفوا و تصفحوا و تغضوا, يعنى هرگاه از دشمنى آنها آگاه شديد اگر آنها را عفوكنيد و در گذريد و ظلمى را كه بر خودشان روا داشته اند بپوشانيد همانا خداگناهانتان را مى آمرزد.
و آنها را مى پوشاند.
انـمـا امـوالكم و اولادكم فتنة , فرزندان و اموالتان موجب مى شوند كه گرفتار جريمه ومشكلاتى شـويـد, بـعـضـى گفته اند: هرگاه هجرت و جهاد برايتان ممكن شد علاقه به مال و اولاد شما را نفرمائيد.
فـاتـقـوا اللّه ما استطعتم , به اندازه اى كه در توان داريد يعنى توان و كوشش خود را درتقواى الهى مبذول داريد و به آنچه موعظه مى شويد گوش دهيد و به هرچه امر ونهى مى شويد اطاعت كنيد.
و انفقوا خيرا لانفسكم , در راههايى كه انفاق بر شما واجب است انفاق كنيد, خيرامنصوب به فعل محذوف است و تقدير آيه , ايتوا خيرا لانفسكم , يعنى بدهيد آنچه براى خودتان مفيدتر و بهتر است و ايـن كلمه تشويق و تحريص بر اطاعت از اين دستورات است و بيان است براى اين كه امور ياد شده برايتان بهتر از اموال و اولاد وزخارف و لذتهاى دنياى فانى است كه به آنها روى مى آوريد ان تقرضوا اللّه قرضا حسنا, آوردن كلمه قرض نوعى ظرافت در استدعا ودرخواست است يـضاعفه لكم , خدا در برابر يك درهم قرض ده درهم يا هفتصد درهم با چندين برابربيشتر كه خدا بخواهد مى افزايد.
شكور حليم , پاداش مى دهد يعنى با شما مانند يك شكر گزارى رفتار مى كند كه درشكر گزارى مبالغه مى ورزد و به شما پاداش بسيار و ثواب زياد مى دهد.
حليم يعنى با گناهان فراوانى كه داريد در كيفر دادن شما عجله نمى كند.

سوره طلاق

مدنى است به اعتقاد علماى بصره يازده آيه و به اعتقاد ديگران دوازده آيه دارد.
علماى بصره يعل له مخرجا را يك آيه مستقل نشمرده اند.
در حـديـث ابـى (بـن كـعب ) است كه هركس سوره طلاق را قرائت كند بر سنت رسول خدا(ص ) بميرد.
از حـصـرت صادق (ع ) روايت است هركس سوره طلاق و تحريم را در نمازهاى واجب خود بخواند خـدا او را پـناه دهد كه روز قيامت به او ترسى نرسد و از رفتن به دوزخ معاف شود و خدا در مقابل تـلاوت ايـن دو سـوره و محافظت بر آنها او را واردبهشت كند چرا كه اين دو سوره از پيامبر (ص ) است .
ترجمه : به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
اى پيامبر! هر زمان خواستيد زنان را عده طلاق گوييد: (زمـانـى كـه از عـادت مـاهـانـه پـاك شده و با همسرشان نزديكى نكرده باشند) و حساب عده را نگه داريد, و از خدايى كه پروردگار شماست بپرهيزيد, نه شما آنها را ازخانه هايشان بيرون كنيد, و نـه آنـهـا (در دوران عده ) بيرون روند, مگراين كه كار زشت آشكارى انجام دهند, اين حدود الهى اسـت , وهـركس از حدود الهى تجاوز كند به خويشتن ستم كرده , تو نمى دانى شايد خداوند بعد از ايـن , وضـع تـازه (وسيله اصلاحى ) فراهم كند.
(1)و هنگامى كه عده آنها سرآمد, يا آنها را به طرز شـايـسته اى نگه داريد, ويا به طرز شايسته اى از آنها جدا شويد, و دو مرد عادل را از خودتان گواه گـيـريد, و شهادت را براى خدا بر پا داريد, اين چيزى است كه افراد مؤمن به خدا و روز جزا به آن انـدرز داده مى شوند, و هركس تقواى الهى پيشه كند خداوند براى او راه نجاتى فراهم مى كند.
(2) واو را از جـايـى كـه گمان ندارد روزى مى دهد, و هركس بر خداوند توكل كند و امرش را كفايت مـى كـنـد, خـداونـد فـرمـان خود را به انجام مى رساند, و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است .
(3) زنانى ازشما كه از عادت ماهانه مايوسند, اگر در وضع آنها (از نظر باردارى )شك كنيد, عـده آنان سه ماه است , و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديده اند, و عده زنان باردارد اين است كه بـارخـود را بـر زمـيـن بـگـذرانـدو هـركـس تـقـواى الـهـى پيشه كند خداوند كار را بر او آسان مـى سـازد.
(4)ايـن فـرمان خداست كه بر شما نازل كرده , و هركس تقواى الهى پيشه كند خداوند گناهان او را مى بخشد, و پادش او را بزرگ مى دارد.
(5) تفسير: يـا ايـهـا الـنبى اذا طلقتم النساء, خداوند به اين دليل پيامبر(ص ) را اختصاصا مورد نداقرار داده و خطاب را عموم و شمول بخشيده تا تقدم آن حضرت را اظهار دارد و نيزشخص او را در حكم تمام مـخـاطبها محسوب دارد چنان كه به رئيس و پيشواى گروهى مى گويند: يا فلان افعلوا كذا, اى فـلانى چنين كنيد, معناى آيه اين است :هرگاه خواستيد زنان را طلاق دهيد, مانند: اذا قمتم الى الصلوة , هرگاه به نمازبرخيزيد (مائده /6).
فـاذا قـرات القرآن , هنگامى كه قرآن مى خوانى (نحل /98).
از باب اين كه شخص روى آورنده به كار را به منزله آغاز كننده به كار فرض كند.
فـطـلـقـوهن لعدتهن , يعنى در زمان سرآمدن عده شان و مقصود اين است كه پس ازپاك شدن از عادت ماهانه اى كه با او آميزش نكرده اند آنها را طلاق دهند, و طلاق در عده همين است , زيرا اين پـاكى از عده زن محسوب مى شود, يعنى زنان را در آن پاكى كه از عده آنها شمرده مى شود طلاق دهـيد, و مذهب شانعى و اهل بيت (ع )همين است , يعنى گفته اند: معناى آيه اين است كه زنان را طـلاق دهـيد قبل از عده آنها يعنى در آن پاكى كه آميزش نشده مانند اين گفته : لليلة خلت من الـشـهـر - نـزد اويـك شـب از ماه گذشته بود آمدم بنابراين عده حيض است و مذهب ابوحنيفه همين است .
نمونه خوان محترم چند صفحه اى كه از ص 195 تا 203 را كه مشاهده نمى فرماييد براساس اشكال در صفحه آرايى بوده و على القاعده جاافتادگى وجود ندارد.
متشكرم - علاقمند واحـصواالعلة , عده را شمرده و با عدد ضبط كنيد و آن را سه طهر (پاكى از حيض )بشمريد و دليل ايـن است كه به شمردن عده امر شده اين است كه زن در زمان عده بر شوهر حق مخارج و مسكن دارد و شوهر نيز حق رجوع به زن و منع او از ديگرهمسران را دارد.
ولاتـخرجوهن من بيوتهن , آنها را تا سپرى شدن عده شان از مسكنهايى كه پيش ازعده يعنى خانه شـوهـران بـوده انـد بـيرون نكنيد, دليل اين كه خانه به زنان نسبت داده شده اين است كه از نظر سكونت اختصاص به زنان داشته است .
و لا يخرجن الا ان ياتين بفاحشة مبينة , زنان نيز خودشان از خانه شوهرانشان بيرون نروند, مگر اين كه عمل زشتى را مرتكب شوند.
مبينة , به فتح (ياء) و كسر آن قرائت شده است يعنى مظهره يا ظاهره (به صورت اسم مفعول يا اسم فاعلى ).
از حسن و مجاهد روايت شده كه منظور از فاحشه , زناست .
از ابـن عـبـاس نـقل شده كه منظور از فاحشه دشنام دادن بر اهل منزل است و اين مطلب از ائمه هدى (ع ) روايت شده است .
لـعـل اللّه يـحـدث بعد ذلك امرا, يعنى شوهر تغيير راى دهد و رجوع به زن در دل اوقرار گيرد و مـعـنـاى آيـه ايـن است كه زنان را براى زمان عده شان (مدت سه طهر)طلاق دهيد و ظهرهايى (حـيـض هـايى ) را كه به آن معتاد است بشمريد شايد پس ازبى ميلى نسبت به آنها مايل شويد و به آنها رجوع كنيد.
فـاذا بـلـغن اجلهن , هرگاه نزديك زمان بيرون شدن زنان از عده فرا رسيد شما مختارهستيد در صورت تمايل به آنها رجوع كنيد.
فامسكوهن بمعروف , به زنان رجوع كنيد به آنچه لازم و نيكوست (خوشرفتارى نفقه و غيره ) اوفـارقـوهـن بـمعروف , و اگر خواستيد رجوع نكنيد آنها را به حال خود واگذاريد تا ازعده خود خارج شوند.
و اشـهـدوا ذوى عدل منكم , به اعتقاد اماميه با توجه به ظاهر آيه منظور وجوب شاهدگرفتن در طلاق است .
و اقيمو الشهاد للّه , براى خدا و بر پاداشتن حق نه ديگر اغراض شهادت دهيد.
ذلكم يوعظ به , امر به حق يا تشويق بر اقامه شهادت چيزى است كه مؤمنان به آن موعظه مى شوند.
و من يتق اللّه يجعل له مخرجا, بر طبق سنت طلاق دهيد و در ايقاع طلاق به همان صورتى كه امر شده ايد احتياط كنيد و بر طلاق شاهد بگيريد خدا براى شما از هراندوه و تنگنايى راه خروجى قرار خواهد داد.
و يـزرقـه من حيث لا يحتسب , اين جمله معترضه و تاكيد جمله قبل است , و ممكن است جمله اى باشد كه به عنوان گريز زدن در موقع ذكر اين گفته ذلكم يوعظ به آورده شده است .
يـعـنـى هـركـس تـقـواى الهى پيشه كند خداوند براى او راه رهايى از غمهاى دنيا وآخرت را قرار مى دهد.
از پـيـامـبر(ص ) روايت است كه من آيه اى را سراغ دارم كه اگر مردم به آن عمل كنندآنها را بس است , [آن آيه ] و من يتق اللّه است و همچنان آن را قرائت كرده و تكرارمى فرمود.
ان اللّه بالغ امره , بالغ به صورت اضافه و به نصب (غين ) قرائت شده است .
و در حـالـت نـصـب يـعـنـى بـه آنـچه اراده كند مى رسد و هيچ مرادى از او فوت نشود و ازهيچ خواسته اى عاجز بگردد.
قل جعل اللّه لكل شى قدرا, خداوند براى هر چيزى زمان و اندازه اى معين فرموده است .
در ايـن آيـه لـزوم تـوكـل بـرخدا [در كارها] بيان شده است زيرا هرگاه انسان بداند كه خدا براى هـرچـيزى زمان قرارداده است راهى جز تسليم در برابر آن و واگذار كردن كار به ذات مقدس او باقى نمى ماند.
والـلائى يئشن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم , زنانى كه عادت ماهانه نمى شونداگر مشكوك شديد و ندانستيد كه آيا به سن يائسگى رسيد.
يا بر اثر حارضه اى عادت نمى شوند, عده آنان سه ماه اسـت كه عده زنان مشكوك است و اندازه آن كمتر از سن پنجاه سالگى است اين حكم , اعتقاد اهل بيت (ع ) است .
و الـلائى لم يحضن , دختران خردسالى كه به سن حيض شدن نرسيده اند, اگر درحيض شدنشان مردد شديد عده شان سه ماه است , علت حذف مدت عده (سه ماه ) براى اين است كه قبلا ذكر شده و بر آن دلالت دارد و زمان بلوغ نه سال و بيش از آن معين شده است .
و اولات الاحـمـال اجـلـهـن ان يضعن حملهن , عده زنان باردار وضع حمل كردن آنهاست , از ابن عـبـاس روايت شده كه اين حكم ويژه زنان باردارى است كه مطلقه مى شوند و اين مطلب از ائمه (ع ) روايـت شـده اسـت , اما زنان حامله اى كه شوهرهاشان مى ميرند عده شان دورترين مدت است پس اگر چهار ماه و ده روز ازمدت آنها گذشت و وضع حمل نكردند در انتظار وضع حمل بماند.
يجعل له من امره يسرا, يعنى به سبب تقواى الهى كارهاى دنيا و آخرت برايش آسان مى شود.
ذلـك امراللّه , مقصود علم خدا به حكم زنان صاحب عده است , و معناى آيه اين است كه هركس در عمل كردن به احكامى كه درباره طلاق و رجوع و عده نازل شده تقواى الهى پيشه كند و بر حقوق واجـب بـر خـويشتن كه سكنا و نفقه دادن زن و آزارندادن اوست مواظبت كند خدا گناهانش را مى پوشاند و در آخرت پاداشى بزرگ كه همان بهشت است به او مى دهد.
تـرجمه : آنها (زنان مطلقه ) را هر جا خودتان سكونت داريد, و درتوانايى شماست , سكونت دهيد, و بـه آنـهـا زيـان نرسانيد.
تا كار را برآنان تنگ كنيد (و مجبور به ترك منزل شوند) و هرگاه باردار بـاشـندنفقه آنها را بپردازيد, و (درباره فرزندان كار را) با مشاوره شايسته اى انجام دهيد, و اگر به تـوافـق نـرسـيديد زن ديگرى شيردادن آن بچه را برعهده مى گيرد.
(6) آنها كه امكانات وسيعى دارنـد بـايـد از امكانات وسيع خود انفاق كنند, و آنها كه تنگدست اند از آنچه خدا به آنها داده انفاق نمايند, خداوند هيچ كس را جز به مقدار توانايى كه به او داده تكليف نمى كند, خداوند بزودى بعد از سـختيها آسانى قرارمى دهد.
(7) چه بسيار شهرها و آباديها كه اهل آن از فرمان خدا ورسولانش سرپيچى كرده اند و ما حساب آنها را بشدت رسيديم , و به مجازات كم نظيرى گرفتار ساختيم .
(8) آنـهـا وبـال كـارخـود را چـشـيدندو عاقبت كارشان خسران بود.
(9) خداوند عذاب شديدى براى آنـهافراهم ساخته , از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد اى صاحبان خرد, اى كسانى كه ايمان آورده ايد (زيـرا) خـداونـد چيزى را كه مايه تذكرشماست بر شما نازل كرده است .
(10) رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن الهى را بر شما تلاوت مى كند, تا آنها را كه ايمان آورده , و عمل صالح انجام داده انـد از تاريكيها به نور هدايت كند وهركس به خدا ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد او را در بـاغـهـايـى ازبـهشت وارد سازد كه از زير درختانش نهرها جارى است , جاودانه درآن مى مانند, و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است .
(11)خداوندى كه هفت آسمان را آفريد و از زمين نيز همانند آن را, فرمان او در ميان آنها پيوسته نازل مى شود, تا بدانيد كه خداوند بر هر چيزتواناست و علم او به همه چيز احاطه دارد.
(12) تفسير: اءسـكـنـوهـن مـن حيث سكنتم من وجدكم , خداوند سبحان چگونگى عمل به تقوا درمورد زنان صاحب عده را بيان كرده فرموده است , آنان را در بعضى از جاهايى كه خودتان سكونت داريد سكنا دهيد چنان كه فرموده است : يغضوا من ابصارهم چشمها را (از نگاه ناروا) بپوشند (نور /30) يعنى بـعضى از ديدگانشان را بپوشند ازقتاده روايت شده كه اگر جز يك خانه نباشد زن مطلقه را در يكى از اطراف آن سكنادهد.
مـن وجـدكـم , عطف بيان براى , من حيث سكنتم و تفسير آن است و گويى فرموده است : زنان مطلقه را در جايى از محل سكونت خود به قدر توانتان سكنا دهيد.
ومنظور از وجد طاقت و توان اسـت .
سـكنا و نفقه دادن به زنى كه طلاق رجعى داده شده بدون اختلاف واجب است و به اعتقاد مـا, زنـى كـه بـه طـور قـطع طلاق داده شده سكنا و نفقه ندارد و حديث فاطمه دختر قيس كه شـوهـرش بـه طـور قـطع او را طلاق داد و پيامبر (ص ) به او فرمود: سكنا و نفقه اى ندارى بر اين مطلب دلالت دارد.
و لا تضادوهن لتضيقوا عليهن , با كوتاهى كردن در دادن سكنا و نفقه , به زنهاى مطلقه ضرر نزنيد تـا آنـان را در تنگنا قرار داده و به بيرون شدن از خانه ناگزير سازيد, بعضى گفته اند: منظور اين است كه دو روز به پايان عده زن مانده شوهر به او رجوع كند تا اورا در تنگنا قرار دهد.
و ان كـن اولات حـمـل , اگـر زنـان مطلقه باردار بودند به آنها نفقه دهيد تا وضع حمل كنند چه مطلقه به طلاق رجعى باشند يا طلاق قطعى .
فـان ارضـعـن لكم , يعنى اگر اين زنان مطلقه فرزند شما را كه از خودشان يا ديگرى است پس از بريده شدن رشته زناشويى , شير دادند.
فاتوهن اجورهن , اجرت شيردادن را به آنها بدهيد.
و اتمروا بينكم بمعروف , در ميان خودتان امر به معروف كنيد, گويند: اتمى القوم وتامروا, هرگاه بـعـضـى از آنها به بعض ديگر امر كنند, يعنى بايد بعضى از شما بعضى ديگر را امر كند و خطاب به پـدران و مـادران اسـت , مـنظور از معروف , خوب رفتاركردن در شير دادن فرزند است كه همان گـذشت مى باشد, يعى پدر [از دادن اجرت ] امساك نكند و مادر هم سخت نگيرد زيرا فرزند از آن هردو است و در آن شريكند.
و ان تـعـاسرتم فسترضع له اخرى , اگر شما زنان سخت بگيريد بزودى پدر دايه اى بيابد كه بدون سخت گيرى فرزندش را شير دهد.
لـيـنفق ذو سعة من سعته , هر يك از دارا و تنگدست به اندازه توان خود به زنان مطلقه و كودكان شـيـرخـوار بـايد انفاق كند, مقصود انفاق بر زنان مطلقه و شيرده است كه به آن امر شده اند, و آن نظير آيه بعد است .
و مـتعوهن على الموسع قدره و على المقتر قدره سيجعل اللّه بعد عسر يسرا, اين آيه وعده اى است به تهيدستان آن زمان كه درهاى روزى بر آنان گشوده خواهد شد.
يـا وعـده اى است به شوهران فقير است كه اگر به اندازه توان خود از انفاق كوتاهى نكنند [درهاى روزى به رويشان گشوده خواهد شد] و كـايـن مـن قرية عتت , بسا اهل شهرى كه از امر پروردگارشان به عناد و لجاج روى گردانده و مخالفت را از حد گذراندند.
بحا سبناها حسبابا شديدا, آنان (معاندان و مخالفان ) را سخت و با كنجكاوى محاسبه خواهيم كرد.
و عـذبناها عذابا نكرا, و به سختى آنان را كيفر خواهيم داد و منظور حساب و عذاب آخرت و وبالى است كه در آن جا مى چشند و زيانى است كه مى بينند.
دليل اين كه فعل را به صورت ماضى آورده آن است كه ماضى محقق الوقوع (و قومش حتمى است ) در حكم مضارع است مانند: و نادى اصحا الـجـنـة آنـگـاه بـهشتيان ندا كنند(اعراف /44) و نادى اصحاب النار آنگاه دوزخيان ندا كنند (اعراف /50) و نظيرآنها, زيرا آنچه و قومش حتمى است چنان است كه قبلا واقع شده است .