تفسير مجمع البيان جلد ۷

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲ -


/ سوره مائده / آيه هاى 93 - 87

87 . يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَ لاتَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لايُحِبُّ الْمُعْتَدينَ.

88 . وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذى اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ.

89 . لايُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى اَيْمانِكُمْ وَلكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمْ الْاَيْمانَ فَكَفَّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ مِنْ اَوْسَطِ ماتُطْعِمُونَ اَهْليكُمْ اَوْ كِسْوَتُهُمْ اَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ اَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ اَيْمانِكُمْ اِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا اَيْمانَكُمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرونَ.

90 . يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْاَنْصابُ وَ الْاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

91 . اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلوةِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.

92 . وَ اَطيعُوا اللَّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ وَ احْذَرُوا فَاِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ.

93 . لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا اِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ اَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.

ترجمه

87 - هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا [بهره ورى از آنها را] براى شما حلال ساخته است، حرام نگردانيد و از مرز [مقررات خدا ]نگذريد كه خدا از [حدّ و ]مرز گذرندگان را دوست نمى دارد.

88 - و از آنچه خدا [رزق و] روزى شما ساخته است، حلال و پاكيزه [اش ] را بخوريد و پرواى خدايى را كه به او ايمان داريد، پيشه سازيد.

89 - خدا شما را بخاطر بى توجهى [و بيهوده گويى ] در سوگندهايتان بازخواست نمى كند، امّا شما را به خاطر سوگندهايى كه [از روى توجّه و هدف ]استوار ساخته ايد [و آنگاه آنها را مى شكنيد ]بازخواست مى نمايد. و كفّاره آن [يا ]غذا دادن به ده نفر بينوا از نوع متوسط آن غذاهايى است كه خانواده خويش را با آن تغذيه مى نماييد، يا [تأمين ] پوشاك آنان و يا آزاد ساختن يك برده. پس كسى كه [هيچ كدام از اين سه چيز را] نيافت، بر اوست كه سه روز روزه بدارد، اين است كفّاره سوگندهاى شما، آنگاه كه سوگند ياد مى كنيد [و آن را مى شكنيد] و سوگندهاى خويش را [با همه وجود] پاس بداريد؛ خدا، آيات [و نشانه هاى قدرت ]خود را اين گونه براى شما بروشنى بيان مى كند؛ باشد كه سپاس [او را ]گزاريد.

90 - هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب، قمار، بتها، و تيرهاى قرعه، پليد [و ناپاك ] و از كارهاى شيطان مى باشند. از اين رو از آنها دورى گزينيد، باشد كه رستگار گرديد.

91 - شيطان تنها مى خواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه پديد آورد، و شما را از ياد خدا و از نماز باز دارد؛ اينك آيا شما [از نزديك شدن به آنها ]بازمى ايستيد؟!

92 - و فرمانبردارى خدا و فرمانبردارى پيامبر نماييد و از [نافرمانى آنان ]برحذر باشيد، پس اگر روى گردانديد، [در خور كيفرى سخت خواهيد گرديد؛ و ]بدانيد كه مسؤوليت پيامبر ما تنها رساندن روشن پيام [خدا ]است.

93 - بر آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، در آنچه [پيشتر، ربا] خورده اند گناهى نيست، در صورتى كه [از اين پس ]پروا[ى خدا ]پيشه سازند و [براستى ] ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند [و ]آنگاه [هماره ]پروا پيشه سازند و[ به همه مقررات خدا ]ايمان بياورند؛ سپس [از همه كارهاى ناروا ]بپرهيزند و كار نيك انجام دهند؛ و خدا نيكوكاران را دوست مى دارد.

نگرشى بر واژه ها

«لغو»: كار بيهوده و بى هدف و بى ارزش. و سوگند لغو به مفهوم سوگند ياد كردن بدون توجّه و نيّت است؛ بسان سوگند فردى كه از روى سهو در پاسخ ديگرى مى گويد: لا واللّه، نه به خدا.

«تحرير»: اين واژه از «حريت» است و منظور از آن آزاد نمودن برده مى باشد.

«خمر»: شراب انگور؛ و بدان دليل به آن «خمر» گفته مى شود كه با مست ساختن انسان، خرد او را مى پوشاند واو را به بى خردى مى كشاند.

«ميسر»: به قمار گفته مى شود. اين واژه از «يسر» كه به مفهوم آسانى است برگرفته شده و به دست چپ نيز بدان دليل «يسار» مى گويند كه با يارى به دست راست، كارها را آسان مى كند و براى آسان ساختن كارها، آن را به فال نيك گرفته اند.

«انصاب»: اين واژه جمع «نصب» به مفهوم «بتها» است و «بت» را بدان دليل «نصب» ناميده اند كه براى پرستش نصب شده است.

«ازلام»: جمع «زلم» به مفهوم تيرهايى است كه به منظور قمار به كار مى رفت.

«رجس»: به مفهوم پليد، بانگ بسيار بلند و چندش آور و به معناى هر پديده زشت آمده است.

شأن نزول

1 - در داستان فرود نخستين آيه مورد بحث آورده اند كه:

روزى پيامبر گرامى در وصف روز رستاخيز و حساب و كتاب خدا و حال و روز مردم در سراى آخرت سخن گفت كه مردم بسيار گريه كردند و شورى پديد آمد. و از پى آن ده تن از ياران پيامبر، از جمله اميرمؤمنان، ابوبكر، ابن مسعود، ابوذر، سالم، عبدالله بن عمر، مقداد، سلمان و ... در خانه عثمان بن مظعون گرد آمدند و تصميم بر آن شد كه روزها را روزه بدارند و شبها را به شب زنده دارى و عبادت و نيايش بيدار بمانند. افزون بر آن، پيشنهاد گرديد كه گوشت مصرف نكنند، و با همسران خويش نياميزند، و از بوى خوش و لباس نرم و بستر گرم دورى جسته و در زمين و زمان به سير و عبادت و عبرت آموزى بگذرانند و پاره اى نيز به اين انديشه رفتند كه خويشتن را عقيم سازند.

اين جريان به پيامبر گرامى رسيد و آن حضرت به خانه عثمان آمد، امّا او خود در خانه نبود.

همسرش «ام حكيمه» درب خانه را گشود و به پيامبر سلام گفت. آن حضرت از او پرسيد: آيا آنچه درباره شوهرت به من رسيده، درست است؟

آن زن كه از سويى نمى خواست دروغ بر زبان آورد و از دگر سو در انديشه رعايت حرمتِ شوهرش بود، گفت اى پيامبر خدا، اگر «عثمان» در اين مورد با شما سخنى گفته درست است.

پيامبر گرامى از همانجا بازگشت. امّا هنگامى كه «عثمان» به خانه آمد همسرش جريان را با او در ميان نهاد؛ از اين رو نامبرده و همراهانش به حضور پيامبر شرفياب شدند.

پيامبر فرمود: آيا از كارهايى كه براى انجام آنها تصميم گرفته ايد و از اين راه خشنودى خدا را مى جوييد، همه را برايتان بازگويم؟

گفتند: اى پيامبر خدا! ما انديشه اى جز تقرّب به خدا در سر نداريم.

فرمود: درست مى گوييد، امّا من نه چنين دستورى دريافت داشته ام و نه به كسى چنين راههايى را نشان داده ام. آنگاه افزود:

«انّ لانفسكم عليكم حقّاً فصوموا و افطروا و قوموا و ناموا فانّى اقوم و أنام و اصوم و افطر و اكل اللّحم و الدّسم و اتى النّساء و مَنْ رغب عن سنّتى فليس منّى.»(4)

ياران من! جسم شما نيز بر شما حقوقى دارد؛ بنابراين، هم روزه بگيريد و هم افطار كنيد، هم خداى را بپرستيد و با او راز و نياز كنيد و هم به اندازه كافى بخوابيد. مردم! من كه پيامبر شما هستم، هم خداى را عبادت مى كنم و هم استراحت مى كنم؛ هم روزه مى گيرم و هم افطار مى نمايم و از گوشت و چربى نيز بهره مى برم و داراى همسر هستم و با آنان زندگى مى كنم و هر كس از راه و رسم من روى برتابد از امت من نيست.

سپس مردم را گرد آورد و در يك برنامه روشنگرانه اى فرمود:

هان اى بندگان خدا! چرا مردمى بر آنند كه رابطه با همسران خويش، بهره ورى از غذاها، بوى خوش و نعمت هاى دنيا را بر خويشتن حرام سازند؟ من چنين برنامه و دستورى نداده ام! من بر آن نيستم كه شما بسان راهبان و تاركان دنيا در زاويه كليساها، صومعه ها و معبدها، سرمايه وجودى خويش را بباد دهيد، نخوردن گوشت و دورى گزيدن از همسر از برنامه هاى دين و آيين من نيست و گوشه نشينى و ترك زندگى و جامعه با اسلام بيگانه است و بهوش باشيد كه سياحت امت من روزه و روزه دارى، و رهبانيگرى آنان جهاد قهرمانانه در صحنه هاى گوناگون اقتصادى، اجتماعى، فكرى، فرهنگى، سياسى و نظامى است نه ترك مسؤوليتها. پس، خداى يكتا را خالصانه بپرستيد و براى او شريك نگيريد!

به انجام شايسته وبايسته حج و عمره كمر بنديد!

نماز خويشتن را با دلى آكنده از اخلاص و ايمان بخوانيد!

زكات و حقوق مالى خويش را به محرومان بپردازيد!

روزه رمضان را بگيريد!

و در راه خدا پايدارى ورزيد! تا خدا شما را به راه درست راه نمايد.

مردم! بدانيد كه پيشينيان از راه ترك دنيا و سخت گيرى بر جسم تباه شدند. آنان بى دليل بر خويشتن سخت گرفتند و خدا نيز بر آنان سخت گرفت و اكنون آثار بقاياى رقت انگيز آنان در ديرها و صومعه ها و كليساها عبرت آموز است.

«ثمّ جمع النّاس و قال: ما بال اقوامٌ حرّموا النّساء و الطّعام و الطّيّب و النّوم و شهوات الدّنيا؟ اما انّى لست آمركم اَن تكونوا قسّيسين و رهباناً فانّه ليس فى دينى ترك اللّحم و لا النّساء و لا اتّخاذ الصّوامع و انّ سياحة امّتى الصّوم و رهبانيتهم الجهاد...»(5)

و آنگاه بود كه اين آيات در اين مورد بر قلب پاك پيامبر مهر فرود آمد.(6)

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود: اين آيه درباره اميرمؤمنان و بلال و... فرود آمد. آن حضرت سوگند ياد كرده بود كه شبها را به نيايش و عبادت بگذراند، مگر اين كه خدا فرمان ديگرى دهد. و بلال سوگند ياد كرده بود كه روزها غذا نخورد و «عثمان بن مظعون» سوگند خورده بود كه با زنان نياميزد.

2 - در داستان فرود سوّمين آيه مورد بحث آورده اند كه:

پس از فرود آيه 87، آن گروه گفتند: اى پيامبر خدا، اينك وظيفه ما چيست؟ پيامبر در انديشه بود كه اين آيه شريفه فرود آمد:

«لايؤاخذكم اللّه باللغو فى ايمانكم...»(7)

برخى آورده اند كه اين آيه شريفه درباره «عبداللّه بن رواحه» فرود آمد؛ چرا كه او ميهمان داشت و همسرش غذا را اندكى دير آورد و او سوگند ياد كرد كه غذا نخورد و همسرش نيز سوگند ياد كرد كه بدون شوى خويش غذا نخواهد خورد؛ و ميهمانشان نيز سوگند ياد كرد كه بدون آنان غذا نخواهد خورد. «عبداللّه» بناگزير غذا خورد و آنان نيز خوردند و آنگاه موضوع را با پيامبر گرامى در ميان نهادند كه آيه مورد بحث فرود آمد.

3 - در داستان فرود آخرين آيه مورد بحث گروهى، از جمله «ابن عبّاس»، «مجاهد»، «انس بن مالك»، و... آورده اند كه:

پس از فرود آيه تحريم شراب و قمار، ياران پيامبر گفتند: اى پيامبر خدا! ديدگاه شما در مورد كسانى كه پيش از اين به اين دو گناه آلوده بوده اند چيست؟ و آنگاه بود كه اين آيه فرود آمد كه:

«ليس على الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات جناح...»(8)

پاره اى نيز آورده اند كه اين آيه شريفه در باره همان گروه «عثمان بن مظعون» فرود آمد و به آنان هشدار داد كه از نعمتها و روزيهاى پاك و حلال بهره گيرند و از شراب و قمار و مال حرام دورى جويند.

تفسير

حلال خدا را حرام نسازيد! در آيات گذشته سخن از مسيحيان تارك دنيا و راهبان و زاهدان آنان بود كه نعمتهاى خدا را بر خويشتن حرام ساخته و خود را از لذّتها و خوشى هاى زندگى به منظور رسيدن به نعمتهاى سراى آخرت محروم ساخته بودند و اينك در اين آيه خدا، مردم باايمان را از رهبانيت و ترك نعمت ها و زندگى دنيا هشدار مى دهد و مى فرمايد:

يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما اَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ

هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چيزهاى پاك و پاكيزه اى را كه خدا برايتان روا ساخته است، تحريم نكنيد.

در تفسير اين فراز از آيه شريفه، ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور برخى، منظور اين است كه مردم باايمان نبايد چيزهايى را كه خدا حلال ساخته است، به حرام بودن آنها باور داشته باشند.

2 - و به باور برخى، منظور اين است كه چيزهايى را كه خدا حلال ساخته، نگوييد حرام است.

3 - پاره اى مى گويند: منظور اين است كه آنچه را خدا روا ساخته است بر مردم حرام نكنيد.

4 - و پاره اى بر آنند كه منظور اين است كه از نعمت هاى حلال دورى نجوييد.

5 - و بعضى بر اين انديشه اند، كه، چيزهاى حلال و روا را بوسيله نذر و عهد و سوگند بر خود تحريم نكنيد.

به باور ما بايد آيه شريفه را به گونه اى تفسير نمود كه همه اين معانى و مفاهيم را دربر داشته باشد و دليل نداريم كه آن را به يكى از ديدگاههايى كه طرح شد محدود سازيم.

لازم به يادآورى است كه واژه «طيّبات» به مفهوم چيزهاى لذت بخشى است كه انسان بدانها تمايل دارد و به سوى آنها كشيده مى شود. و گاه به چيزهاى حلال نيز اين واژه را به كار مى برند كه در اينجا مورد نظر نيست.

وَ لاتَعْتَدُوا اِنَّ اللَّهَ لايُحِبُّ الْمُعْتَدينَ.

و از مرزهاى مقررات خدا و احكام او تجاوز نكنيد كه خدا تجاوزكاران را دوست نمى دارد.

گروهى، از جمله «ابن عباس» و «مجاهد» مى گويند منظور اين است كه خويشتن را عقيم نسازيد؛ چرا كه اين كار نيز به نوعى تجاوز در حق خويشتن مى باشد. امّا به باور ما معناى نخست بهتر و مفيد است.

در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:

وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً

و از آنچه خدا روزى شما ساخته است، حلال و پاكيزه بخوريد.

واژه «كلوا» در آيه شريفه كه بصورت امر آمده، به مفهوم «اباحه» است؛ و منظور اين است كه از روزى هاى مباح و نعمت هاى لذتبخش خدا بهره گيريد!

ممكن است پاره اى بگويند، با اينكه رزق و روزى خدا حلال است، چرا آن را دگرباره به حلال و روا وصف كرده است؟

پاسخ اين است كه واره «حلال» براى تأكيد آمده است؛ بسان اين آيه شريفه كه مى فرمايد:

«.. وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْليمَاً.»(9)

در آيات ديگرى از قرآن، «روزق و روزى» را بدون قيد آورده و مى فرمايد:

«وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ.»(10)

و از آنچه روزىِ آنان ساخته ايم، انفاق مى كنند.

و از «ابن عباس» آورده اند كه: منظور از روزيهاى حلال و پاكيزه، گوشت و ديگر نعمت هاى خداست.

وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذى اَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ.

و از خدايى كه به او ايمان آورده ايد، بترسيد و پرواى او را پيشه سازيد.

اين فراز از آيه شريفه، با بهترين و رساترين شيوه، مردم را به پروا فرا مى خواند و مى فرمايد: هان اى مردم باايمان! با كوتاه آمدن در تقوا وپرواى خدا، ايمان خود را تباه نسازيد كه دچار ندامت و حسرت خواهيد شد.

از اين رو، از حرام ساختن آنچه خدا حلال گردانيده است، و نيز از گناه و معصيت خدا، دورى جوييد؛ و خداى را فراموش نسازيد تا رستگار گرديد.

رهنمود آيه شريفه

اين دو آيه اى كه از نظرتان گذشت بر اين واقعيت رهنمود مى شوند كه گوشه گيرى و انزواطلبى و نيز ترك دنيا و نعمتهاى آن، ناروا و ناپسند است؛ بنابراين، ترك زن و زندگى و فرزند و سازندگى زمين و زمان، كارى زشت و نابخردانه است.

در روايات رسيده در مورد پيامبر گرامى آورده اند كه: آن حضرت از گوشت مرغ، حلوا و عسل و فالوده و ديگر نعمتهاى خدا بهره ور مى شد و مى فرمود: انسان باايمان شيرين است و شيرينى هاى زندگى را دوست مى دارد.

و نيز مى فرمود: در دل انسان باايمان، زاويه اى است كه تنها شيرينى ها آن را پرمى كند.

در روايت است كه حضرت حسن عليه السلام فالوده مى خورد كه فردى به نام «فرقد» وارد شد.

امام از او پرسيد: در مورد اين نعمت خدا چه مى گويى؟

پاسخ داد: من دوست ندارم و نمى خورم.

آن حضرت فرمود: آيا «عسل» و مغز گندم و روغن حيوانى، چيزى است كه مسلمان آن را نپسندد؟

احكام سوگندها در سوره بقره در مورد سوگندهاى بيهوده بحث شد؛ و روشن ساختيم كه از ديدگاه بيشتر فقها و دانشمندان، چنين سوگندهايى كفّاره ندارد. و تنها از «ابراهيم نخعى» آورده اند كه براى اين گونه سوگندها، كفّاره را لازم مى شمرد.

لايُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فى اَيْمانِكُمْ وَلكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمْ الْاَيْمانَ

اگر در آيه شريفه، «ما» را موصوله بدانيم، منظور «بالّذى عقّدتم» مى باشد؛ و اگر مصدريه بگيريم، «بعقدكم» مى شود. و معناى آن اين گونه است: «... ولى در مورد سوگندى كه چيزى را نيّت مى نماييد و بر آن سوگند ياد مى كنيد، بازخواست خواهيد شد».

«مجاهد» نيز در تفسير آيه مى گويد: منظور سوگندِ با نيّت و تصميم است.

فَكَفَّارَتُهُ اِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكينَ

پس كفاره سوگندِ با تصميم و نيّت؛ اگر شكسته شد، غذا دادن به ده بينواست.

در آيه شريفه از مخالفت سوگند سخنى به ميان نيامده، چرا كه از سبك آيه روشن است و افزون بر آن، اجماع امّت بر آن است كه كفاره قسم هنگامى لازم مى آيد كه با آن مخالفت شود.

در مورد ميزان و مقدار كفّاره، كه بايد به بينوايان داد، ديدگاهها متفاوت است:

1 - از ديدگاه «شافعى» مقدار آن براى هر بينوا، يك «مُد»(11) گندم، جو، يا خرما است.

2 - و از ديدگاه «ابوحنيفه» 12 صاع است، كه حدود 5/1 كيلو مى باشد.

3 - به باور دوستان ما، بايد به هر كس يك «مُد» يا دو «مُد» پرداخت؛ و ميان زن و مرد تفاوتى در اين مورد نيست.

مِنْ اَوْسَطِ ماتُطْعِمُونَ اَهْليكُمْ

از غذاى متوسّطى كه به خانواده خويش مى خورانيد.

در اين مورد دو نظر است:

1 - به باور برخى، منظور، تغذيه بينوا با نان مى باشد، چرا كه نان حد وسط ديگر غذاها همچون گوشت، روغن و ديگر چيزهاست.

2 - امّا به باور «ابن عبّاس»، منظور، مقدار و نوع متوسطى است كه هنگام فراوانى نعمت ها و يا در سختى و قحطى به خاندان خويش مى دهيد.

اَوْ كِسْوَتُهُمْ

يا پوشيدن آنها.

گروهى، از جمله «مجاهد» و «عطا» و «طاووس»، بر آنند كه «به هر بينوا بايد يك لباس داده شود».

مذهب «شافعى» نيز همين است. امّا «ابوحنيفه» مى گويد: منظور هر چيزى است كه به آن لباس گفته مى شود. و در روايات آمده است كه به هر يك بايد پيراهن و شلوارى داده شود؛ و اگر براى شخصى ممكن نبود، يك پيراهن به هر كدام از بينوايان بپوشاند.

اَوْ تَحْريرُ رَقَبَةٍ

يا بنده و برده اى را در راه خدا آزاد سازد.

منظور از برده، يك انسان سالم است، خواه مرد باشد و يا زن، كودك باشد و يا بزرگسال، مسلمان باشد و يا كافر در اين مورد، تفاوت نمى كند؛ گرچه مسلمان باشد بهتر است.

لازم به يادآورى است كه اين سه گونه كفّاره، تخييرى است، يا به بيان برخى، يكى از آنها به گونه اى نامشخص واجب است.(12)

فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ اَيَّامٍ

و هر كس به سه نوع كفاره اى كه اشاره شد دسترسى نداشت، بايد سه روز روزه بگيرد. و ميزان ناتوانى مالى نيز اين است كه انسان هزينه زندگى يك شبانه روز خاندان خويش را نداشته باشد.

ديدگاه «شافعى» نيز در اين مورد همين گونه است. و روزه مورد نظر را نيز بايد پياپى گرفت.

اقسام سوگندها سوگند بر سه نوع است:

1 - سوگندى است كه عمل به مفهوم و موردآن لازم وترك آن گناه است. در اين نوع سوگندها، همه دانشمندان بر آنند كه مخالفت سوگند، كفّاره دارد؛ بسان سوگند به نخوردن شراب كه در صورت شكستن، بايد كفّاره دهد.

2 - سوگندى كه عمل به مفهوم و مورد آن گناه، و تركِ آن لازم است. در اين صورت ديدگاهها متفاوت است؛ امّا ازنظر اصحاب ما، مخالفت با اين گونه سوگندها كفاره ندارد؛ نمونه اش، سوگند بر ترك نماز است.

3 - سوگندى كه بر كارى مباح انجام گرفته است؛ براى نمونه، فردى سوگند ياد مى كند كه لباس ويژه اى را نپوشد، كه مخالفت با سوگند در اينجا كفّاره دارد.

ذلِكَ كَفَّارَةُ اَيْمانِكُمْ اِذا حَلَفْتُمْ

اين كفّاره سوگندهاى شماست، هنگامى كه سوگند ياد مى كنيد. چرا كه خود سوگند كفّاره ندارد؛ بلكه اين شكستن آن است كه كفّاره را لازم مى سازد.

اگر پيش از مخالفت با سوگند، كفّاره آن پرداخت گردد، به باور «شافعى» بسنده است؛ امّا از ديدگاه «ابوحنيفه» كافى نيست.

وَ احْفَظُوا اَيْمانَكُمْ

و به قسمهاى خود پايبند باشيد.

در تفسير اين فراز دو نظر است:

1 - به باور «ابن عباس»، منظور اين است كه سوگند نخوريد.

2 - و به باور بسيارى، منظور اين است كه، از شكستن سوگندتان بپرهيزيد.

«جبايى» ديدگاه دوّم را برگزيده، و به باور ما اين ديدگاه بهتر است؛ چرا كه بى ترديد سوگند در صورتى كه براى انجام كار حرام و ناروايى نباشد، رواست، و اين تنها شكستن سوگند و مخالفت با آن است كه ناروا شناخته شده است.

از آيه اين نكته دريافت مى گردد كه سوگند خوردن براى انجام كار ناروا و ظالمانه، نادرست و بى ارزش است؛ چرا كه اگر ارزش داشت مخالفت آن ناروا بود، در حالى كه چنين نيست. و بر اين اساس است كه كفّاره هم ندارد.

كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرونَ.

همانسان كه خدا مقررّات سوگند و كفّاره مخالفت با آن را براى شما بيان كرد، ديگرآيات و مقررّات خود را نيز به روشنى برايتان بيان مى كند؛ باشد كه سپاس او را گزاريد.

تحريم شراب، قمار و ... از پى احكام و مقرّراتى كه در آيات پيش گذشت، اينك قرآن در اين آيه شريفه مردم باايمان را از شيوه هاى زشت جاهلى بازداشته و اين گونه به تحريم شراب و قمار و پرستش هاى ذلّت بار برخاسته و مى فرمايد:

يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْاَنْصابُ وَ الْاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ

هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شراب و قمار و بتها و تيرهاى قرعه، پليدند و از كارهاى شيطان ...

به باور «ابن عبّاس» منظور از «خمر»، همه مشروبات الكلى و مست كننده است. و پيامبر گرامى فرمود: خمر از نُه چيز است: از عسل، انگور، مويز، خرما، گندم، ذرّت، جو و نوعى از جو كه پوست ندارد.

منظور از «ميسر»، «قمار» است؛ و قمار با ابزار و وسايل بسيارى انجام مى پذيرد.

در مورد دو واژه «خمر» و «ميسر»، ذيل آيه 219 از سوره بقره بحث شد.

و در مورد «انصاب» و «ازلام» نيز در دوّمين آيه از همين سوره بحث شد.

روشن است كه منظور از حرمت و ناروا بودن شراب، خوردن آن است و مقصود از حرمت قمار، عبارت از قماربازى و پرستش بتها و بازى با تيرهاى قرعه، به منظور برد و باخت است.

از آيه شريفه چنين دريافت مى گردد كه همه اينها پليد و كارهايى است شيطانى و نادرست؛ اگرچه همه اينها از پديده ها و آفريده هاى خدايند، امّا چيزهايى هستند كه شيطان از آنها براى گسترش تباهى و افشاندن بذر كينه و دشمنى در ميان مردم بهره مى جويد.

شيطان مردم را به باده نوشى فرامى خواند تا خردشان را بى فروغ سازد، و به قمار وامى دارد تا ضدّارزشها و اخلاق ناپسند را در ميان جامعه گسترش دهد، و به پرستش بتها دعوت مى كند تا شرك و آفت مرگبار آن را در دلها و جامعه ها بيفكند و به بازى با تيرهاى قرعه و برد و باخت وسوسه مى كند تا خُلق و خُوى نادرست و گستاخى و سركشى را پديد آورد، به همين جهت خدا همه اينها را تحريم و شيطانى عنوان مى سازد و هشدار مى دهد كه از همه اينها دورى جوييد تا رستگار گرديد.

فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.

پس از آن اجتناب كنيد تا رستگار شويد

يادآورى مى گردد كه مرجع ضمير در «فاجتنبوه» به عمل شيطانى و كار ابليسى بازمى گردد، گرچه ممكن است به واژه «رجس» نيز بازگردد.

پيام آيه

آيه شريفه از چهار جهت بر حرمت شراب و قمار و بت پرستى و برد و باخت با تيرهاى قرعه، دلالت دارد:

1 - خدا همه اينها را «رجس» عنوان داده و روشن است كه «رجس» پليدى و ناپاكى است و هر پديده ناپاك و پليدى نيز حرام است.

2 - همه آنها را كارى شيطانى عنوان داده و روشن است كه كار شيطانى، زشت و سخت ناپسند است.

3 - به دورى جستن از همه آنها فرمان مى دهد و روشن است كه فرمان خدا را بايد با همه وجود به جان خريد و به انجام رسانيد و از آنها دورى جست.

4 - و رستگارى دنيا و آخرت را در دورى از آنها قرار داده است.

نكته ديگر اينكه در آيه شريفه، آفريدگار هستى، شراب را در رديف شرك و بت پرستى آورده تا بدين وسيله زشتى و شدّت حرمت آن را بهتر روشن سازد و از همين نكته دريافت مى گردد كه نه تنها خوردن شراب، كه خريد و فروش و ديگر امور مربوط به آن نيز حرام است.

از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود:

«مدمن الخمر كعابد الوثْن.»

كسى كه به خوردن شراب ادامه دهد و هماره به اين عمل شيطانى آلوده گردد، بسان كسى است كه در برابر بت سجده مى كند و آن را مى پرستد.

در ادامه سخن از تحريم شراب و قمار، به پرتوى از حكمت تحريم و لزوم دورى از آن پردخته و روشن مى شود كه اين تحريم و هشدار، تنها بخاطر تأمين خير و صلاح دنيوى و اخروى مردم است.

اِنَّما يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِى الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ

شيطان مى خواهد بوسيله شراب و قمار، در ميان شما دشمنى و كينه پديد آورد.

در اين مورد از «ابن عباس» آورده اند كه: آيه شريفه به داستان «سعد بن ابى وقّاص» و مردى از انصار اشاره دارد؛ چرا كه آن دو با هم، پيمان برادرى بسته بودند. به همين جهت مرد انصارى، «سعد» را به ميهمانى خويش فراخواند و بر سفره غذا، شراب نيز نهادند و به اندازه اى نوشيدند كه هر دو مست شدند و در اوج مستى و پستى، كار به فخرفروشى و آنگاه زد و خورد كشيد.

مرد انصارى قطعه استخوان شترى را برگرفت و آن را به گونه اى بر بينى دوست خود كوبيد كه بينى اش درهم شكست.

و آنگاه آفريدگار فرزانه اين آيه را بر قلب پاك پيامبر خرد و ايمان فرو فرستاد كه: هان اى مردم! شيطان مى خواهد شما را با وسوسه ها گمراه سازد و به خوردن شراب وادارد تا با خوردن آن خرد خويش را تباه سازيد و در اوج مستى به پستى سقوط كنيد و به كارهايى دست يازيد كه در حال طبيعى هرگز به انجام آنها روى نمى آوريد.

قتاده در اين مورد آورده است كه: در جاهليت و پيش از تحريم شراب و قمار، بسيارى به اين بلاهاى اجتماعى آلوده بودند و گاه برخى بر سر دارايى و همسر خويش قمار مى زدند و با باختن هستى خويش زانوى غم و اندوه در بغل گرفته، به فكر انتقام از برنده مى افتادند و نقشه هاى خطرناك مى كشيدند كه به هر صورت ممكن، رقيب را نابود سازند و دارايى و همسر خويش را بازپس گيرند. و اين گونه است كه قماربازى نتيجه اى جز دشمنى و كينه توزى به بار نمى آورد.

وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلوةِ فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهُونَ.

شما را از ياد خدا باز مى دارد تا سپاس نعمت هاى او را نگذاريد.

پس آيا شما از شراب و قمار باز نمى ايستيد تا فرمان خدا را به جان بخريد و هشدارهاى او را ناديده نگيريد؟

لازم به يادآورى است كه آخرين جمله، گرچه بصورت پرسشى است، امّا معناى آن اين است كه انسان را به انجام دستورات خدا و دورى از محرمات او فرمان مى دهد.

و بدينسان، قرآن با نكوهش اين شيوه هاى جاهلى و عادتهاى زشت، روشن مى سازد كه هر گاه زشتىِ كارى براى مردم باايمان روشن شود و آنگاه از آنان سؤال گردد كه: آيا از اين كار باز خواهيد ايستاد؟ وظيفه آنان پاسخ مثبت و وانهادن آن كار است. چرا كه در حقيقت به آنان گفته مى شود: آيا پس از اينكه زشتى اين كارها برايتان روشن شد، باز هم به آن كارها دست مى يازيد؟

به هر حال، اين جمله و اين شيوه سخن براى هشدار و ترغيب انسان به وانهادن كار نادرست، شيوه اى كارسازتر و راهى درست تر و رساتر است و منظور اين است كه هشدار خدا را جدّى بگيريد و ديگر گرد شراب و قمار نرويد.

فرمانبردارى از خدا و پيامبر در دو آيه مباركه پيش، قرآن شريف، مردم را ب دورى جستن از شراب و قمار و پرستش هاى ذلّت بار سفارش كرد؛ اينك در اين آيه شريفه همه را به فرمانبردارى از خدا و پيامبرش فراخوانده، مى فرمايد:

وَ اَطيعُوا اللَّهَ وَ اَطيعُوا الرَّسُولَ

و خدا و پيامبر را فرمان بريد.

واژه «طاعت» به مفهوم «فرمانبردارى» است؛ و آيه شريفه به مردم سفارش مى كند كه از خدا و پيامبرش فرمان برند، و اين هيچ مانعى ندارد، چرا كه فرمانبردارى از پيامبر نيز در حقيقت فرمانبردارى از خداست.

وَ احْذَرُوا

و از نافرمانى خدا و پيامبر برحذر باشيد.

در اين فراز نيز هشدار مى دهد كه از كارهاى ناروا كه مخالفت با خدا و پيامبر است برحذر باشيد و دورى گزينيد.

و به باور «عطا»، منظور اين است كه از كارهاى زيانبخش و نيز از خشم خدا پروا كنيد.

فَاِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا اَنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبينُ.

پس اگر روى برتافتيد، و دستور خدا و پيامبر را به كار نبستيد، به او زيانى نمى رسانيد، بلكه خود دچار خسارت جبران ناپذيرى در دنيا و آخرت خواهيد شد و بدانيد كه بر پيامبر ما، جز رساندنِ آشكار و روشن پيام ما، وظيفه ديگرى نيست.

و بدينسان آيه شريفه به مردم هشدار مى دهد كه با انجام ندادن دستورات خدا و پيامبر و سرپيچى از مقررات آسمانى، خويشتن را در خور كيفر مى سازند.

يادآورى مى گردد كه منظور از رساندن آشكار و روشن پيام، اين است كه سخن و گفتار به روشنى بيان شود به گونه اى كه مردم پيام خدا را بفهمند و دريابند، خواه عمل كنند و يا سرپيچى نمايند، چرا كه رسالت پيامبر روشنگرى و رساندن روشن پيام خدا به مردم است.

پاسخ به پرسشها و نگرانيها در آيات پيش سخن از تحريم قمار و شراب و پرستشهاى ذلّت بار بود ... و اينك در اين آيه مباركه، روشن مى سازد كه از آنچه پيش از فرود حكم تحريم انجام شده، بازخواست نخواهد بود. و اين در حقيقت پاسخى است به پرسشها و نگرانيهايى كه در اين مورد بود.(13)

لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا

بر آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، در خوردن شراب و قماربازيهايى كه پيش از فرود آيه تحريم به آنها دست يازيدند، گناهى نيست.

يادآورى مى گردد كه در روايات رسيده از اهل بيت در تفسير آيه، آمده است كه منظور، چيزهاى حلال و روايى است كه آنان پيش از فرود آيه تحريم، خورده اند.

لازم به يادآورى است كه واژه «طعموا» هم شامل «خوردن» مى گردد و هم «آشاميدن».

اِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا

آنان در مورد نوشيدن شراب پيش از تحريم آن، كيفر نمى گردند، اگر پرواى خدا پيشه سازند و ايمان به خدا و پيامبرش بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند؛ سپس پروا پيشه كنند و در ايمان خويش پايدارى ورزند.

ثُمَّ اتَّقَوْا وَ اَحْسَنُوا

و باز هم تقوا پيشه سازند و نيكى كنند و افزون بر واجبات، ارزشهاى اخلاقى و كارهاى استحبابى را نيز بها دهند، در اين صورت به خاطر خوردن شراب و قماربازى و بت پرستى، پيش از فرود آيه تحريم، كيفر نمى شوند.

در آيه مباركه واژه «تقوا»، سه بار به كار رفته است؛ كه بنظر مى رسد بار نخست، منظور، دورى گزيدن از شرابخوارى پس از فرود حكم تحريم است و بار دوّم منظور، استوارى بر ايمان و توبه و پايدارى در ننوشيدن شراب و ترك ديگر گناهان است و منظور از پرواى سوّم، وانهادن همه گناهان و آراستگى به همه ارزشها و انجام كارهاى شايسته و بايسته است.

پاره اى بر آنند كه: منظور از پرواى نخست، دورى گزيدن از گناهانى است كه زيان آنها به خود انسان بازمى گردد و منظور از ايمان نخست، ايمان به خدا و پذيرش دستورات اوست؛ و منظور از پرواى دوّم، دورى گزيدن از گناهانى است كه بوسيله گوش و دستگاه شنوايى انجام مى گيرد؛ و منظور از تقواى سوّم، خوددارى از ستم و بيداد در مورد ديگران است.

«ابوعلى» در اين مورد مى گويد:

شرط نخست در آيه شريفه نسبت به گذشته است و شرط دوّم نسبت به پايدارى در ترك شراب و گناه در آينده، و شرط سوّم نسبت به خوددارى از ستم و بيداد در حقّ بندگان خداست.

نامبرده در مورد اين نكته كه تقواى سوّم به مفهوم «خوددارى از ستم در حقّ مردم» است، به واژه «احسنوا» استدلال مى كند و مى گويد:

اگر واژه «احسان» متعدى باشد و نيكى به خود و بويژه ديگران را بگيرد، گناهانى كه پيش از اين واژه آمده است نيز بايد اين گونه و داراى اين دو بعد باشند؛ امّا به باور ما، اين سخن ضعيف است، چرا كه دليلى در دست نداريم كه منظور از «احسان» و نيكى، نيكى در مورد ديگرى باشد. بلكه ممكن است منظور، نيكى در مورد خود و تزكيه نفس و خودسازى و آراستگى خويشتن به ارزشهاى انسانى و اخلاقى باشد. افزون بر اين، هر كارى كه انسان انجام مى دهد زيان و سود واقعى آن به خودش باز مى گردد به همين دليل است كه وقتى فردى كار نيكى انجام مى دهد به او مى گويند «احسنت». نيكى كردى.

به علاوه، اگر منظور از «احسان» و نيكى، «احسان» در مورد ديگران باشد چه مانعى است كه فعل متعدى بر لازم پيوند بخورد. واگر به صراحت مى فرمود: آنان از همه بديها - خواه در مورد خود و يا ديگران - خوددارى نموده و آنگاه در حقّ ديگران نيكى نمايند، مانعى نداشت.

به باور ما، بيان «ابو على» در اين مورد بدان جهت است كه: چون نامبرده شرط نخست را به گذشته زده و شرط دوّم را به حال، و بدان دليل كه به باور خودش ديگر نمى توانست شرط سوّم را به آينده بزند، به اين بيان پناه برده است، در حالى كه به نظر ما هيچ مانعى ندارد كه شرط نخست را بر گذشته پيوند زند و شرط دوّم و سوّم را بر حال و آينده؛ و بيان دانشمندان علم كلام كه چيزى ميان گذشته و آينده به عنوان حال برسميّت نمى شناسند و مى گويند يا پديده اى پديد آمده است و يا نيامده؛ صورت نخست، گذشته است و صورت دوّم، آينده، اين مطلب زيانى به جنبه ادبى آيه وارد نمى سازد، چرا كه درست است كه با دقّت عقلى چيزى ميان گذشته و آينده نيست، امّا مانعى ندارد كه به پديده اى كه در نزديكترين زمان پديدار مى گردد، حال گفته شود.

سيّد مرتضى در اين مورد مى گويد:

مفسّران در مورد واژه «تقوا» كه بنظرشان تكرار آن، دليلى درست مى خواهد، به طور گسترده به بحث پرداخته اند، امّا از مشكل بزرگى غفلت ورزيده اند و آن اين است كه آيه شريفه مى فرمايد:

مردم باايمان و شايسته كردار در مورد آنچه خورده اند، در صورتى كه به ايمان و تقوا و شايسته كردارى آراسته باشند، بر آنان در اين مورد گناهى نيست.

از آيه چنين دريافت مى گردد كه انجام كار مباح، در صورتى گناه نيست كه انجام دهنده آن، داراى سه ويژگى ايمان و تقوا و شايسته كردارى باشد؛ در صورتى كه به باور ما، اين درست نيست و كار مباح را كفرگرايان نيز مى توانند انجام دهند تا چه رسد به ديگران، و انجام كار مباح، آن شرايط را نمى خواهد تا گناه نداشته باشد.

آنگاه مى گويد: اين مشكل را از دو راه مى توان حل كرد:

1 - نخست بياييم و براى اينكه شرط ايمان و تقوا و عمل شايسته، داراى اثرى باشد، دايره مشروط را گسترش دهيم و براى آيه تقدير بگيريم و بگوييم آيه در اصل اين گونه است:

بر آن كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، در آنچه پيش از اين خورده اند و نيز در ديگر كارهايشان گناهى نيست، در صورتى كه تقوا پيشه سازند و ايمان بياورند و كارهاى شايسته انجام دهند ...

«لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا اِذا مَا اتَّقَوْا ...»

با اين بيان اشكال برطرف مى گردد؛ چرا كه نفى گناه بايد داراى اثر باشد، به گونه اى كه با فقدان شرط، گناه ثابت گردد. و ما دريافتيم كه شرط بخشوده شدن گناه خوردن شراب در گذشته ،ترك آن پس از فرود آيه تحريم است؛ و اين شرط براى بخشوده شدن گناه شراب خوارىِ گذشته كافى است. و چون پس از اين شرط در آيه شريفه، ايمان و عمل صالح نيز آمده است كه آن دو بظاهر در بخشوده شدن گناه بى اثرند، از اينجا پى مى بريم كه آنچه در آيه تقدير گرفته شد، تا شرط و مشروط با هم برابرى نمايد، كارى درست است. چرا كه كسى كه از خوردنيهاى حرام دورى گزيند، در برابر چيزهايى كه مى خورد، گناهى ندارد؛ امّا ممكن است همين فرد بخاطر ترك واجب و يا تجاوز به حقّ ديگرى، گناهكار شناخته شود، امّا هنگامى كه گفته شود اين خوددارى از گناه، از سوى كسى است كه هم به خدا ايمان آورده و هم كارهاى شايسته انجام مى دهد، در آن صورت است كه هر گناهى از او سلب خواهد شد.

لازم به يادآورى است كه آنچه در مورد اين حذف و تقدير گفتيم شگفت آور نيست، چرا كه سياق سخن بر آن ناظر است و در ادبيات عرب از اين نمونه ها بسيار است.

2 - راه دوّم اين است كه بياييم و بگوييم: ايمان و عمل شايسته گرچه بر شرط حقيقى عطف شده اند، امّا شرط حقيقى نيستند؛ و هدف آيه شريفه از اين بيان تنها اين است كه لزوم ايمان و انجام كارهاى شايسته را اعلام كند، چرا كه اين دو نيز بسان تقوا كه شرط بخشوده شدن گناه است، براى انسان لازمند، گرچه از نظر شرط بودن بسان هم نيستند. و اين نكته نيز گسترشى است در بلاغتِ سخن كه خرد را از زيبايى و شكوه خود به حيرت وامى دارد.

وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ.

و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

آرى، خدا مى خواهد به مردم نيكوكردار پاداش دهد و مقام و موقعيّت آنان را بالا برد.

و روايتى آمده است كه: «قدامة بن مظعون» در خلافت عمر شراب خورد؛ عمر دستور داد كه او را تازيانه زنند، امّا او به تلاوت اين آيه پرداخت كه:«لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا اِذا مَا اتَّقَوْا ...»

و «عمر» در برابر او واماند و تصميم گرفت او را رها كند و تازيانه نزند كه اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:

او را در ميان ياران و معاصران پيامبر گرامى بگردانيد. پس اگر آيه تحريم شراب را از هيچ يك نشنيده است، او را رها كنيد، امّا اگر شنيده است، او را به توبه راه نماييد و كيفرش كنيد و اگر توبه نكرد و آيات خدا را انكار و به گناه خويش پاى فشرد، او را بكشيد.

پرتوى از آيات از بلاهاى اجتماعى ديروز و امروز جامعه ها، دو بلاى ويرانگر شراب و قمار يا ميگسارى و قماربازى است.

با وجود نگارش هزاران كتاب و مقاله و نوشته تحقيقى و اخلاقى و دينى و ساخت و نمايش انواع فيلمها، در نشان دادن گوشه اى از زيان و تباه آفرينى و فجايع اين دو آفت مرگبار اجتماعى، و صرف هزينه هاى سنگين و نجومى در اين راه، بدبختانه هنوز اين دو بلاى اجتماعى از خانواده بشرى قربانيان بسيارى مى گيرد، و تار و پودهاى بى شمارى را مى سوزاند و اوقات بى حساب و كتابى را مى بلعد و هزينه هاى بسيار و فرصتهاى طلايى فراوان و استعدادهاى درخشانى را به كام مى كشد...

در جاهليّت و هنگامه طلوع اسلام نيز اين دو آفت ويرانگر در كنار ديگر آفتها و بيدادگريها و خرافات و نگونساريها، شيوع بسيار داشت تا جايى كه فرهنگ آنان را فرهنگ شعر و شراب و پيكار، عنوان داده اند.

و برخى از توحيدگرايان، تحريم شراب از سوى خدا و اعلان آن بوسيله پيامبر به مردم باايمان را سخت ترين و طاقت فرساترين دستور و وظيفه عنوان داده و گفته اند:

«ما حرّم علينا شى ء اشدّ من الخمر.»

هيچ پيام و دستورى، از حكم تحريم شراب و ميگسارى براى ما سخت تر و گران تر نبود.

امّا قرآن و آورنده اش با رعايت ظريف و دقيق اصول روانى و انسانى و اخلاقى و اجتماعى وارد ميدان شدند و در پرتو ايجاد دگرگونى فكرى و عقيدتى،

روشنگرى هماره و خيرخواهانه،

شيوه تدريجى در تربيت و سازندگى،

و شيوه تنوع در تأكيد، و... ، اين دو آفت خانمانسوز را برافكندند. كه به نمونه اى اشاره مى رود:

دو شيوه تربيتى تدريج و تأكيد در تربيت و سازندگى

قرآن براى مبارزه با آفت ميگسارى، با شيوه تدريج و مرحله بمرحله و گام بگام و شيوه تأكيد و تنوّع در تأكيد وارد عمل شد.

1 - در گام نخست، با قرار دادن شراب در برابر روزيهاى نيكو نشان داد كه آن، يك نوشيدنى ناپاك، و اعتياد به آن يك بلاى خانمانسوز است(14)؛ و بدين سان مبارزه فكرى و روشنگرى فرهنگى را آغاز كرد.

2 - در گام دوّم مبارزه، ضمن بيان آگاهانه و منصفانه اى به منافع اقتصادى آن اشاره كرد، امّا آن را سرچشمه گناه خواند و زيانهاى آن را جبران ناپذير وصف كرد و بدينسان هشدار جدّى داد تا خردمندان بينديشند و برگزينند و از آن آفت دورى جويند.(15)

3 - در سوّمين مرحله، نزديك شدن به شراب را در هنگامه نماز و نيايش و راز و نياز با خدا نهى كرد و نشان داد كه اين آفت بزرگ، آفت بندگى و آفت تقرّب به خداست...(16)

4 - و با اين زمينه سازى و بكار گرفتن اصل تدريح در سازندگى و تربيت، در چهارمين گام آنها را شيطانى اعلان فرمود و بطور كامل تحريم كرد.(17)

و بدينسان، قرآن اين پيام را مى دهد كه براى پيكار با آفتها و عادتهاى زشت و مرگبار، بايد از دروازه انديشه وارد شد و اصل