/ سوره طه / آيه هاى 56 - 45
45 . قالا رَبَّنا اِنَّنا نَخافُ اَنْ يَّفْرُطَ عَلَيْنا اَوْ اَنْ يَّطْغى.
46 . قالَ لا تَخافا اِنَّنى مَعَكُما اَسْمَعُ وَ اَرى.
47 . فَاْتِياهُ فَقُولا اِنَّا رَسُولا رَبِّكَ فَاَرْسِلْ مَعَنا بَنى
اِسْراءيلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْناكَ بِايَةٍ مِّنْ رَّبِّكَ وَالسَّلامُ
عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى .
48 . اِنَّا قَدْ اُوحِىَ اِلَيْنا اَنَ الْعَذابَ عَلى مَنْ كَذَّبَ وَ
تَوَلَّى.
49 . قالَ فَمَنْ رَّبُّكُما يا مُوسى.
50 . قالَ رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى .
51 . قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْاُولى.
52 . قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبّى فى كِتابٍ لاَّ يَضِلُّ رَبّى وَ لا يَنْسَى.
53 . اَلَّذى جَعَلَ لَكُمُ الْاَرْضَ مَهْداً وَّ سَلَكَ لَكُمْ فيها سُبُلاً
وَّ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَاَخْرَجْنا بِه اَزْواجاً مِّنْ نَّباتٍ
شَتَّى.
54 . كُلُوا وَارْعَوْا اَنْعامَكُمْ اِنَّ فى ذلِكَ لَاياتٍ لِاُولىِ النُّهى.
55 . مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فيها نُعيدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً
اُخْرى.
56 . وَ لَقَدْ اَرَيْناهُ اياتِنا كُلَّها فَكَذَّبَ وَ اَبى.
ترجمه
45 - آن دو گفتند: پروردگارا! ما مى ترسيم كه [او] بر ما پيشدستى كند [و پيش از
رساندن پيام حق، به ما آسيب برساند] يا اين كه سركشى نمايد.
46 - فرمود: نترسيد، چرا كه من همراه شما خواهم بود، [همه سخنان شما را ]مى شنوم
و [عملكردتان را نيز] مى نگرم،
47 - اينك به سوى او برويد و بگوييد: ما [پيامبر و] فرستاده پروردگار تو هستيم،
از اين رو فرزندان اسرائيل را [از بند استبداد آزاد كن و آنان را] با ما بفرست، و
مورد شكنجه قرارشان مده! به راستى ما از سوى پروردگارت براى تو نشانه اى آورده ايم؛
و درود [بى شمار] بر آن كسى كه از [راه سعادت و ]هدايت پيروى كند.
48 - به يقين به ما وحى رسيده است كه عذاب بر آن كسى است كه [وحى و رسالت را
]دروغ انگارد و [از حق و عدالت ] روى گرداند.
49 - [چون پيام خدا را به فرعون رسانيدند، او] گفت: پروردگار شما دو تن كيست اى
موسى؟
50 - [موسى ] گفت: پروردگار ما همان كسى است كه به هر چيزى آفرينش آن را [آن
گونه كه شايسته است ] بخشيده، آنگاه [ آن را به راه زندگى ] راه نموده است.
51 - [فرعون ] گفت: با اين بيان، حال [و روزِ] نسل هاى گذشته [كه بر اين باور و
ايمان نبودند] چه خواهد شد؟
52 - [موسى ] گفت: دانش [و آگاهى ] آن در كتابى نزد پروردگار [توانا و فرزانه
]من است. پروردگارم هرگز نه [چيزى را گُم مى كند و] به بيراهه مى رود، و نه فراموش
مى نمايد.
53 - همان كسى كه زمين را، براى شما [بستر و] جايگاهى [براى زندگى ]ساخت و
برايتان در آن، راه ها ترسيم فرمود؛ و از آسمان آبى فرو فرستاد، آنگاه به وسيله آن
انواعى از [روييدنى ها و ]رستنى هاى گوناگون [و شگفت انگيز] را از خاك تيره بيرون
آورديم.
54 - [اينك شما از آن ] بخوريد و چهارپايان خود را [در آن ]بچرانيد؛ به راستى كه
در اينها براى خردمندان نشانه هايى [از قدرت و دانش بى كران آفريدگار هستى ] است.
55 - [ما] شما را از اين زمين آفريديم و شما را در آن بازمى گردانيم و بار ديگر
شما را از آن بيرون خواهيم آورد.
56 - و به يقين [ما] همه آيات [و نشانه هاى قدرت ] خود را به [فرعون ]نمايانديم،
امّا او [آنها را] دروغ انگاشت و [از گزينش حق و عدالت به عنوان راه و رسم زندگى،
]سرباز زد.
نگرشى بر واژه ها
«فرط»: پيشى گرفتن و تجاوز از حق و مقررات عادلانه.
«افراط» نيز از همين ماده و ريشه است كه به مفهوم زياده روى و اسرافكارى و تجاوز
از حق و عدالت است، و «تفريط» به مفهوم عقب افتادن و كوتاهى از حق و كندروى است.
«قرن»: به مردم هر عصر و روزگارى گفته مى شود كه در ميانشان پيامبر يا امام
معصوم و يا پيشوايى عالم و عادل باشد.
«نُهى »: خردمندان؛ و بدان دليل به آنان «اولوا النهى» مى گويند كه مردم را از
ضد ارزش ها هشدار مى دهند؛ و يا بدان دليل كه در كارها به ديدگاه آنان مى نگرند و
يا كارها به آراء آنان منتهى مى گردد. اين واژه جمع «نهيه» مى باشد.
تفسير
رويارويى پيشوايان آزادى و سردمداران استبداد
در آيات پيش، فرمان خدا به موسى و هارون براى حركت به سوى فرعون ترسيم گرديد،
اينك نخستين رويارويى پيشوايان آزادى با سردمداران استبداد و منطق دو طرف به تابلو
مى رود كه خواندنى و درس آموز است.
در نخستين آيه مورد بحث روشنگرى مى كند كه پس از فرمان خدا به موسى و هارون براى
رفتن به سوى فرعون و دعوت او به حق و عدالت، آنان رو به بارگاه خدا آوردند.
قالا رَبَّنا اِنَّنا نَخافُ اَنْ يَّفْرُطَ عَلَيْنا
گفتند: پروردگارا! ما از اين مى ترسيم كه پيش از گوش دادن به گفتار و شنيدن منطق
دل نشين ما فرمان شكنجه و عذاب را صادر كند و در بيدادگرى و بدرفتارى با ما از حد
بگذرد.
اَوْ اَنْ يَّطْغى.
و يا پس از شنيدن پيام و ديدن آيات و نشانه ها در راه سركشى و طغيانگرى پافشارى
كند.
به باور پاره اى منظور اين است كه: ما مى ترسيم پيش از شنيدن منطق و دليل هاى
روشن ما، او فرمان اعدام ما را صادر كند و يا بر كفر و بيدادش بيفزايد.
و خدا در راه اميد و امنيّت بخشيدن به آن دو فرمود:
قالَ لا تَخافا اِنَّنى مَعَكُما
نترسيد، و نگران نباشيد كه من به همراه شما هستم و يار و نگهبان و مراقبتان
خواهم بود.
اَسْمَعُ وَ اَرى.
آنچه را او از شما مى پرسد، مى شنوم و پاسخ آن را به شما الهام مى كنم؛ و آنچه
در مورد شما بخواهد تصميم بگيرد، مى بينم و مى دانم و از شما دفاع خواهم نمود.
پيام اين فراز از آيه بسان پيام اميدبخش اين آيه است كه مى فرمايد:...فلايصلون
اليكما...(252) ... و براى شما دو تن چيرگى واقتدارى قرار خواهم داد كه با و جود
آيات ما به همراه شما، آنان به شما دست نخواهند يافت و شما و هر كه از شما پيروى
نمايد چيره و پيروز خواهيد بود.
و مى افزايد:
فَاْتِياهُ
اينك نزد او برويد...
فَقُولا اِنَّا رَسُولا رَبِّكَ
و با نرمش و اقتدار به او بگوييد: ما دو تن پيامبر و فرستاده پروردگار تو هستيم.
او ما را نزد تو فرستاده است تا تو را به توحيد و تقوا و عدالت و آزادگى فراخوانيم.
فَاَرْسِلْ مَعَنا بَنى اِسْرائيلَ
پس فرزندان اسرائيل را آزاد كن و آنان را به همراه ما بفرست.
وَ لا تُعَذِّبْهُمْ
و آنان را مورد شكنجه و اذيّت و آزار قرار مده.
قَدْ جِئْناكَ بِايَةٍ مِّنْ رَّبِّكَ
به يقين ما از سوى پروردگارت دليل و معجزه روشن و روشنگرى كه نمايشگر درستى دعوت
و رسالت ماست، براى تو آورده ايم.
وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى.
منظور از واژه سلام در اينجا نه درود است، بلكه منظور اين است كه هر كسى راه
هدايت و عدالت در پيش گيرد، از بدبختى و عذاب دنيا و آخرت در امان خواهد بود.
دليل تفسير آيه پيش اين است كه مى فرمايد:
اِنَّا قَدْ اُوحِىَ اِلَيْنا اَنَ الْعَذابَ عَلى مَنْ كَذَّبَ وَ تَوَلَّى.
به يقين به ما وحى رسيده است كه هر كسى رسالت ما را دروغ شمارد و از حق و عدالت
روى گرداند، گرفتار عذاب خواهد شد.
پروردگار شما كيست؟
آنان نزد فرعون آمدند و آن گونه كه خدا مقرّر فرموده بود ، پيام او را در
فرازهايى پنجگانه و گويا و روشن بيان كردند. فرعون رو به آنان كرد كه:
قالَ فَمَنْ رَّبُّكُما يا مُوسى.
هان اى موسى! پروردگار شما دو تن كيست؟
در اينجا با اين كه او در برابر دو پيامبر خدا، موسى و هارون بود، و هر دو را
مخاطب مى ساخت، از باب «تغليب» تنها نام موسى را بر زبان مى آورد.
امّا پاره اى بر آنند كه تقدير آيه شريفه «يا موسى و يا هارون» است كه براى
اختصار و نيز هماهنگى آخر آيات حذف شده است.
پاسخى دلنشين و تفكرانگيز
موسى در برابر پرسش فرعون - كه مى پرسيد خداى شما كيست؟ - به وصف آفريدگار هستى
پرداخت:
قالَ رَبُّنَا الَّذى اَعْطى كُلَّ شَىْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى .
گفت: پروردگار ما نه آن گونه و نه از آن كسانى است كه تو مى پندارى، بلكه او
قدرت بى همتا و يگانه اى است كه مى توان او را از آثار تفكّرانگيزش شناخت. او همان
خدايى است كه به هر موجودى آنچه شايسته و بايسته آفرينشش بوده است ارزانى داشته، و
آنگاه او را به آب و غذا و چگونگى زندگى و توليد نسل و راه و رسم چگونه زيستن، راه
نموده است.
اين تفسير از آيه شريفه، از «مجاهد»، «عطيّه» و «مقاتل» است، امّا به باور «ابن
عباس» و «سدى» منظور اين است كه خدا به هر موجود و پديده اى زوج و جفت آن را عطا
كرده، و چگونگى ازدواج با وى را به او يا آن، الهام فرموده است.
«جبايى» مى گويد: منظور اين است كه پروردگار ما آن كسى است كه نعمت هاى گوناگون
را به مردم ارزانى داشته و راه بهره ورى از آنها را به آنان آموخته و راه و رسم
شايسته و بايسته زندگى را در اختيار آنان قرار داده است تا از راه عمل به آن، به
نعمت هاى آخرت برسند.
پاسخ زيبا و دلپذير و تفكرانگيز موسى به پرسش فرعون، او را شگفت زده ساخت؛ از
اين رو به پرسش ديگرى پرداخت و گفت:
قالَ فَما بالُ الْقُرُونِ الْاُولى.
با اين بيان، حال و روز و سرنوشت نسل هاى گذشته - كه به خداى يكتا ايمان
نداشتند، و بتها را مى پرستيدند - چگونه خواهد بود؟
منظور از جامعه هاى پيشين، جامعه نوح و عاديان و ثموديان بود.
آن حضرت در پاسخ دومين پرسش فرعون، گفت:
قالَ عِلْمُها عِنْدَ رَبّى فى كِتابٍ.
عملكرد آنان و تمامى رفتار و كردارشان نزد خدا و در لوح محفوظ است و خدا از
انديشه و كردار آنان آگاه مى باشد و پاداش و كيفر آنان را مى دهد.
به باور پاره اى منظور از واژه كتاب در آيه، همان چيزى است كه به وسيله فرشتگان
در مورد عملكرد انسان نوشته مى شود.
و پاره اى نيز بر آنند كه منظور فرعون از پرسش از سرنوشت امت هاى گذشته و
پيشينيان، اين بود كه چرا آنان پس از مرگ برانگيخته نشدند؟
لا يَضِلُّ رَبّى وَ لا يَنْسَى.
و چيزى از دست او نمى رود و كسى از قلمرو قدرت او خارج نمى گردد و خطا و فراموشى
در ذات پاك او راه ندارد.
و نيز در ادامه وصف آفريدگار فرزانه و تواناى هستى در اين آيه شريفه مى فرمايد:
اَلَّذى جَعَلَ لَكُمُ الْاَرْضَ مَهْداً
همان خدايى كه زمين را براى شما مهد آسايش و گاهواره زندگى گردانيد.
وَ سَلَكَ لَكُمْ فيها سُبُلاً
و در آن راه هاى گوناگونى برايتان پديد آورد تا به آسانى در آن راه برويد و عبور
كنيد.
وَ اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً
همو كه از آسمان برافراشته برايتان آبى به صورت برف و باران فرو مى ريزد و فرود
مى آورد.
در اينجا پاسخ موسى به پرسش فرعون به پايان مى رسد، و خدا در ادامه سخن در مورد
باران مى فرمايد:
فَاَخْرَجْنا بِه اَزْواجاً مِّنْ نَّباتٍ شَتَّى.
ما به وسيله اين آب باران، روييدنى ها و رستنى هاى رنگارنگ و گياهان و گل ها را
با رنگ هاى زيباى سپيد، سرخ، سبز و زرد، و با مزه هاى گوناگون و منافع و سودها و
اثرگذارى هاى مختلفى از زمين رويانديم و بيرون آورديم، كه پاره اى از آنها براى
بهره ورى و تغذيه انسانند و پاره اى به صورت ميوه مورد استفاده قرار مى گيرند و
برخى نيز براى حيوانات مفيدند و علوفه آنها به حساب مى آيند.
در ادامه سخن در اين مورد مى افزايد:
كُلُوا وَارْعَوْا اَنْعامَكُمْ
اينك شما از همه اين نعمت ها بهره ور گرديد و دام هايتان را نيز در آن مرغزارها
بچرانيد، كه خدا همه را براى شما روا ساخته است.
اِنَّ فى ذلِكَ لَاياتٍ لِاُولىِ النُّهى.
به راستى كه در اينها براى خردمندانى كه از دست يازيدن به گناهان خوددارى مى
ورزند و پروا پيشه مى سازند، نشانه هايى از يكتابى و قدرت و دانش و حكمت خداست.
قرآن پس از وصف آفريدگار هستى و دعوت به شناخت ذات پاك و بى همتاى او، اينك در
اشاره اى تفكرانگيز به اصل «معاد» و جهان پس از مرگ مى فرمايد:
مِنْها خَلَقْناكُمْ
ما پدرتان آدم را از همين خاك و همين زمين آفريديم.
وَ فيها نُعيدُكُمْ
و شما را پس از مرگ به همين خاك و رحم همين زمين برمى گردانيم.
وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً اُخْرى.
و سرانجام در آستانه رستاخيز نيز شما را از همين خاك و همين زمين بيرون مى
آوريم.
و در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:
وَ لَقَدْ اَرَيْناهُ اياتِنا كُلَّها
و راستى كه ما همه آيات و نشانه هاى نهگانه قدرت خود را كه روشنگر رسالت و درستى
دعوت موسى بود، به فرعون نمايانديم...
فَكَذَّبَ وَ اَبى.
امّا او به جاى حق پذيرى و راهيابى به سوى خدا و دين او، همه را دروغ انگاشت و
از پذيرش حق و ايمان به حقيقت سر باز زد و در كفر و بيداد پاى فشرد.
گفتنى است كه منظور از «آياتنا» نه همه نشانه هاى خدا، بلكه نشانه ها و معجزه
هاى نهگانه اى است كه به موسى ارزانى شده بود.
/ سوره طه / آيه هاى 66 - 57
57 . قالَ اَجِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ اَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى.
58 . فَلَنَاْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِه فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ
مَوْعِدًا لاَّ نُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا اَنْتَ مَكاناً سُوىً.
59 . قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزّينَةِ وَ اَنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى.
60 . فَتَوَلّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ اَتى.
61 . قالَ لَهُمْ مُّوسى وَيْلَكُمْ لا تَفْتَرُوا عَلَى الَّلهِ كَذِباً
فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ وَّ قَدْ خابَ مَنْ افْتَرى .
62 . فَتَنازَعُوا اَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ وَ اَسَرُّوا النَّجْوى.
63 . قالُوا اِنْ هذانِ لَساحِرنِ يُريدانِ اَنْ يُخْرِجاكُمْ مَّنْ اَرْضِكُمْ
بِسِحْرِهِما وَ يَذْهَبا بِطَريقَتِكُمُ الْمُثْلى.
64 . فَاَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَ ائْتُوا صَفّاً وَّ قَدْ اَفْلَحَ الْيَوْمَ
مَنِ اسْتَعْلى.
65 . قالُوا يا مُوسى اِمَّااَنْ تُلْقِىَ وَ اِمَّا اَنْ نَّكُونَ اَوَّلَ مَنْ
اَلْقى.
66 . قالَ بَلْ اَلْقُوا فَاِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ اِلَيْهِ
مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّها تَسْعى.
ترجمه
57 - [و] گفت: اى موسى! آيا نزد ما آمده اى تا با افسونگرى [و نقشه هاى ]خودت ما
را از سرزمين خودمان بيرون كنى؟
58 - ما [هم ] افسونى بسان آن، براى تو خواهيم آورد [و در برابرت خواهيم
ايستاد]، اينك ميان ما و خودت وعده گاهى هموار [و مساوى براى مانور]، در جايى قرار
ده كه نه ما از آن تخلّف ورزيم و نه تو.
59 - [موسى ] گفت: وعدگاه شما، روز زينت [و روز آرايش و عيد مردم مصر ]باشد و
[آنگاه است ] كه مردم [از خانه هاى خود بيرون آمده و] به هنگام چاشت [و بالا آمدن
آفتاب ] گردآورده مى شوند.
60 - پس فرعون [از رويارويى بيشتر با موسى ] روى گردانيد و [به جاى آن، همه
ابزارها و امكانات ] نيرنگ [و فريب ] خويش گردآورد، و آنگاه با افسونگران [و
دانشوران روزگار خويش ]باز آمد.
61 - موسى به آنان گفت: واى بر شما! به خدا دروغ نبنديد كه شما را به وسيله
عذابى [سخت و نابودگر] ريشه كن خواهد ساخت، چرا كه هر كس به خدا دروغ بست، نوميد [و
زيانكار] شد.
62 - پس [از هشدار موسى، افسونگران ] در ميان خود، درباره نقشه خويش، به كشمكش
برخاسته و آن راز را نهان داشتند.
63 - [و به يكديگر] گفتند: به يقين اين دو تن [موسى و هارون ]، افسونگرند؛ مى
خواهند با افسون خويش، شما را از [سرزمين و ]كشورتان بيرون كنند و رژيم [و نظام
نمونه و] والاى شما را براندازند.
64 - از اين رو [همه ] نيرنگ خويش را گردآوريد، آنگاه [منظّم و ]صف زده پيش
بياييد، و به راستى كه امروز كسى رستگار [و پيروز] مى گردد كه [بر طرف مقابل خويش
]برترى يابد.
65 - [و آنان پس از آمادگى هاى لازم ] گفتند: اى موسى! اينك يا تو [نخست عصاى
خود را به ميدان رزم ] مى افكنى، يا ما نخستين كسى باشيم كه [ابزار افسون خود را به
ميدان ] مى افكند؟
66 - [موسى ] گفت: [نه ] شما [ابزار افسونتان را] بيفكنيد؛ [و آنان با همه توان
افكند ]و به ناگاه ريسمان ها و چوبدستى هاى آنان بر اثر افسونشان به او [چنان
]وانمود شد كه [گويى همه ] آنها مى خزند [و راه مى روند].
نگرشى بر واژه ها
«تولّى»: اين واژه به مفهوم روى برتافتن از موسى يا بيرون رفتن از آن محفل است،
و نيز نشانگر روى برتافتن از دعوت و منطق موسى و واكنش ناهنجار او مى باشد.
«ضحى»: گسترش نور خورشيد يا چاشتگاه.
«طريقه»: راه و روش، رژيم، نظام، مذهب حاكم.
«مثلى»: از ريشه «مثل» برگرفته شده و منظور برتر و والاتر است.
«يوم الزّينة»: به مفهوم روز آرايش و آراستگى مردم است، امّا در آيه شريفه منظور
روز عيد يا روزى بود كه تعطيل همگانى به حساب مى آمد.
تفسير
بسيج نيروها و امكانات براى يك رويارويى سرنوشت ساز
در اين آيات فراز ديگرى از رويارويى پيشواى آزادى و عدالت با سردمدار استبداد و
خودكامگى به تابلو مى رود كه سخت روشنگر شيوه خود كامگان و رسواگر آنان است.
قرآن نشانگر آن است كه فرعون بسان همه بيدادگران و زورمداران قرون و اعصار، در
برابر منطق دلنشين و روشنگر پرچمدار حق به دروغ پردازى و تهمت تراشى روى آورد، و
براى فريب پيروان ساده دل خويش به موسى اتهام جادوگرى و افسونگرى و براندازى زد و
گفت:
قالَ اَجِئْتَنا لِتُخْرِجَنا مِنْ اَرْضِنا بِسِحْرِكَ يا مُوسى
هان اى موسى! آيا آمده اى تا به وسيله افسونگرى خود، ما را از كشور و خانه و
كاشانه خود برانى؟
و افزود:
فَلَنَاْتِيَنَّكَ بِسِحْرٍ مِّثْلِه
اينك كه چنين است ما نيز افسونى بسان افسون تو به ميدان خواهيم آورد.
فَاجْعَلْ بَيْنَنا وَ بَيْنَكَ مَوعِدًا لانُخْلِفُهُ نَحْنُ وَ لا اَنْتَ
پس وعده گاهى براى ما و خودت قرار ده و تاريخ رويارويى را مقرّر دار تا ما و شما
در آن روز و ساعت مقرّر و در آن ميدان حاضر گرديم و كسى تخلّف نورزد.
مَكاناً سُوىً.
و به ياد داشته باش كه آن ميدان بايد به گونه اى باشد كه از نظر مساحت و امكان
مانور، براى هر دو طرف برابر باشد.
موسى در برابر حق ناپذيرى و جنگ روانى سردمدار استبداد با نرمش و شكيبايى
خداپسندانه اى كه بدان سفارش شده بود، گفت:
قالَ مَوْعِدُكُمْ يَوْمُ الزّينَةِ.
وعده گاه ما و شما روز «زينت» باشد...
در ميان مردم «مصر» يكى از روزهاى سال را «روز زينت» مى ناميدند كه روز «ملّى»
يا روز «عيد» به حساب مى آمد.
در آن روز مردم لباس نو مى پوشيدند و ضمن نظافت و آراستگى خانه و لباس و زندگى
خويش، كوچه ها و بازارها را نيز آرايش مى كردند و دست از كار روزانه مى كشيدند.
وَ أنْ يُحْشَرَ النَّاسُ ضُحىً.
آرى، موسى پيشنهاد كرد كه همان روز، روز ديدار دوطرف باشد و بامداد آن روز كه
مردم از خانه بيرون مى آيند، به مركزى دعوت شوند تا از نزديك آنچه روى مى دهد
بنگرند و حقيقت را از دروغبافى و دجّالگرى باز شناسند.
پس از اين تصميم و اين وعده بود كه فرعون با غرور و گستاخى ويژه خودكامگان از
موسى جدا شد.
فَتَوَلّى فِرْعَوْنُ فَجَمَعَ كَيْدَهُ ثُمَّ اَتى.
آرى، فرعون از رويارويى بيشتر روى برتافت، و از پى نقشه هاى دجّالگرانه خود رفت،
و پس از فراهم آوردن ابزارهاى فريب و نيرنگ، در هنگامه مقرر به وعدگاه بازگشت.
روز رويارويى
روز رويارويى سرنوشت ساز آزاديخواهان و نگهبانان اختناق و استبداد فرا رسيد، و
شرايط آماده شد.
قَالَ لَهُمْ مُوسى وَيْلَكُمْ
موسى به افسونگران روى آورد كه: واى برشما!
اين واژه در هنگامه هشدار سخت به كار مى رود، و منظور اين است كه خدا شما را
گرفتار عذاب دردناك خويش سازد!
پاره اى بر آنند كه نفرين است، و بدين وسيله از بارگاه خدا براى آنان عذاب
خواسته مى شود.
و پاره اى ديگر بر اين باورند كه از دو واژه «وى» و «لكم» ساخته شده و منظور اين
است كه، من از بدانديشى و عملكرد نارواى شما در شگفتم!
لا تَفْتَرُوا عَلَى الَّلهِ كَذِباً
«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه با دروغبافى و به ناروا كسى را شريك و
همتاى خداى يگانه نسازيد.
امّا به باور پاره اى منظور اين است كه به خدا دروغ نبنديد و معجزه هاى مرا
افسون، و افسون خود را حق جلوه ندهيد و فرعون را به دروغ و دجالگرى خدا نخوانيد.
فَيُسْحِتَكُمْ بِعَذابٍ
كه در آن صورت شما را به كيفر و عذاب گرفتار خواهد ساخت.
واژه «سحت» در اصل به مفهوم تراشيدن همه موهاى سر، آمده و منظور از «سحته الله و
اسحته» اين است كه خدا او را نابود و ريشه كن ساخت.
وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَرى .
به باور «قتاده» منظور اين است كه هر كسى به خدا دروغ بندد، زيانكار است.
امّا به باور پاره اى، چنين كسى اميدش از بارگاه خدا و رحمت ا و به نااميدى
گراييده و از خدا و بهشت پرطراوت و زيباى او نوميد شده است.
اين هشدار تكان دهنده موسى كه از ژرفاى دل برمى خواست و آكنده از راستى،
خيرخواهى و مردم دوستى بود، و هيچ شباهتى به عوام بازى ها و عوام فريبى هاى
زاهدنمايان نداشت، طوفانى در دل ساحران و روشنفكران و هنرمندان دربارى افكند، و
آنان را به انديشه اى جديد فرو برد، كه در اين مورد قرآن مى فرمايد:
فَتَنازَعُوا اَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ
پس مردم در مورد موسى و هارون از يك سو، و فرعون و ياران زورمدارش از دگرسو به
گفتگو پرداختند، و هركدام در اثبات انديشه و پندار خود و مردود بودن پندار ديگرى به
كشمكش برخاستند.
به باور پاره اى منظور اين است كه افسونگران در باره ابزار كار خود و چگونگى
آغاز كار به مشورت پرداختند.
وَ اَسَرُّوا النَّجْوى.
آنان به گونه اى كه فرعون از رازشان آگاه نشود، به يكديگر مى گفتند: اگر موسى بر
ما پيروز گرديد و روشن شد كه او به راستى پيشواى آسمانى است، به او ايمان خواهيم
آورد؛ و اين راز را از فرعون نهان مى داشتند.
به باور «محمد بن اسحاق» منظور اين است كه وقتى موسى به آنان هشدار داد كه:
«ويلكم» واى بر شما! آنان در مورد او و هشدار خيرخواهانه اش به مشورت پرداختند و
گفتند: اين گفتار و اخلاص و مردم خواهى و سبك عمل نه شيوه افسونگران است.
امّا به باور «قتاده» آنان در رازگويى خويش مى گفتند: اگر او افسونگر است، بر او
چيره خواهيم شد، و اگر چنان كه مى گويد به راستى پيامبر خداست، او بر ما پيروز
خواهد شد.
و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه افسونگران سخن خود را از موسى و هارون
پنهان داشته و با سردمدار بيداد به سخن درگوشى پرداختند.
سه تهمت استبداد
جارچيان و سخنگويان استبداد حاكم براى فريب مردم و برانگيختن بدگمانى و دشمنى
كور آنان بر ضد پيشواى آزادى به موج دروغ پردازى هاى خويش دامن زدند كه:
قالُوا اِنْ هذانِ لَساحِرانِ
هان اى مردم! بهوش باشيد كه موسى و هارون افسونگرند، نه پيامبر خدا و آزاديخواه
و بشردوست!
يُريدانِ اَنْ يُخْرِجاكُمْ مِنْ اَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِما
اين دو در اين نقشه هستند كه شما را از كشورتان «مصر» بيرون برانند.
وَ يَذْهَبا بِطَريقَتِكُمُ الْمُثْلى.
در اين مورد سه نظر آمده است:
1 - از اميرمؤمنان عليه السلام آورده اند كه در تفسير آيه فرمود: و راه شما
بهترين و نزديك ترين راه به سوى حق و عدالت است، و آن دو مى خواهند اين راه شما را
مسدود سازند و مردم را به سوى خود برند.
2 - به باور پاره اى، از آنجايى كه بنى اسرائيل از نظر شمار و ثروت وزنه مهمّى
به حساب مى آمدند و راه زندگى را براى مردم مصر هموار مى ساختند آنان مى ترسيدند كه
موسى و هارون آنان را بيدار سازند و بر ضد ستم برانگيزند و آنگاه با خود ببرند.
3 - و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: آنان مى خواهند دين و آيين
پسنديده و رژيم و نظام پراقتدار و نمونه شما را براندازند و از دست شما بگيرند.
و نيز افزودند:
فَاَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ
اينك كه چنين است شما نيز همه نقشه ها و نيرنگ هاى خود را روى هم گذاريد و همه
توانايى و هنر خويش را به كار گيريد.
ثُمَّ ائْتُوا صَفّاً.
آنگاه صف زده و منظم و با شكوه و هيبت، وارد ميدان مبارزه گرديد كه هماهنگى و
يكپارچگى رمز پيروزى است.
وَ قَدْ اَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى.
و بدانيد كه امروز رستگار و نيك بخت آن كسى است كه برترى يابد و پيروزى را از آن
خود سازد.
اين فراز به باور پاره اى ادامه گفتار فرعون به افسونگران است كه به خدمت بيداد
گرفته است، امّا به باور پاره اى ديگر گفتار خود جادوگران است.
آغاز مبارزه
و بدين سان فرعون از سويى تعصّب كور ساده دلان را در جهت حمايت از استبداد
برانگيخت، و از دگرسو افسونگران را بر ضد موسى و هارون و انديشه آزاديخواهانه و ستم
ستيز آنان وارد ميدان كرد. آنان رو به موسى كردند كه:
قالُوا يا مُوسى اِمَّااَنْ تُلْقِىَ وَ اِمَّا اَنْ نَّكُونَ اَوَّلَ مَنْ
اَلْقى.
هان اى موسى! تو آزادى كه نخست كار خويش را آغاز نمايى و عصاى خويش را بيفكنى،
يا نخست ما كار خود را آغاز كنيم.
و در آخرين آيه مورد بحث، پاسخ «موسى» به پيشنهاد افسونگران را ترسيم مى كند كه:
قالَ بَلْ اَلْقُوا.
شما نخست ابزارهاى سحر خويش را بيفكنيد.
روشن است كه منظور آن حضرت اين بود كه وقتى نخست آنان جادوى خود را به ميدان
آورند، و آنگاه عصاى موسى به ميدان بيايد و جادوى آنان را نابود سازد، اين شاهكار
بزرگ اثر بيشترى در افكار و انديشه ها مى گذارد.
فَاِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ اِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّها
تَسْعى.
به باور پاره اى منظور اين است كه پس از به ميدان آمدن سحر ساحران، به ناگاه
موسى چنين به نظرش رسيد كه گويى ريسمان ها و چوبدستى هاى آنان در حال جست و خيزند و
حركت مى كنند.
امّا به باور پاره اى ديگر، فرعون چنين مى پنداشت، نه موسى.
در آيه شريفه، تعبير «مى پنداشت»، و يا «به او اين گونه وانمود مى شد» (يخيّل
اليه)، بدان دليل به كار رفته است كه ريسمان ها و چوبدستى هاى آنان به راستى حركت
نمى كرد، بلكه آنان با شگرد خويش در داخل آنها «جيوه» ريخته بودند؛ از اين رو
هنگامى كه خورشيد بالا آمد و آنها را گرم كرد، «جيوه اى» كه در درون آنها جاسازى
شده بود، بالا رفت و آنها به حركت درآمدند؛ و كسى كه به اين منظره مى نگريست و از
رمز وشگرد افسونگران آگاه نبود، چنين مى پنداشت كه ريسمان ها و چوبدستى ها به حركت
آمده اند.