/ سوره ابراهيم / آيه هاى 41 - 35
35 . وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ
اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ.
36 . رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي
فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
37 . رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ
عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً
مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ
يَشْكُرُونَ.
38 . رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ وَ ما يَخْفى عَلَى
اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ.
39 . الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ
إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ.
40 . رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنا وَ
تَقَبَّلْ دُعاءِ.
41 . رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ
الْحِسابُ.
ترجمه
35 - و هنگامى را [ به ياد آور] كه ابراهيم [ رو به بارگاه خدا نمود و
نيايشگرانه ]گفت: پروردگارا، اين سرزمين را [ از هر جهت ] ايمن گردان، و من و
فرزندانم را از پرستش بت ها دور ساز.
36 - پروردگارا، آنها بسيارى از مردم [ كوته فكر] را گمراه ساخته اند؛ پس هر كس
از من پيروى نمايد، او از [ همراهان و دوستان ] من است و هر كس مرا نافرمانى كند [
و به پرستش هاى ذلت بار تن سپارد، از من نيست و راه گمراهى را پيش گرفته است ] ، به
يقين تو آمرزنده و مهربانى.
37 - پروردگارا، من برخى از فرزندانم را در درّه اى بدون كشت [ و زرع و ]نزديك
خانه حرمت يافته ات سكونت دادم؛ پروردگارا، [ من چنين كردم ] تا نماز را بر پا
دارند [ و نداى توحيد و تقوا و بندگى تو را در كران تا كران عصرها و نسل ها طنين
افكن سازند] ؛ پس [ به لطف خود] از ميان مردم دل هايى را چنان [ دگرگون ]ساز كه به
سوى آنان گرايش يابند و از [ انواع ]ميوه ها به آنان روزى ده، باشد كه آنان سپاس
گزارند.
38 - پروردگارا، به يقين تو آنچه را ما پنهان مى كنيم و آنچه را آشكار مى سازيم
[ همه را] مى دانى، و هيچ چيزى نه در زمين و نه در آسمان بر خدا پوشيده نمى ماند.
39 - ستايش از آن خداوندى است كه با وجود كهنسالى [ ام، دو فرزندم ]اسماعيل و
اسحاق را به من ارزانى داشت، به راستى كه پروردگار من شنواى دعاست [ و راز و نياز
بندگانش را مى شنود] .
40 - پروردگارا، مرا برپا دارنده نماز [ و راه و رسم آن ] قرار ده، و از
فرزندانم نيز [ چنين كسانى قرار ده ] ؛ پروردگارا، و دعاى مرا بپذير.
41 - پروردگارا، روزى كه حساب [ و حسابرسى ] برپا مى گردد، بر من و پدر و مادرم
و بر ايمان آوردگان ببخشاى.
نگرشى بر واژه ها
وادى: درّه و دامنه كوه هاى بلند.
تهوى: اين واژه از «هوى، يهوى» است كه به مفهوم داشتن است، و در آيه شريفه به
وسيله «الى» متعدّى شده است.
افئده: قلب ها.
تفسير
پرتوى از نيايش درس آموز و الهام بخش پدر توحيدگرايان
قرآن در اين آيات روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى كند و پرتوى
از نيايش ابراهيم، پدر نو انديشان و توحيدگرايان و يكتاپرستان گيتى را اين گونه به
تابلو مى برد:
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً
و هنگامى را به ياد آور كه ابراهيم رو به بارگاه خدا كرد و گفت: پروردگارا، اين
شهر و ديار را كه حرم و حرمت يافته است، از نعمت امنيّت برخوردار ساز، و شهر امن
وامانش قرار ده.
به باور برخى آن حضرت پس از بنياد خانه كعبه به نيايش با خدا پرداخت و آن گاه
اين تقاضا را كرد؛ كه در اين مورد در سوره بقره نيز سخن رفت.(110)
در آنجا فرمود: ربّ اجعل هذا بلداً آمناً...
پروردگارا، اين شهر را سرزمين امنيت قرار ده.
و اين جا مى فرمايد: رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً...
پروردگارا، اين شهر و ديار را سرزمين امن و امان قرار ده. چرا كه نكره با تكرار،
معرفه مى گردد.
و خدا دعاى آن حضرت را پذيرفت، تا آنجايى كه به آن خانه و آن سرزمين حرمتى
ارزانى داشت كه اگر فردى، قاتل پدر خود را در آنجا مى ديد، دست به سوى او نمى گشود،
و حيوانات وحشى با انسان ها خو مى گرفتند و به دعاى او، آن سرزمين شهر امنيّت و
آرامش گرديد.
وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ.
و مهر و لطف خود را شامل حال من و نسل و تبارم ساز تا از پرستش بت هاو معبودهاى
دروغين و تاريك انديشى ها و تباهى هاى اين پرستش هاى ذلت بار دور باشيم.
روشن است كه پيامبران در نيايش با خدا سنجيده دعا مى كنند و دعايشان مورد قبول
قرار مى گيرد. بنابراين دعاى ابراهيم، براى كسانى بود كه خدا به ايمان آنان و
حقگرايى شان داناست و مى داند كه آنان جز او را نمى پرستند.
در دومين آيه مورد بحث، ادامه نيايش ابراهيم را ترسيم مى كند كه نيايشگرانه مى
گويد:
رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النَّاسِ
پروردگارا، آنها بسيارى از مردم ساده انديش و كوته بين را از اين راه وسوسه و
گمراه كردند.
اين جمله بسان اين سخن است كه گفته مى شود: «او، مرا فريفت» كه حقيقت آن اين است
كه من شيدا و فريفته او شدم.
فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي
پس هر كس از فرزندان من كه در اين شهر و ديار رحل اقامت افكنده است، از من پيروى
كند و خداى يكتا را بپرستد و از پرستش هاى ذلت بار دورى جويد، چنين كسى از من است و
راه او، راه و رسم من است.
وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ.
و هر كس با من و راه توحيدى من مخالفت ورزد، تو هستى كه در هر حال آمرزنده
گناهان و خداى مهربانى و به آنها نعمت مى بخشى و به همه مهلت مى دهى.
به بيان قرآن، آن حضرت نيايش عارفانه و خالصانه خود را ادامه داد و گفت:
رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ
پروردگارا، من برخى از فرزندانم را به خواست تو در اين درّه بى كشت و زراعت
سكونت دادم.
به باور همه مفسّران منظور ابراهيم در اين گفتار فرزندش «اسماعيل» و مادر او
«هاجر» است. وى بزرگترين فرزند پدر بود. از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه در
مورد دعاى خالصانه ابراهيم فرمود: نحن بقية تلك العترة.(111)
ما بازمانده آن خاندان پراخلاص و توحيدگرا هستيم.
و نيز آورده اند كه فرمود: دعاى ابراهيم تنها در مورد ما خاندان پيامبر بود.
كانت دعوة ابراهيم لنا خاصة.
گفتنى است كه منظور از «درّه» بى كشت و زراعت، سرزمين مكّه است كه در آن
روزگاران نه آبى د رآنجا جارى بود و نه گل و گياه و نه سر سبزى و طراوت و كشت و
زراعتى.
و در آيه شريفه مفعول بيان نشده است؛ چرا كه «من» به مفهوم «برخى» است و معناى
مفعول را مى رساند و آيه مورد بحث در اين جهت بسان اين آيه است كه مى فرمايد:
افيضوا علينا من الماء.(112)
از آن آب، مقدارى بر ما فرو ريزيد...
«بلخى» مى گويد: تقدير آيه مورد بحث اين گونه است كه:
اسكنت اناساً من ذريتى.
پروردگارا، من مردمى از نسل و تبارم را در اينجا سكونت دادم.
عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ
در آيه شريفه خانه كعبه به خدا نسبت داده شده و خانه او عنوان يافته است؛ چرا كه
او صاحب آن خانه است، امّا خانه هاى ديگر به ظاهر از آنِ بندگان اوست.
چگونه؟
چگونه ابراهيم در حالى كه هنوز خانه اى ساخته نشده است، از آن به خانه تعبير مى
كند و مى گويد: پروردگارا، من برخى از فرزندانم را در درّه اى بى كشت و زرع، نزديك
خانه حرمت يافته ات سكونت دادم؟
پاسخ
در اين مورد سه پاسخ داده اند:
1 - از آنجايى كه بنياد آن خانه در شرف انجام بود چنين تعبيرى درست است؛ چرا كه
بنياد آن در علم خدا و انديشه ابراهيم معلوم بود.
2 - اين خانه پيشتر وجود داشته و به دست دو قبيله «طم» و «جديس» ويران شده بود.
3 - به باور پاره اى، خدا آن خانه را به هنگام طوفان به آسمان ها برد.
چرا خانه حرمت يافته؟
چرا اين خانه را، خانه اى حرمت يافته عنوان داده است؟
در اين مورد سه پاسخ داده اند:
1 - بدان دليل كه كسى حق ندارد بدون پوشيدن جامه احرام به آن خانه نزديك شود و
به طواف آن بپردازد.
2 - بدان دليل كه كارهايى كه در جاى ديگر روا و مباح شمرده شده، در قلمرو آن
خانه حرام است.
3 - و به باور پاره اى منظور اين است كه اين خانه از حرمت و شكوه بسيارى
برخوردار است.
رَبَّنا لِيُقِيمُوا الصَّلاةَ
پروردگارا، من آنان را در اين سرزمين سكونت دادم تا نماز و فرهنگ عدالت آفرين و
آزادى بخش آن را هماره به پا دارند.
فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ
پس بارخدايا، به لطف خود از ميان مردم دل هايى را چنان دگرگون ساز كه به سوى
آنان گرايش يابند.
آرى، ابراهيم از خدا مى خواهد كه دل هاى مردم را متوجّه آن سرزمين گرداند تا
فرزندانش را دوست بدارند و با آنان الفت گيرند و از اين راه زندگى و امور اقتصادى
آنان سامان يابد. روشن است كه اگر خدا دل هاى مردم را به خاطر انجام حجّ و عمره و
داد و ستد متوجّه آنجا نمى ساخت، زندگى بر ساكنان آنجا دشوار بود.
«سعيد بن جبير» مى گويد: اگر ابراهيم در دعاى خود مى گفت: «افئدة النّاس»، در آن
صورت يهوديان و مسيحيان و مجوسيان نيز حج مى گزاردند، امّا او گفت: «من النّاس» و
تنها مسلمانان را در نظر گرفت.
و «مجاهد» مى گويد: اگر آن گونه مى گفت، فارس و روم نيز براى حجّ گرد مى آمدند.
از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود:
انّما امر الناس ان يطوفوا بهذه الاحجار ثم ينفروا الينا فيعلمونا ولايتهم و
يعرضوا علينا نصرهم ثم قراء هذه الاية...(113)
مردم فرمان يافته اند كه بر گرد اين سنگ ها به فرمان خدا طواف كنند، آن گاه به
سوى ما كوچ كنند و دوستى و ولايت خود را به ما خاندان رسالت اعلام داشته و آمادگى
خود را براى يارى رسانى به ما بيان كنند؛ و از پى اين بيان به تلاوت آيه شريفه
پرداخت كه: ربّنا...
به باور «ابن عباس» و «قتاده» منظور از «تهوى اليهم»، درخواست گرايش و روى آوردن
مردم به نسل و تبار ابراهيم است.
امّا به باور «ابومسلم»، منظور فرود آمدن مردم بر آنان است؛ چرا كه مكّه در درّه
اى ژرف قرار گرفته و آنان در آنجا سكونت داده شده بودند.
وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ.
و از ميوه هاى گوناگون روزى آنان ساز، باشد كه تو را سپاس گزارند و بپرستند.
آن توحيدگراى بزرگ در ادامه راز و نيازش با آفريدگار هستى، به علم خدا به آشكار
و نهان مردم اشاره كرد و افزود:
رَبَّنا إِنَّكَ تَعْلَمُ ما نُخْفِي وَ ما نُعْلِنُ
پروردگارا، به يقين تو آنچه را ما پوشيده بداريم و آنچه را آشكار سازيم، همه را
مى دانى.
وَ ما يَخْفى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ
و هيچ چيز در كران تا كران زمين و آسمان بر خدا پوشيده نمى ماند.
به باور «جبايى» اين فراز از دعاى ابراهيم نيست، بلكه از كلام خداست كه بدين
وسيله گفتار پيامبرش را گواهى نموده و روشنگرى مى كند كه هر آنچه در آسمان ها و
زمين است، براى خدا روشن و آشكار است.
در پنجمين آيه مورد بحث، قرآن نشانگر آن است كه ابراهيم پس از سپاس نعمت هاى
خدا، اينك به ستايش او مى پردازد كه در روزگار سالخوردگى، دو پسر به وى ارزانى مى
دارد.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ
ستايش از آن خداوندى است كه در پيرى و سالخوردگى ام دو فرزندم اسماعيل و اسحاق
را به من ارزانى داشت.
«ابن عباس» مى گويد: خدا به ابراهيم در نود و نه سالگى، اسماعيل، و در يكصد و
دوازده سالگى اسحاق را ارزانى داشت.
امّا به باور «سعيد بن جبير» ابراهيم پس از يكصد و هفده سالگى داراى فرزند
گرديد.
إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعاءِ.
به راستى كه پروردگارم شنوا و پذيرنده دعاست.
«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه خدا پذيرنده دعا و برآورنده آن است؛ و
جمله معروف «سمع الله لمن حمده» نيز روشنگر اين نكته است.
و نيز در ادامه راز و نيازش با آفريدگار هستى افزود:
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي
پروردگارا، مرا برپادارنده نماز و راه و رسم عادلانه و انسانساز آن قرار ده، و
از نسل و تبارم نيز چنين كسانى پديد آور. و بدين سان او هم براى خود دعا مى كند و
هم براى نسل و تبار خويش.
رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ
پروردگارا، دعاى مرا بپذير و خواسته ام را برآور.
در آخرين آيه مورد بحث كه پايان بخش راز و نياز ابراهيم با خداست، قرآن نشانگر
آن است كه آن حضرت باز هم نيايش كرد و افزود:
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ
پروردگارا، مرا و پدر و مادرم را بيامرز.
دانشوران ما با استدلال به اين آيه شريفه بر آنند كه پدر و مادر حضرت ابراهيم
توحيدگرا بودند؛ چرا كه آن پيامبر بزرگ، از آفريدگار هستى براى آنان بخشايش و آمرزش
مى خواهد. و اگر آنان كفرگرا و ستم پيشه بودند، آن حضرت اين گونه برايشان دعا نمى
كرد. مگر نه اين كه قرآن نشانگر اعلان بيزارى او از عمويش «آزر» است.
فلمّا تبيّن له انّه عدو لله تبرأ منه(114)
و از همين نكته دريافت مى گردد كه «آزر» عمو يا نياى او از سوى مادر بود، نه
پدرش.
امّا پاره اى بر آنند كه او به پدرش «آزر» دعا كرد؛ چرا كه او وعده داده بود كه
ايمان آورد، امّا چون به وعده خويش وفا نكرد و در حال كفر مرد، ابراهيم از او اعلان
بيزارى كرد. امّا به باور ما اين ديدگاه درست نيست؛ چرا كه اين دعا و نيايش يادگار
دوران سالخوردگى ابراهيم است و در آن زمان ديگر خوب مى دانست كه «آزر» در خور اين
آمرزش خواهى و دعا نيست، بنابراين چگونه دعا كرد؟
و نيز در ادامه نيايش خويش، از بارگاه خدا مى خواهد كه ايمان آوردگان را نيز
بيامرزد و مى گويد:
وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ.
پروردگارا، روزى كه حساب و حسابرسى برپا مى گردد، بر من و پدر و مادرم و ايمان
آوردگان ببخشاى.
برخى مى گويند منظور اين است كه: آن روزى كه هنگامه حسابرسى پديدار مى گردد بر
همه ما ببخشاى.
نظم و پيوند آيات
در چگونگى نظم و پيوند اين آيات سه نظر است:
1 - به باور برخى اين آيات به آيات پيش از خود پيوند مى خورد؛ چرا كه در آيات
پيش آفريدگار هستى از پرستش بت ها هشدار داد و همه را به يكتاپرستى و توحيدگرايى
فرا خواند، اينك از پى آن به ترسيم سرگذشت ابراهيم پرداخت كه با پرستش هاى ذلت بار
به پيكار برخاست و پرچمدار يكتاپرستى بود.
2 - امّا به باور پاره اى اين آيات به آيه پنجم پيوند مى خورد كه مى فرمايد:
«و لقد ارسلنا موسى باياتنا...»
3 - و از ديدگاه پاره اى ديگر به «و آتاكم من كل ما سالتموه» پيوند مى خورد؛ چرا
كه پس از آن فراز است كه قرآن به نيايش ابراهيم مى پردازد و خاطرنشان مى سازد كه
خدا دعاى او را پذيرفت.
پرتوى از آيات
الف: ياد و نام بلند ابراهيم
نام و نشان و ياد و شخصيت ابراهيم پدر نوانديشان و توحيدگرايان براى همه انسان
ها خاطره انگيز و الهام بخش است، و اين به خاطر آراستگى او به اين ويژگى هاى انسانى
و اخلاقى و معنوى بود كه در قرآن آمده است.
1 - جامعيت و گستردگى شخصيت
او از نظر شخصيت و ابعاد گوناگون وجود، در مرحله اى از رشد و اوج قرار داشت كه
به تنهايى جامعه و امت شمرده شده است.(115)
2 - دوستى خدا
به گونه اى در بندگى و عشق به سرچشمه هستى و سرچشمه ارزش ها پيش رفت و اوج گرفت
كه به دوستى خدا مفتخر گرديد.(116)
3 - شايسته كردارى
از ويژگى هاى او شايسته انديشى و شايسته كردارى بود و خدا او را به اين ويژگى،
بارها و بارها ستوده.(117)
4 - نيكى و نيكوكردارى
او به راستى بزرگمردى نيك بود و هماره در راه نيكوكارى پيشگام و پيشتاز و پيشوا
بود، و از افتخارات بزرگ توحيدگرايان اين است كه بر راه رسم او باشند.(118)
5 - ويژگى راستى پيشگى و راستى
خداى بزرگ در كتاب آسمانى اش او را از صدّيقان و راستى پيشگان مى شمارد؛ چرا كه
هماره عملكردش به گونه اى زيبا و زيبنده بود كه گفتار او را گواهى مى كرد.(119)
6 - ويژگى بردبارى
او به ويژگى ارزشمند و ارجدار بردبارى و حلم كه از رازهاى موفقيّت و سرفرازى است
آراسته بود.
7 - وفادارى
از ديگر ويژگى هاى اخلاقى و انسانى او كه دل هاى شيفته و شيدا را مى ربود و جان
ها را تسخير مى كرد، وفادارى و وفاى به عهد و پيمان ها بود.(120)
8 - فروتنى
از ويژگى هاى ديگر او فروتنى بود؛ فروتنى و خضوع در برابر آفريدگار هستى(121)،
فروتنى در برابر بندگان خدا و احترام به انسان ها و مهر به ديگران و رسيدگى به آنان
كه شهره آفاق بود.
9 - شهامت و شجاعت
او از شجاعت و شهامتى وصف ناپذير بهره ور بود. سرگذشت پيكار او با خدايان دروغين
و پرستش هاى ذلت بار، پيكار او با سردمدار فريب و شقاوت روزگار خويش نمرود،
ايستادگى و مقاومت دلاورانه اش در برابر استبداد و واپسگرايى، الهام بخش يكتاپرستان
است.(122)
10 - توكّل و اعتماد به سرچشمه قدرت ها
ويژگى توكّل و اعتماد او درس آموز قهرمانان است. در پرتو همين ويژگى بود كه از
هيچ چيز و هيچ قدرتى نمى هراسيد و در راه حق تا درياى آتش دلاورانه گام سپرد، و آن
گونه كه در روايات آمده است، حتى از فرشتگان نيز يارى نخواست و تنها اعتماد به
سرچشمه قدرت ها داشت.(123)
11 - منطق دلنشين و زيبا
او هماره به منطق و استدلال تكيه داشت و دعوت خويش را با زيباترين و رساترين و
دلنشين ترين منطق به گوش ها مى رساند.
نمونه اى از مناظره او، مناظره اش با نمرود در مبدأشناسى، گفتگوى قانع كننده اش
با خورشيدپرستان و ستاره پرستان، و سخنانش با بت پرستان است كه شيوه هاى دلنشين
دعوت او را ترسيم مى كند.(124)
12 - سر در خط فرمان حق داشت
و نخستين و آخرين و رساترين و زيباترين ويژگى اش اين بود كه سر در خط فرمان خدا
و دل در گرو عشق او داشت، و جز در راه او گام نمى سپرد.(125)
ب: نيايش دل انگيز پدر توحيدگرايان
پدر توحيدگرايان با نيايش خويش و راز و نيازش با خدا به آنان اين درس را داد كه
سرلوحه زندگى و سرآغاز هر روز عمرشان با ياد و نام و راز و نياز و پيوند با خدا
آغاز گردد؛ به آنان آموخت كه هماره به ياد او باشند كه تنها با ياد و نام او و در
پرتو عشق و شور اوست كه دل ها آرام مى گيرد: الا بذكراللّه تطمئن القلوب...
نشان داد كه انسان آميخته اى از جسم و جان و كالبد و روان است و نيازهايش نيز به
همين تناسب گوناگون است و بايد او را آن گونه كه هست نگريست و به تأمين منطقى
نيازهايش انديشيد و او را به سرمنزل كمال و جمال رهنمون شد. شاهكار ابراهيم اين بود
كه انسان را آن گونه كه هست مى شناخت، و بر اين اساس است كه هم براى او انديشه و
عقيده و فكر و فرهنگ و اخلاق و معنويت مى خواهد و هم رزق و روزى و اقتصاد.
ج: نعمت امنيّت
ابراهيم در نيايش عاشقانه و خالصانه اش با خدا، درخواست هاى گوناگونى دارد، امّا
پيش از همه آنها درخواست نعمت امنيّت مى كند و از بارگاه خدا مى خواهد كه به مردم
آن سرزمين پربركت نعمتِ امنيّت و آزادى ارزانى دارد:
امنيّت جسم و جان،
امنيّت آبرو و حيثيت و كرامت انسانى،
امنيّت انديشه و عقيده خردمندانه و مترقّى،
امنيّت اجتماعى، اقتصادى، شغلى و قضايى،
امنيّت خانوادگى و حقوقى،
امنيّت در قلمرو مسكن و محل زندگى،
و امنيّت در ديگر جنبه ها و شئون گوناگون حيات .
كه اين نشانگر نقش سرنوشت ساز امنيّت و اهميّت بسيار آن در رشد و تعالى انسان
هاست؛ چرا كه هر گامِ شايسته و بايسته، و هر رشد و حركتِ اصلاحگرانه و سازنده اى در
هر بعدى از ابعاد حيات، در گرو نعمت آزادى و امنيّت و تضمين حقوق انسان ها، از سوى
جامعه ها و حكومت هاست، همان نعمت هاى ارزشمند و شور انگيز و شعور آفرين و بى بديلى
كه سوگمندانه در شرق، و به ويژه در جهان اسلام هنوز هم بابهانه ها و توجيه و
تفسيرهاى مذهبى و شگردهاى رنگارنگ پايمال سم ستوران است؛ و به همين دليل هم اين
جامعه ها، با داشتن چنين ميراثى مترقى از ابراهيم، در قعر عقب ماندگى و انحطاط وفقر
و ذلت و فساد و تبعيض و فاصله هاى هولناك طبقاتى و تاريك انديشى و خشونت و تعصب
ورزى و تعصب انگيزى و جنگ و كشتار و پايمال شدن حقوق بشر دست و پا مى زنند و بانيان
و عاملان اين عقب ماندگى و ذلت، باز هم باتحميل رسواترين اختناق و سانسور بر
روشنفكران و نوانديشان و كمال جويان و ترقى خواهان اين بخش از كره زمين، بر موج بى
خبرى و ناآگاهى توده هاى در بند سوارند و باشكستن قلم ها و بستن زبان ها و دوختن لب
ها و گسترش دادن به دخمه ها و دهليز هاى جنون و جنايت، و حتى باابزار فريب و سلطه و
سركوب ساختن نام بلند و آرمان آزاديبخش ابراهيم و خداى او، روح بزرگ او را مى
آزارند و با انحصار قدرت و امكانات ملت ها و بدون نقد پذيرى و پاسخگويى و محاسبه
پذيرى بيداد مى كنند.(126)