تفسير مجمع البيان جلد ۱۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۱ -


/ سوره يونس / آيه هاى 52 - 41

41 . وَاِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لى عَمَلى وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ اَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا اَعْمَلُ وَاَنَا بَرى ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ.

42 . وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ اِلَيْكَ اَفَاَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كانُوا لايَعْقِلُونَ.

43 . وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ اِلَيْكَ اَفَاَنْتَ تَهْدِى الْعُمْىَ وَلَوْ كانُوا لايُبْصِرُونَ.

44 . اِنَّ اللَّهَ لايَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلكِنَّ النَّاسَ اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.

45 . وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَاَنْ لَمْ يَلْبَثُوا اِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَما كانُوا مُهْتَدينَ.

46 . وَاِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذى نَعِدُهُمْ اَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَاِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهيدٌ عَلى ما يَفْعَلُونَ.

47 . وَلِكُلِّ اُمَّةٍ رَسُولٌ فَاِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لايُظْلَمُونَ.

48 . وَيَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ.

49 . قُلْ لااَمْلِكُ لِنَفْسى ضَرّاً وَلانَفْعاً اِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ لِكُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ اِذا جاءَ اَجَلُهُمْ فَلايَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ.

50 . قُلْ اَرَأَيْتُمْ اِنْ اَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً اَوْ نَهاراً ماذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ.

51 . اَثُمَّ اِذا ما وَقَعَ امَنْتُمْ بِهِ الْآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ.

52 . ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تَجْزَوْنَ اِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ.

ترجمه

41 - و اگر تو را [اى پيامبر] دروغگو انگاشتند، به [آنان ] بگو: عملكرد من از آن من خواهد بود و عملكرد شما براى [خود ]شما؛ شما از آنچه من انجام مى دهم بيزاريد و من [نيز] از آنچه شما انجام مى دهيد بيزارم [و از آن بازخواست نخواهم شد].

42 - و پاره اى از آنان كسانى هستند كه به سوى تو گوش مى سپارند [تا گفتار آسمانى ات را بشنوند، امّا به آن دل نمى سپارند]. آيا تو ناشنوايان را - گرچه [دل به حق نسپارند و ]خرد خويش را به كار نگيرند - شنوا خواهى ساخت؟!

43 - و از ميان آنان كسى است كه به سوى تو مى نگرد [امّا نه با بينش و ديده دل ]. آيا تو نابينايان را هرچند نبينند [به راه درست ]هدايت خواهى كرد؟!

44 - خدا به هيچ عنوان به مردم ستم روا نمى دارد، امّا اين مردم هستند كه [خود ]بر خويشتن ستم روا مى دارند.

45 - و روزى كه [خدا] آنان را گرد مى آورد، [چنانند كه ] گويى جز به اندازه ساعتى از روز درنگ ننموده اند؛ [در آنجا] با هم اظهار آشنايى مى كنند [و يكديگر را مى شناسند]. به يقين كسانى كه ديدارِ [پاداش و كيفر ]خدا را دروغ انگاشتند زيان كردند و [به سوى حق و فضيلت ] راه نيافتند.

46 - و اگر پاره اى از آنچه را كه به آنان و عده مى دهيم [در اين سرا ]به تو بنمايانيم، يا [پيش از گرفتار آمدن آنان به كيفر كارشان ] تو را از اين جهان ببريم، [در هر صورت ]بازگشت آنان به سوى ماست، سپس خدا بر آنچه [در زندگى ]انجام مى دهند گواه است.

47 - و براى هر امّتى پيامبرى است؛ پس هنگامى كه پيامبرشان بيايد، ميان آنان بر اساس دادگرى داورى مى شود و بر آنان ستم نخواهد رفت.

48 - و [شرك گرايان ] مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين وعده [كيفر و عذاب ]كى خواهد بود؟

49 - [اى پيامبر! به آنان ] بگو: من براى خويشتن [نيز] زيان و سودى - جز آنچه خدا بخواهد - در اختيار ندارم [تا چه رسد براى ديگران ]؛ و براى هر جامعه اى سر آمدى [مقرّر ]است، آنگاه كه سر آمدشان فرا رسد، [در برابر فرمان خدا] نه ساعتى تأخير مى كنند و نه پيشى مى گيرند.

50 - [و نيز به آنان ] بگو: به من خبر دهيد كه اگر عذاب [خدا و كيفر دردناك ]او شب هنگام يا [در] روزى به سراغ شما بيايد، [گناهكاران و ]مجرمان چه چيزى از آن به شتاب مى خواهند؟!

51 - آنگاه، آيا هنگامى كه [كيفر گناهانتان بر شما] واقع گرديد، اينك به آن ايمان مى آوريد، در صورتى كه به [فرا رسيدن ] آن شتاب مى كرديد؟!

52 - آنگاه به كسانى كه بيداد پيشه ساختند، گفته مى شود: [اينك طعم تلخ ]عذاب ماندگار را بچشيد؛ آيا جز به آنچه به دست مى آورديد [و بدان دست مى يازيديد] كيفر داده مى شويد؟!

نگرشى بر واژه ها

«وعد»: نويد از فرا رسيدن خوبى و خوشى كه در برابر آن «وعيد» مى باشد كه از رسيدن گزند و زيان و يا عذاب هشدار مى دهد.

«نفع»: سود و لذّت و خوشى.

«ضرر»: زيان و گزند.

«أجل»: سر آمد مقرر و معلوم.

تفسير

ناشنوايان و نابينايان در اين آيه مباركه خداى پر مهر پيامبر خود را مخاطب ساخته و مى فرمايد:

وَاِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لى عَمَلى وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ

هان اى پيامبر! اگر شرك گرايان با اين همه دليل هاى روشن بردرستى دعوت و حقانيت رسالت توبازهم بهانه جويى كردند و دروغگويت انگاشتند و دعوت توحيدى و نجات بخش تو را نپذيرفتند، به آنان بگو: اگر من در دعوت خويش راستگو نيستم، ثمره نادرست دعوت و عملكرد و كيفر كارم از آن خودم باشد و كيفر عملكرد شما نيز براى خودتان.

اَنْتُمْ بَريئُونَ مِمَّا اَعْمَلُ وَاَنَا بَرى ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ.

شما از كارى كه من انجام مى دهم بيزاريد و من نيز از آنچه شما انجام مى دهيد و براى خدا نظير و همتا مى گيريد بيزارم.

پيام آيه مورد بحث، نظير پيام اين آيه است كه مى فرمايد: قل يا أيها الكافرون لاأعبد ما تعبدون...(61) اى پيامبر! بگو: اى كفر گرايان! آنچه را شما مى پرستيد من نخواهم پرستيد...

و نيز نظير پيام اين آيه است كه مى فرمايد: اعملوا على مكانتكم...(62)

هان اى پيامبر به آنان بگو: اى قوم من! هر آنچه در توان شما هست انجام دهيد، من هم انجام مى دهم. به زودى خواهيد دانست كه فرجام نيكوى آن سراى جاودانه و ماندگار از آن كيست. آرى، بيدادگران رستگار نخواهند شد.

به باور برخى از مفسّرين، پيام آيه مورد بحث باپيام آياتى كه خدا در آنها دستور پيكار با شرك گرايان را مى دهد، نسخ شده است، امّا به باور برخى ديگر ميان پيام اين دو آيه، هيچ ناسازگارى به نظر نمى رسد؛ چرا كه پيام آيه مورد بحث نشانگر اين واقعيت است كه بايد از آنان بيزارى جست و اين مقدّمه پيكار با حق ستيزى آنان است و هيچ ناسازگارى با آيات جهاد ندارد.

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُونَ اِلَيْكَ

و پاره اى از اين شرك گرايان كسانى هستند كه به دعوت و گفتار تو گوش مى سپارند، امّا گوش سپردن ظاهرى آنان به سخنان تو نه براى فهم و دريافت پيام خدا، بلكه براى بهانه جويى و مبارزه با آن است.

و بر اين اساس است كه در ادامه آيه آنان را مورد نكوهش و سرزنش قرار داده و آنان را بسان ناشنوايان مى نگرد؛ چرا كه گوش دادنى كه براى فهم و عمل شايسته نباشد و يا به انگيزه بهانه جويى و حق ستيزى باشد، بسان گوش ندادن و گوش نكردن و گوش نداشتن است.

اَفَاَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كانُوا لايَعْقِلُونَ.

و تو اى پيامبر آيا ناشنوايان را - گرچه خرد خويش را به كار نگيرند - مى توانى شنواسازى و پيام خود را به آنان بشنوانى؟!

در سومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ اِلَيْكَ

و پاره اى از شرك گرايان كسانى هستند كه به تو مى نگرند و رفتار و كردارت را نگاه مى كنند، امّا نگاه آنان، نه به انگيزه حقيقت جويى و درس آموزى و عبرت گرفتن، كه از روى عادت مى باشد و به همين دليل هم نگرش آنان سود بخش نمى افتد.

اَفَاَنْتَ تَهْدِى الْعُمْىَ وَلَوْ كانُوا لايُبْصِرُونَ.

آيا تو اى پيامبر مى توانى نابينايانى را اگر چه نبينند و به راه خويش نظاره نكنند، راه بنمايى؟!

منظور آيه شريفه اين است كه: همان گونه كه تو نمى توانى انسان نابينا را از نعمت بينايى بهره ور سازى، همين گونه نمى توانى دليل هاى روشن و پيام جانبخشى را كه آورده اى، به كسانى كه نمى خواهند آن را بفهمند و دريافت دارند، بفهمانى و بهره ورشان سازى.

به باور برخى مفهوم اين دو آيه اين است كه: پاره اى از شرك گرايان كسانى هستند كه به سخن تو گوش مى دهند، و به پيام دعوت تو و دليل هاى روشن آن مى نگرند، امّا اين گوش دادن و نگريستن نه به انگيزه حق جويى و گرايش به حق است، بلكه همه به منظور يافتن چيزى براى بهانه جويى و ترديد افكنى و تكذيب است، و درست به همين دليل هم تو نمى توانى آنان را آگاهى بخشى و از آيات خدا بهره ورشان سازى و آنان را به سوى نجات و رستگارى رهنمون گردى.

ثمره شوم بيداد گرى

در پنجمين آيه مورد بحث روشنگرى مى كند كه اين فقدان بينش و نداشتن گوش شنواىِ حق در برابر آيات خدا و پيام انسانساز او كه دامنگير شرك گرايان شده است، ثمره شوم بدانديشى و عملكرد نادرست خود آنان است و بايد از چشم خود بينند، نه هيچ كس ديگر.

اِنَّ اللَّهَ لايَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئاً وَلكِنَّ النَّاسَ اَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ.

چرا كه خدا هيچ ستمى در حق مردم روانمى دارد و اين خود آنان هستند كه به خود ستم مى كنند. به بيان ديگر خداى فرزانه هرگز، نه مانع بهره ورى كسى از آيات قرآن و مفاهيم بلند و دليل هاى انسان ساز آن مى گردد و نه از راه يابى كسى جلوگيرى مى كند، بلكه اين مردم هستند كه با بدانديشى و يا بى فكرى و ننگريستن به آيات خدا و نشنيده گرفتن دعوت پيامبرش به خود ستم روا داشته و در خور كيفر مى گردند.

و بدين سان اين آيه مباركه پندار و گفتار جبرگرايان را بى اساس اعلان مى كند.<

نظم و پيوند اين آيات

پيوند آيه نخست به گذشته بدين صورت است كه: قرآن در آيات پيش بارانى از دلايل را درباره توحيد و رسالت پيامبران باراند، امّا شرك گرايان به جاى انديشه درست و ايمان به خدا و آيات او، به حق ستيزى و دروغ انگاشتن حق پرداختند؛ از اين رو در نخستين آيه مورد بحث خدا به پيامبرش فرمان داد تا پيوند خويش را با آنان بگسلد و به آنان هشدار دهد.

در مورد پيوند پنجمين آيه مورد بحث با آيات گذشته آورده اند كه اين آيه شريفه به چند آيه پيش پيوند مى خورد كه مى فرمايد: فانظر كيف كان عاقبة الظّالمين(63) پس فرجام كار بيدادگران را بنگر كه چگونه بود؟ و منظور اين است كه اين كيفر دردناك به خاطر كردار ناشايسته اين بيدادگران بود وگرنه ما به كسى ستم روا نمى داريم. امّا «جبايى» و «ابو مسلم» بر آنند كه اين آيه، به آيه «و منهم من ينظر اليك(64)...» پيوند مى خورد و منظور اين است كه: خدا نه تنها مانع بهره ورى آنان از آيات و انجام مقررات و تكاليف خود نشد، بلكه قدرت و امكانات آن را نيز به آنان داد و با بيان دليل و برهان آنان را راهنمايى كرد و موانع را از سر راه آنان برداشت، امّا آنان خود بر خويشتن ستم كردند و از آيات و رهنمودهاى الهى بهره ور نشدند.

پاره اى نيز آورده اند: از آنجايى كه خدا در آيات گذشته، از هشدار و تهديد به عذاب و كيفر تبهكاران سخنى به ميان آورد، اينك در اين آيه مى فرمايد: خدا، نه چيزى از پاداش عملكرد آنان مى كاهد و نه چيزى بر كيفر بَد رفتاريها و گناهان آنان مى افزايد.

سرنوشت شرك گرايان در روز رستاخيز

در اين آيه شريفه در مورد سرنوشت دردناك شرك گرايان در روز رستاخيز مى فرمايد:

وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَاَنْ لَمْ يَلْبَثُوا اِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ

و روزى كه خدا آنان را گرد مى آورد، چنانند كه گويى جز به اندازه ساعتى از روز در دنيا درنگ نكرده اند.

به باور گروهى از جمله «ضحّاك» منظور اين است كه: اينان در روز رستاخيز، روزهاى دنيا در نظرشان اندك مى نمايد؛ چرا كه درنگ نمودن و زندگى كردن در دنيا به هر اندازه هم زياد باشد در برابر زندگى سراى آخرت بيش از ساعتى نمى نمايد.

امّا به باور برخى ديگر منظور اين است كه: در روز رستاخيز زندگى دنيا در نظرشان اندك مى آيد؛ چرا كه آنان از زندگى و عمر خويش بهره اى نگرفته اند. و از آنجايى كه ثمره عمر آنان اندك مى باشد، به اين باور مى رسند كه از عمر و زندگى خود جز اندك بهره اى نگرفته اند.

و از «ابن عباس» آورده اند كه: آنان مدّت توقّف خود در عالم قبر را اندك مى شمارند.

به هر حال آيه شريفه هشدار مى دهد كه هيچ كس نبايد فريب اين سراى زود گذر و فنا پذير را بخورد و آرزوى جاودانگى در دنيا را داشته باشد؛ چرا كه سر انجام زندگى اين سرا مرگ و پايان زندگى است.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ

در آن روز مردم يكديگر را مى شناسند، درست همان گونه كه در دنيا مى شناختند.

به باور برخى منظور اين است كه: آنان از نظر ايمان و كفر و درستكارى و گناه همديگر را مى شناسند.

و به باور «كلبى» منظور اين است كه: آنان هنگامى كه از گورها به خواست خدا بر مى خيزند، يكديگر را مى شناسند، امّا زمانى كه عذاب خدا را مى نگرند، از يكديگر بيزارى مى جويند.

قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَما كانُوا مُهْتَدينَ.

بى گمان آن كسانى كه ديدار پاداش و كيفر خدا و روز رستاخيز را دروغ انگاشتند، زيانكار شدند و به سوى رستگارى و نجات راه نيافتند.

به باور «حسن» منظور اين است كه: آنان خود را با كفر گرايى و بيداد زيانكار ساختند؛ چرا كه در زندگى راه نيافتند، و اگر راه مى يافتند خويشتن را دچار زيان نمى كردند. به بيان ديگر منظور آيه شريفه اين است كه: اينان در دنيا زيان كردند؛ چرا كه آن را در گناهان تباه ساختند، و از نظر سراى آخرت نيز زيان كردند و نعمت هاى آن را از دست دادند؛ چرا كه با دست يازيدن به گناه دردنيا، نعمت هاى آخرت را از دست دادند.

در اين آيه شريفه در آرامش خاطر بخشيدن به پيامبر وهشدار به بيدادگران و شرك گرايان مى فرمايد:

وَاِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذى نَعِدُهُمْ اَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَاِلَيْنا مَرْجِعُهُمْ

و اگر پاره اى از آنچه را به آنان وعده مى دهيم، در اين سرا، به تو بنمايانيم، يا پيش از گرفتار آمدن اين كفر گرايان و بيداد پيشگان به كيفر گناهانشان، تو را برگيريم و از اين جهان ببريم و پس از رحلت تو، عذاب بر آنان فرود آيد، در هر دو صورت بازگشت آنان در قيامت به فرمان ماست و از قلمرو قدرت و حاكميت ما بيرون نخواهند رفت.

به باور پاره اى، خدا در اين آيه به پيامبرش وعده مى دهد كه از دشمنان او وراه و رسم توحيديش، در زمان حيات آن حضرت و يا پس از رحلت او انتقام خواهد گرفت، و آن را به زمانى خاصّ محدود نساخت، بلكه خاطر نشان ساخت كه آنچه را وعده كرده ايم حق و ترديد ناپذير است و به طور قطع روى خواهد داد.

ثُمَّ اللَّهُ شَهيدٌ عَلى ما يَفْعَلُونَ.

و خدا به آنچه انجام مى دهند گواه است. به بيان ديگر، خدا به عملكرد آنان داناست و كارهاى آنان را ثبت و ضبط و كيفر گناهان و نافرمانيهاى آنان را خواهد داد.

يك اصل كلّى در مورد جامعه ها در اين آيه شريفه در ترسيم يك اصل كلّى و اساسى در مورد جامعه ها ،و رسالت ها مى فرمايد:

وَلِكُلِّ اُمَّةٍ رَسُولٌ

و براى هر جامعه و امتى بسان امت محمد صلى الله عليه وآله وسلم يا پيروان موسى وعيسى، كه يك راه و رسمى داشته باشند، پيامبرى است كه خدا او را به سوى آنان بر انگيخته و براى رساندن پيام خود به آنان، به وى مأموريت داده است.

فَاِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ

ودر اين فراز تقديرى در نظر گرفته شده و اصل آن اين گونه است:

و هنگامى كه پيامبر شان آمد و پيام خدا را به آنان رساند و آنگاه گروهى به او ايمان آورده و گروهى تكذيب كردند، در آن هنگام است كه حق ناپذيران بر اساس عدل و داد نابود مى گردند و ايمان آوردگان نجات مى يابند.

پاره اى همچون «مجاهد» گفته اند مفهوم آيه شريفه اين گونه است: پس هنگامى كه پيامبرشان در روز رستاخيز بيايد و بر ضد حق ستيزان گواهى دهد، آنان بر اساس حق و عدالت نابود مى گردند و ايمان آوردگان نجات مى يابند. امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: براى هرجامعه اى كه راه و رسمى داشته باشد، پيامبرى است؛ پس هنگامى كه پيامبر شان آمد و پيام خدا را رساند و گروهى ايمان آوردند و گروهى كفر ورزيدند، آنگاه است كه اگر پيامبرشان در پرتو معجزه و اجازه اى كه خدا به او داده است به آنان نفرين كند، كارشان را بر اساس عدل و داد يكسره مى كنند.

وَهُمْ لايُظْلَمُونَ.

و به آنان در مورد پاداش و كيفر، هيچ گونه ستمى نمى رود. به بيان روشن تر، نه چيزى از پاداش كارهاى شايسته اى كه انجام داده اند كاسته مى شود و نه بر كيفر گناهانشان افزون مى گردد.

هر جامعه اى سر آمدى دارد در آيه پيش، از تكذيب كنندگان سخن به ميان آمد، و اينك در مورد شتاب آنان در خواستن عذاب خدا و حق ستيزى شان مى فرمايد:

وَيَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ اِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ.

و شرك گرايان مى گويند: اين وعده اى كه از فرارسيدن رستاخيز و آمدن پاداش و كيفر و يا عذاب خدا بر گناهكاران مى داديد، اگر راست مى گوييد كى و كجا خواهد بود؟

قرآن در ادامه سخن و در پاسخ شرك گرايان روى سخن را به پيامبر مى كند و مى فرمايد:

قُلْ لااَمْلِكُ لِنَفْسى ضَرّاً وَلانَفْعاً اِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ

اى پيامبر! بگو: من برجان خود نيز هيچ سود و زيانى را جز آنچه خدا بخواهد و مرا بر اين كار نيز توان دهد، مالك نيستم، با اين وصف من چگونه مى توانم در مورد شما تصميم بگيرم؟ چرا كه وقتى انسان در مورد سرنوشت خويش قدرتى جز آنچه خدا به او ارزانى داشته است، نداشت، بى گمان از آوردن عذاب بر ديگران و يا آگاهى از آمدن عذاب و زمان آن ناتوان تر خواهد بود. به عبارت ديگر اينكه، هنگامى كه من در مورد خود و سر نوشت خود، جز آنچه خدا به من ارزانى داشته است قدرت و توانى ندارم، چگونه مى توانم آمدن روزرستاخيز را سرعت بخشم و در كيفر شما پيش از فرارسيدن سر آمد و زمان آن شتاب ورزم؟!

لِكُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ اِذا جاءَ اَجَلُهُمْ فَلايَسْتَاْخِرُونَ ساعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ.

براى كيفر و عذاب هر جامعه اى، در رابطه با دروغ انگاشتن پيام خدا و تكذيب پيامبرشان، سرآمد و زمان مشخصى است؛ و آنگاه كه زمان فرود آن فرارسيد، ديگر نه لحظه اى از آن سر آمد پس مى افتند و نه پيش، بلكه درست درهمان سرآمد مقرّر نابود خواهند شد.

و مى افزايد

قُلْ اَرَأَيْتُمْ اِنْ اَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً اَوْ نَهاراً ماذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ.

اى پيامبر ! به اين شرك گرايان و تكذيب كنندگان پيام خدا و پيامبرش كه عذاب خدا را به شتاب مى خواهند، بگو:به من خبر دهيد كه اگر عذاب خدا به كيفر گناهانتان شب هنگام ياروز به سراغ شما بيايد، گناهكاران و مجرمان چه چيزى از آن به شتاب مى خواهند؟!

از حضرت باقر عليه السلام آورده اند كه فرمود: منظور از اين عذاب و كيفر الهى، عذابى است كه در واپسين حركت تاريخ و پيش از ظهور آن نجات بخش بزرگ انسانيت، بر مسلمانان فاسق ونافرمان از آسمان فرود مى آيد.

و نيز مى افزايد:

اَثُمَّ اِذا ما وَقَعَ امَنْتُمْ بِهِ

سپس آيا هنگامى كه عذاب خدا بر شما فرود آمد، اكنون به آن ايمان آورديد...؟

اين جمله پرسش انكارى است و منظور اين است كه: آيا در آن هنگام كه عذاب خدا، در آن سرآمد مخصوص بر شما فرود مى آيد، در آن هنگامه نوميدى و يأس، به خدا يا قرآن يا به عذابى كه آن را انكار مى كنيد، ايمان مى آوريد؟!

الْآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ.

در آن هنگام به شما گفته مى شود: اينك كه در فشار و تنگنا قرار گرفته ايد ايمان مى آوريد؟! در حالى كه پيش از اين از روى تمسخر و انكار، در فرارسيدن آن كيفر و عذاب شتاب مى كرديد.

به باور «حسن» منظور اين است كه: شما به زودى هنگام فرارسيدن عذاب ايمان خواهيد آورد، امّا در آن هنگام ديگر ايمان شما برايتان سودى ندارد.

گفتنى است كه آيه مورد بحث نظير اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: الان وقد عصيت قبل و كنت من المفسدين(65) اكنون ايمان مى آورى در صورتى كه پيش از اين نافرمانى مى نمودى و از تبهكاران بودى؟!

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ

پس در روز رستاخيز به آن كسانى كه بر خود و ديگران ستم كردند گفته مى شود اينك عذاب ماندگار سراى آخرت را پس از عذاب دنيا بچشيد.

هَلْ تَجْزَوْنَ اِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ.

آيا جز به كيفر آنچه به دست آورديد سزا داده مى شويد؟!

به بيان ديگر، پس از آنكه شما را به حق و عدالت راه نمودند و دليل و برهان براى شما آوردند و عذر شما بر طرف گرديد و شماروى كفر گرايى و حق ستيزى خود اصرار ورزيديد، اينك كيفر كارهاى زشت و ظالمانه خود را بچشيد!

در آيه شريفه بدان دليل در مورد عذاب تعبير به «چشيدن» شده، كه دريافتِ عذاب به وسيله اين حسّ از ديگر حواسّ قوى تر است؛ و نيز بدان جهت كه عذاب دردناك خدا را كه از راه گلو بر سازمان وجود آنان سرازير مى كنند، همه را با حسّ چشايى احساس مى نمايند.