تفسير مجمع البيان جلد ۱۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۲ -


/ سوره يونس / آيه هاى 61 - 53

53 . وَيَسْتَنْبِئُونَكَ اَحَقٌّ هُوَ قُلْ اى وَرَبّى اِنَّهُ لَحَقٌّ وَما اَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ.

54 . وَلَوْ اَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِى الْاَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَاَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَاَوُا الْعَذابَ وَقُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لايُظْلَمُونَ.

55 . اَلا اِنَّ لِلَّهِ ما فِى السَّمواتِ وَالْأَرْضِ اَلا اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لايَعْلَمُونَ.

56 . هُوَ يُحْيى وَيُميتُ وَاِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

57 . يا اَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفاءٌ لِما فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ.

58 . قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.

59 . قُلْ اَرَاَيْتُمْ ما اَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً قُلْ اللَّهُ اَذِنَ لَكُمْ اَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ.

60 . وَما ظَنُّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيمَةِ اِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لايَشْكُرُونَ.

61 . وَما تَكُونُ فى شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْانٍ وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً اِذْ تُفيضُونَ فيهِ وَما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِى الْاَرْضِ وَلا فِى السَّماءِ وَلااَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَلااَكْبَرَ اِلاَّ فى كِتابٍ مُبينٍ.

ترجمه

53 - و از تو [اى پيامبر!] خبر مى خواهند كه: آيا آن [روز موعود و كيفر دردناك آن ]، راست است؟ بگو: آرى! به پروردگارم سوگند كه آن [كيفر عادلانه درست و براساس ] حق است و شما نمى توانيد [گرداننده هستى را ]درمانده سازيد [و از آن بگريزيد].

54 - و هر كسى كه [در زندگى ] ستم كرده است، اگر [تمام ] آنچه در زمين است از آن او باشد، بى ترديد [از هراس روز رستاخيز و كيفر سهمگين آن، همه ]آن را براى باز خريد [و نجات ] خويش مى دهد. و هنگامى كه عذاب [آن روز را ]ببينند، [از عملكرد خود سخت پشيمان مى شوند] اما پشيمانى خود را نهان مى دارند، و ميان آنان براساس عدالت داورى شده، و بر آنان ستم نخواهد رفت.

55 - بهوش باشيد كه آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ خداست. آگاه باشيد كه بى ترديد وعده خدا درست است، امّا بيشتر آنان نمى دانند.

56 - او زنده مى كند و مى ميراند و [همه شما] به سوى او باز گردانده مى شويد.

57 - هان اى مردم! بيقين از جانب پروردگارتان اندرزى [انسانساز ]براى شما، و در مانى [جانبخش ] براى آنچه در سينه ها است، و هدايت و رحمتى براى ايمان آوردگان آمده است.

58 - [اى پيامبر به آنان ] بگو: به فزون بخشى خدا و رحمت اوست كه [ايمان آوردگان ]بايد شادمان گردند، كه اين [براى آنان ] از هر آنچه گرد مى آورند بهتر [و بالاتر ]است.

59 - و [نيز] بگو: به من خبر دهيد، آنچه را از روزى هايى كه خدا براى شما فرو فرستاده،[چگونه و با كدامين دليل ] پاره اى از آن [ها] را [براى خود ]حرام گردانيده و [پاره اى ديگر را] حلال ساخته ايد؟! بگو: آيا خدا به شما اجازه [اين كار ناروا را ]داده است يا بر خدا دروغ مى بنديد؟!

60 - و آن كسانى كه به خدا دروغ مى بندند، درباره [كيفر سهمگين كارشان در ]روز رستاخيز چه گمان مى برند؟! بى ترديد خدا بر مردم بخشش [بسيارى ]دارد، امّا بيشتر آنان سپاس [آن همه نعمت را ]نمى گزارند.

61 - و [تو اى پيامبر!] در [انديشه ] هيچ كارى نباشى و هيچ [آيه اى ]از قرآن را از سوى او [كه فرو فرستنده آن است ] تلاوت نكنى، و [شما نيز اى مردم ]هيچ كارى انجام ندهيد مگر اينكه ما بر [انديشه و عملكرد] شما - آنگاه كه به [انجام ]آن مبادرت مى روزيد [و بدان سرگرم مى گرديد ] - گواه هستيم. و [بر اين اساس است كه ]نه در زمين و نه در آسمان، هموزن ذره اى از پروردگارت نهان نمى ماند، و نه ناچيز تر [از آن ] و نه بزرگتر از آن چيزى نيست جز اينكه [همه آنها] در كتابى روشن [و روشنگر به ثبت رسيده ]است.

نگرشى بر واژه ها

«استنباء»: خبر گيرى و گزارش خواهى.

«افتداء»: چيزى به جاى رهايى و نجات چيز ديگر قرار دادن.

«شأن»: واژه ونام و عنوانى است كه در مورد حال و روز و انديشه و عملكرد انسان به كار مى رود. براى نمونه: گفته مى شود: «ماشأنك؟» حال و روزشما چطور است؟ درست نظير : «ما حالك؟» و «مابالك؟»

«تفيضون فيه»: اين واژه از «افاضه» و به مفهوم ورود در كار و ادامه آن آمده است.

«غروب»: نهان شدن چيزى از علم خدا.

تفسير

به پروردگارم سوگند آن روز حق است در آيات گذشته از كيفر گناهان و گناهكاران و فرود عذاب بر آنان سخن رفت، اينك در اين آيه شريفه قرآن روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و مى فرمايد:

وَيَسْتَنْبِئُونَكَ اَحَقٌّ هُوَ

اى پيامبر ! شرك گرايان از تو مى خواهند تا به آنان خبر دهى كه آيا آنچه از مفاهيم بلند و احكام و مقررات قرآن كه براى آنان آورده اى درست و به راستى وحى الهى است؟

به باور «جبايى» منظور اين است كه: از تو اى پيامبر در باره درستى فرارسيدن روز رستاخيز و پاداش و كيفر آن روز مى پرسند.

قُلْ اى وَرَبّى اِنَّهُ لَحَقٌّ وَما اَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ.

بگو: آرى به پروردگارم سوگند كه اين يك حقيقت است و در آن ترديدى نيست و شما نيز نمى توانيد از آن بگريزيد.

ياد آورى مى گردد كه اين پرس وجو و خبر گيرى آنان ممكن است از روى كنجكاوى و حق جويى، يا ازروى تمسخر و به انگيزه انكار باشد.

در دوّمين آيه مورد بحث در اشاره به كيفر سهمگينى كه در آيه پيش بدان اشاره رفت مى فرمايد:

وَلَوْ اَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِى الْاَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ

وحشت و هراس سهمگينى كه از ديدن عذاب به بيدادگران و شرك گرايان دست مى دهد به گونه اى است كه آنان حاضرند اگر هر كدام تمام ثروتها و امكانات روى زمين را داشته باشند همه را يكجا در برابر رهايى خود بدهند.

«ابن عباس» منظور از «ستم» در آيه شريفه را شرك مى داند، امّا ديگران آن را به بيداد گرى و ستم در حق هر كس و هر چيزى معنا كرده اند.

وَاَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَاَوُا الْعَذابَ

و هنگامى كه عذاب را ببينند سخت ندامت زده مى شوند، امّا پشيمانى خود را نهان مى سازند.

به باور پاره اى منظور اين است كه سردمداران و رهبران شرك و استبداد پشيمانى خويشتن را از دنباله روان خود پنهان مى سازند.

پاره اى همچون «جبايى» و «ابوعبيده» برآنند كه: و چون عذاب سهمگين را بنگرند، پشيمانى خود را آشكار مى سازند. امّا «ازهرى» مى گويد اين سخن، درست نيست؛ چرا كه «اسرار» به مفهوم اظهار و آشكار ساختن نمى آيد و اين واژه «إشرار» است كه به مفهوم آشكار ساختن آمده است.

وَقُضِىَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لايُظْلَمُونَ.

و آنگاه است كه ميان آنان به عدل و داد داورى شده و به هيچ يك از آنان در كيفر و مجازات، بيدادى نخواهد رفت؛ چرا كه آنان اين كيفر دردناك را خود با بدانديشى و عملكرد نادرست خود براى خويشتن آماده ساخته اند.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه: اينان هنگامى كه به آتشهاى شعله ور دوزخ وارد مى شوند، ندامت عميق خود را نهان مى دارند تا از سوى دشمنانشان مورد نكوهش قرار نگيرند.

در سومين آيه مورد بحث در اشاره به فرمانروايى و اقتدار آفريدگار هستى كه پاداش و كيفر كارها را مى دهد، مى فرمايد:

اَلا اِنَّ لِلَّهِ ما فِى السَّمواتِ وَالْأَرْضِ

بهوش باشيد كه فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه در ميان آنهاست از آن خداست و هيچ كس نمى تواند از كيفر و عذابى كه او براى طغيانگران و ستمگران مقرر داشته است، جلوگيرى كند.

اَلا اِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لايَعْلَمُونَ.

بدانيد كه وعده خدا در مورد فرود عذاب برمردم گناهكار و بيداد پيشه حق است، امّا بيشتر آنان به خاطر عدم شناخت خدا و نا آگاهى به آنچه پيامبر آورده است، درستى قرآن و مفاهيم آن را گواهى نمى كنند و به حقانيت آن ايمان نمى آورند.

هُوَ يُحْيى وَيُميتُ وَاِلَيْهِ تُرْجَعُونَ.

خداست كه مردم را پس از اينكه به صورت مردگانى بودند، زنده مى سازد و اوست كه پس از زندگى آنان را مى ميراند و در روز رستاخيز نيز همه به سوى او باز مى گردند و او پاداش و كيفر عملكرد آنان را مى دهد.

نظم و پيوند آيات

در آيات پيش سخن از شرك گرايان و اين پرسش آنان بود كه: روز رستاخيز وعذاب سهمگين آن كى خواهد آمد؟ (66) و به شتاب آمدن آن را مى خواستند و آيه شريفه و يستنبؤنك...(67) از پى آن وعطف به آن مى باشد و مى پرسند كه آيا آنچه مى گويى حق است و سرانجام خواهد آمد؟

و نيز پيوند آيه أَلا انّ للّه ما فى السّموات...(68) به آيات پيش، بسان پيوند اثبات به نفى است و مفهوم آيه شريفه اين است كه: انسان بيداد پيشه چيزى ندارد تا آن را در برابر نجات و رهايى خويش از عذاب بدهد، بلكه هرچه هست از آن خداست.

و نيز پيوند جمله ألا انّ وعداللَّه حق... به آيات پيش اين گونه است كه: در آيات پيش سخن از آفرينش آسمانها و زمين و هدفدارى آفرينش بود و از پى آن اين واقعيت ترسيم مى گردد كه چنين آفريدگار و گرداننده اى آنچه وعده دهد براساس حق و عدل خواهد بود و او بر تر و بالا تر از اين است كه كارى بيهوده و بى هدف انجام دهد و يا در وعده اش تخلف ورزد.

كتاب پرشكوه خدا يا درمان دردهاى جامعه ها و تمدّنها

در آيات پيش، از قرآن شريف و نويدهاو هشدارهاى آن سخن رفت، اينك خدا در اين آيه شريفه به بيان پرتوى از شكوه و عظمت اين كتاب آسمانى و نقش و جايگاه سازنده و رفيع آن پرداخته و مى فرمايد:

يا اَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ

هان اى مردم! به يقين از سوى پروردگار تان اندرزى براى شما آمد.

منظور از واژه «موعظة» قرآن پرشكوه است كه از سويى انسان را به شايستگى ها و بايستگى ها تشويق مى كند و از دگر سو او را از آنچه برايش زيبنده نيست هشدار مى دهد.

پاره اى نيز بر آنند كه منظور از «اندرز» آن چيزهايى است كه انسان را به شايستگى و درستى فرا مى خواند و از تباهى و نگونسارى باز مى دارد.

وَشِفاءٌ لِما فِى الصُّدُورِ

و پيام وكتابى كه درمانى جانبخش براى دردهايى است كه در سينه هاست.

واژه «شفاء»، بسان دارو و درمان است كه براى برطرف ساختن بيمارى به كار مى رود؛ و مى دانيم كه بيمارى جهل و نادانى، از بيمارى جسم زيانبخش تر و درمان آن نيز دشوار تر و طبيب آن نيز كمتر و نجات از اين آفت نيز سرنوشت ساز تر خواهد بود؛ و سينه نيز كه جايگاه دل مى باشد، به خاطر شرافت دل، شريف ترين جايگاه سازمان وجود انسان است.

وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ.

و رهنمودى است كه انسان را به شناخت حق راه مى نمايد و مى رساند و رحمت و بخشايشى است براى آن كسانى كه به آن ايمان آورند و به آن تمسّك جويند و به مقررات و احكام و رهنمود آن دل سپارند و عمل كنند.

و قرآن با اينكه پند و رحمتى براى همه انسانها و رهنمودى براى همه جهانيان است، بدان دليل آن را به ايمان آوردگان اختصاص مى دهد كه از ميان همه مردم، تنها ايمان آوردگان از آن بهره ور مى گردندو راه نجات و رستگارى را از آن مى خواهند.

گفتنى است كه در اين آيه شريفه آفريدگار هستى قرآن را با چهار ويژگى وصف مى كند:

1 - ويژگى اندرز بودن قرآن.

2 - ويژگى ديگر آن اين است كه درمانى جانبخش براى دردهاست.

3 - سومّين ويژگى آن اين است كه مايه هدايت انسانهاست.

4 - و ديگر اينكه رحمت و بخشايشى است براى جهانيان.

در ادامه سخن در مورد قرآن مى فرمايد:

قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ.

اى پيامبر بگو : به فزون بخشى خدا و به رحمت و بخشايش اوست كه ايمان آوردگان بايد شادمان گردند كه اين براى آنان از هر آنچه گرد مى آورند بهتر و بالاتر است.

از ديدگاه «زجاج» تركيب آيه اين گونه است كه «فبذلك» بدل از جمله بفضل الله و برحمته... مى باشد و آنگاه منظور اين است كه: بايد مردم به فرود آمدن قرآن شريف شادمان باشند؛ چرا كه اى ياران و پيروان پيامبر! اين قرآن براى شما بهتر از ثروتها و داراييهايى است كه اين كفرگريان مى اندوزند و روى هم انباشته مى سازند. با اين بيان تفسير آيه شريفه اين است كه: هان اى پيامبر! به اين مردمى كه به دنيا و ارزش هاى مادّى آن دل خوش داشته و به آنها شادمانند و به گردآورى آن دل بسته اند بگو: اگر خواستيد به چيزى دل خوش داريد و شادمان گرديد، به فزون بخشى و رحمت خدا دلخوش گرديد كه به مهر خود قرآن را بر شما فرو فرستاد و محمدصلى الله عليه وآله وسلم را براى هدايت شما برگزيد؛ چرا كه شما به وسيله آن دو مى توانيد نعمت جاودانه بهشت و نيكبختى ماندگار را براى خود فراهم آوريد كه بهتر از اين دنياى زودگذر و ارزش هاى ناپايدار آن است.

به باور «ابوسعيدخدرى» و «حسن» منظور از «فضل خدا» در اين آيه، كتاب پرشكوه خدا، قرآن شريف است، امّا منظور از «رحمت» در آيه شريفه، «اسلام» است.

و «انس» از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود: من هداهُ الله للِأسلام و علّمه القرآن ثم شكا الفاقة كتب الله عزّ وجلّ الفقر بين عينيه الى يوم القيامة ثم تلا: قل...(69)

هر كسى را خدا به سوى اسلام راه نمايد و قرآن را به او بياموزد، آنگاه از بى چيزى و تهيدستى شكايت كند، خدا نياز را براى هميشه ميان دو چشم او مى نويسد، و آنگاه به تلاوت آيه مورد بحث پرداخت.

و نيز گروهى از جمله «قتاده» و «مجاهد» آورده اند كه منظور از «فضل خدا»، اسلام، و منظور از «رحمت او»، قرآن پرشكوه است.

و از حضرت باقرعليه السلام آورده اند كه فرمود: منظور از «فضل خدا» در آيه شريفه، پيامبر گرامى، و منظور از، «رحمت او»، اميرمؤمنان است.

و «كلبى» نيز همين تفسير را از «ابن عباس» آورده است.

آيا بر خدا دروغ مى بنديد؟

در اين آيات باز هم روى سخن با پيامبر گرامى است و خداى فرزانه به او دستور مى دهد كه:

قُلْ اَرَاَيْتُمْ ما اَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالاً

اى پيامبر! به شرك گرايان بگو: چرا اين روزيهايى را كه خدا براى شما فرو فرستاده و آنها را حلال فرموده است، شما از نزد خدا برخى را روا و حلال مى سازيد و برخى را بر خود حرام مى گردانيد؟!

ياد آورى مى گردد كه منظور ازتحريم اين رزق و روزى حلال از سوى شرك گرايان، «سائبه»، «بحيره» «وصيله»(70) و برخى از فراورده هاى كشاورزى است كه آنان بر خود حرام مى ساختند.

قُلْ َاللَّهُ اَذِنَ لَكُمْ اَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ.

اى پيامبر! بگو: آيا خدا به شما اجازه چنين كارى را داده است و يا بر خدا دروغ مى بنديد؟!

منظور اين است كه خدا چنين اجازه اى به كسى نداده است، كه حرام خدا را حلال، و روا و حلال او را حرام اعلان كند، و اين شما هستيد كه بر او دروغ مى بنديد.

در هشتمين آيه مورد بحث در اين مورد مى فرمايد:

وَما ظَنُّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيمَةِ

و آن كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند، درمورد فرارسيدن روز رستاخيز و كيفر خدا در آن روز، چه مى انديشند و چه گمانى مى برند؟!

منظور اين است كه آنان با اين عملكرد زشت و ظالمانه، جز عذاب سخت و كيفر سهمگين را نبايد گمان ببرند و انتظار ديگرى داشته باشند.

اِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لايَشْكُرُونَ.

بيقين خدا برمردم با ارزانى داشتن آن همه نعمت، فضل و مهر وصف ناپذيرى دارد، امّا بيشتر آنان سپاس نعمت هاى خدا را نمى گزارند و به جاى پيمايش راه سپاس، راه كفران و انكار را در پيش مى گيرند.

به باور پاره اى تفسير آيه شريفه اين گونه است كه: آنچه را شما اى شرك گرايان حرام مى شماريد، خدا آنها را بر شما تحريم نفرموده و بدين وسيله زندگى را بر شما تنگ نساخته است.

و به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: فضل و رحمت خدا به گونه اى است كه از شتاب در كيفر كسانى كه بر خدا دروغ مى بندند درگذشته است و آنان را تا روز رستاخيز مهلت مى دهد، و آنجاست كه هركس كيفر و پاداش عملكرد شايسته و يا ناشايسته خود را به طور كامل دريافت مى دارد و نه در اين جهان.

در ادامه سخن در اين مورد روشنگرى مى كند كه اين مهلت خدا به مردم، نه به خاطر نا آگاهى از حال و روز وانديشه و عملكرد آنان است، هرگز؛ بلكه علم بى كران او همه جا را فراگرفته و چيزى بر او پوشيده نمى ماند:

وَما تَكُونُ فى شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْانٍ وَ لاتَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ اِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً اِذْ تُفيضُونَ فيهِ

و تو اى پيامبر! در هيچ حال و روز و كارِ سرنوشت ساز و مهمّى همچون : رساندن پيام خدا به مردم و آموزش مقررات او و ديگر شرايط و حالات زندگى خود نيستى و چيزى از قرآن را بر آنان تلاوت نمى كنى، و شما نيز اى امّتِ محمدصلى الله عليه وآله وسلم هيچ كارى انجام نمى دهيد جز اينكه آنگاه كه وارد آن كار مى شويد و آن را انجام مى دهيد و از آن خارج مى گرديد، همه جا، شاهد بر عملكرد و ناظر بررفتار شماهستيم.

وَما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِى الْاَرْضِ وَلا فِى السَّماءِ وَلااَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَلااَكْبَرَ اِلاَّ فى كِتابٍ مُبينٍ.

و بر اين اساس است كه هم وزن ذرّه اى نه در آسمان ونه در زمين از قلمرو علم و قدرت بى كران پروردگارت نهان نمى گردد، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن مگراينكه تمام آنها پيش از آفرينش در كتابى روشن و روشنگر به ثبت رسيده است.

گفتنى است كه منظور از اين كتاب، «لوح محفوظ» يا نامه اى است كه فرشتگان بر گزيده خدا آن را مى نگارند.

از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود: پيامبرگرامى هرگاه اين آيه شريفه را تلاوت مى كرد، سخت مى گريست.

كان رسول الله إذا قرءَا هذه الاية بكي بكاءً شديداً.(71)

نظم و پيوند آيات

به باور «ابومسلم»، اين آيه شريفه به آيه : «قل من يرزقكم من السّماء» پيوند مى خورد؛ چرا كه در آنجا مى فرمايد: كيست كه از آسمان و زمين به شما روزى مى بخشد؟! و آنان پاسخ مى دهند، كه: خدا، و به اين واقعيت گواهى مى دهند، اينك در ادامه آن مى فرمايد: پس آيا آنچه را او روزى شماساخته است، بخشى را روا و حلال مى شماريد و پاره اى را حرام؟!

امّا به باور برخى ديگر، در آيات پيش، آفريدگار هستى در وصف قرآن شريف سخن گفت و آنها را مايه هدايت و رحمت براى جهانيان عنوان ساخت و همه را به تمسّك به آن فراخواند، اينك در پى آن، مخالفت آنان با مقررات قرآن را به باد نكوهش گرفته و هشدار مى دهد كه از نزد خود چيزى را حلال و چيزى را حرام و ناروا اعلان نكنند.