جرعه ای از زلال قرآن ، جلد ۲

آيت الله ميرزا ابوالقاسم محمدی گلپايگانی ‌(ره)

- ۶ -


آثار ايمان

ايمان، تنها نيرويي است كه مي‌تواند حافظ انسان در برابر خطرها باشد. آنچه گمشده‌ي انسان است و درك منفعت و آسايش است، در پرتو ايمان صحيح به‌دست‌مي‌آيد.
تنها راهي كه انسان را به آسايش واقعي مي‌رساند، راه دين است و بس. همه چيز گذشتني است، كسي كه خدا را شناخت و حرف او را تصديق كرد و زندگي خود را در مسيري كه او راضي است قرار داد، واقعاً نيكبخت است. اساس خوشبختي خداشناسي صحيح است. خداشناسي كه پايه‌ريزي شد، مراحل ديگر خود به خود درست خواهد شد. براي اثر ايمان همين بس كه افسونگران مقابل فرعون گفتند:
«...‌فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاض‌...»(72)
هر كاري مي‌خواهي بكن.

سرگذشت انسان‌ها پس از مرگ

خداي كريم در آيات بعدي سرگذشت افراد را در عالم پس از مرگ از نظر نيكي و زشتي اعمال دنيايي آن‌ها، مشخص كرده و مي‌فرمايد:
«إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لاَيَمُوتُ فِيهَا وَ لاَيَحْيَي»(74)
كسي كه در محيط پس از مرگ و جهان آخرت، گناهكار وارد آن سرا شود، جايگاه او جهنّم است و وضع او در جهنّم آن‌گونه است كه «لاَيَمُوتُ فِيهَا وَ لاَيَحْيَي» نه مرده است و نه زنده؛ نه مي‌ميرد كه از عذاب دردناك نجات پيدا كند و نه زندگي قابل تحملّي دارد، اين است جايگاه كسي كه گناهكار وارد آن سرا شود و نعمت توبه نصيبش نشود.
«وَ مَن يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّـلِحَـتِ فَأُولـئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَـتُ الْعُلَي»(75)
امّا كسي كه وارد محشر و سراي پراضطراب قيامت شود، جايي كه هر دوستداري، محبوبش را رها مي‌كند و پا به فرار مي‌گذارد ـ اگر بتواند ـ مشروط به دارا بودن ايمان و عمل صالح، داراي درجات بلندي است، كه درك آن از قدرت فكري افراد خارج است. به آنان بهشت‌هاي جاوداني داده مي‌شود كه از زير درختان آن نهرهايي جاري است و هميشه به آن نعمت‌هاي جاويدان متنعّم مي‌باشند و كم‌ترين كدورتي نخواهد بود:
«...‌وَ ذلِكَ جَزَاءُ مَن تَزَكَّي»(76)
و اين پاداش، به كسي داده مي‌شود كه وجود خود را از آلايش‌هاي مادي و سجاياي مذموم پاك كند و تزكيه‌ي درون را خواهان باشد.
*  *  *
وَ لَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لاَتَخَـفُ دَرَكًا وَ لاَتَخْشَي(77)فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ(78)وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَي(79)يَـبَنِي‌إِسْرءيلَ قَدْ أَنجَيْنَـكُم مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ وعَدْنَـكم جَانِبَ الطُّورِ الأَيْمَنَ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَي(80)كُلُوا مِن طَيِّبَـتِ مَا رَزَقْنَـكُمْ وَ لاَتَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَي(81)وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَـلِحًا ثُمَّ اهْتَدَي(82)

ترجمه:

77. ما به موسي وحي فرستاديم كه شبانه بندگان من را ببر و براي آنان راهي در دريا بزن كه خشك باشد، باز يافتن را نگران نمي‌باشي و هراسان نمي‌شوي.[1]
78. پس فرعون با سپاهيان خود، آنان را دنبال كرد؛ سپس فرا گرفت ايشان را از دريا آنچه فراگرفت.
79. و فرعون قومش را گمراه كرد و هدايت نكرد.
80‌. اي بني‌اسرائيل، همانا ما شما را از دشمنانتان رهانيديم و با شما در طرف راست كوه‌طور وعده نهاديم و «منّ» و «سلوي» را بر شما فرو فرستاديم.
81‌. بخوريد از چيزهاي پاكيزه‌اي كه ما روزي شما كرديم و در آن سركشي نكنيد كه در‌آن‌صورت خشم من بر شما فرود مي‌آيد و كسي كه غضب من بر او فرود آيد، همانا خوار شده است.
82‌. و همانا نسبت به كسي كه بازگشت كند و ايمان آورد و عمل صالح انجام دهد و هدايت يابد، آمرزگار هستم.

تفسير:

فاصله زماني بين ايمان آوردن ساحران و مار شدن عصا تا موقع خروج بني‌اسرائيل از مصر كه در آيات شريفه‌ي فوق بدان اشاره شده، زياد بود. موسي با فرعون و فرعونيان ماجراهايي داشت. هرگاه وضع به بن‌بست مي‌رسيد، موسي نفرين مي‌فرمود و بلايي آن جمعيّت را احاطه مي‌كرد. كه در سوره‌هاي شريفه‌ي ديگر قرآن ذكر شده است. فرعونيان بر طرف شدن بلا را خواستار مي‌شدند. موسي هم به شرط ايمان آوردن آنان، از خداي خود خواهان بر طرف شدن بلا مي‌شد، امّا آنان راه عناد و گمراهي را رها نمي‌كردند.[2]
تا وضع موسي و بني‌اسرائيل به اين‌جا منتهي شد كه براي مراسم «عيد» خود، مقداري طلا و زينت‌آلات از فرعونيان گرفتند و موسي از طرف باري‌تعالي مأمور شد كه شب قومش را با تجهيزاتي بردارد و راه طور سينا را در پيش گيرد.
«وَ لَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَي مُوسَي أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لاَتَخَـفُ دَرَكًا وَ لاَتَخْشَي»(77)
موسي شبانه به همراه قوم خود ـ بني‌اسرائيل ـ حركت كرد. دريا در مقابل بود و صبح هم كه فرعون متوجّه شد، به دنبال آنان روانه گشت. آب خروشان درياي احمر از مقابل و هجوم فرعون و سپاه او از دنبال، آن‌ها را محاصره كرد. موسي مأمور شد كه براي عبور همراهان خود، راهي در دريا باز كند:
«...‌فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا‌...»(77)
ايجاد راه در دريا، تشبيهي است به ضرب سكّه؛ مقصود اين است كه نقش راه را بزن. موسي امتثال امر كرد، قدرت خدا نمايان شد. راهي در درياي احمر باز شد. گِل ته دريا با وزش باد، خشك شد. موسي و بني‌اسرائيل براي عبور، روانه‌ي دريا شدند.

نابودي فرعون

«فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ بِجُنُودِهِ فَغَشِيَهُم مِنَ الْيَمِّ مَا غَشِيَهُمْ»(78)
فرعون و سپاه او موقعي رسيدند كه تمام بني‌اسرائيل وارد دريا شده بودند. راهي هموار در دريا ديد، به پيروي بني‌اسرائيل وارد دريا شد. تمام سپاه فرعون هم به متابعت او وارد دريا شدند. پس از گذشتن موسي و بني‌اسرائيل آب دريا به هم پيوست و در ميانه‌ي راه كار فرعونيان تمام شد. همگي در دريا غرق شدند و به كام امواج سهمگين دريا درافتادند.
خداوند متعال سپس به وضع انحراف فرعون اشاره مي‌كند:
«وَ أَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ مَا هَدَي»(79)
فرعون باعث گمراهي قومش شد و آن‌ها را از راه سعادت منحرف كرد و هدايت ننمود.
اين جمله برهان محكمي است بر ضدِّ بياني كه فرعون داشت و مي‌گفت:
«مَا أَهْدِيكُمْ إِلاَّ سَبِيلَ الرَّشَادِ»[3]
فرعون مي‌گفت: من، فقط شما را به راه رستگاري دعوت مي‌كنم. آيه‌ي ياد شده اين گفتار او را تخطئه مي‌فرمايد.

نجات بني‌اسرائيل

سپس خداوند به نعمت خود درباره‌ي بني‌اسرائيل اشاره مي‌كند و پيرامون نجات آنان از دريا مي‌فرمايد:
«يَـبَنِي‌إِسْرءِيلَ قَدْ أَنجَيْنَـكُم مِنْ عَدُوِّكُمْ وَ وَاعَدْنَـكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الاَْيْمَنَ وَ نَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَي» (80)
اي بني‌اسرائيل، ما شما را از دست چنان دشمن طاغي و سركش نجات داديم و راه رهايي شما را از دست چنان فردي كه مشقّات زندگي را به دوش شما مي‌گذارد و فرزندانتان را مي‌كشت و زنان را در ماتم فرزندان باقي مي‌گذاشت، فراهم كرديم و به شما وعده داديم كه در طرف راست كوه طور بياييد و دستورهايي بگيريد و دو جنبه‌ي مادّي و معنوي خود را تكميل كنيد و با نداشتن آذوقه ـ كه زاد و توشه‌اي نداشتيد ـ ما با فرستادن «منّ» و «سلوي» آن كمبود را جبران كرديم.
«منّ» و «سلوي» غذاي آماده‌اي بوده كه در موقع سرگرداني براي آنان فرستاده مي‌شد.
«منّ»، ماده‌ي غذايي شيرين و «سلوي» مرغ بريان شده بود كه هر كدام به اندازه‌ي احتياج فرستاده مي‌شد.
همراهان موسي، مدّت چهل سال بر اثر مخالفت با امر موسي در بيابان سرگردان بودند و حضرت موسي(عليه السلام) در اين فاصله دار فاني را وداع گفت و فتح فلسطين به دست وصي او «يوشع»[4] انجام شد.
«كُلُوا مِن طَيِّبَـتِ مَا رَزَقْنَـكُمْ وَ لاَتَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَ مَن يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَي»(81)
از ارزاق پاكيزه‌اي كه ما روزي شما كرديم، بخوريد و استفاده كنيد.
قيد «طيّبات»، دليل است بر اين كه از چيزهاي نجس و حرام نبايد استفاده كرد.
امّا متوجّه باشيد كه در حين استفاده از نعمت‌ها، از حدود خود تجاوز نكنيد كه چيزهاي غير پاكيزه بخوريد يا بر اثر استفاده از نعمت‌ها خوي كفران و عناد در پيش گيريد كه در آن صورت، غضب خدا شما را فرا مي‌گيرد و مستحق استيلاي غضب پروردگار مي‌شويد و كسي كه غضب الهي بر او فرود آيد و يا مستحق خشم الهي شود، خوار و بي‌مقدار است.

معناي غضب الهي

«عمروبن‌عبيد»[5] يكي از شاگردان امام صادق(عليه السلام)، از آن حضرت درباره‌ي غضب الهي سؤال كرد.
امام فرمود: مقصود از غضب، عقاب و عذاب است؛ نه خشم و تغيير حالت نفساني. خداوند، اجل و اعلاست از تغيير حالت؛ منظور نتايجي است كه شخص گناهكار عقلاً بايد آن نتايج را به دوش كشد.[6]
«وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تَابَ وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صَـلِحًا ثُمَّ اهْتَدَي»(82)
سپس خطاب را متوجّه جميع مكلفان مي‌فرمايد كه هر كس از اعمال ناشايست دست‌بردارد و كجروي‌هاي سابق را كنار بگذارد و اسلام را اختيار كند و ايمان بياورد و عمل صالح انجام دهد و در دين ثابت و پايدار باشد و هدايت را از دست ندهد، خداوند نسبت به اين دسته از مردم، آمرزگار است و گذشته‌ي آنان را با لطف خود خواهد بخشيد.

اختلاف‌نظر درباره‌ي هدايت

و امّا درباره‌ي اين كه چرا خداوند، هدايت را پس از توبه، ايمان و عمل صالح دانست، دو نظر است:
1. مقصود از هدايت، به دست آوردن ولايت آل‌محمّد(عليهم السلام) است كه اين موضوع از احاديثي كه از پيشوايان مذهبي رسيده است، استفاده مي‌شود؛ يعني اين كه توبه، ايمان و عمل صالح زماني مؤثر است و در مخاطرات زندگي محفوظ مي‌ماند كه با محبّت آل‌محمّد(عليهم السلام) و ولايت آنان همراه باشد.
2. دسته‌اي منظور از هدايت در آيه را، مطلق هدايت گرفته‌اند؛ يعني پس از طي مراحلِ توبه، ايمان و عمل صالح، روحيه‌اي در انسان ايجاد مي‌شود كه او را از انحراف محفوظ مي‌دارد و ثابت و پايدار مي‌ماند و هدايت مي‌شود.
بديهي است كه در اين فرض هم يكي از شرايط ثبات قدم، دارا بودن ولايت آل‌محمّد(عليهم السلام) است.
*  *  *
وَ مَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَـمُوسَي(83)قَالَ هُمْ أُولاَءِ عَلَي أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَي(84)قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِي(85)فَرَجَعَ مُوسَي إِلَي قَوْمِهِ غَضْبَـنَ أَسِفًا قَالَ يَـقَوْمِ أَلَمْ يَعِدْكُمْ رَبُّكُمْ وَعْدًا حَسَنًا أَفَطَالَ عَلَيْكُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدتُّمْ أَن يَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبٌ مِن رَّبِّكُمْ فَأَخْلَفْتُم مَّوْعِدِي(86)قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَ لـكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِن زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَـهَا فَكَذلِكَ الْقَي السَّامِرِي(87)فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هـذَا إِلـهُكُمْ وَ إِلـهُ مُوسَي فَنَسِي(88)أَفَلاَيَرَوْنَ أَلاَّيَرْجِعُ إِلَيْهِمْ قَوْلاً وَ لاَيَمْلِكُ لَهُمْ ضَرًّا وَ لاَ نَفْعًا(89)وَ لَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَـرُونُ مِن قَبْلُ يَـقَوْمِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَ إِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمنُ فَاتَّبِعُونِي وَ أَطِيعُوا أَمْرِي(90)قَالُوا لَن نَّبْرَحَ عَلَيْهِ عَـكِفِينَ حَتَّي يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَي(91)

ترجمه:

83‌. چه چيز تو را به شتاب آورد از قومت اي موسي؟
84‌. گفت: آنان دنبال من هستند و پروردگارا من به سوي تو شتافتم تا راضي شوي.
85‌. [خداوند] فرمود: همانا ما پس از آمدن تو قومت را آزموديم و سامري آنان را گمراه‌كرد.
86‌. پس موسي در حالت خشم و با حال افسوس و غم به سوي ملّتش برگشت، گفت: اي‌قوم من آيا پروردگار شما به شما وعده‌ي نيك نداد؟ آيا روزگار بر شما طولاني شد يا مي‌خواهيد غضب [عذاب] پروردگار بر شما فرود آيد كه وعده مرا خُلف كرديد. [و برخلافش انجام داديد؟]
87‌. گفتند: ما برخلاف وعده‌ي تو به نيروي خود كاري نكرديم، ولي ما بارهايي را از زينت قوم متحمّل شديم و آن‌ها را در آتش افكنديم و سامري هم اين‌گونه افكند.
88‌. پس براي آن‌ها گوساله‌اي كه صداي گاو داشت، بيرون آورد و آنان هم گفتند: اين خداي شما و خداي موسي است پس فراموش كرد.
89‌. آيا اين مردم نمي‌بينند كه به سوي‌شان گفتاري را برنمي‌گرداند و براي آنان مالك ضرر و نفعي نيست؟
90. و هارون قبلاً به آنان گفته بود: اي قوم، همانا شما به اين گوساله امتحان شديد. همانا پروردگار شما خداي رحمان است، مرا پيروي كنيد و فرمان مرا اطاعت نماييد.
91. گفتند: ما پيوسته پيرامون آن هستيم و پراكنده نمي‌شويم تا موسي به سوي ما برگردد.

تفسير:

حضرت موسي(عليه السلام) طبق فرمان خداوند، قوم خود را از درياي احمر به طرف طور سينا حركت داد. فرعونيان به كام دريا گرفتار و غرق شدند. زماني كه موسي و قومش در وادي تيه[7] بودند، از طرف طور سينا خطاب شد كه موسي با قومش به طور آيند.
موسي سبقت جست و خود به دامنه‌ي طور سينا رفت؛ از جانب پروردگار به او خطاب شد:
«وَ مَا أَعْجَلَكَ عَن قَوْمِكَ يَـمُوسَي»(83)
چه چيز باعث شد كه بر قومت شتاب نمودي و آنان را با خود نياوردي؟ منظور اين‌كه قوم خود را نيز مي‌بايست همراه مي‌آوردي.
موسي در جواب عرض كرد:
«قَالَ هُمْ أُولاَءِ عَلَي أَثَرِي وَ عَجِلْتُ إِلَيْكَ رَبِّ لِتَرْضَي»(84)
اشتياق به مناجات، مرا شتابانه به اين مكان آورد. حبّ رازگويي با تو اي مبدأ هستي و اي آفريدگار توانا سبب اين شتاب شد. آن‌ها به من ملحق مي‌شوند، يا من به آن‌ها ملحق مي‌شوم.
از جانب خداوند به موسي خطاب شد:
«قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِن بَعْدِكَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِي»(85)
ما قوم تو را پس از آمدنت به كوه طور، آزموديم و سامري[8] آنان را گمراه كرد.

علّت گمراهي بني‌اسرائيل

حضرت موسي(عليه السلام) طبق وعده‌اي كه ذات ذوالجلال با او گذارده بود، به مفهوم آيه‌ي شريفه‌ي:
«وَ وعَدْنَا مُوسَي ثَلَـثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَـهَا بِعَشْر فَتَمَّ مِيقَـتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً»[9]
وعده‌ي خدا با او سي روز بود، امّا به آن سي روز، ده روز ديگر افزوده شد و ميقات موسي در كوه طور و مناجات او با خداي جهان‌آفرين چهل شب طول كشيد.
سامري از اين تأخير موسي و نيامدن او و نفهمي مردم و غفلت آنان، سوء استفاده كرد و پنبه‌ي غفلت در گوش‌هاي‌شان گذارد و با گوساله‌ي خود، وسايل گمراهي آن جمعيّت بي‌خبر را فراهم كرد.

پى‏نوشتها:‌


[1]‌. «...‌كه نه از دست يافتن [فرعونيان] بترسى و نه [از غرق گشتن] بيم دارى.»
[2]‌. اشاره به آيات نُه‌گانه است كه بحث آن گذشت.
[3]‌. مؤمن / 29.
[4]‌. «يوشع‌بن‌نون‌بن‌افراييم‌بن‌يوسف‌بن‌يعقوب» پس از مرگ هارون سه سال وصى موسى شد و از پيغمبران الهى به‌شمار مى‌رود. يوشع، مصاحب حضرت موسى هنگام ملاقات خضر بود. (ر.ك: لغت‌نامه‌ى دهخدا / دانشنامه‌ى قرآن و قرآن‌پژوهى، ج‌2، ص‌2380)
[5]‌. «عمروبن‌عبيد بصرى» مكنى به «ابوعثمان» و «ابومروان» شيخ معتزله در عصر خويش بود. وى ابتدا شاگرد «ابوالحسن اشعرى» بود و سپس بر اثر اختلاف با او در برخى مسائل كلامى از او جدا شد. او در سال 144‌هـ‌.‌ق «در‌مران» در نزديكى مكّه درگذشت. (معارف و معاريف، ج‌7، ص‌522)
[6]‌. بحارالأنوار، ج‌4، ص‌64‌، ح‌5‌.
[7]‌. جايى كه بنى‌اسرائيل چهل سال در آن‌جا سرگردان بودند.
[8]‌. نام سامرى، «موسى‌بن‌ظفر» بود. (ر.ك: لغت‌نامه‌ى دهخدا)
[9]‌. اعراف / 142.