1-اعتقادات
بايد توجه داشت، كسي كه ميخواهد وارد بحث عقايد شود (با توجه
به اهميت فراوان آن) بايد از مايههاي علمي فراوان برخوردار و از اساتيد خوب بهره
برده باشد و يك دورة كامل اعتقادات را در نزد اساتيد بزرگ گذرانده باشد و با اين
پيش زمينة قوي، در ميدان هدايت و بيان اعتقادات قرار گيرد.
بيان اعتقادات از دو منظر مورد توجه است
اول: تكيه بر استدلال
بيان استدلالات نقلي و عقلي براي اثبات يك حق، مثلاً يگانگي
پروردگار و يا عدم رؤيت خداوند و يا وجوب لطف بر او و ... بايد در محافل خاصّ و در
جمع مشخصي مورد بحث قرار گيرد و حالت كلاس و تدريس داشته باشد و همة حضار با اراده
و نيت يادگيري آمده باشند. محافلي كه از جمعيتهاي متفاوت با دانايي و علم مختلف و
سنين گوناگون و انگيزههاي غير علمي تشكيل شده است جاي مناسبي براي القاي چنين
بحثهاي علمي و استدلالي نيست.
دوم : توجه دادن به تهذيب نفس
بيان اعتقادات از منظر تزكية نفس و بيداري دل، جهت زدودن غبار
عقل و بيداري وجدانهاي خفته در زير خروارها خاك هواها و نفسانيات، بسيار مورد توجه
است و آثار خوبي را هم به بار ميآورد.
الف: توحيد
براي توجه دادن به تزكية نفس و خودسازي، در ضمن مباحث توحيدي به
چند مثال توجه كنيد:
1: بحث سميع و بصير بودن پروردگار را مورد توجه قرار ميدهد و
بعد از بيان اينكه هيچ چيز براي خدا مانع نيست و او در همه جا حاضر و ناظر است، به
بحثهاي موعظهاي و نصيحتي پرداخته و انسانها را متوجة خداوند ميكند.
2: بحث قدرت لايزال الهي را بيان كرده و ضمن بيان استدلالاتي
كاملاً روشن، به ضعف و كوچكي آدمي در برابر ذات باري ميپردازد و او را متذكر شده و
از گستاخي و مخالفت با خدا پرهيز ميدهد.
3: بحث رازقيت پروردگار را اشاره ميكند و بعد از بيان چند آيه
و روايت در اين زمينه به دوري از حرص و گريز از جمع مال و دنيا طلبي پرداخته و به
گناهان موجود كه به انگيزة جمع مال بيشتر و يا ترس فقر در آينده انجام ميشود،
اشاره ميكند.
4: بحث از پيوستگي و وابستگي اشيا را در عالم مطرح كند و اسرار
و عجايبي از خلقت را مورد توجه قرار دهد و از اين طريق به حكمت پروردگار و علم بي
نهايت او پرداخته و از حقانيت و حكمت واجبات و محرمات را توضيح داده و لزوم اطاعت
همراه با تعبدي خالصانه، حتي در صورت عدم درك حكمت، احكام الهي را به مخاطبين گوشزد
نمايد.
ب: نبوت
براي توجه دادن به تزكية نفس و خودسازي، در ضمن مباحث نبوّت، به
عنوان نمونه به 3 مثال اشاره ميشود:
1: ضرورت ارسال رسل را بيان كند و هدف از آن را توضيح داده و
بعد از بيان هدف كه هدايت مردم به سوي سعادت است مخاطبين را به اطاعت محض از رسول و
حجج الهي دعوت نمايد، كه اين به ثمر نشستن هدف انبيا و شكر نعمت پيامبران الهي است.
2: عظمت نبي مكرم اسلام در قرآن را مورد بحث قرار دهد و به
عنوان يكي از صفات آن بزرگوار در قرآن جملة (شاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً)
(167)
پرداخته و شاهد بودن آن بزرگوار را بر اعمال امت همراه با مثالهايي از تاريخ
پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) و ائمه ( علیهم السلام ) مورد تأكيد قرار دهد و به اين وسيله مردم را به پاكي و دوري
از گناه تشويق كند.
3: صفت (مُبَشِّراً وَنَذِيراً) را از پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) مورد بحث قرار دهد
و در تاريخ پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) به نمونههايي اشاره كند و پس از آن به وظيفة
والدين، معلمان و مربيان براي تربيت فرزندان و شاگردان خود پرداخته و لزوم قرار
گرفتن بين خوف و رجا را متذكر شود و تأثيرات مثبت اين روحيه را در زندگي مورد توجه
قرار دهد.
ج: معاد
مباحثي پيرامون معاد كه تأثير شگرفي در زمينة خودسازي دارد بايد
بسيار مورد استفادة مبلغين قرار گيرد:
1: بحث لزوم وجود معاد را بيان كند و ضرورت بهشت و جهنم، پاداش
و عقاب مطرح شود و به صفاتي از مؤمنين كه موجب رفتن به بهشت شود و همچنين خصلتهايي
كه باعث جهنمي شدن آدمي ميگردد، اشاره ميكند.
2: بحث لزوم معاد براي پاداش و جزا را مطرح كرده و عدم ظرفيت
دنيا و نعمتهاي آن براي پاداش بعضي حسنات و آثار ماندگار آنها و يا عدم ظرفيّت
بلاهاي دنيا براي عقاب بعضي از گناهان مثل كشتار جمعي انسانهاي بي گناه را بيان
نمايد و به اين وسيله به مخاطبين دربارة استقامت و پايداري آنها بر مصيبتها و
بلاها و همچنين اميد بر مطالبة حقوق مظلومين از ظالمين در قيامت، پايفشاري ميكند،
تا مصائب براي مظلومان قابل تحملتر و زندگي اميدوار كنندهتر باشد.
مزيّت اين روش
اين قسم از بيان مباحث اعتقادي به خاطر جنبه تزكيهاي و
موعظهاي كه در آن بيشتر ملموس است، نياز به اصطلاحات و استدلالهاي عميق و عقلي
ندارد، بلكه با چند آية قرآن و استدلال به آن به خوبي ميتوان وارد بحث مورد نظر
شد.
كيفيت لحن مبلغ
لحن گوينده در اين مباحث نبايد حماسي، بلند و قوي از نظر صوت
باشد، بلكه اين مباحث، لحني نرم، آرام و لطيف را ميطلبد تا همچون قطرات آب كه به
تدريج در سنگ اثر ميگذارد، قلب سخت آدمي را به تدريج نرم و او را تحت تأثير قرار
دهد.
استفاده از داستانهاي عبرت آموز
ذكر تاريخ و يا داستانهايي كه مربوط به عالم آخرت است و
استفاده از كتابهايي مثل داستانهاي عبرتانگيز علامه تهراني و يا داستانهاي شگفت
شهيد دستغيب و منازلالآخرة محدث قمّي ميتواند در تأثيرگذاري بهتر و بيشتر، مبلغ
را ياري كند.
2-اخلاقيات
اگر مبلغ ميخواهد مباحث اخلاقي (فردي و اجتماعي) را مطرح كند،
ضمن استفادة بسيار از قرآن و حديث، بايد به نكات ديگري در نوع روش بيان مطالب دقت
نمايد.
الف : بيان آثار اعمال
مباحث اخلاقي را از منظر آثار آن مورد بررسي قرار دهد. انسانها
وقتي آثار خوب چيزي را بفهمند به آن رغبت پيدا ميكنند و وقتي آثار سوء چيزي را درك
كنند از آن منزجر ميشوند، لذا آثار اعمال حسنة فردي و يا اجتماعي، يكي از بهترين
روشها جهت بيان مباحث اخلاقي است.
1: آثار اخلاق خوب در دنيا، در آخرت، در نزد خداوند، در نزد
پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) ، در زندگي
اجتماعي، در بهبود روابط اجتماعي و براي نسلهاي بعد و ...
2: آثار غيبت در فرد، اجتماع، قبر، برزخ، قيامت و در جهنم.
و به همين كيفيت، تمامي اعمال خوب و بد، داراي آثار وضعي و
تكليفي است كه ميتواند مورد بحث مبلغ قرار گيرد.
ب: بيداري وجدان و انصاف
اخلاقيات را با بهرهگيري از بيدار كردن انصاف مخاطب بيان كند.
بعضي از مخاطبين نسبت به قرآن و يا حديث احساس تعبد محض ميكنند و برايشان خوش آيند
نيست. گرچه قرآن و حديث هم مطالب منطبق با عقل و فطرت را بيان كردهاند ولي براي
ايشان مثالها و بيان وقايعي كه در زندگي رخ داده است و وجدان فرد را بيدار ميكند
و موجب تقويت اخلاق از طريق انصاف دادن (يعني خود را به جاي ديگري گذاشتن) ميشود،
مفيدتر و راه گشاتر است.
ج: مقايسة اعمال
بيان اخلاقيات خانوادگي با توجه به ذكر نمونهها و تجربيات و
مقايسة نوع خوب با بد آن، مثلاً نوع سخن گفتن با همسر در زمانهاي مختلف و حوادث
گوناگون را گفته و بين نوع خوب و بد مقايسه كند.
استفاده از نظر دانشمندان
در اين مباحث استفاده از نظرات دانشمندان و يا شعر شاعران جهت
تثبيت در فكر و انديشة مخاطب مفيد است. البته نظر دانشمندان نه براي تأييد سخنان
قرآن و عترت، بلكه به اين عنوان كه دين اسلام و دستورات آن در 1400 سال قبل،
كاملترين دستورات بوده كه امروزه دانشمندان به عنوان بهترين نظرات جامعه شناسانه
بيان ميكنند.
كيفيت لحن مبلّغ
در بيان اخلاقيات نه صوت قوي و بلند لازم است كه آن متناسب
بحثهاي خطابهاي و حماسي است و نه صوتي نرم و لطيف كه آن مناسب مجالس وعظ و نصيحت
براي بيدار كردن وجدانهاي خفته است، بلكه در اينجا سخن گفتن به صورت معمولي و
خودماني است. يعني مطالب اخلاقي را بازگو ميكند، آثار آن را در فرد و خانه و جامعه
بيان كرده و مثالهايي ملموس از زندگي افراد مطرح ميكند و اين بيان همانگونه كه
قبلاً بيان شد مقايسهاي و ذكر مثالهاي ملموس از زندگي است كه بايد معمولي و مثل
گفتمان دو طرفه صورت گيرد.
3-تفسير
گاهي مبلغين در بيان معارف ديني، تفسير قرآن را محور قرار
ميدهند، كه در اين باره نيز چند روش مورد توجه است:
الف: روش تفسير موضوعي
در اين روش، مبلغ يك موضوع را انتخاب ميكند و در اطراف آن، در
آيات قرآن تفحص كرده و مطالب بسياري را به دست ميآورد، مثلاً نماز و آثار آن در
قرآن، عبادالرحمن و صفات آنها، تقوي، معناي تقوي، صفات متقين، آثار تقوي در دنيا و
آخرت، دنيا و ويژگيهاي آن و... همچنين مباحثي مثل منافقين از ديدگاه قرآن كه هر
كدام از اين موضوعات به نوعي تفسير موضوعي به حساب آمده و از منظر اخلاقي براي
جلسات عمومي مورد توجه ميباشد.
1: البته روشن است كه تفسير به معناي حقيقي كلمه، در بسياري از
اموري كه كلمة تفسير بر آن اطلاق ميشود مد نظر نيست، همانگونه كه طبق نظر بعضي از
بزرگان، بعضي از كتابهاي تفسيري، توضيح و تبيين آيات است نه تفسير آيات.
2: اين روش از سخن، براي جلساتي كه در طي چند شب يا چند هفته به
طور پيوسته برگزار ميشود مناسب است، چرا كه بحثها همچون حلقههاي زنجير به يكديگر
وابسته و مرتبط ميباشند.
ب : روش تفسير آيه به آيه
ممكن است مبلغ براي محور قرار دادن قرآن و بحث در اطراف آيات
آن، يك سوره را انتخاب كرده و براي مثلاً 10 جلسه سخنراني، آن سوره و مباحث مطرح
شده در آن را مورد بحث قرار دهد. كه اين صورت هم نوعي پيوستگي است ولي با موضوعات و
مباحث مختلف.
مثال: سورة والعصر: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) ـ
ارزش آن، اهميت شروع با نام خدا، جايگاه بسمله در قرآن به عنوان يك آيه از هر
سوره، حكم فقهي خواندن آن جداي از نيت سورهاي خاص، حكم فقهي آن براي سورههاي
داراي سجدة واجب، براي جنب و يا حائض و اختلاف فتوا در اين زمينه و غير ذلك از
مباحث فقهي و تفسيري در اطراف بسمله كه مباحث فقهي را در ابتداي سخن به عنوان مسأله
شرعيه و مباحث ديگرش را به عنوان معارف دين در بخش دوم سخن بيان كند.
(وَ الْعَصْرِ) ـ علت قسم ياد كردن خداوند به مخلوقات و
زمانها، تأثير زمان و مكان در رشد و افزايش ثواب عبادتها، مراد از عصر در آية
شريفه و ....
(إِنَّ الإِنسانَ لَفِي خُسْرٍ) و بقيه آيات به همين كيفيت در
جلسات مختلف مورد بحث قرار داده شود.
امتياز اين روش
اهميت و يا زيبايي اين روش از اين جهت است كه در عين پيوستگي و
ادامه داشتن مباحث و دنباله دار بودن، مباحث مختلف در موضوعات گوناگون ميتواند طرح
شود كه دست مبلغ را براي انتخاب آن و همچنين طرح مباحث جديدتر و ضروريتر باز
ميگذارد.
ج: روش تفسيري تاريخي
بعضي از مبلغين با نگاه تاريخي به قرآن، قصههاي قرآن را مورد
بحث قرار ميدهند و در طي يك شب و يا چند شب، قصهاي از قرآن را مطرح كرده و در بين
آن و با ذكر آيات آن، نكات اخلاقي و اجتماعي آن را متذكر ميشوند. مثلاً داستان
پيامبران، و يا شخصيتهاي مهم، مثل اصحاب كهف و اصحاب رس و يا ذوالقرنين و ... را
به عنوان محور قرار داده و به مناسبت، تذكراتي بيان كند.
4-تاريخ
بعضي از مبلغين براي ايجاد جذابيت در مباحث و جلب توجه بيشتر
مخاطبين، در بحث هاي خود از تاريخ استفاده ميكنند. مثلاً: تاريخ اسلام و پيامبر
اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) از ابتدا تا
انتها، تاريخ جنگهاي پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) ، سبب جنگها، علت پيروزي و يا شكست سپاه اسلام، نظرات و روشهاي جنگي
پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) ، نقش منافقين
و يهوديان در اين جنگها را هر كدام به صورتي جذاب با ذكر وقايع تاريخي آن مورد بحث
قرار دهند.
نكته: بعضي از روشهاي سخنراني در بعضي جلسات مناسبت بيشتري
دارد؛ لذا در ابتداي كتاب، شناخت از جلسه و شركت كنندگان را يادآور شديم تا مبلغ
بتواند با توجه به افراد شركت كننده و موقعيتهاي زماني و مكاني و سطح سن و تحصيلات
آنان، نوع سخن خود را انتخاب كرده و براي آن آمادگي داشته باشد.
مثلاً روش تاريخي و يا تفسير تاريخي بيشتر براي جلسات جوانان و
نوجوانان و يا كلاسهاي اردويي و يا براي مربيان پرورشي در كلاسهاي درس مناسبتر
است.
خلاصة روشها:
روشها عبارتند از :
1ـ روش استدلالي براي كلاسهاي اعتقادات
2ـ روش موعظهاي براي اعتقادات با منظر تزكيه و خودسازي
3ـ روش معمولي و گفتماني براي مباحث اخلاق فردي و اجتماعي
4ـ روش حماسي و خطابهاي براي سخنرانيها و يا بحثهاي سياسي و
انقلابي.
آماده سازي جهت ذكر توسل
وقتي سخنان اخلاقي رو به اتمام است مشكل ديگر مبلغ شروع ميشود
و آن كيفيت ورود به مصيبت خواني است كه گاهي اين ذكر مصيبت براي او مصيبتي بزرگ
است.
بايد توجه داشت كه بدون مقدمه نميتوان ذكر توسل و مرثيهخواني
نمود براي اينكه وارد اين قسمت شود چند راه وجود دارد:
اول: تفكيك قسمت اخلاقيات از مصيبتخواني
بعد از اتمام بحث اخلاقي با يك مقدمة كوتاه، مثل سلام دادن به
اهل بيت و يا سلام بر امام حسين ( علیه السلام ) و
توجه دادن مردم به سوي كربلاي معلاّ و يا حرم ديگر ائمه ( علیهم السلام ) و بعد از آن با چند بيت شعر از اشعاري كه در آن، زبانحال
عاشقان اهل بيت ( علیهم السلام ) است دلهاي جمع را
آماده كرده و بعد با اشارهاي كوتاه به ذكر مصائب اهل بيت ( علیهم السلام ) ، مجلس را ختم مي نمايد.
دوم: وصل مباحث اخلاقي به ذكر مصيبت
مبحث اخلاقي را به كيفيتي انتخاب كند كه چندين داستان از زندگي
ائمه ( علیهم السلام ) در آن داشته باشد. بعد از
بيان داستانها و بيان آيات و روايات در اين زمينه، قضيه و يا كرامتي را از آن امام
بزرگواري كه قصد ابراز ارادت به آن حضرت را دارد بيان كند، به طوري كه آن قضيه از
جهتي مرتبط با بحث اخلاقي او باشد و از جهتي دلهاي مردم را به كرامت و بزرگواري
ايشان متوجه كند و اين كرامت را به واقعهاي از وقايع شهادت آن حضرت گره زده و
مصيبت را آغاز كند.
مثال: احترام و حقوق متقابل زن و شوهر را مطرح و به قضايايي از
بزرگواري و آقايي امام مجتبي و يا امام جواد ( علیهم السلام ) اشاره ميكند و بعد مظلوميت ايشان را در داشتن همسري ظالم كه قاتل
حضرت هم شده است مورد توجه قرار دهد و وارد ذكر مصيبت شود.
براي يافتن نمونههاي ديگر، به كتاب سيدالشهدا «تأليف شهيد
دستغيب» كه مشتمل بر 20 جلسه سخنراني ايشان در ايام محرم الحرام است. مراجعه
فرماييد.
براي توضيح بيشتر دربارة مرثيهخواني و ذكر مصيبت، به بخش سوم
همين كتاب مراجعه فرماييد.
بخش سوم : مرثيه خواني
اين قسمت از بحث، به علل مختلف، از اهميت ويژهاي برخوردار است.
سخن از مصائب اهل بيت عصمت و طهارت ( علیهم السلام )
و زجرها و بلاهايي كه قلب هر دوستدار آل محمد ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) را جريحهدار كرده و او را سالهاي متمادي و در طول عمرش
در عزاي جانسوز آن بزرگان دين نشانده است. بيان آن تاريخ مهم و پر فراز و نشيب در
كنار حفظ جايگاه و عظمت معنوي آنان كار بسيار دشواري است.
سخن از جايگاه كساني است كه همة عالم به بركت آنها و به خاطر
وجودشان برپاست، آنان كه واسطة فيض خداوند به بشريتند، ارزاق الهي به يمن آنها
تقسيم ميشود و عبادات به ولايت ايشان پذيرفته گشته و خلاصه، تبلور صفات الهي و
مظهر آيات پروردگار ميباشند.
درك حقيقت مصائب ايشان و تحليل صحيح آن براي مردم و تبيين
گوشههاي عميق آن ـ كه سراسر اسرار الهي در آن نهفته است ـ كار سادهاي نيست و
رسيدن به اين معرفت و درك از درجات كمال انسان ميباشد. فضيلت گريه بر مصائب اهل
بيت ما را به سوي يادآوري و اشك بر آنان ميكشاند و از طرفي سخن گفتن دربارة
اهلبيت و ناتواني در اداي حق ايشان، زبان را الكن و خاموش ميسازد. حال وظيفة مبلغ
ديني و ذاكر مصيبت بسيار دشوار خواهد بود. هم جايگاه و
عظمت اهل بيت ( علیهم السلام ) حفظ شود و هم مصائب آنان تذكر داده شده و از فيض گريه بر
آنان بهرهمند گردد و هم آن را آميخته با زوايد خارج از شأن امام و حجت حق نكند،
اين حقيقتاً كار دشواري است.
لذا مبلغ و هر آن كه مرثيه خواني و ذكر مصيبت اهلبيت ( علیهم السلام ) ميكند،
بايد در اين زمينه وسواس داشته باشد و دقت بيشتري به
خرج دهد. امروزه در بعضي از محافل، اين مسئوليت خطير سبك شمرده شده و هر كس به خود
جرأت ميدهد پا در اين ميدان گذاشته و حتي بدون كمترين اطلاعات و آگاهيهاي لازم،
زبان به مرثيه سرايي گشوده و بدون تأمل در عواقب سوء آن در جامعه و فكر جوانان، فقط
در صدد ابراز ارادت و عزاداري باشد، غافل از آنكه ايجاد چنين روش و سنتي در جامعه و
ترويج آن، تأثير منفي ايجاد ميكند كه جبرانش مشكل خواهد شد.
كسي كه مشغول ذكر مصيبت و مرثيه خواني است، بايد در تمام لحظات،
متوجة عظمت آن انوار تابان باشد و بداند دربارة چه كساني سخن ميگويد، نه اين كه
متوجة مردم و گرية آنان بوده و انوار مقدسه را وسيلة خواستههاي خود و ديگران قرار
دهد.
فصل اوّل : نكات لازم و ضروري
1-مراجعه به كتابهاي معتبر
بيان واقعة تاريخي، نيازمند مطالعة دقيق آن و دقت در زواياي
مخفي آن است، مخصوصاً اگر آن واقعه دربارة اولياي الهي و بالأخص اگر در مراثي و
عزاي آنها باشد؛ چرا كه هم بايد واقعة صحيح بيان شود و هم كيفيت بيان، موجب وهن
امام و حجّت حق نگردد. لذا بايد به كتابهاي تاريخي موثق و مورد اطمينان در اين
باره مراجعه كرد. كتب مقاتلي كه از بزرگان علم و تقوي به ما رسيده و مطالعهاش بر
مبلغ لازم است، عبارتند از:
«اللهوف، «سيد بن طاووس»
منتهي الآمال ـ نفس المهموم ـ بيت الاحزان ـ انوار البهيه «محدث
قمي»
ارشاد «شيخ مفيد» و كتبي از اين قبيل.
نكته: روشن است كه صرف مراجعه به اين كتابها كافي نيست، بلكه
براي بيان مطالب آن بايد ظرفيت جلسه و افراد آن را نيز در نظر داشت.
2-نقل صحيح واقعة تاريخي
از آفات ذكر مصيبت و مرثيه خواني در جامعة ما، عدم مطالعة كافي
از جانب وعاظ محترم و يا ديگران است كه به اتكاي شنيدن از فردي و يا عالمي، ـ گاهي
هم همراه اضافات ـ به خاطر ميسپارند و آن را ميخوانند. اكثراً وقتي سؤال ميشود
كه اين نكته از مرثيه و يا مصيبت را از كجا بيان داشتيد؟ ميگويند: فلان عالم و يا
فلان مداح چنين خوانده است. متأسفانه بايد گفت،
حق اهل بيت ( علیهم السلام ) در اين قضايا ادا نشده است.
در مواردي كه مطلبي را شنيدهايم وقتي به مدرك آن مراجعه
ميكنيم، ميبينيم گوينده ناقص بيان كرده و بعضي از مطالب را هم به سليقة خودش به
آن قضيه افزوده است، لذا سفارش مؤكد ميشود، در خواندن مراثي و مصيبت هرگز به
ديگران تكيه نگردد و در صورت نقل آن، مأخذ و يا فردي را كه از او شنيدهايم نام
برده تا شنوندگان بدانند، ما نيز با اتكاي به ديگري اين قضيه را بيان كرديم.
يك خاطره، يك عبرت :
مداحي در يك مجلس عزاداري چنين ميگفت: «پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم )
جنازة مردي يهودي را ديدند، براي تشييع او
رفتند، بر او نماز خواندند، در قبر او خوابيدند و برايش دعا كردند.
وقتي حضرت علي ( علیه السلام )
پرسيد: يا رسول الله! چرا چنين كرديد؟
فرمود: يا علي اين يهودي تو را دوست داشت!!»
شنيدن اين قضيه و اقامة نماز بر بدن يهودي بر من بسيار گران
آمد. از او پرسيدم: مدرك اين حديث كجاست؟
گفت: از آقاي ... شنيدهام،
به آن عالم شهر مراجعه كردم و حديث را گفتم
فرمود: اين حديث موجود است ولي فقط دعا كردن رسول خد ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) در آن
آمده است نه چيز ديگر. در اينجا فهميدم
كه چند مطلب ديگر كه با دين سازگاري ندارد از جانب مداحان اضافه گرديده و سينه به
سينه منتقل شده است.
3-تأثير پذيري از ذكر مصيبت
مبلغ ديني كه با زبان خود معارف ديني را به مردم ميرساند و
مرثيه و مصيبت بر اهل بيت ( علیهم السلام ) را
ميخواند و ديگران را غرق در ماتم و اندوه و اشك و ناله ميكند و باعث نزول رحمت و
بركت بر آن محفل و مجلس ميگردد، بايد خود را نيز يكي از مستمعين فرضا كند و قبل از
اين كه براي ديگران بخواند براي خودش بخواند و گريه كند، بسوزد و بسوزاند، همچون
شمع آب شود و نور دهد، ولي مع الاسف بايد بگوييم كه بعضي از مرثيهخوانها از
روحاني و غير روحاني، فقط در حد يك ضبط صوت خود را تنزل دادهاند، باعث بهرهمندي و
درك فيض ديگران ميشوند ولي خود محرومتر از همه، مجلس را ترك ميكنند. نه
سوختهاند و نه دوست داشتهاند كه بسوزند و نه احساس نياز به اين سوختن در آنها
ايجاد شده است. به همين جهت است كه بعضي زيبا ميخوانند، خوب صدا را مي لرزانند و
حتي خوب به گريه ميآورند ولي به دل نمينشينند و در دلها جايي ندارند و زود از
خاطرهها محو ميشوند.
پس بر مبلغ دين و مرثيه خوان است كه اول براي خودش بخواند بعد
براي ديگران، خودش با كسب معرفت بيشتر نسبت به اهل بيت ( علیهم السلام ) و
درك عظمت ايشان، بر آن خاندان پاك بسوزد و اشك بريزد و بعد
از آن ديگران همراه او ميسوزند و ناله ميكنند و متأثر ميشوند، سخن از دل بگويد
تا بر دل نشيند و ديگر نيازي به گرياندن اجباري با ابزار و كلمات اضافي و يا ...
نيست.
4-حفظ شأن و جايگاه اهل بيت ( علیهم السلام )
همان گونه كه قبلاً گذشت عظمت حُجَج طاهرين الهي اقتضا ميكند
هميشه در حفظ شأن و جايگاه آنان كوشا بوده و از هر سخن يا رفتاري كه آنان را تضعيف
كند پرهيز شود. همانگونه كه خداوند متعال در قرآن، در سورة حجرات، مجازات بيادبي
در گفتار نسبت به پيامبر اكرم ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) را حبط همة اعمال
خوب ميداند، پس نوع سخن و چينش كلمات و انتخاب واژه ها
در مورد پيامبر ( صلی اللّه علیه و آله وسلم ) و
اهل بيت او بايد همراه با دقت و وسواس بيشتري باشد. در اين باره بحث مفصلي است كه
در «شيوة سخن در كلام خالق سخن» به آن پرداخته ايم لكن در اينجا به مناسبت اين
نوشتار به چند نكته اشاره ميكنيم.
انتخاب كلمات در شأن اهل بيت
پرهيز از بكار بردن كلماتي كه حاكي از ضعف و يا تحقير نسبت به
اهلبيت ( علیهم السلام ) باشد، مثلاً كلماتي مثل
بيچارهام يا درماندهام و يا همة درها به رويم بسته شد ـ ولو در قالب شعر و يا
زبان حال باشد ـ صحيح نيست؛ چرا كه اين واژهها و مفاهيم آنها در مورد آنان كه همة
امورشان برخواسته از حكمت و تعقل است معنا ندارد.
مقام معظم رهبري، حضرت آيةالله خامنهاي (مدّ ظله العالي) ميفرمايند:
«بعضي از حرفها، بعضي از شعرها، بعضي از اظهارات واقعاً گمراه
كننده است. چيزهايي است كه يا دروغ است، حوادث غير واقعي و غلط كه در هيچ نوشته اي،
در هيچ كتابي يا كتاب معتبري نيست؛ يك نفري دلش خواسته يك چيزي را درآورده، بقيه هم
خواندند، نبايد خوانده بشود. لهوف ابن طاووس و كتابهاي ديگري كه هست به اينها
مراجعه بشود، چيزهايي كه گمراه كننده است خوانده نشود. بعضي از حرفها هم هست كه
براي افرادي كه با معارف ديني درست آشنا نباشند واقعاً گمراه كننده است. چرا بايد
جوري حرف زده بشود از حادثة عاشورا كه تصور اين كه حسين بن علي يك قيام مظلومانه
كرده، از ذهنها برود. تصور كنند كه امام حسين يك آدم مضطر مستأصلي بود كه آمدند به
زور كشيدند و در زير عجز و لابه و اظهار ذلت خودش و اصحابش و زن و بچه اش سر او را
از قفا بريدند. خب، چرا چنين حرفي زده بشود كه اين واقعي نيست؟» (168)